هجرت امام علی به مدینه: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
پس از رسیدن [[امام علی]]{{ع}} و همراهان به [[رسول خدا]]{{صل}}، ایشان به [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]! تو اولین نفر از این [[امت]] هستی که به [[خدا]] و رسولش [[ایمان]] آوردی و اولین کسی هستی که به سوی [[خدا]] و رسولش [[هجرت]] کردی و آخرین کسی هستی که از [[رسول خدا]] (جدا میشوی)؛ قسم به آنکه جانم در [[دست]] اوست، هیچ مؤمنی تو را [[دوست]] ندارد، مگر کسی که [[خداوند]] [[قلب]] او را برای [[ایمان]] [[امتحان]] کرده باشد و کسی به جز [[منافق]] یا [[کافر]] با تو [[دشمنی]] نمیورزد"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۹-۴۷۲؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref> | پس از رسیدن [[امام علی]]{{ع}} و همراهان به [[رسول خدا]]{{صل}}، ایشان به [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]! تو اولین نفر از این [[امت]] هستی که به [[خدا]] و رسولش [[ایمان]] آوردی و اولین کسی هستی که به سوی [[خدا]] و رسولش [[هجرت]] کردی و آخرین کسی هستی که از [[رسول خدا]] (جدا میشوی)؛ قسم به آنکه جانم در [[دست]] اوست، هیچ مؤمنی تو را [[دوست]] ندارد، مگر کسی که [[خداوند]] [[قلب]] او را برای [[ایمان]] [[امتحان]] کرده باشد و کسی به جز [[منافق]] یا [[کافر]] با تو [[دشمنی]] نمیورزد"<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۴۶۹-۴۷۲؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.<ref>[[ حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابیطالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابیطالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۳۸-۱۴۱.</ref> | ||
==[[هجرت]] [[امام علی]]{{ع}}== | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} با [[آرامش]] و [[امنیت]] به منطقه «[[قبا]]» رسید و مورد استقبال انبوه [[جمعیت]] [[انصار]] قرار گرفت و از آنجا توسط [[ابو واقد لیثی]] نامهای به علی{{ع}} نوشت و در آن به او [[فرمان]] داد به سوی وی حرکت نموده و شتابان به آن [[حضرت]] بپیوندد. وقتی [[نامه]] رسول خدا{{صل}} به علی{{ع}} رسید حضرت برای [[تدارک]] مقدمات حرکت تعدادی شتر خریداری کرد و مهیای خروج از [[مکه]] شد و به [[مسلمانان]] مستمندی که با او در [[شهر]] باقی مانده بودند دستور داد از [[تاریکی]] شب استفاده کنند و خود را با بار و بنهای اندک به [[ذی طوی]] (محلی در نزدیکی مکه) برسانند و بدینسان، سومین [[مسئولیت]] دشوار علی{{ع}} که حرکت به سمت مکه به همراه [[زنان]] بود، آغاز گردید. حضرت به همراه فواطم (یعنی) [[فاطمه]] [[دخت رسول اکرم]]{{صل}} و [[فاطمه بنت أسد]] [[مادر]] خود و فاطمه دختر [[زبیر بن عبد المطلب]] و فاطمه دختر [[حمزه]] از مکه خارج گردید و أیمن [[غلام رسول خدا]]{{صل}} و ابو واقد لیثی نیز در پی آنان حرکت کردند<ref>امالی طوسی، ج۲، ص۸۴؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۴ به نقل از امالی.</ref>. | |||
[[ابو واقد]] که شتران را میراند از شدّت [[ترس]] و [[بیم]]، شتران را به سرعت میراند تا [[دشمنان]] به آنها دست نیابند، بر علی{{ع}} دشوار آمد که زنان [[بنی هاشم]] را در اثر سرعت شتران با آن [[رنج]] و [[ناراحتی]] ببیند ازاینرو، به ابو واقد فرمود: «ابو واقد! زنان بدنی [[ضعیف]] دارند با آنها [[مدارا]] کن» و حضرت خود شخصا شتران را به آرامی راند و برای ایجاد آرامش در [[دل]] همرهان خویش این [[شعر]] را زمزمه میکرد: {{متن حدیث|وَ لَيْسَ إِلَّا اللَّهُ فَارْفَعْ ظَنَّكَا يَكْفِيكَ رَبُّ النَّاسِ مَا أَهَمَّكَا}} | |||
قدرتی [[برتر]] از [[خدا]] وجود ندارد، گمانی غیر از این نداشته باش، [[حمایت]] او تو را کافی است، بنابراین چه دغدغه داری. | |||
علی{{ع}} همچنان کاروان را به آرامی [[رهبری]] میکرد تا در مسیر راه به بالای منطقه «ضجنان» رسید، در این منطقه مأمورانی که [[قریش]] برای [[دستگیری]] [[امام]] و همراهانش و بازگرداندن آنها به [[مکه]] گسیل داشته بودند، به کاروان رسیدند. | |||
این [[جمعیت]] که هفت سوار جنگاور و نقابزده را تشکیل میدادند «جناح» [[غلام]] [[حرب بن امیّه]] نیز آنان را [[همراهی]] میکرد. علی{{ع}} به أیمن و [[ابو واقد]] دستور داد: «شترها را بخوابانید و زانوهای آنها را ببندید» و امام{{ع}} خود جلو آمد و [[زنان]] را پیاده کرد و سپس با [[شمشیر]] در برابر سواران [[دشمن]] قرار گرفت، آنان به [[حضرت]] گفتند: ای خیانتکار! [[تصور]] کردی میتوانی این زنان را [[نجات]] دهی، پدرت به عزایت بنشیند، برگرد. | |||
[[امام علی]]{{ع}} فرمود: «اگر برنگردم چه؟.».. از این [[سخن امام]] [[خشم]] و [[نفرت]] آنان فزونی گرفت و به او گفتند: باید برگردی در غیر این صورت گردنت را میزنیم. | |||
برخی از آنان به شتران نزدیک شده تا آنها را رم دهند و بدین وسیله در [[دل]] زنان ایجاد [[رعب]] و [[وحشت]] کنند که علی{{ع}} آنان را از آن کار بازداشت. | |||
«جناح» به سرعت به سمت امام آمد و ضربتی بر حضرت وارد آورد که امام{{ع}} جاخالی داد و با چالاکی ضربهای بر کتف او فرود آورد که او را به دو نیم ساخت و شمشیر به کتف اسب او رسید<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۵.</ref> و آنگاه پیاده بر سایر سواران حمله برد و آنها با [[بیم]] و [[هراس]] از مقابل حضرت گریختند و به او گفتند: ای پسر [[ابو طالب]] از ما درگذر و متعرّض ما مشو. | |||
امام{{ع}} به آنان فرمود: «من اینک به سوی [[برادر]] و پسر عموی خود [[رسول خدا]]{{صل}} روانهام هرکس [[دوست]] دارد بدنش را قطعهقطعه سازم و خونش را بریزم به من نزدیک شود»، سواران با هراس و وحشت پا به فرار گذاشتند. سپس امام{{ع}} رو به ایمن و ابو واقد کرد و به آنان فرمود: «زانوان شتران خود را باز کنید» و بدینسان کاروان به حرکت خویش ادامه داد، تا به «ضجنان» رسیدند در آنجا یک شبانه [[روز]] اتراق کردند تا برخی از [[مسلمانان]] [[مستضعف]] به آنان بپیوندند و شب را در آنجا بسر برد و فواطم تا سپیدهدم [[خدا]] را در همه حال یاد میکردند سپس علی{{ع}} [[نماز صبح]] را با آنان به جا آورد و به راه خویش ادامه داد، منزلی را پس از [[منزل]] دیگر پشت سر را گذاشت و لحظهای از [[یاد خدا]] [[غفلت]] نورزید تا وارد [[مدینه]] شدند. | |||
قبل از ورود آنان به مدینه در بیان [[مقام]] و [[منزلت]] پاداشی که [[خداوند]] برای آنان مهیا کرده بود [[وحی الهی]] نازل شد که: | |||
{{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ... فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ... فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا... وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ... وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار *آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است.».. سوره آل عمران، آیه ۱۹۱-۱۹۵.</ref><ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۶- ۶۷.</ref>؛ | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} در منطقه «[[قبا]]» بر [[عمرو بن عوف]] وارد شد و بیش از ده روز نزد آنان اقامت فرمود و نمازهای پنجگانه را شکسته به جا آورد، [[مردم]] به [[حضرت]] عرضه میداشتند: آیا نزد ما اقامت میفرمایی تا برایتان منزل و مسجدی [[تدارک]] ببینیم؟ در پاسخ میفرمود: «من در [[انتظار]] [[علی بن ابی طالب]] هستم و به او [[فرمان]] دادهام به من بپیوندد و تا علی نزدم نیاید اقامتگاهی [[انتخاب]] نمیکنم و إن شاء [[الله]] به زودی از راه خواهد رسید!»<ref>روضه کافی، ص۳۳۹.</ref>. | |||
زمانی که علی{{ع}} بدانجا رسید، پاهای مبارکش در اثر پیادهروی و شدت [[گرما]] آماس کرده بود، وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} او را با آن وضعیت [[مشاهده]] کرد [[اشک]] از دیدگانش جاری گشت و آنگاه دستان مبارکش را بر پاهای علی کشید و [[امام]] بعد از آن [[احساس]] درد و [[ناراحتی]] نکرد<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۶۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۸۲؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۰۶.</ref>. | |||
آنگاه که علی{{ع}} [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} رسید [[حضرت]] به اتفاق علی{{ع}} از [[قبا]] رهسپار منطقه [[بنی سالم بن عوف]] گردید و برای آنان نقشه مسجدی طراحی و [[قبله]] آن را تعیین فرمود و در آن، دو رکعت [[نماز]] گزارد و دو [[خطبه]] خواند و همان [[روز]] سوار بر شتری که با آن از [[مکه]] آمده بود، راهی [[مدینه]] شد و علی{{ع}} گام به گام [[پیامبر]] در حال حرکت بود و لحظهای از آن بزرگوار جدا نمیشد. سرانجام رسول خدا{{صل}} به اتفاق علی{{ع}} بر [[ابو ایوب انصاری]] وارد شد و به بنای [[مسجد]] خویش پرداخت و پس از آماده شدن [[خانه]] خود و علی، به منازل خویش منتقل شدند<ref>روضه کافی، ص۳۳۹- ۳۴۰.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۹۰.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |