پرش به محتوا

امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: برگردانده‌شده
خط ۲۷: خط ۲۷:


تعاریفی که در برخی کتب متقدّم [[علمای شیعه]] آمده، [[مؤیّد]] همین تعریف‌اند؛ از جمله: تعریف [[شیخ مفید]]<ref>{{عربی|هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به}}. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.</ref> و [[علامه]] [[طبرسی]]<ref>{{عربی|المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله‌. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها}}. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
تعاریفی که در برخی کتب متقدّم [[علمای شیعه]] آمده، [[مؤیّد]] همین تعریف‌اند؛ از جمله: تعریف [[شیخ مفید]]<ref>{{عربی|هي التقدّم فيما يقتضي طاعة صاحبه، والاقتداء به}}. مفید، علی بن محمد، الإفصاح في الإمامة، ص۲۷.</ref> و [[علامه]] [[طبرسی]]<ref>{{عربی|المستفاد من لفظ الإمام أمران؛ أحدهما: أنّه المقتدى به في أفعاله وأقواله‌. والثاني: أنّه الذي يقوم بتدبير الأمّة وسياستها، والقيام بأمورها، وتأديب جناتها، وتولية ولاتها، وإقامة الحدود على مستحقّيها، ومحاربة من يكيدها ويعاديها}}. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
==معنای اصطلاحی امامت در [[کلام اسلامی]]==
تعریفی که [[غالب]] علمای [[کلام]] از «[[امامت]]» کرده‌اند، دو عنصر اساسی در آن به چشم می‌خورد؛ یکی اینکه امامت «[[ریاست]]» است و دیگر اینکه این ریاست در "امور [[دین]] و [[دنیا]]"ست. این تعریف، بیشتر نزد [[متکلمان اهل‌سنت]] آمده است<ref>به عنوان نمونه: ماوردی در تعریف امامت گفته است: {{عربی|الإمامة موضوعة لخلافة النبوّة فی حراسة الدین وسیاسة الدنیا به}}؛ ماوردی، علی بن محمد، الأحکام السلطانیة، ص۵؛ ابن خلدون نیز مشابه این عبارت را آورده است: {{عربی|نیابة عن صاحب الشریعة فی حفظ الدین وسیاسة الدنیا}}؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، المقدّمة، ص۱۹۰؛ امام‌الحرمین جوینی نیز گفته است: {{عربی|الإمامة ریاسة تامّة، وزعامة تتعلّق بالخاصّة والعامّة فی مهمّات الدین والدنیا. جوینی}}؛ عبدالملک بن عبدالله، غیاث الأمم فی التیاث الظلم، ص۱۵؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: فخر رازی: {{عربی|الإمامة رئاسة فی الدین والدنیا عامّة لشخص من الأشخاص}}؛ رازی، محمد بن عمر، نهایة العقول، ج۴، ص۳۲۱؛ میر سید شریف جرجانی: {{عربی|الإمام: الذی له الریاسة العامّة فی الدین والدنیا جمیعاً}}؛ جرجانی، علی بن محمود، التعریفات، ص۲۸.</ref>. در تعاریف عام، "امامت" به صورت [[رهبری عمومی]] در [[امور دینی]] و [[دنیوی]]، برای فردی از افراد [[بشر]] تعریف شده است.
در تعاریف [[متکلمین]] [[اهل سنت]] و [[شیعه]] چنین آمده است: "[[امام]] کسی است که دارای رهبریِ عمومی دین و دنیاست"<ref>{{عربی|الامام هو الذی له الرئاسة العامة فی‏ الدین‏ و الدنیا جمیعا}}؛ جرجانی، میر سید شریف، التعریفات‏‏، ص۱۶.</ref>. [[علامه حلی]] می‌نویسد: "امامت رهبری عمومی در امور دین و دنیا برای یکی از اشخاص است"<ref>{{عربی|الامامة رئاسة عامة لشخص‏ من الاشخاص فی أمور الدین و الدنیا}}؛ فاضل مقداد، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین‏، ص۳۲۵.</ref>. از آنجا که در این تعریف‌ها از [[خلافت]] و یا [[نیابت]] از [[پیامبر]] سخنی به میان نیامده است، [[نبوت]] را نیز شامل می‌شود، به همین [[دلیل]] مورد [[نقد]] واقع شده است.
در تعاریف خاصِ «[[امامت]]»، بر عنصر [[خلافت]] و [[نیابت]] از [[پیامبر]]{{صل}} تأکید شده است. [[شیخ مفید]] می‌نویسد: "[[امام]]، کسی است که دارای [[رهبری عمومی]] در امور [[دین]] و [[دنیا]] به صورت نیابت از پیامبر است"<ref>{{عربی|الإمام هو الإنسان الذی له رئاسة عامة فی أمور الدین و الدنیا نیابة عن‏ النبی‏}}؛ النکت الاعتقادیة، شیخ مفید، ص۳۹.</ref>. [[سید مرتضی]] از [[عالمان]] بزرگ [[شیعی]] در [[تعریف امامت]] می‌نویسد: "امامت، [[ریاست]] فراگیر در امور دین است به صورت اصلی و استقلالی، نه به نیابت از کسانی که در [[دار تکلیف]] هستند"<ref>{{عربی|الامامة ریاسة عامة فی‏ الدین‏ بالاصالة لا بالنیابة عمن هو فی دار التکلیف‏}}، مراد از قید «بالاصالة لا بالنیابة» در تعریف امامت این است که امامت مورد نظر اسلام و شیعه، امری اصلی و منصبی الهی است، نه امری نیابتی و وکالتی از سوی مردم، که امامت و رهبری مطرح در حکومت‌های رایج در گذشته و حال از این قسم است، سید مرتضی علم الهدی الحدود والحقایق، ص۴۱.</ref>.<ref>رک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[ امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۵-۳۳.</ref>.
از تعریف‌های [[متکلمان اسلامی]] استفاده می‌‌شود:
#«امامت» از دیدگاه آنان هم [[امور دنیوی]] را شامل می‌شود و هم [[امور دینی]] را. به عبارت دیگر، از جنبه غایی، [[امامت]] [[اسلامی]] [[صبغه]] سکولاریستی ندارد؛ به گونه‌ای که [[امور معنوی]] و [[دینی]] خارج از حوزه امامت و [[رهبری اسلامی]] باشد و امامت فقط در [[برقراری عدالت]]، [[امنیت]] و تحقق بخشیدن به نیازهای معیشتی [[مردم]] خلاصه شود؛ بلکه [[اجرای دین]] و [[حفظ]] [[ارزش‌های دینی]] نیز از [[اهداف امامت]] است<ref>رک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[ امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۳۳.</ref>. به عبارت دیگر امام ریاست کّلی [[جامعه]] را در همه جنبه‌ها و تمام [[شئون]] آن بر عهده دارد. اعم از [[رهبری سیاسی]] و [[حکومت]]، [[رهبری]] [[قضایی]] و [[فصل خصومت]]، رهبری و [[مرجعیّت دینی]] و [[مقام]] [[افتاء]] و [[زعامت]] تقنینی و [[قانون‌گذاری]].
#مردم در [[تعیین]] و [[نصب امام]] دخالتی ندارند، امّا برای به فعلیت رسیدن [[زعامت]] او و به اصطلاح "مبسوط الید" شدن [[امام]]، [[بدیهی]] است که نقش اصلی از آن [[مردم]] است.<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی ۵]]، ص۳۰-۳۱.</ref>
برخی محققان در این باره می‌‌نویسند: اگر چه تعاریف [[متکلمان امامیه]]، در مواردی، دقیقاً همان تعریف [[متکلمان]] [[اهل سنت]] از [[امامت]] است، تفاوتی بنیادین اما [[ظریف]] میان آن دو ملاحظه می‌‌شود. به عنوان نمونه تعریف [[مرحوم علامه]] حلی از امامت<ref>{{عربی|الإمامة رئاسة عامّة فی أمور الدّنیا و الدّین لشخص‏ من‏ الأشخاص‏ نیابة عن النّبی}}، حسن بن یوسف حلی، الباب الحادی عشر، ص۱۰.</ref> با تعریف [[تفتازانی]] ـ از متکلمان اهل سنت ـ از امامت<ref>{{عربی|هی رئاسة عامة فی أمر الدین و الدنیا خلافة عن‏ النبی}}‏؛ مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، ج ۵، ص۲۳۲.</ref> در [[ظاهر]] تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. اما اگر چه در هر دو تعریف، [[سخن]] از [[ریاست عامه]] در امور [[دین]] و [[دنیا]] به میان آمده است، تفاوت میان آن دو، با توجه به رویکرد اهل سنت به مسأله امامت آشکار می‌‌شود؛ بدین معنا که امام در [[ادبیات]] [[کلامی]] اهل سنت، [[وظیفه]] [[اجرای دین]] و [[پاسداری]] از آن را به عهده دارد. به دیگر [[سخن]]، [[وجود امام]] در [[اندیشه]] اهل سنت، [[اجرای احکام دین]] و نیز [[تشکیل حکومت]]، برای ایجاد [[نظم اجتماعی]] است<ref>{{عربی|لاجل ما ذکرناه من‏ قبل‏ من‏ تدبیر الجیوش‏ و سد الثغور و رد المظالم و الاخذ للمظلوم و اقامة الحدود و قسم الفی‏ء بین المسلمین‏}}؛ به دلیل آنچه که پیشتر گفتیم؛ یعنی مدیریت لشکر و بستن مرزها و دفع ظالم و گرفتن حق مظلوم و پیاده کردن حدود و تقسیم فیء میان مسلمانان؛ ابوبکر باقلانی، نمهید الاوائل، ص۴۷۷؛ {{عربی|لا نعلم‏ من‏ قبله‏ الدیانات‏ و الشرائع، و إنما فوض إلیه القیام بأمور مخصوصة، فحاله کحال الأمراء و الحکام‏}}، ما دین و شریعت خود را از امام نمی‌آموزیم و همانا پرداختن به اموری خاص بدو سپرده شده است؛ پس شأن او مانند امیران و حاکمان است؛ قاضی عبد الجبار معتزلی، المغنی، ج ۲۰، ص۲۱۱.</ref>، این در حالی است که [[امام]] در [[کلام امامیه]]، افزون بر [[وظیفه]] [[اجرای دین]]، وظیفه تبیین و [[تفسیر دین]] را نیز دارد؛ از این رو، [[مبیّن]] و [[مفسر]] [[دین]] را لزوماً [[معصوم]] دانسته، آنگاه [[لزوم]] [[نصب]] را نتیجه گرفته‌اند. به دیگر [[سخن]]، [[ریاست]] امام در امور [[دین]] در [[کلام اهل سنت]]، چیزی جز پیاده کردن دین نیست؛ در حالی که مقصود از ریاست یاد شده در [[کلام شیعه]]، تبیین و تفسیر دین است که به [[شأن]] [[مرجعیت دینی امام]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} ناظر است.
از سویی دیگر، عمده تعاریف موجود در آثار [[متکلمان]] نامی [[امامیه]] و نیز [[اهل سنت]]، ناظر به تمام ابعاد یا همان چیستی و [[حقیقت]] [[مقام امامت]] نیست، بلکه با نگاهی دقیق‌تر می‌توان گفت آنچه در متون [[کلامی]] بروز و نمود یافته است، مجموعه‌ای از تعاریفی است که برگرفته از [[باور]] متکلمان نسبت به [[شئون]] و [[وظایف]] مقام امامت است. به این معنی که اساساً نمی‌توان تعریف متکلمان از مقام امامت را مساوق با حقیقت چیستی مقام امامت در نگاه آنها به شمار آورد، بلکه باید تعاریف یاد شده را به مثابه باور ایشان راجع به [[شئون امامت]] دانست که تنها بخشی از حقیقت و چیستی مقام امامت است.
تعاریف [[نقل]] شده از [[متکلمان امامیه]] ناظر به دو شأن یا وظیفه یا کارکرد مقام امامت، یعنی [[شأن مرجعیت دینی]] و [[حاکمیت سیاسی]] است؛ این درحالی است که از شئون مهم دیگر اینان [[غفلت]] شده است که از جملۀ آنها می‌‌توان به شأن [[ولایت تکوینی]] و شأن [[وساطت فیض]] اشاره کرد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۴۱۰-۴۱۲.</ref>.
بنابر آنچه [[گذشت]] [[امامت]] به معنای [[پیشوا]] و مقتدای [[مردم]] بودن است که آنان را به سویی [[هدایت]] می‌کند، حال اگر امام بر [[حق]] و [[منصوب]] از طرف [[خداوند متعال]] و [[نبی مکرم اسلام]] باشد آنان را به سوی [[خیر]] و [[نیکی]] [[هدایت]] می‌نماید<ref>ر.ک: [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۵۴- ۱۵۶.</ref>.
===تعریف مشهور [[متکلمان]]===
تعریفی که غالب علمای [[کلام]] از "[[امامت]]" کرده‌اند، دو عنصر اساسی در آن به چشم می‌خورد؛ یکی اینکه [[امامت]] "[[ریاست]]" است و دیگر اینکه این [[ریاست]] در "امور [[دین]] و [[دنیا]]" است. این تعریف، بیشتر نزد [[متکلمان]] [[اهل‌سنت]]<ref>به عنوان نمونه: ماوردی در تعریف امامت گفته است: {{عربی|الإمامة موضوعة لخلافة النبوّة في حراسة الدين وسياسة الدنيا به}}. ماوردی، علی بن محمد، الأحكام السلطانية، ص۵؛ ابن خلدون نیز مشابه این عبارت را آورده است: {{عربی|نيابة عن صاحب الشريعة في حفظ الدين وسياسة الدنيا}}. [[ابن خلدون]]، عبدالرحمن بن محمد، المقدّمة، ص۱۹۰؛ امام‌الحرمین جويني نيز گفته است: {{عربی|الإمامة رياسة تامّة، وزعامة تتعلّق بالخاصّة والعامّة في مهمّات الدين والدنيا}}. جويني، عبدالملک بن عبدالله، غياث الأمم في التياث الظلم، ص۱۵؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: فخر رازی : {{عربی|الإمامة رئاسة في الدين والدنيا عامّة لشخص من الأشخاص}}. رازی، محمد بن عمر، نهاية العقول، ج۴، ص۳۲۱؛ مير سيد شريف جرجانى : {{عربی|الإمام: الذي له الرياسة العامّة في الدين والدنيا جميعاً}}. جرجانى، على بن محمود، التعريفات، ص۲۸.</ref> آمده و از آنجا به [[متکلمان]] [[زیدیه]]<ref>به عنوان نمونه: [[حمیدان بن یحیی]] در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|هو الشخص الجامع للرئاسة على الخلق في الدين والدنيا على وجه لا يكون فوق يده يد}}. قاسمی، حمیدان بن یحیی، جواب المسائل الشتوية والشبه الحشوية، ص۴۸۴؛ احمد بن یحیی المرتضی نیز گفته است: {{عربی|رئاسة عامّة لشخص مخصوص بحكم الشرع ليس فوقها يد}}. المرتضی، احمد بن یحیی، البحر الزخار، ج۲، ص۵۶۱.</ref> و [[امامیه]]<ref>به عنوان نمونه: شیخ مفید در تعریف [[امام]] گفته است: {{عربی|الإمام هو الإنسان الذي له رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا نيابةً عن النبيّ}}. مفید، محمد بن محمد، النكت الاعتقادية، ص۳۹؛ شیخ طوسی و به تبع او، ابن میثم بحرانی نیز در تعریف [[امامت]] گفته‌اند: {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في أمور الدين والدنيا}}. طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ج۱، ص۱۰۳؛ بحرانی، میثم بن علی، النجاة في القيامة، ص۴۱؛ همچنین تعاریف ذیل در همین سیاق‌اند: محقق حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة لشخص من الأشخاص في الدين والدنيا بحقّ الأصالة}}. حلی، جعفر بن حسن، المسلك في أصول الدين، ص۳۰۶؛ علامه حلی : {{عربی|الإمامة رئاسة عامّة في أمور الدين والدنيا لشخص من الأشخاص نيابةً عن النبيّ}}. حلی، حسن بن یوسف، نهج المسترشدين، ص۶۲.</ref> نیز منتقل شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
[[سعد الدین تفتازانی]] در "شرح المقاصد" و [[قوشچی]] در "شرح تجرید"، [[امامت]] را چنین تعریف می‌کنند:{{عربی|الإمامةُ رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا، خلافةً عن النبيّ{{صل}}، وبهذا القيد خرجت النبوّة، وبقيد العموم مثل القضاء والرئاسة في بعض النواحي، وكذا رئاسة من جعلة الإمام نائباً عنه على الإطلاق؛ فإنّها لا تعمّ الإمامة}}<ref>تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ قوشچی، علی بن محمد، شرح تجريد العقائد، ص۳۶۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
صاحبان این تعریف، معتقدند با قید {{عربی|عامّة}} ریاست‌های خُرد و با قید {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} [[نبوّت]] خارج می‌شود. پس [[امام]] آن کسی است که به صورت [[خلافت]] از [[رسول الله]]، [[ریاست عامه]] داشته باشد. در اغلب منابع [[اهل]] [[کلام]]، [[امامت]] را {{عربی|رئاسةٌ عامّةٌ في أمر الدين والدنيا}} تعریف کرده‌اند و گاهی برای دقت بیشتر، بعضی‌ها عبارت {{عربی|خلافةً عن النبيّ}} را هم اضافه کرده‌اند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
[[طریحی]] در "مجمع البحرین" نیز پس از بیان تعریف لغوی، به استعمال اصطلاحی [[امامت]] نزد [[اهل]] [[کلام]] اشاره کرده و می‌گوید: {{عربی|الإمامة هي الرئاسة العامّة على جميع الناس، فإذا أُخذت لا بشرط شيء تجامع النبوّة والرسالة}}<ref>طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۵.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>
*حاصل سخن او اینکه: [[امامت]] به استعمال مستعمل بستگی دارد؛ اگر به‌طور کلی و عمومی بررسی شود (به تعبیر او: اگر "لا بشرط" در نظر گرفته شود)، با [[نبوت]] و [[رسالت]] قابل جمع است؛ یعنی [[نبی]] می‌تواند علاوه بر [[مقام نبوت]]، [[امام]] نیز باشد؛ البته [[امام]] غیر [[نبی]] نیز متصوَّر است. اما اگر [[امامت]] با قطع نظر از [[نبوت]] بررسی شود (به تعبیر او: "بشرط لا عن النبوة" در نظر گرفته شود)، قابل جمع با [[نبوت]] نخواهد بود. البته [[حق]] این است که در ذات مفهوم "[[امام]]"، "بشرط لا" نهفته نیست؛ یعنی هنگامی که کلمه [[امام]] اطلاق می‌شود [[امام]]، لا بشرط مراد است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
'''اشکالات این تعریف'''
بر تعریف [[متکلمان]] اشکالاتی وارد است؛ چه با قید "{{عربی|خلافةً عن النبيّ}}" و چه بدون آن. پیش از بیان این اشکالات، لازم است به مقدمه‌ای توجه شود:
پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[امت]] با دو گونه از [[اسلام]] مواجه شد؛
#[[اسلام]] محمدی که [[نماینده]] و مدافع آن، [[امیرالمؤمنین]]، [[حضرت زهرا]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} بودند.
#[[اسلام جاهلی]]<ref>حضرت امیرالمؤمنین{{ع}} در یکی از سخنان خود به این بازگشت به جاهلیت اشاره می‌فرماید: {{متن حدیث|حَتَّى إِذَا قَبَضَ الله رَسُولَهُ{{صل}} رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَوَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَنَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ، عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ، مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن}}؛ چون خدا فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند، و با پيمودن راه‌های گوناگون به گمراهی رسیدند، و به دوستانی که خود گزیدند پیوستند، و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی که به دوستی آن مأمور بودند جدا افتادند، و بنیان را از بن برافکندند، و در جای دیگر بنا نهادند. کانهای هرگونه گناهند، و هر فتنه‌جو را درگاه و پناه. از این سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستی به سنّت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته، و یا پیوند خود را با دین گسسته. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۱۵۰، چاپ صبحی صالح.</ref> است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} اولین مبارزان علیه این [[اسلام جاهلی]] بودند و همه نزاع‌های آن دو بزرگوار در آن وهله از [[تاریخ اسلام]]، بر سر [[حفظ اسلام]] محمدی بود. حوادثی که [[اسلام جاهلی]] پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} بر [[امت اسلام]] آورد، آن [[قدر]] آزاردهنده و ناگوار بودند که [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف آنها می‌فرماید: {{متن حدیث|فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًا}}؛ پس شکیبایی گزیدم؛ در حالی که همانند کسی بودم که خار به چشمش رفته، و استخوان در گلویش مانده باشد<ref>سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۳، چاپ صبحی صالح.</ref>؛ و همین حوادث، سرانجام به [[شهادت]] [[حضرت زهرا]]{{س}} منجر شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
بی‌شک، [[مبارزه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} با [[اسلام جاهلی]]، [[نزاع]] بر "[[ریاست]]" نبود که از کسی گرفته شود و به دیگری داده شود؛ بلکه محور این [[مبارزه]]، [[اسلام]] [[رسول الله]]{{صل}} بود؛ [[اسلام]] [[حق]]، در برابر [[جاهلیت]] نوینی که با [[پوشش]] [[اسلام]]، ظاهر شده و از [[جاهلیت]] کهن نیز خطرناک‌تر بود. طبق [[منابع شیعه]] و [[اهل‌سنت]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: "بر سر [[تأویل]] [[نبرد]] می‌کنی همان‌گونه که من بر سر تنزیل [[نبرد]] کردم"<ref>{{متن حدیث|تُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ}}؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ج۱، ص۷۵؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ج۱، ص۳۵۱. همچنین: مسند احمد، ج۳، ص۸۲؛ حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ مسند ابی یعلی، ج۲، ص۳۴۱؛ صحیح ابن حبان، ص۵۴۴؛ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۳.</ref>. یعنی: [[جدال]] و [[نزاع]] من درباره اصل [[دین الهی]] و [[نزول وحی]] بود اما [[جدال]] و [[نزاع]] تو با [[قوم]] بر سر محتوای [[دین]] و [[شریعت]] خواهد بود. مقصود [[حضرت]] در این سخن اینکه: من با [[جاهلیت]] آشکار [[نبرد]] کردم، تو نیز با [[جاهلیت]] پنهان و نقاب‌دار [[مبارزه]] خواهی کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[جنگ]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} بین این دو [[اسلام]] رخ داد که تا امروز هم همین [[جنگ]] ادامه دارد. [[جنگ]] بین [[اسلام]] محمدی و [[اسلام جاهلی]] و به بیانی دیگر: بین [[اسلام]] [[علوی]] و [[اسلام]] [[اموی]]. یکی از جلوه‌های این [[جنگ]] ممتد در [[تاریخ اسلام]]، رویارویی [[فکری]] و [[فرهنگی]] است که پرده‌ای از آن، ایجاد [[تحریفات]] بزرگ در [[جامعه اسلامی]] بود. [[اسلام جاهلی]] - چه در حوادث پس از [[رحلت پیامبر خاتم]]{{صل}} و چه در عصر [[اموی]] -[[دست]] به تحریف‌های متعددی در عرصه‌های فراوانی زده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
از مهم‌ترین این دست‌اندازی‌ها:
#'''[[تغییر]] [[حقیقت]] و [[ماهیت امامت]] و [[خلافت]]:''' از [[مقام]] و [[منصب الهی]] بودن به [[مقام]] و [[منصب]] دنیویِ محض؛ یعنی "[[ریاست]]" به ‌معنای "[[قدرت]]" و "[[سلطنت]]" بر [[ملت]]. این [[تفسیر]]، [[امامت]] و [[ولایت]] را مانند سایر سلطنت‌هایی که در [[جهان]] بود جلوه می‌دهد. [[ادبیات]] [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>به عنوان نمونه، ابن‌اثیر می‌نویسد: {{عربی|لمّا تُوفي رسول الله{{صل}} اجتمع الأنصار في سقيفة بني ساعدة ليبايعوا سعد بن عبادة: فبلغ ذلك أبابكر فأتاهم ومعه عمر، وأبوعبيدة بن الجراح فقال: ما هذا؟ فقالوا: مِنَّا أمير ومنكم أمير، فقال أبوبكر: منّا الأمراء ومنكم الوزراء}}. ابن‌اثیر، على بن محمد، الكامل في التاريخ، ج۲، ص۳۲۵، ابوبکر، طبق نقل ابن‌عساکر نیز گفته است: {{عربی|نحن الأمراء وأنتم الوزراء، والأمر بيننا نصفان كقد الأنملة}}. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۹۲. طبری نیز نقل می‌کند که عمر بن خطاب در سقیفه گفته است: {{عربی|والله لا ترضى العرب أن يؤمّروكم ونبيها من غيركم ولكنّ العرب لا تمتنع أن تولّى أمرها من كانت النبوّة فيهم وولى أمورهم منهم ولنا بذلك على من أبى من العرب الحجّة الظاهرة والسلطان المبين. من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته ونحن أولياؤه وعشيرته إلا مدل بباطل أو متجانف لاثم أو متورط في هلكة}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[سقیفه]] نشان می‌دهد بحث سر [[قدرت]] و [[سلطنت]] است. این [[تحریف]]، متأسفانه بلافاصله پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} آغاز شد و در سلطنت‌های خلفای [[مسلمین]] ادامه یافت؛ در حالی‌ که در [[مکتب]] [[رسول الله]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، مسئلۀ [[رهبری]] و [[جانشینی پیامبر]]، به‌عنوان "[[امامت]]" مطرح بوده است. در واژگان "[[امام]]" و "[[امامت]]" - که بیشتر در [[فرهنگ شیعه]] رایج‌اند - معانی بسیار بلندی نهفته است که [[حقیقت]] مسئلۀ "[[رهبری]] در [[اسلام]]" را نشان می‌دهد و کلماتی مانند "[[رئیس]]" و "[[ریاست]]" نمی‌توانند گویای آن باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
#'''ایجاد توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]]:''' [[تحریف]] دیگری که فرع بر [[تحریف]] پیشین است اینکه مروجان [[اسلام جاهلی]]، سلطنتِ بر [[مردم]] را [[دنیوی]] جلوه دادند و از [[دین]] جدا کردند؛ یعنی پس از آنکه [[امامت]] بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} را به [[ریاست]] و [[سلطنت]] تعبیر کردند، این [[ریاست]] و [[سلطنت]] را [[سلطنت]] [[دنیوی]] مثل سایر سلطنت‌ها معرفی کرده و بدین‌رو از [[دین]] جدا کردند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
پس از این مقدمه، روشن می‌شود اشکالات اساسی تعریف مذکور از [[امامت]] به دو نکته ذیل برمی‌گردند:
'''۱. [[تفسیر]] [[امامت]] به [[ریاست]] (تعریف به لازم؛ نه به [[حقیقت]]):''' بی‌شک، مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است و نمی‌توان این مفهوم را از [[امامت]] جدا انگاشت، لکن جنبه مهمی که در [[حقیقت امامت]] باید لحاظ شود، جنبه ریاستش نیست؛ جنبه مهم‌تری که می‌تواند گویای ماهیت و [[حقیقت امامت]] باشد، بحث ولایت‌ الامری است. [[امامت]] چیزی جز "[[ولایت امر]]" نیست و [[ولایت امر]] عقلاً و نقلاً [[حق]] انحصاری [[خدای متعال]] و مقامی [[الهی]] است. البته در نگاه مردمی که [[خدا]] را از زندگی‌شان حذف می‌کنند، [[امامت]] - خواه ناخواه - تنها [[ریاست]] و [[امارت]] خواهد بود و هنگامی که [[حقوق]] و [[حدود الهی]] در محاسبات [[جامعه]] نباشند، شیخ [[قبیله]] یا هر شخص دیگری نیز می‌تواند [[رئیس]] باشد و اگر کسی [[رئیس]] شد به هر حال، باید به [[فرمان]] او رفت و از او [[تبعیت]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[انتخاب]] واژه [[ریاست]] یا [[سلطنت]]<ref>پیش از این روایت طبری (م۳۱۰ق) از گفته عمر بن خطاب در سقیفه نقل شد که گفته بود: {{عربی|من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته...}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوک، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[تفسیر]] [[حقیقت امامت]]، انعکاسی از واقعیت تلخ [[جامعه اسلامی]] پس ار [[رسول الله]]{{صل}} است. حوادث [[غصب]] [[امامت]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آغازگر [[انحراف]] [[امامت]] از [[جایگاه]] اصلی‌اش شد و چون [[امامت]] را از [[جایگاه]] [[حقیقی]] و بلندش جابجا کردند، تمام این [[تحریف‌ها]] دامن‌گیر [[جامعه اسلامی]] شد. به همین [[دلیل]]، [[حضرت زهرا]]{{س}} در خطبه‌ای، به [[مردم]] عصر خود نهیب زد و فرمود: {{متن حدیث|وَيْحَهُم! أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ}}<ref>صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص۳۵۵.</ref>؛ شگفتا از آنان! چگونه [[خلافت]] را از جایگاه‌های [[استوار]] [[رسالت]] دور راندند؟!<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
بنابراین، عبارت [[ریاست]] یا [[سلطنت]] با مفاهیمی که در [[اسلام]] برای مسأله [[امامت]] آمده است سازگار نیست و هنگامی که به [[قرآن کریم]] و [[حدیث]] [[معصومان]]{{عم}} مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم در مسأله [[امامت]] چیز دیگری مطرح است<ref>به عنوان مثال: خدای متعال در قرآن کریم امامت را عهد الهی معرفی کند: {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ}}، روايات منقول از معصومین{{عم}} نیز از امامت به عنوان جایگاه انبیا، میراث اوصیا و خلافت خدا و رسول ياد شده است: {{متن حدیث|الإِمامَةَ هِيَ مَنزِلَةُ الأَنبِياءِ، وإرثُ الأَوصِياءِ، إنَّ الإِمامَةَ خِلافَةُ الله وخِلافَةُ الرَّسولِ}}. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۵۵.</ref>؛ حتی یک بار هم در تعابیر [[رسول اکرم]]{{صل}} کلمه [[ریاست]] به چشم نمی‌خورد و با وجود اینکه مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است، اما در [[آیات]] کریمه و [[احادیث]] [[پیامبر اکرم]] و [[اهل بیت]]{{عم}} از زاویه [[ریاست]] به آن [[مقام]] بلند نگاه نشده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
از سوی دیگری، تعریف جامع و مانع، باید به جوهر و اصلِ معنا اشاره کند و واژگانی به‌کار بگیرد که مقوّم ماهیت آن مفهوم باشند؛ نه آنکه آثار یا نتایج و تبعات آن مفهوم را محور تعریف خود قرار دهد. ریاستی که در تعریف گذشته ذکر شد، نتیجه [[امامت]] است یا عَرَض عام آن؛ اما نه جوهر اصلی و مقوم ماهیتش<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[ریاست]] نیز از آن جهت که می‌تواند گسترده و کلان باشد یا نباشد، قابل تقسیم بر [[عامه]] و [[خاصه]] است. به همین [[دلیل]]، [[برادران]] [[اهل‌سنت]] چون [[امامت]] را به [[ریاست]] تبدیل کردند، ناچار شدند قید [[عامه]] را بیاورند؛ تا شامل ریاست‌های خاص و [[خرد]] نشود؛ زیرا مدیر مدرسه یا [[مسئول]] اداره نیز [[رئیس]] است و هر رئیسی [[امام]] نیست. ازاین‌رو، ناچار شدند [[ریاست]] را به قید [[عامه]] تقیید کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
'''۲. توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]] ([[میراث]] [[اسلام جاهلی]]):''' همان‌گونه که اشاره شد، جداسازی [[دین الهی]] از دنیای [[مردم]] یکی از تحریف‌هایی است که دامنگیر [[امت اسلام]] شد. بنابر این، عبارت {{عربی|في أمر الدين والدنيا}} که در [[تعریف امامت]] آورده‌اند، بی‌اساس و از میراث‌های [[اسلام جاهلی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] [[نقل]] کرده‌اند از همان روزهای اولی که [[ابوبکر]] سر کار آمد، [[مردم]] و [[صحابه]] از او درباره [[دین]] سؤال می‌کردند و چون [[ابوبکر]] پاسخ آن مسائل [[شرعی]] را نمی‌دانست، به دیگران مراجعه می‌کرد. در زمان عمربن‌خطاب نیز [[رجوع]] به دیگران بیشتر اتفاق افتاد. مرحوم امینی  مسأله [[رجوع]] [[عمر]] به دیگران به‌ویژه، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در کتاب [[شریف]] "[[الغدیر]]" جمع کرده است؛ تقریباً یک جلد از این کتاب<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۸۲ - ۳۳۳.</ref> مختص به همین مسئله است و این سخن [[عمر]] که {{عربی|لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۱۵۲ و ص۱۶۲؛ باقلانی، ابوبکر، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج۱، ص۵۰۲ و ص۵۴۷؛ ابن‌مردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی ابن أبی طالب، ص۸۸؛ ماوردی شافعی، علی بن محمد، الحاوی الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۵ و ج۱۳، ص۲۱۳؛ سمعانی، أبوالمظفر، التفسیر، ج۵، ص۱۵۴؛ زمخشری، محمود، المفصل فی صنعة الإعراب، ج۱، ص۴۳۲؛ ابن‌عربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، ج۱، ص۱۹۴؛ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۸۰؛ ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۱۸ و ج۱۲، ص۲۰۵؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۶ و ج۲، ص۱۷۲ و ج۳، ص۱۴۷.</ref> را آنجا مطرح و بررسی کرده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
به [[دلیل]] همین مطلب؛ یعنی عدم اطلاع کافی [[خلیفه اول]] و [[خلیفه دوم]] به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[رسول الله]] و [[رجوع]] آنان به دیگران، [[رجال]] [[مکتب]] [[اهل‌سنت]] بین [[دین]] و [[دنیا]] جدایی قائل شدند و در نتیجه "[[مرجعیت سیاسی]]" از "[[مرجعیت دینی]]" جدا شد و این آغاز تناقض آشکاری بود که درون این [[مکتب]] اتفاق افتاد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
در [[مکتب]] [[روایی]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] برای توجیه این رویکرد، [[روایات]] مجعولی نیز [[نقل]] شده که اساس این دوگانگی را تحکیم بخشید و بر انگاره جدایی [[دنیا]] از [[دین]] صحه گذاشته است. از جمله آنها، [[روایت]] معروف "تأبیر النخل" است که [[اهل]] [[صحاح]] نیز [[نقل]] می‌کنند. در [[صحیح مسلم]] آمده است: "[[رسول الله]] به [[مدینه]] آمد؛ در حالی که آنان درختان [[نخل]] را بارور می‌کردند. [[رسول الله]] گفت: "چه کار می‌کنید؟" گفتند: درختان را بارور می‌کنیم. گفت: "شاید اگر چنین نکنید، بهتر باشد". آنان نیز از آن عمل دست کشیدند در آن سال میوه درختان ریخت یا ناقص شد. [[راوی]] می‌گوید: قضیه را برای [[رسول الله]] توضیح دادند. [[پیامبر]] گفت: "من هم بشرم؛ هرگاه چیزی در مورد دینتان را به شما امر کردم، آن را بپذیرید و هرگاه مطابق [[رأی]] و نظر خویش چیزی را به شما گفتم؛ بدانید که من نیز بشری هستم مانند شما<ref>{{متن حدیث|قَدِمَ نَبِيُّ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ، وَهُمْ يَأْبُرُونَ النَّخْلَ، يَقُولُونَ يُلَقِّحُونَ النَّخْلَ، فَقَالَ: مَا تَصْنَعُونَ؟ قَالُوا: كُنَّا نَصْنَعُهُ، قَالَ: لَعَلَّكُمْ لَوْ لَمْ تَفْعَلُوا كَانَ خَيْرًا فَتَرَكُوهُ، فَنَفَضَتْ أَوْ فَنَقَصَتْ، قَالَ فَذَكَرُوا ذَلِكَ لَهُ فَقَالَ: إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ، إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ دِينِكُمْ فَخُذُوا بِهِ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْيِي، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ}}؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، الجامع الصحيح، ج۴، ص۱۸۳۵. همچنین رجوع شود به: بستی، محمد بن حبان، صحيح ابن حبان، ج۱، ص۲۰۲؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۴، ص۲۸۰.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
این [[روایت]] و امثال آن، از جعل‌های جنایت‌آمیزی است که در [[حق]] [[حضرت رسول]]{{صل}} انجام شده و با عبارات متفاوتی [[نقل]] شده است؛ از جمله: {{متن حدیث|إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ دِينِكُمْ فَخُذُوا بِهِ، وَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْ رَأْيِي، فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ}}؛ {{متن حدیث|إِنَّمَا ظَنَنْتُ ظَنًّا، فَلَا تُؤَاخِذُونِي بِالظَّنِّ، وَلَكِنْ إِذَا حَدَّثْتُكُمْ عَنِ اللهِ شَيْئًا فَخُذُوا بِهِ}}<ref>ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۱؛ مسند احمد (۳/۱۵)؛ مسند عبد بن حميد، المنتخب (ص۶۴)؛ مسند ابوداود طيالسي (۱/۱۸۶)؛ طحاوي در شرح معاني الآثار (۳/۴۸)؛ ابن أبي عاصم در الآحاد والمثاني (۱/۱۶۵)؛ مسند ابي يعلى (۲/۱۲)، مسند الشاشي (۱/۶۸، ۷۰)، ابو نعيم در حلية الأولياء (۴/ ۳۷۲).</ref>؛ {{متن حدیث|أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِأَمْرِ دُنْيَاكُمْ" يا: "إِذَا كَانَ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ فَأَنْتُمْ أَعْلَمُ بِهِ، فَإِذَا كَانَ مِنْ أَمْرِ دِينِكُمْ فَإِلَيَّ}}<ref>ر.ک: صحيح مسلم ح۲۳۶۳؛ مسند احمد (۲۰/۱۹)، سنن ابن ماجة، ح۲۴۷۱، بزار در البحر الزخار (۱۳/۳۵۵) (۱۸/۹۹)، مسند ابي يعلى (۶/۱۹۸) (۶/۲۳۷)، طحاوي در شرح مشكل الآثار (۴/۴۲۴)، صحيح ابن حبان (۱/۲۰۱).</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
*مضمون کلی این [[نقل]] قول‌های تحریف‌آمیز این است که اگر در مورد دینتان فرمانی صادر کردم، آن را بپذیرید و اگر در مورد [[دنیا]] به شما دستوری دادم پس از من [[اطاعت]] نکنید! و مفاد نهایی آن، اصل "جدایی [[دین]] و [[دنیا]]" است که در [[روایات]] مجعولی [[نقل]] شده است. متأسفانه این از [[روایات]] متفق‌ علیه [[برادران]] [[اهل‌سنت]] است و با صریح [[قرآن]] تناقض دارد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
پرسشی که اینجا باید مطرح شود اینکه: "بیع"، "[[تجارت]]"، "[[زکات]]" و "[[خمس]]" از [[امور دنیوی]] شمرده می‌‌شوند یا از [[امور دینی]]؟ [[قرآن]] درباره بیع سخن گفته است، آیا بیع [[دنیوی]] است و [[دینی]] نیست؟!<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
[[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند» سوره حج، آیه ۴۱.</ref>. [[اداره امور]] [[کشور]] یعنی عمل به [[احکام اسلام]]. حال اگر [[احکام اسلام]] به‌گونه‌ای بیان کنیم که مربوط به [[دین]] باشد و ربطی به [[دنیا]] نداشته باشد، تناقض است. متأسفانه در [[کلام]] و [[حدیث]] [[برادران]] [[اهل‌سنت]] تناقضاتی دیده می‌شود؛ تناقض‌هایی در مسائل [[توحید]]، [[نبوت]]، [[خلافت]] و [[امامت]] که حتی به [[فروع دین]] نیز کشیده شده است <ref>به عنوان مثال، برادران اهل سنت حدیث عشره مبشره را روایت می‌کند که ده نفر از جمله طلحه و زبیر، همگی در بهشت هستند. از طرفی قرآن می‌گوید که {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا}}؛ «و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳. خدا و رسول را اینها معصیت کردند؛ با اینکه خدا دستور داده بود از پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنند: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}؛ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و صاحبان امری که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹. اما اینان اطاعت نکردند؛ اکنون اهل سنت این تناقض را چگونه حل می‌کند؟ چطور می‌شود اینها هم بهشتی باشند و هم جهنمی؟! امثال این تناقض‌ها بسیارند که تنها راه برون رفت از آنان بازگشت به اسلام اصیل و قرآن و عترت است. این‌گونه بود که تقابل بین دین و دنیا در تفکر اسلامی رخنه کرد.</ref><ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
در [[اسلام]] محمدی{{صل}}، [[دین]] همان شریعتی است که دنیای [[مردم]] را اداره می‌کند؛ بنابر این، در نگاه [[اسلام]] محمدی{{صل}} دو مقوله جدا از یک‌دیگر به نام "[[دین]]" و "[[دنیا]]" وجود ندارد. بی‌گمان، [[رسول الله]]{{صل}} چون [[رئیس]] [[دین]] بود، [[رئیس]] [[دنیا]] نیز بود و چون این [[خلافت]]، [[خلافت]] [[رسول]] خداست، باید "[[ریاست عامه]] در [[دین]]" باشد که همان "[[ولایت امر]] بر دنیای [[مردم]]" است، لکن در [[تفسیری]] که بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[دین]] ارائه شد، [[دین]] و [[دنیا]] از یک‌دیگر تفکیک شدند و از اینجا بود که میان [[دین]] و [[دنیا]] [[تقابل]] ایجاد شد و باعث اندیشه‌های [[انحرافی]] فراوانی گردید<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
اما [[امامت]] در [[مکتب]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} این‌گونه تعریف نشده است. همان‌گونه که خواهد آمد، [[امامت]]، ولایت‌الامر است و اساساً [[تقابل]] [[دین]] و [[دنیا]] در این [[مکتب]] معنا و مفهوم ندارد؛ آن [[دینی]] که [[قرآن کریم]] معرفی می‌کند همین [[شریعت]] است و [[شریعت]] شامل همه امور دنیاست و [[رسول اکرم]]{{صل}} [[مبعوث]] شد تا [[مردم]] را در [[دنیا]] [[هدایت]] کند تا بتوانند در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[سعادتمند]] باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
طبق آموزه‌های قرآنی و حدیثی، [[امامت]]، [[استمرار نبوت]] است در همه جزئیات و کلیات و تنها تفاوت آن با [[نبوت]] این است که بر شخص [[امام]] [[وحی]] فرود نمی‌آید و [[نزول وحی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}} پایان یافته است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳.</ref>.
[[امامت]] از گذر [[علم لدنی]] و [[الهام الهی]] و [[مصونیت از خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]]، از [[آیین]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[پاسداری]] می‌کند و [[مصالح دینی]] و [[دنیوی]] [[مردم]] را محفوظ می‌دارد. [[تعالیم]] [[راستین]] آسمانی در روزگار پس از [[پیامبر]]{{صل}} تنها از این گذر به دست [[انسان]] می‌رسد و [[قرآن کریم]] و [[سنت پیامبر]] از این طریق [[تفسیر]] و تبیین می‌شود. [[شیعیان]] معتقدند که [[مقام امامت]] تنها به [[معصومین]] می‌رسد. [[متکلمان امامیه]] بر این [[اعتقاد]] دلایلی آورده‌اند؛ از جمله اینکه [[مردم]] از آن رو به [[امام]] محتاج‌اند، که [[معصوم]] نیستند و بدون او به [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[گناه]] می‌لغزند. حال، اگر [[امام]]، [[معصوم]] نباشد، خود به امامی دیگر [[نیازمند]] است و این [[باطل]] است؛ زیرا مستلزم دور است. چون [[متکلمان امامیه]] این مدعا را ثابت می‌کنند، از آن نتیجه می‌گیرند که [[مردم]] را در [[انتخاب]] شخص [[امام]]، [[حق]] و سهمی نیست؛ زیرا او باید [[معصوم]] باشد و [[عصمت]] حالتی است [[باطنی]] و جز [[خداوند]] کسی از [[باطن]] [[انسان]] خبر ندارد و [[مردم]] توانِ آن ندارند که [[معصوم]] را از غیر [[معصوم]] بازشناسند<ref>بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیه‌، ۱۰۰؛ فرهنگ معارف اسلامی، ۱/ ۲۸۵ و ۲۸۶.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۲-۹۳.</ref>.
بدین‌سان، [[امامت]] همانند [[نبوت]] محتاج [[نص]] [[خداوند]] است و این [[نص]] یا به واسطه [[پیامبر]] تحقق می‌یابد و او به صراحت [[امام]] را معرفی می‌کند و یا به واسطه امامی که خود [[منصوب]] به [[نص]] است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۳.</ref>.


==مفهوم [[امامت]] در [[علم کلام]]==
==مفهوم [[امامت]] در [[علم کلام]]==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش