پرش به محتوا

آیا امام علی علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '. ::::::' به '. '
جز (جایگزینی متن - 'سید علی هاشمی ۱' به 'سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)')
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ')
خط ۳۷: خط ۳۷:
«در باورِ ما شیعیان، تنها پیامبران الهی نیستند که از علوم غیبی برخوردارند؛ بلکه [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، در گستره بسیار وسیعی، از این دانش‌های الهی برخوردارند. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. سوگند بدان کس که جانم به دست اوست، نمی‌پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را موجب ضلالت است، جز آن که شما را از آن آگاه می‌کنم: از آن که مردم را بدان می‌خواند، و آن که رهبری شان می‌کند، و آن که آنان را می‌راند و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند؛ و آن که از آنان کشته شود، و آن که از ایشان بمیرد.
«در باورِ ما شیعیان، تنها پیامبران الهی نیستند که از علوم غیبی برخوردارند؛ بلکه [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، در گستره بسیار وسیعی، از این دانش‌های الهی برخوردارند. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید. سوگند بدان کس که جانم به دست اوست، نمی‌پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را موجب ضلالت است، جز آن که شما را از آن آگاه می‌کنم: از آن که مردم را بدان می‌خواند، و آن که رهبری شان می‌کند، و آن که آنان را می‌راند و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند؛ و آن که از آنان کشته شود، و آن که از ایشان بمیرد.


[[ابن ابی الحدید]] گوید: [[ابو عمر]]، محمد بن عبد البِرّ، نویسنده کتاب الاستیعاب آورده است که گروهی از راویان و محدّثان گفته‌اند: سَلُونی را، جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} هیچ یک از صحابه نگفته است. و شیخ ما [[ابو جعفر اسکافی]] در کتاب نَقْضُ العثمانیه از علیّ بن جعفر و او از ابن شُبْرمه، آورده است که گفت: جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}، کس را نسزد که بر منبر بنشیند و سَلُونی را بر زبان آوَرَد.  
[[ابن ابی الحدید]] گوید: [[ابو عمر]]، محمد بن عبد البِرّ، نویسنده کتاب الاستیعاب آورده است که گروهی از راویان و محدّثان گفته‌اند: سَلُونی را، جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} هیچ یک از صحابه نگفته است. و شیخ ما [[ابو جعفر اسکافی]] در کتاب نَقْضُ العثمانیه از علیّ بن جعفر و او از ابن شُبْرمه، آورده است که گفت: جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}، کس را نسزد که بر منبر بنشیند و سَلُونی را بر زبان آوَرَد.
::::::[[ابن ابی الحدید]] در ذیل این خطبه، فصلی را درباره پاره‌ای از امور غیبی که امام خبر داده و محقّق شده، گشوده است. او می‌گوید: بدان که [[امام علی|علی]]{{ع}} در این فصل به خداوندی که جانش در دست اوست، سوگند خورده است، که آنها از او چیزی از اموری را، که تا روز قیامت میان آنان واقع خواهد شد، نخواهند پرسید، مگر آن که از آن به ایشان خبر خواهد داد. همچنین از هر گروه صد نفری که به هدایت یا ضلالت باشند نمی‌پرسند، مگر این که به همه موارد آنان که چه کسی رهبر آنان و گرداننده ایشان است و کجا فرود می‌آیند و چه کسی از ایشان کشته می‌شود و چه کسی به مرگ طبیعی می‌میرد، خبر خواهد داد. این ادّعا که [[امام علی|علی]]{{ع}} کرده است نه ادعای ربوبیّت است و نه ادعای پیامبری بلکه می‌گفته است: [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} او را به این امور آگاه کرده است. ما اخباری را که علی داده است، آزموده و آن را مطابق با حقیقت یافته‌ایم. به همین سبب استدلال می‌کنیم، که ادعای [[امام علی|علی]]{{ع}} راست و صدق است. همچون خبری که در مورد خود، داده و گفته است: ضربتی بر سرش زده خواهد شد که ریش او از آن خضاب می‌شود. و خبر دادن او از کشته شدن پسرش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و آن چه به هنگام عبور از سرزمین کربلاء اظهار فرموده است.
 
[[ابن ابی الحدید]] در ذیل این خطبه، فصلی را درباره پاره‌ای از امور غیبی که امام خبر داده و محقّق شده، گشوده است. او می‌گوید: بدان که [[امام علی|علی]]{{ع}} در این فصل به خداوندی که جانش در دست اوست، سوگند خورده است، که آنها از او چیزی از اموری را، که تا روز قیامت میان آنان واقع خواهد شد، نخواهند پرسید، مگر آن که از آن به ایشان خبر خواهد داد. همچنین از هر گروه صد نفری که به هدایت یا ضلالت باشند نمی‌پرسند، مگر این که به همه موارد آنان که چه کسی رهبر آنان و گرداننده ایشان است و کجا فرود می‌آیند و چه کسی از ایشان کشته می‌شود و چه کسی به مرگ طبیعی می‌میرد، خبر خواهد داد. این ادّعا که [[امام علی|علی]]{{ع}} کرده است نه ادعای ربوبیّت است و نه ادعای پیامبری بلکه می‌گفته است: [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} او را به این امور آگاه کرده است. ما اخباری را که علی داده است، آزموده و آن را مطابق با حقیقت یافته‌ایم. به همین سبب استدلال می‌کنیم، که ادعای [[امام علی|علی]]{{ع}} راست و صدق است. همچون خبری که در مورد خود، داده و گفته است: ضربتی بر سرش زده خواهد شد که ریش او از آن خضاب می‌شود. و خبر دادن او از کشته شدن پسرش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و آن چه به هنگام عبور از سرزمین کربلاء اظهار فرموده است.


[[ابن ابی الحدید]]، درباره امور غیبی، که [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} خبر داده و تحقق یافته است، موارد دیگری را یاد کرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به این که [[معاویه]] پس از او پادشاهی خواهد کرد. و مسائل [[حجاج]]، و [[یوسف بن عمر]]، و آن چه از اخبار [[خوارج]] در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به یارانش که کدام یک از ایشان کشته و کدام بر دار کشیده خواهند شد، و خبر دادن از جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] و خبر دادن از شمار سپاهیانی که به هنگام حرکت او به بصره از کوفه به یاری او خواهند آمد و پیش‌گویی حضرت در مورد [[عبدالله بن زبیر]] که فرمود: حیله‌گری کینه توز است. آهنگ کاری دارد که به آن دست نمی‌یابد. دام دین برای شکار دنیا می‌گستراند و سپس بر دار کشیده قریش خواهد بود. و همین طور، خبر دادنِ علی از نابودی بصره با طغیانِ آب، هلاک شدنِ مردم آن، بار دیگر به دست زنج؛ که قومی، در این کلمه تصحیف کرده و آن را، به غلط، ریح «باد و طوفان» خوانده‌اند. و خبر دادن ظهور پرچم‌های سیاه از ناحیه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهی از خراسانیان که به بنی رزیق معروف‌اند و [[اسحاق بن ابراهیم]] که اینان و افراد پیش از ایشان همگی از داعیان حکومت بنی عباس بوده‌اند. و خبر دادن از این که گروهی از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر می‌شوند و به حکومت می‌رسند؛ هم چون ناصر و داعی و دیگران، که در این باره چنین فرموده است: همانا برای آل محمّد در طالقان گنجینه‌ایی است که هر گاه خداوند بخواهد آن را آشکار می‌فرماید تا به فرمان خدا قیام کند و مردم را به دین خدا فرا خواند همان و همو گوید: در بحث‌های گذشته برخی از اِخبار [[علی]]{{ع}} به امور غیبی را بیان کردیم. از جمله شگفت‌ترین آنها موضوعی است که آن را ضمن خطبه‌ای، که در آن از خونریزی‌های آینده سخن می‌گوید و اشاره به قرمطیان است، بیان کرده است. آن حضرت چنین فرموده است: مدّعی عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنکه بغض و کینه ما را در دل نهان دارند و نشانه این موضوع آن است که ایشان وارثان ما را می‌کشند و از کارهای ما روی گردانند. جوانان ما را از خود طرد می‌کنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان گونه بوده است؛ چرا که قرمطیان گروهی بسیار از آل ابوطالب را کشتند و نام‌های آنها در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده است. علی ضمن همین خطبه در حالی که به ستونی در مسجد کوفه، که به آن تکیه می‌داد، اشاره می‌کرد، چنین فرموده است: گویی می‌بینم حجرالاسود نصب شده است. ای وای بر ایشان! فضیلت حجر الاسود، در خودش نیست؛ بلکه در جایگاه و اساس آن است. آری، حجر الاسود مدتی این جا خواهد بود و سپس مدتی آن جا و به بحرین اشاره فرمود و سپس به جایگاه اصلی خود، برمی‌گردد. در مورد حجر الاسود همان گونه که علی خبر داده بود، اتفاق افتاد.
[[ابن ابی الحدید]]، درباره امور غیبی، که [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} خبر داده و تحقق یافته است، موارد دیگری را یاد کرده است. مانند: خبر دادنِ آن حضرت به این که [[معاویه]] پس از او پادشاهی خواهد کرد. و مسائل [[حجاج]]، و [[یوسف بن عمر]]، و آن چه از اخبار [[خوارج]] در نهروان گفته بود و خبر دادنِ آن حضرت به یارانش که کدام یک از ایشان کشته و کدام بر دار کشیده خواهند شد، و خبر دادن از جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] و خبر دادن از شمار سپاهیانی که به هنگام حرکت او به بصره از کوفه به یاری او خواهند آمد و پیش‌گویی حضرت در مورد [[عبدالله بن زبیر]] که فرمود: حیله‌گری کینه توز است. آهنگ کاری دارد که به آن دست نمی‌یابد. دام دین برای شکار دنیا می‌گستراند و سپس بر دار کشیده قریش خواهد بود. و همین طور، خبر دادنِ علی از نابودی بصره با طغیانِ آب، هلاک شدنِ مردم آن، بار دیگر به دست زنج؛ که قومی، در این کلمه تصحیف کرده و آن را، به غلط، ریح «باد و طوفان» خوانده‌اند. و خبر دادن ظهور پرچم‌های سیاه از ناحیه خراسان و نام بردن آن حضرت از گروهی از خراسانیان که به بنی رزیق معروف‌اند و [[اسحاق بن ابراهیم]] که اینان و افراد پیش از ایشان همگی از داعیان حکومت بنی عباس بوده‌اند. و خبر دادن از این که گروهی از فرزندزادگان او در طبرستان ظاهر می‌شوند و به حکومت می‌رسند؛ هم چون ناصر و داعی و دیگران، که در این باره چنین فرموده است: همانا برای آل محمّد در طالقان گنجینه‌ایی است که هر گاه خداوند بخواهد آن را آشکار می‌فرماید تا به فرمان خدا قیام کند و مردم را به دین خدا فرا خواند همان و همو گوید: در بحث‌های گذشته برخی از اِخبار [[علی]]{{ع}} به امور غیبی را بیان کردیم. از جمله شگفت‌ترین آنها موضوعی است که آن را ضمن خطبه‌ای، که در آن از خونریزی‌های آینده سخن می‌گوید و اشاره به قرمطیان است، بیان کرده است. آن حضرت چنین فرموده است: مدّعی عشق و محبت نسبت به ما هستند و حال آنکه بغض و کینه ما را در دل نهان دارند و نشانه این موضوع آن است که ایشان وارثان ما را می‌کشند و از کارهای ما روی گردانند. جوانان ما را از خود طرد می‌کنند. و آن چه از آن خبر داده بود همان گونه بوده است؛ چرا که قرمطیان گروهی بسیار از آل ابوطالب را کشتند و نام‌های آنها در کتاب مقاتل الطالبین ابو الفرج اصفهانی آمده است. علی ضمن همین خطبه در حالی که به ستونی در مسجد کوفه، که به آن تکیه می‌داد، اشاره می‌کرد، چنین فرموده است: گویی می‌بینم حجرالاسود نصب شده است. ای وای بر ایشان! فضیلت حجر الاسود، در خودش نیست؛ بلکه در جایگاه و اساس آن است. آری، حجر الاسود مدتی این جا خواهد بود و سپس مدتی آن جا و به بحرین اشاره فرمود و سپس به جایگاه اصلی خود، برمی‌گردد. در مورد حجر الاسود همان گونه که علی خبر داده بود، اتفاق افتاد.
خط ۶۴: خط ۶۵:
۲. آن [[حضرت]]{{ع}} درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده روبرو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. <ref>{{عربی|"أَمَا إِنَّكُمْ‏ سَتَلْقَوْنَ‏ بَعْدِي‏ ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً قَبِيحَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ عَلَيْكُمْ سُنَّةً‏‏ ‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref>.
۲. آن [[حضرت]]{{ع}} درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده روبرو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. <ref>{{عربی|"أَمَا إِنَّكُمْ‏ سَتَلْقَوْنَ‏ بَعْدِي‏ ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً قَبِيحَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ عَلَيْكُمْ سُنَّةً‏‏ ‏‏"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳.</ref>.


*«علم [[امام علی]]{{ع}} لدنی است، زیرا هیچ واسطه‌ای بین آن حضرت و خداوند تبارک و تعالی نیست. فرشتگان عالم شاگردان آن حضرتند، ولی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به حضور "معلم بالذات"، یعنی خداوند بار یافته و از آن جا علم را بی واسطه فرا گرفته است. بنابر این، در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا ندارد. بدیهی است، چنین شخصی که بر بام طبیعت مشرف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، بگوید: ممکن نیست از آن چه امروز تا قیامت واقع می‌شود، از من پرسش کنید...، جز آن که جواب دهم. آن حضرت به کمیل فرمود: بدان که در این جا علم فراوانی است با دست به سینه مبارکش اشاره کرد اگر افراد لایقی می‌یافتم، به آنها تعلیم می‌دادم. هم چنین در جای دیگر فرمود: من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر می‌گردد و هیچ پرواز کننده‌ای به مقام اوج گرفته من پر نمی‌کشد. فکر اندیشمند عادی به مقام والای [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} ره نمی‌یابد و علومی که از آن شخصیت ممتاز، سیل گونه می‌تراود، تحمل، هضم و فرا گرفتنش مقدور افراد عادی نیست، زیرا در برابر سیل نمی‌توان ایستاد، بلکه باید از کناره‌های آن به قدر توان بهره برد.  
*«علم [[امام علی]]{{ع}} لدنی است، زیرا هیچ واسطه‌ای بین آن حضرت و خداوند تبارک و تعالی نیست. فرشتگان عالم شاگردان آن حضرتند، ولی [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} به حضور "معلم بالذات"، یعنی خداوند بار یافته و از آن جا علم را بی واسطه فرا گرفته است. بنابر این، در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا ندارد. بدیهی است، چنین شخصی که بر بام طبیعت مشرف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، بگوید: ممکن نیست از آن چه امروز تا قیامت واقع می‌شود، از من پرسش کنید...، جز آن که جواب دهم. آن حضرت به کمیل فرمود: بدان که در این جا علم فراوانی است با دست به سینه مبارکش اشاره کرد اگر افراد لایقی می‌یافتم، به آنها تعلیم می‌دادم. هم چنین در جای دیگر فرمود: من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر می‌گردد و هیچ پرواز کننده‌ای به مقام اوج گرفته من پر نمی‌کشد. فکر اندیشمند عادی به مقام والای [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} ره نمی‌یابد و علومی که از آن شخصیت ممتاز، سیل گونه می‌تراود، تحمل، هضم و فرا گرفتنش مقدور افراد عادی نیست، زیرا در برابر سیل نمی‌توان ایستاد، بلکه باید از کناره‌های آن به قدر توان بهره برد.
::::::[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در این جا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود: او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. پس از آن حضرت معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند. آن حضرت درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده رو به رو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومت‌ها بودند و خودشان نیز به راهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند. گفتنی است که [[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}} همگی نور واحد و دارای سمت مظهریت علم الهی هستند، چنان که حماد از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است: سوگند به خدا، ما آن چه را که در زمین و آسمان است، می‌دانیم و نیز از آن چه در جهنم و بهشت و میان آنهاست با خبریم، آن گاه آن حضرت به آیه قرآن استشهاد می‌کند. چون [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} عدل قرآن کریم هستند، مانند قرآن همه چیز را تبیین می‌کنند و پیداست که بیان، بی علم و آگاهی میسور نیست. پس آنان علمی دارند که دیگران از آن محرومند و آن علم لدنی است»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}</ref>.
 
[[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} در باب حوادث روزگار، با حضور و شهود و علم لدنی خود، گاهی بعضی از اخبار غیبی را برای مردم بازگو می‌کرد که در این جا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} خبر داد که او پیش از معاویه از دنیا می‌رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می‌گردد و سپس فرمود: او به زودی از شما می‌خواهد که به من ناسزا بگویید و از من بیزاری جویید. پس از آن حضرت معاویه بر عراق مسلط شد و از مردم خواست که به آن حضرت ناسزا بگویند و از او بیزاری جویند. آن حضرت درباره گروه خوارج فرمود: آگاه باشید! پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده رو به رو می‌گردید و [[استبدادی]] بر شما حکومت خواهد کرد که برای ستمگران سنت خواهد شد. آری، زندگی خوارج همراه با خفت و خواری بود و آنها همیشه تحت تعقیب حکومت‌ها بودند و خودشان نیز به راهزنی و غارت اموال مردم روی آوردند. گفتنی است که [[ائمه|ائمه معصومین]] {{عم}} همگی نور واحد و دارای سمت مظهریت علم الهی هستند، چنان که حماد از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است: سوگند به خدا، ما آن چه را که در زمین و آسمان است، می‌دانیم و نیز از آن چه در جهنم و بهشت و میان آنهاست با خبریم، آن گاه آن حضرت به آیه قرآن استشهاد می‌کند. چون [[امامان]] [[معصوم]]{{عم}} عدل قرآن کریم هستند، مانند قرآن همه چیز را تبیین می‌کنند و پیداست که بیان، بی علم و آگاهی میسور نیست. پس آنان علمی دارند که دیگران از آن محرومند و آن علم لدنی است»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/show/89257 علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی] {{ع}}</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۲۰۰: خط ۲۰۲:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر حسینی]]''' در کتاب ''«[[آشنایی با نهج البلاغه امام علی (کتاب)|آشنایی با نهج البلاغه امام علی]]»'' در این باره گفته است:


«بدون شک [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‏‌گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهره‏‌گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‏ای از آن علوم را بیان می‏کرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونه‏ای از آن است.  
«بدون شک [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‏‌گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزشهای ربانی و بهره‏‌گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‏ای از آن علوم را بیان می‏کرد و قضاوتهای محیر العقول آن حضرت نمونه‏ای از آن است.
::::::[[علامه امینی]]<ref>الغدیر ج ۵، ص ۵۲ - ۵۹.</ref> بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‏ای از آن را نقل می‏‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‏‌فرماید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}} <ref> همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا }} <ref> بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بی‌گمان وعده او شدنی است؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام [[نبوت]] و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیاء]] و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‏سازد لذا می‏‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ }} <ref> و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این سوره برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]] }} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های قرعه خود را در آب می‌افکندند تا بدانند کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم در این کار ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود می‏‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیاء]] و اولیاء خاصش عنایت می‏‌فرماید و دو آیه شریفه سوره جن گواه این مدعا است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. و همچنین در سوره بقره می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}} <ref> به آشکار و پنهان آنان  داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>.
 
[[علامه امینی]]<ref>الغدیر ج ۵، ص ۵۲ - ۵۹.</ref> بهترین پاسخ را به این شبهه داده است که ما در اینجا خلاصه‏ای از آن را نقل می‏‌نمائیم: علم به غیب و آنچه در پس بوده است و دانستن اتفاقات گذشته و آینده برای تمام انسانها همچون علم به شهود امکان‏‌پذیر است. مشروط به اینکه آن را از عالمی که خداوند متعال به او حقائق را آموخته اقتباس نمایند و هیچگونه مانعی در آن نیست. آیا مگر آنچه را که مؤمنین به آن اعتقاد دارند از قبیل: ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران الهی و روز قیامت و بهشت و دوزخ و زندگانی پس از مرگ و لقاء پروردگار و محاسبه در روز رستاخیز و ثواب و عقاب و حور و قصور و تمام اینها از مصادیق ایمان و علم به غیب نیست؟ بلکه خداوند در وصف متقین می‏‌فرماید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}} <ref> همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا }} <ref> بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بی‌گمان وعده او شدنی است؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.</ref> البته از آنجا که مقام [[نبوت]] و منصب رسالت الهی اقتضا دارد که شخص نبی بیش از دیگران از ماجراهای گذشته و اتفاقات آینده آگاه باشد خداوند [[انبیاء]] و اولیاء خاصش را از اسرار بیشتری آگاه می‏سازد لذا می‏‌فرماید: {{متن قرآن|وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ }} <ref> و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این سوره برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.</ref> و از این رو داستانهای پیامبران گذشته را برای پیامبرش بازگو کرده و پس از بیان داستان مریم در سوره آل عمران {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ]] }} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های قرعه خود را در آب می‌افکندند تا بدانند کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم در این کار ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref> و داستان برادران یوسف در سوره یوسف آیه ۱۰۲ می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۰۲ سوره یوسف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.</ref> و همچنین پس از نقل داستان نوح در سوره هود می‏‌فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره هود علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ]]}} <ref> این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.</ref>. بدیهی است که خداوند متعال اینگونه علم غیب را فقط به [[انبیاء]] و اولیاء خاصش عنایت می‏‌فرماید و دو آیه شریفه سوره جن گواه این مدعا است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]] }} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref>. و همچنین در سوره بقره می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ]]}} <ref> به آشکار و پنهان آنان  داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref>.
 
نتیجه اینکه گرچه آیه شریف {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} <ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏اند. بنابراین [[انبیاء]] اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است.


نتیجه اینکه گرچه آیه شریف {{متن قرآن|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ}} <ref> و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref> که در بیان اصل شبهه به آن استدلال شده است دلالت دارد که [[علم غیب]] مخصوص خدا است و کسی از آن اطلاعی ندارد، ولی در آیات دیگر قرآن برگزیدگان خدا و کسانی که مشیت الهی به آگاهی آنان به [[علم غیب]] تعلق گرفته استثنا شده‏اند. بنابراین [[انبیاء]] اولیاء و مؤمنین به گواهی قرآن کریم دارای [[علم غیب]] می‏‌باشند ولی بهره [[انبیاء]] و اولیاء بیش از سایر مؤمنین است.
و در عین حال [[علم غیب]] آنان دارای چند ویژگی است:  
::::::و در عین حال [[علم غیب]] آنان دارای چند ویژگی است:  
# به هر اندازه‏ای که باشد باز هم به لحاظ «کمی و کیفی» محدود به حدود خاصی است.  
# به هر اندازه‏ای که باشد باز هم به لحاظ «کمی و کیفی» محدود به حدود خاصی است.  
#اکتسابی و عارضی است و ذاتی نیست.  
#اکتسابی و عارضی است و ذاتی نیست.  
#مسبوق به عدم است و ازلی نیست، و دارای انتها است، و سرمدی نمی‏‌باشد.
#مسبوق به عدم است و ازلی نیست، و دارای انتها است، و سرمدی نمی‏‌باشد.
# نشات گرفته از فیض خود الهی است و مطابق واقع و حقیقت است.  
# نشات گرفته از فیض خود الهی است و مطابق واقع و حقیقت است.
::::::البته [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و وارثان علمش [[ائمه معصومین]]{{عم}} در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‏‌دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله ۱. علم به غیبت، ۲. عمل بر طبق آن، ۳. اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.  
 
::::::لازم به ذکر است چونکه مسأله [[علم غیبت]] داشتن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه معصومین]]{{ع}} یکی از مسائل اعتقادی بسیار مهم است لذا نیاز به توضیح بیشتری دارد پس می‏‌گوئیم: کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}} <ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref> ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از [[علم غیب]] را که مصلحت می‏‌داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این [[علم غیب]] مستقل و بالذات نیست بلکه [[علم غیب]] بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>« جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، ۲۷.</ref>.
البته [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و وارثان علمش [[ائمه معصومین]]{{عم}} در عمل کردن بر طبق آنچه را که می‏‌دانند و حتی آگاه ساختن دیگران به بخشی از آن نیاز به دستور خدای متعال دارند و هر یک از این سه مرحله ۱. علم به غیبت، ۲. عمل بر طبق آن، ۳. اعلام به دیگران جدای از هم می‏‌باشد و علم به غیبت هیچگاه مستلزم عمل بر طبق آن نیست و همچنین اعلام تمام یا بخشی از آن به مردم هیچ ضرورتی ندارد و منوط به تشخیص مصلحت است.
 
لازم به ذکر است چونکه مسأله [[علم غیبت]] داشتن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه معصومین]]{{ع}} یکی از مسائل اعتقادی بسیار مهم است لذا نیاز به توضیح بیشتری دارد پس می‏‌گوئیم: کسی از همه چیز با خبر است که در هر زمان و هر مکان حاضر و ناظر باشد و بر تمام اشیاء احاطه کامل داشته باشد و او تنها ذات پاک خداوند متعال است، او است که استقلالا و به صورت نامحدود از آنچه بوده و خواهد بود آگاه است. اما غیر او که وجودش محدود به زمان و مکان معینی است طبعا نمی‏‌تواند از همه چیز باخبر باشد خداوند در سوره نمل می‌‏فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}} <ref> بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.</ref> ولی این منافات ندارد که خدا بخشی از [[علم غیب]] را که مصلحت می‏‌داند و برای تکمیل رهبری رهبران الهی لازم است در اختیار آنان بگذارد، و این [[علم غیب]] مستقل و بالذات نیست بلکه [[علم غیب]] بالعوض است یعنی یادگیری و تعلم از علام الغیوب آیاتی از قرآن نیز بر این معنی دلالت دارد که قبلا به آنها اشاره شد {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>« جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، ۲۷.</ref>.


جالب اینکه اصل این شبهه و اشکال بر [[علم غیب]] داشتن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و پاسخ آن ذیل خطبه ۱۲۸ در [[نهج البلاغه]] آمده است.
جالب اینکه اصل این شبهه و اشکال بر [[علم غیب]] داشتن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و پاسخ آن ذیل خطبه ۱۲۸ در [[نهج البلاغه]] آمده است.


[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از پایان یافتن جنگ جمل در شهر بصره به [[احنف بن قیس]]<ref>«[[احنف بن قیس]] یکی از یاران [[رسول خدا]]{{صل}} است که پیامبر در حق او دعا کرده، مردی باهوش و عاقل بود، در هنگامه جنگ جمل به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گفت: دوست داری با ۲۰۰ سوار برای یاری شما به لشکریانت ملحق گردم یا با جمعیت «بنی سعید» از جنگ کناره‌گیری کنم؟ که آنگاه  شمشیر را از تو باز می‌دارم، [[امام]]{{ع}} فرمود: از جنگ کناره بگیر، احنف پس از جنگ و فتح بصره خود را به [[امام]]{{ع}} رساند و به یاران آن حضرت ملحق شد»؛ اسد الغابة، [[ابن اثیر]] ج۱، ص ۵۵.</ref>  فرمود: "ای احنف گویا من او را می‌بینم که با لکشری بدون غبار و بی سر و صدا به شهر بصره حمله‌ور می‌شود" و نسبت به حوادث و وقایع مهم آینده و کشتار و خونریزی‌های فراوانی که بعدها در شهر بصره توسط "صاحب الزنج" و ترک‌های مغول اتفاق خواهد افتاد خبر می‌دهد. در این میان یکی از اصحاب که این پیشگوئی‌ها را شنید گفت: ای امیرمؤمنان از غیب سخن می‌گوئی؟ و به علم غیب آشنائی؟ [[امام]]{{ع}} خندید و به آن مرد که از طایفه "بنی کلب" بود فرمود: ای برادر کلبی این [[علم غیب]] نیست این فراگرفته ای است از عالمی یعنی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[علم غیب]] تنها علم قیامت است و آنچه خداوند سبحان در این آیه برشمرده است که {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>« بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>. سپس فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحم‌ها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند (نیک بخت) است یا شقی (بدبخت) و چه کسی آتش‌گیره جهنم است و چه کسی در بهشت همراه پیامبران؟. این است علم غیبی که جز خدا کسی ذاتا آن را نمی‌داند و غیر از آن علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است ([[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب اکتسابی]]) و برایم دعا نمود که سینه‌ام آن را فراگیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد اعضای پیکرم را از آن مالامال سازد.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در سال ۳۶ هجری پس از پایان یافتن جنگ جمل در شهر بصره به [[احنف بن قیس]]<ref>«[[احنف بن قیس]] یکی از یاران [[رسول خدا]]{{صل}} است که پیامبر در حق او دعا کرده، مردی باهوش و عاقل بود، در هنگامه جنگ جمل به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گفت: دوست داری با ۲۰۰ سوار برای یاری شما به لشکریانت ملحق گردم یا با جمعیت «بنی سعید» از جنگ کناره‌گیری کنم؟ که آنگاه  شمشیر را از تو باز می‌دارم، [[امام]]{{ع}} فرمود: از جنگ کناره بگیر، احنف پس از جنگ و فتح بصره خود را به [[امام]]{{ع}} رساند و به یاران آن حضرت ملحق شد»؛ اسد الغابة، [[ابن اثیر]] ج۱، ص ۵۵.</ref>  فرمود: "ای احنف گویا من او را می‌بینم که با لکشری بدون غبار و بی سر و صدا به شهر بصره حمله‌ور می‌شود" و نسبت به حوادث و وقایع مهم آینده و کشتار و خونریزی‌های فراوانی که بعدها در شهر بصره توسط "صاحب الزنج" و ترک‌های مغول اتفاق خواهد افتاد خبر می‌دهد. در این میان یکی از اصحاب که این پیشگوئی‌ها را شنید گفت: ای امیرمؤمنان از غیب سخن می‌گوئی؟ و به علم غیب آشنائی؟ [[امام]]{{ع}} خندید و به آن مرد که از طایفه "بنی کلب" بود فرمود: ای برادر کلبی این [[علم غیب]] نیست این فراگرفته ای است از عالمی یعنی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[علم غیب]] تنها علم قیامت است و آنچه خداوند سبحان در این آیه برشمرده است که {{متن قرآن|[[آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ]]}}<ref>« بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>. سپس فرمود: خداوند سبحان از آنچه در رحم‌ها قرار دارد آگاه است، پسر است یا دختر؟ زشت است یا زیبا، سخاوتمند است یا بخیل، سعادتمند (نیک بخت) است یا شقی (بدبخت) و چه کسی آتش‌گیره جهنم است و چه کسی در بهشت همراه پیامبران؟. این است علم غیبی که جز خدا کسی ذاتا آن را نمی‌داند و غیر از آن علمی است که خداوند به پیامبرش تعلیم کرده و او به من آموخته است ([[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب اکتسابی]]) و برایم دعا نمود که سینه‌ام آن را فراگیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد اعضای پیکرم را از آن مالامال سازد.
::::::خلاصه: یک رهبری جهانی و همگانی آن هم در تمام زمینه‌های مادی و معنوی، نیاز به آگاهی بر بسیاری از مسائل دارد که سایر مردم پوشیده است، نه تنها آگاهی از قوانین الهی بلکه آگاهی بر اسرار جهان هستی و ساختمان بشر و آنچه را انجام می‌دهند و ذخیره می‌سازند و برخی از حوادث گذشته و آینده، این بخش از [[علم غیب]] را خداوند در اختیار رسولان و اوصیاء آنان می‌گذارد و اگر نگذارد رهبری آنان ناقص خواهد بود.


در [[نهج البلاغه]] «اخبار الملاحم» هیچگونه اشکال عقلی و یا شرعی وجود ندارد، بلکه موافق عقل و صریح آیات قرآن است، و دلیل ژرفائی علم و دانش دروازه علم [[رسول خدا]]{{صل}} است.  
خلاصه: یک رهبری جهانی و همگانی آن هم در تمام زمینه‌های مادی و معنوی، نیاز به آگاهی بر بسیاری از مسائل دارد که سایر مردم پوشیده است، نه تنها آگاهی از قوانین الهی بلکه آگاهی بر اسرار جهان هستی و ساختمان بشر و آنچه را انجام می‌دهند و ذخیره می‌سازند و برخی از حوادث گذشته و آینده، این بخش از [[علم غیب]] را خداوند در اختیار رسولان و اوصیاء آنان می‌گذارد و اگر نگذارد رهبری آنان ناقص خواهد بود.
::::::[[ابن ابی الحدید معتزلی]] در پاسخ از شبهه چگونگی خبر دادن [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از حوادثی که بیش از شش قرن بعد اتفاق افتاده نظیر هجوم تاتار به شهر بغداد گوید: «بدان آنچه را که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از غیب گفته در زمان ما اتفاق افتاده و ما آن را چشمان خود دیدیم، و مردم از صدر اسلام به انتظار آن بودند چونکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از آن خبر داده بود تا اینکه قضا و قدر الهی آن را در عصر و زمان ما تحقق بخشید اینان قوم تاتار بودند که با هجوم چنگیز خان به سرزمینهای شرقی اسلام شروع شد و با سقوط بغداد و تصرف آن توسط هلاکو خان در اوائل قرن هفتم هجری خاتمه یافت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۱۸.</ref>
 
در [[نهج البلاغه]] «اخبار الملاحم» هیچگونه اشکال عقلی و یا شرعی وجود ندارد، بلکه موافق عقل و صریح آیات قرآن است، و دلیل ژرفائی علم و دانش دروازه علم [[رسول خدا]]{{صل}} است.
 
[[ابن ابی الحدید معتزلی]] در پاسخ از شبهه چگونگی خبر دادن [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از حوادثی که بیش از شش قرن بعد اتفاق افتاده نظیر هجوم تاتار به شهر بغداد گوید: «بدان آنچه را که [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از غیب گفته در زمان ما اتفاق افتاده و ما آن را چشمان خود دیدیم، و مردم از صدر اسلام به انتظار آن بودند چونکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از آن خبر داده بود تا اینکه قضا و قدر الهی آن را در عصر و زمان ما تحقق بخشید اینان قوم تاتار بودند که با هجوم چنگیز خان به سرزمینهای شرقی اسلام شروع شد و با سقوط بغداد و تصرف آن توسط هلاکو خان در اوائل قرن هفتم هجری خاتمه یافت<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۱۸.</ref>
::::::«بدون شک [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‌‏گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزش‌های ربانی و بهره‌‏گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‌‏ای از آن علوم را بیان می‌‏کرد و قضاوت‌های محیر العقول آن حضرت نمونه‌‏ای از آن است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref>
::::::«بدون شک [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} از مسائل پنهان گذشته و اتفاقات آینده اطلاع دقیق و صحیح داشته است، آن هم نه از روی نتیجه‌‏گیری از مقدمات و علل ظاهری بلکه در اثر آموزش‌های ربانی و بهره‌‏گیری از علوم نبوی که علمه شدید القوی و برای مردم بر حسب اقتضای مصلحت گوشه‌‏ای از آن علوم را بیان می‌‏کرد و قضاوت‌های محیر العقول آن حضرت نمونه‌‏ای از آن است».<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%86%D9%87%D8%AC%20%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%84%D8%A7%D8%BA%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&option=com_mtree&task=readonline&link_id=2626&page=58&chkhashk=BF1C0AAA0E&Itemid= آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲]</ref>
}}
}}
خط ۲۳۵: خط ۲۴۳:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]''' در کتاب ''«[[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این باره گفته است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[علی اکبر بابازاده|بابازاده]]''' در کتاب ''«[[آفتاب ولایت (کتاب)|آفتاب ولایت]]»'' در این باره گفته است:


«[[امام علی|مولای متقیان]]{{ع}} در طول زندگی و [[حیات]]ش بارها در میان انبوه مردم، خواه بالای منبر و هنگام خطابه‌‏ها، و یا در هنگام شهادت پس از ضربت‏ [[ابن ملجم مرادی‏]]، و یا سایر مواقع می‏‌فرمود:ای مردم! هر چه می‏‌خواهید از من بپرسید، از گذشته تا روز قیامت هر چه اتفاق افتاده و یا اتفاق می‏‌افتد آگاهم، و می‏‌دانم هر کسی چگونه و به چه کیفیت از دنیا می‏‌رود، من به آسمان‏ها از زمین آشناترم، بدانید که علوم اولین و آخرین همه در اختیار من است، من به کتاب تورات و انجیل و زبور،از پیروان خود آنان آگاهتر می‏‌باشم،...  
«[[امام علی|مولای متقیان]]{{ع}} در طول زندگی و [[حیات]]ش بارها در میان انبوه مردم، خواه بالای منبر و هنگام خطابه‌‏ها، و یا در هنگام شهادت پس از ضربت‏ [[ابن ملجم مرادی‏]]، و یا سایر مواقع می‏‌فرمود:ای مردم! هر چه می‏‌خواهید از من بپرسید، از گذشته تا روز قیامت هر چه اتفاق افتاده و یا اتفاق می‏‌افتد آگاهم، و می‏‌دانم هر کسی چگونه و به چه کیفیت از دنیا می‏‌رود، من به آسمان‏ها از زمین آشناترم، بدانید که علوم اولین و آخرین همه در اختیار من است، من به کتاب تورات و انجیل و زبور،از پیروان خود آنان آگاهتر می‏‌باشم،...
::::::بخشی از سخنان آن حضرت بدین قرار است، که به متون آنها اشاره می‏‌نماییم: {{عربی|« فَاسْأَلُونِي قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا‏‏‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از من درباره مسأله ای در میان شما تا روز قیامت نخواهید ‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت، و هم‌چنین از گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه سازند نمی‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به دعوت کننده آنها، و فرمانده آنها و هدایت‌کننده آنها، و خوابگاه شتران آنها، و محل فرود آمدن ایشان، و هر آنکه از آنان کشته شود، و هر کس که از ایشان به مرگ طبیعی بمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.» متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳، ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref> همچنین {{عربی|« أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏»}}<ref>"ای مردم از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند که من نسبت به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر هستم"</ref> از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است، هر چه از وقایع،از حالا تا رستاخیز اتفاق می‌‏افتد، و از گروهی که صد نفر را هدایت نموده، و صد نفر دیگر را گمراه می‌‏سازند، هر چه بپرسید، من از آنها خبر می‏‌دهم،و می‏‌گویم که: خواننده، و جلودار، و راننده آنان کیستند، و خبر می‏‌دهدم که: محل فرود آمدن و بارگیری آنان کجاست! و کدامشان با مرگ طبیعی می‏‌میرد و چه کسی از آنان کشته می‏‌شود!!<ref>متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳،ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref>
 
بخشی از سخنان آن حضرت بدین قرار است، که به متون آنها اشاره می‏‌نماییم: {{عربی|« فَاسْأَلُونِي قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونَنِي‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ، وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا، وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا، وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا‏‏‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از من درباره مسأله ای در میان شما تا روز قیامت نخواهید ‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت، و هم‌چنین از گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه سازند نمی‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به دعوت کننده آنها، و فرمانده آنها و هدایت‌کننده آنها، و خوابگاه شتران آنها، و محل فرود آمدن ایشان، و هر آنکه از آنان کشته شود، و هر کس که از ایشان به مرگ طبیعی بمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.» متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳، ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref> همچنین {{عربی|« أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْض‏‏‏‏»}}<ref>"ای مردم از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند که من نسبت به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر هستم"</ref> از من بپرسید قبل از آن که مرا نیابید، سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است، هر چه از وقایع،از حالا تا رستاخیز اتفاق می‌‏افتد، و از گروهی که صد نفر را هدایت نموده، و صد نفر دیگر را گمراه می‌‏سازند، هر چه بپرسید، من از آنها خبر می‏‌دهم،و می‏‌گویم که: خواننده، و جلودار، و راننده آنان کیستند، و خبر می‏‌دهدم که: محل فرود آمدن و بارگیری آنان کجاست! و کدامشان با مرگ طبیعی می‏‌میرد و چه کسی از آنان کشته می‏‌شود!!<ref>متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳،ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.</ref>
::::::عن‏ [[ابن نباته‏]] قال: لما بوی بالخلافة... قال: {{عربی|« يَا مَعْشَرَ النَّاسِ‏ سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَ لِيَ الْوِسَادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِم‏‏‏‏‏»}}<ref>ای مردم! بپرسید از من، پیش از آن که من از میان شما بروم، سوگند به خدا که من به راههای آسمان‏ها از زمین آشناترم!! ای مردم!پیش از آن که من از میان شما بروم هر چه می‌‏خواهید از من بپرسید، زیرا علوم اولین و آخرین در نزد من است، به خدا قسم اگر من در مسند داوری بنشینم، میان اهل تورات از کتاب خودشان داوری می‏‌کنم،و به اهل انجیل از کتاب آنان، و به اهل زبور از زبور، قضاوت نموده، و به مردم مسلمان نیز از قرآن مجید بیان می‌‏کنم؛ بحار الانوار ج ۴۰ ص ۱۴۴ ح ۵۱،و ص ۱۳۰ ح ۶ با مطالب ديگر در اين زمينه .</ref>
::::::عن‏ [[ابن نباته‏]] قال: لما بوی بالخلافة... قال: {{عربی|« يَا مَعْشَرَ النَّاسِ‏ سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَ لِيَ الْوِسَادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِإِنْجِيلِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِم‏‏‏‏‏»}}<ref>ای مردم! بپرسید از من، پیش از آن که من از میان شما بروم، سوگند به خدا که من به راههای آسمان‏ها از زمین آشناترم!! ای مردم!پیش از آن که من از میان شما بروم هر چه می‌‏خواهید از من بپرسید، زیرا علوم اولین و آخرین در نزد من است، به خدا قسم اگر من در مسند داوری بنشینم، میان اهل تورات از کتاب خودشان داوری می‏‌کنم،و به اهل انجیل از کتاب آنان، و به اهل زبور از زبور، قضاوت نموده، و به مردم مسلمان نیز از قرآن مجید بیان می‌‏کنم؛ بحار الانوار ج ۴۰ ص ۱۴۴ ح ۵۱،و ص ۱۳۰ ح ۶ با مطالب ديگر در اين زمينه .</ref>
::::::[[ابن ابی الحدید]] می‏‌گوید: {{عربی|«و لقد امتحنا اخباره فوجدناه موافقا فاستدللنا بذلک علی صدق الدعوی المذکورة‏‏‏‏‏»}}<ref>ما [[امام علی|علی]]{{ع}} را در مورد پیشگویی‏هایش امتحان نمودیم، هر چه گفته و خبر داده بود، درست از آب در آمد، و لذا نتیجه گرفتیم که او هر چه می‏‌گوید راست می‏‌گوید؛ ابن ابى الحديد؛ ج ۷ ص ۴۸.</ref>
::::::[[ابن ابی الحدید]] می‏‌گوید: {{عربی|«و لقد امتحنا اخباره فوجدناه موافقا فاستدللنا بذلک علی صدق الدعوی المذکورة‏‏‏‏‏»}}<ref>ما [[امام علی|علی]]{{ع}} را در مورد پیشگویی‏هایش امتحان نمودیم، هر چه گفته و خبر داده بود، درست از آب در آمد، و لذا نتیجه گرفتیم که او هر چه می‏‌گوید راست می‏‌گوید؛ ابن ابى الحديد؛ ج ۷ ص ۴۸.</ref>
::::::او خبر داده بود که محاسن صورتش با خون سرش خضاب می‏‌گردد چنین شد، و فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا کشته می‏‌گردد، شهید شده،او فرموده بود که پس از وی‏ "معاویه‏" به پادشاهی دست می‏‌یابد چنین گردید، او از شرارت‏های [[حجاج بن یوسف‏]]و وقایع‏ "خوارج‏" در "نهروان‏" و تعداد کشته شدگان آن خبر داده بود، و تمام رویدادهای دیگری را که او گفته بود، به همان صورت انجام شد، خلاصه در غیب گویی او شبه‌ه‏ای نیست...  
::::::او خبر داده بود که محاسن صورتش با خون سرش خضاب می‏‌گردد چنین شد، و فرزندش [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا کشته می‏‌گردد، شهید شده،او فرموده بود که پس از وی‏ "معاویه‏" به پادشاهی دست می‏‌یابد چنین گردید، او از شرارت‏های [[حجاج بن یوسف‏]]و وقایع‏ "خوارج‏" در "نهروان‏" و تعداد کشته شدگان آن خبر داده بود، و تمام رویدادهای دیگری را که او گفته بود، به همان صورت انجام شد، خلاصه در غیب گویی او شبه‌ه‏ای نیست...
::::::[[ابن ابی الحدید]] در جای دیگر با اشاره به خطبه پنجاه و هشت‏ [[نهج البلاغه‏]] که [[امام علی]]{{ع}} از محل اتفاق جنگ‏ "نهروان‏" خبر می‏‌دهد، و می‏‌فرمایند که در آن کمتر از ده نفر از سپاه من به شهادت می‌‏رسند، و کمتر از ده نفر از سپاه‏ "خوارج‏" جان سالم بدر می‏‌بردند{{عربی|«مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ‏ لَا يُفْلِتُ‏ مِنْهُمْ‏ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ‏ مِنْكُمْ‏ عَشَرَةٌ‏‏‏‏‏»}}<ref> شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۵، ص ۳.</ref>. می‏‌گوید: {{عربی|«والقوة البشرية تقصر عن إدراك مثل هذا، ولقد كان له من هذا الباب ما لم يكن لغيره . وبمقتضى ما شاهد الناس من معجزاته، وأحواله المنافية لقوى البشر، غلا فيه من غلا، حتى نسب إلى أن الجوهر الإلهي حلّ في بدنه»}}<ref> قدرت و قوت بشری کوچکتر از این است که این همه پیشگویی و غیب گویی نماید، برای آن حضرت در این مورد توانایی‏ها و کراماتی بود که به دیگران مقدور نیست،و به همین جهت است که گروهی از مردم در وی عجائبی را دیدند که از بشر ساخته نیست،و لذا گرفتار "غلو" گردیده و گفتند: خدا در وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} حلول کرده، و در او تجسم نموده است!!؛ شرح ابن ابى الحديد ج ۵ ص ۴.</ref>.
 
[[ابن ابی الحدید]] در جای دیگر با اشاره به خطبه پنجاه و هشت‏ [[نهج البلاغه‏]] که [[امام علی]]{{ع}} از محل اتفاق جنگ‏ "نهروان‏" خبر می‏‌دهد، و می‏‌فرمایند که در آن کمتر از ده نفر از سپاه من به شهادت می‌‏رسند، و کمتر از ده نفر از سپاه‏ "خوارج‏" جان سالم بدر می‏‌بردند{{عربی|«مَصَارِعُهُمْ‏ دُونَ‏ النُّطْفَةِ وَ اللَّهِ‏ لَا يُفْلِتُ‏ مِنْهُمْ‏ عَشَرَةٌ وَ لَا يَهْلِكُ‏ مِنْكُمْ‏ عَشَرَةٌ‏‏‏‏‏»}}<ref> شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۵، ص ۳.</ref>. می‏‌گوید: {{عربی|«والقوة البشرية تقصر عن إدراك مثل هذا، ولقد كان له من هذا الباب ما لم يكن لغيره . وبمقتضى ما شاهد الناس من معجزاته، وأحواله المنافية لقوى البشر، غلا فيه من غلا، حتى نسب إلى أن الجوهر الإلهي حلّ في بدنه»}}<ref> قدرت و قوت بشری کوچکتر از این است که این همه پیشگویی و غیب گویی نماید، برای آن حضرت در این مورد توانایی‏ها و کراماتی بود که به دیگران مقدور نیست،و به همین جهت است که گروهی از مردم در وی عجائبی را دیدند که از بشر ساخته نیست،و لذا گرفتار "غلو" گردیده و گفتند: خدا در وجود [[امام علی|علی]]{{ع}} حلول کرده، و در او تجسم نموده است!!؛ شرح ابن ابى الحديد ج ۵ ص ۴.</ref>.


دیگران و اهل سنت در غیب گویی و معجزات آن حضرت، و تسلطش بر عالم‏ "تکوین‏" چیزی کمتر از شیعه ندارند، حتی اعتراف می‏‌کنند که‏ [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بشر عادی نیست، و با قوت بشری نمی‏‌توان به آن مدارج بالا و کارهای‏ خارق العاده‏ رسید! تا جائی که کارهای خلاف شرع‏ "غالی‏‌ها" را توجیه می‏‌نمایند...! لازم به تذکر است که اعتقاد به غیب‌گویی مولای متقیان [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} اختصاص به‏ [[ابن ابی الحدید]] ندارد، بلکه اکثر مورخین و محدثین اهل سنت که کم و بیش به سیره آن حضرت پرداخته‏‌اند، در لابلای سخنان خویش به این حقیقت نیز اشاره کرده‏‌اند، و با دل و جان یقین دارند که [[امام علی|علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} افضل امت عالم است، و در جهان آفرینش کسی به پایه او نمی‏‌رسد، و به احادیثی از جمله‏ "حدیث طیر" تمسک نموده، و غرایب امر وی را نیز می‏‌پذیرند»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22820 آفتاب ولایت؛ ص:۱۰۹.]</ref>.
دیگران و اهل سنت در غیب گویی و معجزات آن حضرت، و تسلطش بر عالم‏ "تکوین‏" چیزی کمتر از شیعه ندارند، حتی اعتراف می‏‌کنند که‏ [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بشر عادی نیست، و با قوت بشری نمی‏‌توان به آن مدارج بالا و کارهای‏ خارق العاده‏ رسید! تا جائی که کارهای خلاف شرع‏ "غالی‏‌ها" را توجیه می‏‌نمایند...! لازم به تذکر است که اعتقاد به غیب‌گویی مولای متقیان [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} اختصاص به‏ [[ابن ابی الحدید]] ندارد، بلکه اکثر مورخین و محدثین اهل سنت که کم و بیش به سیره آن حضرت پرداخته‏‌اند، در لابلای سخنان خویش به این حقیقت نیز اشاره کرده‏‌اند، و با دل و جان یقین دارند که [[امام علی|علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} افضل امت عالم است، و در جهان آفرینش کسی به پایه او نمی‏‌رسد، و به احادیثی از جمله‏ "حدیث طیر" تمسک نموده، و غرایب امر وی را نیز می‏‌پذیرند»<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/22820 آفتاب ولایت؛ ص:۱۰۹.]</ref>.
خط ۲۶۲: خط ۲۷۲:
از عایشه حدیث مفصلی منقول است که در آخر آن می‌گوید: "[[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} [[امام علی|علی]]{{ع}} را خواست و او را به سینه خود چسباند و عبا را به سر کشید. من سرم را نزدیک بردم و هر چه گوش دادم چیزی نفهمیدم. تا این که [[امام علی|علی]]{{ع}} سر برداشت و عرق از جبین مبارکش سرازیر شده بود. به [[امام علی|علی]]{{ع}} گفتم: یا علی! [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} در این مدت طولانی به شما چه می‌گفت؟ ایشان پاسخ داد: به درستی که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به من هزار باب علم آموخت که از هر باب آن، هزار باب دیگر گشوده می‌شود".
از عایشه حدیث مفصلی منقول است که در آخر آن می‌گوید: "[[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} [[امام علی|علی]]{{ع}} را خواست و او را به سینه خود چسباند و عبا را به سر کشید. من سرم را نزدیک بردم و هر چه گوش دادم چیزی نفهمیدم. تا این که [[امام علی|علی]]{{ع}} سر برداشت و عرق از جبین مبارکش سرازیر شده بود. به [[امام علی|علی]]{{ع}} گفتم: یا علی! [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} در این مدت طولانی به شما چه می‌گفت؟ ایشان پاسخ داد: به درستی که [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} به من هزار باب علم آموخت که از هر باب آن، هزار باب دیگر گشوده می‌شود".


بنابراین، فرمایش [[امام علی]]{{ع}} که به کرات از مردم خواسته است: "بپرسید قبل از این که دیگر مرا نیابید، که در سینه من علم فراوان است"، دلالت بر وجود منبع عظیم علم [[پیامبر|رسول االله]]{{صل}} و نیز احاطه کامل ایشان به جمیع علوم است. به همین دلیل هیچ یک از صحابه، به این صراحت و یا حتی به کنایه، مردم را به پرسیدن از خود دعوت نکرده‌اند.  
بنابراین، فرمایش [[امام علی]]{{ع}} که به کرات از مردم خواسته است: "بپرسید قبل از این که دیگر مرا نیابید، که در سینه من علم فراوان است"، دلالت بر وجود منبع عظیم علم [[پیامبر|رسول االله]]{{صل}} و نیز احاطه کامل ایشان به جمیع علوم است. به همین دلیل هیچ یک از صحابه، به این صراحت و یا حتی به کنایه، مردم را به پرسیدن از خود دعوت نکرده‌اند.
::::::از [[سعید بن المسیب]] نقل شده کسی غیر از [[امام علی|علی]]{{ع}} نگفت {{عربی|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»</ref> [[امام علی|علی]]{{ع}} تنها کسی است که ادعا می‌کند «سلونی، نه کسی قبل از ایشان این ادعا را کرده و نه بعد از او چنین جرأتی در کسی یافت می‌شود؛ چنانچه بسیاری از علمای [[اهل سنت]] نوشته "لم یکن أحد من الصحابۀ یقول (سلونی) إلاّ علی بن أبی طالب" [[پیامبر]]{{صل}} فرموده‌اند: {{عربی|«لما صرت بین یدی ربی کلّمنی و ناجانی فما علّمت شیأ الا علّمته علیاً فهو باب علمی‏»}}<ref>چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی{{ع}} آموختم.</ref>
 
از [[سعید بن المسیب]] نقل شده کسی غیر از [[امام علی|علی]]{{ع}} نگفت {{عربی|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}}<ref> «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»</ref> [[امام علی|علی]]{{ع}} تنها کسی است که ادعا می‌کند «سلونی، نه کسی قبل از ایشان این ادعا را کرده و نه بعد از او چنین جرأتی در کسی یافت می‌شود؛ چنانچه بسیاری از علمای [[اهل سنت]] نوشته "لم یکن أحد من الصحابۀ یقول (سلونی) إلاّ علی بن أبی طالب" [[پیامبر]]{{صل}} فرموده‌اند: {{عربی|«لما صرت بین یدی ربی کلّمنی و ناجانی فما علّمت شیأ الا علّمته علیاً فهو باب علمی‏»}}<ref>چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی{{ع}} آموختم.</ref>
::::::از [[ابن عباس]] نقل شده که وی می‌گفت: قسم به خدا به [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نُه دهم علم داده شده بود و قسم به خداوند که او در یک دهم باقی با شما شریک است.
::::::از [[ابن عباس]] نقل شده که وی می‌گفت: قسم به خدا به [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} نُه دهم علم داده شده بود و قسم به خداوند که او در یک دهم باقی با شما شریک است.


۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش