پرش به محتوا

نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳٬۸۸۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۹: خط ۹۹:
:::'''ب''': نیاز جوامع متمدن و بزرگ به [[شریعت]] و [[پیامبران]] بزرگ: جوامع متمدن به دلیل شکل حکومت و جامعه‌شان به آموزه‌های معرفتی، عبادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی احتیاج دارند که پیامبران خاصی توانایی عملیاتی نمودن آن را دارند. چون در آسیای غربی "فلسطین و حجاز" جوامع متمدن وجود داشت، خداوند پیامبران صاحب شریعتی را بر آنان مبعوث کرد.
:::'''ب''': نیاز جوامع متمدن و بزرگ به [[شریعت]] و [[پیامبران]] بزرگ: جوامع متمدن به دلیل شکل حکومت و جامعه‌شان به آموزه‌های معرفتی، عبادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی احتیاج دارند که پیامبران خاصی توانایی عملیاتی نمودن آن را دارند. چون در آسیای غربی "فلسطین و حجاز" جوامع متمدن وجود داشت، خداوند پیامبران صاحب شریعتی را بر آنان مبعوث کرد.
:::'''ج''': تشریع نبوت از مراکز تمدن‌ها و جوامع بزرگ: مراکز مهم و متمدن جهان بر مناطق مختلف دیگر، تأثیر دارند، لذا در صورت پذیرش نبوت توسط آنان، تبلیغ و ترویج دین در مناطق دیگر به سهولت انجام می‌گرفت و نوعاً مردمان دیگر مناطق با مراکز مهم از طریق رفت‌وآمد مرتبط بودند مثلاً با ادعای نبوت توسط [[حضرت موسی]] آن‌هم از درون کاخ فرعون در مصر، این خبر مانند باروت در کل قلمرو فرعون منفجر شد <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۵۱-۲۵۴.</ref>.
:::'''ج''': تشریع نبوت از مراکز تمدن‌ها و جوامع بزرگ: مراکز مهم و متمدن جهان بر مناطق مختلف دیگر، تأثیر دارند، لذا در صورت پذیرش نبوت توسط آنان، تبلیغ و ترویج دین در مناطق دیگر به سهولت انجام می‌گرفت و نوعاً مردمان دیگر مناطق با مراکز مهم از طریق رفت‌وآمد مرتبط بودند مثلاً با ادعای نبوت توسط [[حضرت موسی]] آن‌هم از درون کاخ فرعون در مصر، این خبر مانند باروت در کل قلمرو فرعون منفجر شد <ref> [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۵۱-۲۵۴.</ref>.
==تعریف [[وحی]]==
[[وحی رسالی]]، پایه و اساس دین و مرز بین معرفت دینی و اندیشه‌های ساخته فکر بشر است. هجوم شبهه‌ها به قرآن کریم گسترش یافته تا اساس و ساختار دین اسلام را سست و بی‌پایه و بشری معرفی کنند. پیشینه وحی و [[نبوت]] با تمدن بشری همزمان است؛ چراکه هیچ امتی بی پیامبر نبوده است. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ‏}}﴾}} ملت‌ها و ادیان مختلفی حتی پیش از اسلام با کلمه [[وحی]] و معنای آن آشنا بوده‌اند.
'''الف.''' {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِه‏‏}}﴾}}.
'''ب.''' کاربرد این واژه در سخن ادبیان پیش از اسلام بسیار بوده است.
'''ج.''' در زبان عبری–آرامی، واژه "اوحی" به معنای شتاب کردن است. در زبان حبشی "وحی" به معنای شناختن و دور زدن آمده است.
'''د.''' [[وحی]] باوری به قدمت ادیان آسمانی است.
زرتشتیان به سروش ایزدی و پیام‌آور الهی اعتقاد داشته‌اند <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
واژه وحی بارها در عهد عتیق آمده است. در مسیحیت "جان هیگ" وحی را مجموعه‌ای از حقایق اصیل و معتبر الهی می‌داند که به بشر انتقال یافته است.
در قرآن کریم و روایات [[معصومین]] مختلف [[وحی]] اشاره شده است. [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}}:
:{{عربی|اندازه=150%|"و أما تفسير وحي النبوة و الرسالة..."}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ}}﴾}} <ref> سوره نساء؛ آیه: ۱۶۳.</ref>.
:{{عربی|اندازه=150%|"و أما وحي الإلهام..."}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ}}﴾}} <ref> سوره نحل؛ آیه: ۶۸.</ref>.
:{{عربی|اندازه=150%|"و أما وحي الإشارة..."}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا}}﴾}} <ref> سوره مریم؛ آیه: ۱۱.</ref>.
:{{عربی|اندازه=150%|"و أما وحي التقدير..."}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَ أَوْحى‏ فِي كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها}}﴾}} <ref> سوره فصلت؛ آیه: ۱۲.</ref>.
:{{عربی|اندازه=150%|"و أما وحي الأمر..."}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي}}﴾}} <ref> سوره مائده؛ آیه: ۱۱۱.</ref>.
:{{عربی|اندازه=150%|"و أما وحي الكذب..."}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ}}﴾}} <ref> سوره انعام؛ آیه: ۱۱۲.</ref>.
:{{عربی|اندازه=150%|"و أما وحي الخبر..."}} {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ‏}}﴾}} <ref> سوره انبیاء؛ آیه: ۷۳.</ref> <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۶ و ۲۷.</ref>.
==[[وحی]] در لغت==
واژه وحی و مشتقات آن، معانی گوناگونی دارد: "اشاره، نوشتن، پیام، در دل افکندن، سخن گفتن پنهانی، القاء مطلبی به دیگری، سرعت، صدا، آتش و...". خلیل بن احمد فراهیدی می‌نویسد: "وحی، یرجی به معنای کتب یکتب است و "اوحی" "باب افعال" به معنای برانگیختن، [[الهام]] و اشاره است؛ "اوحی لها" یعنی به او امر کرد و "ایحاء" "باب افعال" به معنای اشاره می‌آید. لسان العرب به همه معانی گفته شده اشاره نموده و از زبان ثعلبه می‌نویسد: به ابن انبار گفتم: [[وحی]] چیست؟ {{عربی|اندازه=150%|"قال: الملک، فقلت: و لِمَ سمی الملک وحی؟ فقال: الوحی النار فکانه مثل النار ینفع و یضر"}} <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۹ و ۳۰.</ref>.
ابن دُرَید، بر آن است که اگر خاستگاه وحی، خداوند متعال باشد معنای این واژه "خبر" و در دل افکندن خواهد بود و اگر منشأ وحی، مردم و انسان‌ها باشند، در این صورت وحی به معنای اشاره است.
واژه "[[وحی]]" گاه مصدرِ "وحی – یحی – و حیاً" است و گاه اسم و مصدر از "اوحی – یوحی – ایحاء" شمرده می‌شود؛ لکن گویا اتفاق بر این سات که "وحی و ایحاء" هر دو به یک معنی می‌باشند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۱۹-۲۱.</ref>.
برخی از لغت‌شناسان برای وحی یک معنای اصلی بیان نموده و سایر معانی را به این اصل بازمی‌گردانند: ابن فارس، نویسنده مقاییس اللغة می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|" "و، حاء، یاء" اصل یدل علی القاء علی فی اخفاء أو غیره إلی غیرک... و کل ما فی باب الوحی فراجع إلی هذا الاصل الذی ذکرناه"}}. [[راغب اصفهانی]] می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"اصل الوحی: الارشارة الریعة"}}. در تاج العروس، اساس [[وحی]] را سری بودن آن می‌داند و می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"سمی وحیاً لأن المَلَک أسره عن الخلق و خص به النبی... "}}. زبیدی در نقل دیگری از ابواسحاق می‌نویسد: "اصل وحی، در لغت اعلام پنهانی است و به همین جهت [[الهام]] را وحی گویند". [[حسن مصطفوی|مؤلف التحقیق فی کلمات القرآن]] می‌نویسد: اصل یگانه در ماده "وحی" افکندن و القاء امری در باطن و درون چیزی است: تکوینی باشد یا قلبی؛ چه آن امر، علم باشد یا ایمان یا نور یا وسوسه و چه القاکننده [[فرشته]] باشد یا انسان یا چیز دیگر، چه باواسطه باشد یا بی‌واسطه" <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص  ۳۱-۳۳.</ref>.
عناصر محوری در معنای لغوی [[وحی]] را می‌توان چنین شماره کرد:
#انتقال سریع.
#پنهانی و پوشیده بودن غیر.
#القای مطلبی به غیره به قصد فهمیدن مخاطب <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۱.</ref>.
==[[وحی]] در اصطلاح==
هرگاه وحی به‌طور مطلق و بدون قرینه به کار رود، بر [[وحی رسالی]] دلالت دارد. عقل عادی انسان نمی‌تواند جزئیات وحی را درک کرده و از آن تعریفی دقیق ارائه دهد. مفهوم اصطلاحی وحی، مکالمات و افاضات تشریعی خداوند بر انسان‌های برگزیده است. زرقانی: {{عربی|اندازه=150%|"فی لسان الشرع أن یُعلِمَ اللهُ تعالی من اصطفاه مِن عباده کل ما أراد اطلاعه علیه من انواع الهدایة و العلم لکن بطریقة سریة خفیة غیر معتادةٍ للبشر"}}. [[شیخ محمد عبده]] می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"و قد عرفوه شرعاً بأنه اعلام الله تعالی لنبی من انبیائه بحکم شرعی و نحوه... بأنه عرفان یجده من نفسه مع الیقین بأنه من قبل الله بواسطه أو بغیر واسطة"}} و [[سیوطی]] [[وحی]] را اعلام نمودن [[شریعت]] دانسته است. از دیدگاه فلاسفه، راز تلقی وحی، اتصال نفس و روح [[پیامبران]] با عقل فعال است. [[علامه طباطبائی]] نیز وحی را از لوازم [[نبوت]] می‌داند که نوعی تکلیم الهی است و نبوت بر آن توقف دارد و می‌نویسد: {{عربی|اندازه=150%|"و قد قرر الادب الدینی فی الاسلام أن لا یطلق الوحی علی غیر ما عند الانبیاء و الرسل من تکلیم الهی"}}. درمجموع می‌توان گفت: در وحی الهی به پیامبران، همان خصیصه اصلی "آگاهی بخشی رمزی و فوری" وجود دارد <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۴-۳۶؛ [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۲۳-۲۵.</ref>.
بنابراین‌چنین مواردی نمی‌تواند [[وحی]] اصطلاحی باشد:
:'''الف.''' وحی به معنای [[الهام]] امور باطل
:'''ب.''' وحی به غیر پیامبر
:'''ج.''' مبدأ وحی غیر خداوند باشد
:'''د.''' اگر الهامی را همگان درک کنند.
بخش چهارم: ارکان [[وحی]]
#وحی کننده.
#دریافت‌کننده وحی.
#محتوای وحی.
# در برخی موارد، پیک وحی "[[ملائکه|ملائکه آسمانی]]".
==ساختار معناشناسی [[وحی]] در قرآن==
نظام معنایی ویژه‌ای بر واژگان قرآن حاکم است و مضمر باید در پی کشف آن برآید. به‌وسیله تحلیل‌های ادبی، لغوی و مفهوم‌شناسی معنای اصطلاحات قرآن را می‌توان در واژه‌های جانشین، همنشین و متقابل پیدا کرد. واژه‌های نزدیک به وحی را می‌توان در سه بخش بیان کرد. واژه‌های بیان‌کننده رابطه پیام‌رسانی بین [[وحی]] کننده و گیرنده وحی: مانند واژه کلام، قول، نبأ قصص؛ واژهای مربوط به از جانب خدا بودن وحی: نزول، آتی و مجیء؛ واژهای بیانگر نزول لفظی قرآن: قرائت، تلاوت و ترتیل.
===علت کاربردهای مختلف در موقعیت‌های متفاوت چیست؟ <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۸ و ۳۹.</ref>===
ظهور بهتر معنای موردنظر خاص، به‌وسیله لفظ خاص، مثلاً: در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً‏}}﴾}} خداوند هم رابطه گفتاری [[حضرت موسی]] {{ع}} با خود را بیان کرده و هم فهمانده که او نسبت به انبیای پیش از خود فضیلتی نیز ندارد. ولی از واژه قول استفاده نکرده است که ناظر به گفت‌وگو و مذاکره بین دو ذات است. هرگاه عنایت به قطعی بودن و شگفت‌آور بودن سخن باشد از آن با واژه "نبأ" تعبیر می‌شود و نیز هرگاه مقصود گویایی مطلب یا خبری پیوسته به شکل داستان باشد از واژه "قصص" استفاده شده است.


==منابع==
==منابع==
*[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]؛
*[[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]؛
*[[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]؛
*[[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]؛
*[[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]].
*[[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]؛
*[[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]؛
*[[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]].
 
==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
۷٬۵۴۱

ویرایش