اثبات وجوب اطاعت از اولی الامر: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'آیه شریف' به 'آیه شریف'
جز (جایگزینی متن - ']] {{پایان}} {{پایان}} == پانویس == {{پانویس}}' به ']] {{پایان منبع جامع}} == پانویس == {{پانویس}}') |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
*'''[[آیه]] اول''': {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>. این [[آیه شریفه]]، به [[شهادت]] [[روایات]]، خطاب به [[امامان]] [[جامعه]] است که [[امانت]] را به اهلش بسپارند. یکی از مصادیق "امانت"، "امامت" است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۶۵.</ref>؛ براساس این احتمال، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه معصوم]]{{ع}} مأمورند تا این [[امانت]] را به اهلش بسپارند؛ ازاینرو، هر امامی [[وظیفه]] دارد، آن را به [[امام]] بعدی واگذار کند<ref>سید هاشم بحرانی، تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. رعایت [[عدالت]] در [[حکومت]] نیز اختصاص به [[قضاوت]] و [[فصل خصومت]] ندارد و همه [[شئون]] [[حکومتی]] را در بر میگیرد؛ زیرا، مراعات [[عدالت]]، منحصر به صورت [[قضاوت]] میان دو نفر نیست. ضمن اینکه خطاب [[آیه]]، مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه را، متوجّه "امرا" دانستهاند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۳-۷۵.</ref> نه [[قضات]]. کیفیت [[استدلال]] به [[آیه]]، در مورد بحث ما، این است که همین که عدّهای مأمورند تا بر اساس [[عدالت]] در میان [[مردم]]، [[حکمرانی]] کنند؛ چنانکه به [[وظیفه]] خویش عمل کرده و به [[عدالت]][[ حکم]] برانند، بر عموم [[مردم]]،[[ اطاعت]] از آنان لازم است. همانطور که [[التزام]] و پایبندی به حکمی که [[قاضی]] در [[دادگاه]] براساس [[عدالت]] صادر میکند، هم بر طرفین دعوا و هم بر دیگران، لازم الاجرا است،[[ پیروی]] از [[احکام]] [[حاکم]] [[جامعه]] در عرصههای دیگر [[حکومتی]] نیز [[واجب]] است و دلیلی بر تفکیک آنها یا مقیّد ساختن این [[آیه شریفه]] به صورت [[قضاوت]] نیست. اگر [[اطاعت]] از حاکمی که موظّف است براساس [[عدالت]]، [[حکومت]] کند، [[واجب]] نباشد، [[امر خداوند]] به [[حکومت عادلانه]]، لغو خواهد بود. اگر [[سرپیچی]] از [[حاکم]] [[جامعه]] بر [[مردم]]، جایز باشد، اوّلا، [[نصب حاکم]] و ثانیا، [[مأموریت]] دادن به او مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه، لغو و [[بیهوده]] خواهد بود و [[خداوند]]، از انجام کار لغو، مبرّاست. | *'''[[آیه]] اول''': {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>. این [[آیه شریفه]]، به [[شهادت]] [[روایات]]، خطاب به [[امامان]] [[جامعه]] است که [[امانت]] را به اهلش بسپارند. یکی از مصادیق "امانت"، "امامت" است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۶۵.</ref>؛ براساس این احتمال، [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه معصوم]]{{ع}} مأمورند تا این [[امانت]] را به اهلش بسپارند؛ ازاینرو، هر امامی [[وظیفه]] دارد، آن را به [[امام]] بعدی واگذار کند<ref>سید هاشم بحرانی، تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. رعایت [[عدالت]] در [[حکومت]] نیز اختصاص به [[قضاوت]] و [[فصل خصومت]] ندارد و همه [[شئون]] [[حکومتی]] را در بر میگیرد؛ زیرا، مراعات [[عدالت]]، منحصر به صورت [[قضاوت]] میان دو نفر نیست. ضمن اینکه خطاب [[آیه]]، مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه را، متوجّه "امرا" دانستهاند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۳-۷۵.</ref> نه [[قضات]]. کیفیت [[استدلال]] به [[آیه]]، در مورد بحث ما، این است که همین که عدّهای مأمورند تا بر اساس [[عدالت]] در میان [[مردم]]، [[حکمرانی]] کنند؛ چنانکه به [[وظیفه]] خویش عمل کرده و به [[عدالت]][[ حکم]] برانند، بر عموم [[مردم]]،[[ اطاعت]] از آنان لازم است. همانطور که [[التزام]] و پایبندی به حکمی که [[قاضی]] در [[دادگاه]] براساس [[عدالت]] صادر میکند، هم بر طرفین دعوا و هم بر دیگران، لازم الاجرا است،[[ پیروی]] از [[احکام]] [[حاکم]] [[جامعه]] در عرصههای دیگر [[حکومتی]] نیز [[واجب]] است و دلیلی بر تفکیک آنها یا مقیّد ساختن این [[آیه شریفه]] به صورت [[قضاوت]] نیست. اگر [[اطاعت]] از حاکمی که موظّف است براساس [[عدالت]]، [[حکومت]] کند، [[واجب]] نباشد، [[امر خداوند]] به [[حکومت عادلانه]]، لغو خواهد بود. اگر [[سرپیچی]] از [[حاکم]] [[جامعه]] بر [[مردم]]، جایز باشد، اوّلا، [[نصب حاکم]] و ثانیا، [[مأموریت]] دادن به او مبنی بر [[حکمرانی]] عادلانه، لغو و [[بیهوده]] خواهد بود و [[خداوند]]، از انجام کار لغو، مبرّاست. | ||
*'''[[آیه]] دوم''': {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در [[تفسیر]] این [[آیه]]، مطالب فراوانی از سوی [[مفسران]] و [[فقهای شیعه]] و [[سنّی]] مطرح شده است. ازاینرو، [[سعی]] خواهیم کرد که تنها، مطالب مربوط به بحث "اطاعت از [[حاکم]] اسلامی" را مورد توجّه و بررسی قرار دهیم. | *'''[[آیه]] دوم''': {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. در [[تفسیر]] این [[آیه]]، مطالب فراوانی از سوی [[مفسران]] و [[فقهای شیعه]] و [[سنّی]] مطرح شده است. ازاینرو، [[سعی]] خواهیم کرد که تنها، مطالب مربوط به بحث "اطاعت از [[حاکم]] اسلامی" را مورد توجّه و بررسی قرار دهیم. | ||
*اولاً، در این [[آیه | *اولاً، در این [[آیه شریف]]،[[ اطاعت]] از {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْرِ}} به معنای [[صاحبان امر]] و بدون تکرار کلمه {{متن قرآن|أَطِيعُوا}} در کنار {{متن قرآن|الرَّسُول}} قرار گرفته و مجموعا، بر "اطاعت از خداوند" عطف شده است. بعضی از [[مفسران]]<ref>سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۴، ص۳۸۸.</ref>، این تکرار را نشانهای بر متفاوت بودن مقوله "اطاعت از خدا" و "اطاعت از [[رسول]] و أولیالأمر" دانستهاند. از آنجا که [[پیامبر]] هم دارای [[شأن تبلیغ]] است، هم [[شأن]] [[قضا]] و هم [[شأن حکومت]]؛ بیان [[احکام الهی]] از سوی آن [[حضرت]]، به [[شأن پیامبر]] و [[تبلیغ]] آن بزرگوار مربوط میشود. [[اوامر]] [[پیامبر]] در این عرصه، تنها، بیان [[اوامر الهی]] است. اوامری چون {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> [[اوامر]] خداوندی است؛ هرچند، [[پیامبر]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. ازاینرو، [[اطاعت از پیامبر]] در دایره [[احکام الهی]]، در حقیقت،[[ اطاعت]] از خداست و نه [[اطاعت از پیامبر]] و جمله {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ}} ناظر به این بخش از [[اوامر]] است، امّا [[پیامبر]]، علاوه بر این سنخ از [[اوامر]]، به عنوان [[حاکم]] [[جامعه]] نیز [[امر و نهی]] میکند و [[اطاعت]] از [[امر و نهی]] [[پیامبر]] در این عرصه، [[اطاعت از پیامبر]] است. البته، به طور، کلّی، [[اطاعت از پیامبر]] چون به [[اذن خدا]] است، در [[حقیقت]]، [[اطاعت از خداوند]] است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>؛ پس {{متن قرآن|أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} اشاره به [[شأن]] [[حکومتی]] [[پیامبر]] و أولی الأمر است<ref>سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۴، ص۳۸۸.</ref>. [[شاهد]] روشن این تفسیر، عطف {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}} به {{متن قرآن|الرَّسُول}} است. به جای عنوانی مانند "جانشینان پیامبر"، عنوان "صاحبان امر" آورده شده که نشانه [[شأن]] [[حکومتی]] [[جانشینان]] آن [[حضرت]] است و چون در یک جمله آمده و مردم، [[مأمور]] به [[اطاعت]] گشتهاند، در نتیجه، [[اطاعت از پیامبر]] نیز،[[ اطاعت]] از [[اوامر]] [[حکومتی]] اوست. [[شاهد]] دیگر این [[تفسیر]]، آن است که آیاتی که درباره [[بیاعتنایی]] و تثاقل [[منافقین]] در برابر [[دستور پیامبر]] بر [[جهاد]] در [[راه خدا]]<ref>{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}} «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهادهاند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهادهاند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب میشوید و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref> یا مراجعه آنان به غیر [[پیامبر]] برای [[قضاوت]]<ref>{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا}} «آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰؛ شأن نزول آیه، نزاع یک نفر یهودی با یکی از منافقان است که با آنکه یهودی، پیامبر اسلام را به عنوان قاضی، پیشنهاد کرد، ولی شخص منافق، کعب بن اشراف، را که برای قضاوت رشوه میگرفت، پیشنهاد کرد. (ر.ک: الفضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۶۶).</ref> نازل شده، [[اطاعت از رسول خدا]] را مورد تأکید قرار میدهد، روشن است که دستورهای [[پیامبر]] در امر [[جهاد]]، از [[اوامر]] [[حکومتی]] است. | ||
*ثانیاً: همین که افرادی به عنوان "أولیالأمر" معرفی میشوند، نشان میدهد که [[اطاعت]] از آنان، لازم است؛ زیرا، [[پذیرفتن]] افرادیکه در [[جامعه]]، [[حقّ]] [[امر و نهی]] دارند، بدون [[التزام]] به [[اطاعت]] از آنان، معنا و مفهومی ندارد. بنابراین، حتّی بدون [[تمسک]] به لفظ {{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، از لفظ {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، بالملازمه، [[لزوم اطاعت]] استفاده میشود. اینکه [[خداوند]]، عدّهای را صاحب امر معرفی میکند، قاعدتا، باید لازم الاطاعه باشند و الّا، [[اوامر]] آنان، ثمری نخواهد داشت. | *ثانیاً: همین که افرادی به عنوان "أولیالأمر" معرفی میشوند، نشان میدهد که [[اطاعت]] از آنان، لازم است؛ زیرا، [[پذیرفتن]] افرادیکه در [[جامعه]]، [[حقّ]] [[امر و نهی]] دارند، بدون [[التزام]] به [[اطاعت]] از آنان، معنا و مفهومی ندارد. بنابراین، حتّی بدون [[تمسک]] به لفظ {{متن قرآن|أَطِيعُوا}}، از لفظ {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، بالملازمه، [[لزوم اطاعت]] استفاده میشود. اینکه [[خداوند]]، عدّهای را صاحب امر معرفی میکند، قاعدتا، باید لازم الاطاعه باشند و الّا، [[اوامر]] آنان، ثمری نخواهد داشت. | ||
*ثالثاً: مراد از لفظ "امر" در {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، اعم از [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مؤمنان]] است<ref>سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۴، ص۳۹۱.</ref>. امر، گرچه در بسیاری از استعمالات، بر "حکومت" اطلاق شده و تناسب این استعمال نیز آن است که [[حاکمان]] [[جامعه]]، صاحب امر و نهیاند، بنابراین، بر آنان {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}} اطلاق شده است، امّا ظاهرا، "امر" در این [[آیه مبارکه]]، معنایی نظیر {{متن حدیث|الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَة}} در [[روایت]] معروف به [[توقیع شریف]] دارد<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، تحقیق: علیاکبر غفاری (قم: مؤسسة النشر الاسلامی، بیتا) ج۲، ص۴۸۴: امام عصر{{ع}} مرقوم فرمودهاند: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ}}.</ref>. همانطور که لفظ "حوادث"، اختصاص به موارد مشتبه الحکم یا موارد [[نزاع]] و [[اختلاف]] ندارد و شامل همه [[امور جامعه]] که مراجعه به [[رئیس]] و [[حاکم]] [[ضرورت]] دارد، میشود، لفظ "امر" نیز اعم بوده و همه [[امور جامعه]] را در بر میگیرد<ref>شیخ مرتضی انصاری، شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، ص۱۵۴.</ref>؛ پس "أولی الأمر"، کسانی هستند که مردم، موظّفاند در [[امور قضایی]] و سایر [[امور اجتماعی]]، به آنان مراجعه کرده و از ایشان [[پیروی]] کنند. | *ثالثاً: مراد از لفظ "امر" در {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}}، اعم از [[امور دینی]] و [[دنیوی]] [[مؤمنان]] است<ref>سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج۴، ص۳۹۱.</ref>. امر، گرچه در بسیاری از استعمالات، بر "حکومت" اطلاق شده و تناسب این استعمال نیز آن است که [[حاکمان]] [[جامعه]]، صاحب امر و نهیاند، بنابراین، بر آنان {{متن قرآن|أُولِي الْأَمْر}} اطلاق شده است، امّا ظاهرا، "امر" در این [[آیه مبارکه]]، معنایی نظیر {{متن حدیث|الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَة}} در [[روایت]] معروف به [[توقیع شریف]] دارد<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، تحقیق: علیاکبر غفاری (قم: مؤسسة النشر الاسلامی، بیتا) ج۲، ص۴۸۴: امام عصر{{ع}} مرقوم فرمودهاند: {{متن حدیث|وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ}}.</ref>. همانطور که لفظ "حوادث"، اختصاص به موارد مشتبه الحکم یا موارد [[نزاع]] و [[اختلاف]] ندارد و شامل همه [[امور جامعه]] که مراجعه به [[رئیس]] و [[حاکم]] [[ضرورت]] دارد، میشود، لفظ "امر" نیز اعم بوده و همه [[امور جامعه]] را در بر میگیرد<ref>شیخ مرتضی انصاری، شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، ص۱۵۴.</ref>؛ پس "أولی الأمر"، کسانی هستند که مردم، موظّفاند در [[امور قضایی]] و سایر [[امور اجتماعی]]، به آنان مراجعه کرده و از ایشان [[پیروی]] کنند. |