حضرت فاطمه در قیامت: تفاوت میان نسخهها
←شِکوه فاطمه{{س}} در قیامت
جز (جایگزینی متن - 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ج۵ ص' به 'فرهنگنامه فاطمی ج۵، ص') |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
حضرت فاطمه{{س}} جواب میدهد: ای پروردگار، دوست دارم در چنین روزی با پذیرش شفاعتم، [[مقام]] و منزلتم معلوم شود. ندا میرسد: ای دختر حبیبم برگرد و در این [[مردم]] بنگر و هر که در قلبش [[دوستی]] تو یا یکی از فرزندانت نهفته است، داخل بهشت کن»<ref>تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفی، ص۱۱۴.</ref>. | حضرت فاطمه{{س}} جواب میدهد: ای پروردگار، دوست دارم در چنین روزی با پذیرش شفاعتم، [[مقام]] و منزلتم معلوم شود. ندا میرسد: ای دختر حبیبم برگرد و در این [[مردم]] بنگر و هر که در قلبش [[دوستی]] تو یا یکی از فرزندانت نهفته است، داخل بهشت کن»<ref>تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفی، ص۱۱۴.</ref>. | ||
«پس از آن فاطمه{{س}} را به فرمان پروردگار در کمال [[عظمت]] و [[شکوه]]، در حالی که پیرامونش هفتاد هزار [[کنیز]] قرار گرفتهاند، به [[بهشت]] میبرند»<ref>ذخائر العقبی، محب الدین احمد بن عبدالله طبری، ص۴۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۲۳.</ref> | «پس از آن فاطمه{{س}} را به فرمان پروردگار در کمال [[عظمت]] و [[شکوه]]، در حالی که پیرامونش هفتاد هزار [[کنیز]] قرار گرفتهاند، به [[بهشت]] میبرند»<ref>ذخائر العقبی، محب الدین احمد بن عبدالله طبری، ص۴۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۲۳.</ref> | ||
==سوغات [[سفر آخرت]]== | |||
[[سیدة النساء]] به شدت مریض شده بود. علی{{ع}} وارد [[منزل]] شد در حالی که [[حسنین]]{{عم}} نزد او بودند. بستر او از پوست گوسفند و کرک شتر تهیه شده بود. [[فاطمه]]{{س}} مشغول [[ذکر خدا]] بود. عرض کرد: ای [[پسرعم]] بزرگوارم! و ای در [[شهر علم نبی]]! وای همسرم در [[دنیا]] و [[آخرت]]! و ای صاحب سلاله [[طاهره]]! در [[حفظ]] و نگهداری این دو فرزندم، به تو سفارش و تأکید میکنم که این دو، [[نور]] چشم رسولاند. [[اندوه]] [[فراق]] جد بزرگوارشان برای آنها کافی است؛ به زودی بیمادر میشوند. برای [[زیارت]] [[قبر]] من مانع ایشان مشو؛ زیرا که [[قلب]] من همراه آنهاست. پسرعمو بدان که من از تو راضیام؛ آیا تو هم از من [[راضی]] هستی؟ به اندازه توانم در امور [[زندگی دنیا]] به توخدمت کردم و به قدر [[کوشش]] و توانم تو را کمک کردم. روزانه جو را با دستاس آرد میکردم و شبانه [[مشک]] آب به دوش میکشیدم. با این همه، اعتراف میکنم در [[حق]] تو مقصرم؛ از من گذشت کن؛ زیرا [[عقبه]] و گردنهای در پیش است که از آن عبور نمیکند، مگر انسانهای سبکبار. علی{{ع}} با شنیدن سخنان زهرا{{س}} [[گریه]] کرد و گفت: ای دختر [[مصطفی]]؛ و ای [[سرور زنان]]! ای دختر [[بشیر]] و دختر [[رسول]] [[رحمت]] برای جهانیان جانم به قربانت. فاطمه{{س}} وقتی فهمید که علی [[مرتضی]]{{ع}} از او راضی است عرض کرد: این شیشه و حُقه<ref>ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر.</ref> را بگیر و وقتی از کار [[غسل]] و [[کفن]] و [[نماز]] من فارغ شدی و مرا در قبر نهادی، آنها را در لحد من بگذار. علی{{ع}} سؤال کرد: ای سرور زنان! در این شیشه چیست؟ | |||
عرض کرد: یا اباالحسن! همانا از [[پدر]] بزرگوارم شنیدم که میفرمود [[اشک]] چشم، [[غضب]] [[پروردگار]] را خاموش میکند و تنها گریه [[بنده]] از [[خوف]] [[خدا]] قبر را روضهای از ریاض [[جنت]] قرار میدهد. همانا [[عزیز]] [[جبار]] میداند که در این شیشه [[اشک]] چشم من است که هنگام [[سحر]] و در [[دل]] شب از [[خوف]] [[خدا]] ریختهام و [[ذخیره]] قبرم قرار دادهام؛ [[روز محشر]] هم آن را دریافت خواهم کرد. او درباره [[معاد]] به [[مراتب یقین]] رسیده بود، هماره اظهار خوف و [[ترس]] از [[روز قیامت]] مینمود و در عین حال [[امیدوار]] به [[فضل الهی]] بود. علی{{ع}} گریان شد و [[فاطمه]]{{س}} اشک چشم علی{{ع}} را میگرفت و به صورت خود میکشید. فاطمه{{س}} عرض کرد: یا اباالحسن! اگر فرد محزونی در بین [[امت]] محمد{{صل}} بگرید، [[خداوند تعالی]] همه امت را مشمول [[رحمت]] خود قرار میدهد و همانا تو از برای من محزونی؛ زیرا که من [[أمة الله]] و بنت [[رسول الله]] هستم. فاطمه{{س}} اشک میریخت و حسن و حسین{{عم}} هم [[گریه]] میکردند<ref>کوکب الدری: محمد مهدی حائری مازندرانی، ج۱، ص۲۵۱- ۲۵۴؛ کبریت الأحمر، محمدباقر بیرجندی، ص۲۸۳؛ مسند فاطمة الزهراء{{س}}، سید حسین شیخ الاسلامی، ص۹۱.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۵ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی ج۵]]، ص ۱۷۹۷.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |