حق (اسم الهی): تفاوت میان نسخهها
←تبیین اسم حق
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
#[[مکتفی]]: موجوداتی که مشتمل بر آلات و قوایی هستند که با آنها نیاز خود را برمیآورند؛ نظیر بیشتر افراد [[انسان]] و [[حیوان]]. | #[[مکتفی]]: موجوداتی که مشتمل بر آلات و قوایی هستند که با آنها نیاز خود را برمیآورند؛ نظیر بیشتر افراد [[انسان]] و [[حیوان]]. | ||
#تامّ: موجوداتی که همه [[کمالات]] ممکن خویش را دارایند؛ مانند [[فرشتگان]]. | #تامّ: موجوداتی که همه [[کمالات]] ممکن خویش را دارایند؛ مانند [[فرشتگان]]. | ||
#فوق تمام: موجودی که افزون بر دارا بودن تمام کمالات ممکن خویش، دیگران را به کمال درخورشان میرساند؛ همچون [[خدا]] و سپس با توجه به تقسیم یادشده تأکید کردهاند مراد از {{متن قرآن|بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ}} تمام بودن خدا و مقصود از {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}} فوق تمام بودن وی است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص۱۶۱.</ref> آیاتی که [[حق]] در آنها [[وصف]] [[اللّه]] ، [[ربّ]]، [[مولی]] و [[مَلِک]] است، میفهمانند [[معبود]]، ربّ، مولی و مَلِک، گاهی [[واقعی]] و [[حقیقی]] است؛ مانند خدای متعالی؛ و زمانی هم [[دروغین]] است؛ نظیر جز خدا ـ هرکس یا هرچیز که باشد ـ چنان که هنگام هلاک و [[سقوط]] تأثیر اسباب و آشکار شدن [[عجز]] [[انسانی]] که [[گمان]] میکرد [[بینیاز]] و مستقل است، دانسته میشود که [[ولایت]] و [[مالکیت]] [[تدبیر امر]] [[انسان]] و همه اشیا از آنِ خداست؛ زیرا اوست که [[معبود]] [[حق]] است و [[تدبیر]] و تأثیر [[واقعی]] از آن وی است و دیگران که انباز او خوانده میشوند همه باطلاند و چیزی ندارند، جز آنچه [[خدا]] به آنها داده است؛ آنها از [[استقلال]] جز اسم ندارند، که آن هم توهّمی بیش نیست و در ذات خود [[باطل]] و با تکیه بر [[خدای سبحان]] حقّاند و تنها خداست که ذاتا [[حق]] و مستقل و [[غنی]] است: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}<ref>«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref>.<ref> المیزان، ج ۱۳، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸.</ref> خدا در [[آیه]] {{متن قرآن|هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آنجاست که هر کس (کیفر) آنچه را از پیش فرستاده است خواهد دید و (همگان) به سوی خداوند- سرور راستینشان- باز برده میشوند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره یونس، آیه ۳۰.</ref> نیز به [[امتحان]] و [[ابتلاء]] [[نفوس]] و [[مشاهده]] [[حقیقت]] [[اعمال]] و [[حقایق]] اشیا اشاره کرده و میفرماید: درآن هنگام آشکار میشود مولای حق خداست و بس؛ نیز همان [[زمان]] همه اوهام و خیالات پوچ افراد منهدم گشته و تمام ادعاها و افتراهای برخاسته از آن اوهام که به [[حقّ]] متوجه میکردند، فرو میریزند. برخی از [[مفسران]] ذیل این آیه افزودهاند: تمام این افتراها و ادعاها از روابطی که خدا میان اسباب و مسببّات در [[زندگی دنیا]] وضع کرده و از استقلال و مولویتی که به اسباب داده، برخاستهاند و هنگامی که حقیقت[[امر]] آشکار گردد و ابرهای [[وهم]] برطرف و [[حجاب]] ادعاهای پوچ دریده شوند، روشن میگردد که تنها مولایی که به حق مولاست، خداست و تمام معبودهایی که [[اثبات]] آنها افترایی بیش نیست، [[باطل]] و پوچ بودهاند،<ref> المیزان، ج ۱۰، ص۴۷.</ref> از این رو خدا در ادامه آیه یادشده پس از آنکه نشانههایی از [[ربوبیت]] خود را چون رازقیت، [[احیاء]]، [[اماته]] و [[تدبیر امور]] گوشزد میکند میفرماید: این است خدا و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان میکنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> رویکرد [[قرآن]] به [[مُلک]] ([[فرمانروایی]]) نیز همین گونه است؛ زیرا [[مَلِک]] (فرمانروای) واقعی و حقیقی را خدا میداند و بس: {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین، هیچ خدایی جز او نیست که پروردگار اورنگ ارجمند (فرمانفرمایی جهان) است» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۶.</ref>، گرچه برخی {{متن قرآن|الْحَقُّ}} را در این [[آیه]] کنار {{متن قرآن|الْمَلِكُ}} و {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} و {{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ}} صفتی مستقل دانسته و گفتهاند: [[خدا]] خودش را در کلمه [[تنزیه]] (تعالی [[اللّه]]) به اوصاف چهارگانه ستوده است، پس او را رسد تا به آنچه مشیتش تعلق گیرد [[حکم]] کند و حکم وی نافذ باشد و معلوم است که هر حکمی از او صادر شود [[حق]] است؛ زیرا وی حق است و از حق، چیزی جز حق صادر نمیشود،<ref> المیزان، ج ۱۵، ص۷۸.</ref> چنانکه برخی ذیل آیه {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده میشوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریعترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> که ترکیبی شبیه آیه {{متن قرآن|هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آنجاست که هر کس (کیفر) آنچه را از پیش فرستاده است خواهد دید و (همگان) به سوی خداوند- سرور راستینشان- باز برده میشوند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره یونس، آیه ۳۰.</ref> دارد، اسم {{متن قرآن|الْحَقِّ}} را کنار «مولیهم» اسمی مستقل گرفته و گفتهاند: ممکن است حق به معنای موجود باشد؛ امّا از آنجا که خدا واجبالوجود و سزاوارترین اشیا به موجودیت است، او سزاوارتر از همه به حق بودن است.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۱۸.</ref> به دیده بسیاری از [[مفسران]] <ref> التبیان، ج ۷، ص۴۰۲؛ منهج الصادقین، ج ۶ و ص۲۶۳؛ اطیب البیان، ج ۹، ص۴۸۲.</ref> {{متن قرآن|الْحَقِّ}} در آیه {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین، هیچ خدایی جز او نیست که پروردگار اورنگ ارجمند (فرمانفرمایی جهان) است» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۶.</ref> صفت {{متن قرآن|الْمَلِكُ}} است و میفهماند که خدا [[فرمانروایی]] [[حق]] است و دیگران که خود را برابر او مینهند و فرمانروایی را ـ آن هم به شکل مستقل ـ ادعا میکنند، مدّعیان دروغیناند. | #فوق تمام: موجودی که افزون بر دارا بودن تمام کمالات ممکن خویش، دیگران را به کمال درخورشان میرساند؛ همچون [[خدا]] و سپس با توجه به تقسیم یادشده تأکید کردهاند مراد از {{متن قرآن|بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ}} تمام بودن خدا و مقصود از {{متن قرآن|أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}} فوق تمام بودن وی است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص۱۶۱.</ref> | ||
آیاتی که [[حق]] در آنها [[وصف]] [[اللّه]] ، [[ربّ]]، [[مولی]] و [[مَلِک]] است، میفهمانند [[معبود]]، ربّ، مولی و مَلِک، گاهی [[واقعی]] و [[حقیقی]] است؛ مانند خدای متعالی؛ و زمانی هم [[دروغین]] است؛ نظیر جز خدا ـ هرکس یا هرچیز که باشد ـ چنان که هنگام هلاک و [[سقوط]] تأثیر اسباب و آشکار شدن [[عجز]] [[انسانی]] که [[گمان]] میکرد [[بینیاز]] و مستقل است، دانسته میشود که [[ولایت]] و [[مالکیت]] [[تدبیر امر]] [[انسان]] و همه اشیا از آنِ خداست؛ زیرا اوست که [[معبود]] [[حق]] است و [[تدبیر]] و تأثیر [[واقعی]] از آن وی است و دیگران که انباز او خوانده میشوند همه باطلاند و چیزی ندارند، جز آنچه [[خدا]] به آنها داده است؛ آنها از [[استقلال]] جز اسم ندارند، که آن هم توهّمی بیش نیست و در ذات خود [[باطل]] و با تکیه بر [[خدای سبحان]] حقّاند و تنها خداست که ذاتا [[حق]] و مستقل و [[غنی]] است: {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}<ref>«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref>.<ref> المیزان، ج ۱۳، ص۳۱۷ ـ ۳۱۸.</ref> خدا در [[آیه]] {{متن قرآن|هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آنجاست که هر کس (کیفر) آنچه را از پیش فرستاده است خواهد دید و (همگان) به سوی خداوند- سرور راستینشان- باز برده میشوند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره یونس، آیه ۳۰.</ref> نیز به [[امتحان]] و [[ابتلاء]] [[نفوس]] و [[مشاهده]] [[حقیقت]] [[اعمال]] و [[حقایق]] اشیا اشاره کرده و میفرماید: درآن هنگام آشکار میشود مولای حق خداست و بس؛ نیز همان [[زمان]] همه اوهام و خیالات پوچ افراد منهدم گشته و تمام ادعاها و افتراهای برخاسته از آن اوهام که به [[حقّ]] متوجه میکردند، فرو میریزند. برخی از [[مفسران]] ذیل این آیه افزودهاند: تمام این افتراها و ادعاها از روابطی که خدا میان اسباب و مسببّات در [[زندگی دنیا]] وضع کرده و از استقلال و مولویتی که به اسباب داده، برخاستهاند و هنگامی که حقیقت[[امر]] آشکار گردد و ابرهای [[وهم]] برطرف و [[حجاب]] ادعاهای پوچ دریده شوند، روشن میگردد که تنها مولایی که به حق مولاست، خداست و تمام معبودهایی که [[اثبات]] آنها افترایی بیش نیست، [[باطل]] و پوچ بودهاند،<ref> المیزان، ج ۱۰، ص۴۷.</ref> از این رو خدا در ادامه آیه یادشده پس از آنکه نشانههایی از [[ربوبیت]] خود را چون رازقیت، [[احیاء]]، [[اماته]] و [[تدبیر امور]] گوشزد میکند میفرماید: این است خدا و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما: {{متن قرآن|فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ}}<ref>«این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان میکنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.</ref> رویکرد [[قرآن]] به [[مُلک]] ([[فرمانروایی]]) نیز همین گونه است؛ زیرا [[مَلِک]] (فرمانروای) واقعی و حقیقی را خدا میداند و بس: {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین، هیچ خدایی جز او نیست که پروردگار اورنگ ارجمند (فرمانفرمایی جهان) است» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۶.</ref>، گرچه برخی {{متن قرآن|الْحَقُّ}} را در این [[آیه]] کنار {{متن قرآن|الْمَلِكُ}} و {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}} و {{متن قرآن|رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ}} صفتی مستقل دانسته و گفتهاند: [[خدا]] خودش را در کلمه [[تنزیه]] (تعالی [[اللّه]]) به اوصاف چهارگانه ستوده است، پس او را رسد تا به آنچه مشیتش تعلق گیرد [[حکم]] کند و حکم وی نافذ باشد و معلوم است که هر حکمی از او صادر شود [[حق]] است؛ زیرا وی حق است و از حق، چیزی جز حق صادر نمیشود،<ref> المیزان، ج ۱۵، ص۷۸.</ref> چنانکه برخی ذیل آیه {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده میشوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریعترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> که ترکیبی شبیه آیه {{متن قرآن|هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«آنجاست که هر کس (کیفر) آنچه را از پیش فرستاده است خواهد دید و (همگان) به سوی خداوند- سرور راستینشان- باز برده میشوند و آنچه دروغ میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره یونس، آیه ۳۰.</ref> دارد، اسم {{متن قرآن|الْحَقِّ}} را کنار «مولیهم» اسمی مستقل گرفته و گفتهاند: ممکن است حق به معنای موجود باشد؛ امّا از آنجا که خدا واجبالوجود و سزاوارترین اشیا به موجودیت است، او سزاوارتر از همه به حق بودن است.<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص۱۸.</ref> به دیده بسیاری از [[مفسران]] <ref> التبیان، ج ۷، ص۴۰۲؛ منهج الصادقین، ج ۶ و ص۲۶۳؛ اطیب البیان، ج ۹، ص۴۸۲.</ref> {{متن قرآن|الْحَقِّ}} در آیه {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین، هیچ خدایی جز او نیست که پروردگار اورنگ ارجمند (فرمانفرمایی جهان) است» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۶.</ref> صفت {{متن قرآن|الْمَلِكُ}} است و میفهماند که خدا [[فرمانروایی]] [[حق]] است و دیگران که خود را برابر او مینهند و فرمانروایی را ـ آن هم به شکل مستقل ـ ادعا میکنند، مدّعیان دروغیناند. | |||
برخی گفتهاند: [[راز]] [[وصف]] کردن {{متن قرآن|الْمَلِكُ}} به {{متن قرآن|الْحَقِّ}} در آیه یاد شده آن است که مُلکِ خدا، نه زوالپذیر است و نه غیر به او داده است و نه جز او به [[مُلک]] از وی سزاوارتر است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۲۱.</ref> گفتنی است خدا در برخی از [[آیات]]، حق را از آنِ خود و برخاسته از خویش میخواند؛ مانند {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و از هر امّت گواهی بر میآوریم و میگوییم: برهان خود را بیاورید آنگاه میدانند که حق با خداوند است و آنچه بر میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره قصص، آیه ۷۵.</ref> و {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«حق از (آن) پروردگار توست» سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref> [[آیه]] نخست، یا میرساند که حقِّ [[الوهیت]] از آنِ خداست؛ یا [[خدا]] از بدیهیترین بدیهیات است و آیه دوم میفهماند که بازگشت و [[استواری]] [[حق]] به اوست و به سخن دیگر، عالم وجود و تمام قضایای نفسالامری ثابتی که از متن خارج انتزاع میشوند، همه به خدا مستندند.<ref>المیزان، ج ۳، ص۲۱۳؛ ج ۱۶، ص۷۲ ـ ۷۳.</ref> برخی {{متن قرآن|الْحَقُّ}} را در آیه اخیر به [[وحی]] و کتاب و [[شرایع]] [[تفسیر]] کردهاند،<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص۴۲۴.</ref> پس آیه یاد شده از موضوع بحث بیرون است؛ نظیر دیگر آیاتی که مراد از «حق» در آنها [[قرآن]] و دیگر [[معجزات الهی]] است؛ مانند {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بیگمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستادهایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[حق / اسماء و صفات (مقاله)|مقاله «حق / اسماء و صفات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ۱۴۷- ۱۵۰</ref> | برخی گفتهاند: [[راز]] [[وصف]] کردن {{متن قرآن|الْمَلِكُ}} به {{متن قرآن|الْحَقِّ}} در آیه یاد شده آن است که مُلکِ خدا، نه زوالپذیر است و نه غیر به او داده است و نه جز او به [[مُلک]] از وی سزاوارتر است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۱۲۱.</ref> گفتنی است خدا در برخی از [[آیات]]، حق را از آنِ خود و برخاسته از خویش میخواند؛ مانند {{متن قرآن|وَنَزَعْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ}}<ref>«و از هر امّت گواهی بر میآوریم و میگوییم: برهان خود را بیاورید آنگاه میدانند که حق با خداوند است و آنچه بر میبافتند از (چشم) آنان ناپدید میگردد» سوره قصص، آیه ۷۵.</ref> و {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«حق از (آن) پروردگار توست» سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref> [[آیه]] نخست، یا میرساند که حقِّ [[الوهیت]] از آنِ خداست؛ یا [[خدا]] از بدیهیترین بدیهیات است و آیه دوم میفهماند که بازگشت و [[استواری]] [[حق]] به اوست و به سخن دیگر، عالم وجود و تمام قضایای نفسالامری ثابتی که از متن خارج انتزاع میشوند، همه به خدا مستندند.<ref>المیزان، ج ۳، ص۲۱۳؛ ج ۱۶، ص۷۲ ـ ۷۳.</ref> برخی {{متن قرآن|الْحَقُّ}} را در آیه اخیر به [[وحی]] و کتاب و [[شرایع]] [[تفسیر]] کردهاند،<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص۴۲۴.</ref> پس آیه یاد شده از موضوع بحث بیرون است؛ نظیر دیگر آیاتی که مراد از «حق» در آنها [[قرآن]] و دیگر [[معجزات الهی]] است؛ مانند {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و چون حقّ از نزد ما به سوی آنان آمد گفتند: بیگمان این جادویی آشکار است» سوره یونس، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستادهایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را میخواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ}}<ref>«بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب میشود و هر که گمراه گشت بیگمان به زیان خویش گمراه میگردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>.<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[حق / اسماء و صفات (مقاله)|مقاله «حق / اسماء و صفات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ۱۴۷- ۱۵۰</ref> |