پرش به محتوا

خواص: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹٬۶۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۲
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۳۹: خط ۳۹:
از مطالب پیشین می‌توان دریافت، خواص از دیدگاه حضرت گروهی هستند که در [[جامعه]] و [[حکومت]] به [[ضرورت]] وجود دارند. این گروه به دلیل موقعیت و جایگاهشان، دارای آفات و آسیب‌هایی هستند و [[نظام سیاسی]] باید به گونه‌ای باشد که ضمن بهره‌گیری از آنان، آسیب‌ها و آفات آنان را نیز دفع و برای آن چاره‌جویی کند که در این صورت می‌توان به [[اصلاح جامعه]] [[امید]] بست. [[ابن ابی الحدید]]، به نقل از [[نامه]] اردشیر پسر بابک به فرزندانش، [[ارتباط]] اصلاح جامعه به [[اصلاح]] خواص را چنین توضیح می‌دهد:
از مطالب پیشین می‌توان دریافت، خواص از دیدگاه حضرت گروهی هستند که در [[جامعه]] و [[حکومت]] به [[ضرورت]] وجود دارند. این گروه به دلیل موقعیت و جایگاهشان، دارای آفات و آسیب‌هایی هستند و [[نظام سیاسی]] باید به گونه‌ای باشد که ضمن بهره‌گیری از آنان، آسیب‌ها و آفات آنان را نیز دفع و برای آن چاره‌جویی کند که در این صورت می‌توان به [[اصلاح جامعه]] [[امید]] بست. [[ابن ابی الحدید]]، به نقل از [[نامه]] اردشیر پسر بابک به فرزندانش، [[ارتباط]] اصلاح جامعه به [[اصلاح]] خواص را چنین توضیح می‌دهد:
همانا هر [[زمامداری]] را خواصی هست و هر یک از خواص او نیز خواصی داشته، به همین ترتیب، خواص خواص نیز دارای خواصی هستند تا این که کل [[اهل]] [[کشور]] را شامل شود؛ پس هنگامی که [[زمامدار]]، خواص خویش را بر طریق درست [[استوار]] دارد، هر یک از خواص او نیز خواص خود را چنین می‌کند تا این که احوال عموم [[مردم]] به [[صلاح]] می‌گراید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[سید علی میرموسوی|میرموسوی، سید علی]]، [[عوام و خواص (مقاله)| مقاله «عوام و خواص»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۳۳۷.</ref>
همانا هر [[زمامداری]] را خواصی هست و هر یک از خواص او نیز خواصی داشته، به همین ترتیب، خواص خواص نیز دارای خواصی هستند تا این که کل [[اهل]] [[کشور]] را شامل شود؛ پس هنگامی که [[زمامدار]]، خواص خویش را بر طریق درست [[استوار]] دارد، هر یک از خواص او نیز خواص خود را چنین می‌کند تا این که احوال عموم [[مردم]] به [[صلاح]] می‌گراید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[سید علی میرموسوی|میرموسوی، سید علی]]، [[عوام و خواص (مقاله)| مقاله «عوام و خواص»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۳۳۷.</ref>
==[[عوام]] و [[خواص]] در [[سیره امام علی]]{{ع}}==
یکی از منابع مهم دیدگاه [[امام]] در این باره، [[سیره]] ایشان است؛ به همین دلیل، بخش مستقلی را به خود اختصاص می‌دهد. پیش‌تر گفتیم که در دوران [[خلافت]] [[قریش]]، به ویژه در [[خلافت عثمان]]، شکاف و قطب‌بندی خاصی در [[جامعه]] شکل گرفت که از درون آن، دو گروه عوام و خواص برآمدند. [[منطق]] [[قبیله]] که بر تقدم [[نسب]] [[استوار]] بود، در کنار امتیازات فرصت‌های [[اقتصادی]] که در [[اختیار]] بخشی از قریش قرار داشت، [[تقابل]] دوگانه قریش و [[عرب]] را پدید آورد.
[[خواص جامعه]] در [[دوران امام علی]]{{ع}} بخشی از صحابه‌اند که به طور عمده در قریش جای دارند و با ویژگی‌هایی از عموم جامعه ممتاز شده‌اند؛ مانند [[شرافت]] نسبی، [[همنشینی]] با [[پیامبر]]، [[حفظ قرآن]] و [[روایات پیامبر]] و [[ثروت]]. [[گزینش امام]] و [[بیعت]] با او در جایگاه [[خلیفه]]، در وضعیتی صورت پذیرفت که [[مدینه]] از این افراد تھی شده بود و بیعت با وی در غیاب [[اکثریت]] قریش انجام گرفت. در ماجرای [[شورش]] مدینه، [[قبایل]] دیگر عرب غیر از قریش توانستند برای مدتی هر چند کوتاه اداره مدینه را در دست گرفته، در [[تعیین خلیفه]]، نقشی مهم را ایفا کنند. بدین ترتیب، خواص در [[انتخاب امام]]، نقش چندان قابل توجهی نداشتند. [[شورشیان]] که به طور عمده از [[کوفه]]، [[بصره]]، [[مصر]] و [[یمن]] در مدینه گرد آمده بودند، با اصرارها و رفت و آمدهای متوالی نزد امام و مخالفت‌های مکرر وی، [[حضرت]] را به خلافت برگزیدند. [[دشواری]] امر [[حکومت]] و استقرار آن از همین جا ناشی می‌شد. حضرت باید، در تقابل شکل گرفته میان قریش و عرب، دست به [[انتخاب]] می‌زد. با توجه به اینکه [[نخبگان]] و خواص به قریش تعلق داشتند، انتخاب طرف مقابل به معنای [[محروم]] شدن حضرت از این گروه به شمار می‌رفت؛ گرچه این [[محرومیت]] از پیش پدید آمده بود. از سوی دیگر، [[بیعت کنندگان]] از [[امام علی]]{{ع}} [[انتظار]] داشتند در برابر این گروه و زیاده‌روی‌های آنان موضع بگیرد؛ انتظاری که [[خلیفه]] پیشین، [[جان]] خود را به سبب برنیاوردن آن از دست داد. [[امام]] در دومین [[روز]] [[خلافت]] [[تصمیم]] خود را چنین اعلام کرد:
همانا هر قطعه زمینی را که [[عثمان]] به رسم [[اقطاع]] واگذاشته و هر مقدار از [[اموال]] [[خدا]] را که او بخشیده است، به [[بیت المال]] باز می‌گردانم؛ زیرا [[حق]] بر همه چیز مقدم بوده، هیچ چیز آن را از بین نمی‌برد؛ حتی اگر آن را در کابین [[زنان]] یا در شهرهای دیگر بیابم، آن را به حال اول برمی‌گردانم؛ چراکه در [[عدل]] [[گشایش]] است و هر کس با [[عدالت]] در تنگنا قرار گیرد، با [[ستم]] در مضیقه بیش‌تری واقع می‌شود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، باب ۱۵، ص۲۶۹.</ref>.
در سومین پگاه از ایام خلافت، امام [[مردم]] را برای دریافت سهم خویش فراخواند و به [[عبیدالله بن ابی رافع]] دستور داد تا ابتدا [[مهاجران]] را فراخواند و به هر یک از آنان سه دینار بپردازد؛ سپس [[انصار]] را بخواند و با آنان و هر یک از مردم از سرخ و سیاه که درآمدند، همین‌گونه [[رفتار]] کند. [[سهل بن حنیف]] از این تقسیم به شگفت آمد و گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! این برده من است که امروز آزادش کردم. امام فرمود: سهم تو و او به یک اندازه است؛ و به هر یک سه دینار بخشید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۷.</ref>.
این نخستین موضع‌گیری عملی امیرالمؤمنین علی{{ع}} در برابر [[خواص]] بود که [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبدالله بن عمر]]، [[سعید بن عاص]] و [[مروان بن حکم]] و مردان [[قریش]] را [[آزار]] داد و آنان را از حضور باز داشت. امام هنگامی که خبر [[مخالفت]] خواص را شنید، به عبیدالله بن ابی رافع فرمود:
به خدا قسم، اگر تندرست بمانم، آنان را بر راه روشن [[پایدار]] می‌سازم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۸.</ref>. راه آشکار [[حضرت]] همان [[برابری]] در [[توزیع]] درآمدها بود که امتیازهای [[مالی]] [[خواص]] را از بین می‌برد. این شیوه از توزیع درآمدها که از [[زمان]] [[خلیفه دوم]] [[منسوخ]] شده بود، [[اعتراض]] بسیاری از [[قریش]] را برانگیخت. [[ابن ابی الحدید]]، پس از گزارش درگیری‌های لفظی قریش با [[امام]] در این باره، به گفتار تنی چند از [[یاران]] حضرت مانند [[ابوالهیثم]]، [[عمار]]، [[ابوایوب]] و [[سهل بن حنیف]] اشاره می‌کند:
گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]! در کار خویش [[تأمل]] کن و [[قوم]] خود، همین [[طایفه]] از قریش را [[سرزنش]] نما؛ زیرا آنان پیمانشان را با تو شکسته، به وعده‌ات [[وفا]] نکردند و ما را در [[نهان]] به برکناری تو فراخواندند؛ چراکه برابری را خوش ندارند و چون تو میان ایشان و [[بیگانگان]] (غیر [[عرب‌ها]]) [[مساوات]] برقرار نمودی، این امر را [[زشت]] و منکر شمرده، با [[دشمنان]] تو [[مشورت]] کردند و [[خون‌خواهی عثمان]] را برای ایجاد [[تفرقه]] در [[اجتماع]] و گردآوران [[گمراهان]] [[شعار]] خویش قرار داده‌اند؛ پس هر آن‌چه نظر تو است [بدان عمل نما]<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۳۹.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} در خطبه‌ای به همین مناسبت اعلام داشت که در [[اموال]] [[بیت المال]]، کسی را بر دیگری پیشی نیست و بر این امر به [[قرآن]]<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> و [[سیره پیامبر]] [[استشهاد]] کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۴۰.</ref>. [[طلحه]] و [[زبیر]] که از زمره نخستین خواص [[بیعت کننده]] بودند، از این شیوه تقسیم بسیار ناخشنود شده، به [[مخالفت با امام]] برخاستند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، باب ۹۱، ص۴۱.</ref>.
انعطاف‌ناپذیری علی{{ع}} در برابر خواص در تعیین [[کارگزاران]] و واگذاری [[مناصب]] نیز قابل توجه است. در حالی که [[طلحه]] و [[زبیر]] تقاضای واگذاری [[ولایت بصره]] و [[کوفه]] را از او داشتند، [[امام]] از این کار خودداری ورزید و این در حالی بود که [[مغیرة بن شعبه]] پیشنهاد چنین کاری را [[تأیید]] و از ابقای [[معاویه]] بر [[شام]] [[حمایت]] می‌کرد. بنا به نقل [[طبری]]، امام در پاسخ [[مغیره]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! در امر [[دین]] [[سازش]] نمی‌کنم و امور خود را به افراد [[فرومایه]] وانمی‌گذارم<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۴۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. [[مالک اشتر]] در پاسخ شِکوه امام از گریختن [[مردم]] به سوی معاویه، دلیل این امر را چنین بیان می‌دارد:
تو در میان آنان به [[عدالت]] [[رفتار]] و بر اساس [[حق]] عمل می‌کنی. درباره افراد فرومایه در مقابل افراد بلندمرتبه [[انصاف]] به [[خرج]] می‌دهی و میان آنها تفاوت نمی‌گذاری... پس اگر به آنها [[مالی]] ببخشی، مردم در برابر تو رام و [[خیرخواه]] تو شده، به تو [[دوستی]] می‌ورزند. امام در پاسخ، از شیوه خود [[دفاع]] کرد و فرمود:... اما آن‌چه از [[بخشش]] مالی و [[نیروسازی]] پیشنهاد دادی، همانا دست ما آن مقدار باز نیست که به کسی بیش از آن‌چه حق او است بدهیم و [[خداوند]] فرموده است<ref>{{متن قرآن|كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}} «بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.</ref>: چه بسیار گروهی اندک که بر گروه‌های بی‌شمار به [[اذن خدا]] چیره گشت و خدا همراه بردباران است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۹۷-۱۹۸.</ref>.
[[ابن ابی الحدید]] از [[علی بن ابی سیف مدائنی]] نقل می‌کند که گروهی از [[یاران علی]]{{ع}} نزد او آمدند و گفتند: ای [[امیرمؤمنان]]! این [[اموال]] را ببخش و این افراد عالی رتبه و اشراف [[عرب]] و [[قریش]] را بر بردگان [[آزاد]] شده و [[عجم]] [[برتری]] ده. [[امام]] در پاسخ به این پیشنهاد که از روی [[خیرخواهی]] و دل‌سوزی ارائه شده بود، فرمود:
آیا مرا [[فرمان]] می‌دهید که با [[ستم]] [[یاری]] بجویم؟ نه، به [[خدا]] قسم! مادامی که [[خورشید]] در [[آسمان]] است و در آسمان ستاره‌ای می‌درخشد، چنین نخواهم کرد. به خدا [[سوگند]]! اگر این [[مال]] از خودم بود، میان آنها برابر تقسیم می‌کردم؛ حال آن‌که این [[دارایی‌ها]] متعلق به خود ایشان است<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۰۳ و ج۸، ص۱۰۹.</ref>.
[[ابن نباته]] می‌گوید: در یکی از روزهای [[جمعه]] که [[امام علی]]{{ع}} مشغول خواندن [[خطبه]] بود، [[اشعث بن قیس]] در حالی که [[مردم]] را لگدمال می‌کرد، به طرف [[امیرمؤمنان]] آمد و گفت: ای علی! مردم [[ناتوان]] و گمنام را بین من و خودت [[حجاب]] قرار دادی! علی{{ع}} فرمود: من با این «ضیاطره»، یعنی چشمگیران و [[تن‌پروران]] خودمحور کاری ندارم! آیا من این مردم ناتوان و بی‌نام و نشان را که از بامدادان در تلاش برای تحصیل روزی بوده و در پایان [[روز]] به ذکر خداوندی مشغول شده‌اند، از خود برانم؟ اگر چنین کنم از [[ستمگران]] خواهم بود<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۱۲۴.</ref>.
[[رفتار]] علی{{ع}} برای [[خواص]] که به طور عمده از [[قریش]] بودند، خوشایند نبود و از امام جدا گشته، به [[جبهه]] [[مخالفان]] پیوستند. شِکوه‌های علی{{ع}} از قریش که در [[نهج البلاغه]] موارد متعددی از آن ذکر شده است، از این جدایی حکایت دارد. از دیگر نکات قابل توجه در [[سیره امام]] درباره خواص، [[مراقبت]] و دقت در [[اعمال]] آنان و چگونگی انجام [[وظایف]] ایشان است. امام علی{{ع}} در مورد [[کارگزاران]] خویش [[وسواس]] بسیاری به [[خرج]] می‌داد و هرگاه خلافی را از آنان [[مشاهده]] می‌کرد، متذکر می‌شد و در مواردی آنان را از [[منصب]] خویش [[عزل]] می‌نمود. در [[نامه]] به [[عثمان بن حنیف]] او را از نشستن در کنار سفره اشرافی یکی از بصریان [[سرزنش]] کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref> و در نامه‌ای به بعضی از کارگزارانش فرمود:
شنیده‌ام کشت [[زمین]] را برداشته‌ای و هر چه [[قدرت]] داشته‌ای، به [[سود]] خود گرفته‌ای و تمام سپرده‌های [[مردم]] را به [[مصرف]] خویش رسانده‌ای. بی‌درنگ ترازنامه مالی‌ات را نزد من بفرست<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۰.</ref>.
در نامه‌ای دیگر به یکی از کارگزارانش فرمود:
بی‌تردید تو را در [[امانت]] خویش [[شریک]] کردم و از [[خواص]] خود قرار دادم؛ به گونه‌ای که هیچ یک از یارانم را در [[همکاری]] و [[یاری]] و [[ادای امانت]] مطمئن‌تر از تو نمی‌شناختم؛ اما همین که دیدی [[روزگار]] بر عموزاده‌ات پارس کرد. [[دشمن]] به اوج [[خشونت]] رسید. امانت [[مسلمانان]] را شُکوه و ارجی نماند و [[امت]] به گستاخی‌گرایید و پراکنده شد، چهره دگرگون کردی و همراه و هماهنگ با [[یاران]] نیمه راه، بی‌تفاوت و [[خیانت‌کار]] به [[کناره‌گیری]] و بی‌تفاوتی‌گراییدی<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۱.</ref>.
در عین حال [[حضرت علی]]{{ع}} در تصمیم‌گیری‌های خود با خواص [[مشورت]] می‌کرد و در [[حل مشکلات]] از آنان یاری می‌جست. در آغازین روزهای خلافتش [[طلحه]] و [[زبیر]] را فراخوانده، با آنان به [[نرمی]] و [[ملاطفت]] [[گفت‌وگو]] کرد و آنان را به همکاری فرا خواند. در واگذاری [[مناصب]] با افرادی چون [[ابن عباس]] و [[مغیرة بن شعبه]] مشورت کرد.
[[سیره امام]] در برخورد با [[عوام]] قابل توجه است. وی می‌کوشید سطح [[آگاهی]] و [[فرهنگ]] عوام افزایش یابد و به هیچ وجه از نقاط [[ضعف]] آنان برای تثبیت [[حکومت]] خود بهره نمی‌برد. در ماجرای استقبال مردم [[شهر انبار]]، هنگامی که مردم به [[پاس]] [[احترام]] به [[فرمانروا]] در برابر [[حضرت]] به دویدن پرداختند، فرمود:
این چه کاری است؟ گفتند: این در فرهنگ ما رسمی برای [[بزرگداشت]] [[فرمانروایان]] است. فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! با این کار، زمامدارانتان را سودی نمی‌رسانید و خود را به [[رنج]] می‌افکنید و در [[آخرت]] به [[بدبختی]] و [[شقاوت]] دچار می‌شوید<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۷.</ref>.
[[امام]]، عوام را از [[حقوقی]] که در برابر حکومت دارند، [[آگاه]] می‌ساخت و آنان را به مطالبه این [[حقوق]] از [[حاکمان]] و [[زمامداران]] فرا می‌خواند. در خطبه‌ای که در [[صفین]] ایراد کرد، فرمود:
بی‌گمان من بر شما حقی دارم که [[خداوند]] به سبب [[ولایت]] بر شما برایم قرار داده است و شما نیز بر من [[حقوقی]] دارید همانند آن‌چه برای من در برابر شما قرار داده است...؛ پس بر شما باد [[پند]] دادن متقابل در این زمینه و [[همکاری]] [[نیک]] بر آن<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.</ref>.
[[امام]] در بخشی دیگر از همین [[خطبه]] از [[چاپلوسی]] [[عوام]] در برابر زمامدارشان به شدت [[پرهیز]] داده، می‌فرماید:
از شما می‌خواهم مرا با [[ستایش]] [[نیکو]] نستأیید و بدان سان که رسم [[سخن گفتن]] با [[جباران]] [[تاریخ]] است، با من سخن نگویید و آن‌چنان که از [[زورمندان]] دژم [[خوی]] [[پروا]] می‌کنند، از من فاصله نگیرید و با [[ظاهرسازی]] با من برخورد نکنید و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود، مرا گران می‌آید و نیز [[گمان]] مبرید که [[بزرگداشت]] نفس خویش را خواهانم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.</ref>.<ref>[[سید علی میرموسوی|میرموسوی، سید علی]]، [[عوام و خواص (مقاله)| مقاله «عوام و خواص»]]، [[دانشنامه امام علی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۶]]، ص ۳۴۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۱۸۵

ویرایش