معنای انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '. ::::::' به '. '
جز (جایگزینی متن - '</ref>. ::::::' به '</ref>. ') |
جز (جایگزینی متن - '. ::::::' به '. ') |
||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
«[[منتظر]]: "نظر" نگاه عمیق در امر مادی یا [[معنوی]]، با چشم یا از روی [[بصیرت]] و تأمل است<ref>ر. ک: مفردات، ص ۸۱۲؛ التحقیق، ج ۱۲، ص ۱۶۶،"ن ظ ر".</ref>. "[[انتظار]]" درنگ و [[چشمداشت]] و توقع چیزی است<ref>ر. ک: لسان العرب،ج ۵، ص ۲۱۹؛ النهایه، ابن اثیر، ج ۵، ص ۷۸، "ن ظ ر".</ref>. به گفته برخی، واژه "[[انتظار]]" دارای گستره مفهومی فراتر از واژگان همگون آن، مانند "ترجی" ([[امید]] [[نیکی]]) و "تربص" (درنگ طولانی) و "امهال" (مکث نامشخص) است و بر [[امیدواری]] به امر شدنی دلالت دارد؛ خیر باشد یا [[شر]]؛ یقینی باشد یا نه<ref>ر. ک: الفروق فی اللغه، ص ۶۷ – ۶۸.</ref>. | «[[منتظر]]: "نظر" نگاه عمیق در امر مادی یا [[معنوی]]، با چشم یا از روی [[بصیرت]] و تأمل است<ref>ر. ک: مفردات، ص ۸۱۲؛ التحقیق، ج ۱۲، ص ۱۶۶،"ن ظ ر".</ref>. "[[انتظار]]" درنگ و [[چشمداشت]] و توقع چیزی است<ref>ر. ک: لسان العرب،ج ۵، ص ۲۱۹؛ النهایه، ابن اثیر، ج ۵، ص ۷۸، "ن ظ ر".</ref>. به گفته برخی، واژه "[[انتظار]]" دارای گستره مفهومی فراتر از واژگان همگون آن، مانند "ترجی" ([[امید]] [[نیکی]]) و "تربص" (درنگ طولانی) و "امهال" (مکث نامشخص) است و بر [[امیدواری]] به امر شدنی دلالت دارد؛ خیر باشد یا [[شر]]؛ یقینی باشد یا نه<ref>ر. ک: الفروق فی اللغه، ص ۶۷ – ۶۸.</ref>. | ||
عنوان [[انتظار]] و ترقب، هرچند به صیغه اسم فاعل ذکر شده، مطلوب آن، محتوای صفت مشبهه است که معنای [[ثبات]] و دوام را به همراه دارد؛ یعنی من با تمام وجود و بیصبرانه [[دستور]] و شأن شما را رصد میکنم، تا برابر آن، عمل و [[قیام]] کنم. [[انتظار]] و ترقب به این حد والا که از [[ثبات]] و دوام برخوردار است، هرگونه ذهول را میزداید و هرگونه [[غفلت]] را طرد و هرگونه اهمال و امهال را حرد میکند، زیرا چنین [[آمادگی]] برای [[استفاضه]] از چنان [[فیض]] و چنین ترقب برای استفاده از چنان فوز، [[مانع]] هرگونه اشتغال به مزاحم و [[ابتلاء]] به منافی خواهد بود. | عنوان [[انتظار]] و ترقب، هرچند به صیغه اسم فاعل ذکر شده، مطلوب آن، محتوای صفت مشبهه است که معنای [[ثبات]] و دوام را به همراه دارد؛ یعنی من با تمام وجود و بیصبرانه [[دستور]] و شأن شما را رصد میکنم، تا برابر آن، عمل و [[قیام]] کنم. [[انتظار]] و ترقب به این حد والا که از [[ثبات]] و دوام برخوردار است، هرگونه ذهول را میزداید و هرگونه [[غفلت]] را طرد و هرگونه اهمال و امهال را حرد میکند، زیرا چنین [[آمادگی]] برای [[استفاضه]] از چنان [[فیض]] و چنین ترقب برای استفاده از چنان فوز، [[مانع]] هرگونه اشتغال به مزاحم و [[ابتلاء]] به منافی خواهد بود. | ||
[[انتظار]] و ترقب در مسائل شخصی، یک جانبه است و در مسائل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، دو جانبه، زیرا در امور شخصی محور [[کارها]] جریان فرد مشخص است با رخدادهای [[نظام هستی]] بر مدار [[اراده]] نظامآفرین؛ و در [[امور اجتماعی]]، محور [[کارها]] جریان مشترک میان [[اقوام]]، [[ملل]]، احزاب، گروهها... است. اگر عدهای [[ظالم]] و گروهی [[مظلوم]]، دستهای [[مشرک]] و گروهی موحد، برخی اهل طغوا و بعضی اهل [[تقوا]] و مانند آن بوده و در تضارب و تقابل مستمر به سر میبردند، با [[ظهور فرج]] و پدیدآمدن [[گشایش]]، آنچه مورد ترقب [[نیکان]] بود، شکوفا میشود و آنچه درباره بدان [[انتظار]] میرفت، پدید میآید، از این رو برخی از [[آیات قرآن]] [[حکیم]]، [[انتظار]] دو جانبه را از زبان [[پیامبران الهی]] یاد میکند و چنین میگوید: {{متن قرآن|انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«چشم به راه باشید که ما نیز چشم به راهیم» سوره انعام، آیه ۱۵۸.</ref> با عبارتهای متنوع و در مقاطع گونهگون؛ یعنی شما [[منتظر]] [[کیفر]] تلخ [[تبهکاری]] هستید و باشید و ما [[منتظر]] [[پاداش]] شیرین [[پرهیزگاری]]. هرچند بیگانه متمرد از [[آینده]] رنجبار غافل است و هیچ [[انتظار]] [[بدی]] نسبت به آن ندارد، حوادث متضاد آتی که چشم به دو گروه متباین دوختند، هرکدام را از راه [[وعده]] یا [[وعید]] به [[انتظار]] [[دستور]] میدهند. زائری که [[دولت حق]] [[حضرت]] ختمی [[امامت]] {{ع}} را رصد میکند، در پی مشاهده قطع دابر [[ظالمان]] و ازاله [[جور]] و عدوان خواهد بود، بنابراین آنچه در [[دعای ندبه]] آمد که {{متن حدیث| أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقَامَةِ الْأَمْتِ وَ الْعِوَجِ}}<ref>المزار الکبیر، ص ۵۷۹؛ مفاتیح الجنان، "دعای ندبه".</ref> [[شاهد]] [[انتظار]] دو جانبه [[صالح]] و طالح است، از اینرو [[زائران]] [[جامعه]] کبیره، در هنگام انشاء مضامین والای این [[زیارت]]، رهنمودهای [[قرآن]] [[حکیم]] را از نظر دور ندارند و با آن دید وسیع به [[تلاوت]] و قرائت این منشور [[کبیر]] [[ولایت]] بپردازند»<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان ج۹ (کتاب)|ادب فنای مقربان]]، ج۹، ص۳۵۵، ۳۵۷.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۴: | ||
#و باز آنچه از [[پیامبر]] [[روایت]] شده است که: "گروهی از سمت [[شرق]] میآیند در حالی که پرچمهایی سیاه به همراه دارند و دنبال [[خوبیها]] هستند اما به آنها نمیدهند پس آنها میجنگند و پیروز میشوند و آنچه را میخواستند به آنها داده میشود اما آنها آن را قبول نمیکنند تا اینکه آن را به مردی از [[اهل بیت]] من میدهند، پس او همه جا را از [[عدل]] پر میکند همانگونه که از [[ستم]] پر شده بود پس هر کس که از شما آن را [[درک]] کند پیش آنها رود حتی رفتن روی برفها باشد"<ref>{{متن حدیث|"ما روی عنه{{صل}} أیضاً: فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا يَقْبَلُونَ حَتَّى يَدْفَعُوهُ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَيَمْلَأَهَا قِسْطاً كَمَا مَلَئُوهَا جَوْراً فَمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَلْيَأْتِهِمْ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ"}}؛ غیبت نعمانی، ص ۱۷۴.</ref>. | #و باز آنچه از [[پیامبر]] [[روایت]] شده است که: "گروهی از سمت [[شرق]] میآیند در حالی که پرچمهایی سیاه به همراه دارند و دنبال [[خوبیها]] هستند اما به آنها نمیدهند پس آنها میجنگند و پیروز میشوند و آنچه را میخواستند به آنها داده میشود اما آنها آن را قبول نمیکنند تا اینکه آن را به مردی از [[اهل بیت]] من میدهند، پس او همه جا را از [[عدل]] پر میکند همانگونه که از [[ستم]] پر شده بود پس هر کس که از شما آن را [[درک]] کند پیش آنها رود حتی رفتن روی برفها باشد"<ref>{{متن حدیث|"ما روی عنه{{صل}} أیضاً: فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوا فَلَا يَقْبَلُونَ حَتَّى يَدْفَعُوهُ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَيَمْلَأَهَا قِسْطاً كَمَا مَلَئُوهَا جَوْراً فَمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَلْيَأْتِهِمْ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ"}}؛ غیبت نعمانی، ص ۱۷۴.</ref>. | ||
دو [[روایت]] اول و سوم صراحت به این مطلب دارند چون با ظاهرشان این مطلب را میرسانند اما [[روایت]] دوم آنچه که به نظر من میرسد این است که: این مطلب را میتوان از [[مدح]] نمودن [[پیامبر]]{{صل}} برای [[زمینهسازان]] [[امام]] [[منتظر]] میدارند و از این [[روایت]] هم به دست آورد. | دو [[روایت]] اول و سوم صراحت به این مطلب دارند چون با ظاهرشان این مطلب را میرسانند اما [[روایت]] دوم آنچه که به نظر من میرسد این است که: این مطلب را میتوان از [[مدح]] نمودن [[پیامبر]]{{صل}} برای [[زمینهسازان]] [[امام]] [[منتظر]] میدارند و از این [[روایت]] هم به دست آورد. | ||
همچنین از [[روایت]] سوم به دست میآید همانا [[زمینه سازی]] برای [[ظهور امام]] [[منتظر]]{{ع}} به وسیله کار [[سیاسی]] از راه تلاش و تحرکات منظم [[سیاسی]] و [[قیام]] و [[نهضت]] و [[انقلاب]] مسلحانه است. [[گمان]] نمیکنم که [[زمینهسازی ظهور]] [[امام]] [[مصلح]] منجر به تأسیس [[جامعه]] جدیدی شود و [[دولت]] جدیدی به پا کند، این [[زمینهسازی]] بدون عمل [[سیاسی]] بهدست میآید یا به تلاش منظم [[سیاسی]] فقط زمانی که [[قدرت]] بر [[انقلاب]] مسلحانه نباشد و یا همراه این [[قدرت]] اگر مجال این [[انقلاب]] باشد. | |||
بر اساس آنچه تقدیم شد به نتیجه بعدی میرسیم و آن اینکه [[انتظار]]، همان [[تسلیم]] شدن نیست و این [[تسلیم]] [[واجب]] دیگری است که به پا دارنده [[واجبات]] [[اسلامی]] باید اضافه شود. | |||
اینجا... سؤال خوبی شکل میگیرد، سؤال این است: در پرتو [[عقیده]] ما به اینکه [[امام]] [[معصوم]] فقط بالاترین [[حاکم]] [[دولت اسلامی]] است در حالی که او الان [[غائب]] است. و در پرتو نتیجهای که به آن رسیدیم و آن نتیجه این است که [[واجبات]] همیشه پا برجا در زمان غیبتند و ما [[مکلف]] به آنها هستیم»<ref>[[عبدالهادی فضلی|فضلی، عبدالهادی]]، [[در انتظار مهدی موعود (کتاب)|در انتظار مهدی موعود]]، ص 74-76.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۳۸۷: | خط ۳۹۱: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید محمد بنیهاشمی]]'''، در کتاب ''«[[سلسله درسهای مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید محمد بنیهاشمی]]'''، در کتاب ''«[[سلسله درسهای مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«درمعنای [[انتظار]]، توصیفات و توضیحات مختلفی ذکر شده که هیچ کدام بیان کننده اصل معنای آن نیستند. اگر در معنای آن گفته شود که [[انتظار]] یعنی "چشم به راه بودن"، این صرفاً ترجمه لفظ از [[عربی]] به فارسی است و نمیتواند به عنوان تعریف تلقی شود. اگر بخواهیم توصیف صحیحی از [[انتظار]] ارائه کنیم، باید از اموری غیر خود آن کمک بگیریم، و گرنه صرفاً ترجمهای از لفظ آن را ارائه کردهایم. ولی آیا چنین کاری ممکن است؟ آیا میتوانیم مفهوم [[انتظار]] را با تحویل به مفاهیم دیگری توضیح دهیم؟ آیا [[انتظار]]، قابل تحویل و تحلیل به مفاهیم دیگر میباشد؟ اگر خوب دقت کنیم. در خواهیم یافت که "[[انتظار]]" یک [[امر]] کاملاً وجدانی است و اگر کسی واقعیت آن را [[وجدان]] نکرده باشد، هرگز با توصیفات ذهنی، [[حقیقت]] آن را نمیفهمد. [[انتظار]] یک معنای پایه و بسیط است. پایه است چون قابل "تحویل" به مفاهیم دیگر نیست و بسیط است چون قابل تجزیه و "تحلیل" به مفاهیم سادهتر نمیباشد. تنها راه [[درک]] آن، [[وجدان]] [[حقیقت]] آن میباشد. | «درمعنای [[انتظار]]، توصیفات و توضیحات مختلفی ذکر شده که هیچ کدام بیان کننده اصل معنای آن نیستند. اگر در معنای آن گفته شود که [[انتظار]] یعنی "چشم به راه بودن"، این صرفاً ترجمه لفظ از [[عربی]] به فارسی است و نمیتواند به عنوان تعریف تلقی شود. اگر بخواهیم توصیف صحیحی از [[انتظار]] ارائه کنیم، باید از اموری غیر خود آن کمک بگیریم، و گرنه صرفاً ترجمهای از لفظ آن را ارائه کردهایم. ولی آیا چنین کاری ممکن است؟ آیا میتوانیم مفهوم [[انتظار]] را با تحویل به مفاهیم دیگری توضیح دهیم؟ آیا [[انتظار]]، قابل تحویل و تحلیل به مفاهیم دیگر میباشد؟ اگر خوب دقت کنیم. در خواهیم یافت که "[[انتظار]]" یک [[امر]] کاملاً وجدانی است و اگر کسی واقعیت آن را [[وجدان]] نکرده باشد، هرگز با توصیفات ذهنی، [[حقیقت]] آن را نمیفهمد. [[انتظار]] یک معنای پایه و بسیط است. پایه است چون قابل "تحویل" به مفاهیم دیگر نیست و بسیط است چون قابل تجزیه و "تحلیل" به مفاهیم سادهتر نمیباشد. تنها راه [[درک]] آن، [[وجدان]] [[حقیقت]] آن میباشد. | ||
این ویژگی در مورد همه شناختهای پایهای [[انسان]] وجود دارد. به عنوان مثال معرفتهای وجدانی از قبیل [[گرسنگی]] و [[تشنگی]]، شادی و [[خشم]]، حب و [[تشنگی]]، گرسنه و تشنه شدن است. تنها راه فهمیدن شادی و [[خشم]]، عصبانی شدن میباشد و تنها راه [[درک]] [[محبت]]، محب شدن. اگر کسی [[محبت]] را [[وجدان]] نکرده باشد، با هیچ تعریف و توصیفی نمیتوان [[محبت]] را به او شناساند و از هیچ معنای دیگر نمیتوان برای [[درک]] [[محبت]] کمک گرفت. تمام شناختهای پایه و بسیط، دارای این ویژگی هستند. | |||
معنای [[انتظار]] هم فقط برای شخص [[منتظر]]، روشن و آشکار میشود. اکر کسی هیچ گاه حالت [[انتظار]] را نچشیده باشد، با توصیف و توضیح، نمیتوان معنای [[انتظار]] را برایش روشن کرد. حتی ممکن است توضیحات زیاد، باعث ابهام بیشتر در مفهوم آن را میفهمد. به چنین شخصی میتوان یادآوری کرد که: "آن زمانی که یکی از عزیزانت به سفر رفته بود و تو از او خبر نداشتی و گفته بود تا فلان موقع بر میگردم و..." قبل از آمدن او چه حالی داشتی؟ آن حال وجدانی "[[انتظار]]" نام دارد. بدین ترتیب برای یادآوری مفهوم [[انتظار]]، یک سری [[نشانهها]] به مخاطب میدهیم تا حال [[انتظار]] خود را به یاد آورد و یا اگر در حال [[انتظار]] میباشد، به آنچه دارد، متذکر گردد و آن را [[تصدیق]] نماید»<ref>[[سید محمد بنیهاشمی|بنیهاشمی، سید محمد]]، [[سلسله درسهای مهدویت ج۱۰ (کتاب)|انتظار فرج]]، ص ۲۷.</ref>. | |||
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید اسدالله هاشمی شهیدی]]'''، در کتاب ''«[[ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان (کتاب)|ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید اسدالله هاشمی شهیدی]]'''، در کتاب ''«[[ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان (کتاب)|ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[انتظار فرج]] در [[اسلام]] و بهویژه در [[مذهب]] حقّه تشیّع، عبارت از [[ایمان]] [[استوار]] به [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت]] [[ولیّ]] عصر{{ع}} و [[امید به ظهور]] [[مبارک]] آن واپسین [[حجّت]] [[خداوند]]، و آرزوی فرا رسیدن [[روزگار رهایی]] [[مستضعفان]] از چنگال [[مستکبران]]، و تمام شدن دوران داعیه "لمن الملکی" [[طاغوتیان]]، و [[فتح]] و [[پیروزی]] نهایی [[مؤمنان]]، و آغاز [[حکومت صالحان]]، تا [[پایان جهان]] است که همه اعتقادهای اساسی [[اسلام]] را -از یکتایی [[خدا]] و [[رسالت پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} و تحقّق [[وعده]] تخلّفناپذیر [[خداوند]]- دربر دارد. | «[[انتظار فرج]] در [[اسلام]] و بهویژه در [[مذهب]] حقّه تشیّع، عبارت از [[ایمان]] [[استوار]] به [[امامت]] و [[ولایت]] [[حضرت]] [[ولیّ]] عصر{{ع}} و [[امید به ظهور]] [[مبارک]] آن واپسین [[حجّت]] [[خداوند]]، و آرزوی فرا رسیدن [[روزگار رهایی]] [[مستضعفان]] از چنگال [[مستکبران]]، و تمام شدن دوران داعیه "لمن الملکی" [[طاغوتیان]]، و [[فتح]] و [[پیروزی]] نهایی [[مؤمنان]]، و آغاز [[حکومت صالحان]]، تا [[پایان جهان]] است که همه اعتقادهای اساسی [[اسلام]] را -از یکتایی [[خدا]] و [[رسالت پیامبر]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} و تحقّق [[وعده]] تخلّفناپذیر [[خداوند]]- دربر دارد. | ||
[[انتظار فرج]] در [[اسلام]]، در واقع نوعی [[آمادگی]] است. [[آمادگی]] برای [[پاک]] شدن، [[پاک]] زیستن، و دور ماندن از زشتیها و وصول به [[تزکیه نفس]]. [[آمادگی]] برای حرکتی مستمرّ و دائم، با تلاش و کوشش پیگیر و خستگیناپذیر توأم با [[خودسازی]] و دگرسازی و [[زمینهسازی]]. و سرانجام [[آمادگی]] برای تهیّه قوا برای شرکت در [[نهضت]] [[عظیم]] آسمانی [[حضرت مهدی]]{{ع}} که آغاز آن، [[ظهور]] [[مبارک]] [[حضرت ولی عصر]]{{ع}} و فرجام آن، [[شکست]] تاریکیها، [[ظلمها]]، [[فسادها]]، جهلها، جنایتها، [[قدرت]] [[طاغوتها]]، و نتیجه آن، برپایی [[حکومت عدل]] "[[الله]]" و تحقّق قول و [[پیمان]] [[خداوند]] به عزّتبخشی [[مؤمنان]] است»<ref>[[سید اسدالله هاشمی شهیدی|هاشمی شهیدی، سید اسدالله]]، [[ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان (کتاب)|ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان]]، ص۱۹۳.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۴۸۰: | خط ۴۸۷: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید اسدالله هاشمی شهیدی]]'''، در کتاب ''«[[ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان (کتاب)|ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید اسدالله هاشمی شهیدی]]'''، در کتاب ''«[[ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان (کتاب)|ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«از دیدگاه [[مکتب]] تشیّع، [[انتظار]]، لفظ نیست، گفتار نیست، توقّع تنها نیست، [[امید]] و آرزوی خالی نیست؛ بلکه [[پندار]] و [[کردار]] است، عمل و حرکت است، [[نهضت]] و [[مبارزه]] است، تلاش و کوشش است، [[صبر]] و [[مقاومت]] است، [[جهاد]] و [[فداکاری]] است. و ازاینرو، ریشه تمام حرکتها و نهضتهای [[اسلامی]] و جنبشها و قیامهای [[شیعی]] پس از [[رحلت]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} تاکنون، همین [[روح]] حرکتبخشی [[انتظار]] است. | «از دیدگاه [[مکتب]] تشیّع، [[انتظار]]، لفظ نیست، گفتار نیست، توقّع تنها نیست، [[امید]] و آرزوی خالی نیست؛ بلکه [[پندار]] و [[کردار]] است، عمل و حرکت است، [[نهضت]] و [[مبارزه]] است، تلاش و کوشش است، [[صبر]] و [[مقاومت]] است، [[جهاد]] و [[فداکاری]] است. و ازاینرو، ریشه تمام حرکتها و نهضتهای [[اسلامی]] و جنبشها و قیامهای [[شیعی]] پس از [[رحلت]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} تاکنون، همین [[روح]] حرکتبخشی [[انتظار]] است. | ||
بنابراین، باتوجّه به کلّیه مطالبی که تا اینجا گفته شد روشن میگردد که: "[[انتظار]] نهتنها [[آرامش]] موقّت نیست، بلکه اعتراضی دایمی علیه بیعدالتیهاست. و نهتنها تسلّی دادن نیست؛ بلکه برافروختن و تحریک کردن برای احقاق [[حق]] و ابطال [[باطل]] است. [[انتظار]]، پذیرش نوعی [[انقلاب]]، تحوّل و [[تکامل]]، [[هدفداری]] و معنیداری است. موجبی برای [[دفاع]] جاودانه از [[هدف]] و مسلک است. سرمایهای روحی برای [[تکامل]] و تعالی و حفظ جنبههای انسانی و ایدئولوژیکی است. [[انتظار]]، عامل تحرک است. اسلحهای [[قوی]] و برّان علیه [[روح]] مردگی است. | |||
[[نجات]] از اعتزال و کنارهگیری است. موجد تحوّل است. بر این اساس، انتظاری خلاف چنین جهت، از آن بیعرضهها و بیشخصیتهاست"<ref>مسأله انتظار، ص۱۰۳.</ref>»<ref>[[سید اسدالله هاشمی شهیدی|هاشمی شهیدی، سید اسدالله]]، [[ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان (کتاب)|ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان]]، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref>. | [[نجات]] از اعتزال و کنارهگیری است. موجد تحوّل است. بر این اساس، انتظاری خلاف چنین جهت، از آن بیعرضهها و بیشخصیتهاست"<ref>مسأله انتظار، ص۱۰۳.</ref>»<ref>[[سید اسدالله هاشمی شهیدی|هاشمی شهیدی، سید اسدالله]]، [[ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان (کتاب)|ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان]]، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref>. | ||
خط ۵۷۰: | خط ۵۷۸: | ||
همچنین حکایت شده است که روزی [[عیسی]] {{ع}} نشسته بود و پیرمردی با بیل، زمینی را شیار میکرد. [[عیسی]] فرمود: "بار خدایا! [[امید]] ([[آرزو]]) را از او برگیر." آن پیر در دم، بیل را به کناری انداخت و دراز کشید. ساعتی گذشت و [[عیسی]] گفت: "بار خدایا! [[امید]] را به او بازگردان". بی درنگ آن پیر برخاست و شروع به کار کرد<ref>ورام بن أبی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دار صعب و دار التعارف، بیتا، ج ۱، ص ۲۷۲؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، ۱۵ ج، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۸۴، ح ۶۷۵.</ref>.(...) | همچنین حکایت شده است که روزی [[عیسی]] {{ع}} نشسته بود و پیرمردی با بیل، زمینی را شیار میکرد. [[عیسی]] فرمود: "بار خدایا! [[امید]] ([[آرزو]]) را از او برگیر." آن پیر در دم، بیل را به کناری انداخت و دراز کشید. ساعتی گذشت و [[عیسی]] گفت: "بار خدایا! [[امید]] را به او بازگردان". بی درنگ آن پیر برخاست و شروع به کار کرد<ref>ورام بن أبی فراس، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، بیروت، دار صعب و دار التعارف، بیتا، ج ۱، ص ۲۷۲؛ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (همراه با ترجمه فارسی)، ۱۵ ج، ترجمه: حمیدرضا شیخی، چاپ دوم: قم، دارالحدیث، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۱۸۴، ح ۶۷۵.</ref>.(...) | ||
::::::[[انسان]] هر دوره از [[عمر]] خود را به [[امید]] رسیدن به دوره بعدی پشت سر میگذارد و لحظه لحظه [[زندگی]] او با [[امید]] همراه است. [[کودکی]] که تازه به دبستان پاگذاشته است، به [[امید]] رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران [[آموزش]] ابتدایی درس میخواند و تلاش میکند. همین [[کودک]] دوران [[راهنمایی]] را با [[امید]] رسیدن به دوران دبیرستان سپری میکند و دوران دبیرستان را با این [[امید]] که روزی به [[دانشگاه]] راه یابد، پشت سر میگذارد. وقتی همین [[کودک]] دیروز و [[جوان]] امروز وارد [[دانشگاه]] میشود، امیدهای تازه به او توش و [[توان]] میدهد و به زندگیاش معنا میبخشد؛ [[امید]] رسیدن به [[جایگاه]] مطلوب [[اجتماعی]]، [[تشکیل خانواده]]، داشتن [[فرزند]] و مانند آن. پس از [[تشکیل خانواده]] و به [[دنیا]] آمدن [[فرزندان]]، همه امیدها و آرزوهای [[انسان]] متوجه [[پیشرفت]] و ارتقای فرزندانش میشود و به این ترتیب، حکایت پایانناپذیر [[امید]] به [[آینده]]، تا آستانه [[مرگ]]، [[انسان]] را [[همراهی]] میکند. ناگفته نماند [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار]] تحقق فردای بهتر، در یکی از ویژگیهای فطری [[انسان]]؛ یعنی کمالجویی او ریشه دارد. [[انسان]] همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست یافتن به قلههای [[پیشرفت]] و ترقی است و این انگیزه در همه [[انسانها]] با تفاوتهایی در سطح کمال مورد نظر و [[میزان]] تلاش برای رسیدن به کمال مطلوب، وجود دارد. | ::::::[[انسان]] هر دوره از [[عمر]] خود را به [[امید]] رسیدن به دوره بعدی پشت سر میگذارد و لحظه لحظه [[زندگی]] او با [[امید]] همراه است. [[کودکی]] که تازه به دبستان پاگذاشته است، به [[امید]] رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران [[آموزش]] ابتدایی درس میخواند و تلاش میکند. همین [[کودک]] دوران [[راهنمایی]] را با [[امید]] رسیدن به دوران دبیرستان سپری میکند و دوران دبیرستان را با این [[امید]] که روزی به [[دانشگاه]] راه یابد، پشت سر میگذارد. وقتی همین [[کودک]] دیروز و [[جوان]] امروز وارد [[دانشگاه]] میشود، امیدهای تازه به او توش و [[توان]] میدهد و به زندگیاش معنا میبخشد؛ [[امید]] رسیدن به [[جایگاه]] مطلوب [[اجتماعی]]، [[تشکیل خانواده]]، داشتن [[فرزند]] و مانند آن. پس از [[تشکیل خانواده]] و به [[دنیا]] آمدن [[فرزندان]]، همه امیدها و آرزوهای [[انسان]] متوجه [[پیشرفت]] و ارتقای فرزندانش میشود و به این ترتیب، حکایت پایانناپذیر [[امید]] به [[آینده]]، تا آستانه [[مرگ]]، [[انسان]] را [[همراهی]] میکند. ناگفته نماند [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار]] تحقق فردای بهتر، در یکی از ویژگیهای فطری [[انسان]]؛ یعنی کمالجویی او ریشه دارد. [[انسان]] همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست یافتن به قلههای [[پیشرفت]] و ترقی است و این انگیزه در همه [[انسانها]] با تفاوتهایی در سطح کمال مورد نظر و [[میزان]] تلاش برای رسیدن به کمال مطلوب، وجود دارد. | ||
در هر حال، [[انتظار]] و چشم به راه [[آینده]] بودن، شعلهای است در وجود [[انسان]] که هرچه فروزانتر و پر فروغتر باشد، تحرک و [[پویایی]] او نیز بیشتر خواهد بود. برعکس، هر چه این شعله به سردی و خاموشی بگراید، تلاش و فعالیت [[انسان]] نیز [[کاستی]] میپذیرد تا آنجا که او به موجودی سرد، بیروح، بینشاط، گوشهگیر و بیتحرک تبدیل میشود. در روانشناسی، به این حالت "افسردگی" میگویند، شدت و [[ضعف]] و زمینههای به وجود آمدن افسردگی در افراد گوناگون، متفاوت است، ولی عامل آن در هر حال چیزی جز خشکیدن نهال [[امید]] در وجود [[انسان]] نیست، با توجه به اهمیت و نقش اساسی [[امید]] به [[آینده]] و [[انتظار فرج]] در [[زندگی]] [[انسانها]]، [[مکتب اسلام]] کوشیده است با تقویت این [[روحیه]]، تلاش و سرزندگی [[مسلمانان]] را در [[جوامع اسلامی]] به نهایت درجه برساند و آنها را در هر زمان، پویا و پایدار نگه دارد»<ref>[[ابراهیم شفیعی سروستانی|شفیعی سروستانی، ابراهیم]]، [[چشم به راه (کتاب)|چشم به راه]]، ص۴۳.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۶۵۱: | خط ۶۶۰: | ||
| پاسخ = خانم '''[[زهرا ابراهیمی]]'''، در مقاله ''«[[نگاهی به انتظار و ظهور منجی از منظر ادیان توحیدی (مقاله)|نگاهی به انتظار و ظهور منجی از منظر ادیان توحیدی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = خانم '''[[زهرا ابراهیمی]]'''، در مقاله ''«[[نگاهی به انتظار و ظهور منجی از منظر ادیان توحیدی (مقاله)|نگاهی به انتظار و ظهور منجی از منظر ادیان توحیدی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«در آغاز باید گفت که انتظار مورد نظر ما، با انتظاری که در دیگر [[ادیان]] مطرح است، تفاوت میکند. ([[فوتوریسم]]) اکثر [[ادیان]] [[منتظر]] یک وجود مافوق بشری هستند که در [[آخر الزمان]] [[ظهور]] کند و [[عدالت]] را در [[جهان]] برقرار ساخته و [[ظلم و ستم]] را نابود نماید. حتی کسانی که [[معتقد]] به [[خدا]] نیستند هم [[منتظر]] یک تحول اساسی میباشند. اما در واقع [[انتظار]] در تفکر و فرهنگ [[شیعیان]] مربوط است به کسی که تمام مسائل مربوط به [[دین]] را در خود دارد و در واقع [[ارتباط مستقیم]] با [[وحی]] دارد. | «در آغاز باید گفت که انتظار مورد نظر ما، با انتظاری که در دیگر [[ادیان]] مطرح است، تفاوت میکند. ([[فوتوریسم]]) اکثر [[ادیان]] [[منتظر]] یک وجود مافوق بشری هستند که در [[آخر الزمان]] [[ظهور]] کند و [[عدالت]] را در [[جهان]] برقرار ساخته و [[ظلم و ستم]] را نابود نماید. حتی کسانی که [[معتقد]] به [[خدا]] نیستند هم [[منتظر]] یک تحول اساسی میباشند. اما در واقع [[انتظار]] در تفکر و فرهنگ [[شیعیان]] مربوط است به کسی که تمام مسائل مربوط به [[دین]] را در خود دارد و در واقع [[ارتباط مستقیم]] با [[وحی]] دارد. | ||
[[انسان]] امروز به سبب [[نیاز]] شدید روحی برای رسیدن به مقری پایدار و همیشگی هرروز در تلاطم است ولی چون به [[حقیقت]] واقعی دست نمییابد، و عطش روحانیاش سیراب نمیشود به ورطههایی میافتد که نه تنها او را رهایی نمیدهد بلکه سبب افزایش بیماری روحیاش میگردد و [[اندیشه]] [[اصلاح جامعه]] و [[ظهور]] [[مصلح]] در این [[جوامع]] تحت تأثیر نگرانی و [[اضطراب]] از وضع [[حاکم]] و [[جهان]] است و متفکرانی که از [[معنویت]] فاصله گرفتهاند را، به سوی ارائه نظریات [[جدید]] برای تغییر وضع فعلیشان [[هدایت]] میکند. در نتیجه [[انتظار]] در این [[جوامع]]، از نگرانی، [[ظلم و ستم]] و [[فقر]] و [[بدبختی]] نشأت میگیرد و تمام این [[دلایل]] از مهمترین ریشه این [[تفکر]] است. علاوه بر آن [[پیشرفت]] [[صنعت]] و [[علوم]] در جهان امروز باعث [[انحطاط]] اخلاقی بشر شده است و حیات انسانی را نیز مورد خطر قرار داده است و تنها [[امید]] این [[جوامع]] برای رهایی از این قیود، [[ظهور منجی]] و بروز یک [[انقلاب]] اجتماعی همه جانبه است. | |||
از عوامل مهمی که بحث [[انتظار]] را در این نوع [[جوامع]] ضروری جلوه میدهد وجود بحرانها، نیازهای درونی و روحی انسان، ناتوانی [[بشر]] برای [[اصلاح]]، بشارتهایی که همه و همه [[انسان]] را روز به روز برای رسیدن به [[مدینه فاضله]] مشتاقتر مینماید. پس این [[جوامع]] با توجه به دیدگاههای ارائه شده برای رسیدن به [[آینده]] روشن و رهایی از بحرانها همواره آمدن [[مصلح]] را عامل [[نجات]] میدانند. | |||
[[امام زمان]] [[حضرت مهدی]]{{ع}}، طبق عقیده شیعه، امام حاضر و ناظر عصر ماست و [[ایمان]] به او شرط [[ایمان واقعی]] است. | |||
در مورد [[آینده]] بشر نقطهنظر متفاوتی به چشم میخورد، بعضی معتقدند که [[بدبختی]] و [[فساد]] جزء لاینفک حیات بشری است و به همین [[دلیل]] [[پیشرفت]] صنعتی و تکنولوژی و تولید سلاحهای [[کشتار]] جمعی و ویرانگر بیانگر آن است که، در واقع [[انسان]] خود، درصدد نابودی خویش به پا خواسته و تا نابودی کامل نیز دیر زمانی نمانده است. بنابراین [[بشر]]، [[آینده]] روشن و درخشانی نداشته و دوران [[تاریکی]] و سیاهی را در پیش رو دارد. اما برخی دیگر [[آینده]] [[بشر]] را درخشان میدانند و معتقدند که در نهایت، حکومت واحد جهانی شکل خواهد گرفت که مبتنی بر [[قسط]] و [[عدل]] و در واقع برقراری [[مدینه فاضله]] است و این [[تفکر]] در بین همه [[ادیان]] [[جهان]] وجود دارد که [[آینده]] را از آن خود میدانند و [[مصلح]] را مربوط به [[دین]] خود تلقی میکنند. | |||
یکی از مسائل [[عقیدتی]] که در منظومه [[فکری]] شیعه، چون [[خورشید]] تابناک میدرخشد و بالندگی، پایندگی، [[زندگی]] و طراوت [[شیعه]] مرهون آن است [[اعتقاد]] به [[نظام]] [[امامت و مهدویت]] است. [[شرع]] [[مقدس]] [[اسلام]] به گونههای مختلفی، [[ضرورت]] [[حجت]] را در هستی و نظام آفرینش، بیان فرموده است. [[آیات]] و [[روایات]] متعددی در اینباره وجود دارد که از [[سنت الهی]] وجود [[حجت]] در بین [[مردم]] است و این [[سنت]] در قالب [[فرستادن رسولان]] تحقق مییابد. آنچه ضرورت هستی و مقتضای [[سنت الهی]] است وجود [[ولی خدا]] در هرزمانی است که گاهی در کسوت [[نبوت]] و گاهی در کسوت [[امامت]] تحقق مییابد. بر این اساس میتوان گفت در دوره آخر الزمان هم، [[امامت]] به اقتضای [[نیاز]] [[مردم]] و [[جامعه]] منقطع نیست و این [[پیوستگی]] را از [[آیه]] {{متن قرآن|لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref> نیز میتوان استفاده کرد. | |||
[[امام زمان]] [[حضرت مهدی]]{{ع}}، طبق عقیده شیعه، امام حاضر و ناظر عصر ماست و [[ایمان]] به او شرط [[ایمان واقعی]] است. | |||
حکومت جهانی [[حضرت مهدی]]{{ع}}در واقع به نگرانیها و اضطرابهای [[شیعیان]] پایان میدهد و آنها را [[امیدوار]] به زندگی نموده و به زندگیشان معنا و مفهوم میبخشد. با توجه به فرامین و [[دستورات]] [[دینی]] اسلام، مشخص میشود که [[اسلام]]، درصدد ایجاد [[اتحاد]] و در نهایت [[برابری]] و [[برادری]] بین [[انسانها]] میباشد و این مطالب، ریشه در [[توحید]] دارد که باعث میشود تمام [[اختلافات]] اعم از نژادی، ملی، [[دینی]]، جغرافیایی، زبانی و... از بین برود و دیگر این [[اختلافات]] برای [[زورمداران]] وسیلهای برای کسب امتیاز نباشد و همه تابع فرامین الهی گردید. | |||
در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|قُلْ... تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ}}<ref>«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمهای که میان ما و شما برابر است همداستان شویم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>. [[اسلام]] وظایفی را برای [[بشر]] [[تبیین]] نموده که در صورتی که [[بشر]] به آن عمل نماید، [[عدالت]] و [[برابری]] برقرار خواهد شد. | |||
در واقع [[اسلام]] در هزار و چهار صد سال قبل چنین [[جامعه جهانی]] مبتنی بر [[عدل]] و [[اتحاد]] را [[پیشبینی]] نموده است و چگونگی وقوع آن را نیز، به صراحت بیان داشته است و [[دین]] [[حاکم]] را [[اسلام]] معرفی میکند و مطرح مینماید که صالحان و مستضعفان بر [[کافران]] و [[ظالمان]] [[غلبه]] مییابند و شخصی از تبار [[ابراهیم]]{{ع}}و از [[خاندان]] [[حضرت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} که نام او "[[محمد]]" و [[کنیه]] او "[[ابو القاسم]]" و [[لقب]] او "[[قائم]]" است، [[قیام]] خواهد نمود»<ref>[[زهرا ابراهیمی|ابراهیمی، زهرا]]، [[نگاهی به انتظار و ظهور منجی از منظر ادیان توحیدی (مقاله)|نگاهی به انتظار و ظهور منجی از منظر ادیان توحیدی]]، ص ۷۷-۷۹.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش |