پرش به محتوا

نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۷۲۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
===علت کاربردهای مختلف در موقعیت‌های متفاوت چیست؟ <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۸ و ۳۹.</ref>===
===علت کاربردهای مختلف در موقعیت‌های متفاوت چیست؟ <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۳۸ و ۳۹.</ref>===
ظهور بهتر معنای موردنظر خاص، به‌وسیله لفظ خاص، مثلاً: در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً‏}}﴾}} خداوند هم رابطه گفتاری [[حضرت موسی]] {{ع}} با خود را بیان کرده و هم فهمانده که او نسبت به انبیای پیش از خود فضیلتی نیز ندارد. ولی از واژه قول استفاده نکرده است که ناظر به گفت‌وگو و مذاکره بین دو ذات است. هرگاه عنایت به قطعی بودن و شگفت‌آور بودن سخن باشد از آن با واژه "نبأ" تعبیر می‌شود و نیز هرگاه مقصود گویایی مطلب یا خبری پیوسته به شکل داستان باشد از واژه "قصص" استفاده شده است.
ظهور بهتر معنای موردنظر خاص، به‌وسیله لفظ خاص، مثلاً: در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً‏}}﴾}} خداوند هم رابطه گفتاری [[حضرت موسی]] {{ع}} با خود را بیان کرده و هم فهمانده که او نسبت به انبیای پیش از خود فضیلتی نیز ندارد. ولی از واژه قول استفاده نکرده است که ناظر به گفت‌وگو و مذاکره بین دو ذات است. هرگاه عنایت به قطعی بودن و شگفت‌آور بودن سخن باشد از آن با واژه "نبأ" تعبیر می‌شود و نیز هرگاه مقصود گویایی مطلب یا خبری پیوسته به شکل داستان باشد از واژه "قصص" استفاده شده است.
==بررسی اقسام واژگان==
===۱. واژگان بیان‌کننده رابطه گفتاری [[وحی]]===
:'''الف.''' قول: واژه قول به سخن گفتن خداوند یا [[فرشتگان]] با افراد گوناگونی اشاره دارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُم‏‏}}﴾}}. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ‏}}﴾}} <ref> سوره هود؛ آیه: ۴۶.</ref>. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏}}﴾}} <ref> سوره بقره؛ آیه: ۱۲۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاتِي وَبِكَلامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ‏}}﴾}} <ref> سوره اعراف؛ آیه: ۱۴۴.</ref> <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۰ و ۴۱.</ref>. همه این آیات به‌خوبی و روشنی مفهوم [[وحی]] را می‌رسانند؛ اما عنایت خداوند نسبت به کاربرد این واژه "قول" طرح رابطه گفتاری بین دو ذات متفاوت است.
:'''ب.''' کلام: بیشترین مورد کلام در قرآن کریم درباره خداوند متعال با [[حضرت موسی]] {{ع}} آمده است. قول و کلام ازنظر "عرف عام" عبارت است از: حروف و اصواتی که از متکلم صادر می‌شود. هدف اصلی صدا و کلام، ابزار سرّ درون است. فلاسفه گفته‌اند حقیقت کلام و قول، اظهار و ابزار درون است؛ نه ایجاد صوت و لفظ بر این اساس هر رفتاری از متلکم که همان اثر سخن گفتن را دارا باشد، می‌شود آن را "کلام" نامید <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۲ و ۴۳.</ref>. مثلاً هر چیزی که قدرت الهی را نمایش دهد، کلمه الهی است. مثل عیسی {{ع}} پایه و اساس حقیقت کلام چیزی است که دلالت بر معنای پنهانی و باطنی انسان می‌کند. ویژگی‌هایی که تابع مصادیق و افراد آن است، و در معنای حقیقی کلام، دخالت ندارد. و نیز وجودات خارجی که با تمام وجود حکایت از علت خود می‌کنند کلامند. کلام و قول را می‌توان بر دو قسم دانست:
#تکوینیات: که قول و کلام همان فعل خداوند است. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‏}}﴾}}؛
#غیر تکوینیات: ابزار خواسته‌های درونی به‌صورت لفظ یا غیر آن.
:'''ج.''' قص و قصص: "قصص" "به فتح ق و ص" مفرد و به معنای خبر و تعقیب و... است <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۴ و ۴۵.</ref>. قصص "به کسر قاف" جمع قصه است که برخی روشن بودن معنا را و برخی مطابق با واقع بودن را قید آن دانسته‌اند. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ‏}}﴾}}. و بنابراین تصریح برخی از مفسران قید "حق" برای تأکید و توضیح قصه است.
:'''د.''' نبأ: خبری که فایده و سود بزرگی داشته باشد و موجب علم نیز باشد. قل هو نَبَأُ عظیم <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۶ و ۴۷.</ref>. در آیه سوم سوره تحریم واژه نبأ مفهوم [[وحی]] را می‌رساند. [[پیامبر]] به همسرش گفت که تو اسرار را فاش ساخته‌ای. [[حفصه]] گفت: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبيرُ‏}}﴾}}.
:'''هـ.''' ندا: صدای تنها و نیز بلند شدن و ظهور صدا را "ندا" گویند. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيم‏ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا‏}}﴾}}، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ‏}}﴾}}<ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۴۸ و ۴۹.</ref>. در واژه ندا غیر از رابطه گفتاری نوعی اعلام و ابراز نیز وجود دارد.
===۲. واژگان مبین بیرونی و غیر نفسانی بودن [[وحی]]===
برخی واژه‌ها نشان می‌دهند که منشأ وحی از درون [[پیامبر]] نیست:
:'''الف.''' نزول: اصل واژه نزول به معنای فرود آمدن از جای بلند به جای پست است و هرگاه به خدا نسبت داده می‌شود به معنای عطا و بخشش نیز می‌آید. نزول قرآن به معنای آمدن از مرتبه "عند اللهی" به مرتبه الفاظ است.
:'''ب.''' اتیان و اتیاء: آمدن با سهولت و آسانی را گویند و بیشترین مورد آن مربوط به اعطاء کتاب به [[حضرت موسی]] {{ع}} است <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۰ و ۵۱.</ref>. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ‏‏}}﴾}}. آمدن واژه "آتی" با واژگانی چون ذکر، سبع الثمانی و حق، بهترین گواه در ارائه مفهوم [[وحی]] و آمدن قرآن از جانب خداوند متعال است.
:'''ج.''' مجیء: مفهوم مجیء ازنظر لغت اعم از اتیان است؛ به معنای آسان آمدن و نیز نوعی آمدن که باهدف انجام می‌گیرد. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى‏‏‏}}﴾}}. هدایت را در این آیه به معنای [[رسول]] و قرآن کریم دانسته‌اند و بنابراینکه هدایت، قرآن باشد مفهوم [[وحی]] را می‌رساند.
:'''د.''' القاء و تلقی: واژه "لقاء" به معنای روبه‌رو با چیزی است و القاء به معنای انداختن هر چیزی و تلقی به معنای استقبال از چیزی و تلقیه به معنای روبه‌رو کردن و تفهیم و اعطاست. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ‏‏‏}}﴾}}. صاحب التحقیق، روبه شدن همراه با ارتباط را در معنای القا و تلقیه مؤثر می‌داند <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۲-۵۵.</ref>.
===۳. واژگان دال بر نزول لفظی قرآن===
برخی واژه‌ها گویای این است که قرآن باهمین الفاظ بر [[پیامبر]] خوانده شده است:
:'''الف. قرائت''': به معنای خواندن به کار رفته است و در اصل به معنای جمع‌کردن و نیز جمع‌کردن حروف و کلمات است. خواندن آیات قرآن بر [[پیامبر]] {{صل}} جز به‌واسطه حروف و کلمات انجام نمی‌پذیرد.
:'''ب. تلاوت''': یعنی به دنبال رفتن، پیروی کردن و نیز خواندن کلمه‌ای بعد از کلمه دیگر بدون فاصله تلاوت، به کتاب‌های آسمانی اختصاص دارد؛ اما قرائت اعم است. [[شیخ طبرسی|مرحوم طبرسی]] می‌نویسد: اصل قرائت جمع حروف است و اصل تلاوت پیروی کردن حروف همراه با تعقل و فهم این واژه در پنج جای قرآن کریم مفهوم [[وحی]] را می‌رساند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ‏‏‏}}﴾}} <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۷ و ۵۸.</ref>.
:'''ج. ترتیل''': بیان کردن سخن منظم، پایدار و همراه با فاصله را گویند و نیز هرگاه سخنی پایدار به‌راحتی بیان شود آن را ترتیل گویند. [[پیامبر اکرم]] در معنای ترتیل، چنین فرمودند: حروف و کلمات آن را به‌روشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده کن و نه آن را همچون شعر پشت سرهم بخوان چون به شگفتی‌های قرآن رسیدید توقف کنید. علت کاربرد واژه‌های قرائت، تلاوت و ترتیل، برخورداری [[وحی]] از کلمات، حروف، نظم و ترتیب و جدا کردن یا بیان منظم کلمات و حروف می‌باشد. پس خود پیامبر معانی قرآن را به الفاظ تبدیل نکرده است <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۹ و ۶۰.</ref>.
==کاربردهای [[وحی]] در قرآن==
توجه به حوزه‌های کاربرد وحی ما را در تلقی درست از وحی کمک می‌کند.
===الف. کاربرد وحی در حوزه ارتباط خداوند با انسان‌ها===
در این حوزه، موحی خداوند و موحی الیه انسان‌ها می‌باشند و محتوای وحی متفاوت است:
# تشریع قوانین الهی: موحی الیه فقط [[پیامبران|پیامبران الهی]]‌اند. و در مواردی، [[ملائکه|ملائک]] نیز به‌عنوان واسطه‌ها و پیک [[وحی]] هستند. مانند آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِه‏‏‏‏}}﴾}}.
#تاییدات عملی [[امامان|امامان حق]]: در این حوزه، [[وحی]] مطلق به مکنونات قلبی و اراده افراد است و موحی خداوند و موحی الیه انسان‌های شایسته می‌باشند. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ‏‏‏‏‏}}﴾}}. [[علامه طباطبائی]] "رحمه‌الله" در ذیل این آیه چنین می‌نویسد: اضافه شدن مصدر فعل به معمولش یعنی "خیرات" این معنا را می‌رساند که "فعل خیر" در خارج تحقق دارد. زیرا نفرمود {{عربی|اندازه=150%|"أن یعفوا الخیرات"‏‏‏‏}} <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۲۶ و ۲۷.</ref>. پس عمل خیرات که از ایشان صادر می‌شده، به [[وحی]] و دلالتی باطنی و الهی بوده که مقارن آن صورت می‌گرفته و این وحی غیر از وحی مشرعی است. مؤید این معنا جمله {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ كانُوا لَنا عابِدينَ‏}}﴾}} است. یعنی [[ائمه]] پیش از این نوع وحی هم خدا را عبادت می‌کرده‌اند و عبادتشان با اعمالی بوده که وحی تشریعی مشخص کرده. پس این وحی، وحی تسدید "تأیید" است. یعنی پروردگار متعال بنده‌ای از بندگان خود را به [[روح القدس]] اختصاص دهد تا او آن بنده را در انجام کارهای نیک و دوری از گناه ارشاد نماید.
#الهامات الهی: [[الهام]] به معنای القاء و در دل افکندن است <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۲۸ و ۲۹.</ref>. از عبارات [[علامه طباطبائی]] چنین به دست می‌آید که ایشان الهام را در مورد القای در دل انسان و هدایت غریزی حیوانات باهم به کار می‌برد. اما به نظر می‌رسد که الهام بیشتر در مورد انسان به کار می‌رود، چون الهام به معنای القای در قلب است و این معنا با الهام به انسان، بیشتر سازگاری دارد. گاهی [[وحی]] در این معنا به کار رفته: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ‏‏‏‏‏‏}}﴾}}.


==منابع==
==منابع==
۷٬۵۴۱

ویرایش