مسجد النبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} بعد از [[هجرت]] به [[مدینه]] و سکونتی چند روزه در محله قبا، [[روز جمعه]] از آن منطقه حرکت کردند و در وادی "رانوناء" که در محله بنی سالم بن عوف بود، [[نماز جمعه]] خواندند و این نخستین [[نماز جمعه]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]] بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۹.</ref>. | |||
بزرگان [[قبایل]] [[مدینه]] هر کدام از [[پیامبر]]{{صل}} تقاضا کردند که آن حضرت در منزل ایشان وارد شوند؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} میفرمود: "راه شتر را باز بگذارید. او [[مأمور]] است". سرانجام شتر [[پیامبر]]{{صل}} در محله بنیمالک بن نجار زانو به [[زمین]] زد، و از آنجا که هنگام زانو زدن شتر، [[ابوایوب انصاری]]، زاد و توشه حضرت را به [[خانه]] خود برده بود، [[رسول خدا]]{{صل}} در منزل وی سکونت گزید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref> و تا هفت [[ماه]] آنجا ماند<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۴۹.</ref>. | |||
[[ | |||
در منابع تاریخی آمده است که [[پیامبر خاتم]]{{صل}} هنگام ورود به شهر [[یثرب]] ([[مدینه منوره]]) [[امر]] فرمود در زمینی که شتر ایشان در آن زانو زده بود، مسجدی ساخته شود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴: احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۳.</ref>. درباره مالک [[زمین]] گفته شده است: آن [[زمین]] که محل نگهداری شتران بود، در ملکیت سهل و سهیل، [[فرزندان]] عمرو بود که در آن زمان به علت فوت پدر، تحت [[سرپرستی]] [[معاذ بن عفراء]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref> و یا [[اسعد بن زراره]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref> قرار داشتند. [[پیامبر]]{{صل}}، تقاضای خرید آن [[زمین]] را برای ساختن [[مسجد]] مطرح کرد. | |||
در | آوردهاند که در پاسخ این تقاضا، سهل و سهیل خواستار هبه [[زمین]] به [[رسول الله]]{{صل}} شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref> یا [[معاذ بن عفراء]] گفت: من سهل و سهیل را [[راضی]] خواهم کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۹۶.</ref>؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} قبول نکرد و [[زمین]] را از آنها خرید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۸.</ref>. این در حالی است که بنا بر [[نقلی]] قابل قبول، نزد [[طبری]]، "[[بنی نجار]]" مالکان [[زمین]] بودند، و در آن چند نخل و قبوری از [[دوران جاهلیت]] وجود داشت. [[پیامبر]]{{صل}} از آنها خواست قیمت [[زمین]] را از حضرت دریافت کنند؛ اما آنها در پاسخ گفتند: "قیمتی جز [[ثواب]] نزد [[خدا]] نمیخواهیم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۲، ص۳۶.</ref>. عموم [[مسلمانان]] در ساخت این [[مسجد]] فعالیت داشتند و خود حضرت، همپای دیگر [[مسلمانان]] در این کار میکوشید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۶.</ref>. پایههای اصلی را تا سه ذراع با سنگ و بقیه را با خشت چیدند. آن گاه چند ستون از چوب خرما برافراشتند و روی آن را با شاخ و برگ نخلها پوشاندند و چون از ایشان درباره سقف [[مسجد]] پرسیدند، فرمود: "سایهبانی چون، سایهبان [[موسی]] کافی است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۱۶.</ref>. از این پس این [[مسجد]]، مرکز فعالیتها و تصمیمگیریهای [[مسلمانان]] و مقر [[فرماندهی]] [[اسلام]] شد<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref>. | ||
== تأسیس [[مسجد النبی]] == | |||
==تأسیس [[مسجد النبی]]== | |||
یثرب جایگاه امنی بود که [[اهل]] [[اسلام]] بعد از [[هجرت]] در آن به [[آسودگی]] رسیدند. اولین کار [[پیامبر]] در این [[شهر]] که «[[مدینة النبی]]» نام گرفت، این بود که جامعهای تازه بسازد: «[[امت واحده]]»، «[[امت اسلام]]»؛ لذا در ابتدا چند کار بسیار مهم انجام داد: | یثرب جایگاه امنی بود که [[اهل]] [[اسلام]] بعد از [[هجرت]] در آن به [[آسودگی]] رسیدند. اولین کار [[پیامبر]] در این [[شهر]] که «[[مدینة النبی]]» نام گرفت، این بود که جامعهای تازه بسازد: «[[امت واحده]]»، «[[امت اسلام]]»؛ لذا در ابتدا چند کار بسیار مهم انجام داد: | ||
اول آنکه در زمینی که در کنار محل سکنای موقت آن | #اول آنکه در زمینی که در کنار محل سکنای موقت آن حضرت ـ [[منزل]] [[ابو ایوب انصاری]] ـ قرار داشت، مسجدی ساخت<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۶؛ سبل الهدی، ج۳، ص۲۷۳.</ref>. ایشان [[زمین]] آن را خریداری فرموده و همه [[مسلمانان]] را در ساختن آن [[شریک]] ساخت. بنای اول [[مسجد پیامبر]] بسیار ساده بود؛ دیوارهایی از خشت خام داشت که به طور ساده کنار هم چیده شده بودند. این چهار دیواری مستطیل شکل بود؛ به طول هفتاد ذراع و عرض شصت ذراع. همه مسلمانان که در اطراف [[مسجد]] [[خانه]] داشتند، درب خانههاشان را به مسجد باز کردند. [[قبله]] مسجد نیز در آن [[روزگار]] به سمت [[بیت المقدس]] بود<ref>در سال دوم قبله مسلمانان به سوی کعبه علی از سمت شمال به سمت جنوب تغییر یافت.</ref>. | ||
در سالهای بعد یعنی سال هفتم، بعد از [[غزوه خیبر]]<ref>سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.</ref>، آنگاه که [[جمعیت]] مسلمانان بیشتر شده بود، مسجد را [[تجدید]] بنا کردند و به صورت مربعی با طول و عرض صد ذراع (یعنی تقریباً پنجاه متر در پنجاه متر) درآمد<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۴؛ سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.</ref>. | در سالهای بعد یعنی سال هفتم، بعد از [[غزوه خیبر]]<ref>سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.</ref>، آنگاه که [[جمعیت]] مسلمانان بیشتر شده بود، مسجد را [[تجدید]] بنا کردند و به صورت مربعی با طول و عرض صد ذراع (یعنی تقریباً پنجاه متر در پنجاه متر) درآمد<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۴؛ سبل الهدی، ج۳، ص۴۹۰.</ref>. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۳: | ||
این بار بخش زیرین دیوار از سنگ و بقیه را از خشت خام ساختند<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. خشتها به صورت نر و ماده در کنار هم چیده شده بودند. ارتفاع دیوار نیز به اندازه قامت یک [[انسان]] معمولی بود<ref>به طوری که بعد از زدن سقف بر روی آن، گاه سر به سقف برخورد میکرد. کافی، ج۳، ص۲۹۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۷.</ref>. دیوار غربی به عنوان شاخص برای [[تعیین وقت]] [[نماز ظهر]] و عصر به کار میرفت. ستونهای به کار رفته در این دیوارها از درختان خرما بود. | این بار بخش زیرین دیوار از سنگ و بقیه را از خشت خام ساختند<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. خشتها به صورت نر و ماده در کنار هم چیده شده بودند. ارتفاع دیوار نیز به اندازه قامت یک [[انسان]] معمولی بود<ref>به طوری که بعد از زدن سقف بر روی آن، گاه سر به سقف برخورد میکرد. کافی، ج۳، ص۲۹۵؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۱۷.</ref>. دیوار غربی به عنوان شاخص برای [[تعیین وقت]] [[نماز ظهر]] و عصر به کار میرفت. ستونهای به کار رفته در این دیوارها از درختان خرما بود. | ||
کمی بعد از ساختن [[مسجد]]، [[مسلمانان]] از [[گرما]] و [[آفتاب]] به [[پیامبر]] [[شکایت]] کردند و ایشان اجازه فرمودند چند ستون در داخل [[صحن]] مسجد بنا کنند؛ چیزی شبیه یک داربست<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۶.</ref>. آنگاه بر روی آن برگ و شاخههای درخت خرما را ریختند تا از گزند گرما و تابش آفتاب در [[امان]] باشند. گاه و بیگاه نیز [[باران]] شدید آنها را [[آزار]] میداد؛ اما پیامبر اجازه ندادند تا سقفی بزنند، فرمودند: | کمی بعد از ساختن [[مسجد]]، [[مسلمانان]] از [[گرما]] و [[آفتاب]] به [[پیامبر]] [[شکایت]] کردند و ایشان اجازه فرمودند چند ستون در داخل [[صحن]] مسجد بنا کنند؛ چیزی شبیه یک داربست<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۶.</ref>. آنگاه بر روی آن برگ و شاخههای درخت خرما را ریختند تا از گزند گرما و تابش آفتاب در [[امان]] باشند. گاه و بیگاه نیز [[باران]] شدید آنها را [[آزار]] میداد؛ اما پیامبر اجازه ندادند تا سقفی بزنند، فرمودند: {{متن حدیث|لَا عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسى{{ع}}}}<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۹؛ کافی، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. | ||
{{متن حدیث|لَا عَرِيشٌ كَعَرِيشِ مُوسى{{ع}}}}<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳۹؛ کافی، ج۳، ص۲۶۹.</ref>. | |||
[[زمین]] مسجد، زمینی معمولی از رمل و [[خاک]] بود؛ لذا وقتی باران میآمد، پیشانیها که بر روی همان خاکها [[سجده]] کرده بودند، گلآلود میشد<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۳۳۶.</ref>، [[سنت پیامبر]] سجده بر زمین و خاک بود. بعدها در [[زمان]] [[خلیفه دوم]]، کف مسجد را با سنگریزه فرش کردند؛ یعنی با چیزی مثل شن و ماسه. مسجد سه در ورود و خروج داشت. یکی در قسمت شمال و یکی در [[غرب]] به نام «باب الرحمة» و یکی هم در [[شرق]] به نام «باب [[جبرئیل]]»<ref>وفاء الوفاء، ج۱، ص۳۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۸۹.</ref> | |||
[[ | پس از اتمام بنای [[مسجد]]، در اطراف آن منازلی برای [[رسول خدا]]{{صل}} و [[اصحاب]] ساخته شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۵؛ محمد بن جریر طبری، اعلام الوری یا علام الهدی، ج۱، ص۱۵۸.</ref>. از این منازل، درهایی به [[مسجد]] باز بود که بعدها با [[فرمان الهی]] و [[نزول]] [[جبرئیل]] همه آنها جز در منزل [[پیامبر]]{{صل}} و [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بسته شد<ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۱۵۹-۱۶۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۴، ص۴۶۷.</ref>.<ref>[[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[اقدامات اولیه پیامبر (مقاله)|اقدامات اولیه پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> | ||
==بررسی ماجراهایی از ساخت مسجد== | == بررسی ماجراهایی از ساخت مسجد == | ||
از محل ساختن خشت، هر [[مسلمانی]] یک خشت برداشته و به کنار مسجد میآمد. ولی [[مردم]] بر دوش [[عمار]] دو خشت بار میکردند. عمار به ستوه آمده بود و شکایت به پیامبر آورد که اینها با این بار سنگینی که بر من بار میکنند، مرا کشتند! پیامبر فرمود: اینها تو را نمیکشند، بلکه آن دسته [[ستمگر]] تو را میکشند. این [[سخن پیامبر]] در [[جنگ صفین]] بازگو شد، غوغایی در [[لشکر]] [[معاویه]] که عمار را کشته بود به پا کرد. | از محل ساختن خشت، هر [[مسلمانی]] یک خشت برداشته و به کنار مسجد میآمد. ولی [[مردم]] بر دوش [[عمار]] دو خشت بار میکردند. عمار به ستوه آمده بود و شکایت به پیامبر آورد که اینها با این بار سنگینی که بر من بار میکنند، مرا کشتند! پیامبر فرمود: اینها تو را نمیکشند، بلکه آن دسته [[ستمگر]] تو را میکشند. این [[سخن پیامبر]] در [[جنگ صفین]] بازگو شد، غوغایی در [[لشکر]] [[معاویه]] که عمار را کشته بود به پا کرد. | ||
[[عثمان]] در آوردن خشتهای مسجد شرکت داشت. اما هر بار که یک خشت میآورد، مدتی [[لباس]] خودش را میتکاند. [[امیرالمؤمنین]] که در ساختن مسجد حضور داشت و کمک میکرد، زیر لب شعری میخواند: | [[عثمان]] در آوردن خشتهای مسجد شرکت داشت. اما هر بار که یک خشت میآورد، مدتی [[لباس]] خودش را میتکاند. [[امیرالمؤمنین]] که در ساختن مسجد حضور داشت و کمک میکرد، زیر لب شعری میخواند: | ||
{{متن حدیث|لا یستوی من یعمر المساجد | {{متن حدیث|لا یستوی من یعمر المساجد | ||
یدأب فیها قائما و قاعدا | یدأب فیها قائما و قاعدا | ||
و من یری عن الغبار حائدا}}؛ | و من یری عن الغبار حائدا}}؛ | ||
«هیچگاه کسی که با [[کوشش]] و [[جدیت]] تمام در حال [[قیام]] و [[قعود]] به کار ساختمان [[مسجد]] مشغول است با کسی که روی خود را از [[خاک]] و غبار میگرداند مساوی و برابر نیست»<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۱۲۱.</ref>. | «هیچگاه کسی که با [[کوشش]] و [[جدیت]] تمام در حال [[قیام]] و [[قعود]] به کار ساختمان [[مسجد]] مشغول است با کسی که روی خود را از [[خاک]] و غبار میگرداند مساوی و برابر نیست»<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۱۲۱.</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۲: | ||
[[پیغمبر]] که این سخن را از [[عثمان]] شنید، [[غضبناک]] شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی [[بهشت]] میخواند و آنها او را به طرف [[آتش دوزخ]] [[دعوت]] میکنند، {{متن حدیث|عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي}}: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن [[مرد]](یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید!<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | [[پیغمبر]] که این سخن را از [[عثمان]] شنید، [[غضبناک]] شده فرمود: اینان را با عمار چه کار؟ عمار آنها را به سوی [[بهشت]] میخواند و آنها او را به طرف [[آتش دوزخ]] [[دعوت]] میکنند، {{متن حدیث|عَمَّارٌ جِلْدَةٌ بَيْنَ عَيْنَيَ وَ أَنْفِي}}: همانا عمار، پوست میان دو چشم من است. آن گاه فرمود: از این پس اگر سخنی از آن [[مرد]](یعنی عثمان) شنیدید به وی اعتنا نکرده و از او دوری کنید!<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۲؛ سبل الهدی، ج۳، ص۳۳۶؛ العقد الفرید، ج۵، ص۹۰؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. | ||
[[مورخان]] [[مکتب خلافت]] در مورد آن [[صحابی]] که عمار را به ضرب و شتم [[تهدید]] کرده و [[پیامبر]] را به [[خشم]] آورد، سخت به مشکل افتادهاند و اغلب کوشیدهاند | [[مورخان]] [[مکتب خلافت]] در مورد آن [[صحابی]] که عمار را به ضرب و شتم [[تهدید]] کرده و [[پیامبر]] را به [[خشم]] آورد، سخت به مشکل افتادهاند و اغلب کوشیدهاند این نام مستور بماند. گروهی اصولاً داستان بنای مسجد را به اختصار تمام گذاردهاند و جریان فوق الذکر را به کلی حذف کردهاند. کلاعی صاحب الاکتفاء و [[ابن سید الناس]] صاحب [[عیون الاثر (کتاب)|عیون الاثر]] به این راه رفتهاند. پارهای به ابهام از او نامبردهاند. ابن هشام صاحب السیرة النبویة و سهیلی شارح آن، صاحب الروض الانف از این دستهاند، بالاخره دسته سوم به [[تحریف]] و تبدیل آن کوشیدهاند. صاحب [[سیره]] شامیه و صاحب سیره حلبیه در شمار این گروهند. | ||
ابن هشام از دسته دوم میگوید: چون [[عمار]] [[رجز]] را تکرار کرد، مردی از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} [[گمان]] کرد که [[تعریض]] سخن با اوست. بعد از این اضافه میکند: [[ابن اسحاق]] نام این [[مرد]] [[صحابی]] را آورده است، اما دیگر هیچ نمیگوید<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. اما سهیلی شارح سیره ابن هشام در توضیح این بخش میگوید: ابن اسحاق این مرد را نام برده است، اما ابن هشام از نام بردن او [[کراهت]] داشته است؛ زیرا نمیخواسته است نام فردی از [[اصحاب]] [[رسول]] را به [[بدی]] یاد کند. به همین دلیل سزاوار نیست که ما به تحقیق و جست و جو از این نام بپردازیم<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۰.</ref>. اینها بدین شکل به خفای این نام میکوشند. | ابن هشام از دسته دوم میگوید: چون [[عمار]] [[رجز]] را تکرار کرد، مردی از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} [[گمان]] کرد که [[تعریض]] سخن با اوست. بعد از این اضافه میکند: [[ابن اسحاق]] نام این [[مرد]] [[صحابی]] را آورده است، اما دیگر هیچ نمیگوید<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. اما سهیلی شارح سیره ابن هشام در توضیح این بخش میگوید: ابن اسحاق این مرد را نام برده است، اما ابن هشام از نام بردن او [[کراهت]] داشته است؛ زیرا نمیخواسته است نام فردی از [[اصحاب]] [[رسول]] را به [[بدی]] یاد کند. به همین دلیل سزاوار نیست که ما به تحقیق و جست و جو از این نام بپردازیم<ref>الروض الانف، ج۴، ص۱۶۰.</ref>. اینها بدین شکل به خفای این نام میکوشند. | ||
خط ۵۱: | خط ۴۸: | ||
اما کاری که دسته سوم میکنند به هیچ وجه قابل گذشت نیست. آنها میکوشند حتی این مقدار نیز حساسیت بر نیانگیزند؛ زیرا ممکن است کسی بعد از خواندن سیره ابن هشام درصدد جستوجوی نام [[حقیقی]] این صحابی برآید؛ لذا یکسره مسأله را [[تغییر]] میدهند، این نام را با نامی شبیه آن، عوض و بدل میکنند و سرانجام از گردونه این بازیگری با [[حقایق]] نام [[عثمان بن مظعون]] [[صحابی بزرگ پیامبر]] بیرون میآید. | اما کاری که دسته سوم میکنند به هیچ وجه قابل گذشت نیست. آنها میکوشند حتی این مقدار نیز حساسیت بر نیانگیزند؛ زیرا ممکن است کسی بعد از خواندن سیره ابن هشام درصدد جستوجوی نام [[حقیقی]] این صحابی برآید؛ لذا یکسره مسأله را [[تغییر]] میدهند، این نام را با نامی شبیه آن، عوض و بدل میکنند و سرانجام از گردونه این بازیگری با [[حقایق]] نام [[عثمان بن مظعون]] [[صحابی بزرگ پیامبر]] بیرون میآید. | ||
اما این چارهجویی هم بینتیجه مانده است؛ زیرا کسی که به احوالات عثمان بن مظعون آشنا باشد، یا [[فرصت]] یابد به یکی از مصادر ترجمه احوال او مراجعه کند، خیلی ساده به [[دروغین]] بودن این انتساب پی خواهد برد؛ چراکه عثمان بن مظعون به اتفاق همه مصادر موجود از زهاد و [[عباد]] [[صحابه]] شناخته شده و به اجتناب از مظاهر و [[شهوات]] و [[لذایذ دنیا]] [[شهرت]] داشت، آن قدر روزها را به [[روزه]] و شبها را به [[قیام]] و [[عبادت]] گذرانده که مورد [[نهی]] و [[عتاب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است<ref>تقریباً همه مصادر به اتفاق داستانهای زهد و دوری از دنیا و عبادت عثمان بن مظعون را نقل کردهاند. ر.ک: الطبقات الکبری ج۳، ص۳۹۳ تا ۴۰۰، ط. بیروت؛ الاستیعاب ج۳، ص۱۰۵۳ تا ۱۰۵۶؛ اسدالغابة ج۳، ص۵۹۸ تا ۶۰۱؛ ابن اثیر در این کتاب مینویسد: {{عربی|و کان اشد الناس اجتهادا فی العبادة یصوم النهار و یقوم اللیل و یجتنب الشهوات و یعتزل النساء}} ص۵۹۹؛ الاصابة، ج۲، ص۴۵۷، ش۵۴۵۵؛ حلیة الاولیاء ج۱؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۴۴۹ تا ۴۵۴.</ref>؛ لذا اینکه کسی بگوید: او مردی [[رفاه]] | اما این چارهجویی هم بینتیجه مانده است؛ زیرا کسی که به احوالات عثمان بن مظعون آشنا باشد، یا [[فرصت]] یابد به یکی از مصادر ترجمه احوال او مراجعه کند، خیلی ساده به [[دروغین]] بودن این انتساب پی خواهد برد؛ چراکه عثمان بن مظعون به اتفاق همه مصادر موجود از زهاد و [[عباد]] [[صحابه]] شناخته شده و به اجتناب از مظاهر و [[شهوات]] و [[لذایذ دنیا]] [[شهرت]] داشت، آن قدر روزها را به [[روزه]] و شبها را به [[قیام]] و [[عبادت]] گذرانده که مورد [[نهی]] و [[عتاب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است<ref>تقریباً همه مصادر به اتفاق داستانهای زهد و دوری از دنیا و عبادت عثمان بن مظعون را نقل کردهاند. ر.ک: الطبقات الکبری ج۳، ص۳۹۳ تا ۴۰۰، ط. بیروت؛ الاستیعاب ج۳، ص۱۰۵۳ تا ۱۰۵۶؛ اسدالغابة ج۳، ص۵۹۸ تا ۶۰۱؛ ابن اثیر در این کتاب مینویسد: {{عربی|و کان اشد الناس اجتهادا فی العبادة یصوم النهار و یقوم اللیل و یجتنب الشهوات و یعتزل النساء}} ص۵۹۹؛ الاصابة، ج۲، ص۴۵۷، ش۵۴۵۵؛ حلیة الاولیاء ج۱؛ صفة الصفوة، ج۱، ص۴۴۹ تا ۴۵۴.</ref>؛ لذا اینکه کسی بگوید: او مردی [[رفاه]] طلب بوده و حتی از اندک غبار هم گریزان بوده است، به هیچ وجه قابل قبول نیست<ref>برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به مقاله «مفصلترین سیره پیامبر اکرم»، تالیف: محمدعلی جاودان، مجله آیینه پژوهش، سال ۱۳۷۴، شماره ۳۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۰.</ref> | ||
==خصوصیات و کارکردهای [[مسجدالنبی]]== | == خصوصیات و کارکردهای [[مسجدالنبی]] == | ||
این [[مسجد]] اولین [[مسجد جامع]] و مرکزی [[اسلام]] است، در آن [[روزگار]] بایستی همه امور اسلام در آن رتق و فتق گردد. محل [[عبادات]] و نمازهای یومیه بود. [[نماز جمعه]][[ شهر]] در آن به پا میشد<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۲.</ref>. محل [[آموزش علم]] و [[ادب]] بود<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۷۳؛ مجمع الزوائد،ج۱، ص۳۹۷.</ref>. در گوشهای از آن چادر میزدند، به تازهواردان [[قرآن]] میآموختند<ref>البدایة النهایة، ج۵، ص۳۰؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۱۶۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸.</ref>. حلقههای [[حفظ قرآن]] در آنجا برگزار میشد. | === محل عبادت و فعالیتهای جمعی === | ||
این [[مسجد]] اولین [[مسجد جامع]] و مرکزی [[اسلام]] است، در آن [[روزگار]] بایستی همه امور اسلام در آن رتق و فتق گردد. محل [[عبادات]] و نمازهای یومیه بود. [[نماز جمعه]] [[شهر]] در آن به پا میشد<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۲.</ref>. محل [[آموزش علم]] و [[ادب]] بود<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۷۳؛ مجمع الزوائد،ج۱، ص۳۹۷.</ref>. در گوشهای از آن چادر میزدند، به تازهواردان [[قرآن]] میآموختند<ref>البدایة النهایة، ج۵، ص۳۰؛ المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۱۶۹؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸.</ref>. حلقههای [[حفظ قرآن]] در آنجا برگزار میشد. ملجا و پناه [[مساکین]] و [[مستمندان]] و تازهواردان و تازه اسلام پذیرفتگان بود<ref>صحیح البخاری، ش۶۴۵۲؛ وسایل الشیعة، ج۵، ص۲۲۰؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۱۹.</ref>. | |||
در همین [[مسجد پیامبر]] مجالس [[شور]] و [[مشورت]] تشکیل میداد، در مسائل مهمی همانند [[حمله]] [[مشرکان قریش]] در [[احد]] و [[احزاب]]، به مشورت میپرداخت. [[بسیج عمومی]] برای [[جهاد]] در آن انجام میگرفت<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۱۷؛ سبل الهدی، ج۶، ص۳۱۸.</ref>. [[پرچم]] جهاد برای [[فرماندهان]] در آن بسته میشد. در آن [[پیامبر]] سفرای [[دولتها]]، [[قبایل]] و [[مذاهب]] را میپذیرفت. در واقع همه کارهای [[اجتماعی]] اسلام در آن حل و فصل مییافت<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۳.</ref> | در همین [[مسجد پیامبر]] مجالس [[شور]] و [[مشورت]] تشکیل میداد، در مسائل مهمی همانند [[حمله]] [[مشرکان قریش]] در [[احد]] و [[احزاب]]، به مشورت میپرداخت. [[بسیج عمومی]] برای [[جهاد]] در آن انجام میگرفت<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۲۱۷؛ سبل الهدی، ج۶، ص۳۱۸.</ref>. [[پرچم]] جهاد برای [[فرماندهان]] در آن بسته میشد. در آن [[پیامبر]] سفرای [[دولتها]]، [[قبایل]] و [[مذاهب]] را میپذیرفت. در واقع همه کارهای [[اجتماعی]] اسلام در آن حل و فصل مییافت<ref>وفاء الوفاء، ج۲، ص۴۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۳.</ref> | ||
== | === پیمان برادری و عقد اخوت === | ||
در این مسجد نخستین سنگبنای یک [[جامعه اسلامی]] نهاده شد. پیامبر در اولین [[فرصت]] در میان [[مهاجران]] از [[مکه]] و [[مسلمانان]] [[مدینه]] که بعدها [[انصار]] نامیده شدند [[عقد برادری]] برقرار کردند. در واقع میخواستند نشان بدهند که جامعهای که ایشان درصدد بنای آن هستند، جامعهای بر اساس [[شهروندی]] محض نبوده و بلکه علاوه بر آن بر اساس [[اخوت]] و [[برادری]] است. قرآن نیز این مسئله را [[تأیید]] میکند<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}} «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>. | |||
این پیمان برادری که چند ماه بعد از [[هجرت]] انجام گرفت، نخستین [[اقدام]] اساسی [[پیامبر]] در راستای تشکیل «[[امت واحده]]» یا «[[جامعه اسلامی]]» بود<ref>جایگاه پیمان برادری در حکومت نبوی، ص۲۵۶، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا آبان و آذر ۸۱.</ref>. بدین ترتیب جامعهای که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} | این پیمان برادری که چند ماه بعد از [[هجرت]] انجام گرفت، نخستین [[اقدام]] اساسی [[پیامبر]] در راستای تشکیل «[[امت واحده]]» یا «[[جامعه اسلامی]]» بود<ref>جایگاه پیمان برادری در حکومت نبوی، ص۲۵۶، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا آبان و آذر ۸۱.</ref>. بدین ترتیب جامعهای که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درصدد تأسیس آن بود، جامعهای که بر اساس رنگ پوست یا [[ملیت]] یا نژاد تشکیل شد، بلکه تنها بر اساس [[عقیده]] و [[ایمان]] به خدای [[واحد]] بود. [[مسلمانان]] در [[بیعت عقبه]]، [[رهبری]] پیامبر بر جامعه اسلامی را پذیرفته بودند. رهبری رکن اصلی و اولیه جامعه اسلامی بود. در [[پیمان برادری]] رکن دیگری از جامعه اسلامی بنا نهاده شده بود. تعداد کسانی که در این پیمان برادری [[حضور]] داشتند تا سیصد نفر [[نقل]] شده است<ref>الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۳۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۱؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۲۹۲؛ تلقیح فهوم اهل الاثر و امتاع الاسماع، ج۱، ص۶۱.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۴.</ref> | ||
===پیمان برادری پیامبر با | ==== پیمان برادری پیامبر با جانشین خود ==== | ||
در جریان پیمان برادری، پیامبر [[رفتاری]] نسبت به [[امیرالمؤمنین]] انجام داد که نشان میداد ایشان بر همه [[یاران پیامبر]] به نوعی [[برتری]] دارند که با هیچ کس دیگری قابل مقایسه نیست. این جریان | در جریان پیمان برادری، پیامبر [[رفتاری]] نسبت به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} انجام داد که نشان میداد ایشان بر همه [[یاران پیامبر]] به نوعی [[برتری]] دارند که با هیچ کس دیگری قابل مقایسه نیست. این جریان به صورتهای مختلفی برای ما نقل شده است: [[عبدالله بن عباس]] میگوید: هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref>، نازل شد، پیامبر در میان مسلمانان [[دستور]] [[برادری]] فرمود: از جمله بین [[ابوبکر]] و [[عمر]]، بین [[عثمان]] و [[عبدالرحمن]] و بین فلان و فلان برادری قرار داده شد، تا آنجا که در میان همه [[اصحاب]] خویش بر حسب [[منزلت]] ایشان برادری قرار داد. سپس به [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} فرمود: تو [[برادر]] [[منی]] و من برادر تو هستم<ref>الامالی (طوسی)، ص۵۸۷.</ref>. | ||
[[عبدالله بن عباس]] میگوید: هنگامی که [[آیه | |||
[[علی بن ابراهیم قمی]] [[مفسر]] [[قرن سوم]] و چهارم (۱۳۰۷. قی) میگوید: [[آیه]] ۶۱ [[سوره نور]] به مناسبت [[هجرت]] نازل شد. پیامبر اکرم در میان مسلمانان [[مهاجر]] و [[انصار]] برادری قرار داد. بین [[ابوبکر]] و [[عمر]] بین [[عثمان]] و [[عبدالرحمن بن عوف]] و بین [[طلحه]] و [[زبیر]] و بین [[سلمان]] و [[ابوذر]] و بین [[مقداد]] و [[عمار]] [[برادری]] قرار داد، اما [[امیرالمؤمنین]] را رها ساخت، هیچ کس را به عنوان [[برادر]] برای او معین نکرد. ایشان سخت [[غمگین]] شده و به نزد [[پیامبر]] آمد. عرض کرد: یا [[رسول الله]] [[پدر]] و مادرم فدایت [[باد]]! چرا بین من و کسی برادری قرار ندادی؟ [[پیامبراکرم]] فرمود: والله! تو را نگه نداشتم مگر برای خودم. آیا [[راضی]] نیستی تو برادر من باشی و من برادر تو؛ تو برادر من در [[دنیا]] و [[آخرت]] هستی. تو [[وصی]] و [[وزیر]] و [[خلیفه]] من در [[امت]] من هستی،... و [[منزلت]] تو نسبت به من همانند منزلت [[هارون]] نسبت به [[موسی]] است الا اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد بود<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. | [[علی بن ابراهیم قمی]] [[مفسر]] [[قرن سوم]] و چهارم (۱۳۰۷. قی) میگوید: [[آیه]] ۶۱ [[سوره نور]] به مناسبت [[هجرت]] نازل شد. پیامبر اکرم در میان مسلمانان [[مهاجر]] و [[انصار]] برادری قرار داد. بین [[ابوبکر]] و [[عمر]] بین [[عثمان]] و [[عبدالرحمن بن عوف]] و بین [[طلحه]] و [[زبیر]] و بین [[سلمان]] و [[ابوذر]] و بین [[مقداد]] و [[عمار]] [[برادری]] قرار داد، اما [[امیرالمؤمنین]] را رها ساخت، هیچ کس را به عنوان [[برادر]] برای او معین نکرد. ایشان سخت [[غمگین]] شده و به نزد [[پیامبر]] آمد. عرض کرد: یا [[رسول الله]] [[پدر]] و مادرم فدایت [[باد]]! چرا بین من و کسی برادری قرار ندادی؟ [[پیامبراکرم]] فرمود: والله! تو را نگه نداشتم مگر برای خودم. آیا [[راضی]] نیستی تو برادر من باشی و من برادر تو؛ تو برادر من در [[دنیا]] و [[آخرت]] هستی. تو [[وصی]] و [[وزیر]] و [[خلیفه]] من در [[امت]] من هستی،... و [[منزلت]] تو نسبت به من همانند منزلت [[هارون]] نسبت به [[موسی]] است الا اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد بود<ref>تفسیر القمی، ج۲، ص۱۰۹.</ref>. | ||
[[عبدالله بن عمر]] [[نقل]] میکند: در آن [[زمان]] که پیامبر به [[مدینه]] [[هجرت]] فرموده بود بین [[اصحاب]] خودش برادری برقرار کرد. ( | [[عبدالله بن عمر]] [[نقل]] میکند: در آن [[زمان]] که پیامبر به [[مدینه]] [[هجرت]] فرموده بود بین [[اصحاب]] خودش برادری برقرار کرد. (حضرت) [[علی]]{{ع}} به نزد ایشان آمد در حالی که چشمانش اشکبار بود، به آن حضرت عرضه داشت: یا رسول الله در میان [[یاران]] خود برادری قرار دادی، بین من و هیچ کسی برادری معین نکردی؟! پیامبر فرمود: [[یا علی]] تو برادر من در دنیا و آخرت هستی<ref>روایات موآخات و برادری دوم، که در مدینه واقع شده است، مورد اتفاق فریقین است. مگر آنکه در برخی اسانید مکتب خلافت، ضعف وجود دارد. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۵، ش۴۲۸۸؛ سنن الترمذی، ج۶، ص۸۰، ش۳۷۲۰؛ المعجم الکبیر، ج۸، ص۱۲۷؛ المطالب العالیة (ابن حجر)، ج۱۶، ص۸۷؛ جامع الاصول، ج۸، ص۶۴۹؛ (ابن حجر در صواعق المحرقه و فصل دوم این کتاب، بابی را به طور مجزی و مشتمل بر چهل حدیث از فضائل امیرالمؤمنین{{ع}} نقل میکند. او میگوید: فضائل امیرالمؤمنین{{ع}} بسیار زیاد و بزرگ و دارای شهرتی است که به قول احمد بن حنبل تا به حال برای احدی این گونه فضائل نقل نشده است. و ما در این فصل تنها به نقل چهل حدیث از غرر فضائل او اکتفا و اقتدار میکنیم)؛ الصواعق المحرقه، ج۲، ص۳۵۷؛ (اما الحافظ یوسف بن البر معروف به ابن عبد البر در سیرهای که برای رسول خدا نوشته است مینویسد: مواخات و برادری که پیامبر بین مهاجرین و انصار و بین خود و امیرالمؤمنین برقرار کرده است. در نزد اهل علم و سیرهنویسان و حدیثشناسان صحیح است. الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۹۰)؛ اعلام الوری، ج۱، ص۳۶۳؛ الطرائف، ج۱، ص۶۴؛ کشف الغمة، ج۱، ص۳۲۹؛ المناقب، ج۲، ص۱۸۵.</ref>. | ||
[[عبد الله بن عمر]] در [[نقل]] دیگر میگوید: [[پیامبر]] در میان [[اصحاب]] خویش [[برادری]] قرار داد. [[ابوبکر]] و [[عمر]] را [[برادر]] کرد، [[طلحه]] و [[زبیر]] را برادر کرد، بین [[عثمان]] و [[عبدالرحمن بن عوف]] برادری برقرار کرد، [[علی]] به محضر پیامبر عرض کرد: شما در میان اصحاب خویش برادری قرار دادهای، پس چه کسی برادر من است؟! [[رسول خدا]]{{صل}} به علی{{ع}} فرمود: آیا [[راضی]] نیستی که من برادر تو باشم؟ [[عبد الله بن عمر]] میگوید: [[علی]] رضی الله عنه مردی [[شجاع]] و چابک بود. و در جواب پیامبر عرضه داشت: بله ای رسول خدا، رسول خدا فرمود: تو برادر من در [[دنیا]] و [[آخرت]] هستی<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶.</ref> قسم به آن کس که مرا به [[راستی]] [[مبعوث]] کرده است، برادری تو را به تأخیر نینداختم مگر برای اینکه تو را برای برادری با خودم میخواستم. تو برادر من در دنیا و آخرت هستی<ref>تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۴۱۵؛ ج۴۲، ص۵۳؛ ریاض النضرة، ج۱، ص۲۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۵۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۴.</ref> | [[عبد الله بن عمر]] در [[نقل]] دیگر میگوید: [[پیامبر]] در میان [[اصحاب]] خویش [[برادری]] قرار داد. [[ابوبکر]] و [[عمر]] را [[برادر]] کرد، [[طلحه]] و [[زبیر]] را برادر کرد، بین [[عثمان]] و [[عبدالرحمن بن عوف]] برادری برقرار کرد، [[علی]] به محضر پیامبر عرض کرد: شما در میان اصحاب خویش برادری قرار دادهای، پس چه کسی برادر من است؟! [[رسول خدا]]{{صل}} به علی{{ع}} فرمود: آیا [[راضی]] نیستی که من برادر تو باشم؟ [[عبد الله بن عمر]] میگوید: [[علی]] رضی الله عنه مردی [[شجاع]] و چابک بود. و در جواب پیامبر عرضه داشت: بله ای رسول خدا، رسول خدا فرمود: تو برادر من در [[دنیا]] و [[آخرت]] هستی<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶.</ref> قسم به آن کس که مرا به [[راستی]] [[مبعوث]] کرده است، برادری تو را به تأخیر نینداختم مگر برای اینکه تو را برای برادری با خودم میخواستم. تو برادر من در دنیا و آخرت هستی<ref>تاریخ دمشق، ج۲۱، ص۴۱۵؛ ج۴۲، ص۵۳؛ ریاض النضرة، ج۱، ص۲۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۵۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۴.</ref> | ||
==تدوین و | === تدوین و ابلاغ اولین قانون شهروندی === | ||
سومین خصوصیت مسجدالنبی آن است که پیامبر {{صل}} امر فرمود و خطوط کلی برای اداره یک [[کشور اسلامی]] را به شکل مکتوب درآوردند. در این قانوننامه که خاورشناسان اروپایی به آن «[[قانون اساسی]] [[مدینه]]» گفتهاند<ref>محمد فی مکة، ج۱، ص۳۳۷، نویسنده: مونتجومری وات، مترجم: شعبان برکات.</ref>، همه رفتارهای [[اجتماعی]] و [[ارتباطات]] لازم با گروههای مختلف [[شهر]] و با [[بیگانگان]] تنظیم شده و [[مردم]] آن شهر، یک واحد [[سیاسی]] جدیدی را که همان «[[امت واحده]]» یا [[جامعه اسلامی]] باشد تشکیل میدادند. این [[پیمان]] را میتوان یکی از مهمترین و اساسیترین ارکان [[پیشرفت]] [[اسلام]] با توجه به اوضاع آن [[روز]] [[شهر مدینه]] و منطقه [[حجاز]] دانست. | |||
برخی از مفاد این قانون نامه عبارت است از: | ==== مفاد قانون شهروندی ==== | ||
{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} | برخی از مفاد این قانون نامه عبارت است از: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} | ||
این پیمانی است که «محمد» [[رسول خدا]]، میان [[مسلمانان]] [[قریش]]، یثرب و کسانی که از آنان [[پیروی]] کرده و همراه آنها به [[جهاد]] برخاسته منعقد میکند: | این پیمانی است که «محمد» [[رسول خدا]]، میان [[مسلمانان]] [[قریش]]، یثرب و کسانی که از آنان [[پیروی]] کرده و همراه آنها به [[جهاد]] برخاسته منعقد میکند: | ||
خط ۱۰۲: | خط ۹۹: | ||
#هر کس در [[مدینه]] بماند در [[امان]] است و هر کس از آن خارج شود در امان است مگر [[ستمکار]] و [[گناهکار]]. | #هر کس در [[مدینه]] بماند در [[امان]] است و هر کس از آن خارج شود در امان است مگر [[ستمکار]] و [[گناهکار]]. | ||
#هرگاه در امری [[اختلاف]] پیدا کردید باید بدانید که [[مرجع]] شما در حل آن اختلاف [[خدا]] و [[رسول]] او میباشد. | #هرگاه در امری [[اختلاف]] پیدا کردید باید بدانید که [[مرجع]] شما در حل آن اختلاف [[خدا]] و [[رسول]] او میباشد. | ||
#کسی نباید بدون اجازه | #کسی نباید بدون اجازه حضرت محمد{{صل}} از این پیمان خارج شود. | ||
# پیمان با این جمله به پایان میرسد: {{متن حدیث|ان اللّه جار لمن بر و اتقى، و محمد رسول اللّه{{صل}}}}: خدا پناه دهنده [[نیکوکاران]] و [[پرهیزکاران]] است و محمد رسول خداست<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۵۰۱؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۲۴؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. | # پیمان با این جمله به پایان میرسد: {{متن حدیث|ان اللّه جار لمن بر و اتقى، و محمد رسول اللّه{{صل}}}}: خدا پناه دهنده [[نیکوکاران]] و [[پرهیزکاران]] است و محمد رسول خداست<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۵۰۱؛ البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۲۴؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۲۷.</ref>. | ||
==== اهمیت قانون شهروندی ==== | |||
تنظیم و انتشار این پیمان [[نامه]] از چند جهت دارای اهمیت است: | تنظیم و انتشار این پیمان [[نامه]] از چند جهت دارای اهمیت است: | ||
این پیمان بیانگر مهمترین اموری است که [[دولت اسلامی]] نوپا برای [[اداره جامعه]] خود به آن احتیاج داشت. | #این پیمان بیانگر مهمترین اموری است که [[دولت اسلامی]] نوپا برای [[اداره جامعه]] خود به آن احتیاج داشت. | ||
این پیمان خط بطلانی بر روی همه نظریاتی است که [[فکر]] میکند [[دین اسلام]] تنها به رابطه [[انسان]] و خدا خلاصه میشود و [[اسلام]] تنها به [[مناسک]] و [[عبادات]] فردی میپردازد و [[قادر]] به [[تشکیل دولت]] و اداره جامعه نیست. | #این پیمان خط بطلانی بر روی همه نظریاتی است که [[فکر]] میکند [[دین اسلام]] تنها به رابطه [[انسان]] و خدا خلاصه میشود و [[اسلام]] تنها به [[مناسک]] و [[عبادات]] فردی میپردازد و [[قادر]] به [[تشکیل دولت]] و اداره جامعه نیست. | ||
#تدوین این [[پیماننامه]] از طرفی اسلام و [[مسلمین]] را به سمت [[امت واحده]] حرکت میداد و از طرفی همه حرکتهای [[استعماری]] و [[دیکتاتوری]] را در نطفه خفه میکرد. در مورد [[تاریخ]] این وثیقه یا پیمان نامه در بین محققین اختلافنظر شده است. اما دلائل محکمتری آن را به قبل از [[غزوه بدر]] موکول میکند<ref>منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۶.</ref> | |||
تدوین این [[پیماننامه]] از طرفی اسلام و [[مسلمین]] را به سمت [[امت واحده]] حرکت میداد و از طرفی همه حرکتهای [[استعماری]] و [[دیکتاتوری]] را در نطفه خفه میکرد. در مورد [[تاریخ]] این وثیقه یا پیمان نامه در بین محققین اختلافنظر شده است. اما دلائل محکمتری آن را به قبل از [[غزوه بدر]] موکول میکند<ref>منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۹۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |