آیا نظریه ظهور صغری صحیح است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '. ::::::' به '. '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان منبع‌شناسی جامع}} +{{پایان منبع جامع}}))
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ')
خط ۲۱: خط ۲۱:
«از ناگهانی بودن [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} فهمیده می‌شود این است که: ما نمی‌توانیم به چیزی به نام "[[ظهور]] صغری" قائل شویم، چنان که اخیراً در بعضی از نوشته‌ها به چشم می‌خورد. می‌گویند: لازمه [[تشبیه]] وجود [[مقدس]] [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} به [[خورشید]] که در [[روایات]] متعددی آمده است این است که: چنان که [[خورشید]] بعد از غروب تا یکی دو ساعت نورش باقی می‌ماند و یک دفعه [[جهان]] را تاریک نمی‌کند و نمی‌گذارد فسادهایی که ناشی از یک مرتبه تاریک شدن است ایجاد شود، در موقع طلوع هم یک دفعه روشن نمی‌شود بلکه با یکی دو ساعت طول کشیدن، کم کم نورش ظاهر می‌شود و نمی‌گذارد ضررهایی که ناشی از روشن شدن یک دفعه است به وجود آید. هم چنین [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} هم وقتی می‌خواهد از میان [[مردم]] غایب شود باید [[غیبت صغری]] داشته باشد، که داشته، و باید [[ظهور]] صغری نیز داشته باشد که مدعای ماست<ref>آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>.
«از ناگهانی بودن [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} فهمیده می‌شود این است که: ما نمی‌توانیم به چیزی به نام "[[ظهور]] صغری" قائل شویم، چنان که اخیراً در بعضی از نوشته‌ها به چشم می‌خورد. می‌گویند: لازمه [[تشبیه]] وجود [[مقدس]] [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} به [[خورشید]] که در [[روایات]] متعددی آمده است این است که: چنان که [[خورشید]] بعد از غروب تا یکی دو ساعت نورش باقی می‌ماند و یک دفعه [[جهان]] را تاریک نمی‌کند و نمی‌گذارد فسادهایی که ناشی از یک مرتبه تاریک شدن است ایجاد شود، در موقع طلوع هم یک دفعه روشن نمی‌شود بلکه با یکی دو ساعت طول کشیدن، کم کم نورش ظاهر می‌شود و نمی‌گذارد ضررهایی که ناشی از روشن شدن یک دفعه است به وجود آید. هم چنین [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} هم وقتی می‌خواهد از میان [[مردم]] غایب شود باید [[غیبت صغری]] داشته باشد، که داشته، و باید [[ظهور]] صغری نیز داشته باشد که مدعای ماست<ref>آیا ظهور نزدیک است، ص ۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>.


در این عبارات هیچ گونه استدلالی برای وجود "[[ظهور]] صغری" به چش نمی‌خورد. تنها چیزی که وجود دارد، دو [[تشبیه]] و دو [[قیاس]] بدون [[دلیل]] است: یکی این که چون [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} به [[خورشید]] [[تشبیه]] شده‌اند، پس باید همه خصوصیاتی که در طلوع و غروب [[خورشید]] هست، به ایشان نسبت بدهیم. این سخن هیچ [[دلیل]] و منطقی ندارد، زیرا در هر تشبیهی گوینده یکی دو وجه شباهت را قصد می‌کند و هیچگاه همه خصوصیات مشبه به به مشبه سرایت نمی‌شود. اگر به وجه یا وجوه شباهت تصریح شده باشد که روشن می‌شود و اگر جهت [[تشبیه]] مشخص نشده باشد، معمولاً صفات بارز و شاخص مشبه به را به عنوان وجه شباهت تلقی می‌کنند. مثلاً اگر [[انسان]] [[شجاع]] را در زبان فارسی یا [[عربی]] به شیر [[تشبیه]] می‌کنند، هرگز تمام صفات شیر – اعم از حیوانیت، درنده بودن و... مورد نظر [[تشبیه]] کننده نیست، بلکه وجه شباهت همان ویژگی [[شجاعت]] است که صفت بارز و شاخص در شیر درنده می‌باشد. اگر کسی بخواهد ویژگی دیگری از مشبه به را – که به آن تصریح نشده است – به مشبه سرایت دهد، باید قرینه و [[دلیل]] روشن اقامه کند.  
در این عبارات هیچ گونه استدلالی برای وجود "[[ظهور]] صغری" به چش نمی‌خورد. تنها چیزی که وجود دارد، دو [[تشبیه]] و دو [[قیاس]] بدون [[دلیل]] است: یکی این که چون [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} به [[خورشید]] [[تشبیه]] شده‌اند، پس باید همه خصوصیاتی که در طلوع و غروب [[خورشید]] هست، به ایشان نسبت بدهیم. این سخن هیچ [[دلیل]] و منطقی ندارد، زیرا در هر تشبیهی گوینده یکی دو وجه شباهت را قصد می‌کند و هیچگاه همه خصوصیات مشبه به به مشبه سرایت نمی‌شود. اگر به وجه یا وجوه شباهت تصریح شده باشد که روشن می‌شود و اگر جهت [[تشبیه]] مشخص نشده باشد، معمولاً صفات بارز و شاخص مشبه به را به عنوان وجه شباهت تلقی می‌کنند. مثلاً اگر [[انسان]] [[شجاع]] را در زبان فارسی یا [[عربی]] به شیر [[تشبیه]] می‌کنند، هرگز تمام صفات شیر – اعم از حیوانیت، درنده بودن و... مورد نظر [[تشبیه]] کننده نیست، بلکه وجه شباهت همان ویژگی [[شجاعت]] است که صفت بارز و شاخص در شیر درنده می‌باشد. اگر کسی بخواهد ویژگی دیگری از مشبه به را – که به آن تصریح نشده است – به مشبه سرایت دهد، باید قرینه و [[دلیل]] روشن اقامه کند.
::::::حال در [[تشبیه]] [[امام]] {{ع}} به [[خورشید]] و [[امام غایب]] به [[خورشید پشت ابر]]، آن وجوهی از شباهت که در [[روایات]] به آن تصریح شده محل بحث و [[گفتگو]] نیست، ولی به جز آن چه تصریح شده، صرفاً می‌توانیم صفت بارز [[خورشید]] را – همان منبع [[نور]] و گرمی و [[حیات]] است – به وجود [[مقدس]] [[امام]] {{ع}} نسبت بدهیم و [[حق]] نداری بدون ارائه [[دلیل]] و قرینه قطعی، خصوصیات دیگر [[خورشید]] را با ذوق و سلیقه شخصی برای آن [[حضرت]] اثبات کنیم. [[قیاس]] دوم که در ضمن [[تشبیه]] اول صورت گرفته، این است که گفته‌اند: چون [[غیبت امام زمان]] {{ع}} دو مرحله صغری و کبری داشته است، پس [[ظهور]] ایشان هم باید چنین باشد. این [[قیاس]] هم با استفاده از [[تشبیه]] اول صورت گرفته است. چون دیده‌اند طلوع [[خورشید]] هم مانند غروب آن تدریجی است و اتفاقاً [[غیبت امام]] {{ع}} دو مرحله‌ای بوده است، چنین نتیجه گرفته‌اند که باید [[ظهور امام]] {{ع}} هم چنین باشد.  
 
::::::چنین قیاسی بدون [[دلیل]] است، زیرا اگر [[غیبت امام]] {{ع}} دو مرحله‌ای بوده است، چه لزومی دارد که [[ظهور]] ایشان هم در دو مرحله واقع شود؟! تنها نقطه اتکای این [[قیاس]] همان [[تشبیه]] نخست است که اشکال و ایراد آن بیان شد.  
حال در [[تشبیه]] [[امام]] {{ع}} به [[خورشید]] و [[امام غایب]] به [[خورشید پشت ابر]]، آن وجوهی از شباهت که در [[روایات]] به آن تصریح شده محل بحث و [[گفتگو]] نیست، ولی به جز آن چه تصریح شده، صرفاً می‌توانیم صفت بارز [[خورشید]] را – همان منبع [[نور]] و گرمی و [[حیات]] است – به وجود [[مقدس]] [[امام]] {{ع}} نسبت بدهیم و [[حق]] نداری بدون ارائه [[دلیل]] و قرینه قطعی، خصوصیات دیگر [[خورشید]] را با ذوق و سلیقه شخصی برای آن [[حضرت]] اثبات کنیم. [[قیاس]] دوم که در ضمن [[تشبیه]] اول صورت گرفته، این است که گفته‌اند: چون [[غیبت امام زمان]] {{ع}} دو مرحله صغری و کبری داشته است، پس [[ظهور]] ایشان هم باید چنین باشد. این [[قیاس]] هم با استفاده از [[تشبیه]] اول صورت گرفته است. چون دیده‌اند طلوع [[خورشید]] هم مانند غروب آن تدریجی است و اتفاقاً [[غیبت امام]] {{ع}} دو مرحله‌ای بوده است، چنین نتیجه گرفته‌اند که باید [[ظهور امام]] {{ع}} هم چنین باشد.
::::::پس اصل این [[دعا]] – قائل شدن به [[ظهور]] صغری – بدون [[دلیل]] است و همین [[دلیل]] نداشتنش برای رد آن [[کفایت]] می‌کند. ما اگر بخواهیم [[اعتقادی]] را به [[دین]] نسبت بدهیم، باید [[دلیل]] معتبری از کتاب، [[سنت]] یا [[عقل]] فطری اقامه کنیم، و گرنه، چیزی را در [[دین]] داخل کرده‌ایم که [[دلیل]] ندارد. این کار جایز نیست هر چند که به [[نیت]] خیر و به قصد ایجاد [[امید]] و [[انتظار فرج]] در [[مردم]] صورت بگیرد.  
 
::::::اما مشکل این نظریه فقط بی‌دلیل بودن آن نیست، بلکه [[ادله]] موجود درست عکس این معنا را می‌رسانند. آن [[ادله]] برای ایجاد [[امید]] و حال [[انتظار فرج]] در [[مردم]] بیشترین تأثیر را دارد و با وجود آنها نیازی به استفاده از مطالب نادرست در این خصوص نمی‌ماند. ادله‌ای که این نظریه را رد می‌کنند، همان احادیثی است که ناگهانی و دفعی بودن امر [[ظهور]] را می‌رسانند. اگر قرار باشد این [[احادیث]] یک مدلول مسلم و قطعی داشته باشند، همین تدریجی نبودن [[ظهور امام]] {{ع}} می‌باشد. برای تکمیل و تأیید این بحث، به یک [[حدیث]] دیگر در همین موضوع استناد می‌کنیم. [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|"یَظْهَرُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فِی اللَّیْلَهًِْ الظَّلْمَاءِ"}}<ref>«([[امام عصر]] {{ع}}) هم چون سنگ آسمانی شکافنده در شب تاریک ظاهر می‌شوند. » بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۷۸.</ref>. "ثاقب" در زبان [[عربی]] به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. "[[شهاب ثاقب]]" به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به طور ناگهانی [[تاریکی]] شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در [[تاریکی]] مطلق – که هیچ [[روشنایی]] در آن نیست – به صورت ناگهانی [[نور افشانی]] می‌کند. پس [[ظهور امام عصر]] {{ع}} هم که به [[شهاب ثاقب]] [[تشبیه]] شده است، به همین صورت خواهد بود. ایشان در [[تاریکی]] محض [[ظهور]] می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند. این [[تشبیه]] به روشنی نظریه‌هایی از قبیل "[[ظهور]] صغری" را رد می‌کند.  
چنین قیاسی بدون [[دلیل]] است، زیرا اگر [[غیبت امام]] {{ع}} دو مرحله‌ای بوده است، چه لزومی دارد که [[ظهور]] ایشان هم در دو مرحله واقع شود؟! تنها نقطه اتکای این [[قیاس]] همان [[تشبیه]] نخست است که اشکال و ایراد آن بیان شد.
::::::اگر کسی به قصد ایجاد سوز [[انتظار فرج]] بخواهد خدمتی در [[حق]] دیگران انجام دهد، به جای طرح نظریه‌های بی‌دلیل، بهتر است آن چه را خود [[اهل بیت]] {{عم}} به این منظور فرموده‌اند، به خوبی بیان و تشریح کند و لازم نیست سخنی بگوید که با مبانی صحیح دینی در تعارض باشد.  
 
::::::علاوه بر همه اینها چون وقت [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} همان طور که در فصل گذشته بیان شد – قابل [[بداء]] است، به فرض هم که چیزی تحت عنوان "[[ظهور]] صغری" تحقق پیدا کند، هیچ ضرورتی بر این که پس از آن، [[ظهور]] کامل انجام شود، وجود ندارد. این موضوع را همان نویسنده‌ای که نظریه "[[ظهور]] صغری" را مطرح کرده، در انتهای سخنانش پذیرفته است. شاید این تجلیات و این [[علائم]] و این [[نور]] که از افق سر زده (خدای ناکرده) باز منتهی به [[تاریکی]] مطلق شود. زیرا اینها تمام تحت [[اراده الهی]] است و می‌دانیم که [[خدا]] دستش باز است و هر چه بخواهد می‌کند و کسی نمی‌تواند ایرادی داشته باشد و یا از او سؤالی بکند<ref>آیا ظهور نزدیک است ص ۱۴۲.</ref>. حال که چنین است، طرح این نظریه بدون [[دلیل]] چه فایده و اثر مثبتی می‌تواند داشته باشد؟»<ref>[[سید محمد بنی‌هاشمی|بنی‌هاشمی، سید محمد]]، [[سلسله درس‌های مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]، ص ۲۰۱-۲۰۵.</ref>.
پس اصل این [[دعا]] – قائل شدن به [[ظهور]] صغری – بدون [[دلیل]] است و همین [[دلیل]] نداشتنش برای رد آن [[کفایت]] می‌کند. ما اگر بخواهیم [[اعتقادی]] را به [[دین]] نسبت بدهیم، باید [[دلیل]] معتبری از کتاب، [[سنت]] یا [[عقل]] فطری اقامه کنیم، و گرنه، چیزی را در [[دین]] داخل کرده‌ایم که [[دلیل]] ندارد. این کار جایز نیست هر چند که به [[نیت]] خیر و به قصد ایجاد [[امید]] و [[انتظار فرج]] در [[مردم]] صورت بگیرد.
 
اما مشکل این نظریه فقط بی‌دلیل بودن آن نیست، بلکه [[ادله]] موجود درست عکس این معنا را می‌رسانند. آن [[ادله]] برای ایجاد [[امید]] و حال [[انتظار فرج]] در [[مردم]] بیشترین تأثیر را دارد و با وجود آنها نیازی به استفاده از مطالب نادرست در این خصوص نمی‌ماند. ادله‌ای که این نظریه را رد می‌کنند، همان احادیثی است که ناگهانی و دفعی بودن امر [[ظهور]] را می‌رسانند. اگر قرار باشد این [[احادیث]] یک مدلول مسلم و قطعی داشته باشند، همین تدریجی نبودن [[ظهور امام]] {{ع}} می‌باشد. برای تکمیل و تأیید این بحث، به یک [[حدیث]] دیگر در همین موضوع استناد می‌کنیم. [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|"یَظْهَرُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فِی اللَّیْلَهًِْ الظَّلْمَاءِ"}}<ref>«([[امام عصر]] {{ع}}) هم چون سنگ آسمانی شکافنده در شب تاریک ظاهر می‌شوند. » بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۷۸.</ref>. "ثاقب" در زبان [[عربی]] به معنای سوراخ کننده و شکافنده می‌باشد. "[[شهاب ثاقب]]" به سنگ آسمانی‌ای گفته می‌شود که به طور ناگهانی [[تاریکی]] شب را می‌شکافد. صفت بارز و شاخص آن همین است که در [[تاریکی]] مطلق – که هیچ [[روشنایی]] در آن نیست – به صورت ناگهانی [[نور افشانی]] می‌کند. پس [[ظهور امام عصر]] {{ع}} هم که به [[شهاب ثاقب]] [[تشبیه]] شده است، به همین صورت خواهد بود. ایشان در [[تاریکی]] محض [[ظهور]] می‌کنند و به صورت دفعی و ناگهانی آشکار می‌شوند. این [[تشبیه]] به روشنی نظریه‌هایی از قبیل "[[ظهور]] صغری" را رد می‌کند.
 
اگر کسی به قصد ایجاد سوز [[انتظار فرج]] بخواهد خدمتی در [[حق]] دیگران انجام دهد، به جای طرح نظریه‌های بی‌دلیل، بهتر است آن چه را خود [[اهل بیت]] {{عم}} به این منظور فرموده‌اند، به خوبی بیان و تشریح کند و لازم نیست سخنی بگوید که با مبانی صحیح دینی در تعارض باشد.
 
علاوه بر همه اینها چون وقت [[ظهور حضرت مهدی]] {{ع}} همان طور که در فصل گذشته بیان شد – قابل [[بداء]] است، به فرض هم که چیزی تحت عنوان "[[ظهور]] صغری" تحقق پیدا کند، هیچ ضرورتی بر این که پس از آن، [[ظهور]] کامل انجام شود، وجود ندارد. این موضوع را همان نویسنده‌ای که نظریه "[[ظهور]] صغری" را مطرح کرده، در انتهای سخنانش پذیرفته است. شاید این تجلیات و این [[علائم]] و این [[نور]] که از افق سر زده (خدای ناکرده) باز منتهی به [[تاریکی]] مطلق شود. زیرا اینها تمام تحت [[اراده الهی]] است و می‌دانیم که [[خدا]] دستش باز است و هر چه بخواهد می‌کند و کسی نمی‌تواند ایرادی داشته باشد و یا از او سؤالی بکند<ref>آیا ظهور نزدیک است ص ۱۴۲.</ref>. حال که چنین است، طرح این نظریه بدون [[دلیل]] چه فایده و اثر مثبتی می‌تواند داشته باشد؟»<ref>[[سید محمد بنی‌هاشمی|بنی‌هاشمی، سید محمد]]، [[سلسله درس‌های مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]، ص ۲۰۱-۲۰۵.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش