←پانویس
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = عام الحزن | | موضوع مرتبط = عام الحزن | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = عام الحزن | ||
| مداخل مرتبط = [[عام الحزن در تاریخ اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[عام الحزن در تاریخ اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
در سال دهم بعثت حضرت [[ابوطالب]]{{ع}} و [[حضرت خدیجه]]{{س}} به فاصله اندکی از هم [[وفات]] کردند، این دو از حامیان و مدافعان اصلی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اسلام]] بودند و لذا آن حضرت این سال را '''[[عام الحزن]]''' نامید. [[هجرت به طائف]] برای [[مسلمان]] کردن [[قبیله]] [[بنی ثقیف]] و [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[حبشه]] و [[پیمان عقبه]] از اتفاقات مهم بعد از عام الحزن است. | در سال دهم بعثت حضرت [[ابوطالب]] {{ع}} و [[حضرت خدیجه]] {{س}} به فاصله اندکی از هم [[وفات]] کردند، این دو از حامیان و مدافعان اصلی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[اسلام]] بودند و لذا آن حضرت این سال را '''[[عام الحزن]]''' نامید. [[هجرت به طائف]] برای [[مسلمان]] کردن [[قبیله]] [[بنی ثقیف]] و [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[حبشه]] و [[پیمان عقبه]] از اتفاقات مهم بعد از عام الحزن است. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
در [[سال دهم]] از [[بعثت]] واقعه سخت و [[غم]] بار [[وفات]] [[حضرت | در [[سال دهم]] از [[بعثت]] واقعه سخت و [[غم]] بار [[وفات]] [[حضرت ابوطالب]] {{ع}} پیش آمد. [[پیامبر]] مدافع بزرگ خود و [[امنیتی]] را که با حضور ایشان داشت از دست داد. [[وفات حضرت خدیجه]] {{س}} [[مصیبت]] و غم بزرگ دیگری بود که در همان ایام بر ایشان وارد شد. این دو مصیبت آن سال را بر پیامبر [[سال]] [[اندوه]] و [[عزا]] کرد و ایشان آن سال را عام الحزن نامیدند<ref>امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ المناقب، ج۱، ص۱۷۴؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۰۱؛ السیرة الحلبیة، ج۲، ص۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۱؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عام الحزن (مقاله)|عام الحزن]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۴۶.</ref> | ||
== عام الحزن سال اندوه پیامبر {{صل}} == | == عام الحزن سال اندوه پیامبر {{صل}} == | ||
[[سال دهم بعثت]]، سالی سخت و طاقتفرسا برای [[حضرت رسول]]{{صل}} بود. دو [[ماه]]<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ | [[سال دهم بعثت]]، سالی سخت و طاقتفرسا برای [[حضرت رسول]] {{صل}} بود. دو [[ماه]]<ref>شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۷۳؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۰.</ref> ـ و به [[نقلی]] هشت [[ماه]] و بیست و یک روز<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.</ref> ـ پس از [[خروج]] از شعب، [[رسول خدا]] {{صل}} دو تکیه گاه [[توانمند]] و [[راستین]]<ref>محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، محمد جواد الحسینی الجلالی، ص۶۹-۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۳۴۳.</ref> و دو اهرم قدرتمند در پیشبرد [[اهداف الهی]] را از دست داد. این حادثه به قدری بر [[رسول خدا]] {{صل}} سخت و ناگوار آمد که ایشان آن سال را سال "[[غم]] و [[اندوه]]" نامیدند<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۴۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳؛ ابو الفرج حلیب شافعی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۵۲۱.</ref>. | ||
در این سال، [[پیامبر]]{{صل}} عمویش [[ابوطالب]] که از [[کودکی]] عهدهدار سرپرستیاش بود و از حامیان و مدافعان بزرگ [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[بعثت]] به شمار میرفت را از دست داد. هنگامی که [[پیامبر]]{{صل}} خبر [[وفات]] [[ابوطالب]] را دریافت کرد، به شدت دلتنگ و منقلب شد و با شتاب خود را به بالینش رسانید. [[دست]] بر پیشانی او میکشید و میفرمود: "عمو [[جان]] در خردسالی تربیتم کردی، در [[یتیمی]] سرپرستیام کردی و در بزرگی [[یار]] و یاورم بودی. [[خدا]] از من به تو [[پاداش]] [[خیر]] عطا فرماید"<ref>قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref>. | در این سال، [[پیامبر]] {{صل}} عمویش [[ابوطالب]] که از [[کودکی]] عهدهدار سرپرستیاش بود و از حامیان و مدافعان بزرگ [[رسول خدا]] {{صل}} پس از [[بعثت]] به شمار میرفت را از دست داد. هنگامی که [[پیامبر]] {{صل}} خبر [[وفات]] [[ابوطالب]] را دریافت کرد، به شدت دلتنگ و منقلب شد و با شتاب خود را به بالینش رسانید. [[دست]] بر پیشانی او میکشید و میفرمود: "عمو [[جان]] در خردسالی تربیتم کردی، در [[یتیمی]] سرپرستیام کردی و در بزرگی [[یار]] و یاورم بودی. [[خدا]] از من به تو [[پاداش]] [[خیر]] عطا فرماید"<ref>قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۳۰؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref>. | ||
اندکی قبل<ref>ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref> یا بعد از [[مرگ ابوطالب]]<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ | اندکی قبل<ref>ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۱، ص۱۵۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵.</ref> یا بعد از [[مرگ ابوطالب]]<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۷۴.</ref> [[خدیجه]] {{س}} نیز از [[دنیا]] رفت. [[خدیجه]] {{س}} از نعمتهای ارزنده و والامقام [[آفریدگار]] برای [[پیامبر]] {{صل}} بود که مدت ۲۵ سال با [[مهربانی]] و [[دلسوزی]] از [[مشکلات]] و سختیهایش کاست و به [[روح]] و روان [[رسول خدا]] {{صل}}[[آرامش]] داد. در تلخترین زمانها همچون فرشتهای او را کمک کرد و در راستای [[تبلیغ]] [[دین مبین اسلام]] و اعتلای کلمه [[توحید]] و در [[مبارزه]] سخت و پرمشقت علیه [[دشمنان]] [[یار]] و یاورش بود. از بذل [[جان]] و [[مال]] هیچ دریغ نورزید. ایشان، وزیری صادق برای [[اسلام]] و مایه تسکین [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۳۱.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} پیوسته از این بانو ـ حتی پس از وفاتش {{س}} ـ به [[شایستگی]] یاد میکرد و در ستایشش میفرمود: "او به من [[ایمان]] آورد، زمانی که [[مردم]] [[کافر]] بودند و تصدیقم کرد، زمانی که [[مردم]] تکذیبم میکردند و با مالش [[یاری]] میرساند، زمانی که [[مردم]] تحریمم کردند و [[خدا]] از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر [[زنان]]، نصیبم نکرد"<ref>نویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریة الطاهره، ص۵۳.</ref>. | ||
