پرش به محتوا

آیا حجت الهی‌انگاری امامان با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '. ::::::' به '. '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{منبع‌شناسی جامع}} +{{منبع جامع}}))
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ')
خط ۲۸: خط ۲۸:
::::::'''در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:'''
::::::'''در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:'''
::::::'''۱. ادعای بدون دلیل:'''
::::::'''۱. ادعای بدون دلیل:'''
::::::چنان‌که در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالی‌که به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد.  
::::::چنان‌که در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالی‌که به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد.
::::::'''۲. [[حجت]] و مفترض الطّاعه لازمهٔ ‌[[عصمت]]:'''
 
::::::پیش‌تر [[عصمت]] امامان{{ع}} با ادلّهٔ ‌عقلی و نقلی ثابت شد، حال به این نکته اشاره می‌کنیم که با [[وجود امام]] و شخص [[معصوم]] در [[جامعه]] و اعلام و [[تأیید]] آن توسط [[قرآن]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آیا مقصود از آن اعلام و [[تأیید]] و سفارش‌های مکرر در [[اطاعت]] از آن، [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی]] از آن نیست؟ آیا لازمهٔ ‌[[عصمت]] این نیست که حرف و عمل، مواضع و تکالیفش، مفترض الطاعه و مطابق واقع و برای دیگران [[حجت]] و معیار باشد؟ اگر بر [[عصمت]] [[امامان]] خدشه وارد شود و مورد انکار قرار گیرد، برای طرح [[شبهه]] فوق (انکار [[لزوم اطاعت]] و [[حجیت]] اقوال امامان) مجالی باقی می‌ماند، امّا با فرض [[عصمت]]، [[شبهه]] از بن ناموجّه است؛ چراکه در آن به معنا و لازمهٔ ‌[[عصمت]] توجّه نشده است.  
'''۲. [[حجت]] و مفترض الطّاعه لازمهٔ ‌[[عصمت]]:'''
::::::'''۳. سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت:'''
::::::پیش‌تر [[عصمت]] امامان{{ع}} با ادلّهٔ ‌عقلی و نقلی ثابت شد، حال به این نکته اشاره می‌کنیم که با [[وجود امام]] و شخص [[معصوم]] در [[جامعه]] و اعلام و [[تأیید]] آن توسط [[قرآن]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آیا مقصود از آن اعلام و [[تأیید]] و سفارش‌های مکرر در [[اطاعت]] از آن، [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی]] از آن نیست؟ آیا لازمهٔ ‌[[عصمت]] این نیست که حرف و عمل، مواضع و تکالیفش، مفترض الطاعه و مطابق واقع و برای دیگران [[حجت]] و معیار باشد؟ اگر بر [[عصمت]] [[امامان]] خدشه وارد شود و مورد انکار قرار گیرد، برای طرح [[شبهه]] فوق (انکار [[لزوم اطاعت]] و [[حجیت]] اقوال امامان) مجالی باقی می‌ماند، امّا با فرض [[عصمت]]، [[شبهه]] از بن ناموجّه است؛ چراکه در آن به معنا و لازمهٔ ‌[[عصمت]] توجّه نشده است.
::::::[[قرآن کریم]] [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را هم طراز و هم ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ذکر کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. در این [[آیه شریفه]] با یک امر {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} از [[مردم]] خواسته که از [[پیامبر]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند، در حقیقت [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] [[پیامبر]] تلقّی شده است. این‌که در [[شبهه]] گفته شده [[اطاعت]] به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد با صریح آیهٔ ‌شریفه ناسازگار است. البتّه در [[تفسیر]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بحث است که آیا آن به [[امام]] معصوم{{ع}} اختصاص دارد یا به غیر آن نیز شامل می‌شود؟ [[شیعه]] و [[سنی]] در شمول آن بر [[رهبر]] واجد شرایط دینی اتّفاق نظر دارند <ref>«الامامة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة‌»، (شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۵ و نیز: سیف الدین آمدی، ابکار الأفکار فی اصول الدّین، ج ۳، ص ۴۱۶).</ref> که مصداق بارز آن [[ائمه اطهار]] هستند، که [[روایات]] مختلفی از [[فریقین]] وارد شده است <ref>ر. ک: شواهد التنزیل، ج ۱،‌ ص ۱۹۱ و [[تفاسیر]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، ذیل آیهٔ ‌فوق.</ref> امّا [[اهل تسنن]] آن را به هر [[حاکم]] و [[رهبری]] تعمیم داده و چه‌بسا بعضی‌شان آن را شامل [[حاکم]] فاسق نیز می‌دانند <ref>ر .ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref> پس "مفترض الطاعه" نه به [[شیعه]] اختصاص دارد و نه با اصل [[خاتمیت]] تعارض پیدا می‌کند. چراکه [[خاتمیت]] تنها در قلمرو [[نبوت]] و نزول [[وحی]] و [[شریعت]] جدید معنا و مفهوم پیدا می‌کند و آن با ظهور [[انسان|انسان‌های]] [[معصوم]]، مفترض الطاعه و [[حجت الهی]] تهافتی ندارد.  
 
::::::'''۴. [[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:'''
'''۳. سفارش [[قرآن]] به [[اطاعت]] و [[جعل]] حجّیت:'''
::::::[[قرآن کریم]] [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} را هم طراز و هم ردیف [[اطاعت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ذکر کرده است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>. در این [[آیه شریفه]] با یک امر {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} از [[مردم]] خواسته که از [[پیامبر]] و {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] و [[پیروی]] کنند، در حقیقت [[اطاعت]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} [[اطاعت]] [[پیامبر]] تلقّی شده است. این‌که در [[شبهه]] گفته شده [[اطاعت]] به [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اختصاص دارد با صریح آیهٔ ‌شریفه ناسازگار است. البتّه در [[تفسیر]] {{متن قرآن|أُولِي الأَمْرِ}} بحث است که آیا آن به [[امام]] معصوم{{ع}} اختصاص دارد یا به غیر آن نیز شامل می‌شود؟ [[شیعه]] و [[سنی]] در شمول آن بر [[رهبر]] واجد شرایط دینی اتّفاق نظر دارند <ref>«الامامة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة‌»، (شرح مواقف، ج ۸، ص ۳۴۵ و نیز: سیف الدین آمدی، ابکار الأفکار فی اصول الدّین، ج ۳، ص ۴۱۶).</ref> که مصداق بارز آن [[ائمه اطهار]] هستند، که [[روایات]] مختلفی از [[فریقین]] وارد شده است <ref>ر. ک: شواهد التنزیل، ج ۱،‌ ص ۱۹۱ و [[تفاسیر]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]]، ذیل آیهٔ ‌فوق.</ref> امّا [[اهل تسنن]] آن را به هر [[حاکم]] و [[رهبری]] تعمیم داده و چه‌بسا بعضی‌شان آن را شامل [[حاکم]] فاسق نیز می‌دانند <ref>ر .ک: تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹.</ref> پس "مفترض الطاعه" نه به [[شیعه]] اختصاص دارد و نه با اصل [[خاتمیت]] تعارض پیدا می‌کند. چراکه [[خاتمیت]] تنها در قلمرو [[نبوت]] و نزول [[وحی]] و [[شریعت]] جدید معنا و مفهوم پیدا می‌کند و آن با ظهور [[انسان|انسان‌های]] [[معصوم]]، مفترض الطاعه و [[حجت الهی]] تهافتی ندارد.
 
'''۴. [[جعل]] [[حجیت]] توسّط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}:'''
::::::مدّعی تئوری فوق می‌کوشید که با توسّل به خاتمیّت، تنها و آخرین [[حجت الهی]] و آسمانی را [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} معرفی کند و از آن طریق [[شأن]] و مرتبهٔ ‌خاصّ [[ائمه اطهار]]{{ع}} را به حدّ [[انسان|انسان‌های]] عادی فرو کاسته بود، لکن اگر منتقد محترم به تئوری فوق باور دارد و می‌پذیرد که حداقل [[حضرت محمد]]{{صل}} یک شخصیّت حقوقی دارد که باید آن حضرت را [[حجت الهی]] قلمداد کرد و کلام و نظر ایشان را به تعبیر خود بدون مطالبه دلیل پذیرفت، باید به لازمهٔ ‌ادّعای خود نیز ملتزم باشد، یعنی [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حقّ [[امام علی]]{{ع}} و [[منزلت]] و [[مقام]] آن حضرت و دیگر [[امامان]] را بپذیرد. با این پیش فرض، وقتی به [[روایات]] حضرت [[پیامبر]] در حقّ [[امام علی|علی]]{{ع}} نیم‌نگاهی می‌اندازیم، که پی می‌بریم که [[حضرت علی]]{{ع}} توسّط [[پیامبر]] و خداوند، دارای یک شخصیّت حقوقی در [[اسلام]] می‌باشد که لازمهٔ ‌آن [[جعل]] [[حجیت]] و [[مقام ولایت]] - نه [[نبوت]] - برای [[حضرت علی]]{{ع}} می‌باشد. چنان‌که در شرح [[حدیث منزلت]] گفته شد، [[پیامبر اسلام]] با [[حدیث منزلت]] و دیگر [[روایات]] و هم‌چنین [[آیات]] متعدّد [[مقام امامت]] به معنای [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[جانشینی]] [[پیامبر]] در [[شئون دینی]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] کرده است که لازمهٔ ‌آن [[حجیت]] اقوال و افعال حضرت برای [[مسلمانان]] و [[اعتبار روایات]] و [[تفاسیر]] [[امام]]{{ع}} در [[معرفت دینی]] است. [[آیات]] و [[روایات]] متعدّدی در این باب از [[فریقین]] گزارش شده است که ما در این‌جا به اشاره بسنده می‌کنیم:
::::::مدّعی تئوری فوق می‌کوشید که با توسّل به خاتمیّت، تنها و آخرین [[حجت الهی]] و آسمانی را [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} معرفی کند و از آن طریق [[شأن]] و مرتبهٔ ‌خاصّ [[ائمه اطهار]]{{ع}} را به حدّ [[انسان|انسان‌های]] عادی فرو کاسته بود، لکن اگر منتقد محترم به تئوری فوق باور دارد و می‌پذیرد که حداقل [[حضرت محمد]]{{صل}} یک شخصیّت حقوقی دارد که باید آن حضرت را [[حجت الهی]] قلمداد کرد و کلام و نظر ایشان را به تعبیر خود بدون مطالبه دلیل پذیرفت، باید به لازمهٔ ‌ادّعای خود نیز ملتزم باشد، یعنی [[روایات]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در حقّ [[امام علی]]{{ع}} و [[منزلت]] و [[مقام]] آن حضرت و دیگر [[امامان]] را بپذیرد. با این پیش فرض، وقتی به [[روایات]] حضرت [[پیامبر]] در حقّ [[امام علی|علی]]{{ع}} نیم‌نگاهی می‌اندازیم، که پی می‌بریم که [[حضرت علی]]{{ع}} توسّط [[پیامبر]] و خداوند، دارای یک شخصیّت حقوقی در [[اسلام]] می‌باشد که لازمهٔ ‌آن [[جعل]] [[حجیت]] و [[مقام ولایت]] - نه [[نبوت]] - برای [[حضرت علی]]{{ع}} می‌باشد. چنان‌که در شرح [[حدیث منزلت]] گفته شد، [[پیامبر اسلام]] با [[حدیث منزلت]] و دیگر [[روایات]] و هم‌چنین [[آیات]] متعدّد [[مقام امامت]] به معنای [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] و [[جانشینی]] [[پیامبر]] در [[شئون دینی]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} [[تفویض]] کرده است که لازمهٔ ‌آن [[حجیت]] اقوال و افعال حضرت برای [[مسلمانان]] و [[اعتبار روایات]] و [[تفاسیر]] [[امام]]{{ع}} در [[معرفت دینی]] است. [[آیات]] و [[روایات]] متعدّدی در این باب از [[فریقین]] گزارش شده است که ما در این‌جا به اشاره بسنده می‌کنیم:
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان [[برگزیده]] و [[حجت الهی]] تصریح داشته است، چنان‌که خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{عربی|"يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَى‏ خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ ‌قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[حجت الهی]] مانند خودش می‌باشد، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر درویشان را به یک سیاق [[تفسیر]] می‌کند. از [[حضرت علی]]{{ع}} روایاتی بر استمرار [[حجت الهی]] بعد از [[خاتمیت]] وارد شده است که در ذیل نقد دلیل نقلی [[شبهه]] فوق خواهد آمد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} هم‌چنین فرمود:{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ‏ وَ أَبْنَاءَهُ‏ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّت‏هاى خود بر [[مردم]] قرار داده است‏» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref>
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} حجت خدا:''' [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بارها به [[مقام]] و [[منزلت امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به عنوان [[برگزیده]] و [[حجت الهی]] تصریح داشته است، چنان‌که خطاب به یکی از [[اصحاب]] خویش با اشاره به آن حضرت فرمود:{{عربی|"يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَى‏ خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>تاریخ میدنة دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۴.</ref>. نکتهٔ ‌قابل تأمّل در این [[حدیث]] توصیف [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[حضرت علی]]{{ع}} را به [[حجت الهی]] مانند خودش می‌باشد، [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} گویا [[حجت خدا]] بودن هر درویشان را به یک سیاق [[تفسیر]] می‌کند. از [[حضرت علی]]{{ع}} روایاتی بر استمرار [[حجت الهی]] بعد از [[خاتمیت]] وارد شده است که در ذیل نقد دلیل نقلی [[شبهه]] فوق خواهد آمد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} هم‌چنین فرمود:{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ‏ وَ أَبْنَاءَهُ‏ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«خداى سبحان؛ على عليه السّلام و همسر و فرزندانش را حجّت‏هاى خود بر [[مردم]] قرار داده است‏» شواهد التنزیل، ج۱، ص۷۶. </ref>
خط ۴۰: خط ۴۳:
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[ملازم حق]] و [[قرآن]]:''' در [[روایات نبوی]] بین حق و [[قرآن]] از یک‌سو و [[امام علی]]{{ع}} از سوی دیگر یک نوع رابطهٔ ‌ملازمهٔ ‌غیر قابل انفکاک بیان شده است:{{عربی|"عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَة‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>علی با حق و حق نیز با علی است. آن دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا این‌که در قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۱۸. </ref>؛ {{عربی|"عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ القُرآنِ، وَ الحٌّق وَ القُرآنِ مَعَ عَلِىٍّ، وَ لَن يَفتِرقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«على با حقّ و [[قرآن]] است، و حق و [[قرآن]] با على است، و آن دو از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند»؛ موسوعة الامام علی، ج۲،‌ص ۲۳۵.</ref>  
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} [[ملازم حق]] و [[قرآن]]:''' در [[روایات نبوی]] بین حق و [[قرآن]] از یک‌سو و [[امام علی]]{{ع}} از سوی دیگر یک نوع رابطهٔ ‌ملازمهٔ ‌غیر قابل انفکاک بیان شده است:{{عربی|"عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَة‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>علی با حق و حق نیز با علی است. آن دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا این‌که در قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۱۸. </ref>؛ {{عربی|"عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ القُرآنِ، وَ الحٌّق وَ القُرآنِ مَعَ عَلِىٍّ، وَ لَن يَفتِرقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«على با حقّ و [[قرآن]] است، و حق و [[قرآن]] با على است، و آن دو از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند»؛ موسوعة الامام علی، ج۲،‌ص ۲۳۵.</ref>  
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} مدار [[هدایت]] و نجات:''' از [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر [[اهل بیت]] در [[روایات نبوی]] به "[[کشتی نوح]]" و "[[پرچم هدایت]]" تعبیر شده است:{{عربی|"إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«مثل اهل بيت من در ميان شما چون كشتى نوح است هر كه سوار آن شد [[نجات]] يافت و هر كه تخلف نمود غرق شد» بحار، ج ۲۳، ص ۱۰۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۳۵۵؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۱۱، ص ۱۷۸.</ref>؛ {{عربی|"إِنَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ عَهِدَ لِي عَهْداً فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ إِنَّهُ‏ رَايَةُ الْهُدَى‏ وَ مَنَارُ الْإِيمَانِ‏ وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«پروردگار عالميان دربارۀ على با من عهد كرده است كه على پرچم هدايت و منار ايمان و [[امام]] اولياء من است» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۱۸۶.</ref>؛ {{عربی|"إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«من در بين شما يادگارى را مى‌نهم كه اگر به آن چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد. يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است و آن كتاب [[خدا]] است كه ريسمان پيوسته‌اى است از آسمان به زمين و ديگرى عترتم يعنى اهل بيتم و اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در حوض بر من وارد شوند» موسوعة امام علی، ج ۲، ص۵۶. </ref>
#'''[[امام علی|علی]]{{ع}} مدار [[هدایت]] و نجات:''' از [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر [[اهل بیت]] در [[روایات نبوی]] به "[[کشتی نوح]]" و "[[پرچم هدایت]]" تعبیر شده است:{{عربی|"إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«مثل اهل بيت من در ميان شما چون كشتى نوح است هر كه سوار آن شد [[نجات]] يافت و هر كه تخلف نمود غرق شد» بحار، ج ۲۳، ص ۱۰۵؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۳۵۵؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۱۱، ص ۱۷۸.</ref>؛ {{عربی|"إِنَّ رَبَّ الْعَالَمِينَ عَهِدَ لِي عَهْداً فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَالَ إِنَّهُ‏ رَايَةُ الْهُدَى‏ وَ مَنَارُ الْإِيمَانِ‏ وَ إِمَامُ أَوْلِيَائِي ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«پروردگار عالميان دربارۀ على با من عهد كرده است كه على پرچم هدايت و منار ايمان و [[امام]] اولياء من است» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۱۸۶.</ref>؛ {{عربی|"إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ، كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«من در بين شما يادگارى را مى‌نهم كه اگر به آن چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد. يكى از آن دو بزرگتر از ديگرى است و آن كتاب [[خدا]] است كه ريسمان پيوسته‌اى است از آسمان به زمين و ديگرى عترتم يعنى اهل بيتم و اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در حوض بر من وارد شوند» موسوعة امام علی، ج ۲، ص۵۶. </ref>
#[[امام علی|علی]]{{ع}} [[مرجع حل اختلافات]]: [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}} را [[مرجع]] [[حل و فصل اختلافات]] [[امت]] خویش معرفی می‌کند:{{عربی|"أَنْتَ تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«تو پس از من اختلاف‏های [[امت]] را براى آن‏ها تبيين مى‏كنى‏» تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص ۳۸۷؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۸۲؛ موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۵.</ref>. [[پیامبر]] در [[روایات]] دیگر به تبیین بیشتر [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] حضرت می‌پردازد و [[جایگاه]] حضرت را در این مقوله، با [[جایگاه]] خویش تطبیق می‌دهد: {{عربی|"يَا عَلِيُّ أَنْتَ الَّذِي تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ بَعْدِي وَ تَقُومُ فِيهِمْ مَقَامِي قَوْلُكَ قَوْلِي وَ أَمْرُكَ أَمْرِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«اى على! تو كسى هستى كه اختلافات [[امت]] را پس از من برايشان روشن مى‌كنى و در ميان آنان به جاى من قرار مى‌گيرى.گفته تو گفته من،فرمان تو فرمان من است» موسوعة امام علی، ج۲، ص۲۴۶. </ref>؛ {{عربی|"عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبِينٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«على باب [[علم]] من و روشنگر تمام چيزهائى است كه من از جانب پروردگار براى [[امت]] آورده‏ام پس از من‏» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۷. </ref>. چگونگی استدلال بر [[روایات]] روشن است. از این‌که [[پیامبر]]، [[امام]]{{ع}} را "[[ولی خدا]]"، "[[واجب الاطاعة]]"، "[[ملازم حق]] و [[ملازم قرآن|قرآن]]"، "[[پرچم هدایت]]"، "[[کشتی نوح]]"، "[[مرجع دین|مرجع]] و [[مفسر دین]]"، "[[متصل به عالم غیب]]" و "[[حجت خدا]]" به صورت متعدّد توصیف می‌کند که ظاهر بل [[نص]] در [[جعل]] [[حجیت]] است وگرنه این‌همه [[روایات]] و سفارش‌ها لغو خواهد بود.  
#[[امام علی|علی]]{{ع}} [[مرجع حل اختلافات]]: [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی]]{{ع}} را [[مرجع]] [[حل و فصل اختلافات]] [[امت]] خویش معرفی می‌کند:{{عربی|"أَنْتَ تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنْ بَعْدِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«تو پس از من اختلاف‏های [[امت]] را براى آن‏ها تبيين مى‏كنى‏» تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص ۳۸۷؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۸۲؛ موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۵.</ref>. [[پیامبر]] در [[روایات]] دیگر به تبیین بیشتر [[مرجعیت علمی]] و [[مرجعیت دینی|دینی]] حضرت می‌پردازد و [[جایگاه]] حضرت را در این مقوله، با [[جایگاه]] خویش تطبیق می‌دهد: {{عربی|"يَا عَلِيُّ أَنْتَ الَّذِي تُبَيِّنُ لِأُمَّتِي مَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ بَعْدِي وَ تَقُومُ فِيهِمْ مَقَامِي قَوْلُكَ قَوْلِي وَ أَمْرُكَ أَمْرِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«اى على! تو كسى هستى كه اختلافات [[امت]] را پس از من برايشان روشن مى‌كنى و در ميان آنان به جاى من قرار مى‌گيرى.گفته تو گفته من،فرمان تو فرمان من است» موسوعة امام علی، ج۲، ص۲۴۶. </ref>؛ {{عربی|"عَلِيٌّ بَابُ عِلْمِي وَ مُبِينٌ لِأُمَّتِي مَا أُرْسِلْتُ بِهِ مِنْ بَعْدِي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«على باب [[علم]] من و روشنگر تمام چيزهائى است كه من از جانب پروردگار براى [[امت]] آورده‏ام پس از من‏» موسوعة امام علی، ج ۲، ص ۲۴۷. </ref>. چگونگی استدلال بر [[روایات]] روشن است. از این‌که [[پیامبر]]، [[امام]]{{ع}} را "[[ولی خدا]]"، "[[واجب الاطاعة]]"، "[[ملازم حق]] و [[ملازم قرآن|قرآن]]"، "[[پرچم هدایت]]"، "[[کشتی نوح]]"، "[[مرجع دین|مرجع]] و [[مفسر دین]]"، "[[متصل به عالم غیب]]" و "[[حجت خدا]]" به صورت متعدّد توصیف می‌کند که ظاهر بل [[نص]] در [[جعل]] [[حجیت]] است وگرنه این‌همه [[روایات]] و سفارش‌ها لغو خواهد بود.
::::::حاصل آنکه با توجّه به [[روایات]] فوق که شاید یک‌صدم همهٔ [[روایات]] دربارهٔ [[امامان]] و [[حضرت علی]]{{ع}} نباشد، باید گفت که انکار شخصیت حقوقی [[امام]]{{ع}} و فروکاستن آن به حدّ [[انسان]] عادی و انکار [[حجیت]] کلام و [[حدیث]] [[امام]] در [[تفسیر]] دین، در نگاه حسن نگرانه، باید آن را به عدم مشاهده [[روایات]] فوق حمل و توجیه کرد و لذا از منتقدان در حوزهٔ [[امامت]] دلسوزانه استدعا می‌شود، نیم‌نگاهی به [[روایات]] مسئله بیندازند تا آفتاب حقیقت روشن گردد.  
 
::::::امّا اگر منتقدی با وجود [[روایات]] فوق، باز منکر [[حجت]] انگاری [[امام]]{{ع}} گردد، باید گفت انکار [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} به انکار [[حجت]] شخصیت حقوقی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} منجر می‌شود؛ چراکه بر حسب [[روایات]] متعدّد و [[متواتر]] - که بیشترشان از [[فریقین]] گزارش شده است - جاعل [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} خود [[پیامبر]] و [[خداوند]] است و کسی که کلام و قول [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را ذاتی می‌نامد باید به لوازم آن یعنی پذیرفتن [[احادیث]] حضرت نیز ملتزم باشد، مگر این‌که [[مسلمان|مسلمانی]] منکر شخصیّت حقوقی و [[حجیت]] آسمانی [[پیامبر]] گردد که در این صورت [[صدق]] اسم «مسلمان» بر وی مشکل بل محال خواهد بود.  
حاصل آنکه با توجّه به [[روایات]] فوق که شاید یک‌صدم همهٔ [[روایات]] دربارهٔ [[امامان]] و [[حضرت علی]]{{ع}} نباشد، باید گفت که انکار شخصیت حقوقی [[امام]]{{ع}} و فروکاستن آن به حدّ [[انسان]] عادی و انکار [[حجیت]] کلام و [[حدیث]] [[امام]] در [[تفسیر]] دین، در نگاه حسن نگرانه، باید آن را به عدم مشاهده [[روایات]] فوق حمل و توجیه کرد و لذا از منتقدان در حوزهٔ [[امامت]] دلسوزانه استدعا می‌شود، نیم‌نگاهی به [[روایات]] مسئله بیندازند تا آفتاب حقیقت روشن گردد.
::::::'''۵. [[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا:'''
 
امّا اگر منتقدی با وجود [[روایات]] فوق، باز منکر [[حجت]] انگاری [[امام]]{{ع}} گردد، باید گفت انکار [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} به انکار [[حجت]] شخصیت حقوقی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} منجر می‌شود؛ چراکه بر حسب [[روایات]] متعدّد و [[متواتر]] - که بیشترشان از [[فریقین]] گزارش شده است - جاعل [[حجیت]] [[امام]]{{ع}} خود [[پیامبر]] و [[خداوند]] است و کسی که کلام و قول [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} را ذاتی می‌نامد باید به لوازم آن یعنی پذیرفتن [[احادیث]] حضرت نیز ملتزم باشد، مگر این‌که [[مسلمان|مسلمانی]] منکر شخصیّت حقوقی و [[حجیت]] آسمانی [[پیامبر]] گردد که در این صورت [[صدق]] اسم «مسلمان» بر وی مشکل بل محال خواهد بود.
 
'''۵. [[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا:'''
::::::نکته قابل اشاره این‌که از منظر [[شیعه]] [[حجیت]] و [[اطاعت امام]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] است و [[شیعه]] نیز بر ارجاع [[حجیت]] قول [[امام]] به [[پیامبر]] و [[خداوند]] اذعان دارد، لکن از آن‌جا که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آخرین [[حجت]] آسمانی از جنس [[نبوت]] خاتمه یافته است، [[حجت]] آسمانی از جنس [[امامت]] و [[ولایت]] جایگزین آن می‌شود و مطابق [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} در همهٔ [[شئون]] [[نبوت]] - مانند [[مرجعیت]]، [[تفسیر دین]] و [[لزوم اطاعت]] - به انجام [[وظیفه]] خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} برای دیگران [[حجت]] و ملاک حق خواهد بود و اینکه [[حجت]] [[امام]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اخذ شده است، موجب سلب و بی اعتباری [[حجیت]] [[کلام امام]]{{ع}} نمی‌شود، چنان‌که منتقد محترم توهم ‌کرده بود. [[علامه طباطبایی]] با اشاره و تمسّک به [[روایات]] متعدّد [[پیامبر]] مانند احادیث: [[حدیث غدیر|غدیر]]، [[حدیث سفینه|سفینه]]، [[حدیث ثقلین|ثقلین]]، [[حدیث حق|حق]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و [[حدیث انذار|انذار]] می‌نویسد:با [[تواتر]] قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان [[اهل بیت]] وی مانند بیان خودش می‌باشد. و به موجب این [[حدیث]] و [[احادیث نبوی]] قطعی دیگر بیان [[اهل بیت]] تالی بیان [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} می‌باشد و [[اهل بیت]] در [[اسلام]] سمت [[مرجعیت علمی]] داشته، در [[بیان معارف]] و [[احکام]] [[اسلام]] هرگز [[خطا]] نمی‌کنند و بیانشان به طریق مشافهه یا نقل قابل اعتماد و [[حجت]] است <ref>شیعه در اسلام، صص ۷۸ و ۱۷۷.</ref>  
::::::نکته قابل اشاره این‌که از منظر [[شیعه]] [[حجیت]] و [[اطاعت امام]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] است و [[شیعه]] نیز بر ارجاع [[حجیت]] قول [[امام]] به [[پیامبر]] و [[خداوند]] اذعان دارد، لکن از آن‌جا که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آخرین [[حجت]] آسمانی از جنس [[نبوت]] خاتمه یافته است، [[حجت]] آسمانی از جنس [[امامت]] و [[ولایت]] جایگزین آن می‌شود و مطابق [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} در همهٔ [[شئون]] [[نبوت]] - مانند [[مرجعیت]]، [[تفسیر دین]] و [[لزوم اطاعت]] - به انجام [[وظیفه]] خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} برای دیگران [[حجت]] و ملاک حق خواهد بود و اینکه [[حجت]] [[امام]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اخذ شده است، موجب سلب و بی اعتباری [[حجیت]] [[کلام امام]]{{ع}} نمی‌شود، چنان‌که منتقد محترم توهم ‌کرده بود. [[علامه طباطبایی]] با اشاره و تمسّک به [[روایات]] متعدّد [[پیامبر]] مانند احادیث: [[حدیث غدیر|غدیر]]، [[حدیث سفینه|سفینه]]، [[حدیث ثقلین|ثقلین]]، [[حدیث حق|حق]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و [[حدیث انذار|انذار]] می‌نویسد:با [[تواتر]] قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان [[اهل بیت]] وی مانند بیان خودش می‌باشد. و به موجب این [[حدیث]] و [[احادیث نبوی]] قطعی دیگر بیان [[اهل بیت]] تالی بیان [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} می‌باشد و [[اهل بیت]] در [[اسلام]] سمت [[مرجعیت علمی]] داشته، در [[بیان معارف]] و [[احکام]] [[اسلام]] هرگز [[خطا]] نمی‌کنند و بیانشان به طریق مشافهه یا نقل قابل اعتماد و [[حجت]] است <ref>شیعه در اسلام، صص ۷۸ و ۱۷۷.</ref>  
::::::'''۶. دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''
::::::'''۶. دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''
خط ۵۱: خط ۵۷:
#آیهٔ ‌شریفهٔ ‌فوق در [[مقام]] بیان و تبیین [[فلسفه بعثت پیامبران]] است، به این معنی برخی گمان برده‌اند که با وجود عقل به [[نبوت]] آسمانی نیازی نیست یا این‌که ممکن بود برخی در قیامت دلیل عدم [[ایمان]] خود به [[خدا]] و آخرت را عدم [[اتمام حجت الهی]] در حقّ خودشان توجیه کنند، آیهٔ ‌شریفه [[ضرورت بعثت انبیا]] را چنین بازگو می‌کند که [[خداوند]] در طول تاریخ [[پیامبر|پیامبرانی]] با دو وصف [[بشارت]] و انذاردهنده فرستاد تا این‌که بهانه و توجیه‌ای به نفع [[مردم]] {{متن قرآن|لِلنَّاسِ}} - لام برای نفع است - بر علیه [[خداوند]] {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ}} وجود نداشته باشد، البتّه سلب توجیه ملحدان {{متن قرآن|بَعْدَ الرُّسُلِ}} یعنی بعد از فرستادن [[پیامبران]] تحقّق می‌یابد <ref>ر. ک: تفسیر المیزان، ج۵، ص ۱۴۳.</ref>. خواننده مشاهده می‌کند، اصلاً آیه در [[مقام]] بحث [[خاتمیت]] [[پیامبران]] و حجت‌های آسمانی نیست تا از آن به عنوان پایان دورهٔ ‌تحقّق [[حجت الهی]] تلقّی شود.  
#آیهٔ ‌شریفهٔ ‌فوق در [[مقام]] بیان و تبیین [[فلسفه بعثت پیامبران]] است، به این معنی برخی گمان برده‌اند که با وجود عقل به [[نبوت]] آسمانی نیازی نیست یا این‌که ممکن بود برخی در قیامت دلیل عدم [[ایمان]] خود به [[خدا]] و آخرت را عدم [[اتمام حجت الهی]] در حقّ خودشان توجیه کنند، آیهٔ ‌شریفه [[ضرورت بعثت انبیا]] را چنین بازگو می‌کند که [[خداوند]] در طول تاریخ [[پیامبر|پیامبرانی]] با دو وصف [[بشارت]] و انذاردهنده فرستاد تا این‌که بهانه و توجیه‌ای به نفع [[مردم]] {{متن قرآن|لِلنَّاسِ}} - لام برای نفع است - بر علیه [[خداوند]] {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ}} وجود نداشته باشد، البتّه سلب توجیه ملحدان {{متن قرآن|بَعْدَ الرُّسُلِ}} یعنی بعد از فرستادن [[پیامبران]] تحقّق می‌یابد <ref>ر. ک: تفسیر المیزان، ج۵، ص ۱۴۳.</ref>. خواننده مشاهده می‌کند، اصلاً آیه در [[مقام]] بحث [[خاتمیت]] [[پیامبران]] و حجت‌های آسمانی نیست تا از آن به عنوان پایان دورهٔ ‌تحقّق [[حجت الهی]] تلقّی شود.  
#از نکتهٔ ‌پیشین روشن می‌شود [[حجت]] در آیهٔ ‌شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان اراده و قصد شده است و بر [[انسان|انسان های]] [[برگزیده الهی]] اعمّ از [[پیامبر]] یا [[امام]] ناظر نیست.  
#از نکتهٔ ‌پیشین روشن می‌شود [[حجت]] در آیهٔ ‌شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان اراده و قصد شده است و بر [[انسان|انسان های]] [[برگزیده الهی]] اعمّ از [[پیامبر]] یا [[امام]] ناظر نیست.  
#آیهٔ ‌شریفهٔ ‌فوق نهایت بر [[خاتمیت]] و پایان ظهور {{متن قرآن|الرُّسُلِ}} دلالت می‌کند و این ادّعا مورد نفاق است.  
#آیهٔ ‌شریفهٔ ‌فوق نهایت بر [[خاتمیت]] و پایان ظهور {{متن قرآن|الرُّسُلِ}} دلالت می‌کند و این ادّعا مورد نفاق است.
::::::'''۷. [[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''  
 
'''۷. [[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''  
::::::دلیل دوّم طرّاح [[شبهه]] استناد به یک فراز [[نهج البلاغه]] است که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«به وسيله پيامبر ما محمّد {{صل}} حجّتش تمام شد» فیض الاسلام، نهج البلاغه، [[خطبه]] ۹۰، ش ۴۸، ص ۲۶۲.</ref>. همو در معنای کلام حضرت می‌گوید: "حجت خدایی با آمدن [[پیامبر خاتم|محمّد]] تمام شد و کسی پس از او [[حجت]] نیست" <ref>برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵، ۲۵ و ۱۹۶. </ref>   
::::::دلیل دوّم طرّاح [[شبهه]] استناد به یک فراز [[نهج البلاغه]] است که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«به وسيله پيامبر ما محمّد {{صل}} حجّتش تمام شد» فیض الاسلام، نهج البلاغه، [[خطبه]] ۹۰، ش ۴۸، ص ۲۶۲.</ref>. همو در معنای کلام حضرت می‌گوید: "حجت خدایی با آمدن [[پیامبر خاتم|محمّد]] تمام شد و کسی پس از او [[حجت]] نیست" <ref>برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵، ۲۵ و ۱۹۶. </ref>   
::::::در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره می‌شود:
::::::در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره می‌شود:
#طراحان چنین شبهاتی در همه‌جا همهٔ ‌روایاتی که از [[ائمه اطهار]] که توسّط محدثّان نقل و گزارش شده است را به هر بهانه ای مورد انکار قرار می‌دادند، مثلاً می‌گفتند چنین روایاتی [[جعل]] خود محدّثان است یا [[شأن]] و [[منزلت امامت]] و [[امام]] را نباید با [[روایت]] خود [[امام]]{{ع}} اثبات نمود، ظاهراً مستشکل در این موضوع چون حسب زعم خود ظاهر [[روایت]] و [[خطبه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به نفع ادّعای خویش توهم کرده است، از اشکال مبنایی خود صرف‌نظر نموده است. لکن بحث اخلاقی و منطقی مقتضی است که [[انسان]] در همهٔ ‌زمینه‌ها بر مبنای خود ملتزم باشد.  
#طراحان چنین شبهاتی در همه‌جا همهٔ ‌روایاتی که از [[ائمه اطهار]] که توسّط محدثّان نقل و گزارش شده است را به هر بهانه ای مورد انکار قرار می‌دادند، مثلاً می‌گفتند چنین روایاتی [[جعل]] خود محدّثان است یا [[شأن]] و [[منزلت امامت]] و [[امام]] را نباید با [[روایت]] خود [[امام]]{{ع}} اثبات نمود، ظاهراً مستشکل در این موضوع چون حسب زعم خود ظاهر [[روایت]] و [[خطبه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به نفع ادّعای خویش توهم کرده است، از اشکال مبنایی خود صرف‌نظر نموده است. لکن بحث اخلاقی و منطقی مقتضی است که [[انسان]] در همهٔ ‌زمینه‌ها بر مبنای خود ملتزم باشد.  
#ظاهر [[خطبه]] حضرت بر مدّعای [[شبهه]] ناسازگاری [[حجت]] انگاری [[امام]] با اصل [[خاتمیت]] نیز دلالت ندارد؛ چراکه مدّعی ناسازگاری فراز کامل [[خطبه]] را نیاورده و خواسته با تقطیع به مراد خود برسد، [[خطبه]] حضرت چنین است:{{عربی|"بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. خواننده عزیز چنان‌که مشاهده می‌کند حضرت در توصیف برانگیختن [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران]] متعددی فرستاده است، حضرت تأکید می‌کند این سیر و برانگیختن بدون نقطه پایان نیست، بلکه نقطه پایانی به نام اصل [[بعثت انبیاء]] به [[کمال]] نهایی خود رسیده و دیگر ما شاهد ظهور [[پیامبر]] آسمانی نخواهیم بود. مقصود حضرت از [[حجت]] در کلام شریفش {{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ"}} [[حجت]] آسمانی یعنی ظهور [[پیامبر]] آسمانی است که بر آن کلام پیشین "که بر [[بعثت انبیاء]] در هر قرنی ناظر بود" و کلام پسین حضرت "پایان و قطع عذر مردم" دلالت می‌کند، مقصود از [[حجت]] همان دلیل و مستمسک است که [[خداوند]] با ارسال [[آخرین پیامبر]] خود [[حجت]] و [[احتجاج]] خود بر [[مردم]] را تمام کرد که این [[حجت]] در قالب ظهور [[پیامبر اسلام]] اتفاق افتاد. چراکه ذیل [[روایت]] دلالت دارد که با ظهور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عذر و بهانه [[مردم]] تمام شد، شارح معروف [[نهج‌البلاغه]] یعنی [[ابن ابی الحدید]] معتزلی فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] را بر همین معنا "[[ختم نبوت]] و نه حجّت" [[تفسیر]] نموده است:بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[رسول]] و [[پیامبر]] دیگری که انتظار کشیده شود، ظهور نخواهد کرد<ref>{{عربی|"ای لم یبلغ بعده [[رسول]] ینتظر"}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۶. </ref>. این‌که بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر پیشوای دینی [[برگزیده الهی]] در غیر [[مقام امامت]] و [[شریعت]] مثلاً [[مقام امامت]] ظاهر نخواهد شد، از فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] بر‌نمی‌آید. نهایت می‌توان گفت از این [[حدیث مجمل]] و [[حدیث متشابه|متشابه]] است و حکم آن رجوع به [[نصوص]] دیگر حضرت است.  
#ظاهر [[خطبه]] حضرت بر مدّعای [[شبهه]] ناسازگاری [[حجت]] انگاری [[امام]] با اصل [[خاتمیت]] نیز دلالت ندارد؛ چراکه مدّعی ناسازگاری فراز کامل [[خطبه]] را نیاورده و خواسته با تقطیع به مراد خود برسد، [[خطبه]] حضرت چنین است:{{عربی|"بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. خواننده عزیز چنان‌که مشاهده می‌کند حضرت در توصیف برانگیختن [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران]] متعددی فرستاده است، حضرت تأکید می‌کند این سیر و برانگیختن بدون نقطه پایان نیست، بلکه نقطه پایانی به نام اصل [[بعثت انبیاء]] به [[کمال]] نهایی خود رسیده و دیگر ما شاهد ظهور [[پیامبر]] آسمانی نخواهیم بود. مقصود حضرت از [[حجت]] در کلام شریفش {{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ"}} [[حجت]] آسمانی یعنی ظهور [[پیامبر]] آسمانی است که بر آن کلام پیشین "که بر [[بعثت انبیاء]] در هر قرنی ناظر بود" و کلام پسین حضرت "پایان و قطع عذر مردم" دلالت می‌کند، مقصود از [[حجت]] همان دلیل و مستمسک است که [[خداوند]] با ارسال [[آخرین پیامبر]] خود [[حجت]] و [[احتجاج]] خود بر [[مردم]] را تمام کرد که این [[حجت]] در قالب ظهور [[پیامبر اسلام]] اتفاق افتاد. چراکه ذیل [[روایت]] دلالت دارد که با ظهور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عذر و بهانه [[مردم]] تمام شد، شارح معروف [[نهج‌البلاغه]] یعنی [[ابن ابی الحدید]] معتزلی فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] را بر همین معنا "[[ختم نبوت]] و نه حجّت" [[تفسیر]] نموده است:بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[رسول]] و [[پیامبر]] دیگری که انتظار کشیده شود، ظهور نخواهد کرد<ref>{{عربی|"ای لم یبلغ بعده [[رسول]] ینتظر"}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۶. </ref>. این‌که بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر پیشوای دینی [[برگزیده الهی]] در غیر [[مقام امامت]] و [[شریعت]] مثلاً [[مقام امامت]] ظاهر نخواهد شد، از فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] بر‌نمی‌آید. نهایت می‌توان گفت از این [[حدیث مجمل]] و [[حدیث متشابه|متشابه]] است و حکم آن رجوع به [[نصوص]] دیگر حضرت است.  
#دلیل دیگر بر این‌که مقصود از [[اتمام حجت]] اتمام [[نبوت]] و نه [[حجت الهی]] است، ادلّهٔ نقلی منقول از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[امام علی]]{{ع}} است که بر استمرار [[حجت الهی]] دلالت دارند. چنان‌که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} خود و [[حضرت علی]]{{ع}} را [[حجت خداوند]] وصف می‌کند: {{عربی|"يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«اى انس! من و اين، [[حجت خدا]] بر خلقش هستيم»؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص ۲۷۲.</ref> [[امام علی]]{{ع}} نیز خود را [[حجت الهی]] توصیف می‌کند:{{عربی|"أَلَا وَ إِنِّي عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَ لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«آگاه باشيد كه من بر شما از جانب [[خدا]] [[حجت]] رسايم پس دوست مداريد گروهى را كه [[خدا]] بر ايشان خشم كرده است» التوحید، ص۹۳؛ تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج ۱۴، ص ۵۱۳.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در جای دیگر به صورت مطلق بر [[عدم خلو زمین از حجت الهی]] تأکید و تصریح می‌کند. علاوه بر آن یادآور می‌شود این [[حجت الهی]] ممکن است ظاهر مثل یازده [[امام]] [[معصوم]] یا غایب مثل [[حضرت حجت]]{{ع}} گردد: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ"}} <ref>«آرى! خداوند! زمين هيچ گاه از [[حجت]] الهى خالى نيست، كه براى [[خدا]] با برهان روشن قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان، تا [[حجت خدا]] باطل نشود» [[نهج‌البلاغه]]، حکمت، شمارهٔ ۱۳۹، ص ۱۱۵۸.</ref>. حضرت در اولین [[خطبه]] [[نهج‌البلاغه]] نیز بر عدم خلو خلق از [[پیامبر]] و [[حجت]] تأکید می‌کند:{{عربی|"وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ"}} <ref>«خداوند هرگز [[انسان]]‏ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است‏» [[نهج‌البلاغه]]، [[خطبه]] اول، ص ۳۷.</ref>. در این [[خطبه]] [[حضرت حجت]] را در ردیف و عرض {{عربی|"نَبِيٍّ مُرْسَلٍ"}} قرار داده و از آن بر‌می‌آید که آن دو متفاوت‌اند.  
#دلیل دیگر بر این‌که مقصود از [[اتمام حجت]] اتمام [[نبوت]] و نه [[حجت الهی]] است، ادلّهٔ نقلی منقول از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[امام علی]]{{ع}} است که بر استمرار [[حجت الهی]] دلالت دارند. چنان‌که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} خود و [[حضرت علی]]{{ع}} را [[حجت خداوند]] وصف می‌کند: {{عربی|"يَا أَنَسُ أَنَا وَ هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«اى انس! من و اين، [[حجت خدا]] بر خلقش هستيم»؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص ۲۷۲.</ref> [[امام علی]]{{ع}} نیز خود را [[حجت الهی]] توصیف می‌کند:{{عربی|"أَلَا وَ إِنِّي عَلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَ لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«آگاه باشيد كه من بر شما از جانب [[خدا]] [[حجت]] رسايم پس دوست مداريد گروهى را كه [[خدا]] بر ايشان خشم كرده است» التوحید، ص۹۳؛ تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج ۱۴، ص ۵۱۳.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در جای دیگر به صورت مطلق بر [[عدم خلو زمین از حجت الهی]] تأکید و تصریح می‌کند. علاوه بر آن یادآور می‌شود این [[حجت الهی]] ممکن است ظاهر مثل یازده [[امام]] [[معصوم]] یا غایب مثل [[حضرت حجت]]{{ع}} گردد: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ"}} <ref>«آرى! خداوند! زمين هيچ گاه از [[حجت]] الهى خالى نيست، كه براى [[خدا]] با برهان روشن قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان، تا [[حجت خدا]] باطل نشود» [[نهج‌البلاغه]]، حکمت، شمارهٔ ۱۳۹، ص ۱۱۵۸.</ref>. حضرت در اولین [[خطبه]] [[نهج‌البلاغه]] نیز بر عدم خلو خلق از [[پیامبر]] و [[حجت]] تأکید می‌کند:{{عربی|"وَ لَمْ يُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ"}} <ref>«خداوند هرگز [[انسان]]‏ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است‏» [[نهج‌البلاغه]]، [[خطبه]] اول، ص ۳۷.</ref>. در این [[خطبه]] [[حضرت حجت]] را در ردیف و عرض {{عربی|"نَبِيٍّ مُرْسَلٍ"}} قرار داده و از آن بر‌می‌آید که آن دو متفاوت‌اند.
::::::روشن است اگر اصل [[خاتمیت]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]] به صورت مطلق دلالت می‌کرد، به هیچ وجه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[حضرت علی]]{{ع}} بر استمرار آن تأکید نمی‌کردند؛ چراکه آن دو بزرگوار خود مبیّن و شارح حقیقی [[دین]] و عالم واقعی به مقصود [[قرآن]] از جمله آیه مورد استناد طراح [[شبهه]] می‌باشند.  
 
::::::'''۸. انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل:'''
روشن است اگر اصل [[خاتمیت]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]] به صورت مطلق دلالت می‌کرد، به هیچ وجه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و خود [[حضرت علی]]{{ع}} بر استمرار آن تأکید نمی‌کردند؛ چراکه آن دو بزرگوار خود مبیّن و شارح حقیقی [[دین]] و عالم واقعی به مقصود [[قرآن]] از جمله آیه مورد استناد طراح [[شبهه]] می‌باشند.
 
'''۸. انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل:'''
::::::مستشکل به [[روایت]] دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} تمسّک کرده که در آن [[حجت]] به دو [[حجت]] یعنی "[[پیامبر]]" و "عقل" بسنده و منحصر شده است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۹۶.</ref>  
::::::مستشکل به [[روایت]] دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} تمسّک کرده که در آن [[حجت]] به دو [[حجت]] یعنی "[[پیامبر]]" و "عقل" بسنده و منحصر شده است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۹۶.</ref>  
::::::{{عربی|"حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ"}}ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر می‌شد <ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است‏» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>.
::::::{{عربی|"حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ"}}ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر می‌شد <ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است‏» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش