|
|
خط ۲۱: |
خط ۲۱: |
| در [[سال دهم]] از [[بعثت]] واقعه سخت و [[غم]] بار [[وفات]] [[حضرت]] [[ابوطالب]]{{ع}} پیش آمد. [[پیامبر]] مدافع بزرگ خود و [[امنیتی]] را که با حضور ایشان داشت از دست داد. [[وفات حضرت خدیجه]]{{س}} [[مصیبت]] و غم بزرگ دیگری بود که در همان ایام بر ایشان وارد شد. این دو مصیبت آن سال را بر پیامبر [[سال]] [[اندوه]] و [[عزا]] کرد و ایشان آن سال را عام الحزن نامیدند<ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ المناقب، ج۱، ص۱۷۴؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۰۱؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۱.</ref> | | در [[سال دهم]] از [[بعثت]] واقعه سخت و [[غم]] بار [[وفات]] [[حضرت]] [[ابوطالب]]{{ع}} پیش آمد. [[پیامبر]] مدافع بزرگ خود و [[امنیتی]] را که با حضور ایشان داشت از دست داد. [[وفات حضرت خدیجه]]{{س}} [[مصیبت]] و غم بزرگ دیگری بود که در همان ایام بر ایشان وارد شد. این دو مصیبت آن سال را بر پیامبر [[سال]] [[اندوه]] و [[عزا]] کرد و ایشان آن سال را عام الحزن نامیدند<ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ المناقب، ج۱، ص۱۷۴؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۰۱؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۱.</ref> |
|
| |
|
| ==بیابانگردی برای [[دعوت]] از [[قبایل]] [[بادیهنشین]]==
| | پس از این حوادث ناگوار حضرت به [[طائف]] رفت تا [[بنی ثقیف]] را به [[اسلام]] دعوت کند و پس از آن، [[مسلمانان]] [[مکه]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند. |
| [[پیامبر اکرم]] نباید کوتاه میآمد، ایشان هر کاری میتوانست برای پیشبرد [[دعوت به اسلام]] میکرد، بنابراین در جستوجوی راه دیگری به سراغ قبایل بزرگ بیرون از مکه رفتند. ایشان [[حضرت علی]] را با اینکه در حدود بیست سال بیشتر نداشت، در تمام این سفرها به همراه میبرد.
| |
| بازارهای موسمی [[عرب]] یکی از نقاطی بود که ایشان آنها را هرگز رها نمیکرد. [[عکاظ]]، مجنه و [[ذی المجاز]] از مراکز مهم دعوت ایشان بود و در تمام دوران برپایی این بازارها، در آنجا اقامت میکرد. هر [[روز]] به طور پیگیر به کار [[تبلیغ]] در آنها میپرداخت. از یک سوی بازار حرکت میفرمود تا پایان آن، دستها در کنار گوش نهاده با بلندترین صدایی که ممکن بود ندای: {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا}} را سر میداد، [[مردم]] را [[دعوت به توحید]] میفرمود<ref>المسند، ج۲۵، ص۴۰۴؛ ج۲۷، ص۱۴۸؛ ج۳۸، ص۲۲۴؛ تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۸۵ و ۵۸۶؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۱۹؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۴۱ و ۱۳۹؛ ج۵، ص۸۵؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۴۷؛ امتاع الاسماع، ج۸، ص۳۱۳؛ سبل الهدی، ج۲، ص۴۵۱ و ۴۵۲؛ السیرة الحلبیة، ج۱، ص۱۴۰.</ref>. [[وظیفه]] ایشان این بود که [[دعوت]] [[توحید]] به [[گوش]] [[اعرابی]] که از همه نقاط [[عربستان]] به این بازارها میآمدند برسد.
| |
| | |
| ایام و [[مراسم حج]] نیز یکی از بهترین زمانهایی بود که [[پیامبر]] به دعوت [[قبایل]] [[غریب]] و دور دست میپرداخت. ایشان در ایام [[حج]] یا [[عمره]] که سایه [[امنیت]] در همه [[مکه]] گسترده بود به میان قبایل فراوانی که به حج آمده بودند میرفت، آنها را به [[خدا]] و [[اسلام]] دعوت میکرد، از آنها میخواست که او را [[حمایت]] و [[پشتیبانی]] کنند تا بتواند دعوت خویش را آن طور که میخواهد به مردم برساند. مردم این سخنان را میشنیدند. پارهای از اینکه ایشان این طور پیگیر کار خویش است به شگفت میآمدند. پارهای ممکن بود ناراحت و [[خشمگین]] هم شوند، بعد هم هرکس به دنبال کار خویش میرفت: گویی چیز مهمی نشنیده است. این رسم همیشه و همه ساله ایشان بود، همه راههای ممکن تجربه شده بود. از همه سو راه بسته بود. بخش بزرگی از [[مسلمانان]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرده و از طرفداران پیامبر [[جمعیت]] کمی در مکه مانده بود که توان مقابله با [[قریش]] را نداشت. از این گذشته اگر همه [[مهاجران]] هم در مکه بودند، نه دستور و نه [[قدرت]] کافی برای مقابله با قریش را داشتند. [[دشمنی]] و [[آزار]]، هر [[روز]] بیشتر میشد.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۲.</ref>
| |
|
| |
|
| ==هجرت مسلمانان به سوی حبشه== | | ==هجرت مسلمانان به سوی حبشه== |