محسن بن علی بن ابیطالب: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ج۵ ص' به 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص'
جز (جایگزینی متن - 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ج۵ ص' به 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص') |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
تاریخ نویسان [[شیعه]] و گروهی از علمای [[سنت]] و [[جماعت]] فرزند پسری برای [[حضرت فاطمه]] {{س}} به نام حضرت [[محسن]]{{ع}} نوشتهاند. | تاریخ نویسان [[شیعه]] و گروهی از علمای [[سنت]] و [[جماعت]] فرزند پسری برای [[حضرت فاطمه]] {{س}} به نام حضرت [[محسن]]{{ع}} نوشتهاند. | ||
[[مصعب زبیری]] نویسنده کتاب [[نسب]] [[قریش]] که در ۲۳۶ [[هجری]] مرده، از محسن{{ع}} نامی نبرده است، اما [[بلاذری]] متوفای سال ۲۷۹ مینویسد: [[فاطمه]]{{س}} برای علی، حسن و حسین و محسن{{عم}} را به [[دنیا]] آورد. محسن{{ع}} در خردی در گذشت<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۲.</ref> و نیز مینویسند چون محسن{{ع}} متولد شد، پیغمبر از فاطمه{{س}} پرسید او را چه نامیدهاید گفت [[حرب]] منظور از حرب چه کسی است؟ فرمود نام او محسن{{ع}} است<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | [[مصعب زبیری]] نویسنده کتاب [[نسب]] [[قریش]] که در ۲۳۶ [[هجری]] مرده، از محسن{{ع}} نامی نبرده است، اما [[بلاذری]] متوفای سال ۲۷۹ مینویسد: [[فاطمه]]{{س}} برای علی، حسن و حسین و محسن{{عم}} را به [[دنیا]] آورد. محسن{{ع}} در خردی در گذشت<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۲.</ref> و نیز مینویسند چون محسن{{ع}} متولد شد، پیغمبر از فاطمه{{س}} پرسید او را چه نامیدهاید گفت [[حرب]] منظور از حرب چه کسی است؟ فرمود نام او محسن{{ع}} است<ref>انساب الأشراف، أحمد بن یحیی بلاذری، ص۴۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref> | ||
==[[سقط جنین حضرت فاطمه]]== | ==[[سقط جنین حضرت فاطمه]]== | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
در [[نامه]] عمر به [[معاویه]] هم این [[تعدی]] به وضوح آمده است: درد زایمان بر او سخت شد و من وارد [[خانه]] شدم. جنینی سقط کرد که علی{{ع}} او را محسن نامید<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳، ص۲۹۴ و ۲۹۵.</ref>. | در [[نامه]] عمر به [[معاویه]] هم این [[تعدی]] به وضوح آمده است: درد زایمان بر او سخت شد و من وارد [[خانه]] شدم. جنینی سقط کرد که علی{{ع}} او را محسن نامید<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۳، ص۲۹۴ و ۲۹۵.</ref>. | ||
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: فاطمه{{س}} به محسن باردار شد. پس هنگامی که [[پیامبر خدا]] از [[دنیا]] رفت و آنچه در روز وارد شدن آن گروه بر او در خانهاش و بیرون آوردن پسرعمویش [[امیر مؤمنان]] اتفاق افتاد و آنچه از آن مرد به او رسید؛ پسری کامل را سقط کرد<ref>دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۲۶ و ۲۷؛ عوالم العلوم، شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: فاطمه{{س}} به محسن باردار شد. پس هنگامی که [[پیامبر خدا]] از [[دنیا]] رفت و آنچه در روز وارد شدن آن گروه بر او در خانهاش و بیرون آوردن پسرعمویش [[امیر مؤمنان]] اتفاق افتاد و آنچه از آن مرد به او رسید؛ پسری کامل را سقط کرد<ref>دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، ص۲۶ و ۲۷؛ عوالم العلوم، شیخ عبدالله بن نورالله بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۰۴.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۰۰-۱۷۱۲.</ref>. | ||
==سزای قاتل محسن{{ع}}== | ==سزای قاتل محسن{{ع}}== | ||
[[عبدالله بن بکر ارجائی]] میگوید: در راه [[مکه]] از [[مدینه]] با [[حضرت صادق]]{{ع}} همراه بودم. در یکی از منازل به نام «عسفان» پیاده شدیم. پس از سمت چپ راه، به [[کوه]] سیاه رنگ وحشتناکی رسیدیم؛ به حضرت عرض کردم: ای فرزند [[رسول خدا]] چقدر این کوه وحشتناک است؛ من در راه چنین کوهی ندیدهام. حضرت فرمود: ای پسر بکر، میدانی این چه کوهی است؟ گفتم: نه. فرمود: این کوهی است به نام «کَمَد» که بر روی یکی از بیابانهای [[جهنم]] بنا شده است و کُشندگان پدرم حسین{{ع}} در آن به سر میبرند که [[خداوند]] آنان را در اینجا گذارده است؛ از زیر آنان آبهای جهنم از چرکها و لجنها و آبهای داغ و آنچه که از چاههای ته جهنم بیرون میآید، سرازیر است. در هر باری که به [[مسافرت]] آمدم از کنار این کوه نگذشتم مگر اینکه فریاد [[استغاثه]] آن دو نفر را شنیدم؛ به کُشندگان پدرم مینگریستم و به آن دو نفر میگفتم: اینان کاری انجام دادند که شما پایهگذاری کردید. هنگامی که به [[حکومت]] رسیدید به ما رحم نکردید؛ ما را کشتید و [[محروم]] ساختید؛ به [[حق]] ما [[تجاوز]] کردید و در مقابل ما خودسرانه عمل کردید. هر کس را که به شما رحم کند خداوند نیامرزد، نتیجه کارهایی را که پیش از این انجام دادهاید، بچشید. خداوند نسبت به [[بندگان]] [[ستمگر]] نیست. دومی [[زاری]] و نالهاش بیش از اولی است. گهگاهی بر کنار آنها برای تسلای دلم میایستادم و گاهی بر بالای کوه «کمد» که آنان در زیر آن محبوسند قدم میزدم. عرض کردم: به هنگامی که کوه را میپیمودید چه صدایی میشنیدید؟ فرمود: فریاد آنان را میشنیدم که میگفتند: بر ما بالا آی تا با تو بگوییم که ما [[توبه]] کردهایم. از سمت راست کوه صدایی میشنیدم که میگفت به آنان پاسخ بده که خاموش باشید و صحبت نکنید. عرض کردم: چه کسی با آنان همدم است؟ فرمود: هر [[فرعونی]] که بر [[خداوند]] [[جسارت]] و [[سرکشی]] کرده و [[پروردگار]] کارهای او را بازگو نموده و هر کس که به [[بندگان]] [[کفر]] را بیاموزد ... و قاتل امیرالمؤمنین، قاتل فاطمه{{س}} و [[محسن]]{{ع}} و کشنده حسن و حسین{{ع}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۵، ص۳۷۲.</ref>. | [[عبدالله بن بکر ارجائی]] میگوید: در راه [[مکه]] از [[مدینه]] با [[حضرت صادق]]{{ع}} همراه بودم. در یکی از منازل به نام «عسفان» پیاده شدیم. پس از سمت چپ راه، به [[کوه]] سیاه رنگ وحشتناکی رسیدیم؛ به حضرت عرض کردم: ای فرزند [[رسول خدا]] چقدر این کوه وحشتناک است؛ من در راه چنین کوهی ندیدهام. حضرت فرمود: ای پسر بکر، میدانی این چه کوهی است؟ گفتم: نه. فرمود: این کوهی است به نام «کَمَد» که بر روی یکی از بیابانهای [[جهنم]] بنا شده است و کُشندگان پدرم حسین{{ع}} در آن به سر میبرند که [[خداوند]] آنان را در اینجا گذارده است؛ از زیر آنان آبهای جهنم از چرکها و لجنها و آبهای داغ و آنچه که از چاههای ته جهنم بیرون میآید، سرازیر است. در هر باری که به [[مسافرت]] آمدم از کنار این کوه نگذشتم مگر اینکه فریاد [[استغاثه]] آن دو نفر را شنیدم؛ به کُشندگان پدرم مینگریستم و به آن دو نفر میگفتم: اینان کاری انجام دادند که شما پایهگذاری کردید. هنگامی که به [[حکومت]] رسیدید به ما رحم نکردید؛ ما را کشتید و [[محروم]] ساختید؛ به [[حق]] ما [[تجاوز]] کردید و در مقابل ما خودسرانه عمل کردید. هر کس را که به شما رحم کند خداوند نیامرزد، نتیجه کارهایی را که پیش از این انجام دادهاید، بچشید. خداوند نسبت به [[بندگان]] [[ستمگر]] نیست. دومی [[زاری]] و نالهاش بیش از اولی است. گهگاهی بر کنار آنها برای تسلای دلم میایستادم و گاهی بر بالای کوه «کمد» که آنان در زیر آن محبوسند قدم میزدم. عرض کردم: به هنگامی که کوه را میپیمودید چه صدایی میشنیدید؟ فرمود: فریاد آنان را میشنیدم که میگفتند: بر ما بالا آی تا با تو بگوییم که ما [[توبه]] کردهایم. از سمت راست کوه صدایی میشنیدم که میگفت به آنان پاسخ بده که خاموش باشید و صحبت نکنید. عرض کردم: چه کسی با آنان همدم است؟ فرمود: هر [[فرعونی]] که بر [[خداوند]] [[جسارت]] و [[سرکشی]] کرده و [[پروردگار]] کارهای او را بازگو نموده و هر کس که به [[بندگان]] [[کفر]] را بیاموزد ... و قاتل امیرالمؤمنین، قاتل فاطمه{{س}} و [[محسن]]{{ع}} و کشنده حسن و حسین{{ع}}<ref>بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۵، ص۳۷۲.</ref>. | ||
از جمله [[احادیث]] [[معراج]] است: نخستین مطلبی که در [[قیامت]] درباره آن [[حکم]] میشود، موضوع محسن{{ع}}، پسر [[حضرت علی]]{{ع}} و [[قاتل]] او و سپس درباره [[قنفذ]] است. او را با رفیقش میآورند؛ با تازیانهای از [[آتش]] بر آنها میزنند به طوری که اگر یک تازیانه از آن بر دریا فرود آید از [[شرق]] تا [[غرب]] آن به [[جوش]] آید و اگر بر کوههای دنیا فرود آید ذوب میشوند به گونهای که تبدیل به خاکستر میگردند<ref>کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، | از جمله [[احادیث]] [[معراج]] است: نخستین مطلبی که در [[قیامت]] درباره آن [[حکم]] میشود، موضوع محسن{{ع}}، پسر [[حضرت علی]]{{ع}} و [[قاتل]] او و سپس درباره [[قنفذ]] است. او را با رفیقش میآورند؛ با تازیانهای از [[آتش]] بر آنها میزنند به طوری که اگر یک تازیانه از آن بر دریا فرود آید از [[شرق]] تا [[غرب]] آن به [[جوش]] آید و اگر بر کوههای دنیا فرود آید ذوب میشوند به گونهای که تبدیل به خاکستر میگردند<ref>کامل الزیارات، أبوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه، ص۳۳۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۶۹۸.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |