پرش به محتوا

آیا حجت الهی‌انگاری امامان با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '</ref> ::::::' به '</ref> '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-رده:پرسش‌ +رده:پرسش)؛ زیباسازی)
جز (جایگزینی متن - '</ref> ::::::' به '</ref> ')
خط ۲۶: خط ۲۶:


پیام [[خاتمیت]] این است که هیچ فهمی از [[دین]] را [[فهم]] خاتم ندانیم و ار این طریق، راه این دریا را دریاهای دیگر بگشاییم و به بسط تجربه [[نبوی]] مجال بدهیم<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۵۹.</ref>
پیام [[خاتمیت]] این است که هیچ فهمی از [[دین]] را [[فهم]] خاتم ندانیم و ار این طریق، راه این دریا را دریاهای دیگر بگشاییم و به بسط تجربه [[نبوی]] مجال بدهیم<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۵۹.</ref>
::::::خاتم‌النبیین آمده است، اما خاتم‌الشارحین نیامده است. و سخن هیچ‌کس در مقام شرح و [[تفسیر]] در [[رتبه]] [[وحی]] نمی‌نشیند، لذا اگر چه [[دین]] خاتم داریم، اما [[فهم]] خاتم نداریم و گرچه [[دین]] کامل داریم ( که مدعای درون [[دین]] است و به تبع تصدیق نبی، تصدیق می‌شود) امّا [[معرفت دینی]] کامل نداریم<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۴۸.</ref>
 
خاتم‌النبیین آمده است، اما خاتم‌الشارحین نیامده است. و سخن هیچ‌کس در مقام شرح و [[تفسیر]] در [[رتبه]] [[وحی]] نمی‌نشیند، لذا اگر چه [[دین]] خاتم داریم، اما [[فهم]] خاتم نداریم و گرچه [[دین]] کامل داریم ( که مدعای درون [[دین]] است و به تبع تصدیق نبی، تصدیق می‌شود) امّا [[معرفت دینی]] کامل نداریم<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۴۸.</ref>


دکتر [[عبدالکریم سروش|سروش]] تصریح می‌کند که ما تنها در کلام [[نبوی]] دنبال دلیل نمی‌گردیم، امّا در کلام غیر [[پیامبر]] حتّی [[حضرت علی]]{{ع}} نیز باید ملاک پذیرش آن دلیل باشد وگرنه صرف شخصیّت صاحب سخن، حجّت‌آور نخواهد بود:اگر دلیل قانع‌کننده باشد، مدّعا را می‌پذیریم و اگر نباشد، دیگر مهمّ نیست که استدلال‌کنندهٔ ‌[[امام علی|علی]]{{ع}} باشد یا دیگری از این پس دلیل پشتوانه سخن است نه گوینده صاحب کرامت آن<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۳۵.</ref>. همو در آخرین موضع‌گیری‌اش نیز [[حجیت]] قول [[امامان]] را با [[خاتمیت]] ناسازگار توصیف می‌کند <ref>پاسخ اوّل به بهمن‌پور، اوّل شهریور ۸۴، سایت بازتاب و سروش.</ref>
دکتر [[عبدالکریم سروش|سروش]] تصریح می‌کند که ما تنها در کلام [[نبوی]] دنبال دلیل نمی‌گردیم، امّا در کلام غیر [[پیامبر]] حتّی [[حضرت علی]]{{ع}} نیز باید ملاک پذیرش آن دلیل باشد وگرنه صرف شخصیّت صاحب سخن، حجّت‌آور نخواهد بود:اگر دلیل قانع‌کننده باشد، مدّعا را می‌پذیریم و اگر نباشد، دیگر مهمّ نیست که استدلال‌کنندهٔ ‌[[امام علی|علی]]{{ع}} باشد یا دیگری از این پس دلیل پشتوانه سخن است نه گوینده صاحب کرامت آن<ref>بسط تجربه نبوی، ص۱۳۵.</ref>. همو در آخرین موضع‌گیری‌اش نیز [[حجیت]] قول [[امامان]] را با [[خاتمیت]] ناسازگار توصیف می‌کند <ref>پاسخ اوّل به بهمن‌پور، اوّل شهریور ۸۴، سایت بازتاب و سروش.</ref>
::::::'''در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:'''
 
'''در تحلیل و نقد ادّعای فوق نکات ذیل در خور تأمّل است:'''
::::::'''۱. ادعای بدون دلیل:'''
::::::'''۱. ادعای بدون دلیل:'''
::::::چنان‌که در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالی‌که به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد.
::::::چنان‌که در پاسخ تو هم ناسازگاری [[عصمت]] با اصل [[خاتمیت]] ذکر شد، [[عصمت]] در آن بحث و مفترض الطاعه و [[حجت]] با اصل [[نبوت]] و [[خاتمیت]] منافات ندارد. به دیگر سخن، مدّعی تنافی نخست باید ادّعای خود یعنی تنافی [[واجب الاطاعة]] و [[حجت]] بودن [[امام]]{{ع}} با [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] را ثابت کند؛ در حالی‌که به صرف ادّعا بسنده نموده است. افزون بر این ما در نکات بعدی عکس ادّعای فوق را ثابت خواهیم کرد.
خط ۵۴: خط ۵۶:
'''۵. [[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا:'''
'''۵. [[حجیت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر]] و خدا:'''
::::::نکته قابل اشاره این‌که از منظر [[شیعه]] [[حجیت]] و [[اطاعت امام]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] است و [[شیعه]] نیز بر ارجاع [[حجیت]] قول [[امام]] به [[پیامبر]] و [[خداوند]] اذعان دارد، لکن از آن‌جا که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آخرین [[حجت]] آسمانی از جنس [[نبوت]] خاتمه یافته است، [[حجت]] آسمانی از جنس [[امامت]] و [[ولایت]] جایگزین آن می‌شود و مطابق [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} در همهٔ [[شئون]] [[نبوت]] - مانند [[مرجعیت]]، [[تفسیر دین]] و [[لزوم اطاعت]] - به انجام [[وظیفه]] خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} برای دیگران [[حجت]] و ملاک حق خواهد بود و اینکه [[حجت]] [[امام]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اخذ شده است، موجب سلب و بی اعتباری [[حجیت]] [[کلام امام]]{{ع}} نمی‌شود، چنان‌که منتقد محترم توهم ‌کرده بود. [[علامه طباطبایی]] با اشاره و تمسّک به [[روایات]] متعدّد [[پیامبر]] مانند احادیث: [[حدیث غدیر|غدیر]]، [[حدیث سفینه|سفینه]]، [[حدیث ثقلین|ثقلین]]، [[حدیث حق|حق]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و [[حدیث انذار|انذار]] می‌نویسد:با [[تواتر]] قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان [[اهل بیت]] وی مانند بیان خودش می‌باشد. و به موجب این [[حدیث]] و [[احادیث نبوی]] قطعی دیگر بیان [[اهل بیت]] تالی بیان [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} می‌باشد و [[اهل بیت]] در [[اسلام]] سمت [[مرجعیت علمی]] داشته، در [[بیان معارف]] و [[احکام]] [[اسلام]] هرگز [[خطا]] نمی‌کنند و بیانشان به طریق مشافهه یا نقل قابل اعتماد و [[حجت]] است <ref>شیعه در اسلام، صص ۷۸ و ۱۷۷.</ref>
::::::نکته قابل اشاره این‌که از منظر [[شیعه]] [[حجیت]] و [[اطاعت امام]]{{ع}} در طول [[حجیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[خداوند]] است و [[شیعه]] نیز بر ارجاع [[حجیت]] قول [[امام]] به [[پیامبر]] و [[خداوند]] اذعان دارد، لکن از آن‌جا که بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} آخرین [[حجت]] آسمانی از جنس [[نبوت]] خاتمه یافته است، [[حجت]] آسمانی از جنس [[امامت]] و [[ولایت]] جایگزین آن می‌شود و مطابق [[روایات]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} در همهٔ [[شئون]] [[نبوت]] - مانند [[مرجعیت]]، [[تفسیر دین]] و [[لزوم اطاعت]] - به انجام [[وظیفه]] خواهد پرداخت و کلام آن مانند کلام [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} برای دیگران [[حجت]] و ملاک حق خواهد بود و اینکه [[حجت]] [[امام]] از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} اخذ شده است، موجب سلب و بی اعتباری [[حجیت]] [[کلام امام]]{{ع}} نمی‌شود، چنان‌که منتقد محترم توهم ‌کرده بود. [[علامه طباطبایی]] با اشاره و تمسّک به [[روایات]] متعدّد [[پیامبر]] مانند احادیث: [[حدیث غدیر|غدیر]]، [[حدیث سفینه|سفینه]]، [[حدیث ثقلین|ثقلین]]، [[حدیث حق|حق]]، [[حدیث منزلت|منزلت]] و [[حدیث انذار|انذار]] می‌نویسد:با [[تواتر]] قطعی از آن حضرت رسیده است که بیان [[اهل بیت]] وی مانند بیان خودش می‌باشد. و به موجب این [[حدیث]] و [[احادیث نبوی]] قطعی دیگر بیان [[اهل بیت]] تالی بیان [[پیامبر خاتم|پیغمبر]]{{صل}} می‌باشد و [[اهل بیت]] در [[اسلام]] سمت [[مرجعیت علمی]] داشته، در [[بیان معارف]] و [[احکام]] [[اسلام]] هرگز [[خطا]] نمی‌کنند و بیانشان به طریق مشافهه یا نقل قابل اعتماد و [[حجت]] است <ref>شیعه در اسلام، صص ۷۸ و ۱۷۷.</ref>
::::::'''۶. دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''
 
'''۶. دلالت [[قرآن]] بر [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''
::::::یکی از طرّاحان [[شبهه]] با فحص زیاد توانسته است یک آیه پیدا کند که در آن به زعم خود بر نفی [[حجت]] بعد از [[پیامبران]] اشاره دارد که عبارت است از: {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}<ref> پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه:۱۶۵.</ref>
::::::یکی از طرّاحان [[شبهه]] با فحص زیاد توانسته است یک آیه پیدا کند که در آن به زعم خود بر نفی [[حجت]] بعد از [[پیامبران]] اشاره دارد که عبارت است از: {{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}<ref> پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه:۱۶۵.</ref>


مستشکل آیه را چنین ترجمه و معنی می‌کند: پس از رسولان الهی کسی را [[خدا]] [[حجت]] قرار نداده است... در [[دین اسلام]] به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر [[حجت]] نیست و جز انبیا به کسی [[وحی]] نمی‌شود، ولی در مذهب، هر امامی [[حجت]] و هر ملّائی [[حجت]] الاسلام و قول هر [[قطب]] و پیشوا [[حجت]] است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵-۱۹۶ و ۲۵. </ref>
مستشکل آیه را چنین ترجمه و معنی می‌کند: پس از رسولان الهی کسی را [[خدا]] [[حجت]] قرار نداده است... در [[دین اسلام]] به حکم آیه، پس از انبیا کس دیگر [[حجت]] نیست و جز انبیا به کسی [[وحی]] نمی‌شود، ولی در مذهب، هر امامی [[حجت]] و هر ملّائی [[حجت]] الاسلام و قول هر [[قطب]] و پیشوا [[حجت]] است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵-۱۹۶ و ۲۵. </ref>
::::::از توضیحات پیش گفته سستی دلیل مزبور روشن می‌شود، امّا از باب ضرورت به نکاتی اشاره می‌شود:
 
از توضیحات پیش گفته سستی دلیل مزبور روشن می‌شود، امّا از باب ضرورت به نکاتی اشاره می‌شود:
# آیهٔ ‌شریفهٔ ‌فوق در [[مقام]] بیان و تبیین [[فلسفه بعثت پیامبران]] است، به این معنی برخی گمان برده‌اند که با وجود عقل به [[نبوت]] آسمانی نیازی نیست یا این‌که ممکن بود برخی در قیامت دلیل عدم [[ایمان]] خود به [[خدا]] و آخرت را عدم [[اتمام حجت الهی]] در حقّ خودشان توجیه کنند، آیهٔ ‌شریفه [[ضرورت بعثت انبیا]] را چنین بازگو می‌کند که [[خداوند]] در طول تاریخ [[پیامبر]]انی با دو وصف [[بشارت]] و انذاردهنده فرستاد تا این‌که بهانه و توجیه‌ای به نفع [[مردم]] {{متن قرآن|لِلنَّاسِ}} - لام برای نفع است - بر علیه [[خداوند]] {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ}} وجود نداشته باشد، البتّه سلب توجیه ملحدان {{متن قرآن|بَعْدَ الرُّسُلِ}} یعنی بعد از فرستادن [[پیامبران]] تحقّق می‌یابد <ref>ر. ک: تفسیر المیزان، ج۵، ص ۱۴۳.</ref>. خواننده مشاهده می‌کند، اصلاً آیه در [[مقام]] بحث [[خاتمیت]] [[پیامبران]] و حجت‌های آسمانی نیست تا از آن به عنوان پایان دورهٔ ‌تحقّق [[حجت الهی]] تلقّی شود.
# آیهٔ ‌شریفهٔ ‌فوق در [[مقام]] بیان و تبیین [[فلسفه بعثت پیامبران]] است، به این معنی برخی گمان برده‌اند که با وجود عقل به [[نبوت]] آسمانی نیازی نیست یا این‌که ممکن بود برخی در قیامت دلیل عدم [[ایمان]] خود به [[خدا]] و آخرت را عدم [[اتمام حجت الهی]] در حقّ خودشان توجیه کنند، آیهٔ ‌شریفه [[ضرورت بعثت انبیا]] را چنین بازگو می‌کند که [[خداوند]] در طول تاریخ [[پیامبر]]انی با دو وصف [[بشارت]] و انذاردهنده فرستاد تا این‌که بهانه و توجیه‌ای به نفع [[مردم]] {{متن قرآن|لِلنَّاسِ}} - لام برای نفع است - بر علیه [[خداوند]] {{متن قرآن|عَلَى اللَّهِ}} وجود نداشته باشد، البتّه سلب توجیه ملحدان {{متن قرآن|بَعْدَ الرُّسُلِ}} یعنی بعد از فرستادن [[پیامبران]] تحقّق می‌یابد <ref>ر. ک: تفسیر المیزان، ج۵، ص ۱۴۳.</ref>. خواننده مشاهده می‌کند، اصلاً آیه در [[مقام]] بحث [[خاتمیت]] [[پیامبران]] و حجت‌های آسمانی نیست تا از آن به عنوان پایان دورهٔ ‌تحقّق [[حجت الهی]] تلقّی شود.
# از نکتهٔ ‌پیشین روشن می‌شود [[حجت]] در آیهٔ ‌شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان اراده و قصد شده است و بر [[انسان|انسان های]] [[برگزیده الهی]] اعمّ از [[پیامبر]] یا [[امام]] ناظر نیست.
# از نکتهٔ ‌پیشین روشن می‌شود [[حجت]] در آیهٔ ‌شریفه به معنای دلیل و مستمسک ملحدان اراده و قصد شده است و بر [[انسان|انسان های]] [[برگزیده الهی]] اعمّ از [[پیامبر]] یا [[امام]] ناظر نیست.
خط ۶۵: خط ۶۹:
'''۷. [[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''
'''۷. [[کلام امام]]{{ع}} در [[خاتمیت]] [[حجت الهی]]؟ !'''
::::::دلیل دوّم طرّاح [[شبهه]] استناد به یک فراز [[نهج البلاغه]] است که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«به وسيله پيامبر ما محمّد {{صل}} حجّتش تمام شد» فیض الاسلام، نهج البلاغه، [[خطبه]] ۹۰، ش ۴۸، ص ۲۶۲.</ref>. همو در معنای کلام حضرت می‌گوید: "حجت خدایی با آمدن [[پیامبر خاتم|محمّد]] تمام شد و کسی پس از او [[حجت]] نیست" <ref>برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵، ۲۵ و ۱۹۶. </ref>
::::::دلیل دوّم طرّاح [[شبهه]] استناد به یک فراز [[نهج البلاغه]] است که [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود:{{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل}} حُجَّتُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} <ref>«به وسيله پيامبر ما محمّد {{صل}} حجّتش تمام شد» فیض الاسلام، نهج البلاغه، [[خطبه]] ۹۰، ش ۴۸، ص ۲۶۲.</ref>. همو در معنای کلام حضرت می‌گوید: "حجت خدایی با آمدن [[پیامبر خاتم|محمّد]] تمام شد و کسی پس از او [[حجت]] نیست" <ref>برقعی، تضاد مفاتیح با قرآن، صص ۱۵، ۲۵ و ۱۹۶. </ref>
::::::در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره می‌شود:
 
در نقد این دلیل نیز به نکاتی چند اشاره می‌شود:
# طراحان چنین شبهاتی در همه‌جا همهٔ ‌روایاتی که از [[ائمه اطهار]] که توسّط محدثّان نقل و گزارش شده است را به هر بهانه ای مورد انکار قرار می‌دادند، مثلاً می‌گفتند چنین روایاتی [[جعل]] خود محدّثان است یا [[شأن]] و [[منزلت امامت]] و [[امام]] را نباید با [[روایت]] خود [[امام]]{{ع}} اثبات نمود، ظاهراً مستشکل در این موضوع چون حسب زعم خود ظاهر [[روایت]] و [[خطبه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به نفع ادّعای خویش توهم کرده است، از اشکال مبنایی خود صرف‌نظر نموده است. لکن بحث اخلاقی و منطقی مقتضی است که [[انسان]] در همهٔ ‌زمینه‌ها بر مبنای خود ملتزم باشد.
# طراحان چنین شبهاتی در همه‌جا همهٔ ‌روایاتی که از [[ائمه اطهار]] که توسّط محدثّان نقل و گزارش شده است را به هر بهانه ای مورد انکار قرار می‌دادند، مثلاً می‌گفتند چنین روایاتی [[جعل]] خود محدّثان است یا [[شأن]] و [[منزلت امامت]] و [[امام]] را نباید با [[روایت]] خود [[امام]]{{ع}} اثبات نمود، ظاهراً مستشکل در این موضوع چون حسب زعم خود ظاهر [[روایت]] و [[خطبه]] [[حضرت علی]]{{ع}} را به نفع ادّعای خویش توهم کرده است، از اشکال مبنایی خود صرف‌نظر نموده است. لکن بحث اخلاقی و منطقی مقتضی است که [[انسان]] در همهٔ ‌زمینه‌ها بر مبنای خود ملتزم باشد.
# ظاهر [[خطبه]] حضرت بر مدّعای [[شبهه]] ناسازگاری [[حجت]] انگاری [[امام]] با اصل [[خاتمیت]] نیز دلالت ندارد؛ چراکه مدّعی ناسازگاری فراز کامل [[خطبه]] را نیاورده و خواسته با تقطیع به مراد خود برسد، [[خطبه]] حضرت چنین است:{{عربی|"بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. خواننده عزیز چنان‌که مشاهده می‌کند حضرت در توصیف برانگیختن [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران]] متعددی فرستاده است، حضرت تأکید می‌کند این سیر و برانگیختن بدون نقطه پایان نیست، بلکه نقطه پایانی به نام اصل [[بعثت انبیاء]] به [[کمال]] نهایی خود رسیده و دیگر ما شاهد ظهور [[پیامبر]] آسمانی نخواهیم بود. مقصود حضرت از [[حجت]] در کلام شریفش {{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ"}} [[حجت]] آسمانی یعنی ظهور [[پیامبر]] آسمانی است که بر آن کلام پیشین "که بر [[بعثت انبیاء]] در هر قرنی ناظر بود" و کلام پسین حضرت "پایان و قطع عذر مردم" دلالت می‌کند، مقصود از [[حجت]] همان دلیل و مستمسک است که [[خداوند]] با ارسال [[آخرین پیامبر]] خود [[حجت]] و [[احتجاج]] خود بر [[مردم]] را تمام کرد که این [[حجت]] در قالب ظهور [[پیامبر اسلام]] اتفاق افتاد. چراکه ذیل [[روایت]] دلالت دارد که با ظهور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عذر و بهانه [[مردم]] تمام شد، شارح معروف [[نهج‌البلاغه]] یعنی [[ابن ابی الحدید]] معتزلی فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] را بر همین معنا "[[ختم نبوت]] و نه حجّت" [[تفسیر]] نموده است:بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[رسول]] و [[پیامبر]] دیگری که انتظار کشیده شود، ظهور نخواهد کرد<ref>{{عربی|"ای لم یبلغ بعده [[رسول]] ینتظر"}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۶. </ref>. این‌که بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر پیشوای دینی [[برگزیده الهی]] در غیر [[مقام امامت]] و [[شریعت]] مثلاً [[مقام امامت]] ظاهر نخواهد شد، از فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] بر‌نمی‌آید. نهایت می‌توان گفت از این [[حدیث مجمل]] و [[حدیث متشابه|متشابه]] است و حکم آن رجوع به [[نصوص]] دیگر حضرت است.
# ظاهر [[خطبه]] حضرت بر مدّعای [[شبهه]] ناسازگاری [[حجت]] انگاری [[امام]] با اصل [[خاتمیت]] نیز دلالت ندارد؛ چراکه مدّعی ناسازگاری فراز کامل [[خطبه]] را نیاورده و خواسته با تقطیع به مراد خود برسد، [[خطبه]] حضرت چنین است:{{عربی|"بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}. خواننده عزیز چنان‌که مشاهده می‌کند حضرت در توصیف برانگیختن [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران الهی]] در هر قرن و زمانی است که [[خداوند]] برای [[راهنمایی]] [[مردم]]، [[پیامبران]] متعددی فرستاده است، حضرت تأکید می‌کند این سیر و برانگیختن بدون نقطه پایان نیست، بلکه نقطه پایانی به نام اصل [[بعثت انبیاء]] به [[کمال]] نهایی خود رسیده و دیگر ما شاهد ظهور [[پیامبر]] آسمانی نخواهیم بود. مقصود حضرت از [[حجت]] در کلام شریفش {{عربی|"تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ{{صل‏}} حُجَّتُهُ"}} [[حجت]] آسمانی یعنی ظهور [[پیامبر]] آسمانی است که بر آن کلام پیشین "که بر [[بعثت انبیاء]] در هر قرنی ناظر بود" و کلام پسین حضرت "پایان و قطع عذر مردم" دلالت می‌کند، مقصود از [[حجت]] همان دلیل و مستمسک است که [[خداوند]] با ارسال [[آخرین پیامبر]] خود [[حجت]] و [[احتجاج]] خود بر [[مردم]] را تمام کرد که این [[حجت]] در قالب ظهور [[پیامبر اسلام]] اتفاق افتاد. چراکه ذیل [[روایت]] دلالت دارد که با ظهور [[پیامبر اسلام]]{{صل}} عذر و بهانه [[مردم]] تمام شد، شارح معروف [[نهج‌البلاغه]] یعنی [[ابن ابی الحدید]] معتزلی فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] را بر همین معنا "[[ختم نبوت]] و نه حجّت" [[تفسیر]] نموده است:بعد از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[رسول]] و [[پیامبر]] دیگری که انتظار کشیده شود، ظهور نخواهد کرد<ref>{{عربی|"ای لم یبلغ بعده [[رسول]] ینتظر"}}؛ شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۶. </ref>. این‌که بعد از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} دیگر پیشوای دینی [[برگزیده الهی]] در غیر [[مقام امامت]] و [[شریعت]] مثلاً [[مقام امامت]] ظاهر نخواهد شد، از فراز فوق [[نهج‌البلاغه]] بر‌نمی‌آید. نهایت می‌توان گفت از این [[حدیث مجمل]] و [[حدیث متشابه|متشابه]] است و حکم آن رجوع به [[نصوص]] دیگر حضرت است.
خط ۷۴: خط ۷۹:
'''۸. انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل:'''
'''۸. انحصار [[حجت]] به [[پیامبر]] و عقل:'''
::::::مستشکل به [[روایت]] دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} تمسّک کرده که در آن [[حجت]] به دو [[حجت]] یعنی "[[پیامبر]]" و "عقل" بسنده و منحصر شده است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۹۶.</ref>
::::::مستشکل به [[روایت]] دیگر از [[امام صادق]]{{ع}} تمسّک کرده که در آن [[حجت]] به دو [[حجت]] یعنی "[[پیامبر]]" و "عقل" بسنده و منحصر شده است <ref>ابوالفضل برقعی، تضاد مفاتیح الجنان با قرآن، ص ۱۹۶.</ref>
::::::{{عربی|"حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ"}}ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر می‌شد <ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است‏» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>.
 
{{عربی|"حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِيُّ وَ الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ"}}ظاهر [[روایت]] انحصار [[حجت]] به دو [[حجت]] [[پیامبر]] و عقل است و اگر [[امام]] نیز جزء [[حجت]] بود، در [[روایت]] ذکر می‌شد <ref>«[[حجت خدا]] بر بندگان پيغمبر است و [[حجت]] ميان بندگان و [[خدا]] عقل است‏» کافی، ج ۱، کتاب العقل و الجهل، ح ۲۲، ص ۲۵.</ref>.


'''تحلیل و بررسی:'''
'''تحلیل و بررسی:'''
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش