پرش به محتوا

آسانی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '=='
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==')
خط ۲۶: خط ۲۶:
*'''آسان‌گیری در برخوردهای [[اجتماعی]]''': از ابو [[مسعود]] نقل شده است: مردی نزد پیامبر آمد تا با حضرت سخن گوید، چون او را دید دستپاچه شد و به لرزش افتاد، حضرت گفت: {{متن حدیث| هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۸.</ref>؛ «راحت باش! من که [[پادشاه]] نیستم». پیامبر با مردم بسیار [[مهربان]] و [[دلسوز]] بود و با آنها بسیار خودمانی برخورد می‌کرد.
*'''آسان‌گیری در برخوردهای [[اجتماعی]]''': از ابو [[مسعود]] نقل شده است: مردی نزد پیامبر آمد تا با حضرت سخن گوید، چون او را دید دستپاچه شد و به لرزش افتاد، حضرت گفت: {{متن حدیث| هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ}}<ref>سیره نبوی، ج۱، ص۲۹۸.</ref>؛ «راحت باش! من که [[پادشاه]] نیستم». پیامبر با مردم بسیار [[مهربان]] و [[دلسوز]] بود و با آنها بسیار خودمانی برخورد می‌کرد.
*'''آسان‌گیری در امر [[ازدواج]]''': روزی زنی در [[مسجد]] از پشت پرده به پیامبر{{صل}} عرض کرد دنبال همسری می‌گردد، آیا کسی پیدا می‌شود که با او ازدواج کند. حضرت از اصحاب خود پرسید: چه کسی آماده است با این [[زن]] از دواج کند؟ یکی از [[یاران]]، پاسخ مثبت داد، ولی گفت: جز پیراهنی که پوشیده‌ام، [[مال]] دیگری ندارم. پیامبر فرمود: آیا با [[قرآن]] آشنا هستی؟ پاسخ داد: فقط [[سوره واقعه]] را آموخته‌ام. حضرت پس از کسب [[رضایت]] از [[زن]]، مهریه را [[آموختن]] آن [[سوره]] به زن قرار داد و [[عقد]] [[ازدواج]] میان آن دو جاری شد<ref>حسین مظاهری، اخلاق در خانواده، ص۷۲.</ref>. امروزه حتی [[تصور]] این‌گونه ازدواج را هم نمی‌توانیم بکنیم؛ زیرا برای ازدواج چنان شرایط، [[آداب و رسوم]] سخت و دست‌وپاگیری گذاشته‌ایم که دخترها و پسرهای [[جوان]] به [[راحتی]] نمی‌توانند به هم برسند.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۲.</ref>
*'''آسان‌گیری در امر [[ازدواج]]''': روزی زنی در [[مسجد]] از پشت پرده به پیامبر{{صل}} عرض کرد دنبال همسری می‌گردد، آیا کسی پیدا می‌شود که با او ازدواج کند. حضرت از اصحاب خود پرسید: چه کسی آماده است با این [[زن]] از دواج کند؟ یکی از [[یاران]]، پاسخ مثبت داد، ولی گفت: جز پیراهنی که پوشیده‌ام، [[مال]] دیگری ندارم. پیامبر فرمود: آیا با [[قرآن]] آشنا هستی؟ پاسخ داد: فقط [[سوره واقعه]] را آموخته‌ام. حضرت پس از کسب [[رضایت]] از [[زن]]، مهریه را [[آموختن]] آن [[سوره]] به زن قرار داد و [[عقد]] [[ازدواج]] میان آن دو جاری شد<ref>حسین مظاهری، اخلاق در خانواده، ص۷۲.</ref>. امروزه حتی [[تصور]] این‌گونه ازدواج را هم نمی‌توانیم بکنیم؛ زیرا برای ازدواج چنان شرایط، [[آداب و رسوم]] سخت و دست‌وپاگیری گذاشته‌ایم که دخترها و پسرهای [[جوان]] به [[راحتی]] نمی‌توانند به هم برسند.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۲.</ref>
== جستارهای وابسته ==


==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==