پرش به محتوا

اهل حق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۶: خط ۲۶:
==[[اهل حق]] و [[اسلام]]==
==[[اهل حق]] و [[اسلام]]==
در نسبت و پیوند [[آیین]] اهل حق با اسلام و [[فرقه‌های اسلامی]] دو [[گرایش]] عمده در [[پیروان]] این [[فرقه]] وجود دارد: دسته ای با [[اصرار]]، خود را [[مسلمان]] [[شیعه دوازده امامی]] ([[برهان]] الحق، ص۱۰) و از سلاسل عرفای [[شریعت محمدی]]{{صل}} <ref>همان، ص۶</ref> و تابع [[احکام]] [[قرآن]] <ref>همان، ص۱۳۹</ref> می‌‌دانند (که در این مقاله از آنها با عنوان دسته اول یاد خواهیم کرد). در مقابل، دسته دیگر اهل حق را آیینی مستقل <ref>گنجینه یاری، ص۱ـ۴ و ۱۲۸ به نقل از اطلاعیه دراویش پیرو نور علی الهی ضمیمه کتاب: اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵</ref> می‌‌دانند (که از آنها با عنوان دسته دوم یاد خواهیم کرد). دسته دوم می‌‌گویند افرادی که در [[جامعه]] اهل حق به [[دنیا]] می‌‌آیند [[اهل]] حق‌اند و [[شریعت]] و [[طریقت]] و [[معرفت]] را در جامه‌های قبلی گذرانده‌اند و در این [[جامه]] ([[جسم]]) دیگر ملزم به اجرای [[فرایض]] [[شرعی]] نیستند... تا به [[روز]] [[حشر]] و باقی، به جز [[راه و رسم]] [[یاری]]، گرویدن به هر [[مذهب]] و مسلک غیری، محکوم و مردود است... اهل حق تابع [[دستورات]] سرانجام پِردی وَری است... یک فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز [[روزه]] و به جا نیاوردن [[سنت]] قرآن و در عین حال که تابع دستورات سرانجامی است اگر ادعای [[مسلمانی]] کند استغفراللّه [[کفر]] گفته است <ref>بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۴۴ و ۱۰۴ و ۱۱۱ـ ۱۱۲ و ۱۴۱ به نقل از اطلاعیه</ref> و به [[صراحت]] از [[تناسخ]] و [[وحدت وجود]] ([[انسان]] خدایی) [[دفاع]] می‌‌کنند <ref>همان، ص۳</ref>. دسته اول از این که آنها را [[علی اللهی]] می‌‌خوانند ناراحتند و آن را نشانه [[جهل]] قائلین می‌‌دانند، با این [[استدلال]] که اهل حق در [[قرن هفتم]] و فرقه علی اللهی در [[قرن اول هجری]] تأسیس شده است. علی اللهی‌ها به خلاف اهل حق به سایر [[امامان شیعه]] [[معتقد]] نیسنتد و [[سیر]] [[تکامل]] گردش مظهرات، [[سر سپردن]] و پیر و دلیل داشتن را منکرند و خدایی غیر از علی {{ع}} [[تصور]] نمی‌نمایند <ref>[[برهان]] الحق، ص۶۴۳ـ ۶۴۴</ref>. [[اختلاف]] صاحبان این دو [[گرایش]] حتی به صدور اطلاعیه در [[تکفیر]] همدیگر منجر شده است <ref>اهل حق تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۲۶ـ ۲۴۰</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[اهل حق (مقاله)|مقاله «اهل حق»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۵۵۶.</ref>
در نسبت و پیوند [[آیین]] اهل حق با اسلام و [[فرقه‌های اسلامی]] دو [[گرایش]] عمده در [[پیروان]] این [[فرقه]] وجود دارد: دسته ای با [[اصرار]]، خود را [[مسلمان]] [[شیعه دوازده امامی]] ([[برهان]] الحق، ص۱۰) و از سلاسل عرفای [[شریعت محمدی]]{{صل}} <ref>همان، ص۶</ref> و تابع [[احکام]] [[قرآن]] <ref>همان، ص۱۳۹</ref> می‌‌دانند (که در این مقاله از آنها با عنوان دسته اول یاد خواهیم کرد). در مقابل، دسته دیگر اهل حق را آیینی مستقل <ref>گنجینه یاری، ص۱ـ۴ و ۱۲۸ به نقل از اطلاعیه دراویش پیرو نور علی الهی ضمیمه کتاب: اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵</ref> می‌‌دانند (که از آنها با عنوان دسته دوم یاد خواهیم کرد). دسته دوم می‌‌گویند افرادی که در [[جامعه]] اهل حق به [[دنیا]] می‌‌آیند [[اهل]] حق‌اند و [[شریعت]] و [[طریقت]] و [[معرفت]] را در جامه‌های قبلی گذرانده‌اند و در این [[جامه]] ([[جسم]]) دیگر ملزم به اجرای [[فرایض]] [[شرعی]] نیستند... تا به [[روز]] [[حشر]] و باقی، به جز [[راه و رسم]] [[یاری]]، گرویدن به هر [[مذهب]] و مسلک غیری، محکوم و مردود است... اهل حق تابع [[دستورات]] سرانجام پِردی وَری است... یک فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز [[روزه]] و به جا نیاوردن [[سنت]] قرآن و در عین حال که تابع دستورات سرانجامی است اگر ادعای [[مسلمانی]] کند استغفراللّه [[کفر]] گفته است <ref>بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۴۴ و ۱۰۴ و ۱۱۱ـ ۱۱۲ و ۱۴۱ به نقل از اطلاعیه</ref> و به [[صراحت]] از [[تناسخ]] و [[وحدت وجود]] ([[انسان]] خدایی) [[دفاع]] می‌‌کنند <ref>همان، ص۳</ref>. دسته اول از این که آنها را [[علی اللهی]] می‌‌خوانند ناراحتند و آن را نشانه [[جهل]] قائلین می‌‌دانند، با این [[استدلال]] که اهل حق در [[قرن هفتم]] و فرقه علی اللهی در [[قرن اول هجری]] تأسیس شده است. علی اللهی‌ها به خلاف اهل حق به سایر [[امامان شیعه]] [[معتقد]] نیسنتد و [[سیر]] [[تکامل]] گردش مظهرات، [[سر سپردن]] و پیر و دلیل داشتن را منکرند و خدایی غیر از علی {{ع}} [[تصور]] نمی‌نمایند <ref>[[برهان]] الحق، ص۶۴۳ـ ۶۴۴</ref>. [[اختلاف]] صاحبان این دو [[گرایش]] حتی به صدور اطلاعیه در [[تکفیر]] همدیگر منجر شده است <ref>اهل حق تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۲۶ـ ۲۴۰</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[اهل حق (مقاله)|مقاله «اهل حق»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۵۵۶.</ref>
==مؤسس، شخصیت‌ها، و [[مقدسات]] [[اهل حق]]==
بنا بر متون اهل حق ریشه [[عقاید]] این مسلک به عالم اَلست اولین دوره از ادوار سه گانه [[خلقت]]، قبل از دوره [[شریعت پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[دوره آخرالزمان]] که از [[زمان]] علی{{ع}} آغاز شده است برمی گردد <ref>برهان الحق، ص۱۶و ۱۹</ref> و این [[عقیده]] به صورت سرّ نزد [[پیامبران]] و [[دوازده امام]] و [[اولیای الهی]] دست به دست گشته تا در [[قرن هفتم]] یا هشتم [[هجری]] توسط [[سلطان اسحاق]] ([[سلطان]] سهّاک یا صهّاک) آشکار شد و وی [[مراسم]] شرط و [[اقرار]] یارانش به مفاد این عقاید و [[آداب]] را در کنار پلی منعقد کرد که در روستای [[محل زندگی]] خود بعد از [[هجرت]] (روستای شیخان) بر روی رودخانه سیروان <ref>شمال شرقی ناحیه گوران</ref> ساخته بود <ref>این پل هم اکنون بسیار مقدس است و به پل صراط تعبیر می‌‌شود که ارواح نیکان و بدان موقع گذشتن از آن از هم شناخته می‌‌شوند</ref>. به همین جهت سلطان [[اسحاق]] را مؤسس مسلک اهل حق، و ارکان آن را به زبان کردی اورامانی بیابَس (بیاوبس) پِردی وَری می‌‌خوانند (بیابس یعنی شرط و [[پیمان]] و پردی ور یعنی این طرف پل) <ref>برهان الحق، ص۴۱ـ ۴۳ و ۲۹۵، دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۴ و ۱۸</ref>.
ولادت سلطان اسحاق را مختلف ذکر کرده اند: ۶۱۲ق <ref>حق الحقایق، ص۴۲۶</ref>، ۶۷۵ق <ref>نامه سرانجام، ص۱۶</ref>، ۶۷۱ ق، ۴۴۵ق، ۵۲۸ق <ref>دانشنامه نام آوران یارسان</ref>. محل [[تولد]] وی روستای برزنجه ناحیه شهرزور از بخش [[حلبچه]] [[سلیمانیه]] استان کرکوک [[عراق]] است. پدرش شیخ [[عیسی]]، و مادرش خاتون دایراک رمزبار (رمزیار، رزبار، رضبار) نام داشت. برای تحصیل به [[شهر]] [[زور]] رفت که [[اکثریت]] آنها [[شافعی مذهب]] بودند ولی عده ای از [[غلات]] نُصَیریه نیز در آنجا فعالیت می‌‌کردند. علاوه بر تحصیل نزد [[عالمان]] [[شافعی]] از جمله ملاالیاس شهرزوری با نصیری‌ها هم رابطه داشت <ref>نامه سرانجام، ص۱۶</ref>. وی که ابتدا [[سنی]] [[مذهب]] بود به سبب [[ارتباط]] با نصیری‌ها در شهر زور و سفری که به [[ترکیه]] محل [[رشد]] نصیریه ـ داشت ابتدا [[شیعه]] شده و سپس جذب طریقه [[صوفی]] جنبلایی می‌‌شود <ref>اهل حق، ص۱۷۱</ref>. وقتی به برزنجه برمی گردد برادرانش با وی به [[مخالفت]] برمی خیزند و مجبور به ترک آنجا می‌‌گردد و به روستای شیخان در منطقه اورامان از توابع شهرستان پاوه در استان [[کرمانشاه]] [[هجرت]] می‌‌کند و تا آخر [[عمر]] همان جا می‌‌ماند. آرامگاه وی کنار رودخانه سیروان جنوب جاده پاوه به نوسود قرار دارد <ref>دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۰۲</ref>.
[[اهل حق]] اولین تجلی کامل [[ذات خدا]] را در علی{{ع}} و دومین تجلی تام و تمام را در [[سلطان]] [[اسحاق]] می‌‌دانند، و گاهی اسحاق را دون یا [[مظهر]] علی{{ع}} خوانده و آن دو را برابر دانسته‌اند <ref>حق الحقایق، ص۲۹، برهان الحق، ص۴۰۵</ref> امّا گاهی اسحاق را از آنجا که جامه‌اش بعد از علی{{ع}} بوده، کامل‌تر از علی{{ع}} می‌‌دانند <ref>آثار الحق، ج۱، ص۵۳۷</ref>.
مشاهیر اولیای مسلک اهل حق قبل از سلطان اسحاق عبارتند از: ۱. بُهلول، که وی را [[پسر عم]] [[هارون]] الرشید و از [[اصحاب خاص]] [[امام صادق]]{{ع}} دانسته‌اند، ۲. شاه فضل ولی، در اواخر [[قرن سوم هجری]]، ۳. بابا سرهنگ، در [[قرن چهارم]]، ۴. [[مبارک]] شاه، ملقب به شاه خوشین در قرن چهارم و بعد از [[وفات]] بابا سرهنگ، ۵. بابا ناعوس (نااوس، ناووس) از اکراد ایل جاف کردستان، بین [[قرن پنجم]] و ششم <ref>برهان الحق، ص۲۸ـ ۴۰</ref>.
[[جیحون]] آبادی از فردی به نام نُصَیر یاد می‌‌کند که [[غلام]] [[حضرت علی]]{{ع}} بوده و اولین فرد بعد از [[اسلام]] است که سرّ مگو که نزد علی{{ع}} بود بر او فاش شد <ref>حق الحقایق، ص۲۳۹</ref> در سرودهای [[دینی]] اهل حق هم [[تشویق]] به [[دین]] نُصَیری (اهل حق) شده است، و تعبیر به دین و [[آیین]] [[یاری]] هم می‌‌تواند ریشه در همین امر داشته باشد <ref>اهل حق، ص۱۶۲ـ ۱۶۳</ref>.
سلطان اسحاق [[یاران]] خود را در ۱۲طبقه در طول هم دسته‌بندی کرد: ۱. هفتن، ۲. هفتوانه، ۳. هفت نفر قَوِّل طاس، ۴. هفت هفتوانه، ۵. چهل تن، ۶. چهل چهل تنان، ۷. هفتاد و دو پیر، ۸. نود و نه پیر شاهو (شاهو محلی است جنب اورامان جزو استان [[کرمانشاه]])، ۹. شصت و شش [[غلام]] کمربند زرین، ۱۰. هزار و یک غلام خواجه صفت، ۱۱. بی‌وَر هزار (ده هزار) غلام، ۱۲. بی‌ون غلام یا بی‌ون هزار غلام (هزارهای بی‌شمار) <ref>برهان الحق، ص۴۵ـ ۴۷</ref>. در [[روایت]] دیگری این تقسیم، هشت گانه است (با حذف موارد ۶ و ۸ و ۱۰). هفتن و هفتوانه از سایرین [[مقرب]] و مقدم‌اند و [[آسمان‌ها]] به هفتن، و [[زمین‌ها]] به هفتوان سپرده شده و به تعداد آنها [[خلق]] گردیده‌اند. این دو دسته و هفت سردار و قوّلطاسیان (جمعاً ۲۸ تن) [[اشرف مخلوقات]] هستند <ref>سرسپردگان، ص۲۶ـ ۲۷</ref>.
[[اهل حق]] پنج چیز را در عرض هم [[مقدس]] می‌‌شمارند: ۱. بیابس، اعم از ساج ناری و پردی وری. بیابس ساج ناری [[عهد]] و پیمانی است که در محضر [[خورشید]] بسته شده. در این [[پیمان]]، [[خداوند]] با هفتن شرط کرده که در [[طول عمر]] عالم هر یک از جسدی به [[جسد]] دیگر درآیند و [[مردم]] را [[ارشاد]] و [[رهبری]] کنند <ref>برهان الحق، ص۴۳ـ ۴۴، اهل حق، ص۵۷</ref>، ۲. [[کلام]] سرانجام، که به [[عقیده]] اهل حق شیره و جوهر بطون [[حقیقی]] [[قرآن]] است <ref>برهان الحق، ص۵۷۲</ref> و کلام سایر بزرگان اهل حق، ۳. جم و جمخانه (جمع و جمع [[خانه]]) یعنی [[اجتماع]] [[جماعت]] اهل حق برای [[عبادت]] و [[اذکار]] و [[اوراد]] اختصاصی، ۴. آنچه در جمخانه به عنوان [[نذر]] و طبق [[قانون]] اهل حق بر آن [[دعا]] خوانده شده است <ref>سرودهای دینی یارسان، ص۱۵۲ـ ۱۶۱</ref>، ۵. شرط و [[اقرار]] یا همان عهد و [[میثاق]] و [[بیعت]] <ref>برهان الحق، ص۲۶ـ ۲۷</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[اهل حق (مقاله)|مقاله «اهل حق»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۵۵۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۸۵۷

ویرایش