|
|
خط ۵۲: |
خط ۵۲: |
| == نتیجهگیری == | | == نتیجهگیری == |
| بنابراین، با توجه به مطالب فوق، معنای [[حقیقی]] ولایت، همان [[قرب]] است و در موردی که قرینه خاصی برای [[اراده]] یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی [[قرب]] را در نظر بگیریم، مثلاً اگر گفته شد: [[ولایت]] از آنِ خداست، باید گفت مراد، [[معیت]] [[خداوند]] با همه موجودات است. بنابراین، معلوم میشود [[مالکیت]] در [[تدبیر]] و تکفل امور و عهدهدار شدن [[احکام]] و مسائل مُوَلی علیه، لازمه و نتیجه حاصل از [[ولایت]] است نَه اصل [[حقیقت]] و معنای مطابقی آن و هر جا [[ولایت]] را به مفهوم [[حکومت]]، [[امارت]] و [[سلطنت]] [[تفسیر]] میکنند، [[تفسیر]] به لوازم معنا کردهاند نه بیان معنای [[حقیقی]] آن؛ زیرا [[قرب]] به دو قسم [[حسی]] و غیر [[حسی]] تقسیم میشود و [[امارت]]، تکفل امور و [[تدبیر]] مسائل مُوَلی علیه، از لوازم قِسم دوم است. به عبارت دیگر: آن امور بعد از تحقق [[قرب]] [[حسی]] یا غیر [[حسی]] است و [[امارت]] و [[سلطنت]] از لوازم و نتیجه معنای [[قرابت]] غیر [[حسی]] و [[ولایت]] است نَه معنای اصلی ولایت<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۴-۳۶.</ref>. | | بنابراین، با توجه به مطالب فوق، معنای [[حقیقی]] ولایت، همان [[قرب]] است و در موردی که قرینه خاصی برای [[اراده]] یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی [[قرب]] را در نظر بگیریم، مثلاً اگر گفته شد: [[ولایت]] از آنِ خداست، باید گفت مراد، [[معیت]] [[خداوند]] با همه موجودات است. بنابراین، معلوم میشود [[مالکیت]] در [[تدبیر]] و تکفل امور و عهدهدار شدن [[احکام]] و مسائل مُوَلی علیه، لازمه و نتیجه حاصل از [[ولایت]] است نَه اصل [[حقیقت]] و معنای مطابقی آن و هر جا [[ولایت]] را به مفهوم [[حکومت]]، [[امارت]] و [[سلطنت]] [[تفسیر]] میکنند، [[تفسیر]] به لوازم معنا کردهاند نه بیان معنای [[حقیقی]] آن؛ زیرا [[قرب]] به دو قسم [[حسی]] و غیر [[حسی]] تقسیم میشود و [[امارت]]، تکفل امور و [[تدبیر]] مسائل مُوَلی علیه، از لوازم قِسم دوم است. به عبارت دیگر: آن امور بعد از تحقق [[قرب]] [[حسی]] یا غیر [[حسی]] است و [[امارت]] و [[سلطنت]] از لوازم و نتیجه معنای [[قرابت]] غیر [[حسی]] و [[ولایت]] است نَه معنای اصلی ولایت<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۴-۳۶.</ref>. |
|
| |
| ==مفهومشناسی واژه «ولی»==
| |
| «ولی» به معنی [[ناصر]] و یاریگر، [[دوست]]، [[سرپرست]] و عهدهدار امری برای انجام کامل آن به کار رفته و جمع آن «[[اولیاء]]» است.
| |
|
| |
| وَلی: یعنی به عهده گرفت و عهدهدار شد.
| |
|
| |
| [[وِلایت]]: یعنی [[نصرت]] و [[یاری]].
| |
|
| |
| ابوهلال [[عسکری]] لغتشناس معروف [[عرب]] در فرق میان [[مولی]] و ولی، ولی را چنین معنا میکند:
| |
| «اصل معنای «ولی» قراردادن دوم به جای اول بدون فاصله است. این واژه از این سخن عرب گرفته شده است که این پشت سر آن میآید»<ref>ابی هلال العسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۵۷۸.</ref>.
| |
|
| |
| [[خلیل بن احمد]]، «[[ولاء]]» را به معنای قرار گرفتن چیزی بعد از چیز دیگر [و از پی هم در آمدن] میداند<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ۱۰۶۸.</ref>.
| |
|
| |
| [[ابن فارس]]، آن را به نزدیکی معنا کرده است<ref>ابی الحسین احمد ابن فارس، معجم مقاییس اللغة،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ج۱۰۶۴.</ref>.
| |
| ابن منظور، ولی را به معنای [[یاری کردن]] دانسته و میگوید: یکی از [[اسماء]] [[خدا]] «[[والی]]» است، به معنای مالک و توانا به [[تصرف]] بر تمام اشیاء<ref>محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۴۰۰.</ref>.
| |
|
| |
| راغب در این زمینه مینویسد:
| |
| ولاء و توالی آن است که دو شیء یا بیشتر، به گونهای در کنار یکدیگر قرار گیرند که شیء خارجی بین آن دو نباشد و از آن به عنوان استعاره برای نزدیکی، [[قرب]] مکانی، [[نیت]]، [[دین]]، [[دوستی]]، یاری کردن و [[اعتقاد]] استفاده میشود. «وِلایة» به معنای نصرت و یاری کردن و «وَلایة» به معنای سر پرستی امر است<ref>مفردات الفاظ القرآن،؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ج۸۸۵.</ref>.
| |
|
| |
| [[ابن اثیر]] مینویسد:
| |
| «ولی» یاری کننده است و گفته شده مقصود از آن، متولی امور هستی و [[مخلوقات]] است و از اسماء [[خداوند عزوجل]] «والی» است. او مالک همه چیز و تصرف کننده در آنان است. «[[ولایت]]» به [[تدبیر]] و [[قدرت]] و فعل اشاره دارد، و کلمه «مولی» در [[حدیث]] زیاد به کار برده شده و معانی گوناگونی میدهد، مانند: [[پروردگار]]، مالک، [[سرور]]، [[بخشنده]] [[نعمت]]، [[آزاد]] کننده، یاری دهنده، ([[محب]]) دوستدار، تابع و [[همسایه]]. هر کس امری را به عهده بگیرد یا برای به انجام رساندن آن [[قیام]] کند او [[مولی]] و ولی آن است و بدین معنا است [[حدیث]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}<ref>المبارک بن محمد ابن الاثیر الجزری، النهایة، ج۵، ص۲۲۷-۲۲۸.</ref>.
| |
|
| |
| آنچه از این تعاریف استفاده میشود آن است که «ولی» در لغت [[عرب]]، به معنای آمدن چیزی در پی چیز دیگر است؛ بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توالی و ترتبی، [[قرب]] و نزدیکی آن دو به یکدیگر است، از اینرو این واژه با شکلهای مختلف (به فتح و کسر) در معانی «[[حب]] و [[دوستی]]»، «[[نصرت]] و [[یاری]]»، «[[متابعت]] و [[پیروی]]» و «[[سرپرستی]]» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب [[معنوی]] است<ref>عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص ۱۰۶.</ref>
| |
|
| |
|
| == پرسش مستقیم== | | == پرسش مستقیم== |