اثبات عصمت امام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←ادله قرآنی
(←پانویس) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = عصمت (پرسش) | | پرسش مرتبط = عصمت (پرسش) | ||
}} | }} | ||
== | ==مقدمه== | ||
عصمت به معنای مصونیت امامان معصوم از اقسام [[گناهان]]، خطا و نسیان و... را میتوان از دلالت برخی آیات استفاده نمود.<ref>فرقانی، محمدهادی، عباس زاده جهرمی، محمد، مقاله: خوانش انتقادی انگاره عالمان غیر شیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه پژوهی مطالعات قرآنی، شماره2، ص 284-276.</ref> این آیات به دو بخش کلی قابل تقسیم هستند: | |||
=== ادله خاص عصمت رسول خدا === | |||
مراد از این بخش، آیاتی است که به نوعی دلالت بر [[عصمت]] [[پیامبراکرم]] میکنند. | |||
این آیات را میتوان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود. | |||
==== آیاتی که خبر از دوری آن [[حضرت]] از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]] میدهند ==== | |||
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] ضمن بیان [[اوصاف پیامبر]] و [[نفی]] هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفتههای [[پیامبراکرم]] را مستند به [[وحی الهی]] دانسته و میفرماید: {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَی* مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَی* وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی}}<ref>«[[سوگند]] به اختر [[قرآن]] چون فرود میآید. [که] [[یار]] شما نه [[گمراه]] شده و نه در [[نادانی]] مانده. و از سر [[هوس]] سخن نمی گوید. این سخن به جز وحیی که [[وحی]] میشود نیست.»سوره نجم، آیات 1 تا 4.</ref>. برخی [[مفسران]] معاصر معتقدند، از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی}}<ref>«و از سر [[هوس]] سخن نمی گوید»سوره نجم، آیه 3.</ref>. چنین استفاده میشود که [[رفتار]] و [[سیره پیامبر]] علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون [[اذن]] [[وحی]] نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه [[استنباط]] کنیم از [[آیات]] دیگری<ref>{{متن قرآن|قُل لاَّ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَی وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ}}«بگو به شما نمی گویم گنجینه های [[خدا]] نزد من است و [[غیب]] نیز نمی دانم و به شما نمی گویم که من فرشته ام جز آنچه را که به سوی من [[وحی]] میشود [[پیروی]] نمیکنم بگو آیا [[نابینا]] و [[بینا]] یکسان است آیا [[تفکر]] نمیکنید» سوره انعام، آیه 50.</ref>. چنین چیزی استظهار میشود. <ref>ر.ک: [[جوادی آملی]]، عبدالله، [[تفسیر موضوعی]] [[قرآن]]، [[سیره رسول اکرم]] در قرآن، ج8، ص32.</ref>. | |||
==== آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آن [[حضرت]] میکنند ==== | |||
[[قرآن کریم]] در آیهای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] [[پیامبراکرم]] صلی [[الله]] علیه و آله، [[امر]] کرده است.{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ...}}<ref>«اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد...» سوره نساء، آیه 59.</ref>. و مثل {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد.» سوره آل عمران، آیه 32.</ref>. [[بدیهی]] است که [[مقام]] آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است و الا منجر به تناقض خواهد شد. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]] امر فرموده نیز قابل استفاده است.{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا}}<ref>«و آنچه را [پیامبر اکرم] فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد.» سوره حشر، آیه 7.</ref>. | |||
==== آیاتی که آن [[حضرت]] را [[اسوه حسنه]] معرفی میکنند ==== | |||
مصونیت [[پیامبر اکرم]] را میتوان از آیهای که از رآن [[حضرت]] به عنوان اسوهای [[نیکو]] یاد کرده نیز استفاده نمود. آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى كند.» سوره احزاب، آیه 21.</ref>. واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار میرود که به او [[اقتدا]] میشود. <ref>فیومی مقری، [[احمد بن محمد]]، المصباح المنیر، ص ۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این [[آیه]] چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با [[عنایت]] به معنای لغوی اسوه، این آیه در شمار آیاتی قرار میگیرد که به نحو مطلق به اقتدا و [[اطاعت از رسول خدا]] [[امر]] کردهاند و چنانچه گذشت، امر مطلق به [[اطاعت]] از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید.<ref>فرقانی، محمدهادی، عباس زاده جهرمی، محمد، مقاله: خوانش انتقادی انگاره عالمان غیر شیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه پژوهی مطالعات قرآنی، شماره2، ص 284-276.</ref>. | |||
==== آیاتی که بر عدم صدور [[فراموشی]] آن حضرت تاکید میکنند. ==== | |||
آنچه باقی میماند [[عصمت]] آن [[حضرت]] از [[نسیان]] و [[فراموشی]] است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین میفرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى}}<ref>«ما بزودى [آيات خود را به وسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند تا فراموش نكنى.» سوره اعلی، آیه 6.</ref>. | |||
این [[آیات]] به ضمیمه [[حدیث نبوی]] [[منزلت]]{{متن حدیث|أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}}<ref>الکافی، ج۸، ص۱۰۶؛ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۰.[[بخاری]] در کتاب صحیح خود، حدیث منزلت را اینگونه از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] میکند: {{متن حدیث|أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴. [[مسلم]] نیز در صحیح خود مینویسد: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.</ref> بر عصمت [[امامان معصوم]] که [[جانشینان]] آن [[حضرت]] هستند دلالت میکنند چه اینکه [[رسول خدا]] در این [[روایت]] خطاب به [[امیرالمومنین]] میفرمایند: ای علی منزلت و جایگاه تو نسبت به من مانند منزلت و جایگاه [[هارون]] است نسبت به [[حضرت موسی]]. بر اساس این روایت تمامی منازل و مقاماتی که هارون نسبت به حضرت موسی داشت، امیرالمومنین نیز نسبت به رسول خدا خواهد داشت و از جمله آنها عصمت از [[گناه]]، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] است که آیات مورد نظر این مصونیت را برای رسول خدا به [[اثبات]] میرسانند از این رو این صفت برای [[جانشینان رسول خدا]] که اولین آن [[امام]] امیرالمومنین است نیز به اثبات خواهد رسید. | |||
=== ادله عام عصمت پیامبر و امامان === | |||
مراد از این بخش آیاتی است که دلالت بر [[عصمت رسول خدا]] و اوصیای ایشان دارند. | |||
از [[آیات]] این دسته نه تنها [[عصمت رسول خدا]] به دست میآید بلکه [[عصمت]] [[جانشینان]] و اوصیای آن [[حضرت]] که همان [[امامان معصوم]] هستند نیز قابل استفاده است. در این بخش اهم آیاتی را که مرتبط با عصمت ایشان است بررسی مینماییم. | |||
==== [[آیه ابتلا]] ==== | |||
قرآن در [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]] از [[امتحان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و آزمونهایی [[الهی]] سخن گفته و یادآور شده است که [[ابراهیم]] آن آزمونها را با [[موفقیت]] کامل پشت سر گذاشت. در این هنگام خداوند او را به [[مقام امامت]] نایل ساخت. ابراهیم{{ع}} درباره این [[مقام]] برای [[فرزندان]] خویش سؤال کرد که آیا آنان نیز از چنین مقامی برخوردارند؟ خداوند در پاسخ او فرمود: (این [[عهد]] و [[پیمان الهی]] شامل [[ظالمان]] از [[فرزندان]] او نمیشود.) متن [[آیه]] چنین است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد»(و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | |||
===== کیفیت استدلال ===== | |||
[[ظلم]] در لغت به معنای قرار دادن چیزی در غیر جایگاهش است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۳۷۳ و ۳۷۹؛ المحیط فی اللغه، ج۱۰، ص۳۲.</ref> و در اصطلاح به معنای [[تجاوز]] از حدّی است که [[شارع]] یا عرف معین کرده است؛ لذا [[معصیت]] [[صغیره]] و [[کبیره]] ظلم است؛ زیرا [[گناه]] کار از حدّی که شارع ترسیم کرده تجاوز نموده است. | |||
ظلم دارای اقسامی است: | |||
#'''[[ظلم به خدا]]''': بزرگترین ظلم به خدا، [[شرک]] و [[کفر]] است؛ [[خداوند متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بِآيَاتِ اللَّهِ}}<ref>«اکنون ستمگرتر از آن کس که آیات خداوند را دروغ شمارد و از آنها روی گرداند کیست؟» سوره انعام، آیه ۱۵۷.</ref> و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>. | |||
#'''[[ظلم به دیگران]]''': [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ...}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند»... سوره شوری، آیه ۴۲.</ref>. | |||
#'''[[ظلم به خود]]''': خداوند میفرماید: {{متن قرآن|وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref> و میفرماید: {{متن قرآن|وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ}}<ref>«و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است» سوره طلاق، آیه ۱.</ref>. | |||
از عبارت: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> استفاده میشود [[عهد امامت]] به هیچ ظالمی نمیرسد و کسی جز [[معصوم]] [[شایسته]] [[امامت]] نیست و تنها اوست که هیچ یک از انواع ظلم را حتی در [[دوران کودکی]] نداشته است. | |||
[[مردم]] در مورد ظلم بر چهار دستهاند و قسم پنجمی هم متصوّر نیست: | |||
#کسانی که در [[طول عمر]] خود ظالمند. | |||
#کسانی که در [[طول عمر]] خود طاهر و [[منزّه]] از گناهند. | |||
#کسانی که در ابتدای [[عمر]] خود [[ظالم]] ولی در پایان عمر [[توبه]] میکنند. | |||
#کسانی که در ابتدای عمر طاهر و از [[گناه]] منزّهاند، ولی در آخر عمر ظالمند. | |||
از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} محال است که از [[خدای تعالی]] درخواست کند [[عهد]] و [[مقام امامت]] را به دسته اول و چهارم از ذریهاش بدهد. پس به طور قطع، دعای حضرت ابراهیم{{ع}} شامل حال این دو دسته نیست. تنها قسم دوّم و سوّم باقی میماند و ظالمی که [[خداوند]] [[عهد امامت]] را از او [[نفی]] میکند، نیست مگر مورد سوّم (یعنی کسی که در ابتدای عمرش ظالم بوده، ولی در آخر عمر توبه کرده است)؛ در نتیجه مورد دوّم باقی میماند (یعنی همان کسی که در طول عمرش از هر گونه گناه و [[آلودگی]] [[پاک]] بوده است) و این بر کسی غیر [[معصوم]] منطبق نیست. | |||
پس از چهار قسم بالا دو قسمش را حضرت ابراهیم{{ع}} از خداوند نخواست و از دو قسمی که خواست، یک قسمش [[مستجاب]] شد و آن کسی است که در تمامی عمر معصوم باشد<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص۱۵۴.</ref>. | |||
علاوه بر برداشتهای قبلی دو تقریر دیگر در [[استدلال]] به [[آیه ابتلاء]] بیان شده است: | |||
===== تقریر اول ===== | |||
[[فخر رازی]] از جمله {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} بر معصوم بودن حضرت ابراهیم{{ع}} به عنوان [[امام]] استدلال کرده و گفته است: "این جمله دلالت میکند که [[ابراهیم]]{{ع}} از همه [[گناهان]] معصوم بوده است؛ زیرا امام، کسی است که به او [[اقتدا]] میشود. در این صورت اگر از او گناهی سر بزند، [[پیروی]] از او در آن گناه، [[واجب]] است و در نتیجه ما [[مرتکب گناه]] خواهیم شد و این [[باطل]] است؛ زیرا لازمۀ [[معصیت]] بودن فعل، این است که انجام آن ممنوع و [[حرام]] است و از طرفی چون [[پیروی از امام]] واجب است، انجام آن واجب خواهد بود و جمع میان [[واجب]] و [[حرام]] در یک فعل و در یک [[زمان]] محال است"<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۴ ص۴۰.</ref>. | |||
توضیح [[استدلال]] [[فخر رازی]] این است که در [[آیه]] یاد شده، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[پیشوای مردم]] از جانب [[خداوند]] معرفی شده است. از طرفی [[فلسفه امامت]]، [[هدایت]] [[انسانها]] به [[راه مستقیم]] [[الهی]] و [[رسیدن به کمال]] مطلوب است. این غرض بدون [[وجوب اطاعت]] و [[پیروی از امام]] حاصل نخواهد شد. از سوی دیگر، [[حق و باطل]] و [[طاعت]] و [[معصیت]] را باید در گفتار و [[رفتار امام]] جست وجو کرد. در این صورت اگر امام [[معصوم]] نباشد، به جای آنکه [[بشر]] را هدایت کند، [[گمراه]] خواهد کرد و این خلاف فلسفه امامت است. | |||
اگر چه فخرالدین رازی در بحث امامتِ [[علم کلام]]، [[معصوم بودن امام]] را لازم نمیداند، ولی مقتضای استدلال یاد شده این است که امام ([[جانشین پیامبر]]) باید معصوم باشد؛ زیرا او نیز همچون [[پیامبر]] مقتدای [[مردم]] در [[حلال و حرام]] و طاعت و معصیت است. او [[هدایتگر]] مردم به راه [[سعادت]] و [[رستگاری]] است و بر این اساس باید معصوم باشد. این دقیقاً با استدلال [[متکلمان شیعه]] بر [[لزوم عصمت امام]] هم آهنگ است. چنان که [[محقق طوسی]] گفته است: "امام باید معصوم باشد تا موجب [[گمراهی]] مردم نگردد"<ref>{{عربی|یجب ان یکون الامام معصوما لئلا یضل الخلق}}، شیخ طوسی، قواعد العقاید، ص۱۲۱.</ref>. | |||
===== تقریر دوم ===== | |||
[[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] استدلال کرده اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.</ref>. صورت استدلال به این نحو است: خداوند فرموده است که [[عهد]] او ـ یعنی [[امامت]] ـ نصیب [[ظالم]] نمیشود. کسی که [[مرتکب گناه]] گردد خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناهکار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده است و به [[نص قرآن]] کسی که حدود الهی را نقض کند، [[ظالم]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>. | |||
[[فاضل مقداد]] [[استدلال]] یاد شده را چنین تقریر کرده است: غیرمعصوم ظالم است؛ ظالم [[شایسته]] [[امامت]] نیست لذا غیرمعصوم شایسته امامت نیست. | |||
بیان صغری: [[ظلم]] یعنی چیزی در غیر جایگاه مناسب خود نهاده شود، و غیر [[معصوم]] چنین میکند. بیان کبری: [[خداوند]] فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} و مقصود از ([[عهد]])، امامت است؛ زیرا قبل از این [[آیه]]، جملۀ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} آمده است<ref>اللوامع الاهیه، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref>. | |||
پس قرینه [[سیاق]] گویای این است که مقصود از عهد، امامت است؛ زیرا خداوند [[مقام امامت]] را به [[ابراهیم]] عطا کرد و آنگاه ابراهیم آن را برای [[فرزندان]] خود درخواست نمود و خداوند در پاسخ فرمود: (عهد من نصیب [[ظالمان]] نمیشود). | |||
اگر مقصود از عهد در جمله {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} [[عهد امامت]] نباشد، پاسخ با سؤال هماهنگ نخواهد بود. علاوه بر این اگر عهد را بر معنای عام آن حمل کنیم باز هم شامل [[امامت]] خواهد شد و مفاد آیه ـ اینکه [[عهد الهی]] خواه [[نبوت]] باشد یا امامت ـ نصیب ظالمان نمیگردد<ref>الشافی، ج۳، ص۱۴۱.</ref>. | |||
==== [[آیه اولی الامر]] ==== | |||
آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.</ref> "آیه اولی الامر" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولیالأمر]] [[فرمان]] داده است<ref> [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نامدار (مقاله)|آیات نامدار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]].</ref>. | |||
===== کیفیت استدلال ===== | |||
[[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}. در این آیه [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت رسول]] قرار گرفته است، [[بدیهی]] است اطاعت از خدا و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت اولی الامر]] هم علیالاطلاق و بدون قید و شرط [[واجب]] است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]] است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بیچون و چرا تنها از فردی واجب میشود که از هر گونه خطا و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] حکیمی که [[کفر]] و [[عصیان]] را از بندگانش [[ناپسند]] شمرده است {{متن قرآن|وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ}}<ref>«و ناسپاسی را برای بندگانش نمیپسندد» سوره زمر، آیه ۷.</ref> هرگز [[اطاعت از غیر معصوم]] را به صورت مطلق واجب نمیکند<ref>دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>. این استلزام ـ یعنی ملازمه بین [[وجوب اطاعت]] مطلق و [[لزوم عصمت]] ـ مورد اعتراف [[دانشمندان اهل سنت]] نیز قرار گرفته است<ref>فخر رازی مفاتیح الغیب، ج ۱۰، ص۱۱۲.</ref>.<ref> [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۱.</ref> | |||
به بیانی دیگر وجه دلالت این آیه بر [[عصمت امام]] از آن جهت است که: | |||
#مقارنت [[اطاعت از پیامبر]] با [[اطاعت از اولی الامر]] بر این امر دلالت میکند که قلمرو [[وجوب اطاعت از اولی الامر]] در همه حوزههای مشترک میان ایشان و [[پیامبر]] است. | |||
#اطاعت از اولی الامر بدون هیچ قید و شرطی آمده است و اگر اینان [[معصوم]] نباشند نمیتوانند به نحو مطلق مورد اطاعت باشند و لازم میآید که [[خداوند]] ما را امر به اطاعت از کسانی فرموده که مانع [[سعادت]] هستند و این [[نقض غرض الهی]] و خلاف [[حکمت]] است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ}}<ref>«بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد» سوره اعراف، آیه ۲۸.</ref>. | |||
# [[روایات]] متعددی در [[منابع شیعه]]<ref> ر.ک: بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۱۰۹-۱۱۵. </ref> و [[اهل سنت]]<ref>ابنمردویه، مناقب علی بن ابیطالب، ۱۴۲۴ق، ص۲۳۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۹۰ و ۱۹۱. </ref> وجود دارد که مراد از "[[اولی الامر]]" را [[ائمه معصومین]]{{ع}} معرفی میکنند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[آیات ولایت در قرآن (کتاب)|آیات ولایت در قرآن]]، ص۱۱۶.</ref>.<ref>جابر بن عبدالله انصاری، در روایتی که به حدیث جابر معروف است، از پیامبر{{صل}} درباره واژه "اولی الامر" سؤال کرد. پیامبر{{صل}} در پاسخ فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند که اولِ ایشان علی بن ابی طالب است و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی. خزاز رازی، کفایه الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۵۴-۵۵؛ قندوزی، ینابیع الموده، ۱۴۲۲، ج۱، ص۳۴۱. امام باقر{{ع}} در تفسیر این آیه میفرماید: «اولی الامر امامان از فرزندان علی و فاطمهاند، تا آنکه روز قیامت برپا شود». ایشان در جای دیگر نیز فرموده است: «خداوند از اولی الامر فقط ما را قصد کرده است و همه مؤمنان را تا روز قیامت به پیروی ما فرمان داده است» بحرانی، البرهان، اسماعیلیان، ص۳۸۳ و ۳۸۶. امام صادق{{ع}} نیز میفرماید: «آنان (اولی الامر) علی بن ابی طالب، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر یعنی من هستیم. سپاس خدا را بهجای آورید که امامان و رهبرانتان را در زمانی به شما شناساند که مردم آنان را انکار میکنند». عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۶۳ش، ص۲۵۲، ح۱۷۴.</ref> [[مفسران]] [[امامیه]] بر اساس این [[روایات]]، مصداقهای [[اولو الامر]] را [[امامان دوازدهگانه]] میدانند<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۳۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۱۰۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۳۹۹. با این حال علمای اهل سنت درباره مصادیق اولو الامر دیدگاههای مختلفی دارند. مصادیقی چون خلفای سه گانه، عالمان دینی، فرماندهان سریهها، فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳، ۱۱۴. و اهل حل و عقد از این جملهاند. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۱۱۳. </ref>. | |||
با توجه به مطالب بیش گفته [[آیه اولی الامر]]، دلالت بر [[عصمت امامان]] دارد<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]، ص۲۰۹.</ref>. | |||
==== [[آیه صادقین]] ==== | |||
[[خداوند]] در [[آیه]] ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> ای کسانی که به [[آیین اسلام]] [[ایمان]] آوردهاید، از [[مخالفت]] با [[دستورات]] خداوند بپرهیزید و با [[صادقین]] همراه باشید [از صادیقین [[پیروی]] کنید]. این آیه که به [[همراهی با صادقین]] [[فرمان]] داده معروف به آیه صادقین است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۷۱.</ref>. [[خدای متعال]] در این [[آیه]]، [[مؤمنان]] را به [[همراهی]] و [[معیت با صادقان]] امر کرده است و [[معیت]] در اینجا به معنای [[اقتدا]] و [[تمسک]] است که ملازم با [[اطاعت]] خواهد بود. | |||
===== کیفیت استدلال ===== | |||
امر {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، در صورتی امکانپذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در [[جامعه]] وجود داشته باشند. ثانیاً این [[صادقین]] باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ زیرا اسم جمع محلّی به الف و لام افاده عموم میکند، یعنی باید [[معصوم]] باشند. چون اگر امکان [[ارتکاب گناه]] و یا [[خطا]] در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود. از آنجا که [[حکیم]] هیچگاه امر [[عبث]] و محال نمیکند نتیجه این میشود که: | |||
#هیچگاه جامعه از صادق مطلق (معصوم) خالی نخواهد بود. | |||
# [[مؤمنین]] (متّقین) باید همواره همراه و [[مطیع]] [[معصومین]] باشند؛ در غیر این صورت، [[سعادت]] و [[فلاح]] حاصل نخواهد شد. [[بدیهی]] است، بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} تنها افرادی که در مورد آنها عصمت [[تصوّر]] دارد، [[ائمه دوازدهگانه]]{{ع}} هستند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۵.</ref>. | |||
#به این مطلب که «صادقین» همان [[ائمه معصومین]]{{ع}} هستند در [[روایات]] نیز اشاره شده است: {{متن حدیث|عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّیقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب و نیز نک: سیوطی، الدرّ المنثور، ۱۴۲۱ق، ج۴، ص۲۸۷؛ آمدی، غایة المرام، ۱۳۹۱ق، ج۳، ص۵۰ـ۵۱؛ امینی، الغدیر، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۰۶؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۶۲؛ کلینی، اصول کافی، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۰۸؛ آمدی، غایة المرام، ۱۳۹۱ق، ج۳، ص۵۲.</ref>. | |||
#امر به [[همراهی با صادقین]] به معنای امر به اقتدا به آنهاست، بدین معنا که {{عربی|کونوا مع الصادقین یعنی تمسکوا بالصادقین}} و [[اقتدا]] و [[تمسک]] مطلق به آنها یعنی [[اطاعت]] مطلق از آنها که این امر مساوی با [[عصمت صادقین]] است. | |||
# علاوه بر این میتوان جهت [[اثبات عصمت]] [[صادقین]] به یک قاعده [[عقلی]]<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۴، ص۳۹۹.</ref> نیز تمسک کرد و آن اینکه امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت [[اجتماع]] نقیضین لازم میآید که امری محال است و امر به محال از [[خدای حکیم]] صادر نمیشود. | |||
==== [[آیه تطهیر]] ==== | |||
یکی از ادلّه [[قرآنی]] [[اثبات عصمت امام]]، آیه تطهیر است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> است. | |||
===== کیفیت استدلال ===== | |||
[[استدلال]] به این آیه، بر سه مقدمه [[استوار]] است: | |||
# [[اراده تکوینی]] [[الهی]] به [[اذهاب رجس]] و [[تطهیر]] [[اهل بیت]] تعلّق گرفته است. | |||
#هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد [[معصوم]] است. | |||
#بر پایه بسیاری از [[روایات]]، [[ائمه شیعه]] مصداق [[اهل]] بیتاند. | |||
نتیجه: [[امامان شیعه]]{{عم}}، معصوماند. | |||
'''توضیح مقدمه نخست:''' به دو دلیل، [[اراده]] در آیه تطهیر، [[تکوینی]] است نه [[تشریعی]]<ref>اراده دو گونه است: تکوینی و تشریعی. اراده تکوینی، ارادهای است که متعلق آن، وجود موجودات بوده و تخلفپذیر نیست: {{متن قرآن|إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}} (سوره یس، آیه ۸۲). اراده تشریعی، ارادهای است که از انسان بالغ عاقل قادر میخواهد، فلان عمل را انجام دهد. در این نوع، اراده انسان نیز نقش دارد و خداوند از انسان میخواهد با اختیار خود، عملی را انجام داده یا ترک نماید. در این گونه، ممکن است، مراد از اراده تخلف نماید. متعلق این اراده مجموعه قوانین و بایدها و نبایدهای فقهی و اخلاقی است. ینابیع الموده، ص۱۱۵.</ref>. | |||
#بر پایه واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} اراده اذهاب رجس و تطهیر، ویژه اهل بیت است نه عموم [[مردم]]؛ پس تکوینی است.؛ چراکه اگر اراده، تشریعی باشد، به گروه خاصی اختصاص ندارد و [[طهارت]] از [[گناه]] در [[اراده تشریعی]]، از همه [[انسانها]] خواسته شده نه خصوص [[اهل بیت]]. بدینسان، [[خداوند متعال]] به [[اراده تکوینی]] خود که تخلفناپذیر است، [[طهارت]] اهل بیت را [[اراده]] نموده است. | |||
#واژه {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ}} بیانکننده آن است که متعلق اراده، فعل خداست، ولی اگر اراده تشریعی باشد، متعلق آن، فعل [[عبد]] است. | |||
'''توضیح مقدمه دوم:''' الف و لام در {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} جنس است و همه [[پلیدیها]] و زشتیهای ظاهری و [[باطنی]] را در بر میگیرد؛ از اینرو، معنای [[آیه]] این است که [[خدا]] میخواهد، همه پلیدیها و هیئتهای خبیثه و [[رذیله]] را از نفس شما ببرد؛ هیئتهایی که [[اعتقاد]] [[حق]] و عمل حق را از [[انسان]] میگیرد و چنین ازالهای با [[عصمت الهی]] منطبق میشود<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲.</ref>. | |||
'''توضیح مقدمه سوم:''' [[مفسِّر]] و [[مبیِّن]] رسمی [[وحی الهی]]، [[پیامبر]]{{صل}} است: {{متن قرآن|أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>، پس تبیین [[آیه تطهیر]] و تعیین مصادیق آن، بر عهده ایشان است و این [[مأموریت]] ویژه [[الهی]] را از راههای گوناگون به انجام رساندهاند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در موارد متعددی: مصادیق آیه تطهیر را به خود، علی، [[فاطمه]]، حسن و حسین{{عم}} معرّفی نمودهاند<ref>ابوسعید خدری از رسول خدا{{صل}} نقل کرده است: {{متن حدیث|نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی خَمْسَةٍ: فِیَّ وَ فِی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ: {{متن قرآن|إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا}}}}، الدرالمنثور، ج۶، ص۶۰۴؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱، ح۲۸۴۹۰. در این [[حدیث]] و مانند آن، مصادیق اهل بیت روشن بیان شده است. آلوسی مینویسد: {{عربی|"و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء و قوله علیه الصلاة والسلام اللّهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی و هی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه"}}. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵. [[سیوطی]] نیز آورده است: {{عربی|عن أبی الحمراء رضی الله عنه قال حفظت من رسول الله ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج إلی صلاة الغداة الا أتی إلی باب علی رضی الله عنه فوضع یده علی جنبتی الباب ثم قال الصلاة الصلاة}} {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹. در صحیح مسلم و سنن ترمذی نیز آمده: سعد بن ابی وقاص از پدرش نقل کرده است: هنگامی که آیه: {{متن قرآن|تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ}}. «بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱. نازل شد، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین{{عم}} را فراخواند و آنگاه گفت: خدایا! اینها اهل مناند {{متن حدیث|لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ {{متن قرآن|تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ}} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَیْناً{{عم}} فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی}}؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰، ح۶۴۱۴: همچنین در روایت دیگری آمده است: {{متن حدیث|قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِیُّ{{صل}} غَدَاةً وَعَلَیْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَیْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}}}.</ref>.<ref> [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امامشناسی (کتاب)|درسنامه امامشناسی]]، ص۴۹-۵۲.</ref> | |||
با توجه به آنچه گفته شد روشن میشود [[اراده تکوینی]] [[الهی]] به دور نمودن [[رجس]] و [[ناپاکی]] و هرگونه [[خطا]]، از [[اهل بیت]]{{ع}} تعلق گرفته است. نکتۀ دیگر این است که [[طهارت]] و [[پاکی]] ایشان اختصاص به حالت و [[زمان]] خاصی ندارد؛ بلکه در تمامی حالات از [[عصمت]] برخوردارند. | |||
===[[آیه تطهیر]]=== | |||
{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> به [[صراحت]] هرگونه [[پلیدی]] و [[نقص]] و [[زشتی]] را از [[اهل بیت]] [[نفی]] میکند<ref>لطائف غیبیه، ص۳۷۷.</ref>. در جریان [[غصب فدک]] از سوی [[خلیفه اول]] و شاهدطلبیدن وی برای [[مالکیت]] [[فدک]]، [[امام علی]]{{ع}} برای [[اثبات عصمت]] و [[طهارت]] [[فاطمه]] به این [[آیه]] استناد کرد<ref>الإحتجاج، ج۱، ص۹۲؛ حق الیقین، ص۱۹۲؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۹۹؛ کامل البهائی، ج۲، ص۵.</ref>. «غرض [[حق]] سبحانه از این آیه، اظهار [[عصمت]] و [[استحقاق امامت]] و انحصار این [[عطیه]] است در اهل بیت [[رسالت]] چنان که لفظ {{متن قرآن|إِنَّمَا}} افاده آن میکند»<ref>حدیقة الشیعة، ج۱، ص۷۱.</ref>. [[سیوطی]]، عالم بزرگ [[اهل سنت]]، نقل میکند که تا هشت ماه پس از [[نزول]] آیه تطهیر، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به هنگام [[نماز]] در برابر درب [[خانه]] [[علی بن ابی طالب]] میایستاد و این آیه را [[تلاوت]] میفرمود<ref>الدر المنثور، ج۲، ص۳۱۳.</ref>. آیا [[رسول خدا]] با این [[رفتار]]، مصداق آیه تطهیر و صاحبان عصمت را بیان نکرد؟ سیوطی همچنین [[روایات]] متعدد دیگری نقل میکند که آیه تطهیر را مربوط به اهل بیت میداند<ref>الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸.</ref>. آیا [[اندیشه]] [[غلو]] و [[تفویض]] در کلمات سیوطی هم [[رسوخ]] کرده است؟ | |||
===[[آیه اولیالامر]]=== | |||
این آیه دلالتی [[قطعی]] بر [[عصمت امام]] دارد: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیه اطاعت اولیالامر]] را همسنگ با [[اطاعت خدا]] و [[پیامبر]] و مانند آنها بیقید و شرط میشمارد. از آنجا که [[اطاعت]] [[خداوند متعال]]، مطلقاً [[واجب]] و لازم است، [[اطاعت پیامبر]] و [[اولیالامر]] هم به طور مطلق واجب است. لازمه اطاعت اطلاقی و بیقید و شرط، عصمت است؛ زیرا اطاعت از [[معصیت]] و شریعتشکنی [[باطل]] خواهد بود. دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] [[اولی الامر]] چندان روشن است که برخی از علمای [[اهل سنت]]، همانند [[فخر رازی]] نیز بدان معترفند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴ به نقل از: مجموعه گفتمانهای مذاهب اسلامی، ص۱۵۱؛ ترجمه دلایل الصدق، ج۲، ص۱۱.</ref>. | |||
===آیه ابتلا=== | |||
آیه {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>[[امامت]] را برای [[اهل]] [[ستم]] و [[معصیت]] منتفی میداند و عصمت را پیشفرض [[قطعی]] امامت میشمارد.<ref>[[حسن علیپور وحید|علیپور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۴۱.</ref> | |||
==پرسش مستقیم== | ==پرسش مستقیم== |