۶۴٬۶۴۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==') |
||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
===[[همراهی]] فاطمه{{س}} با پیامبر{{صل}} در آخرین روزها=== | ===[[همراهی]] فاطمه{{س}} با پیامبر{{صل}} در آخرین روزها=== | ||
بنا بر [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]]، حضرت فاطمه{{س}} در آخرین روزها و ساعات [[عمر پیامبر]]{{صل}}، از جمله همراهان آن حضرت{{صل}} بود. پیامبر{{صل}} در [[خانه]] [[ام سلمه]] در بستر [[بیماری]] بود که حضرت فاطمه{{س}} را به بالینش فراخواند و او را از پایان [[عمر]] خویش [[آگاه]] ساخت<ref>صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۷۳۵؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ص۷۴.</ref>. حضرت فاطمه{{س}} از [[ترس]] فقدان [[پدر]] به شدت [[اندوهگین]] بود. در گزارشی آمده است که [[امیرمؤمنان]] سر پیامبر{{صل}} را در آغوش داشت که آن حضرت{{صل}} به اغما رفت و فاطمه{{س}} به صورت ایشان نگریست و [[گریه]] کرد و [[شعر]] معروف [[ابوطالب]] را خواند: «سفیدرویی که ابرها به [[برکت]] روی او میبارند، [[پناهگاه]] [[یتیمان]] و بیوهزنان». در همین هنگام پیامبر{{صل}} [[چشم]] گشود و با صدایی [[ضعیف]] فرمود که [[آیه]] ۱۴۴ [[سوره آل عمران]] را بخواند. [[فاطمه]]{{س}} فقط زمانی از [[گریستن]] باز ایستاد که [[پیامبر]]{{صل}} آهسته به او چیزی گفت و خوشحالش کرد<ref>مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref>. بعدها وقتی از [[حضرت فاطمه]]{{س}} درباره آن [[سخن پیامبر]]{{صل}} پرسیدند، پاسخ داد: «پیامبر گفت که من نخستین کسی هستم که به ایشان میپیوندم»<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۲۴۰؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۸۷؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۲۰.</ref>.<ref>[[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[فاطمه همراه پیامبر (مقاله)| مقاله «فاطمه همراه پیامبر»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۱۲۵.</ref> | بنا بر [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]]، حضرت فاطمه{{س}} در آخرین روزها و ساعات [[عمر پیامبر]]{{صل}}، از جمله همراهان آن حضرت{{صل}} بود. پیامبر{{صل}} در [[خانه]] [[ام سلمه]] در بستر [[بیماری]] بود که حضرت فاطمه{{س}} را به بالینش فراخواند و او را از پایان [[عمر]] خویش [[آگاه]] ساخت<ref>صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۷۳۵؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ص۷۴.</ref>. حضرت فاطمه{{س}} از [[ترس]] فقدان [[پدر]] به شدت [[اندوهگین]] بود. در گزارشی آمده است که [[امیرمؤمنان]] سر پیامبر{{صل}} را در آغوش داشت که آن حضرت{{صل}} به اغما رفت و فاطمه{{س}} به صورت ایشان نگریست و [[گریه]] کرد و [[شعر]] معروف [[ابوطالب]] را خواند: «سفیدرویی که ابرها به [[برکت]] روی او میبارند، [[پناهگاه]] [[یتیمان]] و بیوهزنان». در همین هنگام پیامبر{{صل}} [[چشم]] گشود و با صدایی [[ضعیف]] فرمود که [[آیه]] ۱۴۴ [[سوره آل عمران]] را بخواند. [[فاطمه]]{{س}} فقط زمانی از [[گریستن]] باز ایستاد که [[پیامبر]]{{صل}} آهسته به او چیزی گفت و خوشحالش کرد<ref>مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۸۶-۱۸۷.</ref>. بعدها وقتی از [[حضرت فاطمه]]{{س}} درباره آن [[سخن پیامبر]]{{صل}} پرسیدند، پاسخ داد: «پیامبر گفت که من نخستین کسی هستم که به ایشان میپیوندم»<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۶، ص۲۴۰؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۸۷؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۲۰.</ref>.<ref>[[غلام حسن محرمی|محرمی، غلام حسن]]، [[فاطمه همراه پیامبر (مقاله)| مقاله «فاطمه همراه پیامبر»]]، [[دانشنامه فاطمی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فاطمی]]، ج۱، ص ۱۲۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |