منشأ نگاه عامیانه به ظهور منجی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
منشأ نگاه عامیانه به ظهور منجی چیست؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۳ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۴
، ۳ فوریهٔ ۲۰۲۲جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> '
جز (جایگزینی متن - 'مهدویت]]. {{پایان}} {{پایان}} == پانویس == {{پانویس}}' به 'مهدویت]]. {{پایان منبع جامع}} == پانویس == {{پانویس}}') |
جز (جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> ') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
چرا در مقابل این همه [[اصرار]] برای [[خلافت]] [[حضرت]] امتناع میکردند؟ آیا ایشان تعارف داشتند؟ در حالی که [[حضرت]] اساساً اهل تعارف نبودند، چه رسد به تعارف در چنین اموری. پس [[علت]] این امتناع چه بود؟ مگر ایشان بیست و پنج سال [[منتظر]] نبودند که [[مردم]] بیایند؟ حالا که [[مردم]] آمدهاند، چرا امتناع میکنند؟ جای [[ترس]] از اینکه دیگران هم بخواهند [[حضرت]] را متهم به جاهطلبی کنند هم نبود؛ و اساساً چنین ترسی در مورد شخصیتی مانند امیرالمؤمنین علی{{ع}} معنا ندارد. وقتی پای "انجام [[تکلیف]]" به میان بیاید، دیگر چه جای اینگونه امور است؟<ref>امام سجاد{{ع}}: {{متن حدیث|"الْمُؤْمِن... لَا يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِيَاءً وَ لَا يَتْرُكُهُ حَيَاءً"}}؛ "مؤمن چنین است که کار خیر را نه به دلیل ریا انجام میدهد و نه به خاطر حیاء ترک میکند"، کافی، ج ۲، ص ۲۳۱؛ همچنین در کتاب ثوابالاعمال شیخ صدوق آمده است که یکی از اصحاب امام صادق{{ع}} به نام اسحاق در کوفه به گونهای بوده که مؤمنین بسیاری به او مراجعه میکردند و مسائل دینی از او میپرسیدند. او هم برای پرهیز از شهرت در دین، تدبیری اندیشید تا کمتر به او مراجعه شود. در همان سال به حج میرود و با برخورد سرد امام صادق{{ع}} مواجه میشود. وقتی علت را میپرسد حضرت به نادرستی کار او در پراکندن مؤمنین از اطراف خود اشاره میکنند؛ {{متن حدیث|"عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: كُنْتُ بِالْكُوفَةِ فَيَأْتِينِي إِخْوَانٌ كَثِيرَةٌ وَ كَرِهْتُ الشُّهْرَةَ فَتَخَوَّفْتُ أَنْ أَشْتَهِرَ بِدِينِي فَأَمَرْتُ غُلَامِي كُلَّمَا جَاءَنِي رَجُلٌ مِنْهُمْ يَطْلُبُنِي قَالَ لَيْسَ هُو هَاهُنَا قَالَ فَحَجَجْتُ تِلْكَ السَّنَةَ فَلَقِيتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}فَرَأَيْتُ مِنْهُ ثِقْلًا وَ تَغَيُّراً فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَه..."}}، ثواب الأعمال صدوق، ص ۱۴۶.</ref> | چرا در مقابل این همه [[اصرار]] برای [[خلافت]] [[حضرت]] امتناع میکردند؟ آیا ایشان تعارف داشتند؟ در حالی که [[حضرت]] اساساً اهل تعارف نبودند، چه رسد به تعارف در چنین اموری. پس [[علت]] این امتناع چه بود؟ مگر ایشان بیست و پنج سال [[منتظر]] نبودند که [[مردم]] بیایند؟ حالا که [[مردم]] آمدهاند، چرا امتناع میکنند؟ جای [[ترس]] از اینکه دیگران هم بخواهند [[حضرت]] را متهم به جاهطلبی کنند هم نبود؛ و اساساً چنین ترسی در مورد شخصیتی مانند امیرالمؤمنین علی{{ع}} معنا ندارد. وقتی پای "انجام [[تکلیف]]" به میان بیاید، دیگر چه جای اینگونه امور است؟<ref>امام سجاد{{ع}}: {{متن حدیث|"الْمُؤْمِن... لَا يَعْمَلُ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ رِيَاءً وَ لَا يَتْرُكُهُ حَيَاءً"}}؛ "مؤمن چنین است که کار خیر را نه به دلیل ریا انجام میدهد و نه به خاطر حیاء ترک میکند"، کافی، ج ۲، ص ۲۳۱؛ همچنین در کتاب ثوابالاعمال شیخ صدوق آمده است که یکی از اصحاب امام صادق{{ع}} به نام اسحاق در کوفه به گونهای بوده که مؤمنین بسیاری به او مراجعه میکردند و مسائل دینی از او میپرسیدند. او هم برای پرهیز از شهرت در دین، تدبیری اندیشید تا کمتر به او مراجعه شود. در همان سال به حج میرود و با برخورد سرد امام صادق{{ع}} مواجه میشود. وقتی علت را میپرسد حضرت به نادرستی کار او در پراکندن مؤمنین از اطراف خود اشاره میکنند؛ {{متن حدیث|"عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: كُنْتُ بِالْكُوفَةِ فَيَأْتِينِي إِخْوَانٌ كَثِيرَةٌ وَ كَرِهْتُ الشُّهْرَةَ فَتَخَوَّفْتُ أَنْ أَشْتَهِرَ بِدِينِي فَأَمَرْتُ غُلَامِي كُلَّمَا جَاءَنِي رَجُلٌ مِنْهُمْ يَطْلُبُنِي قَالَ لَيْسَ هُو هَاهُنَا قَالَ فَحَجَجْتُ تِلْكَ السَّنَةَ فَلَقِيتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}فَرَأَيْتُ مِنْهُ ثِقْلًا وَ تَغَيُّراً فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَه..."}}، ثواب الأعمال صدوق، ص ۱۴۶.</ref> | ||
[[علت]] اساسی امتناع [[حضرت]] این بود که هرچند [[مردم]] از [[ظلم]] خسته شده بودند، اما خواهان [[عدالت]] هم نبودند. آنها اساساً نه [[عدالت]] و لوازم آن را درست میفهمیدند و نه میتوانستند آن را [[تحمل]] کنند. خیلی بین این دو فرق است. اگر [[مردم]] اهل [[تحمل]] [[عدالت]] بودند، آنگونه [[حضرت]] را در دوران حکومتش [[شکنجه]] نمیکردند!<ref>امیرالمؤمنین علی{{ع}} خطاب به مردان شهر کوفه فرمود: "خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون، و سینه ام از خشم شما مالامال است! کاسههای غم و اندوه جرعه جرعه به من نوشاندید؛ {{متن حدیث|"قَاتَلَكُمُ اللَّهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفَاسا"}}کافی، ج ۵، ص ۴ و نهج البلاغه، خطبه ۲۷.</ref>(...) | |||
::::::میدانیم که [[امام عصر]]{{ع}} زمانی [[ظهور]] خواهد کرد که [[ظلم فراگیر]] شده باشد، [[مردم]] از [[ظلم]] خسته شده باشند و [[منتظر]] کسی باشند که آنها را از این [[ظلم]] برهاند، اما باید [[مردم]] [[آمادگی]] پذیرش [[عدالت]] و لوازم آن را هم داشته باشند. همچنین باید ریشههای [[مظالم]] را هم، هرچند به صورت اجمالی، بشناسند. تنها در این صورت است که اگر [[امام زمان]]{{ع}} [[ظهور]] کنند، موجی از اقبال به ایشان به وجود خواهد آمد و [[مردم]] [[دنیا]] از ایشان [[تبعیت]] کرده، و [[حکومت حق]] به سهولت در [[جهان]] مستقر خواهد شد. اما نگاه عامیانه این است که تصور کنیم که تشدید [[ظلم]]، "موجی" را در اقبال به [[حضرت]] ایجاد خواهد کرد و بدون [[آمادگی عمومی]] برای پذیرش [[عدالت]] و لوازم آن، [[حکومت]] [[حضرت]] تنها بر آن موج [[استوار]] خواهد شد. این یک تصور سطحی است. مگر [[خدا]] دنبال موج میگردد که بخواهد [[حکومت حق]] را بر روی موج "[[نارضایتی]] [[مردم]] از [[ظلم]]" سوار کند؟ | ::::::میدانیم که [[امام عصر]]{{ع}} زمانی [[ظهور]] خواهد کرد که [[ظلم فراگیر]] شده باشد، [[مردم]] از [[ظلم]] خسته شده باشند و [[منتظر]] کسی باشند که آنها را از این [[ظلم]] برهاند، اما باید [[مردم]] [[آمادگی]] پذیرش [[عدالت]] و لوازم آن را هم داشته باشند. همچنین باید ریشههای [[مظالم]] را هم، هرچند به صورت اجمالی، بشناسند. تنها در این صورت است که اگر [[امام زمان]]{{ع}} [[ظهور]] کنند، موجی از اقبال به ایشان به وجود خواهد آمد و [[مردم]] [[دنیا]] از ایشان [[تبعیت]] کرده، و [[حکومت حق]] به سهولت در [[جهان]] مستقر خواهد شد. اما نگاه عامیانه این است که تصور کنیم که تشدید [[ظلم]]، "موجی" را در اقبال به [[حضرت]] ایجاد خواهد کرد و بدون [[آمادگی عمومی]] برای پذیرش [[عدالت]] و لوازم آن، [[حکومت]] [[حضرت]] تنها بر آن موج [[استوار]] خواهد شد. این یک تصور سطحی است. مگر [[خدا]] دنبال موج میگردد که بخواهد [[حکومت حق]] را بر روی موج "[[نارضایتی]] [[مردم]] از [[ظلم]]" سوار کند؟ | ||
::::::اساساً [[خدا]] به امواج گذرا اهمیت نمیدهد و همیشه [[دین]] را بر روی امواج جلو نمیبرد. اگر هم زمانی از امواج [[اجتماعی]] برای پیشبرد بخشی از امور [[دین]] بهره بگیرد، خودش زمینههای شکستن آن امواج را با امتحانات سهمگین فراهم خواهد آورد.(...) | ::::::اساساً [[خدا]] به امواج گذرا اهمیت نمیدهد و همیشه [[دین]] را بر روی امواج جلو نمیبرد. اگر هم زمانی از امواج [[اجتماعی]] برای پیشبرد بخشی از امور [[دین]] بهره بگیرد، خودش زمینههای شکستن آن امواج را با امتحانات سهمگین فراهم خواهد آورد.(...) |