مؤرخان در [[سال]] وقوع این رخداد که [[سال دهم بعثت]] و پس از [[خروج]] از [[شعب ابیطالب]] بوده، [[اتفاق نظر]] دارند؛ اما در روز و [[ماه]] [[وفات]] این دو بزرگوار و نیز فاصله زمانی بین [[وفات]] آنها به شدت [[اختلاف]] وجود دارد. [[منابع روایی]] و [[تاریخی]]؛ اول ذیالقعده<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.</ref>، نیمه [[شوال]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۷؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.</ref> و نیمه اول [[رمضان]]<ref>شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۲۲-۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۵۱۳.</ref> را روز و [[ماه]] [[وفات]] [[ابوطالب]] یاد کردهاند. [[وفات خدیجه]]{{س}} را نیز سه<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ | مؤرخان در [[سال]] وقوع این رخداد که [[سال دهم بعثت]] و پس از [[خروج]] از [[شعب ابیطالب]] بوده، [[اتفاق نظر]] دارند؛ اما در روز و [[ماه]] [[وفات]] این دو بزرگوار و نیز فاصله زمانی بین [[وفات]] آنها به شدت [[اختلاف]] وجود دارد. [[منابع روایی]] و [[تاریخی]]؛ اول ذیالقعده<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.</ref>، نیمه [[شوال]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۷؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی أحوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۹۹.</ref> و نیمه اول [[رمضان]]<ref>شیخ مفید، مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، ص۲۲-۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵؛ ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، ص۵۱۳.</ref> را روز و [[ماه]] [[وفات]] [[ابوطالب]] یاد کردهاند. [[وفات خدیجه]] {{س}} را نیز سه<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ ابنشهرآشوب، المناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۷۴؛ شیخ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۳۲.</ref>، سی<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.</ref>، سی و پنج<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.</ref> و پنجاه و پنج روز<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۴۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۶.</ref> پس از این [[تاریخ]] عنوان کردهاند. همچنین در تقدم و تأخر [[وفات]] آنها از یکدیگر نیز [[اختلاف]] است. عدهای [[وفات]] [[ابوطالب]] را مقدم دانستهاند<ref>ابنشهرآشوب، المناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۷۴؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۲۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحقدة و امتاع، ج۱، ص۴۵.</ref> و عدهای نیز [[وفات حضرت خدیجه]] {{س}} را<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۷.</ref> | ||
پس از [[وفات]] این دو یار عزیز و شفیق، [[مصیبتها]] و محنتهای پی در پی عرصه را بر [[حضرت]]{{صل}}، سخت تنگ کرد. [[مصیبتها]] از هر سوی بر حضرت فزونی گرفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶.</ref>. از [[هند بن ابیهاله اسدی]] [[نقل]] شده: "وقتی [[ابوطالب]] از [[دنیا]] رفت آن حضرت به شدت مورد اذیت و [[آزار]] [[قریش]] قرار گرفت تا جایی که فرمود: "ای عمو! چه زود جای خالی تو را [[احساس]] کردیم. [[صله رحم]] تو برایت مفید باشد و [[خداوند]] به تو جزای خیر [[عنایت]] فرماید"<ref>شیخ طوسی، امالی، ص۴۶۳.</ref>. از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز در | پس از [[وفات]] این دو یار عزیز و شفیق، [[مصیبتها]] و محنتهای پی در پی عرصه را بر [[حضرت]] {{صل}}، سخت تنگ کرد. [[مصیبتها]] از هر سوی بر حضرت فزونی گرفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۱۶.</ref>. از [[هند بن ابیهاله اسدی]] [[نقل]] شده: "وقتی [[ابوطالب]] از [[دنیا]] رفت آن حضرت به شدت مورد اذیت و [[آزار]] [[قریش]] قرار گرفت تا جایی که فرمود: "ای عمو! چه زود جای خالی تو را [[احساس]] کردیم. [[صله رحم]] تو برایت مفید باشد و [[خداوند]] به تو جزای خیر [[عنایت]] فرماید"<ref>شیخ طوسی، امالی، ص۴۶۳.</ref>. از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز در وصف این ایام [[روایت]] شده: "[[قریش]] از من واهمه داشتند تا آن هنگام که [[ابوطالب]] از [[دنیا]] رفت"<ref>{{متن حدیث|مَا زَالَتْ قُرَيْشٌ كَاعَّةً عَنِّي حَتَّى مَاتَ أَبُو طَالِب}}؛ قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص۳۱۷؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عام الحزن (مقاله)|عام الحزن]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۴۷-۴۹.</ref> | ||
== اتفاقات پس از عام الحزن == | == اتفاقات پس از عام الحزن == | ||
خط ۳۱: | خط ۳۰: | ||
در این شرایط بسیار سخت بود که راهی باز شد، دو تن از [[مردم مدینه]] به نامهای [[اسعد بن زراره]] و "ذکوان بن عبد القیس" به [[مکه]] آمده بودند تا از بزرگان این [[شهر]]، همپیمانانی بیابند، از کمک ایشان در [[جنگهای داخلی]] [[شهر مدینه]] بهرهمند گردند. آن دو به [[دیدار]] [[عتبه]] بزرگ قریش و [[رئیس]] [[بنی امیه]] رفته بودند. او جواب داده بود ما چنان به [[مشکلات]] داخلی خود گرفتاریم که [[فرصت]] رسیدن به بیرون را نداریم. سپس داستان [[دین جدید]] و [[پیامبر]] آن، که همه [[زندگی]] [[قبیله]] را به هم ریخته است را برای او گفت، او را از برخورد با پیامبر برحذر داشت. [[اسعد]] و ذکوان نتوانستند به این هشدار عمل کنند، سرانجام [[توفیق]] یافتند به محضر پیامبر مشرف شده و گمشده خود را در [[شخصیت]] ایشان یافتند، [[مسلمان]] شدند. این حادثه در [[سال دهم بعثت]] اتفاق افتاد. | در این شرایط بسیار سخت بود که راهی باز شد، دو تن از [[مردم مدینه]] به نامهای [[اسعد بن زراره]] و "ذکوان بن عبد القیس" به [[مکه]] آمده بودند تا از بزرگان این [[شهر]]، همپیمانانی بیابند، از کمک ایشان در [[جنگهای داخلی]] [[شهر مدینه]] بهرهمند گردند. آن دو به [[دیدار]] [[عتبه]] بزرگ قریش و [[رئیس]] [[بنی امیه]] رفته بودند. او جواب داده بود ما چنان به [[مشکلات]] داخلی خود گرفتاریم که [[فرصت]] رسیدن به بیرون را نداریم. سپس داستان [[دین جدید]] و [[پیامبر]] آن، که همه [[زندگی]] [[قبیله]] را به هم ریخته است را برای او گفت، او را از برخورد با پیامبر برحذر داشت. [[اسعد]] و ذکوان نتوانستند به این هشدار عمل کنند، سرانجام [[توفیق]] یافتند به محضر پیامبر مشرف شده و گمشده خود را در [[شخصیت]] ایشان یافتند، [[مسلمان]] شدند. این حادثه در [[سال دهم بعثت]] اتفاق افتاد. | ||
سال بعد این [[جمعیت]]، شش نفر شده بود. پیامبر{{صل}} پس از [[دعوت]] آنان به [[پرستش]] [[خداوند]]، عرضه [[اسلام]] برای ایشان [[قرآن]] [[تلاوت]] فرمود. این [[خزرجیان]] هم شیفته شده، [[ایمان]] آوردند. در بازگشت به مدینه، خبر اسلام و پیامبر آن را به [[مردم]] شهر خودشان رسانیده و [[دعوت به اسلام]] را نشر کردند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۲۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۲؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶؛ المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۳۶۲، ش۸۴۹؛ دلائل النبوة (ابونعیم)، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. در سال بعد یعنی دوازدهمین سال از [[بعثت]]، [[دوازده تن]] از مردم مدینه به مکه آمدند. اولین بار اینان در [[عقبه]]<ref>عقبه جایگاه رجم شیطان در مناسک حج است. (معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۴).</ref> با [[پیامبر]] بر [[اسلام]] [[بیعت]] کردند. متن [[پیمان]] آنان چنین بود: «به [[خدا]] [[شرک]] نورزیم، دزدی و [[زنا]] نکنیم. [[فرزندان]] خود را نکشیم، به یکدیگر [[تهمت]] نزنیم، از هر کار [[زشتی]] [[پرهیز]] کنیم، در [[کارهای نیک]] و معروف [[نافرمانی]] نکنیم»<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۳۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶؛ الطبقات الکبری، ج۱ص۱۷۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۱۸۶۲؛ اسدالغابة، ج۵، ص۳۴۵؛ ج۶، ص۱۴۹؛ سنن الکبری، ج۶، ص۴۸۸، ش۱۱۵۸۹.</ref>. در پایان پیمان هم پیامبر فرمودند: «اگر به این پیمان عمل کنید، [[اهل بهشت]] هستید». | سال بعد این [[جمعیت]]، شش نفر شده بود. پیامبر {{صل}} پس از [[دعوت]] آنان به [[پرستش]] [[خداوند]]، عرضه [[اسلام]] برای ایشان [[قرآن]] [[تلاوت]] فرمود. این [[خزرجیان]] هم شیفته شده، [[ایمان]] آوردند. در بازگشت به مدینه، خبر اسلام و پیامبر آن را به [[مردم]] شهر خودشان رسانیده و [[دعوت به اسلام]] را نشر کردند<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۲۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۰؛ امتاع الاسماع، ج۱، ص۵۲؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶؛ المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۳۶۲، ش۸۴۹؛ دلائل النبوة (ابونعیم)، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. در سال بعد یعنی دوازدهمین سال از [[بعثت]]، [[دوازده تن]] از مردم مدینه به مکه آمدند. اولین بار اینان در [[عقبه]]<ref>عقبه جایگاه رجم شیطان در مناسک حج است. (معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۴).</ref> با [[پیامبر]] بر [[اسلام]] [[بیعت]] کردند. متن [[پیمان]] آنان چنین بود: «به [[خدا]] [[شرک]] نورزیم، دزدی و [[زنا]] نکنیم. [[فرزندان]] خود را نکشیم، به یکدیگر [[تهمت]] نزنیم، از هر کار [[زشتی]] [[پرهیز]] کنیم، در [[کارهای نیک]] و معروف [[نافرمانی]] نکنیم»<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۳۳؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۵۶؛ الطبقات الکبری، ج۱ص۱۷۱؛ الاستیعاب، ج۲، ص۱۸۶۲؛ اسدالغابة، ج۵، ص۳۴۵؛ ج۶، ص۱۴۹؛ سنن الکبری، ج۶، ص۴۸۸، ش۱۱۵۸۹.</ref>. در پایان پیمان هم پیامبر فرمودند: «اگر به این پیمان عمل کنید، [[اهل بهشت]] هستید». | ||
بعد از این پیمان، همگی به همراه [[مصعب بن عمیر]] به عنوان [[معلم قرآن]] و [[دین]] به [[مدینه]] بازگشتند و از آن سال به بعد اسلام به دست آنها در [[شهر مدینه]] گسترش یافت. [[مسلمانان]] مدینه به [[شهر مکه]] آمده و با [[پیامبر اسلام]] همپیمان شده و با ایشان بیعت کردند و از او [[دعوت]] کردند که به شهر مدینه [[هجرت]] کنند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۵.</ref>. | بعد از این پیمان، همگی به همراه [[مصعب بن عمیر]] به عنوان [[معلم قرآن]] و [[دین]] به [[مدینه]] بازگشتند و از آن سال به بعد اسلام به دست آنها در [[شهر مدینه]] گسترش یافت. [[مسلمانان]] مدینه به [[شهر مکه]] آمده و با [[پیامبر اسلام]] همپیمان شده و با ایشان بیعت کردند و از او [[دعوت]] کردند که به شهر مدینه [[هجرت]] کنند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۷۵.</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۳: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عام الحزن (مقاله)|عام الحزن]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']] | # [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[عام الحزن (مقاله)|عام الحزن]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']] | ||
#[[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']] | # [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۵۱: | خط ۵۰: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:تاریخ پیامبر خاتم]] | ||
[[رده: | [[رده:مدخلهای تلخیص شده]] |