بحث:مقام حجت الهی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==سید مجتبی حسینی== | |||
در کتاب: مقامات اولیا ج 1 | |||
وَ حُجَّتِهِ | |||
و [سلام بر] حجت خدا | |||
«حجت» آن چیزی است که وقتی به میان بیاید، تکلیف روشن و حق روشن میگردد و دیگر کسی، حرفی برای گفتن ندارد. | |||
عاملهای هدایت | |||
ائمه [[عم]]، «حجّة الله» هستند؛ یعنی اگر کسی به حق گرایش نداشته باشد و از مسیر حق تمرد کند، حجتهای الهی در روز قیامت نشان میدهند که آن شخص میتوانست هدایت بشود و نشده است. یکی از دلایلی که ما معصومین را حجج الله میدانیم، این است که آنان عامل و جاذب به هدایت هستند و اگر نباشند، مردم هدایت نمیشوند. امام باقر [[ع]] فرمودند: | |||
«بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»@اصول کافی، ج ۱، ص ۱۴۵@ | |||
اگر ما اهلبیت [[عم]] نبودیم، خدا شناخته و عبادت نمیشد. | |||
معنای حجت و دلیل این است که با آن دلایل، انسان محاکمه میشود. فرض بفرمایید ادعا میشود کسی قاتل است و او هم منکر قاتل بودن خودش است. در این رابطه یک سری ادله را بیان میکنند که طبق آن، نمیتواند ادعا کند که حق به او نرسیده است. | |||
حجت ظاهری و باطنی | |||
خداوند برای هدایت انسانها یک گیرنده در وجودشان و یک فرستنده خارج از وجودشان قرار داده است. گیرنده، عقل و قلب انسان است و فرستنده، رسولان و ائمه [[عم]] هستند. اگر امام حاضر باشد، چشم انسان امام را میبیند، گوش صدای ایشان را میشنود و دست آدمی گرمای دست امام را حس میکند، اما اگر امام حاضر نباشند، در صورتی که گیرنده با موج فرستنده تنظیم شود، گیرندههای انسان امواج نامرئی امام را میگیرد؛ البته این گیرنده باید با موج فرستنده تنظیم شود. این فرستندگان همان حجتهای بیرونی خداوند در زمین؛ یعنی رسولان و ائمه [[عم]] و گیرندهها؛ یعنی عقل و قلبهای ما حجتهای درونی هستند. اگر کسی گیرنده و حجت باطنی نداشته باشد، امواجی را که در محیط است درک نمیکند و از حجت ظاهری هم چیزی نمیفهمد. به همین دلیل، موجوداتی که عقل و قلب ندارند در قیامت محاکمه نمیشوند، اما کسانی که عقل -گیرنده- دارند، اگر امواج هدایت؛ یعنی هدایت حجت ظاهری رسولان یا ائمه [[عم]] را دریافت نکرده باشند، محاکمه میشوند. | |||
حالات قلب | |||
حالات مختلفی بر قلبها عارض میشود. گاهی حالت اقبال و گرایش و گاه حالت ادبار و اعراض برای قلبها پیش میآید. زمانی که قلب حالت اقبال پیدا میکند، زمانی است که موج به قلب فرستاده شده و قلب هم آن را دریافت کرده است. باید به این اقبال و گرایش عمل کرد، در غیر این صورت، در قیامت، به همین گرایش استناد میشود و از او سؤال میشود که مگر قلب تو اقبال و گرایش پیدا نکرد؟! | |||
حالات قلب عجیب است. امیرالمؤمنین [[ع]] در روایتی فرمودند: حتی بعضی از کسانی که با ما در یک خط نیستند، اما با ما عناد قلبی ندارند، آخر عمر مُستبصر میشوند. این گروه، کسانی هستند که قلبی سالم دارند که آلوده نشده است. حتی ممکن است عدهای با نام امیرالمؤمنین [[ع]] دلشان خاضع شود. در تاریخ افراد زیادی هستند که اواخر عمرشان برگشتهاند. | |||
ائمه [[عم]] حجت خدا بر قلبها هستند و قلبها را جذب میکنند. | |||
انتخاب حجت | |||
خداوند قبل از به دنیا آمدن یک نوزاد، برای شیر خوردن او تدابیری اندیشیده است و این نظام در سراسر طبیعت دیده میشود. هر چیزی را قبل از رسیدن به نیازش طراحی کرده است و همه چیز در این عالم یک ما به ازا دارد. | |||
خداوند برای کسانی که قرار است نقش تعیینکنندهای در تاریخ بشریت داشته باشند، خلقت ویژهای قرار داده و نگاه ویژهای به آنها داشته است. بهطور مثال در مورد حضرت مریم عليها السلام اینگونه میفرماید: | |||
««...يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ»»@سوره آل عمران، آیه ۴۲@ | |||
حضرت مریم، مادر حضرت عیسی [[ع]] بهصورت ناگهانی به این جایگاه نرسید. حجتهای الهی هم به دلیل بار سنگینی که بر دوش دارند و مسئولیتهای خاصی که بر عهده گرفتهاند، از قبل شناختهشده هستند و خداوند از پیش، برای ایشان خلقت ویژهای قرار داده است و آنان را از قبل برای بر عهده گرفتن مسئولیتهای بزرگ ساخته و آماده کرده است. | |||
خداوند بسیار زیبا با موسی [[ع]] سخن میگوید و در جایی میفرماید: | |||
««وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي»»@سوره طه، آیه ۴۱@ | |||
تو را طوری ساختم تا هر کاری را که من خواستم انجام بدهی. باز میفرماید: | |||
««...وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي...»@سوره طه، آیه ۳۹@ | |||
من محبت خود را در دل تو انداختم. | |||
منظور این است که موسی [[ع]] بدون مقدمه و بیدلیل موسی کلیمالله نشده است. | |||
مخاطب حجت | |||
در موضوع نیاز به حجت، چون حجت الهی بار سنگینی به دوش دارد، مخاطبش فقط گوش انسانها و فرمانبر او تنها جسم آنها نیست، بلکه ضمیر ناخودآگاه هم جزء مخاطبهای حجت الهی است؛ البته مخاطب اصلی حجتهای الهی، سِرّ مردم است؛ یعنی چیزی فراتر از آنچه امروزه در روانشناسی به آن ضمیر ناخودآگاه میگویند. | |||
حجت الهی با قلبها سروکار دارد، درحالیکه کسی قلب را بهراحتی نمیشناسد. حجت الهی دستی در عالم بالا و دستی در عالم پایین دارد؛ از عالم بالا میگیرد و به عالم پایین میدهد. | |||
به همه این دلایل، انتخاب حجت نمیتواند یک گزینش تصادفی باشد. | |||
مقام حجت | |||
حجت با خلیفه فرق میکند. مقام حجت مقام بالایی است. در روایت میفرماید: هیچچیز نیست، مگر اینکه ما بر او حجت هستیم. پس قضیه فراتر از اینهاست؛ فقط مربوط به زندگی مسلمانان نیست، بلکه همه انسانها، ملائکه، اجنه و تمام موجودات، حتی زمین و آسمان و کوهها هم نوعی کنش و واکنش و پیامگیری و پیامدهی با حجت الهی عصر خود دارند. | |||
زوایای ظریف، بطنی و عمقی موضوع حجت، هنوز برای بسیاری ناشناخته است. شما اگر بدانید منبع مولدی در خانه دارید، حتماً از آن استفاده میکنید، ولی وقتی که نمیدانید این منبع، مولد است، فقط از آن نگهداری میکنید. به همین میزان هم به این دلیل که ما از جایگاه، موقعیت، میزان و شعاع قدرت و تأثیر امام معصوم چیزی نمیدانیم، استفاده چندانی از ایشان نمیکنیم. | |||
دیدار با حجت | |||
در روایت آمده است که در نهایت، حجت الهی به همه نشان داده میشود. قطعاً همه ما روزی امام زمان عجل الله فرجه را خواهیم دید؛ حتی اگر ایشان را نشناسیم. | |||
آیات آفاقی، حجج الهی و اعظم و اكبر این آیات، ائمه [[عم]] هستند. | |||
««سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ»»@سوره فصلت، آیه ۵۳@ | |||
از ائمه [[عم]] پرسیدند: آیا مردم آن امام غایب را میبینند. در جواب فرمودند: اگر نبینند، آیه «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ» معطل میماند. | |||
حجت باید به همه عرضه شود، در لحظاتی از عمر تمام انسانها، حالتی همراه با تأمل و تردید بر آنها عارض میشود که به درست بودن مسیر زندگیشان شک میکنند. این حالت لااقل برای لحظاتی برای همه انسانها اتفاق میافتد و هرچه انسان زودتر به سراغ حجت برود، زودتر این حالت بر او عارض میشود. انسان هرچه به خورشید نزدیکتر شود، هم به صورت کمّی و هم کیفی، بیشتر در معرض نور خورشید قرار میگیرد و هرچه دورتر باشد، خورشید برای او کمرنگتر جلوه میکند. برای ما این لحظات، فراوان اتفاق میافتد. باید حواسمان باشد و قدر لحظاتی را که ناگهان به خود میآییم و بیشتر متوجه خدا میشویم، بدانیم. لحظاتی که تردید میکنیم که «نکند راه زندگیام بیراهه است، یا نکند درآمدم مشکل دارد.» بعد از این حالات، حتی برای لحظهای، تمام نیتمان الهی میشود. اگر اینطور شد، بدانیم که از کوچه یار گذر کردهایم و در فاصله نزدیکتری در حوزه مغناطیسی ایشان قرار گرفتهایم. این حالات، حالاتی نیست که به خاطر خوب بودن انسانها به آنها عطا شود، بلکه مقامی است که خداوند قرار داده تا در قیامت کسی نتواند ادعا کند که این چهره و حجت بر او عرضه نشده است. روز قیامت هر کس که بگوید ما ایشان را نمیشناختیم، به او نشانشان خواهند داد و خواهند گفت: همان لحظهای که تأملی داشتی و بعد بیتوجهی کردی، ما حق را به تو نشان دادیم و او میفهمد که از حجت باخبر بوده و ایشان را دیده است. | |||
مخاطب ائمه [[عم]]، قلب است | |||
قلبها، مخاطب ائمه [[عم]] هستند، چون هدایت و ایمان به قلب مرتبط است. تا وقتی که معصومین [[عم]] هستند، قلبها میتوانند پیام را بگیرند. در زیارت حضرت علی بن موسیالرضا [[ع]] میگوییم: | |||
««أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ كَلاَمِي وَ تَشْهَدُ مَقَامِي»»@زادالمعاد، ص ۴۸۰@ | |||
شهادت میدهم که شما کلام مرا میشنوید و جایگاه مرا میبینید. | |||
اصلاً قرار نیست جواب سلام را با این گوش بشنویم. مخاطب این کلام، قلب است. اگر معصومین [[عم]] خودشان را به قلبهای ما نشان نمیدادند، دلتنگشان نمیشدیم. پس قلبهای ما، سلام ایشان را شنیده است. | |||
«وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلاَمَهُمْ، وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ»@المزار الكبير، ص ۵۵@ | |||
و تو -خدا- گوشم را از شنیدن کلامشان پوشاندهای، ولی باب فهم مرا به مناجات لذيذشان گشودهای. | |||
به خاطر همین شنیدن است که وابسته و دلتنگ میشود. تقریباً محال است که کسی کنار حرم پیغمبر [[صل]] بایستد و دست نوازش ایشان را بر سر خود احساس نکند، اما زبان قلبها با کلمات نیست، با موجهایی است که در قلب میافتد. | |||
بنابراین، مخاطب حجت الهی، قلبهاست و مادامی که قلبی در کره زمین وجود دارد، بر خداست که حجت داشته باشد تا با این قلب سخن بگوید و مادامی که حجتی هست، قلبها آسوده باشند که کسی با آنها سخن خواهد گفت. | |||
ص218 الی223 | |||
==سید مجتبی حسینی== | ==سید مجتبی حسینی== | ||
در کتاب: مقامات اولیا ج 1 | در کتاب: مقامات اولیا ج 1 |