سیره عملی پیامبران درباره رعایت ادب چه بوده است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
سیره عملی پیامبران درباره رعایت ادب چه بوده است؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۰
، ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲ربات: جایگزینی خودکار متن (-رده:پرسش +رده:پرسش)؛ زیباسازی
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{منبعشناسی جامع}} +{{منبع جامع}})) |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
}} | }} | ||
'''سیره عملی پیامبران درباره رعایت ادب چه بوده است؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[سیره سیاسی پیامبر خاتم (پرسش)|سیره سیاسی پیامبر خاتم]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[سیره سیاسی پیامبر خاتم]]''' مراجعه شود. | '''سیره عملی پیامبران درباره رعایت ادب چه بوده است؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[سیره سیاسی پیامبر خاتم (پرسش)|سیره سیاسی پیامبر خاتم]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[سیره سیاسی پیامبر خاتم]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ نخست == | == پاسخ نخست == | ||
[[پرونده:1100627.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:1100627.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[احمد رضا یزدانی مقدم]]]] | ||
آقای '''[[احمد رضا یزدانی مقدم]]''' در مقاله ''«[[سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی (مقاله)|سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی]]»'' در اینباره گفته است: | آقای '''[[احمد رضا یزدانی مقدم]]''' در مقاله ''«[[سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی (مقاله)|سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
«[[علامه طباطبایی]] در ذیل [[آیات]] ۱۱۶ تا ۱۲۰ [[سوره مائده]] "گفتاری در معنای [[ادب]]" دارند که در آن از [[ادب الهی]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] و نیز [[اخلاق فردی]] و [[اجتماعی]] و [[سیره سیاسی]] آنان بحث میکند. ترتیب بحث بدین گونه است: | «[[علامه طباطبایی]] در ذیل [[آیات]] ۱۱۶ تا ۱۲۰ [[سوره مائده]] "گفتاری در معنای [[ادب]]" دارند که در آن از [[ادب الهی]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] و نیز [[اخلاق فردی]] و [[اجتماعی]] و [[سیره سیاسی]] آنان بحث میکند. ترتیب بحث بدین گونه است: | ||
*ادب، ساختار نیکویی است که [[شایسته]] است فعل [[دینی]] یا [[عقیدتی]] آنچنان واقع شود، مانند [[آداب دعا]] و [[آداب]] [[ملاقات]] با [[دوستان]]، به تعبیر دیگر ادب ظرافت فعل است. ادب یا ساختار نیکوی [[افعال]] اختیاری، به حسب معنای لغوی عبارت است از موافقت و [[همراهی]] غرض و [[هدف]] [[حیات]] و [[زندگی]]. دیدگاههای [[جوامع انسانی]] در این غرض و هدف اصلی حیات و زندگی متفاوت نیست لکن به حسب مصادیق و نمونههای تحقق این غرض و هدف، [[اختلاف]] شدیدی در میان جوامع انسانی پدید میآید<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۶.</ref>. | * ادب، ساختار نیکویی است که [[شایسته]] است فعل [[دینی]] یا [[عقیدتی]] آنچنان واقع شود، مانند [[آداب دعا]] و [[آداب]] [[ملاقات]] با [[دوستان]]، به تعبیر دیگر ادب ظرافت فعل است. ادب یا ساختار نیکوی [[افعال]] اختیاری، به حسب معنای لغوی عبارت است از موافقت و [[همراهی]] غرض و [[هدف]] [[حیات]] و [[زندگی]]. دیدگاههای [[جوامع انسانی]] در این غرض و هدف اصلی حیات و زندگی متفاوت نیست لکن به حسب مصادیق و نمونههای تحقق این غرض و هدف، [[اختلاف]] شدیدی در میان جوامع انسانی پدید میآید<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۶.</ref>. | ||
*[[اخلاق]]، [[ملکات]] [[راسخ]] و ویژگیهای نفوذیافته [[روحی]] است و آداب، ساختارهای نیکوی [[اعمال]] صادره از صفات مختلف [[نفس انسان]] است. بنابراین آداب از نتایج اخلاق است و اخلاق از مقتضیات ویژه [[اجتماع]]، بر حسب [[غایت]] خاص آن. در نتیجه غایت مطلوب [[حیات انسان]] و اجتماع ادب در اعمال را مشخص میسازد<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۷.</ref>. | * [[اخلاق]]، [[ملکات]] [[راسخ]] و ویژگیهای نفوذیافته [[روحی]] است و آداب، ساختارهای نیکوی [[اعمال]] صادره از صفات مختلف [[نفس انسان]] است. بنابراین آداب از نتایج اخلاق است و اخلاق از مقتضیات ویژه [[اجتماع]]، بر حسب [[غایت]] خاص آن. در نتیجه غایت مطلوب [[حیات انسان]] و اجتماع ادب در اعمال را مشخص میسازد<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۷.</ref>. | ||
*از آنجا که ادب از هدف و غایت مطلوب [[حیات انسانی]] [[پیروی]] میکند، ادب الهی - که [[خدای سبحان]] آنچنان پیامبران و رسولانش را ادب کرد - ساختار نیکوی اعمال دینی است که غرض و غایت [[دین]]، که همان [[عبودیت]] است، را باز مینمایاند. غایت کلی [[اسلام]]، [[توحید]] خدای سبحان در دو مرحله [[اعتقاد]] و عمل (عبودیت) است. بدین ترتیب توحید در [[باطن]] و ظاهر [[انسان]] سریان یابد و عبودیت محض در گفتار و اعمال و دیگر جنبههای وجودی او [[ظهور]] کند. پس ادب الهی، یا ادب [[پیامبری]]، ساختار [[توحید در فعل]] است<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۷-۳۵۸. در ادامه توضیح بیشتری خواهد آمد.</ref>. | * از آنجا که ادب از هدف و غایت مطلوب [[حیات انسانی]] [[پیروی]] میکند، ادب الهی - که [[خدای سبحان]] آنچنان پیامبران و رسولانش را ادب کرد - ساختار نیکوی اعمال دینی است که غرض و غایت [[دین]]، که همان [[عبودیت]] است، را باز مینمایاند. غایت کلی [[اسلام]]، [[توحید]] خدای سبحان در دو مرحله [[اعتقاد]] و عمل (عبودیت) است. بدین ترتیب توحید در [[باطن]] و ظاهر [[انسان]] سریان یابد و عبودیت محض در گفتار و اعمال و دیگر جنبههای وجودی او [[ظهور]] کند. پس ادب الهی، یا ادب [[پیامبری]]، ساختار [[توحید در فعل]] است<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۷-۳۵۸. در ادامه توضیح بیشتری خواهد آمد.</ref>. | ||
*اسلوب آموزشهای دینی و بهویژه اسلوب [[آموزش]] [[دین اسلام]] چنین است که: ۱) [[علوم]] عملی در ضمن عمل [[القاء]] میگردد، ۲) حتی القای [[حقایق]] [[علمی]] نیز با عمل همراه است، از همین رو [[شارع]] [[اسلام]] در [[آموزش]] [[مؤمنان]] از کلیات عملی و [[قوانین]] کلی شروع نکرد بلکه با عمل آغازید و عمل را با گفتار و بیان همراه کرد<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref>، ۳) از شرایط [[تربیت]] [[صالح]] این است که [[معلم]] و مربی خود به آنچه برای [[متعلم]] [[وصف]] میکند متصف باشد. از همین رو [[کلام الهی]] مشتمل بر حکایت فصلهایی از [[ادب الهی]] است که در [[اعمال]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] متجلی است. [[خدای تعالی]] پس از یاد کردن [[قصه]] [[ابراهیم]] در [[توحید]]، و در گفتار و [[رفتار]] با [[قوم]] خود، و یاد کردن شماری از پیامبران میفرماید: {{متن قرآن|...أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. در این [[آیه]] خدای تعالی یاد میکند که پیامبران را با [[هدایت الهی]] به توحید گرامی داشته است و [[حکم]] توحید<ref>به دلیل بخشی از آیه که فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref> در اعمال آنان سریان و قرار یافت. همچنین خدای تعالی [[پیامبر]]{{صل}} خود را با امر به [[اقتدا]] به [[هدایت]] پیامبران گذشته [[ادب]] آموخت و اقتدا ناظر به عمل است یعنی این که پیامبر [[اعمال صالحه]] [[توحیدی]] آنان را، که به [[تأدیب]] عملی [[الهی]] صادر شده است، برگزیند و به طور خلاصه {{متن قرآن|فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}} تأدیب الهی اجمالی و عملی برای پیامبر{{صل}} است به ادب توحید که در اعمال پیامبران منبسط است<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۸-۳۶۳. و نیز ر.ک: {{متن قرآن|خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ}} «آدمی را از شتاب آفریدهاند، به زودی نشانههای خود را به شما نشان خواهم داد بنابراین از من شتاب مخواهید» سوره انبیاء، آیه ۳۷؛ {{متن قرآن|إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا}} «جز آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که آنان به بهشت درمیآیند و هیچ ستم نمیبینند» سوره مریم، آیه ۶۰؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ}} «و این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم پس، از من پروا کنید» سوره مؤمنون، آیه ۵۲.</ref>. | * اسلوب آموزشهای دینی و بهویژه اسلوب [[آموزش]] [[دین اسلام]] چنین است که: ۱) [[علوم]] عملی در ضمن عمل [[القاء]] میگردد، ۲) حتی القای [[حقایق]] [[علمی]] نیز با عمل همراه است، از همین رو [[شارع]] [[اسلام]] در [[آموزش]] [[مؤمنان]] از کلیات عملی و [[قوانین]] کلی شروع نکرد بلکه با عمل آغازید و عمل را با گفتار و بیان همراه کرد<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۸-۳۵۹.</ref>، ۳) از شرایط [[تربیت]] [[صالح]] این است که [[معلم]] و مربی خود به آنچه برای [[متعلم]] [[وصف]] میکند متصف باشد. از همین رو [[کلام الهی]] مشتمل بر حکایت فصلهایی از [[ادب الهی]] است که در [[اعمال]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] متجلی است. [[خدای تعالی]] پس از یاد کردن [[قصه]] [[ابراهیم]] در [[توحید]]، و در گفتار و [[رفتار]] با [[قوم]] خود، و یاد کردن شماری از پیامبران میفرماید: {{متن قرآن|...أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. در این [[آیه]] خدای تعالی یاد میکند که پیامبران را با [[هدایت الهی]] به توحید گرامی داشته است و [[حکم]] توحید<ref>به دلیل بخشی از آیه که فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}} «و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref> در اعمال آنان سریان و قرار یافت. همچنین خدای تعالی [[پیامبر]]{{صل}} خود را با امر به [[اقتدا]] به [[هدایت]] پیامبران گذشته [[ادب]] آموخت و اقتدا ناظر به عمل است یعنی این که پیامبر [[اعمال صالحه]] [[توحیدی]] آنان را، که به [[تأدیب]] عملی [[الهی]] صادر شده است، برگزیند و به طور خلاصه {{متن قرآن|فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}} تأدیب الهی اجمالی و عملی برای پیامبر{{صل}} است به ادب توحید که در اعمال پیامبران منبسط است<ref>المیزان، ج۶، ص۳۵۸-۳۶۳. و نیز ر.ک: {{متن قرآن|خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ}} «آدمی را از شتاب آفریدهاند، به زودی نشانههای خود را به شما نشان خواهم داد بنابراین از من شتاب مخواهید» سوره انبیاء، آیه ۳۷؛ {{متن قرآن|إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا}} «جز آنان که توبه کنند و ایمان آورند و کاری شایسته کنند؛ که آنان به بهشت درمیآیند و هیچ ستم نمیبینند» سوره مریم، آیه ۶۰؛ {{متن قرآن|وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ}} «و این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم پس، از من پروا کنید» سوره مؤمنون، آیه ۵۲.</ref>. | ||
[[تفسیری]] که [[علامه طباطبایی]] در اینجا از [[توحید]] در [[اخلاق]] و [[اعمال]] ارائه میدهد بسیار مهم و توجهبرانگیز است، اگر توحید بخواهد در سطح اخلاق یا اعمال متجلی گردد به این صورت خاص در خواهد آمد و اگر این صورت از اخلاق یا اعمال را بخواهیم به گونه انتزاعی و در سطح [[اعتقاد]] متجلی سازیم، همان [[اعتقاد به توحید]] را باز نمایاند. چنانکه [[مولی]] [[علی]]{{ع}} در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] میفرماید: «من شنیدم [[پیامبر خدا]]{{صل}} بارها میگفت: هیچگاه امتی، که در آن [[امت]] [[حق]] [[ضعیف]] بدون کمترین لکنت از [[قوی]] ستانده نشود، [[پاک]] نمیگردد»<ref>{{متن حدیث|فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ: لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ}}؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ص۴۳۹.</ref>. یعنی «[[قدوس]]» که از [[صفات الهی]] است و به معنای نهایت [[پاکی]] و [[طهارت]] است، چنانچه بخواهد در جامعهای تحقق یابد به این صورت خواهد بود که حق ضعیف بدون هیچ لکنتی از قوی ستانده شود یعنی نه تنها از نظر [[عینی]] هیچگونه مانع نهادی یا ساختاری در این امر موجود نباشد بلکه از نظر [[ذهنی]] نیز هیچ مانعی وجود نداشته باشد و ذهنیت [[آحاد جامعه]] به گونهای باشد که این امر را یک امر عادی و متعارف تلقی کنند و این ذهنیت بدون فراهم آمدن نهادها و ساختارهای مناسب در [[جامعه]] و روالمندی ستاندن حق ضعیف از قوی و یکسانانگاری طبقات [[اجتماعی]] و [[آحاد]] [[مردم]] پدید نخواهد آمد. | [[تفسیری]] که [[علامه طباطبایی]] در اینجا از [[توحید]] در [[اخلاق]] و [[اعمال]] ارائه میدهد بسیار مهم و توجهبرانگیز است، اگر توحید بخواهد در سطح اخلاق یا اعمال متجلی گردد به این صورت خاص در خواهد آمد و اگر این صورت از اخلاق یا اعمال را بخواهیم به گونه انتزاعی و در سطح [[اعتقاد]] متجلی سازیم، همان [[اعتقاد به توحید]] را باز نمایاند. چنانکه [[مولی]] [[علی]]{{ع}} در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] میفرماید: «من شنیدم [[پیامبر خدا]]{{صل}} بارها میگفت: هیچگاه امتی، که در آن [[امت]] [[حق]] [[ضعیف]] بدون کمترین لکنت از [[قوی]] ستانده نشود، [[پاک]] نمیگردد»<ref>{{متن حدیث|فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ: لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ}}؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ص۴۳۹.</ref>. یعنی «[[قدوس]]» که از [[صفات الهی]] است و به معنای نهایت [[پاکی]] و [[طهارت]] است، چنانچه بخواهد در جامعهای تحقق یابد به این صورت خواهد بود که حق ضعیف بدون هیچ لکنتی از قوی ستانده شود یعنی نه تنها از نظر [[عینی]] هیچگونه مانع نهادی یا ساختاری در این امر موجود نباشد بلکه از نظر [[ذهنی]] نیز هیچ مانعی وجود نداشته باشد و ذهنیت [[آحاد جامعه]] به گونهای باشد که این امر را یک امر عادی و متعارف تلقی کنند و این ذهنیت بدون فراهم آمدن نهادها و ساختارهای مناسب در [[جامعه]] و روالمندی ستاندن حق ضعیف از قوی و یکسانانگاری طبقات [[اجتماعی]] و [[آحاد]] [[مردم]] پدید نخواهد آمد. | ||
همچنین علامه طباطبایی در [[تربیت]] از سه ضابطه و معیار مهم یاد میکند: یکی این که تربیت باید به صورت عملی انجام گیرد؛ زیرا به [[حس]] نزدیکتر است. در اینگونه [[تربیت]]، آموزشدهنده میگوید آن طور که من عمل میکنم عمل کن نه آنطور که میگویم. دوم این که آموزشهای [[علمی]] و نظری و [[اعتقادی]] نیز باید به صورت عملی باشد تا قابل انتقال به آموزشگیرندگان باشد. [[علامه طباطبایی]] در جای دیگر از ارائه آموزشهای دقیق [[توحیدی]] و [[عرفانی]] به قالبهای همهفهم مردمی و استفاده از امثال سخن میگوید<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۹۴.</ref>، سوم این که آموزشدهنده به آموزشهای خود عمل کند و در عمل تجلی و تحقق و به کار برنده آموزشهای خود باشد یعنی میگوید آنطور عمل کن که من عمل میکنم نه این که بگوید آنطور عمل کن که من میگویم و خود عمل نمیکنم. از ضابطه سوم در [[روایات]] فراوان یاد شده است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: «آن که خود را برای [[مردم]] [[امام]] قرار میدهد باید از [[تعلیم]] خودش بیاغازد و باید [[تأدیب]] او با [[سیره]] و [[رفتار]] قبل از تأدیب با زبان باشد.»..<ref>{{متن حدیث|مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم}}؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ص۴۸۰.</ref>. در روایات وارد شده است که: «آن کس که بدون عمل، دیگران را به [[حق]] و خیر فرا خواند مانند کسی است که بدون کمان، تیر پرتاب کند و از [[قدرت]] کمان در این [[تیراندازی]] [[محروم]] باشد»<ref>{{متن حدیث|الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ}}.</ref>. | همچنین علامه طباطبایی در [[تربیت]] از سه ضابطه و معیار مهم یاد میکند: یکی این که تربیت باید به صورت عملی انجام گیرد؛ زیرا به [[حس]] نزدیکتر است. در اینگونه [[تربیت]]، آموزشدهنده میگوید آن طور که من عمل میکنم عمل کن نه آنطور که میگویم. دوم این که آموزشهای [[علمی]] و نظری و [[اعتقادی]] نیز باید به صورت عملی باشد تا قابل انتقال به آموزشگیرندگان باشد. [[علامه طباطبایی]] در جای دیگر از ارائه آموزشهای دقیق [[توحیدی]] و [[عرفانی]] به قالبهای همهفهم مردمی و استفاده از امثال سخن میگوید<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۹۴.</ref>، سوم این که آموزشدهنده به آموزشهای خود عمل کند و در عمل تجلی و تحقق و به کار برنده آموزشهای خود باشد یعنی میگوید آنطور عمل کن که من عمل میکنم نه این که بگوید آنطور عمل کن که من میگویم و خود عمل نمیکنم. از ضابطه سوم در [[روایات]] فراوان یاد شده است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: «آن که خود را برای [[مردم]] [[امام]] قرار میدهد باید از [[تعلیم]] خودش بیاغازد و باید [[تأدیب]] او با [[سیره]] و [[رفتار]] قبل از تأدیب با زبان باشد.»..<ref>{{متن حدیث|مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم}}؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ص۴۸۰.</ref>. در روایات وارد شده است که: «آن کس که بدون عمل، دیگران را به [[حق]] و خیر فرا خواند مانند کسی است که بدون کمان، تیر پرتاب کند و از [[قدرت]] کمان در این [[تیراندازی]] [[محروم]] باشد»<ref>{{متن حدیث|الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ}}.</ref>. | ||
*[[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا* الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است * همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۸-۳۹.</ref>، [[تأدیب]] عام [[الهی]] برای [[پیامبران]] و [[سنت]] جاری الهی در میان آنان است تا در آنچه از [[زندگی]] برای آنان قرار داده شده به [[زحمت]] نیفتند و در هیچ کاری دچار تکلّف نشوند؛ زیرا آنان بر فطرتاند و [[فطرت]] راه نمیبرد مگر به آنچه [[خدای تعالی]] فطرت را برای رسیدن به آن [[تجهیز]] کرده است. خدای تعالی از [[پیامبر]]{{صل}} چنین حکایت میکند که: {{متن قرآن|وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ}}<ref>«بگو: من از شما پاداشی بر این (رسالت) نمیخواهم و چیزی بر خود نمیبندم» سوره ص، آیه ۸۶.</ref>. بنابراین پیامبر{{صل}} در مشی و [[رفتار]] خود دچار تکلّف نمیگردید؛ زیرا میدانست که [[هدف]] الهی از [[خلقت]] تحقق مییابد و او تنها [[رسالت]] خود را به انجام میرساند و متکفل نتیجه نمیباشد. خدای تعالی این [[ادب]] عام را به ادب [[اجتماعی]] میپیوندد. ادب اجتماعی پیامبران چنین بود که خدای تعالی برای آنان یاد کرد که [[مردم]] [[پیامبران خدا]] و [[مردمان]] مخاطب آنان، [[امت]] واحدهاند و جز [[رب]] واحد ندارند، پس بر [[تقوای الهی]] [[اجتماع]] کنند و [[اختلافات]] گروهی را کنار گذارند. با تحقق ادب فردی و اجتماعی [[جامعه واحد]] بشری پدید میآید که از [[اختلاف]] مصون است و رب واحد را [[عبادت]] میکند و در آن [[آحاد جامعه]] بر ادب الهیاند و از پلیدیهای [[افعال]] و بدیهای [[اعمال]] [[تقوا]] میکنند و به [[فلاح]] و [[سعادت]] نایل میآیند<ref>و این موضوع در این دو کریمه تبیین شده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ... * وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ}} «ای پیامبران!... * و این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم پس، از من پروا کنید» سوره مؤمنون، آیه ۵۱-۵۲؛ {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>. [[ادب]] فردی و [[اجتماعی]] را میتوان در این دو کریمه یافت: ادب فردی: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref>؛ ادب اجتماعی: {{متن قرآن|وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا... وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ}}<ref>«و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک میخورد و در بازارها راه میرود؟! چرا به سوی او فرشتهای فرو نفرستادهاند تا بیمدهندهای همراه او باشد؟ * یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمیافکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟... و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب میورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۷-۲۰.</ref>. در این [[آیه]] [[خدای تعالی]] از ادب اجتماعی [[پیامبران]] چنین یاد کرد که [[سیره]] همه [[انبیاء]] که همان [[ادب الهی]] آنان است، اختلاط با [[مردم]] و دور افکندن مانع و [[حجاب]] و اختصاص و تفاوت از میان مردم است که این همه بر خلاف [[فطرت]] است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref>. | * [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا* الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است * همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۸-۳۹.</ref>، [[تأدیب]] عام [[الهی]] برای [[پیامبران]] و [[سنت]] جاری الهی در میان آنان است تا در آنچه از [[زندگی]] برای آنان قرار داده شده به [[زحمت]] نیفتند و در هیچ کاری دچار تکلّف نشوند؛ زیرا آنان بر فطرتاند و [[فطرت]] راه نمیبرد مگر به آنچه [[خدای تعالی]] فطرت را برای رسیدن به آن [[تجهیز]] کرده است. خدای تعالی از [[پیامبر]]{{صل}} چنین حکایت میکند که: {{متن قرآن|وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ}}<ref>«بگو: من از شما پاداشی بر این (رسالت) نمیخواهم و چیزی بر خود نمیبندم» سوره ص، آیه ۸۶.</ref>. بنابراین پیامبر{{صل}} در مشی و [[رفتار]] خود دچار تکلّف نمیگردید؛ زیرا میدانست که [[هدف]] الهی از [[خلقت]] تحقق مییابد و او تنها [[رسالت]] خود را به انجام میرساند و متکفل نتیجه نمیباشد. خدای تعالی این [[ادب]] عام را به ادب [[اجتماعی]] میپیوندد. ادب اجتماعی پیامبران چنین بود که خدای تعالی برای آنان یاد کرد که [[مردم]] [[پیامبران خدا]] و [[مردمان]] مخاطب آنان، [[امت]] واحدهاند و جز [[رب]] واحد ندارند، پس بر [[تقوای الهی]] [[اجتماع]] کنند و [[اختلافات]] گروهی را کنار گذارند. با تحقق ادب فردی و اجتماعی [[جامعه واحد]] بشری پدید میآید که از [[اختلاف]] مصون است و رب واحد را [[عبادت]] میکند و در آن [[آحاد جامعه]] بر ادب الهیاند و از پلیدیهای [[افعال]] و بدیهای [[اعمال]] [[تقوا]] میکنند و به [[فلاح]] و [[سعادت]] نایل میآیند<ref>و این موضوع در این دو کریمه تبیین شده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ... * وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ}} «ای پیامبران!... * و این امّت شماست، امّتی یگانه و من پروردگار شمایم پس، از من پروا کنید» سوره مؤمنون، آیه ۵۱-۵۲؛ {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}} «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>. [[ادب]] فردی و [[اجتماعی]] را میتوان در این دو کریمه یافت: ادب فردی: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref>؛ ادب اجتماعی: {{متن قرآن|وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا... وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ}}<ref>«و گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک میخورد و در بازارها راه میرود؟! چرا به سوی او فرشتهای فرو نفرستادهاند تا بیمدهندهای همراه او باشد؟ * یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمیافکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟... و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب میورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۷-۲۰.</ref>. در این [[آیه]] [[خدای تعالی]] از ادب اجتماعی [[پیامبران]] چنین یاد کرد که [[سیره]] همه [[انبیاء]] که همان [[ادب الهی]] آنان است، اختلاط با [[مردم]] و دور افکندن مانع و [[حجاب]] و اختصاص و تفاوت از میان مردم است که این همه بر خلاف [[فطرت]] است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۶۳-۲۶۴.</ref>. | ||
*ادب پیامبران در روی آوری به سوی [[خدای سبحان]] و خواندن او<ref>المیزان، ج۶، ص۲۶۴.</ref> از جمله کریمه ۲۸۵ بقره است که از [[ایمان]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[قرآن کریم]]، اصول [[معارف]] و [[احکام الهی]]، حکایت میکند و [[مؤمنان]] از [[امت]] او را نیز به او ملحق میگرداند: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>. دعای یادشده در [[آیه کریمه]] مشتمل است بر [[ادب]] [[بندگی]] در [[تمسک]] پیدرپی به دامان [[ربوبی]] و اعتراف به مملوکیت و [[ولایت الهی]] و وقوف در جایگاه [[ذلت]] و [[مسکنت]] [[عبودیت]] در برابر خدای [[عزیز]]. در قرآن کریم تأدیبات [[الهی]] و تعلیمات عالی برای پیامبر{{صل}} به صورت گونههای ثنا و مسئلت الهی وجود دارد<ref>از جمله ر.ک: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}} «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی» سوره آل عمران، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ}} «بگو خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمانها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت داوری میکنی» سوره زمر، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى}} «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است» سوره نمل، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ}} «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲؛ {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}} «و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴؛ {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ}} «و بگو: پروردگارا! از وسوسههای شیطانها به تو پناه میآورم» سوره مؤمنون، آیه ۹۷.</ref> که به تمامی [[ادب الهی]] [[رسول]] را، که امت را نیز به آن میخواند<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۹۲-۲۹۴.</ref>، در بر دارد. | * ادب پیامبران در روی آوری به سوی [[خدای سبحان]] و خواندن او<ref>المیزان، ج۶، ص۲۶۴.</ref> از جمله کریمه ۲۸۵ بقره است که از [[ایمان]] [[پیامبر]]{{صل}} به [[قرآن کریم]]، اصول [[معارف]] و [[احکام الهی]]، حکایت میکند و [[مؤمنان]] از [[امت]] او را نیز به او ملحق میگرداند: {{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ}}<ref>«این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>. دعای یادشده در [[آیه کریمه]] مشتمل است بر [[ادب]] [[بندگی]] در [[تمسک]] پیدرپی به دامان [[ربوبی]] و اعتراف به مملوکیت و [[ولایت الهی]] و وقوف در جایگاه [[ذلت]] و [[مسکنت]] [[عبودیت]] در برابر خدای [[عزیز]]. در قرآن کریم تأدیبات [[الهی]] و تعلیمات عالی برای پیامبر{{صل}} به صورت گونههای ثنا و مسئلت الهی وجود دارد<ref>از جمله ر.ک: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ}} «بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی» سوره آل عمران، آیه ۲۶؛ {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ}} «بگو خداوندگارا! ای پدیدآورنده آسمانها و زمین! دانای پنهان و آشکار! تویی که میان بندگانت داوری میکنی» سوره زمر، آیه ۴۶؛ {{متن قرآن|قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى}} «بگو: سپاس خداوند را و درود بر آن بندگان وی که برگزیده است» سوره نمل، آیه ۵۹؛ {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ}} «بگو: بیگمان نمازم و نیایشم و زندگیم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانیان است» سوره انعام، آیه ۱۶۲؛ {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}} «و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴؛ {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ}} «و بگو: پروردگارا! از وسوسههای شیطانها به تو پناه میآورم» سوره مؤمنون، آیه ۹۷.</ref> که به تمامی [[ادب الهی]] [[رسول]] را، که امت را نیز به آن میخواند<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۹۲-۲۹۴.</ref>، در بر دارد. | ||
*[[رعایت ادب]] [[ربوبی]] از سوی [[پیامبران]] در [[گفتوگو]] با [[قوم]] خود نیز باب واسعی است که از یک سو [[ادب]] [[ثنای الهی]] را در بر دارد و از سوی دیگر [[تبلیغ]] عملی است که از تبلیغ قولی و گفتاری در اثربخشی کمتر نیست. اینگونه ادب [[انبیا]] مبتنی بر [[مراقبه]] و حضور عبودی است، در دو [[آیه]]: {{متن قرآن|إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}<ref>«آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> و {{متن قرآن|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ... فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳.</ref> شدت امر و هول و فزع در [[روز]] [[خوف]]، [[پیامبر]] را از یاد این که [[خدا]] با اوست باز نداشت و نفس شریفش به آنچه تهدیدش میکرد جذب نشد و همچنین در [[رازگویی]] با برخی از زوجاتش در [[خلوت]]، [[ادب الهی]] را رعایت کرد<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۹۵-۲۹۷.</ref>. | * [[رعایت ادب]] [[ربوبی]] از سوی [[پیامبران]] در [[گفتوگو]] با [[قوم]] خود نیز باب واسعی است که از یک سو [[ادب]] [[ثنای الهی]] را در بر دارد و از سوی دیگر [[تبلیغ]] عملی است که از تبلیغ قولی و گفتاری در اثربخشی کمتر نیست. اینگونه ادب [[انبیا]] مبتنی بر [[مراقبه]] و حضور عبودی است، در دو [[آیه]]: {{متن قرآن|إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}<ref>«آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref> و {{متن قرآن|وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ... فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«و آنگاه که پیامبر به یکی از همسرانش سخنی را، نهانی گفت و چون او آن را (به همسر دیگر) خبر داد و خداوند پیامبر را از آن آگاه کرد وی بخشی از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشی دیگر خودداری ورزید، پس هنگامی که (پیامبر) آن (همسر رازگشا) را از این (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه کسی تو را از این (رازگشایی من) آگاه کرد؟ (پیامبر) گفت: خداوند دانای آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳.</ref> شدت امر و هول و فزع در [[روز]] [[خوف]]، [[پیامبر]] را از یاد این که [[خدا]] با اوست باز نداشت و نفس شریفش به آنچه تهدیدش میکرد جذب نشد و همچنین در [[رازگویی]] با برخی از زوجاتش در [[خلوت]]، [[ادب الهی]] را رعایت کرد<ref>المیزان، ج۱۰، ص۲۹۵-۲۹۷.</ref>. | ||
*ادب پیامبران با [[مردم]] در [[معاشرت]] و [[گفتگو]] با [[کافران]] و [[مؤمنان]]، از این قرار است که در برابر انواع ناسزاها و تهمتها و اهانتها پیامبران با [[پیروی]] از [[تعالیم]] [[الهی]] با گفتار صواب و [[منطق]] [[نیکو]] و لیّن پاسخ گفتهاند: {{متن قرآن|اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى}}<ref>«به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است * و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد یا بهراسد» سوره طه، آیه ۴۳-۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا}}<ref>«و اگر در جست و جوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری (روزی چند) از آنان روی میگردانی با آنان سخن به نرمی گو» سوره اسراء، آیه ۲۸.</ref>. از آنجا که [[بعثت]] [[نبوی]] بر [[هدایت]] به سوی [[حق]] و بیان و [[یاری]] حق بنا شده، پس [[پیامبران]] باید [[دعوت]] خود را با «حق» [[تجهیز]] کنند و «[[باطل]]» را به کلی دور افکنند و از دامهای [[گمراهی]]، هرچه باشد، بپرهیزند، چه موافق رضای [[مردم]] باشد یا [[خشم]] آنان را برانگیزد، [[پذیرش مردم]] را در پی داشته باشد یا [[کراهت]] آنان را. دعوت به سوی حق با «باطل»، و لو در طریق حق، جمع نمیشود و حقی که «باطل» سوی آن هدایت کند و آن را نتیجه دهد از همه جهات حق نیست. از همین روی [[خدای تعالی]] فرمود: {{متن قرآن|وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا}}<ref>«و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.</ref> و نیز فرمود: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۴-۷۵.</ref>. | * ادب پیامبران با [[مردم]] در [[معاشرت]] و [[گفتگو]] با [[کافران]] و [[مؤمنان]]، از این قرار است که در برابر انواع ناسزاها و تهمتها و اهانتها پیامبران با [[پیروی]] از [[تعالیم]] [[الهی]] با گفتار صواب و [[منطق]] [[نیکو]] و لیّن پاسخ گفتهاند: {{متن قرآن|اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى}}<ref>«به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است * و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد یا بهراسد» سوره طه، آیه ۴۳-۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسُورًا}}<ref>«و اگر در جست و جوی بخشایشی که از پروردگارت امید داری (روزی چند) از آنان روی میگردانی با آنان سخن به نرمی گو» سوره اسراء، آیه ۲۸.</ref>. از آنجا که [[بعثت]] [[نبوی]] بر [[هدایت]] به سوی [[حق]] و بیان و [[یاری]] حق بنا شده، پس [[پیامبران]] باید [[دعوت]] خود را با «حق» [[تجهیز]] کنند و «[[باطل]]» را به کلی دور افکنند و از دامهای [[گمراهی]]، هرچه باشد، بپرهیزند، چه موافق رضای [[مردم]] باشد یا [[خشم]] آنان را برانگیزد، [[پذیرش مردم]] را در پی داشته باشد یا [[کراهت]] آنان را. دعوت به سوی حق با «باطل»، و لو در طریق حق، جمع نمیشود و حقی که «باطل» سوی آن هدایت کند و آن را نتیجه دهد از همه جهات حق نیست. از همین روی [[خدای تعالی]] فرمود: {{متن قرآن|وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا}}<ref>«و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.</ref> و نیز فرمود: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا * إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۴-۷۵.</ref>. | ||
از [[ادب]] پیامبران در [[معاشرت با مردم]] و [[سیره]] آنان [[احترام]] [[ضعیفان]] و اقویا به یکسان است و نیز زیادتی و [[مبالغه]] در حقِ [[اهل]] [[علم]] و [[تقوا]]؛ زیرا پیامبران اساس کار خود را بر [[عبودیت الهی]] و [[تربیت نفس]] [[انسانی]] بنا نهادهاند که نتیجه آن یکسانی [[حکم]] درباره [[غنی]] و [[فقیر]] و صغیر و کبیر و مرد و [[زن]] و مولا و [[عبد]] و [[حاکم]] و محکوم و [[امیر]] و [[مأمور]] و [[سلطان]] و [[رعیت]] است. [[خدای تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. در باب [[احترام]] [[فقیران]] به مانند [[اغنیا]] و [[ادب]] با [[ضعیفان]] به مانند اغنیا بلکه اختصاص فقیران به زیادتی [[شفقت]] و [[رأفت]] و [[رحمت]] است، خدای تعالی در [[تأدیب]] پیامبرش{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸؛ و ر.ک: {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن|...وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ * وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ}}<ref>«...و برای مؤمنان افتادگی کن! * و بگو که این منم که بیمدهنده آشکارم» سوره حجر، آیه ۸۸-۸۹.</ref>. | از [[ادب]] پیامبران در [[معاشرت با مردم]] و [[سیره]] آنان [[احترام]] [[ضعیفان]] و اقویا به یکسان است و نیز زیادتی و [[مبالغه]] در حقِ [[اهل]] [[علم]] و [[تقوا]]؛ زیرا پیامبران اساس کار خود را بر [[عبودیت الهی]] و [[تربیت نفس]] [[انسانی]] بنا نهادهاند که نتیجه آن یکسانی [[حکم]] درباره [[غنی]] و [[فقیر]] و صغیر و کبیر و مرد و [[زن]] و مولا و [[عبد]] و [[حاکم]] و محکوم و [[امیر]] و [[مأمور]] و [[سلطان]] و [[رعیت]] است. [[خدای تعالی]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. در باب [[احترام]] [[فقیران]] به مانند [[اغنیا]] و [[ادب]] با [[ضعیفان]] به مانند اغنیا بلکه اختصاص فقیران به زیادتی [[شفقت]] و [[رأفت]] و [[رحمت]] است، خدای تعالی در [[تأدیب]] پیامبرش{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیدهدمان و در پایان روز به شوق لقای وی میخوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی و از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل کردهایم و از هوای (نفس) خود پیروی کرده و کارش تباه است پیروی مکن» سوره کهف، آیه ۲۸؛ و ر.ک: {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیدهدمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی میخوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref>، {{متن قرآن|...وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ * وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ}}<ref>«...و برای مؤمنان افتادگی کن! * و بگو که این منم که بیمدهنده آشکارم» سوره حجر، آیه ۸۸-۸۹.</ref>. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۴: | ||
خدای تعالی پیامبرش{{صل}} را به [[مردم]] چنین میشناساند: {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ}}<ref>«و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref>. {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. همه این ویژگیهای وجود [[مبارک]] [[پیامبر]]{{صل}} در این [[آیه]] جمع شده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>»<ref>[[احمد رضا یزدانی مقدم|یزدانی مقدم، احمد رضا]]، [[سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی (مقاله)|مقاله «سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۲۹-۳۵.</ref> | خدای تعالی پیامبرش{{صل}} را به [[مردم]] چنین میشناساند: {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ}}<ref>«و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار میکنند و میگویند او خوشباور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آوردهاند رحمت است» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref>. {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. همه این ویژگیهای وجود [[مبارک]] [[پیامبر]]{{صل}} در این [[آیه]] جمع شده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>»<ref>[[احمد رضا یزدانی مقدم|یزدانی مقدم، احمد رضا]]، [[سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی (مقاله)|مقاله «سیره تاریخی مبانی سیره سیاسی پیامبر اعظم با نگاه به اندیشه قرآنی علامه طباطبایی»]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]]، ص ۲۹-۳۵.</ref> | ||
== [[:رده:آثار سیره سیاسی پیامبر خاتم|منبعشناسی جامع سیره سیاسی پیامبر خاتم]] == | |||
==[[:رده:آثار سیره سیاسی پیامبر خاتم|منبعشناسی جامع سیره سیاسی پیامبر خاتم]]== | |||
{{منبع جامع}} | {{منبع جامع}} | ||
* [[:رده:کتابشناسی کتابهای سیره سیاسی پیامبر خاتم|کتابشناسی سیره سیاسی پیامبر خاتم]]؛ | * [[:رده:کتابشناسی کتابهای سیره سیاسی پیامبر خاتم|کتابشناسی سیره سیاسی پیامبر خاتم]]؛ | ||
خط ۵۰: | خط ۴۴: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان سیره سیاسی پیامبر خاتم]] | [[رده:پرسمان سیره سیاسی پیامبر خاتم]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهایی با ۱ پاسخ]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای سیره سیاسی پیامبر خاتم با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهای سیره سیاسی پیامبر خاتم با ۱ پاسخ]] |