حق در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←منابع
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
#و خدای تعالی باطل را محو، و حق را به وسیلۀ کلماتش محقق میکند: {{متن قرآن|وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«یا میگویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر مینهد: و خداوند باطل را از میان برمیدارد و حقّ را با کلمات خویش استوار میدارد که او به اندیشهها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>. | #و خدای تعالی باطل را محو، و حق را به وسیلۀ کلماتش محقق میکند: {{متن قرآن|وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«یا میگویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر مینهد: و خداوند باطل را از میان برمیدارد و حقّ را با کلمات خویش استوار میدارد که او به اندیشهها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>. | ||
# [[خدای تعالی]] میخواهد، حق را با کلماتش، محقق کرده و دنبالۀ [[کافران]] را [[قطع]] نماید، تا حق محقق شود و [[باطل]] از بین برود، اگرچه [[گناهکاران]] [[اکراه]] دارند: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست میدارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۴.</ref> | # [[خدای تعالی]] میخواهد، حق را با کلماتش، محقق کرده و دنبالۀ [[کافران]] را [[قطع]] نماید، تا حق محقق شود و [[باطل]] از بین برود، اگرچه [[گناهکاران]] [[اکراه]] دارند: {{متن قرآن|لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را تباه گرداند هرچند بزهکاران نپسندند» سوره انفال، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«و خداوند حقّ را با کلمات خویش درست میدارد هر چند گنهکاران نپسندند» سوره یونس، آیه ۸۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۲۴.</ref> | ||
== حق در دانشنامه معاصر قرآن کریم == | |||
[[خلیل بن احمد]] و به [[پیروی]] از وی لغتشناسان دیگر، [[حق]] را به معنای [[وجوب]] و ثبوت و مخالف [[باطل]] میداند<ref>العین، ج۱، ص۱۶۲.</ref>. [[ابن فارس]] بر این [[باور]] است که ماده «ح ق ق» همواره درباره چیزی به کار میرود که [[استوار]] و درست است<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۱۱.</ref>. به نظر [[راغب اصفهانی]] [[حق]] در اصل به معنای مطابقت و موافقت است، همان گونه که لنگه در با آستانه آن (که در [[زبان عربی]] حق الباب گفته میشوند) مطابق میشود. بر این اساس، حق در چهار معنای کلی به کار میرود: | |||
اول آن کس که چیزی را بر اساس [[خردمندی]] به وجود آورد. بنابراین [[خدا]] را حق نامند. | |||
دوم آنچه که بر پایه خردمندی به وجود آمده است. بنابراین همه کارهای [[خداوند]] از جمله [[میراندن]] و [[برانگیختن]]، حق است. | |||
سوم، باور مطابق [[حقیقت]]. | |||
چهارم، [[سخن]] یا کرداری بدان مقدار که [[واجب]] و لازم است<ref>مفردات، ص۲۴۶.</ref>. به گفته فیروزآبادی واژه حق در سیزده مورد به کار میرود: [[نام خدا]]، [[صفت خدا]]، [[قرآن]]، آنچه باطل نیست، [[دادگری]]، [[اسلام]]، کار یا [[فرمان]] حتمی، [[مال]]، [[دارایی]]، موجود ثابت، [[راستی]]، [[مرگ]] و [[احتیاط]]<ref>القاموس المحیط، ج۲، ص۴۵۲.</ref>. | |||
ماده «ح ق ق» در ده واژه، ۲۸۷ مرتبه در قرآن آمده است. از این تعداد، ۱۰۴ بار واژه حق است. [[دست]] کم در هشت [[آیه]]، خداوند به نام [[الحق]] خوانده شده است. در سه آیه میخوانیم: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ}}<ref>«آن، بدین روست که خداوند است که راستین است» سوره حج، آیه ۶ و ۶۲ و سوره لقمان، آیه ۳۰.</ref>. در دو آیه مییابیم: {{متن قرآن|رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده میشوند» سوره انعام، آیه ۶۲ و سوره یونس، آیه ۳۰.</ref>. و در دو آیه نیز خداوند، [[پادشاه]] حق خوانده شده است: {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref>. و در یک [[آیه]] از [[خداوند]] با نام {{متن قرآن|الْحَقُّ الْمُبِينُ}}<ref>«همان حقّ آشکار است» سوره نور، آیه ۲۵.</ref> یاد شده است. در چهار آیه نیز به جهت [[اختلاف قرائت]] یا ترکیب نحوی در آیه، احتمال آن است که واژه [[الحق]] نام یا [[وصف]] خداوند شمرده شود. از این [[آیات]]، دو آیه ذیل قابل توجه است: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. مشخص نیست که [[ضمیر]] {{متن قرآن|أَنَّهُ الْحَقُّ}} به چه باز میگردد. [[مفسران]] [[مرجع]] این ضمیر را [[قرآن]]، [[پیامبر]]، [[توحید]]، آنچه که بر پیامبر نازل شده و یا خداوند ذکر نمودهاند. به عنوان نمونه، [[طبرسی]]، [[شهاب الدین آلوسی]] و [[محمد جواد مغنیه]] مرجع ضمیر را خداوند دانستهاند<ref>مجمع البیان، ج۵، ص۱۹؛ روح المعانی، ج۱۸، ص۲۲۵؛ الکاشف، ج۶، ص۵۰۶.</ref>. {{متن قرآن|قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ}}<ref>«فرمود: (سخن من) راستین است و من راست میگویم» سوره ص، آیه ۸۴.</ref>. | |||
واژه [[حق]] اولی در این آیه، به دو قرائت رفع و [[نصب]] خوانده شده است. بنابر قرائت رفع، واژه حق خبر است و مبتدای آن میتواند «أَنا» باشد که بنابراین معنای آیه چنین خواهد بود: (خداوند) گفت: پس من حق هستم<ref>التبیان، ج۸، ص۵۸۲.</ref>. [[فخر رازی]] نقل کرده است که برخی، [[حق]] را [[نام خداوند]] ندانستهاند، بدین [[استدلال]] که واژه حق مصدر است و جز به مجاز به معنای فاعل به کار نمیرود. رازی در پاسخ این استدلال مینویسد: حق به معنای موجود است و آنچه که بیش از هر چیز دیگری سزا است که موجود دانسته شود، خداوند است. بنابراین سزاوارترین کس برای نام حق، خداوند است<ref>التفسیر الکبیر، ج۶، ص۳۱۶.</ref>. | |||
بیشتر مفسران حق را به معنای ثابت و دائم دانستهاند و خداوند از آن رو که وجودی دائم و باقی است، حق نامیده میشود. بدین جهت، بسیاری از [[مفسران]] از آن جمله: [[فخر رازی]]، ابوالسعود محمد [[عمادی]] و شهاب الدین الوسی، نام [[الحق]] را درباره [[خداوند]] به معنای [[واجب]] الوجود، الواجب بذاته و الموجود الواجب شمردهاند<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۴۵؛ ارشاد العقل السلیم، ج۴، ص۴۸۰؛ روح المعانی، ج۱۵، ص۴۶۵.</ref>. | |||
[[فخر رازی]] پس از آنکه اصطلاحات [[فلسفی]] مربوط به [[حقیقت]] وجود را بر پایه نام [[حق]] توضیح میدهد، مینویسد: پس چه [[نیکو]] است که این [[ادله]] برهانی بر این رازهای [[قرآنی]] مطابقت دارد<ref>لوامع البینات، ص۲۹۰.</ref>. برخی از مفسران از آن جمله: [[زمخشری]]، [[بیضاوی]] و [[سیوطی]]، [[حق]] را به معنای [[عدل]] ([[دادگر]]) دانستهاند<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۳۰؛ انوار التنزیل، ج۴، ص۳۷۵؛ الدر المنثور، ج۷، ص۲۶۰.</ref>. این [[تفسیر]] از [[سعید بن جبیر]] نیز نقل شده است<ref>تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۸۲.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در تفسیر نام حق برای خداوند مینویسد: خداوند، خود حق است که هر چیز حقی را [[حقانیت]] میبخشد و در سامانه هستی حق را جریان میدهد و این همه آشکار میسازد که خداوند همو حق است<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۸۴.</ref>. | |||
در [[ادعیه]] و کلمات برجای مانده از [[پیامبر اکرم]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}}، حق به عنوان [[نام خداوند]] بسیار به کار رفته است. {{متن حدیث|أَنْتَ الْحَقُّ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ وَ لِقَاؤُكَ الْحَقُّ وَ الْجَنَّةُ حَقٌّ وَ النَّارُ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ حَقٌّ}}<ref>بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۰۳.</ref>؛ [[امام علی]]{{ع}} نیز میفرماید: {{متن حدیث|هُوَ اللَّهُ الْحَقُّ الْمُبِينُ أَحَقُّ وَ أَبْيَنُ مِمَّا تَرَى الْعُيُونُ}}، «او است خداوند حق آشکار، پایدارتر و آشکارتر از آنچه [[چشمها]] میبینند. نام حق یکی از نود و نه نام نیکوی خداوند شمرده شده است»<ref>بحارالانوار، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. | |||
[[متکلمان]]، بر اساس حق بودن خداوند دو مطلب را [[اثبات]] میکنند: اول آنکه خداوند از هیچ جهتی محدود و [[مقید]] و مشروط نیست. علامه طباطبایی در این باره مینویسد: خداوند حق است بدان معنا که او وجود ثابتی است که هیچ بطلانی بدان آمیخته نیست از همه جهتها ثابت است، بر هر تقدیری موجود است. بنابراین وجود [[خداوند]] مطلق است و به هیچ قید [[مقید]] و به هیچ شرطی مشروط نیست<ref>المیزان، ج۱۶، ص۱۲۴.</ref>. دوم آن که، [[افعال خداوند]] بدون [[هدف]] و [[عبث]] نیست. خداوند[[حق]] مطلق است از این روی صفات و افعالش نیز [[حق]] است. و حق بودن افعال خداوند بدین معنا میانجامد که [[افعال]] وی غرض و هدفی دارد. [[طوسی]] مینویسد: خداوند [[آسمانها]] و [[زمین]] را به حق [[آفریده]] است. بدین معنا که به حکمتی آن را از عدم به وجود آورده است، نه از روی [[بیهودگی]] که هیچ فایدهای در آن نباشد<ref>التبیان، ج۸، ص۲۰۳.</ref>. فخرالدین طریحی، نام [[الحق]] را نزدیکترین نام به [[الله]] دانسته است از آن روی که بر ذات دائم و ثابت و [[واجب]] دلالت دارد<ref>مجمع البحرین، ج۳، ص۳۵۹.</ref>. حق از صفات ذاتی و ثبوتی خداوند است. | |||
[[متکلمان]] و [[فیلسوفان]] بر اساس نام حق، مفاهیم وجود، [[وجوب]] وجود و ممکن الوجود را تعریف نمودهاند. [[ابوعلی سینا]] مینویسد: از حق، وجود عینی و هستی دائم فهمیده میشود. بنابراین واجب الوجود همو به خودی خود، حق دائمی است و ممکن الوجود به واسطه دیگری (بغیره) حق است و به خودی خود [[باطل]] است<ref>الشفاء (الالهیات)، ص۴۸.</ref>. [[محمد غزالی]] در تعریف ممکن الوجود مینویسد: هر آنچه به خودی خود ممکن است به واسطه دیگری واجب میشود، پس او از سوی خویش وجودی ندارد، پس باطل است. و از جهت دیگری هستی میگیرد، پس از آن سوی که وجود دریافته، حق است. و از این رو است که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ}}<ref>«هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او» سوره قصص، آیه ۸۸.</ref><ref>المقصد الاسنی، ج۱، ص۱۲۶.</ref>. | |||
مفهوم وجود، مهمترین و محوریترین مفهوم در [[فلسفه مشاء]] است و تعریف وجود با حق گره میخورد و در آثار مهم [[فلسفی]]، فصلی در تعریف [[حق و باطل]] آمده است<ref>الشفاء (الالهیات)، ۴۸؛ الحکمة المتعالیة، ج۱، ص۸۳.</ref>. | |||
توجه به مفهوم حق در متون و استدلالات فلسفی بسیار است. [[ابوعلی سینا]] در [[اثبات]] [[یگانگی]] و عدم جسمانیت [[خداوند]] مینویسد: هر حقی از جهت [[حقیقت]] ذاتی خویش که به واسطه آن [[حق]] شده است، پیوسته، یگانه است و بدان اشاره ([[حسی]]) نمیشود؛ چه رسد بدان موجودی که هرکس حق هستی خویش را بدان یافت است<ref>شرح الاشارات، ج۳، ص۱۰.</ref>. [[حکیم]] [[ملاهادی سبزواری]] در تعریف موجود حق میسراید: {{عربی|ما ذاته بذاته لذاته * موجود الحق العلى صفاته}}<ref>شرح المنظومه، ج۳، ص۵۰۲.</ref>. «آن کس که هستی وی به خودی خود و برای خود او است، موجود حق است که ویژگیهایش [[برتر]] است». [[علامه طباطبایی]] مینویسد: [[حق و باطل]] دو مفهوم مقابلاند، [[حق]] ذات ثابت است و [[باطل]] آن است که ذات ثابتی ندارد. و آنچه که به اصالت به خداوند منسوب باشد، حق است. همان گونه که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«حق از آن پروردگار توست» سوره آل عمران، آیه ۶۰.</ref> و اما باطل از آن روی که باطل است به او نسبت داده نمیشود. در هستی چیزی نیست مگر آنکه آمیختهای از بطلان در آن باشد؛ مگر خداوند که او حق است که بطلانی در آن آمیخته شده و بدان راه ندارد<ref>المیزان، ج۱۴، ص۱۳۹.</ref>. | |||
به [[پیروی]] از [[فلسفه]] در [[عرفان]] نظری نیز، حق به معنای وجود شمرده شده است. [[ابن عربی]] مینویسد: حق، عین وجود است و [[آفرینش]] آن را [[مقید]] ساخته است، پس [[آفریدگان]] را قیدزنندهای قید زده است. بنابراین هر فرمانی به او و برای او است. و حق فرمانفرما جز به حق [[فرمان]] نمیدهد. و تنها حق (خداوند)، به حق، این نام دارد؛ زیرا که وی به خودی خود همواره هستی دارد<ref>الفتوحات، ج۷، ص۹.</ref>. به بیان [[ابن عربی]]، خداوند از آن روی حق نام دارد که آفریدگان، هستی خویش را به واسطه حقی از خداوند [[طلب]] کردهاند. خداوند [[رحمت]] را بر خود قرار داده است: {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}}<ref>«پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref>. پس [[خداوند]] خود حقی را بر خود قرار داده است و از این جهت اعیان موجودات [[مظهر]] استحقاقی پروردگارند<ref>الفتوحات، ج۳، ص۸۵.</ref>. | |||
بین [[فیلسوفان]] و بیشتر [[عارفان]]، خداوند به نام [[حق]] خوانده میشود. [[ابوالقاسم قشیری]]، دلیل این [[سنت]] را چنین میداند که در گام نخست، [[آدمی]]، خداوند را به آثار و افعالش میشناسد و در گام بعدی، خداوند را به صفاتش میشناسد و در آخرین مرحله، خداوند را به ذاتش خواهد [[شناخت]] و از این روی [[خدا]] را به نام حق میخواند<ref>شرح الاسماء الحسنی، قشیری، ج۱، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[محمد سلطانی|سلطانی، محمد]]، [[حق - سلطانی (مقاله)|مقاله «حق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 640 -642.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۹۰: | خط ۲۲۳: | ||
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']] | # [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']] | ||
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']] | # [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']] | ||
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد سلطانی|سلطانی، محمد]]، [[حق - سلطانی (مقاله)|مقاله «حق»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||