پرش به محتوا

فرزندان پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[فرزندان پیامبر خاتم]]''' است. "'''[[فرزندان پیامبر خاتم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[فرزندان پیامبر خاتم]]''' است. "'''[[فرزندان پیامبر خاتم]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[فرزندان پیامبر خاتم در قرآن]] - [[فرزندان پیامبر خاتم در حدیث]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[فرزندان پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]</div>


==[[فرزندان پیامبر]]{{صل}} و [[خدیجه]]{{س}}==
==[[فرزندان پیامبر]]{{صل}} و [[خدیجه]]{{س}}==
خط ۱۰: خط ۱۰:


در ترتیب [[فرزندان]] نقل شده برای رسول خدا{{صل}} هم [[اختلاف]] بسیاری وجود دارد. برخی ترتیب [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} را از [[حضرت خدیجه]]{{س}} این‌گونه نقل کرده اند: «قاسم، زینب، عبداللّه، امّ‌کلثوم، فاطمه‌{{س}} و رقیه»<ref>زبیری، نسب قریش، ص۲۱.</ref>.
در ترتیب [[فرزندان]] نقل شده برای رسول خدا{{صل}} هم [[اختلاف]] بسیاری وجود دارد. برخی ترتیب [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} را از [[حضرت خدیجه]]{{س}} این‌گونه نقل کرده اند: «قاسم، زینب، عبداللّه، امّ‌کلثوم، فاطمه‌{{س}} و رقیه»<ref>زبیری، نسب قریش، ص۲۱.</ref>.
[[ابن حزم]]، از [[ابن خیاط]]، از [[حافظ عبد الغنی]] نقل می‌کند که رسول خدا{{صل}} سه پسر و چهار دختر داشته و ترتیب ولادت آنان: «قاسم، زینب، رقیه، فاطمه{{س}}، امّ‌کلثوم، عبداللّه و [[ابراهیم]]» است<ref>صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱، ص۷۹.</ref>.
[[ابن حزم]]، از [[ابن خیاط]]، از [[حافظ عبد الغنی]] نقل می‌کند که رسول خدا{{صل}} سه پسر و چهار دختر داشته و ترتیب ولادت آنان: «قاسم، زینب، رقیه، فاطمه{{س}}، امّ‌کلثوم، عبداللّه و [[ابراهیم]]» است<ref>صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱، ص۷۹.</ref>.


خط ۱۵: خط ۱۶:


[[ابن اسحاق]] سه پسر، به ترتیب به نام‌های قاسم، طیب و طاهر ذکر می‌کند که هر سه در [[جاهلیت]] از دنیا رفتند<ref>ابن اسحاق، سیره، ج۱، ص۲۰۲.</ref>.
[[ابن اسحاق]] سه پسر، به ترتیب به نام‌های قاسم، طیب و طاهر ذکر می‌کند که هر سه در [[جاهلیت]] از دنیا رفتند<ref>ابن اسحاق، سیره، ج۱، ص۲۰۲.</ref>.
ابن حزم دو فرزند پسر از خدیجه{{س}} ذکر می‌کند: یکی به نام قاسم و دیگری که در نامش اختلاف است. برخی طاهر، گروهی طیب و دسته‌ای عبداللّه گفته‌اند و در ترتیب دختران، زینب، رقیه، فاطمه{{س}} و امّ‌کلثوم آورده است<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴.</ref>.
ابن حزم دو فرزند پسر از خدیجه{{س}} ذکر می‌کند: یکی به نام قاسم و دیگری که در نامش اختلاف است. برخی طاهر، گروهی طیب و دسته‌ای عبداللّه گفته‌اند و در ترتیب دختران، زینب، رقیه، فاطمه{{س}} و امّ‌کلثوم آورده است<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴.</ref>.


خط ۳۰: خط ۳۲:


====[[اختلاف]] در ترتیب [[فرزندان]] منسوب به [[رسول خدا]]{{صل}}====
====[[اختلاف]] در ترتیب [[فرزندان]] منسوب به [[رسول خدا]]{{صل}}====
بنابر نقل [[الاصابه]]، قاسم و عبداللّه، فرزندان بزرگ [[رسول]]{{صل}} و [[خدیجه]]{{س}}، [[اسلام]] را [[درک]] کردند و در دوران شیرخواری از [[دنیا]] رفتند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۸، ص۳۸۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۸؛ سهیلی، روض الانف، ج۱، ص۱۲۳؛ مقدسی، البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۶.</ref> و بنابر نقل او و دیگران، رقیه و امّ‌کلثوم، بعد از این دو پسر به دنیا آمدند<ref>البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۶؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۸.</ref>. [[قرطبی]] از [[زبیر بن بکار]] نقل می‌کند:
بنابر نقل [[الاصابه]]، قاسم و عبداللّه، فرزندان بزرگ [[رسول]]{{صل}} و [[خدیجه]]{{س}}، [[اسلام]] را [[درک]] کردند و در دوران شیرخواری از [[دنیا]] رفتند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۸، ص۳۸۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۸؛ سهیلی، روض الانف، ج۱، ص۱۲۳؛ مقدسی، البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۶.</ref> و بنابر نقل او و دیگران، رقیه و امّ‌کلثوم، بعد از این دو پسر به دنیا آمدند<ref>البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۶؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۱۸.</ref>.
{{متن حدیث|ان اکبر ولد النبی{{صل}}: القاسم، ثم زینب، ثم عبداللّه و کان یقال له الطیب و الطاهر و ولد بعد النبوة و مات صغیراً، ثم [[ام کلثوم]]، ثم [[فاطمه]]، ثم رقیه}}<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن؛ احزاب/ ۵۹.</ref>.
 
[[قرطبی]] از [[زبیر بن بکار]] نقل می‌کند: {{متن حدیث|ان اکبر ولد النبی{{صل}}: القاسم، ثم زینب، ثم عبداللّه و کان یقال له الطیب و الطاهر و ولد بعد النبوة و مات صغیراً، ثم ام کلثوم، ثم فاطمه، ثم رقیه}}<ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن؛ احزاب/ ۵۹.</ref>.


چگونه این دو دختر پیش‌تر با فرزندان [[ابولهب]] [[ازدواج]] کرده بودند و پس از [[طلاق]] از آنها، امّ‌کلثوم، با [[عثمان]] ازدواج کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۶، ص۱۸۴۰؛ ابن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۶، ص۱۱۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۴۰۱.</ref> و در [[سال پنجم بعثت]]، با عثمان، به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن کثیر، سیرة النبویة، ج۲، ص۳ و ۴.</ref>؟ اگر سال ولادت امّ‌کلثوم، [[سال اول بعثت]] باشد، سال پنجم بعثت پنج ساله بوده است. پس چگونه در این سن، با فرزند ابولهب ازدواج کرده و از او طلاق گرفته و با عثمان ازدواج کرده و از او باردار شده و در مسیر [[سفر]] به حبشه سقط جنین کرده است؟ آیا این [[پرسش‌ها]] این [[شبهه]] را ایجاد نمی‌کند که امّ‌کلثومی که با پسر ابولهب ازدواج کرده و طلاق گرفته و بعد با عثمان ازدواج کرده است، غیر از امّ‌کلثومی باشد که فرزند رسول خدا{{صل}} بوده است؟ آیا تشابه اسمی باعث نشده است بین [[رقیه]]، [[دختر رسول خدا]]{{صل}} که در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفته است، با رقیه‌ای که [[ربیبه]] [[رسول خدا]]{{صل}} است و در سن [[ازدواج]] با فرزند [[ابولهب]] بوده و بعد از [[طلاق]]، با [[عثمان]] ازدواج کرده و به [[حبشه]] [[هجرت]] کرده است، [[اشتباه]] شده باشد و ربیبه را به جای [[دختر پیامبر]]{{صل}} بیان کرده باشند؟<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۱.</ref>
چگونه این دو دختر پیش‌تر با فرزندان [[ابولهب]] [[ازدواج]] کرده بودند و پس از [[طلاق]] از آنها، امّ‌کلثوم، با [[عثمان]] ازدواج کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۶، ص۱۸۴۰؛ ابن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۶، ص۱۱۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۴۰۱.</ref> و در [[سال پنجم بعثت]]، با عثمان، به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن کثیر، سیرة النبویة، ج۲، ص۳ و ۴.</ref>؟ اگر سال ولادت امّ‌کلثوم، [[سال اول بعثت]] باشد، سال پنجم بعثت پنج ساله بوده است. پس چگونه در این سن، با فرزند ابولهب ازدواج کرده و از او طلاق گرفته و با عثمان ازدواج کرده و از او باردار شده و در مسیر [[سفر]] به حبشه سقط جنین کرده است؟ آیا این [[پرسش‌ها]] این [[شبهه]] را ایجاد نمی‌کند که امّ‌کلثومی که با پسر ابولهب ازدواج کرده و طلاق گرفته و بعد با عثمان ازدواج کرده است، غیر از امّ‌کلثومی باشد که فرزند رسول خدا{{صل}} بوده است؟ آیا تشابه اسمی باعث نشده است بین [[رقیه]]، [[دختر رسول خدا]]{{صل}} که در [[کودکی]] از [[دنیا]] رفته است، با رقیه‌ای که [[ربیبه]] [[رسول خدا]]{{صل}} است و در سن [[ازدواج]] با فرزند [[ابولهب]] بوده و بعد از [[طلاق]]، با [[عثمان]] ازدواج کرده و به [[حبشه]] [[هجرت]] کرده است، [[اشتباه]] شده باشد و ربیبه را به جای [[دختر پیامبر]]{{صل}} بیان کرده باشند؟<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۱.</ref>
خط ۳۷: خط ۴۰:
====[[خواستگاری]] نکردن از رقیه====
====[[خواستگاری]] نکردن از رقیه====
اگر رقیه و امّ‌کلثوم [[دختران]] رسول خدا{{صل}} بودند و ازدواج با آنها این‌گونه فضیلت‌آور بود که عثمان معروف به ذوالنورین شود، چرا بعد از طلاق آنها، به وسیله [[فرزندان]] ابولهب، هیچ‌کس به خواستگاری رقیه نیامده است؟
اگر رقیه و امّ‌کلثوم [[دختران]] رسول خدا{{صل}} بودند و ازدواج با آنها این‌گونه فضیلت‌آور بود که عثمان معروف به ذوالنورین شود، چرا بعد از طلاق آنها، به وسیله [[فرزندان]] ابولهب، هیچ‌کس به خواستگاری رقیه نیامده است؟
چرا بسیاری از [[صحابه]]، برای ازدواج با [[فاطمه]]{{س}}، از ایشان خواستگاری کردند و از رسول خدا جواب رد شنیدند، اما هیچ‌کس از رقیه خواستگاری نکرد؛ حتی در [[مدینه]]؟ تا اینکه امّ‌کلثوم از دنیا برود و عثمان با او ازدواج کند؟ آیا این مطلب نمی‌تواند دختر پیامبر بودن امّ‌کلثوم و رقیه را دچار تردید کند؟ به ویژه در شبه [[جزیره عربستان]] که قبیله‌گرایی به شدت رواج داشت و افراد سعی می‌کردند با [[قبایل]] و خانواده‌های سرشناس وصلت کنند؛ ولی ربائب [[پیامبر]]{{صل}} از این ویژگی برخوردار نبودند. هر چند آنان، در [[خانه رسول خدا]]{{صل}} [[تربیت یافته]] بودند، برای [[فرهنگ]] قبیله‌گرای [[عربستان]] مورد توجه قرار نمی‌گرفت؛ از این‌رو رقیه در خانه رسول خدا{{صل}} ماند تا اینکه امّ‌کلثوم مُرد و عثمان با او ازدواج کرد.<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۲.</ref>
چرا بسیاری از [[صحابه]]، برای ازدواج با [[فاطمه]]{{س}}، از ایشان خواستگاری کردند و از رسول خدا جواب رد شنیدند، اما هیچ‌کس از رقیه خواستگاری نکرد؛ حتی در [[مدینه]]؟ تا اینکه امّ‌کلثوم از دنیا برود و عثمان با او ازدواج کند؟ آیا این مطلب نمی‌تواند دختر پیامبر بودن امّ‌کلثوم و رقیه را دچار تردید کند؟ به ویژه در شبه [[جزیره عربستان]] که قبیله‌گرایی به شدت رواج داشت و افراد سعی می‌کردند با [[قبایل]] و خانواده‌های سرشناس وصلت کنند؛ ولی ربائب [[پیامبر]]{{صل}} از این ویژگی برخوردار نبودند. هر چند آنان، در [[خانه رسول خدا]]{{صل}} [[تربیت یافته]] بودند، برای [[فرهنگ]] قبیله‌گرای [[عربستان]] مورد توجه قرار نمی‌گرفت؛ از این‌رو رقیه در خانه رسول خدا{{صل}} ماند تا اینکه امّ‌کلثوم مُرد و عثمان با او ازدواج کرد.<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۲.</ref>


====[[نفی]] وجود دختری غیر از فاطمه‌{{س}} برای رسول خدا{{صل}}====
====[[نفی]] وجود دختری غیر از فاطمه‌{{س}} برای رسول خدا{{صل}}====
بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و گرفتن [[فدک]] از [[حضرت زهرا]]{{س}}، دختر پیامبر{{صل}} به [[مسجد]] آمد، در حالی‌که همه [[انصار]] و [[مهاجر]] در مسجد [[اجتماع]] کرده بودند. فاطمه{{س}}، خطبه‌ای خواند که [[منابع شیعه]] و [[سنی]] آن را نقل کرده‌اند. در این [[خطبه]]، فاطمه‌{{س}}، ادعایی را مطرح کردند که غیر از خود، انتساب هرگونه فرزند دختری را به رسول خدا{{صل}} رد می‌کند:
بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و گرفتن [[فدک]] از [[حضرت زهرا]]{{س}}، دختر پیامبر{{صل}} به [[مسجد]] آمد، در حالی‌که همه [[انصار]] و [[مهاجر]] در مسجد [[اجتماع]] کرده بودند. فاطمه{{س}}، خطبه‌ای خواند که [[منابع شیعه]] و [[سنی]] آن را نقل کرده‌اند. در این [[خطبه]]، فاطمه‌{{س}}، ادعایی را مطرح کردند که غیر از خود، انتساب هرگونه فرزند دختری را به رسول خدا{{صل}} رد می‌کند: {{متن حدیث|أَنَا فَاطِمَةُ ابْنَةُ مُحَمَّدٍ، أَقُولُ عُوداً عَلَى بَدْءُ، وَ مَا أَقُولُ ذَلِكَ سَرَفاً وَلَا شَطَطاً... فَإِنْ تعزوه تَجِدُوهُ أَبَى دُونَ آبَائِكُمْ، وَ أَخاً أَ بْنِ عَمًى دُونَ رِجَالِكُمُ...}}<ref>ابن مردویه، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۲۰۲؛ جوهری، السقیفة و فدک، ص۱۴۲.</ref>؛
{{متن حدیث|أنا فاطمة بنت محمد اقول عوداً علی بدء، و ما اقول ذلک سرفاً ولا شططا... فان تعزوه تجدوه ابی دون نسائکم و اخا ابن عمی دون رجالکم...}}<ref>ابن مردویه، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۲۰۲؛ جوهری، السقیفة و فدک، ص۱۴۲.</ref>؛


ای [[مردم]]، [[آگاه]] باشید که من [[فاطمه]]، دختر [[محمّد]]{{صل}} هستم. گفتارم یکنواخت و از سر [[صدق]] بوده و از غلط و نادرستی به دور است... اگر تحقیق کنید، [[پیامبر]]{{صل}} [[پدر]] من بود، نه پدر [[زنان]] شما، و [[برادر]] پسر عموی من ([[علی بن ابی‌طالب]]) است، نه برادر مردان شما.
ای [[مردم]]، [[آگاه]] باشید که من [[فاطمه]]، دختر [[محمّد]]{{صل}} هستم. گفتارم یکنواخت و از سر [[صدق]] بوده و از غلط و نادرستی به دور است... اگر تحقیق کنید، [[پیامبر]]{{صل}} [[پدر]] من بود، نه پدر [[زنان]] شما، و [[برادر]] پسر عموی من ([[علی بن ابی‌طالب]]) است، نه برادر مردان شما.
در جمعی که همه [[صحابه]]، از [[مهاجر]] و [[انصار]]، حضور داشتند، [[عثمان]] هم حاضر بود. آیا [[دختر رسول خدا]]{{صل}} ادعای گزاف کرد؟ آیا فاطمه{{س}} در این ادعا کاذب بود؟ اگر ادعای بی‌اساسی را مطرح کرد، چرا [[اصحاب]] در مقابل ادعای [[کذب]] زهرا{{س}} [[اعتراض]] نکردند؟ چرا عثمان، که بنابر ادعای شما [[دختران پیامبر]]{{صل}} را به [[نکاح]] خود در آورده بود، اعتراض نکرد که من هم داماد پیامبرم و ایشان پدر [[همسران]] من هم بود؟ آیا صحابه از [[حقیقت]] این امر، که [[زینب]] و امّ‌کلثوم و [[رقیه]] [[دختران]] پیامبرند، آگاه نبودند؟ یا حقیقت این است که آنها اصلاً دختران پیامبر{{صل}} نبودند! بنابراین هیچ‌یک از صحابه، در مقابل این ادعای فاطمه{{س}}، اعتراض نکرد؛ زیرا جز به [[حق]] ادعا نکرده بود.<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۳.</ref>
در جمعی که همه [[صحابه]]، از [[مهاجر]] و [[انصار]]، حضور داشتند، [[عثمان]] هم حاضر بود. آیا [[دختر رسول خدا]]{{صل}} ادعای گزاف کرد؟ آیا فاطمه{{س}} در این ادعا کاذب بود؟ اگر ادعای بی‌اساسی را مطرح کرد، چرا [[اصحاب]] در مقابل ادعای [[کذب]] زهرا{{س}} [[اعتراض]] نکردند؟ چرا عثمان، که بنابر ادعای شما [[دختران پیامبر]]{{صل}} را به [[نکاح]] خود در آورده بود، اعتراض نکرد که من هم داماد پیامبرم و ایشان پدر [[همسران]] من هم بود؟ آیا صحابه از [[حقیقت]] این امر، که [[زینب]] و امّ‌کلثوم و [[رقیه]] [[دختران]] پیامبرند، آگاه نبودند؟ یا حقیقت این است که آنها اصلاً دختران پیامبر{{صل}} نبودند! بنابراین هیچ‌یک از صحابه، در مقابل این ادعای فاطمه{{س}}، اعتراض نکرد؛ زیرا جز به [[حق]] ادعا نکرده بود.<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۳.</ref>


====[[امام علی]]{{ع}} تنها داماد پیامبر{{صل}}====
====[[امام علی]]{{ع}} تنها داماد پیامبر{{صل}}====
[[ابن الدمشقی]] و [[محب الدین طبری]] می‌نویسند:
[[ابن الدمشقی]] و [[محب الدین طبری]] می‌نویسند:
[[رسول خدا]]{{صل}} به علی{{ع}} فرمود: «[[یا علی]]، [[خدای تعالی]] سه [[موهبت]] به تو [[عنایت]] فرموده است که به من و هیچ‌یک از مردم عنایت نفرموده است؛ پدرزنی مانند من به تو ارزانی داشته است که به من عنایت نکرده است...<ref>دمشقی باعونی شافعی، جواهر المطالب، ج۱، ص۲۰۹؛ محب الدین طبری، الریاض النضرة، ج۲، ص۲۰۲.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} به علی{{ع}} فرمود: «[[یا علی]]، [[خدای تعالی]] سه [[موهبت]] به تو [[عنایت]] فرموده است که به من و هیچ‌یک از مردم عنایت نفرموده است؛ پدرزنی مانند من به تو ارزانی داشته است که به من عنایت نکرده است...<ref>دمشقی باعونی شافعی، جواهر المطالب، ج۱، ص۲۰۹؛ محب الدین طبری، الریاض النضرة، ج۲، ص۲۰۲.</ref>.


خط ۶۱: خط ۶۶:


در این‌گونه حوادث، دیگر [[دختران]] منتسب به [[رسول خدا]]{{صل}} کجا بودند؟ چرا باید دختر پنج یا شش ساله به [[یاری]] رسول خدا{{صل}} بیاید. ولی دختران بزرگ در هیچ صحنه‌ای حضور نداشته باشند؟ نیز در [[روز]] [[احد]]، فاطمه‌{{س}} بود که زخم‌های رسول خدا{{صل}} را مداوا می‌کرد<ref>ابن حنبل، المسند، ج۴۷، ص۳۰۹.</ref>.
در این‌گونه حوادث، دیگر [[دختران]] منتسب به [[رسول خدا]]{{صل}} کجا بودند؟ چرا باید دختر پنج یا شش ساله به [[یاری]] رسول خدا{{صل}} بیاید. ولی دختران بزرگ در هیچ صحنه‌ای حضور نداشته باشند؟ نیز در [[روز]] [[احد]]، فاطمه‌{{س}} بود که زخم‌های رسول خدا{{صل}} را مداوا می‌کرد<ref>ابن حنبل، المسند، ج۴۷، ص۳۰۹.</ref>.
ابن [[عمر]] [[روایت]] می‌کند:
 
{{متن حدیث|كَانَ النَّبِيُّ إِذَا أَرَادَ سَفَراً كَانَ آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ وَ إِذَا قَدِمَ كَانَ أَوَّلَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ}}<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۳۳؛ ابن شاهین، شرح مذاهب اهل السنة، ج۱، ص۲۹۴؛ طوسی، مستخرج الطوسی، ج۱، ص۲۹۴.</ref>؛
ابن [[عمر]] [[روایت]] می‌کند: {{متن حدیث|كَانَ النَّبِيُّ إِذَا أَرَادَ سَفَراً كَانَ آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ وَ إِذَا قَدِمَ كَانَ أَوَّلَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ}}<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۳۳؛ ابن شاهین، شرح مذاهب اهل السنة، ج۱، ص۲۹۴؛ طوسی، مستخرج الطوسی، ج۱، ص۲۹۴.</ref>؛
رسول خدا{{صل}} هرگاه به [[سفر]] می‌رفت، آخرین فردی که با او [[وداع]] می‌کرد، [[فاطمه]]{{س}} بود و اولین فردی که هنگام بازگشت به [[دیدار]] او می‌رفت، فاطمه{{س}} بود.
رسول خدا{{صل}} هرگاه به [[سفر]] می‌رفت، آخرین فردی که با او [[وداع]] می‌کرد، [[فاطمه]]{{س}} بود و اولین فردی که هنگام بازگشت به [[دیدار]] او می‌رفت، فاطمه{{س}} بود.


همچنین از [[عایشه]] روایت شده است: {{عربی|کنت أری رسول الله{{صل}} یقبل فاطمة}}<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۰۰.</ref>؛ بارها [[مشاهده]] کردم که رسول خدا{{صل}} فاطمه{{س}} را می‌بوسید. اما چنین امری درباره دیگر دختران نقل نشده است. همچنین [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ}}<ref>ابن حنبل، المسند، ج۴۷، ص۳۰۹.</ref>؛ «فاطمه{{س}} [[سرور زنان]] بهشتی است». {{متن حدیث|إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِي‌}}<ref>بروجردی، جامع احادیث الشیعة، ج۱۰، ص۴.</ref>؛ «فاطمه پاره تن من است، هرکس او را به [[خشم]] آورد مرا [[خشمگین]] کرده است». و ده‌ها مورد دیگر که رسول خدا{{صل}} درباره فاطمه{{س}} فرمود. اما یک مورد [[مدح]] و فضیلتی درباره دیگر دختران نقل نشده است.
همچنین از [[عایشه]] روایت شده است: {{عربی|"كنت أرى رسول الله{{صل}} يقبل فاطمة"}}<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۰۰.</ref>؛ بارها [[مشاهده]] کردم که رسول خدا{{صل}} فاطمه{{س}} را می‌بوسید. اما چنین امری درباره دیگر دختران نقل نشده است. همچنین [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ}}<ref>ابن حنبل، المسند، ج۴۷، ص۳۰۹.</ref>؛ «فاطمه{{س}} [[سرور زنان]] بهشتی است». {{متن حدیث|إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا فَقَدْ أَغْضَبَنِي‌}}<ref>بروجردی، جامع احادیث الشیعة، ج۱۰، ص۴.</ref>؛ «فاطمه پاره تن من است، هرکس او را به [[خشم]] آورد مرا [[خشمگین]] کرده است». و ده‌ها مورد دیگر که رسول خدا{{صل}} درباره فاطمه{{س}} فرمود. اما یک مورد [[مدح]] و فضیلتی درباره دیگر دختران نقل نشده است.


آیا رسول خدا{{صل}} درباره دختران، به [[تبعیض]] [[رفتار]] کرده است؟ آیا چنین عملی از رسول خدا{{صل}} متصور است؟ اگر چنین عملی از رسول خدا{{صل}} متصور نیست، آیا این رابطه رسول خدا{{صل}} با فاطمه‌{{س}} از یک [[واقعیت]] مهم حکایت نمی‌کند؟ پس نسبت [[عاطفی]] بین رسول خدا{{صل}} و فاطمه‌{{س}}، به دلیل علقه بین [[پدر]] و دختر بوده که با دیگران چنین نسبتی وجود نداشته است.<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۵.</ref>
آیا رسول خدا{{صل}} درباره دختران، به [[تبعیض]] [[رفتار]] کرده است؟ آیا چنین عملی از رسول خدا{{صل}} متصور است؟ اگر چنین عملی از رسول خدا{{صل}} متصور نیست، آیا این رابطه رسول خدا{{صل}} با فاطمه‌{{س}} از یک [[واقعیت]] مهم حکایت نمی‌کند؟ پس نسبت [[عاطفی]] بین رسول خدا{{صل}} و فاطمه‌{{س}}، به دلیل علقه بین [[پدر]] و دختر بوده که با دیگران چنین نسبتی وجود نداشته است.<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۵.</ref>


====[[دفاع]] [[عبداللّه بن عمر]] از [[عثمان]]====
====[[دفاع]] [[عبداللّه بن عمر]] از [[عثمان]]====
شخصی نزد [[عبد اللّه بن عمر]] آمد و گفت: «ای اباعبد [[الرحمان]]، نظر تو درباره عثمان و علی{{ع}} چیست؟»
شخصی نزد [[عبد اللّه بن عمر]] آمد و گفت: «ای اباعبدالرحمان، نظر تو درباره عثمان و علی{{ع}} چیست؟»
 
ابن عمر گفت: «اما عثمان [[خداوند]] از [[گناه]] او [به خاطر [[فرار از جنگ]] [[احد]]] گذشت. ولی شما [[کراهت]] دارید از او بگذرید. و اما علی{{ع}} پسر [[عموی رسول خدا]]{{صل}} و داماد اوست و با دست اشاره کرد و این دختر اوست آیا دخترش را می‌بینی»<ref>ر.ک: لالکائی، شرح اصول اعتقاد أهل السنة والجماعة، ج۴، ص۵۶؛ جمع من المؤلفین، مسند الجامع، ج۱۰، ص۳۰۴؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۰۵ و ج۶، ص۶۲ و ج۱۱، ص۲۹۸.</ref>.
ابن عمر گفت: «اما عثمان [[خداوند]] از [[گناه]] او [به خاطر [[فرار از جنگ]] [[احد]]] گذشت. ولی شما [[کراهت]] دارید از او بگذرید. و اما علی{{ع}} پسر [[عموی رسول خدا]]{{صل}} و داماد اوست و با دست اشاره کرد و این دختر اوست آیا دخترش را می‌بینی»<ref>ر.ک: لالکائی، شرح اصول اعتقاد أهل السنة والجماعة، ج۴، ص۵۶؛ جمع من المؤلفین، مسند الجامع، ج۱۰، ص۳۰۴؛ بخاری، صحیح البخاری، ج۲، ص۱۷۰۵ و ج۶، ص۶۲ و ج۱۱، ص۲۹۸.</ref>.


خط ۷۷: خط ۸۳:
====[[حرمت]] جمع بین [[دختران]] [[رسول خدا]]{{صل}} و دختران [[دشمن خدا]]<ref>شایان ذکر است که این دلیل بنا به قاعده «الزام خصم» آورده می‌شود، و الا ما قبول نداریم که امام از دختر ابوجهل خواستگاری کرده باشد.</ref>====
====[[حرمت]] جمع بین [[دختران]] [[رسول خدا]]{{صل}} و دختران [[دشمن خدا]]<ref>شایان ذکر است که این دلیل بنا به قاعده «الزام خصم» آورده می‌شود، و الا ما قبول نداریم که امام از دختر ابوجهل خواستگاری کرده باشد.</ref>====


[[علما]] و [[محدثان]] [[اهل سنت]]، به منظور خرده‌گیری از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} نقل کرده‌اند که آن [[حضرت]]، در زمانی که [[فاطمه]]{{س}} [[همسر]] او بود، دختر [[ابوجهل]] را نیز [[خواستگاری]] کرد. این امر باعث شد که [[صدیقه]] [[طاهره]] ناراحت شده و [[شکایت]] خود را پیش پیامبر{{صل}} ببرد؟ [[پیامبر اسلام]]{{صل}} وقتی از این قضیه باخبر شد، با [[عصبانیت]] به [[مسجد]] آمد و فرمود:
[[علما]] و [[محدثان]] [[اهل سنت]]، به منظور خرده‌گیری از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} نقل کرده‌اند که آن [[حضرت]]، در زمانی که [[فاطمه]]{{س}} [[همسر]] او بود، دختر [[ابوجهل]] را نیز [[خواستگاری]] کرد. این امر باعث شد که [[صدیقه]] [[طاهره]] ناراحت شده و [[شکایت]] خود را پیش پیامبر{{صل}} ببرد؟ [[پیامبر اسلام]]{{صل}} وقتی از این قضیه باخبر شد، با [[عصبانیت]] به [[مسجد]] آمد و فرمود: {{متن حدیث|وإنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وإنِّي أكْرَهُ أنْ يَسُوءَها، واللَّهِ لا تَجْتَمِعُ بنْتُ رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ وبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ واحِدٍ}}<ref>بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۲ و ۲۱۳؛ بروجردی، جامع احادیث الشیعة، ج۴۱، ص۶۷؛ ابن اثیر، جامع الاصول، ج۹، ص۱۲۶؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۱۴، ص۴۲.</ref>؛
{{متن حدیث| وإن فاطمة بضعة منی و إنی أکره أن یسوءها والله لا تجتمع بنت رسول الله{{صل}} و بنت عدو الله عند رجل واحد}}<ref>بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۲ و ۲۱۳؛ بروجردی، جامع احادیث الشیعة، ج۴۱، ص۶۷؛ ابن اثیر، جامع الاصول، ج۹، ص۱۲۶؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۱۴، ص۴۲.</ref>؛
 
[[فاطمه]] پاره تن من است. من [[دوست]] ندارم کسی او را ناراحت کند. به [[خدا]] قسم نباید [[دختر رسول خدا]] و دختر [[دشمن خدا]] نزد یک نفر جمع شود.
[[فاطمه]] پاره تن من است. من [[دوست]] ندارم کسی او را ناراحت کند. به [[خدا]] قسم نباید [[دختر رسول خدا]] و دختر [[دشمن خدا]] نزد یک نفر جمع شود.


خط ۸۹: خط ۹۵:
[[رملة بنت شیبة بن ربیعة بن عباد شمس]]، یکی از [[همسران]] [[عثمان]] است که در [[مکه]] با او [[ازدواج]] کرد و از کسانی بود که همراه عثمان به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد. [[ابن عبد البر]] در این زمینه می‌نویسد: «رملة، دختر [[شیبه]] از کسانی بود که همراه همسرش عثمان به مدینه مهاجرت کرد»<ref>ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۶.</ref>.
[[رملة بنت شیبة بن ربیعة بن عباد شمس]]، یکی از [[همسران]] [[عثمان]] است که در [[مکه]] با او [[ازدواج]] کرد و از کسانی بود که همراه عثمان به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد. [[ابن عبد البر]] در این زمینه می‌نویسد: «رملة، دختر [[شیبه]] از کسانی بود که همراه همسرش عثمان به مدینه مهاجرت کرد»<ref>ر.ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۴۶.</ref>.


شیبه، [[پدر]] [[رمله]]، از [[دشمنان پیامبر اسلام]]{{صل}} است که در [[جنگ بدر]] به [[هلاکت]] رسید؛ چنان که [[ابن حجر]] می‌نویسد: «رمله، دختر شیبه... پدرش در جنگ بدر کشته شد، در حالی که [[کافر]] بود»<ref>ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۸، ص۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. در حالی که نوشته‌اند در همان [[زمان]]، [[رقیه]]، [[دختر رسول خدا]]{{صل}} نیز، [[همسر]] عثمان بود. [[ابن اثیر]] می‌نویسد:
شیبه، [[پدر]] [[رمله]]، از [[دشمنان پیامبر اسلام]]{{صل}} است که در [[جنگ بدر]] به [[هلاکت]] رسید؛ چنان که [[ابن حجر]] می‌نویسد: «رمله، دختر شیبه... پدرش در جنگ بدر کشته شد، در حالی که [[کافر]] بود»<ref>ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۸، ص۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. در حالی که نوشته‌اند در همان [[زمان]]، [[رقیه]]، [[دختر رسول خدا]]{{صل}} نیز، [[همسر]] عثمان بود.  
زمانی که عثمان [[اسلام]] آورد، [[رسول خدا]]{{صل}} دخترش رقیه را به همسری او در آورد. هر دوی آنها به [[سرزمین حبشه]] مهاجرت کردند. سپس وقتی از آنجا بازگشتند، به مدینه مهاجرت کردند<ref>ر.ک: ابن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۳، ص۳۷۶.</ref>.
[[ابن اثیر]] می‌نویسد: زمانی که عثمان [[اسلام]] آورد، [[رسول خدا]]{{صل}} دخترش رقیه را به همسری او در آورد. هر دوی آنها به [[سرزمین حبشه]] مهاجرت کردند. سپس وقتی از آنجا بازگشتند، به مدینه مهاجرت کردند<ref>ر.ک: ابن اثیر جزری، اسد الغابة، ج۳، ص۳۷۶.</ref>.


همچنین عثمان با [[أم البنین بنت عیینه]] و [[فاطمه بنت الولید بن عبد شمس]] نیز از دواج کرد در حالی که [[پدران]] هر دوی آنها نیز در آن زمان از دشمنان خدا بوده‌اند.
همچنین عثمان با [[أم البنین بنت عیینه]] و [[فاطمه بنت الولید بن عبد شمس]] نیز از دواج کرد در حالی که [[پدران]] هر دوی آنها نیز در آن زمان از دشمنان خدا بوده‌اند.
اگر واقعاً جمع بین دختر رسول خدا{{صل}} و دختر [[دشمن خدا]] [[حرام]] بوده است، چرا عثمان این [[عمل حرام]] را بارها مرتکب شده است، ولی مورد تقبیح قرار نمی‌گیرد؟ و اگر جمع حرام نیست، چگونه این [[حدیث نبوی]] را پاسخ می‌دهند؟<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۸.</ref>
اگر واقعاً جمع بین دختر رسول خدا{{صل}} و دختر [[دشمن خدا]] [[حرام]] بوده است، چرا عثمان این [[عمل حرام]] را بارها مرتکب شده است، ولی مورد تقبیح قرار نمی‌گیرد؟ و اگر جمع حرام نیست، چگونه این [[حدیث نبوی]] را پاسخ می‌دهند؟<ref>[[داود حسینی|حسینی، داود]]، [[شیعه و دختران پیامبر اسلام (مقاله)| مقاله «شیعه و دختران پیامبر اسلام»]]، [[موسوعه رد شبهات ج۱۳ (کتاب)|موسوعه رد شبهات]]، ج۱۳، ص ۱۳۸.</ref>


۱۱۵٬۱۸۲

ویرایش