ظلم در لغت: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'افراط و تفریط' به 'افراط و تفریط'
جز (جایگزینی متن - ') == منابع == {{منابع}}' به ') {{پایان مدخل وابسته}} == منابع == {{منابع}}') |
جز (جایگزینی متن - 'افراط و تفریط' به 'افراط و تفریط') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[موسی]] بعد از کشتن مردی از [[فرعونیان]] و ایجاد حساسیت [[دشمنان]]، به ترک [[اولویت]] پی برد و به [[ظلم]] خود به خویش اعتراف نمود {{متن قرآن|ظَلَمْتُ نَفْسِي}}). درنتیجه از [[خداوند]]، غفرانطلبید {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}) و از [[شهر]] خارج شد<ref>{{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ * فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شدهاند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام * آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش» سوره قصص، آیه ۲۰-۲۱.</ref>. در اینجا معنای غفران نیز متناسب با [[ظلم]] شکل میگیرد که خدایا مرا مورد غفران قرار بده {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}})؛ یعنی من را از دشمنانت بپوشان {{متن حدیث|أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ}})<ref>جریان حضرت یونس را نیز میتوان از این سنخ دانست. {{متن قرآن| وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ}} «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچگاه او را در تنگنا نمینهیم پس در آن تاریکیها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بیگمان من از ستمکاران بودهام * آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدینگونه مؤمنان را میرهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۷-۸۸.</ref>. {{متن حدیث|قَالَ الرِّضَا{{ع}}: إِنَّ مُوسَى دَخَلَ مَدِينَةً مِنْ مَدَائِنِ فِرْعَوْنَ... فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ مُوسَى {{متن قرآن|رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي}}<ref>«پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز!» سوره قصص، آیه ۱۶.</ref> قَالَ يَقُولُ إِنِّي وَضَعْتُ نَفْسِي غَيْرَ مَوْضِعِهَا بِدُخُولِي هَذَا الْمَدِينَةَ فَاغْفِرْ لِي أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ لِئَلَّا يَظْفَرُوا بِي فَيَقْتُلُونِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>ابنبابويه، عيون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۹۸.</ref>. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمودند: [[موسی]] به یکی از شهرهای [[فرعون]] وارد شد... [[مأمون]] گفت: پس معنای این گفته [[موسی]] چیست؟ "خداوندا! من به خودم [[ظلم]] کردم، مرا بیامرز". [[حضرت]] فرمود: منظورش این است که من با وارد شدن به این [[شهر]]، خود را در شرایطی قرار دادم که نباید در آن شرایط قرار میدادم، {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}؛ یعنی مرا از دشمنانت بپوشان تا به من دست نیابند و مرا نکشند، [[خداوند]] نیز او را آمرزید (و یا طبق آنچه در اینجا آمده، او را پوشانید)؛ زیرا او پوشاننده، [[آمرزنده]] و [[مهربان]] است. | [[موسی]] بعد از کشتن مردی از [[فرعونیان]] و ایجاد حساسیت [[دشمنان]]، به ترک [[اولویت]] پی برد و به [[ظلم]] خود به خویش اعتراف نمود {{متن قرآن|ظَلَمْتُ نَفْسِي}}). درنتیجه از [[خداوند]]، غفرانطلبید {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}) و از [[شهر]] خارج شد<ref>{{متن قرآن|وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ * فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}} «و مردی از دورترین جای شهر شتابان آمد؛ گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شدهاند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو که من از خیرخواهان توام * آنگاه (موسی) از آن (شهر) هراسان در حالی که (هر سو را) پاس میداشت، بیرون رفت، گفت: پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران رهایی بخش» سوره قصص، آیه ۲۰-۲۱.</ref>. در اینجا معنای غفران نیز متناسب با [[ظلم]] شکل میگیرد که خدایا مرا مورد غفران قرار بده {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}})؛ یعنی من را از دشمنانت بپوشان {{متن حدیث|أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ}})<ref>جریان حضرت یونس را نیز میتوان از این سنخ دانست. {{متن قرآن| وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ}} «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچگاه او را در تنگنا نمینهیم پس در آن تاریکیها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بیگمان من از ستمکاران بودهام * آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدینگونه مؤمنان را میرهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۷-۸۸.</ref>. {{متن حدیث|قَالَ الرِّضَا{{ع}}: إِنَّ مُوسَى دَخَلَ مَدِينَةً مِنْ مَدَائِنِ فِرْعَوْنَ... فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَمَا مَعْنَى قَوْلِ مُوسَى {{متن قرآن|رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي}}<ref>«پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز!» سوره قصص، آیه ۱۶.</ref> قَالَ يَقُولُ إِنِّي وَضَعْتُ نَفْسِي غَيْرَ مَوْضِعِهَا بِدُخُولِي هَذَا الْمَدِينَةَ فَاغْفِرْ لِي أَيْ اسْتُرْنِي مِنْ أَعْدَائِكَ لِئَلَّا يَظْفَرُوا بِي فَيَقْتُلُونِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ}}<ref>ابنبابويه، عيون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۱۹۸.</ref>. [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمودند: [[موسی]] به یکی از شهرهای [[فرعون]] وارد شد... [[مأمون]] گفت: پس معنای این گفته [[موسی]] چیست؟ "خداوندا! من به خودم [[ظلم]] کردم، مرا بیامرز". [[حضرت]] فرمود: منظورش این است که من با وارد شدن به این [[شهر]]، خود را در شرایطی قرار دادم که نباید در آن شرایط قرار میدادم، {{متن قرآن|فَاغْفِرْ لِي}}؛ یعنی مرا از دشمنانت بپوشان تا به من دست نیابند و مرا نکشند، [[خداوند]] نیز او را آمرزید (و یا طبق آنچه در اینجا آمده، او را پوشانید)؛ زیرا او پوشاننده، [[آمرزنده]] و [[مهربان]] است. | ||
===[[ظلم]] در امور [[مباح]] مطابق معنای لغوی=== | ===[[ظلم]] در امور [[مباح]] مطابق معنای لغوی=== | ||
بنابراین اگر فعلی در [[جایگاه]] خودش انجام نگیرد، همان معنای لغوی واژه [[ظلم]] خواهد بود که گاهی به امور [[مباح]] و عادی که [[انسان]] آن را به نحو [[شایسته]] و مطلوب انجام ندهد، اطلاق میشود<ref>البته این که حضرات معصومین{{عم}} نسبت به خویش، تعبیر «ظالم» و... داشتهاند فقط در مقام و جایگاه پرستش خدای یگانه است؛ یعنی چون از یک سوی عظمت و کبریاییِ بی انتهای خداوند را میبینند و او را شایسته بهترینها و شایستهترین عبادتها میدانند و از سوی دیگر بندگی و عبادات خویش را - هر اندازه که باشند - در مقابل این بی انتها، حقیر و اندک میدانند لذا معتقدند هرچه که بندگی کنند باز هم حقّ آن را کما هو اهله (آنگونه که شایسته اوست) ادا نکردهاند؛ و به کنه و عمق بی انتهای عبادت الهی نخواهند رسید و نسبت به بر آوردن شکر نعمات الهی و وصول به جوار حضرت حق همیشه مقصرند. مانند فرزندی که هر چه قدر خدمت و اطاعت و احترام به والدین کند باز هم نمیتواند محبتها و دلسوزیهای آنها را جبران کند و حقّ آنها را ادا کند. در حقیقت همین که عملی در حد و جایگاه مطلوب خود انجام نمیگیرد به نوعی مرحله و مرتبهای از ظلم محسوب میشود که با معنای لغوی آن مطابقت دارد. {{متن حدیث|قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي جِوَارِي وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ...}} (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص۷۱)؛ خداوند فرموده است: کسانی که برای رسیدن به ثواب، عملی انجام میدهند، نباید به اعمالی که انجام میدهند تکیه کنند، زیرا ایشان اگر در تمام عمر خویش کوشش کنند و در راه عبادتم خود را به زحمت اندازند، باز مقصر باشند و در عبادت خود به کنه و عمق بندگیم نرسند نسبت بآنچه از من طلب میکنند، که آن مطلوب کرامت و نعمت در بهشت و رفعت به درجات عالی در جوار من باشد، ولی تنها به رحمتم باید اعتماد کنند.... {{متن حدیث|كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلِ [امام كاظم]{{ع}} يَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ... لَا تَجْعَلْ عَوَاقِبَ أَعْمَالِي حَسْرَةً وَ ارْضَ عَنِّي فَإِنَّ مَغْفِرَتَكَ لِلظَّالِمِينَ وَ أَنَا مِنَ الظَّالِمِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَضُرُّكَ...}} (طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج۲، ص۷۹۹)؛ امام کاظم{{ع}} همیشه در حال سجده (به خداوند) عرضه میداشتند: پایان کارهایم را حسرت قرار نده و از من راضی باش. همانا بخشش تو برای ظالمان است و من نیز از ظالمانم، خداوندا، بر من ببخش آنچه را که برای تو ضرری ندارد....</ref>؛ مانند [[افراط و تفریط]] و [[خروج]] از [[اعتدال]] در امور مختلف [[زندگی]] از جمله [[زیادهروی]] در تفریحات، [[ورزش]] و... که اثرهای وضعی ([[زمینهسازی]] [[غفلت]] از [[خداوند]] و یا کارهای [[واجب]] دیگر) را به دنبال خواهد داشت. | بنابراین اگر فعلی در [[جایگاه]] خودش انجام نگیرد، همان معنای لغوی واژه [[ظلم]] خواهد بود که گاهی به امور [[مباح]] و عادی که [[انسان]] آن را به نحو [[شایسته]] و مطلوب انجام ندهد، اطلاق میشود<ref>البته این که حضرات معصومین{{عم}} نسبت به خویش، تعبیر «ظالم» و... داشتهاند فقط در مقام و جایگاه پرستش خدای یگانه است؛ یعنی چون از یک سوی عظمت و کبریاییِ بی انتهای خداوند را میبینند و او را شایسته بهترینها و شایستهترین عبادتها میدانند و از سوی دیگر بندگی و عبادات خویش را - هر اندازه که باشند - در مقابل این بی انتها، حقیر و اندک میدانند لذا معتقدند هرچه که بندگی کنند باز هم حقّ آن را کما هو اهله (آنگونه که شایسته اوست) ادا نکردهاند؛ و به کنه و عمق بی انتهای عبادت الهی نخواهند رسید و نسبت به بر آوردن شکر نعمات الهی و وصول به جوار حضرت حق همیشه مقصرند. مانند فرزندی که هر چه قدر خدمت و اطاعت و احترام به والدین کند باز هم نمیتواند محبتها و دلسوزیهای آنها را جبران کند و حقّ آنها را ادا کند. در حقیقت همین که عملی در حد و جایگاه مطلوب خود انجام نمیگیرد به نوعی مرحله و مرتبهای از ظلم محسوب میشود که با معنای لغوی آن مطابقت دارد. {{متن حدیث|قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي جِوَارِي وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ فَضْلِي فَلْيَرْجُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تُدْرِكُهُمْ...}} (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج۲، ص۷۱)؛ خداوند فرموده است: کسانی که برای رسیدن به ثواب، عملی انجام میدهند، نباید به اعمالی که انجام میدهند تکیه کنند، زیرا ایشان اگر در تمام عمر خویش کوشش کنند و در راه عبادتم خود را به زحمت اندازند، باز مقصر باشند و در عبادت خود به کنه و عمق بندگیم نرسند نسبت بآنچه از من طلب میکنند، که آن مطلوب کرامت و نعمت در بهشت و رفعت به درجات عالی در جوار من باشد، ولی تنها به رحمتم باید اعتماد کنند.... {{متن حدیث|كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلِ [امام كاظم]{{ع}} يَقُولُ وَ هُوَ سَاجِدٌ... لَا تَجْعَلْ عَوَاقِبَ أَعْمَالِي حَسْرَةً وَ ارْضَ عَنِّي فَإِنَّ مَغْفِرَتَكَ لِلظَّالِمِينَ وَ أَنَا مِنَ الظَّالِمِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَضُرُّكَ...}} (طوسی، محمد بن الحسن، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج۲، ص۷۹۹)؛ امام کاظم{{ع}} همیشه در حال سجده (به خداوند) عرضه میداشتند: پایان کارهایم را حسرت قرار نده و از من راضی باش. همانا بخشش تو برای ظالمان است و من نیز از ظالمانم، خداوندا، بر من ببخش آنچه را که برای تو ضرری ندارد....</ref>؛ مانند [[افراط]] و [[تفریط]] و [[خروج]] از [[اعتدال]] در امور مختلف [[زندگی]] از جمله [[زیادهروی]] در تفریحات، [[ورزش]] و... که اثرهای وضعی ([[زمینهسازی]] [[غفلت]] از [[خداوند]] و یا کارهای [[واجب]] دیگر) را به دنبال خواهد داشت. | ||
===[[ظلم]] در امور [[مستحب]] و [[مکروه]] مطابق معنای لغوی=== | ===[[ظلم]] در امور [[مستحب]] و [[مکروه]] مطابق معنای لغوی=== | ||
گاهی نیز [[ظلم]] به اموری گفته میشود که [[دستورهای الهی]] شامل حال آنها شده است؛ ولی در صورت [[سرپیچی]] از آن [[دستورها]]، [[عقوبت]] [[اخروی]] متوجه [[انسان]] نخواهد شد و فقط اثر وضعی خواهد داشت (عمل به [[مستحبات]] و [[نهی]] از مکروهات)<ref>مانند کسی که اگر نماز شب نخواند مورد بازخواست خدا قرار نمیگیرد؛ ولی چون بر خلاف مطلوب و مصلحتش عمل نموده است، اثر وضعی خودش را خواهد داشت و از رشد معنوی در این زمینه محروم خواهد شد و یا کسی که شب ایستاده آب بخورد - که مکروه است - مورد مؤاخذه خداوند قرار نمیگیرد؛ ولی اثر وضعی بر بدن او خواهد داشت.</ref> از جمله خوردن از میوه درخت ممنوعه به وسیله [[حضرت آدم]] و [[حوا]] که هرچند [[سرپیچی]] از [[دستورهای الهی]] بود و آنان [[ظلم]]<ref>هر چند این ظلم در روی زمین اتفاق نیفتاده و در عالم دیگری بوده است؛ ولی با توجه به اینکه حکم و دستورهای الهی در زمین و آسمان تفاوتی نداشته و در اصل تکلیف آوردن به گردن مخلوقات یکسان و مساوی است؛ ازاینرو در اصل ظلم و سرپیچی از فرمان الهی تفاوتی نمیکند. قرینه دیگر برای تفاوت نداشتنِ اصل تکلیف در روی زمین و عالم دیگر این است که توبه لغزش حضرت آدم بر روی زمین انجام شده است. ارتباط بین لغزش در عالم بالا و توبه در روی زمین، نشانگر مساوی بودن اصل تکلیف است. {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}}: إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ ۲۵۲۷ فِي إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ}} (شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص۲۸۷)؛ امام علی{{ع}} فرمودند: امر و فرمان خداوند در حقّ آسمانیان و زمینیان مساوی است و بین خداوند و احدی از بندگانش سازش خاصّی وجود ندارد تا به خاطر آن، آنچه را بر جهانیان حرام کرده، بر او مباح کند. {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}} «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> نمودند<ref>{{متن قرآن| وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}} «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید * شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۵-۳۶.</ref>؛ ولی گناهی مرتکب نشدند و [[عقوبت]] [[اخروی]] به دنبال نداشت و به عصمتشان خللی وارد نشد<ref>این نوع خطاها گناه محسوب نمیشود و منافاتی با عصمت انبیای الهی ندارد بلکه خطاهای مذکور و مانند آن را خداوند به خاطر معبود دانسته نشدن انبیاء از طرف برخی پیروان آنان ومشتبه نگشتن مقام الوهیت و نبوت در افعال آنان قرار داده است. {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}}: أَمَّا هَفَوَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مَا بَيَّنَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ وُقُوعُ الْكِنَايَةِ عَنْ أَسْمَاءِ مَنِ اجْتَرَمَ أَعْظَمَ مِمَّا اجْتَرَمَتْهُ الْأَنْبِيَاءُ مِمَّنْ شَهِدَ الْكِتَابُ بِظُلْمِهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَدَلِّ الدَّلَائِلِ عَلَى حِكْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَاهِرَةِ وَ قُدْرَتِهِ الْقَاهِرَةِ وَ عِزَّتِهِ الظَّاهِرَةِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ بَرَاهِينَ الْأَنْبِيَاءِ تَكْبُرُ فِي صُدُورِ أُمَمِهِمْ وَ أَنَّ مِنْهُمْ مَنْ يَتَّخِذُ بَعْضَهُمْ إِلَهاً كَالَّذِي كَانَ مِنَ النَّصَارَى فِي ابْنِ مَرْيَمَ فَذَكَرَهَا دَلَالَةً عَلَى تَخَلُّفِهِمْ عَنِ الْكَمَالِ الَّذِي تَفَرَّدَ بِهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَمْ تَسْمَعْ إِلَى قَوْلِهِ فِي صِفَةِ عِيسَى حَيْثُ قَالَ فِيهِ وَ فِي أُمِّهِ {{متن قرآن|كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ}} يَعْنِي أَنَّ مَنْ أَكَلَ الطَّعَامَ كَانَ لَهُ ثُفْلٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ ثُفْلٌ فَهُوَ بَعِيدٌ مِمَّا ادَّعَتْهُ النَّصَارَى لِابْنِ مَرْيَمَ وَ لَمْ يُكَنِّ عَنْ أَسْمَاءِ الْأَنْبِيَاءِ تَجَبُّراً وَ تَعَزُّزاً بَلْ تَعْرِيفاً لِأَهْلِ الِاسْتِبْصَارِ}} (طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۴۹)؛ امام علی{{ع}} فرمودند: امّا لغزش و خطاهای انبیا که در قرآن مذکور است، و نیز خطایای افرادی که به ظاهر جرمشان از انبیا بزرگتر است ولی بصورت ضمیر و مکتوب از آنان نام برده شد، همه و همه از بهترین دلائل بر حکمت خیرهکننده خداوند عزّ و جلّ، و قدرت قاهره و عزّت ظاهره او است، زیرا حضرت حق، نیک به این نکته واقف بود که براهین انبیا در قلب و سینههای امّتهای ایشان بسیار بزرگ و اعجاب آور بود، به همین خاطر برخی مردم انبیا را به خدایی عبادت کنند، مانند کار نصاری نسبت به عیسی بن مریم، به همین جهت این اشارات را دلیل بر تخلّف ایشان از کمالی قرار داده که معبود نشوند، آیا این آیه را در وصف عیسی که درباره او و مادرش آمده نشنیدهای که: {{متن قرآن|کَانَا یَأْکُلَانِ الطَّعَامَ}}، یعنی هر که غذا تناول کند ناگزیر از دفع است، و هر که دفع کند از مقامی که نصاری برای عیسی قائلند دور است، پس نام انبیا را از سر تجبّر و تعزّز در پرده نگفت، بلکه صریحاً برای أهل تفکّر بیان فرمود.</ref>. بنابراین هیچکدام از این دو نوع [[لغزش]]، موجب [[گناه]] و [[عقوبت]] [[اخروی]] نمیشود؛ بلکه فقط اثرات وضعی {{متن قرآن|فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ}}) چنین اعمالی که مطابق با تعریف لغوی [[ظلم]] است (قرار دادن چیزی در غیر [[جایگاه]] خودش) باقی خواهد ماند. | گاهی نیز [[ظلم]] به اموری گفته میشود که [[دستورهای الهی]] شامل حال آنها شده است؛ ولی در صورت [[سرپیچی]] از آن [[دستورها]]، [[عقوبت]] [[اخروی]] متوجه [[انسان]] نخواهد شد و فقط اثر وضعی خواهد داشت (عمل به [[مستحبات]] و [[نهی]] از مکروهات)<ref>مانند کسی که اگر نماز شب نخواند مورد بازخواست خدا قرار نمیگیرد؛ ولی چون بر خلاف مطلوب و مصلحتش عمل نموده است، اثر وضعی خودش را خواهد داشت و از رشد معنوی در این زمینه محروم خواهد شد و یا کسی که شب ایستاده آب بخورد - که مکروه است - مورد مؤاخذه خداوند قرار نمیگیرد؛ ولی اثر وضعی بر بدن او خواهد داشت.</ref> از جمله خوردن از میوه درخت ممنوعه به وسیله [[حضرت آدم]] و [[حوا]] که هرچند [[سرپیچی]] از [[دستورهای الهی]] بود و آنان [[ظلم]]<ref>هر چند این ظلم در روی زمین اتفاق نیفتاده و در عالم دیگری بوده است؛ ولی با توجه به اینکه حکم و دستورهای الهی در زمین و آسمان تفاوتی نداشته و در اصل تکلیف آوردن به گردن مخلوقات یکسان و مساوی است؛ ازاینرو در اصل ظلم و سرپیچی از فرمان الهی تفاوتی نمیکند. قرینه دیگر برای تفاوت نداشتنِ اصل تکلیف در روی زمین و عالم دیگر این است که توبه لغزش حضرت آدم بر روی زمین انجام شده است. ارتباط بین لغزش در عالم بالا و توبه در روی زمین، نشانگر مساوی بودن اصل تکلیف است. {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}}: إِنَّ حُكْمَهُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ وَ مَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ ۲۵۲۷ فِي إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِينَ}} (شریف الرضی، نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص۲۸۷)؛ امام علی{{ع}} فرمودند: امر و فرمان خداوند در حقّ آسمانیان و زمینیان مساوی است و بین خداوند و احدی از بندگانش سازش خاصّی وجود ندارد تا به خاطر آن، آنچه را بر جهانیان حرام کرده، بر او مباح کند. {{متن قرآن|فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}} «آنگاه آدم از پروردگارش کلماتی فرا گرفت و (پروردگار) از او در گذشت که او بسیار توبهپذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۳۷.</ref> نمودند<ref>{{متن قرآن| وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ}} «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمتهای) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید * شیطان، آنان را از آن فرو لغزاند و از جایی که بودند بیرون راند و ما گفتیم: فرود آیید دشمن یکدیگر! و در زمین تا روزگاری، آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره بقره، آیه ۳۵-۳۶.</ref>؛ ولی گناهی مرتکب نشدند و [[عقوبت]] [[اخروی]] به دنبال نداشت و به عصمتشان خللی وارد نشد<ref>این نوع خطاها گناه محسوب نمیشود و منافاتی با عصمت انبیای الهی ندارد بلکه خطاهای مذکور و مانند آن را خداوند به خاطر معبود دانسته نشدن انبیاء از طرف برخی پیروان آنان ومشتبه نگشتن مقام الوهیت و نبوت در افعال آنان قرار داده است. {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}}: أَمَّا هَفَوَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مَا بَيَّنَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ وُقُوعُ الْكِنَايَةِ عَنْ أَسْمَاءِ مَنِ اجْتَرَمَ أَعْظَمَ مِمَّا اجْتَرَمَتْهُ الْأَنْبِيَاءُ مِمَّنْ شَهِدَ الْكِتَابُ بِظُلْمِهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَدَلِّ الدَّلَائِلِ عَلَى حِكْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْبَاهِرَةِ وَ قُدْرَتِهِ الْقَاهِرَةِ وَ عِزَّتِهِ الظَّاهِرَةِ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ بَرَاهِينَ الْأَنْبِيَاءِ تَكْبُرُ فِي صُدُورِ أُمَمِهِمْ وَ أَنَّ مِنْهُمْ مَنْ يَتَّخِذُ بَعْضَهُمْ إِلَهاً كَالَّذِي كَانَ مِنَ النَّصَارَى فِي ابْنِ مَرْيَمَ فَذَكَرَهَا دَلَالَةً عَلَى تَخَلُّفِهِمْ عَنِ الْكَمَالِ الَّذِي تَفَرَّدَ بِهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَمْ تَسْمَعْ إِلَى قَوْلِهِ فِي صِفَةِ عِيسَى حَيْثُ قَالَ فِيهِ وَ فِي أُمِّهِ {{متن قرآن|كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ}} يَعْنِي أَنَّ مَنْ أَكَلَ الطَّعَامَ كَانَ لَهُ ثُفْلٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ ثُفْلٌ فَهُوَ بَعِيدٌ مِمَّا ادَّعَتْهُ النَّصَارَى لِابْنِ مَرْيَمَ وَ لَمْ يُكَنِّ عَنْ أَسْمَاءِ الْأَنْبِيَاءِ تَجَبُّراً وَ تَعَزُّزاً بَلْ تَعْرِيفاً لِأَهْلِ الِاسْتِبْصَارِ}} (طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۴۹)؛ امام علی{{ع}} فرمودند: امّا لغزش و خطاهای انبیا که در قرآن مذکور است، و نیز خطایای افرادی که به ظاهر جرمشان از انبیا بزرگتر است ولی بصورت ضمیر و مکتوب از آنان نام برده شد، همه و همه از بهترین دلائل بر حکمت خیرهکننده خداوند عزّ و جلّ، و قدرت قاهره و عزّت ظاهره او است، زیرا حضرت حق، نیک به این نکته واقف بود که براهین انبیا در قلب و سینههای امّتهای ایشان بسیار بزرگ و اعجاب آور بود، به همین خاطر برخی مردم انبیا را به خدایی عبادت کنند، مانند کار نصاری نسبت به عیسی بن مریم، به همین جهت این اشارات را دلیل بر تخلّف ایشان از کمالی قرار داده که معبود نشوند، آیا این آیه را در وصف عیسی که درباره او و مادرش آمده نشنیدهای که: {{متن قرآن|کَانَا یَأْکُلَانِ الطَّعَامَ}}، یعنی هر که غذا تناول کند ناگزیر از دفع است، و هر که دفع کند از مقامی که نصاری برای عیسی قائلند دور است، پس نام انبیا را از سر تجبّر و تعزّز در پرده نگفت، بلکه صریحاً برای أهل تفکّر بیان فرمود.</ref>. بنابراین هیچکدام از این دو نوع [[لغزش]]، موجب [[گناه]] و [[عقوبت]] [[اخروی]] نمیشود؛ بلکه فقط اثرات وضعی {{متن قرآن|فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ}}) چنین اعمالی که مطابق با تعریف لغوی [[ظلم]] است (قرار دادن چیزی در غیر [[جایگاه]] خودش) باقی خواهد ماند. |