مباهله در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
(←منابع) |
برچسبها: برگرداندهشده پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
[[ابن جریر طبری]] در رابطه با [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> و [[امتناع]] [[نصاری]] از مباهله [[روایت]] کرده است که [[راوی]] گفت: «[[پیامبر]] دست حسن و حسین{{عم}} را گرفت و به علی{{ع}} فرمود: در پی با بیا. پس پیامبر با آنها بیرون آمد و نصاری حضور پیدا نکردند و گفتند ما میترسیم که او پیامبر باشد و [[دعای پیامبر]] مثل دیگران نیست و از مباهله در آن [[روز]] امتناع کردند. پیامبر فرمود: اگر بیرون میآمدند و مباهله میکردند، میسوختند»<ref>فضائل الخمسة من الصحاح الستة. سید مرتضی حسینی فیروزآبادی، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۳۵۴.</ref> | [[ابن جریر طبری]] در رابطه با [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> و [[امتناع]] [[نصاری]] از مباهله [[روایت]] کرده است که [[راوی]] گفت: «[[پیامبر]] دست حسن و حسین{{عم}} را گرفت و به علی{{ع}} فرمود: در پی با بیا. پس پیامبر با آنها بیرون آمد و نصاری حضور پیدا نکردند و گفتند ما میترسیم که او پیامبر باشد و [[دعای پیامبر]] مثل دیگران نیست و از مباهله در آن [[روز]] امتناع کردند. پیامبر فرمود: اگر بیرون میآمدند و مباهله میکردند، میسوختند»<ref>فضائل الخمسة من الصحاح الستة. سید مرتضی حسینی فیروزآبادی، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[فرهنگنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۳۵۴.</ref> | ||
==حضور در مباهله== | |||
سران و [[اندیشمندان]] [[مسیحیان نجران]] با گردهمایی خود، [[نامه]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را که آنان را به [[پذیرش اسلام]] [[دعوت]] کرده بود، مورد بررسی قرار داده ولی به نتیجهای نهایی دست نیافتند آنان [[تعالیم]] و دستوراتی در [[اختیار]] داشتند که بر [[ظهور]] [[پیامبری]] پس از [[حضرت عیسی]]{{ع}} تأکید میکرد و کارهایی که از محمد{{صل}} سر زده بود به پیامبری وی اشاره داشت. ازاینرو، [[تصمیم]] گرفتند هیئتی را حضور [[پیامبر]] اعزام کرده تا با شخص رسول اکرم{{صل}} [[دیدار]] و [[گفتوگو]] کنند. | |||
پیامبر{{صل}} با آن هیئت بلندپایه دیدار کرد ولی [[پوشیدن]] لباسهای دیبا و [[ابریشم]] و به گردن آویختن [[صلیب]] که رنگ [[بتپرستی]] داشت، برای [[حضرت]] ناخوشایند جلوه کرد. فردای آن [[روز]] با [[تغییر]] [[ظواهر]] خود بار دیگر حضور پیامبر رسیدند، این بار [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان خوش آمد گفت و [[ارج]] و [[احترام]] نهاد و به آنها [[فرصت]] داد تا دیدگاه خود را پیرامون [[مراسم]] [[عبادی]] خویش ابراز کنند<ref>سیره حلبی، ج۳، ص۲۱۱؛ سیره نبوی، ج۱، ص۵۷۴.</ref>. | |||
سپس [[اسلام]] را بر آنان عرضه کرد و آیاتی از [[قرآن]] برایشان [[تلاوت]] فرمود، ولی آنها از پذیرش اسلام سرباز زدند و بحث و مناقشات فراوانی میان آنان صورت گرفت، سرانجام به این نتیجه رسیدند که [[نبی اکرم]]{{صل}} به [[فرمان]] خدای عز و جل با آنان به [[مباهله]] بپردازد و روز بعد را برای انجام مباهله تعیین کردند. | |||
در آن روز رسول خدا{{صل}} در حالی که حسین را در آغوش و دست حسن را در دست داشت و پشت سر او دخت گرامیاش [[فاطمه]] و پسر عمویش [[علی بن ابی طالب]]{{عم}} در حرکت بودند، برای [[امتثال]] فرمان [[خدای متعال]] در مکان تعیین شده حضور یافتند که قرآن [[حکیم]] به این ماجرا اشاره کرده و فرموده است: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. | |||
[[رسول اکرم]]{{صل}} غیر از افراد یاد شده هیچ یک از [[مسلمانان]] را با خود همراه [[نبرد]] تا بدین وسیله [[پیامبری]] و [[رسالت]] [[راستین]] خویش را برای همگان ثابت کند. در اینجا کشیش [[نجران]] به همکیشان خود گفت: من امروز چهرههایی را میبینم که اگر از [[خدا]] درخواست کنند کوهی را از جا برکند، [[خداوند]] دعایشان را [[مستجاب]] و آن کار را عملی خواهد ساخت، اگر شما با آنان [[مباهله]] انجام دهید به [[هلاکت]] میرسید و یک تن [[مسیحی]] روی [[زمین]] باقی نخواهد ماند. | |||
وقتی [[مسیحیان]] از مباهله با [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] او{{عم}} [[امتناع]] ورزیدند [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان فرمود: | |||
اگر از مباهله منصرف شدهاید، [[اسلام]] بیاورید و از امتیازاتی که مسلمانان برخوردارند بهرهمند شوید و [[حقوقی]] را که مسلمانان باید رعایت کنند شما نیز رعایت کنید. | |||
ولی آنان این پیشنهاد را نپذیرفتند. | |||
[[حضرت]] فرمود: «بنابراین، با شما خواهم جنگید». در پاسخ عرضه داشتند: ما در برابر [[عرب]] توان [[جنگی]] نداریم ولی با شما [[پیمان]] [[صلح]] میبندیم مشروط به این که به ما [[حمله]] نکنید و ما را از [[دین]] و [[آیین]] خودمان برنگردانید در عوض سالیانه دو هزار تخته [[لباس]] گرانبها، نیمی را در ماه صفر و نیمی در [[رجب]] و تعداد سی [[زره]] معمولی آهنین به شما تحویل خواهیم داد، رسول اکرم{{صل}} این پیشنهاد را پذیرفت و با آنان پیمان صلح برقرار نمود و فرمود: | |||
به خدایی که جانم در دست اوست! هلاکت [[نجرانیان]] نزدیک شده بود و اگر مباهله انجام داده بودند به صورت بوزینه و خوک درمیآمدند و سرزمینشان بر آنها آتشی برمیافروخت که [[مردم]] نجران و حتی پرندگان را بر درختان، طعمه خویش میساخت و هنوز سال به پایان نرسیده بود همه [[نصارا]] به [[هلاکت]] میرسیدند و بدینسان، بیآنکه [[نجرانیان]] [[اسلام]] آوردند به دیار خود بازگشتند<ref>تفسیر کبیر، ج۸، ص۵۸.</ref>. | |||
نقل شده دو تن از سران [[مسیحیان]] به نامهای عاتب و سیّد پس از حرکت، دیری نپایید نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بازگشتند و در حضور وی اسلام آورند<ref>طبقات کبری، ج۱، ص۳۵۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۱۳۱.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |