قاسطین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = قاسطین | عنوان مدخل = قاسطین | مداخل مرتبط = قاسطین در تاریخ اسلامی - قاسطین در نهج البلاغه - قاسطین در فقه سیاسی | پرسش مرتبط = }} ==معاویه و آمادگی نبرد با امام{{ع}}== با استقرار امام{{ع}} در کوفه...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==تلاشی صلحآمیز== | ==تلاشی صلحآمیز== | ||
با وجود [[نامهنگاری]] فراوان [[امام]]{{ع}} با [[معاویه]] و گشودن کانالهای متعدد [[گفتوگو]] برای جذب وی به سوی خود و وارد ساختن او در بیعتش پاسخ معاویه تنها [[جنگ]] و تلاش جهت از میان برداشتن امام{{ع}} و [[سپاهیان]] وی به هر وسیله ممکن بود، ولی با این همه، امام{{ع}} پس از آنکه خود و سپاهیانش در ساحل فرات استقرار یافتند [[آتشبس]] و آرامشی موقّت در منطقه [[حاکم]] شد و حضرت به تلاش صلحآمیز دیگری [[امیدوار]] بود، به همین دلیل طی مدت [[آتش بس]]، [[بشیر بن محصن انصاری]] و [[سعید بن قیس همدانی]] و [[شبث بن ربعی تمیمی]] را به [[نمایندگی]] از سوی خود نزد معاویه فرستاد و بدانان فرمود: «نزد این مرد- یعنی معاویه- بروید و او را به [[خدا]] و [[اطاعت]] او و [[پیوستن]] به جمع [[مسلمانان]] فرا خوانید». ولی معاویه جز [[شمشیر]] و جنگ پاسخی نداد و به فرستادگان امام{{ع}} گفت: از نزدم بیرون روید، میان من و شما چیزی جز شمشیر حاکم نخواهد بود<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۹؛ کامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۸۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۲۸۷.</ref> | با وجود [[نامهنگاری]] فراوان [[امام]]{{ع}} با [[معاویه]] و گشودن کانالهای متعدد [[گفتوگو]] برای جذب وی به سوی خود و وارد ساختن او در بیعتش پاسخ معاویه تنها [[جنگ]] و تلاش جهت از میان برداشتن امام{{ع}} و [[سپاهیان]] وی به هر وسیله ممکن بود، ولی با این همه، امام{{ع}} پس از آنکه خود و سپاهیانش در ساحل فرات استقرار یافتند [[آتشبس]] و آرامشی موقّت در منطقه [[حاکم]] شد و حضرت به تلاش صلحآمیز دیگری [[امیدوار]] بود، به همین دلیل طی مدت [[آتش بس]]، [[بشیر بن محصن انصاری]] و [[سعید بن قیس همدانی]] و [[شبث بن ربعی تمیمی]] را به [[نمایندگی]] از سوی خود نزد معاویه فرستاد و بدانان فرمود: «نزد این مرد- یعنی معاویه- بروید و او را به [[خدا]] و [[اطاعت]] او و [[پیوستن]] به جمع [[مسلمانان]] فرا خوانید». ولی معاویه جز [[شمشیر]] و جنگ پاسخی نداد و به فرستادگان امام{{ع}} گفت: از نزدم بیرون روید، میان من و شما چیزی جز شمشیر حاکم نخواهد بود<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۹؛ کامل ابن اثیر، ج۳، ص۲۸۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۲۸۷.</ref> | ||
==درگیری پس از آتشبس== | |||
میان دو [[سپاه]] جنگ و گریزهایی به وجود آمد ولی هنوز [[آتش]] جنگ شعلهور نشده بود که گروهی از دو طرف به میدان آمده و با یکدیگر به [[نبرد]] پرداختند و به مجرّد [[حلول]] [[ماه محرم]] [[سال ۳۷ هجری]] میان طرفین [[پیماننامه]] صلحی برقرار شد، امام{{ع}} با انعقاد این پیماننامه کوشید تا به [[صلح]] و آرامشی دست یابد. ازاینرو، پیشنهاداتی که امام{{ع}} ارائه داد، [[دعوت]] به صلح و [[آرامش]] و [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] و جلوگیری از [[خونریزی]]، ولی پیشنهادات [[معاویه]] و [[مردم]] [[شام]]، نپذیرفتن [[بیعت]] [[امام]]{{ع}} و [[خونخواهی عثمان]] بن عفّان بود<ref>وقعة صفین، ص۱۹۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۰.</ref>. | |||
[[آتشبس]]، یک ماه به طول انجامید، با پایان [[پذیرفتن]] برهه [[درگیریها]]، دو طرف خسته شدند، امام{{ع}} به [[سپاهیان]] خود دستور [[بسیج عمومی]] داد، معاویه نیز چنین کرد و دو [[سپاه]] در کارزاری سهمگین با یکدیگر درآویختند. [[حضرت]] همواره با سفارش به سپاهیان خود میفرمود: | |||
شما در [[جنگ با دشمن]] پیشدستی نکنید، خدای را [[سپاس]] که شما برحقید اگر با آنان به [[نبرد]] پرداختید و آنها را به [[شکست]] وا داشتید، فراریان را نکشید و زخمیها را به [[قتل]] نرسانید، [[کشف]] عورت انجام ندهید [کسی را عریان ننمایید] کشتهای را [[مثله]] نکنید<ref>وقعة صفین، ص۲۰۲؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۶.</ref>. | |||
بدینسان، [[جنگ]] و نبرد ادامه یافت و طی آن تعداد زیادی از [[مسلمانان]] کشته شدند و تعداد زخمیها بر ده هزار تن بالغ گردید.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۲۸۸.</ref> | |||
==[[شهادت]] [[عمار یاسر]]== | |||
[[روایت]] شده: عمار یاسر راهی میدان شد و میان صفوف سپاهیان قرار گرفت و اظهار داشت: امروز چهرههایی را میبینم آنگونه با [[دشمن]] میستیزند که باطلگرایان، به [[شک و تردید]] افتند، به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر ما را به شکست وا دارند و تا نخلستانهای هجر تعقیب کنند، ما بر [[حق]] و آنان بر باطلاند. و با خواندن این [[رجز]] به سمت [[سپاه معاویه]] پیش تافت: | |||
ما پیش از این برای فرود آمدن [[قرآن]] با شما جنگیدیم و امروز برای [[تأویل]] آن با شما میجنگیم، آنچنان ضربه سهمگینی بر شما وارد سازم که سرها از [[بدن]] جدا و [[دوست]]، [[دوستان]] خود را فراموش کند و یا حق به مسیر اصلی خود باز گردد. | |||
{{متن حدیث|نَحْنُ ضَرَبْنَاكُمْ عَلَى تَنْزِيلِهِ فَالْيَوْمَ نَضْرِبُكُمْ عَلَى تَأْوِيلِهِ | |||
ضَرْباً يُزِيلُ الْهَامَ عَنْ مَقِيلِهِ وَ يُذْهِلُ الْخَلِيلَ عَنْ خَلِيلِهِ}} | |||
[[عمّار]] با همان [[شجاعت]] و [[دلاور]] مردی که در کنار [[رسول خدا]]{{صل}} صادقانه و مخلصانه جنگیده بود، خود را به [[قلب]] سپاه دشمن زد و بدن شریفش آماج نیزهها قرار گرفت و ابو العادیه و ابن جون سکسکی او را با ضربت نیزه از پا درآوردند. نقل شده که این دو تن برای بردن [[سر مطهر]] [[عمّار]] نزد [[معاویه]] با یکدیگر درگیر شدند و عبدالله فرزند [[عمرو عاص]] که در آن جمع حاضر بودند به آنان گفت: هریک از شما [[دوست]] دارید، سر را بردارید زیرا من از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم به [[عمار]] میفرمود: | |||
{{متن حدیث|يَا عَمَّارُ تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}<ref>وقعة صفین، ص۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷ چاپ مؤسسه أعلمی؛ عقد الفرید، ج۴، ص۳۴۱.</ref>؛ | |||
عمار! تو به دست گروه [[سرکش]] به [[شهادت]] خواهی رسید. | |||
وقتی عمار در آن [[روز]] رهسپار میدان [[جنگ]] شد، [[امام علی]]{{ع}} مضطرب و پریشان و بیقرار بود و همواره از او سراغ میگرفت و زمانی که خبر شهادت عمار به وی رسید [[حضرت]] با [[غم]] و [[اندوه]] و چشمی اشکبار به سرعت خود را به محل شهادت عمّار رساند. در [[حقیقت]] آن بزرگوار [[یاور]] [[راستین]] و [[برادر]] [[امین]] خود را از دست داده بود. سپس [[امام]]{{ع}} بر پیکر [[پاک]] عمّار [[نماز]] گزارد و او را به [[خاک]] سپرد. | |||
خبر شهادت عمار میان دو [[سپاه]] منتشر شد و از آنجا که [[مردم]] از موقعیّت برجسته عمّار و سخن [[تاریخی]] رسول خدا{{صل}} درباره او [[آگاهی]] داشتند، میان صفوف [[لشکریان معاویه]] [[اختلاف]] به وجود آمد ولی [[مکر]] و [[حیله]] در کمین هر [[انسان]] [[سادهلوح]] و [[نادان]] هست لذا معاویه با دست زدن به [[شایعه]] [[اعلان]] کرد [[قاتل]] عمار همان کسی است که وی را برای جنگ به این دیار آورده و مردم ساده [[لوح]] [[شام]] نیز این شایعه فریبکارانه را [[باور]] کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۶۳۵.</ref>. | |||
منقول است: خبر انتشار این شایعه به امام{{ع}} رسید حضرت فرمود: اگر اینگونه باشد بنابراین، حضرت [[حمزه]] را نیز ما به شهادت رساندهایم، چون ما او را به [[احد]] آوردیم!<ref>عقد الفرید، ج۴، ص۳۴۳؛ تذکرة الخواص، ص۹۰.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۲ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۲]] ص ۲۸۹.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |