پرش به محتوا

تفسیر عصر رسالت: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰٬۰۶۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ آوریل ۲۰۲۲
خط ۱۲: خط ۱۲:


{{تفسیر}}
{{تفسیر}}
== [[برترین]] دانشجوی [[تفسیر]] در [[عصر رسالت]] ==
یکی از ویژگی‌های عصر رسالت، حضور وجود [[مبارک]] [[پیامبر خاتم]]{{صل}} در بین [[امت مسلمان]] و امکان [[فراگیری دانش]] [[وحیانی]] [[ناب]] از آن بزرگوار بوده است.
یکی از [[دانش‌های لازم]] برای امت مسلمان، [[تفسیر قرآن]] و [[فهم]] [[معارف]] و [[احکام]] آن است و ازاین‌رو، طبیعی است که در عصر رسالت [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} درصدد برآمده باشند به قدر [[استعداد]] و [[همت]] خود، [[تفسیر آیات قرآن]] و معارف و احکام آن را از آن [[حضرت]] بیاموزند<ref>طبری با سند خویش از ابن مسعود روایت کرده است: {{متن حدیث|کان الرجل منّا اذا تعلم عشر آیات لم یجاوزهنّ حتی یعرف معاینهنّ و العمل بهنّ}} (تفسیر الطبری، ج۱، ص۶۰، ح۸۱).</ref> و آن حضرت نیز اولاً، به اقتضای رسالتش و ثانیاً، به دلیل [[دلسوزی]] و مهربانی‌اش نسبت به [[امت]] {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}} <ref>«بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>، از [[تعلیم]] آن دریغ نکند و در نتیجه، جلسات تعلیم تفسیر در آن عصر وجود داشته باشد و با توجه به اینکه [[قرآن کریم]] یکی از کارهای [[پیامبر]]{{صل}} را افزون بر [[تلاوت آیات]]، [[تعلیم کتاب و حکمت]] بیان کرده است، وجود چنین جلساتی [[قطعی]] است.
اما از آنجا که استعداد، [[همّت]]، [[شوق]] و امکانات افراد در فراگیری دانش [[اختلاف]] دارد، [[بدیهی]] است که بهرۀ همۀ [[اصحاب]] از [[دانش]] [[تفسیری]] آن حضرت یکسان نیست و ممکن است برخی هیچ نتوانسته باشند از تفسیر آن حضرت بهره ببرند و برخی، تنها تفسیر یک یا چند [[آیه]] و برخی، بخش عظیمی از آن را و برخی، تفسیر تمام [[آیات]] را از آن حضرت فراگرفته باشند.
از [[روایات]] موجود در [[منابع شیعه]] و [[سنی]] به دست می‌آید که در بین [[صحابه]]، کسی که هم استعداد و همتش در [[فراگیری دانش]] بیش از دیگران بوده و هم امکان [[آموختن]] از [[رسول خدا]]{{صل}} بیش‌تر از دیگران برایش فراهم گردید، و هم رسول خدا{{صل}} در [[تعلیم]] [[دانش]] [[وحیانی]] به وی سعی فراوان نموده، [[امیر مؤمنان]] [[امام علی بن ابی طالب]]{{ع}} است و ازاین‌رو، می‌توان او را [[برترین]] دانشجوی [[تفسیر]] در [[عصر رسالت]] دانست. اینک برخی [[روایات]] را که بر این مطلب دلالت ندارد، یادآور می‌شویم.
در [[نهج البلاغه]] چنین آمده است: {{متن حدیث|وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ وَضَعَنِي فِي [حَجْرِهِ] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِيدٌ] يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِي فِعْلٍ... وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذٍ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ{{صل}} فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ...}}<ref>نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص۸۱۱ و ۸۱۲، خطبه ۱۹۲.</ref>؛ موضع مرا نسبت به رسول خدا{{صل}}، به سبب [[خویشاوندی]] نزدیک و [[منزلت]] ویژه‌ام، تحقیقا دانسته‌اید. مرا درحالی‌که [[کودک]] بودم در دامانش می‌نهاد، به سینه‌اش می‌فشرد، در بسترش در کنار خود می‌خواباند و جسدش را با من تماس می‌داد و بوی خوشش را به من می‌رساند.
[[غذا]] را می‌جوید و در دهان من می‌نهاد، هیچ دروغی در گفتار و خطایی در [[کردار]] من نیافت... آن‌سان که بچۀ شتر از مادرش [[پیروی]] می‌کند، از او [[پیروی]] می‌کردم. هرروز از [[اخلاق]] خود پرچمی برای من برمی‌افراشت (نکتۀ تازه‌ای برای من آشکار می‌کرد) و مرا به پیروی از آن وامی‌داشت. هر سال در [[کوه]] حراء مجاور می‌شد و تنها من او را می‌دیدم و غیر من او را نمی‌دید. در آن [[روز]]، غیر از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[خدیجه]] علیها السّلام، و من که سومی آن دو بودم، هیچ خانه‌ای در [[اسلام]] به وجود نیامده بود. [[نور]] [[وحی]] و [[رسالت]] را می‌دیدم و بوی [[نبوّت]] را استشمام می‌کردم. هنگامی که وحی بر او نازل شد، ناله [[شیطان]] را شنیدم. گفتم: ای رسول خدا، این ناله چیست‌؟ فرمود: این شیطان است که از عبادتش [[مأیوس]] گردیده است. به [[راستی]] تو آنچه را می‌شنوم، می‌شنوی و آنچه را می‌بینم، می‌بینی، جز اینکه تو [[پیامبر]] نیستی لکن تو وزیری، و به راستی تو بر خوبی [[استواری]]».
از این [[روایت]] شدّت [[مصاحبت]] و ملازمت [[امام علی]]{{ع}} با رسول خدا{{صل}} و موقعیّت ویژه وی برای دریافت [[معارف وحیانی]] از رسول خدا{{صل}} به خوبی نمایان است و نشان می‌دهد که تا چه اندازه رسول خدا{{صل}} به آن [[حضرت]] علاقه‌مند بوده و در پرورش وی سعی فراوان داشته است و آن حضرت نیز تا چه اندازه از [[استعداد]] دریافت [[دانش]] [[وحیانی]] برخوردار و به رسول خدا{{صل}} نزدیک بوده است. [[کلینی]] در کافی با سندی صحیح<ref>سند روایت چنین است: {{عربی|مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ}}، چنان‌که آگاهان می‌دانند، تمام رجال سند ثقه و مورد اعتمادند (ر.ک: تجلیل، معجم الثقات، فصل اول، رقم ۸۰۳، ۶۴، ۵۵۰، ۴۱۱، ۲۹).</ref> از ابو الصباح [[کنانی]] چنین روایت کرده است: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَقَدْ قَالَ لِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ{{ع}}: إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ التَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً{{ع}}...}}<ref>کلینی، فروع الکافی، ج۷، ص۴۳۹، {{عربی|بَابُ مَا لَا يَلْزَمُ مِنَ الْأَيْمَانِ وَ النُّذُورِ}}، ح۱۵.</ref>؛ به [[خدا]] [[سوگند]] [[جعفر بن محمد]]{{عم}} به من فرمودند: همانا [[خدا]] [[تنزیل]] و [[تأویل]] را به پیامبرش آموخته است و [[رسول خدا]]{{صل}} آن را به علی{{ع}} [[تعلیم]] داده است....»
این [[حدیث]] را [[شیخ طوسی]] نیز با سندی صحیح در [[تهذیب]] آورده است<ref>ر.ک: طوسی، تهذیب الاحکام، ج۸، ص۲۸۶، ح۱۰۵۲، {{عربی|بَابُ الْأَيْمَانِ وَ الْأَقْسَامِ}}، ح۴۴.</ref>.
از اطلاق این [[روایت]] استفاده می‌شود که همۀ تنزیل و تأویلی را که خدا به پیامبرش آموخته، [[پیامبر]]{{صل}} نیز به [[امام علی]]{{ع}} آموخته داده است.
همچنین [[کلینی]] در کافی در پایان روایتی طولانی از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آورده است:
{{متن حدیث|وَ قَدْ كُنْتُ أَدْخُلُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} كُلَّ يَوْمٍ دَخْلَةً وَ كُلَّ لَيْلَةٍ دَخْلَةً، فَيُخْلِينِي فِيهَا، أَدُورُ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ، وَ قَدْ عَلِمَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} أَنَّهُ لَمْ يَصْنَعْ ذلِكَ بِأَحَدٍ مِنَ النَّاسِ غَيْرِي، فَرُبَّمَا كَانَ فِي بَيْتِي يَأْتِينِي رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَكْثَرُ ذلِكَ فِي بَيْتِي، وَ كُنْتُ إِذَا دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْضَ مَنَازِلِهِ، أَخْلَانِي وَ أَقَامَ عَنِّي نِسَاءَهُ، فَلَا يَبْقى عِنْدَهُ غَيْرِي، وَ إِذَا أَتَانِي لِلْخَلْوَةِ مَعِي فِي مَنْزِلِي، لَمْ يُقِمْ عَنِّي فَاطِمَةَ وَ لَا أَحَداً مِنْ بَنِيَّ، وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي، وَ إِذَا سَكَتُّ عَنْهُ وَ فَنِيَتْ مَسَائِلِي ابْتَدَأَنِي، فَمَا نَزَلَتْ عَلى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا، وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ، فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي، وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا، وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا، وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا، وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا، وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا، فَمَا نَسِيتُ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَ لا عِلْماً أَمْلَاهُ عَلَيَّ وَ كَتَبْتُهُ مُنْذُ دَعَا اللَّهَ لِي بِمَا دَعَا، وَ مَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ، وَ لَا أَمْرٍ وَ لَا نَهْيٍ، كَانَ أَوْ يَكُونُ، وَ لَا كِتَابٍ مُنْزَلٍ عَلى أَحَدٍ قَبْلَهُ مِنْ طَاعَةٍ أَوْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا عَلَّمَنِيهِ وَ حَفِظْتُهُ، فَلَمْ أَنْسَ حَرْفاً وَاحِداً، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلى صَدْرِي، وَ دَعَا اللَّهَ لِي أَنْ يَمْلَأَ قَلْبِي عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُكْماً وَ نُوراً. فَقُلْتُ: يَا نَبِيَ اللَّهِ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، مُنْذُ دَعَوْتَ اللَّهَ لِي بِمَا دَعَوْتَ لَمْ أَنْسَ شَيْئاً، وَ لَمْ يَفُتْنِي شَيْءٌ لَمْ أَكْتُبْهُ، أَفَتَتَخَوَّفُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ فِيمَا بَعْدُ؟ فَقَالَ: لَا، لَسْتُ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَ الْجَهْلَ}}<ref>کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۱۱۶، «کتاب العلم باب اختلاف الحدیث»، قسمتی از ح۱.</ref>؛
و من پیوسته هرروز یک‌بار و هرشب یک‌بار بر [[رسول خدا]]{{صل}} وارد می‌شدم. در هربار، با من [[خلوت]] می‌کرد و هرجا می‌گردید با او می‌گردیدم، در هر موضوعی وارد می‌شد، با او بودم. [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} می‌دانند که با هیچ‌کس جز من این‌گونه [[رفتار]] نمی‌کرد. بسا که رسول خدا{{صل}} در خانۀ من به نزدم می‌آمد، بیشتر آن خلوت در خانۀ من بود و هرگاه بر آن [[حضرت]] در بعضی از منزل‌هایش وارد می‌شدم، با من خلوت می‌کرد و زنانش را از آنجا بیرون می‌کرد و جز من کسی در نزد او باقی نمی‌ماند و هرگاه برای خلوت کردن با من به [[منزل]] من می‌آمد، [[فاطمه]] و هیچ‌یک از پسرانم را بیرون نمی‌فرستاد. هرگاه از او سؤال می‌کردم، مرا پاسخ می‌داد و هرگاه پرسش‌هایم تمام می‌شد و [[سکوت]] می‌کردم، با من سخن آغاز می‌کرد. هیچ آیه‌ای از [[قرآن]] بر رسول خدا{{صل}} نازل نشد مگر اینکه قرائت آن را به من آموخت و آن را بر من [[املا]] کرد و آن را با خط‍ خود نوشتم و [[تأویل]] و [[تفسیر]]، [[ناسخ و منسوخ]]، [[محکم و متشابه]] و خاص و عام آن را به من [[تعلیم]] داد و از [[خدا]] خواست که توان [[فهم]] و حفظ‍ آن را به من عطا فرماید. از زمانی که آن [[دعا]] را دربارۀ من فرمود، هیچ آیه‌ای از [[کتاب خدا]] و هیچ‌یک از علومی را که بر من املا کرد و نوشتم، فراموش نکردم. هرچه خدا به او تعلیم داد، از [[حلال و حرام]] و [[امر و نهی]] و گذشته و [[آینده]] و هرکتابی که پیش از وی نازل شده از [[طاعت]] و [[معصیت]]، همه را به من تعلیم فرمود و آن را حفظ‍ کردم و حتی یک حرف از آن را فراموش نکردم. سپس دستش را بر سینه‌ام نهاد و از [[خدا]] خواست دلم را از [[علم]] و [[فهم]] و [[حکم]] و [[نور]] پر کند. گفتم: ای [[پیامبر خدا]]، [[پدر]] و مادرم به فدایت! از زمانی که آن‌گونه برایم [[دعا]] فرمودی، چیزی را فراموش نکردم و آنچه را ننوشتم نیز از یاد من نرفت. آیا هنوز بر من [[بیم]] [[فراموشی]] داری‌؟ فرمود: نه، بر تو بیم فراموشی و [[نادانی]] ندارم».
این [[روایت]] را [[صدوق]] نیز در [[کتاب خصال]] آورده<ref>ر.ک: صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۵۷، «باب الاربعة»، ح۱۳۱.</ref> و هرچند در سند آن [[ابان بن ابی عیاش]] است که شیخ درباره‌اش گفته «تابعیّ [[ضعیف]]»<ref>ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۴۱، رقم ۲۲.</ref>، ولی چه‌بسا از نقل دو [[محدث]] بزرگ [[شیعه]]<ref>که وثاقت و شناخت آنان نسبت به روایات مورد اتفاق است.</ref> در کتاب‌هایی مثل کافی<ref>از ویژگی‌های کتاب کافی این است که اولا در زمان غیبت صغری و نزدیک به عصر حضور امامان معصوم{{عم}} تألیف شده و ثانیاً مؤلف آن صرفاً درصدد جمع‌آوری روایات نبوده است، بلکه سعی کرده روایاتی را بیاورد که در اخذ معارف و احکام دین قابل اعتماد باشد. خود در مقدمه کتاب خطاب به کسی که تألیف چنین کتابی را از او خواسته، چنین می‌گوید: {{متن حدیث|وَ قُلْتَ: إِنَّكَ تُحِبُّ أَنْ يَكُونَ عِندَكَ كِتَابٌ كَافٍ يُجْمَعُ فِيهِ مِنْ جَمِيعِ فُنُونِ عِلْمِ الدِّينِ، مَايَكْتَفِي بِهِ الْمُتَعَلِّمُ، وَ يَرْجِعُ إِلَيْهِ الْمُسْتَرْشِدُ، وَ يَأْخُذُ مِنْهُ مَنْ يُرِيدُ عِلْمَ الدِّينِ وَ الْعَمَلَ بِهِ بِالْآثارِ الصَّحِيحَةِ عَنِ الصَّادِقِينَ{{عم}}... وَ قَدْ يَسَّرَ اللَّهُ- وَ لَه الْحَمْدُ- تَأْلِيفَ مَا سَأَلْتَ، وَ أَرْجُو أَنْ يَكُونَ بِحَيْثُ تَوَخَّيْتَ}}؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۵۵-۵۶).</ref> و [[خصال]] و نقل قسمت‌هایی از آن در کتاب‌های معتبر نزد [[اهل تسنن]]<ref>مانند تاریخ مدینة دمشق، نوشته ابن عساکر.</ref>، به صدور آن [[اطمینان]] حاصل شود و در هرصورت، در حصول [[تواتر معنوی]] [[روایات]] و یا دست‌کم در [[تأیید]] مدّعا مؤثر است.
[[ابن عساکر]] - دانشمند معروف و مورد [[اعتماد]] [[اهل تسنن]]<ref>علی بن حسن شافعی (متوفای ۵۷۱) از دانشمندان بزرگ اهل تسنن است؛ سیوطی درباره‌اش گفته است: {{عربی|الامام الکبیر حافظ‍ الشام بل حافظ‍ الدنیا الثقة الثبت الحجة... سمع منه الکبار و کان من کبار الحفاظ‍ المتقنین و من اهل الدین و الخیر، غزیر العلم، کثیر الفضل، جمع بین معرفة المتن و الاسناد}}؛ (سیوطی، طبقات الحفاظ، ص۴۷۵ و ۴۷۶).</ref> - از [[حضرت علی بن ابی طالب]]{{ع}} [[روایت]] کرده است: {{متن حدیث|كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي وَ إِنْ سَكَتُّ ابْتَدَأَنِي، وَ مَا نَزَلَتْ عَلَيْهِ آيَةٌ إِلَّا قَرَأْتُهَا وَ عَلِمْتُ تَفْسِيرَهَا وَ تَأْوِيلَهَا، وَ دَعَا اللَّهَ لِي أَنْ لَا أَنْسَى شَيْئاً عَلَّمَنِي إِيَّاهُ، فَمَا نَسِيتُ مِنْ حَرَامٍ وَ لَا حَلَالٍ وَ أَمْرٍ وَ نَهْيٍ وَ طَاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ، وَ لَقَدْ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ قَالَ: اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبَهُ عِلْماً وَ فَهْماً وَ حُكْماً وَ نُوراً. ثُمَّ قَالَ لِي: أَخْبَرَنِي رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ قَدِ اسْتَجَابَ لِي فِيكَ}}<ref>ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، ج۱۸، ص۱۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۸۶، ح۸۹۹۳.</ref>؛ [[شب]] و [[روز]] بر [[رسول خدا]]{{صل}} وارد می‌شدم و هرگاه از او سؤال می‌کردم، به من پاسخ می‌داد و اگر [[سکوت]] می‌کردم، با من سخن آغاز می‌کرد و هیچ آیه‌ای بر او نازل نشد مگر آن را قرائت کردم و [[تفسیر]] و [[تأویل]] آن را دانستم و برای من [[دعا]] کرد و از [[خدا]] خواست چیزی را که به من [[تعلیم]] داده، فراموش نکنم؛ پس هیچ [[حرام]] و [[حلال]]، [[امر و نهی]]، [[اطاعت]] و معصیتی را فراموش نکردم و دستش را بر سینه‌ام نهاد و گفت: خدایا، دلش را از [[علم]] و [[فهم]] و [[حکمت]] و [[نور]] پر کن. سپس به من فرمود: [[پروردگار]] عز و جل به من خبر داده که [این دعای] مرا دربارۀ تو [[اجابت]] کرده است».
[[حاکم حسکانی]] - دانشمند دیگر [[اهل تسنن]] - <ref>ذهبی - رجال‌شناس معروف اهل تسنن - درباره‌اش گفته است: {{عربی|الحسکانی القاضی المحدّث ابو القاسم عبید الله بن عبد الله بن احمد بن محمد بن حسکان القرشی العاملی النیسابوری الحنفی الحاکم و یعرف بابن الحذاء الحافظ، شیخ متقن ذو عنایة تامة بعلم الحدیث... کان معمرا عالی الاسناد صنف [فی الابواب] و جمع}}؛ (تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۲۵۸، رقم ۱۰۳۲).</ref> نیز با سند متصل از [[حضرت علی]]{{ع}} [[روایت]] کرده است: {{متن حدیث|مَا فِي الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ قَدْ قَرَأْتُهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ عَلَّمَنِي مَعْنَاهَا}}<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳، ح۳۳.</ref>؛ هیچ آیه‌ای در [[قرآن]] نیست مگر اینکه آن را بر [[رسول خدا]]{{صل}} قرائت کردم و معنای آن را به من آموخت».
در [[حدیث]] دیگری نیز از آن [[حضرت]] چنین روایت کرده است: {{متن حدیث|مَا نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا- أَوْ أَمْلَاهَا- عَلَيَّ فَأَكْتُبُهَا بِخَطِّي- وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا- وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا- وَ دَعَا اللَّهَ لِي أَنْ يُعَلِّمَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا، فَلَمْ أَنْسَ مِنْهُ حَرْفاً وَاحِداً}}<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸، ح۴۱.</ref>؛ هر [[آیه]] که بر رسول خدا{{صل}} نازل شد، قرائت آن را به من آموخت و آن را بر من [[املا]] کرد و من آن را با خط‍ خود نوشتم و [[تأویل]] و [[تفسیر]] و [[ناسخ و منسوخ]] و [[محکم و متشابه]] آن را به من [[تعلیم]] داد و از [[خدا]] خواست [[فهم]] و حفظ‍ آن را به من یاد دهد و در اثر آن حتی یک حرف آن را هم فراموش نکردم».
[[ابوجعفر اسکافی]] - از [[دانشمندان]] [[معتزله]] - نیز مضمون روایت [[کلینی]] را با اندکی تفاوت لفظی در ضمن پاسخ‌های [[حضرت علی]]{{ع}} به پرسش‌های [[ابن الکوّا]] آورده است<ref>ر.ک: اسکافی، المعیار و الموازنة، ص۳۰۰.</ref>.
[[محمد بن حسن صفار]] در [[بصائر الدرجات]] فقط‍ در ضمن دو باب درباره اینکه رسول خدا{{صل}} همۀ علمش را به [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آموخته و آن حضرت در [[علم]] [[رسول خدا]]{{صل}} مشارکت داشته و در [[نبوّت]] مشارکت نداشته، ۲۳ [[حدیث]] نقل کرده است<ref>ر.ک: صفّار، بصائر الدرجات، ص۲۹۰-۲۹۴، جزء ۴، باب ۱۰ و ۱۱.</ref> که همۀ آنها بر مدّعای ما دلالت دارد و در باب دیگری نیز روایاتی که با [[صراحت]] این مدعا را ثابت می‌کند، آورده است<ref>ر.ک: صفّار، بصائر الدرجات، ص۱۹۷ و ۱۹۸، جزء ۴، باب ۸، ح۱ و ۳.</ref>. [[علامه مجلسی]] بخشی از این [[روایات]] را در [[بحار الانوار]] آورده است<ref>ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۲۰۸-۲۱۲.</ref>.
بنابراین، [[روایات شیعه]] و [[سنی]] دلالت دارد که [[رسول خدا]]{{صل}} همۀ معانی و [[معارف قرآن]] را به [[حضرت علی]]{{ع}} آموخته است و آن [[حضرت]] نیز بدون کم‌ترین [[خطا]] و اشتباهی همۀ آن معانی و [[معارف]] را دریافت کرده و حتی یک حرف از آن را فراموش نکرده است. روایاتی از قبیل {{متن حدیث|عَلِيٌّ خَازِنُ عِلْمِي}}<ref>ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۳۸، ص۳۱۴، حدیث ۱۸، ج۴۰، ص۲۰۴، حدیث ۱۱؛ ج۴۴، ص۲۳۸، حدیث ۲۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.</ref>، {{متن حدیث|عَلِيٌّ عَيْبَةُ عِلْمِي}}<ref>ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۲۹۷، ح۳۶؛ ج۱۸، ص۳۹۲، ح۹۸؛ ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۱۴۹، ح۵۴ و ص۲۰۴، ح۱۱؛ ج۲۵، ص۳۷، ح۴ و ص۴۳، ح۱۷؛ ج۳۲، ص۳۴۸، ح۳۳۰؛ ج۳۶، ص۲۰۲، ح۶؛ ج۳۷، ص۲۵۷، ح۱۴ و ص۳۱۴، ح۴۹؛ ج۳۸، ص۹۷، ح۱۵ و ص۳۴۱، ح۱۷؛ ج۳۹، ص۲۰۱، ح۳۲ و ص۲۶۷، ح۴۳؛ ج۴۰، ص۱۴، ح۲۹؛ ج۴۱، ص۱۸۲، ح۱۸؛ ج۴۶، ص۲۳۲، ح۹؛ امینی، الغدیر، ج۳، ص۹۵.</ref>، {{متن حدیث|أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۰، ح۱۰۴ و ص۸۷، ح۱۱۴ و ص۲۰۱، ح۴ و ص۲۰۲، ح۶ و ۷ و ص۲۰۳، ح۸ و ص۲۰۴، ح۱۱ و ص۲۰۵، ح۱۲ و ص۲۰۶، ح۱۳-۱۶ و ص۲۸۶؛ ج۴۱ و ص۳۰۱، ح۳۲ و ص۳۲۷؛ ج۱۰، ص۱۲۰، ۱۴۵ و ۴۴۵؛ ج۲۴، ص۱۰۷، ۲۰۳؛ ج۳۳، ص۵۳؛ ج۲۸، ص۱۹۹؛ ج۳۹، ص۴۷، ۲۱۰؛ ج۳۸، ص۱۸۹؛ امینی، الغدیر، ج۵، ص۴۶۸-۵۰۱.</ref>، {{متن حدیث|أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا}}<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۳۴؛ ج۲۶، ص۱۱۱؛ ج۶۹، ص۸۱؛ ج۹۳، ص۵۷؛ ج۴۰، ص۲۰۱، ح۳ و ص۲۰۳، ح۸، ۹، ۱۰ و ص۲۰۷؛ امینی، الغدیر، ج۵، ص۵۰۲.</ref> که در کتاب‌های [[فریقین]] با سندهای متعدد از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل شده نیز [[مؤیّد]] بلکه مؤکّد این مدّعا است؛ زیرا از این‌گونه [[روایات]] به خوبی استفاده می‌شود که [[امام علی]]{{ع}} تمام [[علم]] و [[حکمت]] [[پیامبر]]{{صل}} را بدون کم و کاست دریافت کرده است، و تردیدی نیست که [[دانش]] [[تفسیر قرآن]] جزء عمده و قدر متیقّن علم و حکمت رسول خدا بوده و بنابراین، [[قطعی]] است که امام علی{{ع}} [[برترین]] دانش آموخته [[عصر رسالت]] بوده و تمام معانی و [[معارف قرآن]] و [[تفسیر]] و [[تأویل]] آن را از رسول خدا{{صل}} فراگرفته و به آن عالم و [[آگاه]] گردیده است.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۳-۴۰.</ref>
== [[تفسیر]] همه [[قرآن]] در [[عصر رسالت]] ==
== [[تفسیر]] همه [[قرآن]] در [[عصر رسالت]] ==
این سؤال که در عصر رسالت چه مقدار از قرآن تفسیر شده است، بستگی دارد به اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده باشد؛ زیرا اولاً: [[ثابت]] نیست که در عصر رسالت غیر از رسول خدا{{صل}} [[مفسر]] دیگری برای قرآن بوده باشد و ثانیاً: اگر مفسر دیگری هم بوده، بی‌تردید به مقدار رسول خدا{{صل}} قرآن را تفسیر نکرده است.
این سؤال که در عصر رسالت چه مقدار از قرآن تفسیر شده است، بستگی دارد به اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} چه مقدار از قرآن را تفسیر کرده باشد؛ زیرا اولاً: [[ثابت]] نیست که در عصر رسالت غیر از رسول خدا{{صل}} [[مفسر]] دیگری برای قرآن بوده باشد و ثانیاً: اگر مفسر دیگری هم بوده، بی‌تردید به مقدار رسول خدا{{صل}} قرآن را تفسیر نکرده است.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش