پرش به محتوا

افضلیت امام باقر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
[[برتری]] [[امام باقر]] {{ع}} بر دیگران در [[فضیلت‌ها]] و صفات و ویژگی‌هایی که در [[امامت]] لازم است از سخنان [[پیامبر]] {{صل}} و دیگر [[امامان]] و حتی از کلمات سایر [[دانشمندان]] [[مسلمان]] نیز قابل استفاده است:
[[برتری]] [[امام باقر]] {{ع}} بر دیگران در [[فضیلت‌ها]] و صفات و ویژگی‌هایی که در [[امامت]] لازم است از سخنان [[پیامبر]] {{صل}} و دیگر [[امامان]] و حتی از کلمات سایر [[دانشمندان]] [[مسلمان]] نیز قابل استفاده است:


#'''[[بشارت پیامبر]]''': [[روایت]] [[جابر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} در [[بشارت]] به آمدن [[امام باقر]] {{ع}} در منابع [[فریقین]] ثبت شده است: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[جابر بن عبدالله انصاری]] آخرین [[اصحاب]] [[پیغمبر]] {{صل}} بود که زنده مانده بود و او مردی بود که تنها به ما [[اهل بیت]] توجه داشت. در [[مسجد]] [[پیغمبر]] می‌نشست و [[عمامه]] سیاهی دور سر می‌بست و فریاد می‌زد: یا باقرالعلوم، یا باقرالعلوم. اهل [[مدینه]] می‌گفتند [[جابر]] هذیان می‌گوید، می‌گفت: نه به [[خدا]] من هذیان نمی‌گویم، بلکه من از [[پیغمبر]] {{صل}} شنیدم می‌فرمود: تو به مردی از [[خاندان]] من می‌رسی که هم‌نام و هم‌شمائل من است و [[علم]] را می‌شکافد و توضیح و تشریح می‌کند، این است سبب آنچه می‌گویم<ref>{{عربی|"إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلاً مِنِّي اِسْمُهُ اِسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ اَلْعِلْمَ بَقْراً"}}؛ کافی، ج ۱، ص ۴۶۹. سخن پیامبر به جابر را سایر منابع نیز ذکر کرده‌اند و با عبارت‌های گوناگون در مباحث دیگر و ابتدای اینجا گذشت.</ref>. [[راوی]] می‌گوید: روزی [[جابر]] از یکی از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشت و [[محمد بن علی]] {{ع}} آنجا بود چون [[جابر]] نگاهش به او افتاد، گفت: ای پسر پیش بیا، او پیش آمد، سپس گفت: برگرد، او برگشت، [[جابر]] گفت: [[سوگند]] به آن که جانم در دست اوست شمائل این پسر شمائل [[پیغمبر]] است، ای پسر اسم تو چیست؟ گفت اسمم [[محمد بن علی بن الحسین]] است، [[جابر]] به سویش رفت و سرش را بوسید و می‌گفت: پدر و مادرم به قربانت، پدرت [[رسول خدا]] {{صل}} [[سلامت]] می‌رسانید و چنین گفت.
#'''[[بشارت پیامبر]]''': [[روایت]] [[جابر]] از [[رسول خدا]] {{صل}} در [[بشارت]] به آمدن [[امام باقر]] {{ع}} در منابع [[فریقین]] ثبت شده است: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: [[جابر بن عبدالله انصاری]] آخرین [[اصحاب]] [[پیغمبر]] {{صل}} بود که زنده مانده بود و او مردی بود که تنها به ما [[اهل بیت]] توجه داشت. در [[مسجد]] [[پیغمبر]] می‌نشست و [[عمامه]] سیاهی دور سر می‌بست و فریاد می‌زد: یا باقرالعلوم، یا باقرالعلوم. اهل [[مدینه]] می‌گفتند [[جابر]] هذیان می‌گوید، می‌گفت: نه به [[خدا]] من هذیان نمی‌گویم، بلکه من از [[پیغمبر]] {{صل}} شنیدم می‌فرمود: تو به مردی از [[خاندان]] من می‌رسی که هم‌نام و هم‌شمائل من است و [[علم]] را می‌شکافد و توضیح و تشریح می‌کند، این است سبب آنچه می‌گویم<ref>{{عربی|"إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلاً مِنِّي اِسْمُهُ اِسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ اَلْعِلْمَ بَقْراً"}}؛ کافی، ج۱، ص۴۶۹. سخن پیامبر به جابر را سایر منابع نیز ذکر کرده‌اند و با عبارت‌های گوناگون در مباحث دیگر و ابتدای اینجا گذشت.</ref>. [[راوی]] می‌گوید: روزی [[جابر]] از یکی از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشت و [[محمد بن علی]] {{ع}} آنجا بود چون [[جابر]] نگاهش به او افتاد، گفت: ای پسر پیش بیا، او پیش آمد، سپس گفت: برگرد، او برگشت، [[جابر]] گفت: [[سوگند]] به آن که جانم در دست اوست شمائل این پسر شمائل [[پیغمبر]] است، ای پسر اسم تو چیست؟ گفت اسمم [[محمد بن علی بن الحسین]] است، [[جابر]] به سویش رفت و سرش را بوسید و می‌گفت: پدر و مادرم به قربانت، پدرت [[رسول خدا]] {{صل}} [[سلامت]] می‌رسانید و چنین گفت.
 
#'''[[امام باقر]] {{ع}} در سخن دیگران''': [[بشارت پیامبر]] {{صل}} به [[نقل]] از [[جابر]] [[مورد اتفاق]] [[فریقین]] است به طوری که ابن شهر آشوب مازندرانی می‌نویسد: {{عربی|"و حدیث جابر مشهور معروف رواه فقهاء المدینة و العراق کلهم"}}<ref>مناقب آل أبی طالب {{عم}} (لابن شهر آشوب)، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>. برای نمونه برخی از عبارات نویسندگان غیر [[شیعی]] را درباره [[حدیث]] [[جابر]] ذکر می‌کنیم:  
#'''[[امام باقر]] {{ع}} در سخن دیگران''': [[بشارت پیامبر]] {{صل}} به [[نقل]] از [[جابر]] [[مورد اتفاق]] [[فریقین]] است به طوری که ابن شهر آشوب مازندرانی می‌نویسد: {{عربی|"و حدیث جابر مشهور معروف رواه فقهاء المدینة و العراق کلهم"}}<ref>مناقب آل أبی طالب {{عم}} (لابن شهر آشوب)، ج ۴، ص ۱۹۶.</ref>. برای نمونه برخی از عبارات نویسندگان غیر [[شیعی]] را درباره [[حدیث]] [[جابر]] ذکر می‌کنیم:  
##[[ابن ابی الحدید]] معتزلی می‌نویسد: {{عربی|"وَ هُوَ سَيِّدُ فُقَهَاءِ الْحِجَازِ وَ منه و مِن ابْنِهِ جَعْفَرٍ تعَلِّمُ النَّاسُ الفِقْهَ وَ هُوَ الْمُلَقَّبُ بِالْبَاقِرِ بَاقِرِ الْعِلْمِ لقَّبَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ لَمْ يُخْلَقْ بَعْدُ وَ بَشَّرَ بِهِ وَ وَعَدَ جابرَ بنَ عبدِ اللهِ بِرُؤيَتِهِ وَ قَالَ سترَاهُ طِفْلاً فَإِذَا رَأَيْتَهُ فَأَبْلِغْهُ عَنِّي السَّلاَمَ فَعَاشَ جَابِرٌ حَتَّى رَآهُ وَ قَالَ لَهُ مَا وَصَّى بِهِ"}}<ref>شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج ۱۵، ص ۲۷۷.</ref>.
##[[ابن ابی الحدید]] معتزلی می‌نویسد: {{عربی|"وَ هُوَ سَيِّدُ فُقَهَاءِ الْحِجَازِ وَ منه و مِن ابْنِهِ جَعْفَرٍ تعَلِّمُ النَّاسُ الفِقْهَ وَ هُوَ الْمُلَقَّبُ بِالْبَاقِرِ بَاقِرِ الْعِلْمِ لقَّبَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ لَمْ يُخْلَقْ بَعْدُ وَ بَشَّرَ بِهِ وَ وَعَدَ جابرَ بنَ عبدِ اللهِ بِرُؤيَتِهِ وَ قَالَ سترَاهُ طِفْلاً فَإِذَا رَأَيْتَهُ فَأَبْلِغْهُ عَنِّي السَّلاَمَ فَعَاشَ جَابِرٌ حَتَّى رَآهُ وَ قَالَ لَهُ مَا وَصَّى بِهِ"}}<ref>شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج ۱۵، ص ۲۷۷.</ref>.
##حتی [[ابن حجر]] هیثمی مکی از هواداران جریان [[اموی]] بعد از توضیح [[لقب]] [[باقر]] و اعتراف به [[مقام]] والای علمی و عرفانی [[امام باقر]] {{ع}} می‌نویسد: {{عربی|"وَ كَفَاهُ شَرَفاً أَنَّ اِبْنَ المديني رَوَى عَنْ جَابِرٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ وَ هُوَ صَغِيرُ: رَسُولِ {{صل}} يُسَلِّمُ عَلَيْكَ. فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَهُ و الْحُسَيْنُ فِي حَجْرِهِ و هُوَ يُدَاعِبُهُ فَقَالَ يَا جَابِرُ يُولَدُ لَهُ مَوْلُودٌ اِسْمُهُ عَلِيٌ إِذَا كَانَ يَوْمُ القِيامة نادى مُنَادٍ لِيَقُمْ سَيِّدُ اَلْعَابِدِينَ فيقوم ولدُهُ ثُمَّ يُولَدُ لَهُ وَلَدٌ اسمُهُ مُحَمَّدٌ فَإِن أدرَكْتَهُ يا جابِرُ فَأقرِئْهُ مِنّي السَّلام"}}<ref>الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۸۶.</ref>.
##حتی [[ابن حجر]] هیثمی مکی از هواداران جریان [[اموی]] بعد از توضیح [[لقب]] [[باقر]] و اعتراف به [[مقام]] والای علمی و عرفانی [[امام باقر]] {{ع}} می‌نویسد: {{عربی|"وَ كَفَاهُ شَرَفاً أَنَّ اِبْنَ المديني رَوَى عَنْ جَابِرٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ وَ هُوَ صَغِيرُ: رَسُولِ {{صل}} يُسَلِّمُ عَلَيْكَ. فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَهُ و الْحُسَيْنُ فِي حَجْرِهِ و هُوَ يُدَاعِبُهُ فَقَالَ يَا جَابِرُ يُولَدُ لَهُ مَوْلُودٌ اِسْمُهُ عَلِيٌ إِذَا كَانَ يَوْمُ القِيامة نادى مُنَادٍ لِيَقُمْ سَيِّدُ اَلْعَابِدِينَ فيقوم ولدُهُ ثُمَّ يُولَدُ لَهُ وَلَدٌ اسمُهُ مُحَمَّدٌ فَإِن أدرَكْتَهُ يا جابِرُ فَأقرِئْهُ مِنّي السَّلام"}}<ref>الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۸۶.</ref>.
##عبدالله بن عطای مکی می‌گفت: {{عربی|"مَا رَأَيْتُ الْعُلَمَاءَ عِنْدَ أَحَدٍ قَطُّ أَصْغَرَ مِنْهُمْ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ لَقَدْ رَأَيْتُ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ مَعَ جَلَالَتِهِ فِي الْقَوْمِ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُ صَبِيٌّ بَيْنَ يَدَيْ مُعَلِّمِهِ"}}<ref>الارشاد، ج ۲، ص ۱۶۸. علما را در محضر هیچ کس کوچک‌تر از آنها در محضر ابوجعفر {{ع}} ندیدم. حکم بن عیینه با تمام عظمت علمی‌اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می‌رسید.</ref>.  
##عبدالله بن عطای مکی می‌گفت: {{عربی|"مَا رَأَيْتُ الْعُلَمَاءَ عِنْدَ أَحَدٍ قَطُّ أَصْغَرَ مِنْهُمْ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ لَقَدْ رَأَيْتُ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ مَعَ جَلَالَتِهِ فِي الْقَوْمِ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُ صَبِيٌّ بَيْنَ يَدَيْ مُعَلِّمِهِ"}}<ref>الارشاد، ج ۲، ص ۱۶۸. علما را در محضر هیچ کس کوچک‌تر از آنها در محضر ابوجعفر {{ع}} ندیدم. حکم بن عیینه با تمام عظمت علمی‌اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می‌رسید.</ref>.  
##و ذهبی درباره [[امام باقر]] {{ع}} می‌نویسد: {{عربی|"كانَ اَحَدُ مَنْ جَمَعَ بَيْنَ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ وَ السُّؤْدُدِ وَ الشَّرَفِ وَ الثِّقَةِ وَ الرَّزَانَةِ وَ كَانَ اَهْلاً لِلْخلافَةِ"}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۲. از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیت برای خلافت داشت.</ref><ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۴۶.</ref>.
##و ذهبی درباره [[امام باقر]] {{ع}} می‌نویسد: {{عربی|"كانَ اَحَدُ مَنْ جَمَعَ بَيْنَ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ وَ السُّؤْدُدِ وَ الشَّرَفِ وَ الثِّقَةِ وَ الرَّزَانَةِ وَ كَانَ اَهْلاً لِلْخلافَةِ"}}<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۲. از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیت برای خلافت داشت.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۴۶.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۵٬۹۶۳

ویرایش