پرش به محتوا

سریه عمیر بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '=='
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==')
خط ۱۹: خط ۱۹:
==[[یاری]] [[رسول خدا]]{{صل}}==
==[[یاری]] [[رسول خدا]]{{صل}}==
*پس از آن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اطرافیان خود نگاه کرد و فرمود: "هرگاه [[دوست]] داشتید به مردی نگاه کنید که [[خدا]] و [[رسول]] را از [[غیب]] [[یاری]] داده است، به [[عمیر بن عدی]] بنگرید". [[عمر بن خطاب]] هم گفت: "به این کور بنگرید که چگونه در [[اطاعت خدا]] کوشا و سخت‌گیر است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "به او کور نگو، او [[بصیر]] و بیناست". هنگامی که [[عمیر بن عدی]] از پیش [[رسول خدا]]{{صل}} برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به [[خاک]] سپردن او هستند. آنها هنگامی که متوجه حضور [[عمیر بن عدی]] شدند که از [[مدینه]] می‌آید، پرسیدند: "ای [[عمیر بن عدی]]! آیا عصماء را تو کشته‌ای؟" [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید. [[سوگند]] به آن کسی که [[جان]] من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او می‌گفت بگویید، با این [[شمشیر]] همه شما من را می‌زنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.</ref>.
*پس از آن [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به اطرافیان خود نگاه کرد و فرمود: "هرگاه [[دوست]] داشتید به مردی نگاه کنید که [[خدا]] و [[رسول]] را از [[غیب]] [[یاری]] داده است، به [[عمیر بن عدی]] بنگرید". [[عمر بن خطاب]] هم گفت: "به این کور بنگرید که چگونه در [[اطاعت خدا]] کوشا و سخت‌گیر است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "به او کور نگو، او [[بصیر]] و بیناست". هنگامی که [[عمیر بن عدی]] از پیش [[رسول خدا]]{{صل}} برگشت، متوجه شد که پسران عصماء به اتفاق گروهی مشغول به [[خاک]] سپردن او هستند. آنها هنگامی که متوجه حضور [[عمیر بن عدی]] شدند که از [[مدینه]] می‌آید، پرسیدند: "ای [[عمیر بن عدی]]! آیا عصماء را تو کشته‌ای؟" [[عمیر بن عدی]] گفت: "آری، همه به من حمله کنید و مهلتم ندهید. [[سوگند]] به آن کسی که [[جان]] من در دست اوست، اگر همه شما هم آنچه را که او می‌گفت بگویید، با این [[شمشیر]] همه شما من را می‌زنم تا کشته شوم یا همه شما را بکشم"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.</ref><ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء (مقاله)|سریه عمیر بن عدی برای کشتن عصماء]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.</ref>.
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}