پرش به محتوا

افزایش علم معصوم در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۸۷: خط ۱۸۷:


در این گونه از گزارشات، سخنی از [[ازدیاد علم]] [[پیامبر]]{{صل}} یا امام و یا [[حکم]] آن مطرح نیست، اما در این وقایع، به صورت عملی، از سوی خداوند علمی بر علوم ایشان افزوده شده است. اگر این وقایع تنها برای پیامبر{{صل}} هم نقل شده باشد، کافی است تا این [[شأن]] برای [[امام]] نیز به [[اثبات]] برسد و به نقل مصادیق آن برای امام نیاز نیست؛ چراکه بر اساس [[ضرورت]] شراکت امام در [[علم پیامبر]]<ref>در صفحه ۱۲۹ همین نوشتار، درباره شراکت امام در علم پیامبر سخن گفتیم.</ref> و نیز [[قانون]] کلی “اثبات تمام [[مقامات]] و [[شئون پیامبر]] برای [[ائمه]] بعد از ایشان، مگر مقامات خاصی مانند [[نبوت]] و افضلیت”<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۵۲؛ ج۳۵، ص۲۵۷.</ref>، به ویژه با ضمیمه [[روایات]] [[نزول]] و ورود [[فرشتگان]] بر [[ائمه اطهار]]{{عم}}، این شأن برای امام نیز به اثبات می‌رسد<ref>[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان، محمد تقی]]، [[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]، ص ۱۵۱-۱۸۶.</ref>.
در این گونه از گزارشات، سخنی از [[ازدیاد علم]] [[پیامبر]]{{صل}} یا امام و یا [[حکم]] آن مطرح نیست، اما در این وقایع، به صورت عملی، از سوی خداوند علمی بر علوم ایشان افزوده شده است. اگر این وقایع تنها برای پیامبر{{صل}} هم نقل شده باشد، کافی است تا این [[شأن]] برای [[امام]] نیز به [[اثبات]] برسد و به نقل مصادیق آن برای امام نیاز نیست؛ چراکه بر اساس [[ضرورت]] شراکت امام در [[علم پیامبر]]<ref>در صفحه ۱۲۹ همین نوشتار، درباره شراکت امام در علم پیامبر سخن گفتیم.</ref> و نیز [[قانون]] کلی “اثبات تمام [[مقامات]] و [[شئون پیامبر]] برای [[ائمه]] بعد از ایشان، مگر مقامات خاصی مانند [[نبوت]] و افضلیت”<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۵۲؛ ج۳۵، ص۲۵۷.</ref>، به ویژه با ضمیمه [[روایات]] [[نزول]] و ورود [[فرشتگان]] بر [[ائمه اطهار]]{{عم}}، این شأن برای امام نیز به اثبات می‌رسد<ref>[[محمد تقی یارمحمدیان|یارمحمدیان، محمد تقی]]، [[ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت (کتاب)|ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت]]، ص ۱۵۱-۱۸۶.</ref>.
==[[روایات پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}==
[[روایات]] یاد شده در فصل قبل که بر [[فراگیری علوم]] توسط [[ائمه]]{{عم}} به روش‌های مختلف دلالت دارند، مؤید کامل نبودن و افزایش‌پذیری [[علوم]] ائمه‌اند؛ زیرا در صورت تام بودن علوم آنان، تأکید بر فراگیری علوم توسط ائمه{{عم}} از [[پیامبر]]{{صل}}، دریافت [[الهام]]، [[تأیید]] به [[روح القدس]]، [[تحدیث فرشتگان]]، همراه داشتن و مطالعه کتاب‌های ویژه و...، تکرار دانشی موجود نزد آنان خواهد بود که گرچه در برخی موارد فوایدی دارد و مطلوب است، تکرار پیوسته آنها در طول [[زندگی]] مطلوب نیست. ظاهر روایات نیز جدید بودن علوم عطاشده به آنان و [[ناآگاهی]] پیشین ائمه{{عم}} به آن علوم را می‌رساند.
در روایات یادشده، به [[صراحت]] از [[آموزش]] علوم توسط پیامبر{{صل}} به امیرالمؤمنین{{ع}} سخن به میان آمده است. ظاهر این روایات این است که امیرالمؤمنین{{ع}} این علوم را نمی‌دانستند و پیامبر{{صل}} به ایشان آموختند؛ نه آنکه امیرالمؤمنین{{ع}} می‌دانستند و پیامبر آن را برای ایشان تکرار کرده باشند. دست برداشتن از ظاهر این روایات، بسیار دشوار است. تعابیری مانند:{{متن حدیث|علم رسول الله‌{{صل}} عليا{{ع}}، أَمَرَهُ أَنْ يُعَلِّمَهُ عَلِيّاً{{ع}}، أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ{{صل}} إِلَى عَلِيٍّ، عَلَّمَنِيهِ وَ حَفِظْتُهُ وَ...}} که پیش‌تر بیان شد، [[ظهور]] روشنی در همین مطلب دارد.
روایات دیگری نیز که نشان می‌دهند امیرالمؤمنین{{ع}} برخی مطالب را نمی‌دانستند و پیامبر{{صل}} به ایشان آموختند، مؤید افزایش‌پذیری [[علم]] ایشان است. در روایتی از امیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده است که آن [[حضرت]] همراه پیامبر{{صل}}، به پیرمردی برخوردند که آن حضرت او را نشناخت و پیامبر{{صل}} آن فرد را [[حضرت خضر]]{{ع}} معرفی کردند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰.</ref>. در روایتی خبر داده شده است که [[امام علی]]{{ع}} [[شیطان]] را دید که نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمده بود و از ایشان برای [[بخشایش]] خود [[دعا]] می‌طلبد. بنابراین نقل، آن حضرت ابتدا او را نشناخت و پیامبر{{صل}} شیطان را به او شناساندند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبارالرضا{{ع}}، ج۲، ص۷۲.</ref>.
[[سوده دختر عماره]]، [[قصه]] [[دادخواهی]] خود را از یکی از [[کارگزاران]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} چنین برای [[معاویه]] گزارش داد که وقتی برای [[شکایت]] نزد [[امام علی]]{{ع}} رفته بود، آن [[حضرت]] مشغول [[نماز]] بودند که با [[آگاهی]] از حضور او نماز خود را کوتاه کردند و درخواست وی را جویا شدند. [[سوده]] شکایت خود را مطرح کرد. امیرالمؤمنین{{ع}} به [[گریه]] افتادند و فرمودند: خدایا تو بر من و آنها شاهدی که من به آنان دستور نداده‌ام به [[بندگان]] تو [[ظلم]] کنند و [[حق]] تو را ترک کنند. آن گاه حضرت دستور [[عزل]] آن [[مسئول]] را صادر کردند<ref>ر.ک: احمد بن طیفور، بلاغات النساء، ص۴۷.</ref>. این نقل نیز نشان می‌دهد که [[علم]] آن حضرت به کارهای کارگزارانش، تام و بالفعل نبوده است.
در روایتی نقل شده است که [[امام حسین]]{{ع}} درباره [[سوره قدر]] از امیرالمؤمنین{{ع}} مطلبی پرسید. آن حضرت فرمودند: من درباره آن چیزی می‌دانم که تو نمی‌دانی<ref>علی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص۷۹۳-۷۹۴؛ {{متن حدیث|إِنِّي أَعْلَمُ فِيهَا مَا لَا تَعْلَمُ‌}}؛ همچنین ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۰، ص۷۱.</ref>. سپس مطالبی را درباره آن بیان فرمودند. این تعبیر به [[صراحت]] بر تام نبودن علم امام حسین{{ع}} دلالت دارد.
در مقابل این [[روایات]] که بر ناتمام بودن [[دانش]] [[ائمه]]{{عم}} دلالت دارند، روایاتی بر تمامیت [[علوم]] ایشان صحه می‌گذارند. در روایتی از امیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده است: «هیچ چیز را که [[خداوند]] به او ([[پیامبر]]{{صل}}) آموخته بود از [[حلال و حرام]]، [[امر و نهی]]، [[خبرهای گذشته و آینده]]، [[تعالیم]] نازل شده بر پیشینیان (اعم از) [[اطاعت]] یا [[معصیت]]، فروگذار نکرد و (همه آنها را) به من آموخت»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۲. سند این روایت، موثق است.</ref>. در روایاتی دیگر، آن حضرت [[وارث]] [[علم پیامبر]]{{صل}} و علوم تمام [[پیامبران]] و اوصیای آنان معرفی شده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۵۷؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۹۴.</ref>. در روایتی [[نبوی]] نیز بر مضمون همین [[حدیث]] این‌گونه تأکید شده که خداوند تمام علوم [[فرشتگان]] و پیامبران را به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و آن [[حضرت]] تمام [[علوم]] خود را به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آموخته است<ref>سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۵۶۶؛ محمد بن علی صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. از این‌گونه [[روایات]] ممکن است تام بودن علوم امیرالمؤمنین{{ع}} [[استنباط]] شود.
در روایاتی [[مستفیض]]، از امیرالمؤمنین{{ع}} نقل شده است که فرمودند: {{متن حدیث|سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‌}}<ref>قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۷، ص۶۱۰-۶۲۲؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۰، ص۱۱۷-۱۲۸.</ref>؛ «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا از دست بدهید». گویا این سخن، بارها از امیرالمؤمنین{{ع}} صادر شده است. در برخی از این نقل‌ها آمده است: «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. آیا نمی‌پرسید از کسی که [[علم]] [[مرگ‌ها]]، [[بلاها]] و نسب‌ها نزد اوست؟!»<ref>محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۶۶-۲۶۸.</ref> در [[نقلی]] دیگر از این مجموعه آمده است: «از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. قسم به خدایی که جانم در دست اوست، درباره چیزی از این [[زمان]] تا [[قیامت]] نمی‌پرسید، مگر آنکه شما را از آن خبر می‌دهم و از هیچ گروهی که صد نفر را [[هدایت]] یا [[گمراه]] می‌کند (نمی‌پرسید)، مگر آنکه شما را از فراخواننده آنان، [[رهبر]] و حرکت دهنده آنان و محل [[سوار شدن]] و فرود آمدن آنان خبر می‌دهم»<ref>محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه ۹۳، ص۱۳۷؛ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۲، ص۶۷۶؛ همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۹۶؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۲۸۲.</ref>.
البته اگر این روایات تام و کامل بودن [[علوم ائمه]]{{عم}} را [[اثبات]] کنند، تام بودن علوم آنان را از ابتدای [[تولد]] نمی‌رسانند؛ زیرا در برخی از همین روایات بر فراگیری این علوم از پیامبر اکرم{{صل}} تصریح شده که با توجه به [[ظواهر]] این روایات، این فراگیری در [[طول حیات]] آن حضرت بوده است، نه در عالَمی پیش از این [[جهان]]. در برخی از این روایات آمده است که امیرالمؤمنین{{ع}} هر [[روز]] و شب نزد [[پیامبر]]{{صل}} می‌رفتند و آن [[حضرت]] به ایشان علومی را می‌آموختند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۲. سند این روایت، موثق است.</ref>. این [[روایات]] چنان که گفته شد، [[ظهور]] در آن دارند که آن حضرت این [[علوم]] را نمی‌دانستند و از پیامبر{{صل}} فراگرفته است.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۱۷.</ref>
==[[روایات امام حسن]]، [[امام حسین]] و [[امام سجاد]]{{عم}}==
گفته شد که [[امام حسن]]، امام حسین و امام سجاد{{عم}}، از طریق فراگیری از پیامبر{{صل}} و [[امامان]] پیشین مطالبی را دریافتند. همچنین شیوه‌های دیگری که برای دریافت علوم توسط آنان بیان شد، مؤید آن است که علوم آنان افزایش‌پذیر بوده است.
روایاتی هم که نشان می‌دهند ایشان برخی از مطالب را نمی‌دانستند و با [[راهنمایی]] پیامبر یا [[امام]] پیشین یاد گرفته‌اند، ظهور روشنی در افزایش‌پذیری علوم آنان دارد. در روایتی از امام حسین{{ع}} نقل شده است که به همراه [[امام مجتبی]]{{ع}} نزد پیامبر{{صل}} رفتند؛ در حالی که [[جبرئیل]]{{ع}} به شکل [[دحیة بن خلیفه کلبی]] نزد آن حضرت بود. آنان جبرئیل{{ع}} را نشناختند و [[گمان]] کردند که [[دحیه]] کلبی از [[سفر]] [[شام]] برگشته است و [[منتظر]] سوغات او بودند<ref>محمد بن علی بن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۱۲؛ {{متن حدیث|دخلت مع الحسن{{ع}} على جدّي رسول اللّه{{صل}} و عنده جبرئيل{{ع}} في صورة دحية الكلبيّ، و كان دحية إذا قدم من الشام على رسول اللّه{{صل}} حمل لي و لأخي خرنوبا و نبقا و تينا، فشبّهناه بدحية بن خليفة الكلبيّ...}}؛ همچنین ر.ک: سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، ج۳، ص۲۶۱؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۳، ص۳۹۱.</ref>. روایات دیگری نیز بر تام نبودن علوم آنان دلالت دارد<ref>روایتی دلالت دارد که امام حسین{{ع}} قاتل امام حسن{{ع}} را نمی‌شناخت (ر.ک: محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۳، ص۱۶؛ محمدبن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۵۹). در روایت دیگر آمده است که امام حسن و امام حسین{{عم}}، هنگام بازگشت به خانه، وقتی که مادرشان حضرت زهرا{{س}} را به حالت خواب دیدند، از رحلت ایشان آگاه نبودند و علت خوابیدن مادرشان را از اسماء پرسیدند (علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۵۰۰). برای مطالعه نمونه‌های دیگر، ر.ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۸۵؛ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۹۱ و ج۴، ص۳۳-۳۴؛ سیدهاشم بحرانی، مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر، ج۳، ص۵۲۸.</ref>.
در [[نقلی]] آمده است که در [[روز عاشورا]]، [[امام حسین]]{{ع}} در آخرین لحظات برای خداحافظی به بالین [[امام زین العابدین]]{{ع}} که به شدت [[بیمار]] بود، آمدند. امام زین العابدین{{ع}} از سرانجام گفت‌و‌گوهای آن [[حضرت]] با [[سپاه عمر بن سعد]] پرسیدند. هنگامی که از وقوع [[جنگ]] [[آگاهی]] یافتند، از حال یکایک [[اصحاب]] و مردان [[بنی هاشم]] سؤال کردند و امام حسین{{ع}} خبر [[شهادت]] آنان را به ایشان دادند. امام زین العابدین{{ع}} پس از شنیدن این خبرها به شدت گریستند<ref>ر.ک: لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم{{ع}}، موسوعة کلمات الامام الحسین{{ع}}، ص۵۸۳- ۵۸۴.</ref>. این [[پرسش‌ها]] و [[گریه]] آن حضرت پس از شنیدن آن خبرها، به طور روشن دلالت بر آن دارد که [[علم]] آن حضرت درباره این امور کامل نبوده است و ظاهر تعابیر و [[تغییر]] حال ایشان به خوبی حکایت از آن دارد که آن حضرت علم به این حوادث را از زبان [[مبارک]] [[پدر]] بزرگوارشان امام حسین{{ع}} شنیدند. [[روایات]] دیگری نیز درباره آن حضرت نشان دهنده تام نبودن علم ایشان است<ref>ندانستن مقصود پیرمردی که حنا نبستن ریش خود را به فردی بهتر از خود و امام نسبت می‌داد (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱۳، ص۱۵۷؛ محمد بن علی صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۱۸)؛ و نشناختن فرشته‌ای که به شکل سواره‌ای مجسم شده بود و در روز عاشورا از اهل حرم حمایت می‌کرد (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۴۳).</ref>.
روایتی از این [[امامان]] که بر تام بودن [[علم امام]] دلالت کند، یافت نشد.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۲۰.</ref>
==[[روایات امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}}==
[[روایات]] این دو [[امام]] بزرگوار در این موضوع، حجم قابل توجهی دارند. به همین دلیل، این روایات را در دو دسته به بحث می‌گذاریم: دسته اول، روایاتی‌اند که از آنها این‌گونه برداشت می‌شود که [[ائمه]]{{عم}} به تمام حقایقی که [[علم]] به آنها ممکن است، آگاه‌اند؛ دسته دوم روایات و شواهدی‌اند که بر افزایش‌پذیری [[دانش]] آنان دلالت دارند. ابتدا شواهد مؤید هر دیدگاه را نقل می‌کنیم؛ سپس به جمع‌بندی آنها می‌پردازیم:
===شواهد تام بودن [[علوم ائمه]]{{عم}}===
پیش از این، در روایات این دو امام نقل شد که [[علوم الهی]] دو گونه‌اند: علومی که مختص [[ذات مقدس]] خداوندند؛ و علومی که [[خداوند]] به [[پیامبران]] و [[فرشتگان]] خود آموخته است. تمام [[علوم]] نوع دوم در [[اختیار]] ائمه{{عم}} قرار گرفته است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، {{عربی|باب أن الأئمة{{عم}} یعلمون جمیع العلوم التی خرجت}}، ص۶۳۴؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، {{عربی|باب فی الأئمة{{عم}} أنه صار إلیهم جمیع العلوم التی خرجت إلی الملائکة و الأنبیاء و أمر العالمین}}، ص۱۰۹.</ref>. روایاتی که ائمه{{عم}} را [[وارث]] [[علوم پیامبران]]{{عم}} و [[پیامبر اعظم]]{{صل}} معرفی می‌کنند نیز همین مطلب را می‌رسانند<ref>پیش از این در بحث فراگیری از پیامبر{{صل}} و امامان پیشین{{عم}}، به این روایات اشاره شد.</ref>. همچنین روایاتی از آن دو امام، به ویژه امام صادق{{ع}} نقل شده که ائمه{{عم}} به گذشته، [[آینده]]، [[آسمان‌ها]]، [[زمین]]، [[بهشت و جهنم]]، و خلاصه تمام امور - غیر از علومی که مختص [[ذات خداوند]] است - علم دارند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، {{متن حدیث|بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ{{عم}} يَعْلَمُونَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ‌، وَ أَنَّهُ لَايَخْفى عَلَيْهِمُ الشَّيْ‌ءُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ}}، ص۶۴۸؛ محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، {{عربی|باب في علم الأئمة بما في السماوات و الأرض و الجنة و النار و ما كان و ما هو كائن إلى يوم القيامة}}؛ ص۱۲۷. این روایات، مستفیض‌اند.</ref>. [[روایات]] [[مشاهده]] [[ملکوت آسمان‌ها و زمین]] توسط [[ائمه]]{{عم}} - که از [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} نیز نقل شده است- از دیگر مزیدات این دیدگاه است<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۰۶-۱۰۷. روایات این موضوع، مستفیض‌اند.</ref>. از ظاهر این دسته از روایات، ممکن است تام بودن [[علوم ائمه]]{{عم}} [[استنباط]] شود.
روایات متعددی نیز از این دو [[امام]] این مطلب را می‌رسانند که هیچ پرسشی نیست که از امام پرسیده شود و امام در پاسخ به آن اظهار عجز کند. توجیهی که در این روایات برای این توان [[علمی]] امام آمده این است که [[خداوند]] [[حکیم‌تر]] و کریم‌تر از آن است که فردی را [[حجت]] خود بر [[مردم]] معرفی کند؛ آن‌گاه او را به خود واگذارد و درهای [[علوم]] را بر او ببندد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۰-۶۵۴. در این صفحات، چهار روایت در این زمینه نقل شده است که سه روایت اخیر آن دارای سند صحیح‌اند. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۲۲-۱۲۷. در این صفحات، روایات متعدد و مستفیضی با این محتوا نقل شده است.</ref>. در یکی از این روایات، این دلیل از زبان امام صادق{{ع}} این‌گونه نقل شده است: خداوند بزرگ‌تر، عزیزتر و گرامی‌تر از آن است که [[اطاعت]] بنده‌ای را [[واجب]] گرداند که [[علم]] [[آسمان]] و زمینش را از او مخفی می‌کند. سپس فرمودند: (این علوم را) از او مخفی نمی‌کند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۴؛{{متن حدیث|اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ ثُمَّ قَالَ لَا يَحْجُبُ ذَلِكَ عَنْهُ}}؛ سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۲۴.</ref>. در روایتی دیگر، آن [[حضرت]] در برابر فردی که [[مالی]] از آن حضرت را تلف کرده و در برابر [[پرسش]] امام، منکر کار خود بود، به دو نفر از اصحابش فرمودند: اگر شما (هم) امنای [[خداوند]] و [[جانشینان]] خداوند در [[زمین]] و [[حجت]] او بر بندگانش بودید، بر شما پنهان نمی‌ماند که او با آن [[مال]] چه کرده است. آن فرد در ادامه اعتراف کرد و [[سخن امام]] را [[تأیید]] نمود<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۲۲.</ref>
===شواهد افزایش‌پذیری [[علوم ائمه]]{{عم}}===
در مقابل این دسته از [[روایات]]، روایاتی دیگر دلالت بر آن دارند که [[علوم اهل بیت]]{{عم}} یکباره نزد آنان نبوده، بلکه به تدریج به آنان عطا شده است.
چنان که گفته شد، تمام روایاتی که در بحث روش‌های [[علم‌آموزی ائمه]]{{عم}} بیان شدند، [[ظهور]] در آن دارند که [[ائمه]]{{عم}} این [[علوم]] را به روش‌های یادشده فراگرفته‌اند. مرور بر روایات [[فراگیری دانش]] از حجت پیشین، دریافت از [[روح القدس]]، [[الهام]] و... به روشنی ظهور در این مطلب دارند که ائمه{{عم}} این علوم را نمی‌دانستند و فراگرفته‌اند؛ نه آنکه می‌دانستند و برای آنان تکرار شده است.
برخی روایات [[صراحت]] بیشتری در افزایش‌پذیری علوم ائمه{{عم}} دارند. در روایات متعددی از [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} نقل شده است: {{متن حدیث|‌لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، {{عربی|بَابُ لَوْ لَا أَنَّ الْأَئِمَّةَ{{عم}} يَزْدَادُونَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَهُمْ‌}}، ص۶۲۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، {{عربی|باب فی الأئمة أنهم یزدادون فی اللیل و النهار و لو لا ذلک لنفد ما عندهم}}، ص۳۹۵.</ref>؛ «اگر بر ([[علم]]) ما افزوده نشود، پایان می‌پذیرد». در برخی از این روایات تأکید شده است که هر [[روز]] و هر شب، بر علم آنان افزوده می‌شود<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، {{عربی|باب فی الأئمة أنهم یزدادون فی اللیل و النهار و لو لا ذلک لنفد ما عندهم}}، ص۳۹۵. این روایات، مستفیض‌اند.</ref>. در روایتی از امام باقر{{ع}} نقل شده است که عالم ما [[غیب]] نمی‌داند و اگر خداوند عالم ما را به خودش واگذارد، مانند برخی از شما خواهد بود، ولی به او لحظه به لحظه آموخته می‌شود<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۵؛ {{متن حدیث|إِنَّ عَالِمَنَا لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لَوْ وَكَلَ اللَّهُ عَالِمَنَا إِلَى نَفْسِهِ كَانَ كَبَعْضِكُمْ وَ لَكِنْ يَحْدُثُ إِلَيْهِ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ}}؛ سند این روایت، صحیح است.</ref>. در روایتی دیگر از [[امام کاظم]]{{ع}} نقل شده است که {{متن حدیث|كَانَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ{{ع}} يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا}}<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۹۵. سند این روایت، صحیح است.</ref>؛«[[ابوجعفر]] ([[امام باقر]]{{ع}}) پیوسته می‌گفت: اگر بر ([[علوم]]) ما افزوده نشود، ([[علم]] ما) پایان می‌پذیرد». در [[نقلی]] دیگر از [[زراره]]، همان جمله از امام باقر{{ع}} نقل شده است: {{متن حدیث|لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۳۳؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۹۲؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۳۱۲. سند این روایت، صحیح است.</ref>؛ «اگر به (علم) ما افزوده نشود، تمام می‌شود». چنان که می‌بینیم، این [[روایات]] به [[صراحت]] از افزایش‌پذیری و تمامیت نداشتن [[علوم ائمه]]{{عم}} سخن می‌گویند. سند این روایات نیز معتبر است.
در برخی از این روایات آمده است که هر [[شب جمعه]] علومی بر [[دانش]] [[ائمه]]{{عم}} افزوده می‌شود. بنابراین روایات، [[روح]] [[امام]] هر شب جمعه به سوی [[عرش]] [[عروج]] کرده، [[عرش الهی]] را [[طواف]] می‌کند و در حالی باز می‌گردد که بر علومش بسیار افزوده شده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، {{عربی|بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ{{عم}} يَزْدَادُونَ فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ}}، ص۶۲۹؛ محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۳۰ - ۱۳۲.</ref>. در برخی از این روایات تأکید شده که بر [[دانش امام]] در این شب به مقدار زیادی افزوده می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۳۰؛ {{متن حدیث|وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِيرِ}}. همچنین ر.ک: محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۱۳۰.</ref>. در تعدادی از این روایات آمده است که اگر بر این علوم افزوده نمی‌شد، [[علم امام]] پایان می‌پذیرفت: {{متن حدیث|وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَأَنْفَدْنَا}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۳۱؛ محمدبن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۳۰.</ref>.
همچنین در روایات متعدد از امام باقر و [[امام صادق]]{{عم}} نقل شده است که در [[شب قدر]]، خبر حوادث آن سال تا شب قدر [[سال]] بعد، به [[امام]] گفته می‌شود. این [[علم]]، شامل تمام خیر و شرهایی است که به [[بندگان]] می‌رسد؛ [[مرگ]] یا [[زندگی]]، [[فقر]] یا [[ثروت]]، [[توفیق]] [[زیارت]] [[خانه]] [[خداوند متعال]]، و خلاصه تمام مقدرات بندگان تا شب قدر سال [[آینده]]، بر امام عرضه می‌شود<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، {{عربی|باب ما یلقی إلی الأئمة فی لیلة القدر مما یکون فی تلک السنة و نزول الملائکة علیهم}}، ص۲۲۰. این روایات مستفیض‌اند.</ref>. در برخی از این [[روایات]] تصریح شده است که اگر این [[علوم]] نبود، امام نمی‌دانست که در آن سال چه چیز محقق خواهد شد<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۲، ح۱۱: {{متن حدیث|وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْلَمْ مَا يَكُونُ فِي تِلْكَ السَّنَةِ}}. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۱، ح۳.</ref>. به طور طبیعی، از این روایات این‌گونه به دست می‌آید که در هر شب قدر بر [[دانش امام]] افزوده می‌شود.
روایاتی دلالت بر آن دارند که هرگاه امامی به [[امامت]] می‌رسد، امام پیشین هر آنچه نزد اوست، به امام پس از خود تحویل می‌دهد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، {{متن حدیث|بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ‌، وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالى‌: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَنَتِ إِلَى أَهْلِهَا» فِيهِمْ{{عم}} نَزَلَتْ‌}}، ص۲۷۷. سند حدیث چهارم این مجموعه، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۷۶. در این منبع، چند روایت به این مضمون از آن حضرت نقل شده است که برخی سند صحیح دارند.</ref>. در یکی از این روایات، به [[صراحت]] بیان شده است که امام هر [[زمان]]، در آخرین لحظه [[عمر]] امام پیشین، علوم او را دریافت می‌کند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، {{عربی|بَابُ وَقْتِ مَا يَعْلَمُ الْإِمَامُ جَمِيعَ عِلْمِ الْإِمَامِ الَّذِي قَبْلَهُ عَلَیْهِمْ جَمِیعَاً السَّلَامُ‌}}، ص۶۸۵. سند حدیث دوم این مجموعه، موثق است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۷۷.</ref>. این [[روایات]] نشان می‌دهند که [[علم امام]]، پیش از تحویل گرفتن [[مقام امامت]] کامل نیست. در روایات دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده است: «هر امامی که از [[دنیا]] می‌رود، به [[امام]] پس از او دانشی همانند [[دانش امام]] پیشین عطا می‌شود و افزایشی در پنج جزء نیز خواهد داشت»<ref>محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۴۲۳. سه روایت در این منبع با این محتوا نقل شده که سند این روایات به دلیل مجهول بودن عبد الحمید بن النظر، ضعیف است.</ref>. این روایات، درباره محتوای این [[دانش]] افزوده شده سخن نگفته‌اند. احتمال دارد که این افزایش مربوط به امور جاری [[جهان]] یا مقدرات [[تغییر]] پذیر باشد. از این رو، [[علم]] به این امور، در حال تغییر است؛ و بنابراین امام بعدی از تحولات جهان [[آگاه]] می‌شود<ref>علامه مجلسی احتمال داده است که این پنج مورد به پنج موردی اشاره دارد که در آیه ۳۴ سوره مبارکه لقمان ذکر شده و علم کامل و دقیق آن فقط نزد خداوند است و در این پنج مورد، به تناسب اعمال مردم، بدا حاصل می‌شود. بنابراین علم امام بعدی از علم امام پیشین کامل‌تر خواهد بود (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۷۵).</ref>.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۲۴.</ref>
==[[روایات امام کاظم]] و [[امام رضا]]{{عم}}==
ممکن است برخی روایات این دو امام بزرگوار، شاهدی بر تام بودن [[علوم ائمه]]{{عم}} دانسته شوند. در روایتی نقل شده است که در دوران [[امامت امام صادق]]{{ع}}، [[امام کاظم]]{{ع}} [[انجیل]] را برای یکی از علمای [[مسیحی]] [[تلاوت]] کردند؛ به گونه‌ای که آن عالم آرزوی شاگردی ایشان را کرد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶۳-۵۶۴؛ علی بن حسین بن بابویه، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص۱۳۹.</ref>. این [[روایت]] نشان می‌دهد که امام حتی پیش از دوره امامتش به بسیاری از [[علوم ویژه]] و موهبتی آگاه است؛ هر چند بر تام بودن علم ایشان دلالت ندارد. در پایان روایت یادشده آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} پس از [[آگاه]] شدن از این قضیه فرمودند: «[[خداوند]] کسی را در [[زمین]] [[حجت]] خود قرار نمی‌دهد که از او سؤالی بپرسند و او بگوید نمی‌دانم»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۶۳-۵۶۴.</ref>. در [[روایت]] دیگری از [[امام کاظم]]{{ع}} پرسیده شده است: آیا ممکن است که از [[امام]] سؤالی درباره [[حلال و حرام]] بپرسند و او نداند. آن [[حضرت]] فرمودند: خیر (چنین حالتی رخ نمی‌دهد)؛ ولی گاهی از امام می‌پرسند و او پاسخ آن را می‌داند، ولی (به [[اختیار]] خود و برای رعایت مصالحی) پاسخ نمی‌دهد<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۳-۴۴. در این منبع، این مطلب با سه سند نقل شده که هر سه سند، صحیح است.</ref>. در [[روایات]] دیگری نیز بر این مطلب تأکید شده که از [[ویژگی‌های امام]] و [[حجت خدا]] آن است که اگر از او سوالی بپرسند، پاسخ می‌دهد و از پاسخ هیچ پرسشی [[ناتوان]] نیست<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۱۲؛ عبد الله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۳۹.</ref>.
از امام کاظم{{ع}} نقل شده است که خداوند دینش را کامل کرد و [[قرآن]] را که بیان کننده هر چیزی است، فرو فرستاد که در آن حلال و حرام، حدود و تمام چیزهایی که [[مردم]] به آن نیاز دارند، بیان شده است و این [[علوم]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} در [[نسل]] او از [[امامان معصوم]] قرار گرفته است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۸۹؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبة، تحقیق علی اکبر غفاری، ص۲۱۷.</ref>. این محتوا با بیانی دیگر نیز از آن امام نقل شده است که پیامبر{{صل}} تمام چیزهایی را که مردم به آن نیازمندند، به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آموختند<ref>ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۳؛ محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۵۰۵-۵۰۶. سند این روایت، صحیح است.</ref>.
بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل کردند که بال پرنده‌ای در [[آسمان]] حرکت نمی‌کند، مگر آنکه ما به آن آگاهیم<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۳۲.</ref>. [[روایات]] یادشده می‌توانند از مؤیدات تام بودن [[علوم ائمه]]{{عم}} به شمار آیند.
در مقابل این دسته از روایات، از برخی نقل‌ها ممکن است برداشت شود که علوم ائمه{{عم}} کامل نیست. در روایتی آمده است که [[سندی بن شاهک]]، خرماهایی [[مسموم]] را برای [[امام کاظم]]{{ع}} آورد و آن [[حضرت]] از آن خرماها خوردند. سپس اثر سم را در [[بدن]] خود [[حس]] کردند: {{عربی|فأکل منه فاحس بالسم}}<ref>ر.ک: محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. از [[امام رضا]]{{ع}} پرسیده شده است که آیا امام کاظم{{ع}} می‌دانستند آن خرماها مسموم‌اند و از آنها خوردند یا نمی‌دانستند؟ [[امام]] پاسخ دادند: [[محدِّث]] - که فرشته‌ای است- از او غایب شد<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۶۰۴: {{متن حدیث|غَابَ عَنْهُ الْمُحَدِّثُ‌}}.</ref>؛ یعنی به او خبر نداد که خرماها مسموم است. از این رو، امام بدون [[علم]] به مسموم بودن، از آنها خوردند. بنا بر روایتی دیگر، امام رضا{{ع}} در پاسخ این [[پرسش]] فرمودند: [[خداوند]] [[فراموشی]] را بر ایشان مسلط کرد تا امر (مقدر شده) درباره او انجام شود<ref>محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۱: {{متن حدیث|أَنْسَاهُ لِيُنْفِذَ فِيهِ الْحُكْمَ‌}}. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۴۸۳-۴۸۴.</ref>. به هر حال، این روایات نشان می‌دهند که در آن لحظه، امام از مسموم بودن آن خرماها [[آگاهی]] نداشتند.
در گزارشی دیگر آمده است که امام کاظم{{ع}} هنگامی که در [[زندان هارون]] بودند، [[دعا]] کردند خداوند او را از آن [[زندان]] [[نجات]] دهد. فرستاده [[هارون]] وارد زندان شد و آن حضرت را نزد هارون فراخواند. مطابق این نقل، امام کاظم{{ع}} از علت احضارش خبر نداشتند و ترسیدند در آن هنگامه شب، شری از هارون به ایشان برسد. به این دلیل با [[ناامیدی]]، [[اندوه]] و [[ترس]] به نزد هارون رفتند. اما هارون در همان شب دستور [[آزادی]] امام را صادر کرد<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۳۷۷-۳۷۸؛ همو، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۹۴.</ref>. این گزارش، حالاتی را به [[امام]] نسبت می‌دهد که نشان دهنده عدم [[علم امام]] به [[آینده]] و سرنوشتش می‌باشد<ref>به نظر می‌رسد تعابیر به کار رفته در این روایت، در صورت صحت، از راوی است. ترس از شهادت، در شأن یک مؤمن متوسط نیست؛ چه رسد به امام معصوم. روایات متعددی نیز نشان می‌دهند که آن حضرت از مرگ ترسی نداشتند و بارها هنگام روبه‌رو شدن با هارون، به صراحت با او مخالفت کردند. برای نمونه، در نقلی آمده است که وقتی هارون خواست فدک را به امام کاظم{{ع}} برگرداند، امام فرمودند: آن را نمی‌پذیرم، مگر با رعایت حدود آن. و وقتی هارون حدود فدک را پرسید، آن حضرت تمام سرزمین‌های اسلامی را حدود آن معرفی فرمودند که نشان می‌دهد مقصود آن حضرت این بود که حکومت شایسته او نیست و باید به ایشان واگذار شود (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱). در روایتی دیگر نیز نقل شده است که وقتی آن حضرت را به دربار هارون احضار کردند. هارون نظر امام را درباره قصرش پرسید. آن حضرت آن را خانه فاسقان معرفی کردند و آیاتی را تلاوت فرمودند که هارون را از متکبران در زمین و از کسانی معرفی می‌کرد که از حق با شواهد متعددش پیروی نمی‌کنند. در این گفت‌و‌گو هارون به شدت به خشم آمد (محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر، ج۲، ص۲۹؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۲۶۲).</ref>.
در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} نقل شده است که [[پدر]] بزرگوارشان [[امام کاظم]]{{ع}}، با اینکه عقلشان قابل مقایسه با دیگران نبود، گاهی با سیاه‌ترین غلامانش [[مشورت]] می‌کرد. به ایشان گفته می‌شد: شما با مانند این ([[غلام]]) مشورت می‌کنید؟ می‌فرمودند: گاهی [[خداوند تبارک و تعالی]]، (گرهی) را با زبان او می‌گشاید. از همین روی، گاهی غلامانش درباره [[زمین‌ها]] و امور [[کشاورزی]] نظری می‌دادند و ایشان به آن عمل می‌کردند<ref>ر.ک: احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۶۰۲.</ref>. در روایتی دیگر آمده است که [[امام رضا]]{{ع}} به قبض و بسط [[علم امام]] اشاره کردند و فرمودند: {{متن حدیث|يَبْسُطُهُ فَيَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنْهُ فَلَا يَعْلَمُ}}<ref>محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۴.</ref>؛ «[[علم]] برای او گسترده می‌شود، پس می‌داند؛ و جمع می‌شود، پس نمی‌داند».<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۲۷.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۷۳٬۳۵۲

ویرایش