پرش به محتوا

بنی‌عبدالقیس: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:


== عبدالقیس و قیام‌های [[ضد]] [[اموی]] ==
== عبدالقیس و قیام‌های [[ضد]] [[اموی]] ==
جریان واقعه [[قیام امام حسین]]{{ع}} عرصه ای برای نقش آفرینی [[قوم]] بنی عبدالقیس در هر دو [[جبهه]] [[حق و باطل]] بود. [[امام حسین]]{{ع}} پیش از حرکت به سوی [[کربلا]] نامه‌هایی به سران قبایل بصره از جمله منذر بن جارود عبدی –بزرگ بنی عبدالقیس- نوشت و آنان را از [[قیام]] خود با خبر کرد<ref>محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، ص۳۵۷؛ ابن‌اعثم الکوفی، الفتوح، ج ۵، ص۳۷.</ref> اما منذر با این [[گمان]] که این امر، [[خدعه]] [[عبیدالله بن زیاد]] برای [[امتحان]] اوست، وی را از موضوع با خبر کرد.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، ص۳۵۷؛ خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۱، ص۱۹۹.</ref> عبیدالله نیز بی‌درنگ، فرستاده امام{{ع}} را به حضور‌طلبیده، او را گردن زد.<ref> ابن‌اعثم، الفتوح، ج ۵، ص۳۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۷۸.</ref> در عرصه میدانی [[کربلا]] نیز، [[شاهد]] حضور مردانی از این [[قوم]] هستیم که پس از اطلاع از [[قیام]] [[سید]] و [[سالار شهیدان]]{{ع}}، به انحاء مختلف خود را به [[سپاه]] [[حضرت]] رسانده بودند. [[ادهم]] بن [[امیّه]] [[عبدی]]<ref> المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰.</ref> –از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} ساکن در [[بصره]]<ref> النمازی الشاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۳۳.</ref>-، [[سالم غلام عامر بن مسلم]] عبدی،<ref> السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۹۱.</ref> [[سیف بن مالک عبدی]]،<ref> ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۳؛ حمید بن احمد المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰.</ref> [[عامر بن مسلم عبدی بصری]]،<ref> المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰.</ref> [[یزید بن ثبیط]](ثبیت- نبیت) عبدی<ref> السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، صص۱۹۰-۱۹۲.</ref> و پسرانش عبدالله <ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۵۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱</ref> و عبیدالله<ref> المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۳.</ref> نام هفت [[شهید]] از [[مردم]] [[عبدالقیس]] در [[حادثه عاشورا]] است که منابع نام ایشان را در خود به ثبت رسانده‌اند.<ref> دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقر العلوم{{ع}}، دانشنامه امام حسین{{ع}}، مدخل یاران امام حسین{{ع}}.</ref> در کنار این گروه، عده ای هم از این قوم در [[تقابل]] با [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} در جمع سپاه [[کوفیان]] حاضر شدند و با سید و سالار شهیدان{{ع}} جنگیدند که [[رجاء]] بن [[منقذ]] عبدی-از تازندگان اسب بر [[پیکر امام حسین]]{{ع}}-،<ref> سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۳۵؛ ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ص۷۸.</ref> [[رضی]] بن منقذ عبدی<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۱؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۲.</ref> و چهره معروف قتله کربلا [[مرة]] بن مُنقذ عبدی - [[قاتل]] علی‌اکبر{{ع}} -<ref> شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۶؛ خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۲، ص۳۱؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.</ref> نمونه ای از این افرادند.<ref>ر. ک. دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقر العلوم{{ع}}، دانشنامه امام حسین{{ع}}، مدخل قاتلان امام حسین{{ع}}.</ref>
جریان واقعه [[قیام امام حسین]]{{ع}} عرصه‌ای برای نقش آفرینی [[قوم]] بنی عبدالقیس در هر دو [[جبهه]] [[حق و باطل]] بود. [[امام حسین]]{{ع}} پیش از حرکت به سوی [[کربلا]] نامه‌هایی به سران قبایل بصره از جمله [[منذر بن جارود عبدی]] – بزرگ بنی عبدالقیس - نوشت و آنان را از [[قیام]] خود با خبر کرد<ref>محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، ص۳۵۷؛ ابن‌اعثم الکوفی، الفتوح، ج ۵، ص۳۷.</ref> اما منذر با این [[گمان]] که این امر، [[خدعه]] [[عبیدالله بن زیاد]] برای [[امتحان]] اوست، وی را از موضوع با خبر کرد.<ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۵، ص۳۵۷؛ خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۱، ص۱۹۹.</ref> عبیدالله نیز بی‌درنگ، فرستاده امام{{ع}} را به حضور‌ طلبیده، او را گردن زد.<ref> ابن‌اعثم، الفتوح، ج ۵، ص۳۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۷۸.</ref> در عرصه میدانی [[کربلا]] نیز، [[شاهد]] حضور مردانی از این [[قوم]] هستیم که پس از اطلاع از [[قیام]] [[سید]] و [[سالار شهیدان]]{{ع}}، به انحاء مختلف خود را به [[سپاه]] [[حضرت]] رسانده بودند. [[ادهم بن امیه عبدی]]<ref> المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰.</ref> –از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} ساکن در [[بصره]]<ref> النمازی الشاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۳۳.</ref>-، [[سالم غلام عامر بن مسلم عبدی]]،<ref> السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، ص۱۹۱.</ref> [[سیف بن مالک عبدی]]،<ref> ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۳؛ حمید بن احمد المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰.</ref> [[عامر بن مسلم عبدی بصری]]،<ref> المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰.</ref> [[یزید بن ثبیط]](ثبیت- نبیت) عبدی<ref> السماوی، ابصار العین فی انصار الحسین{{ع}}، صص۱۹۰-۱۹۲.</ref> و پسرانش عبدالله <ref> محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۳۵۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱</ref> و عبیدالله<ref> المحلی، الحدائق الوردیه فی مناقب الائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۱۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۳.</ref> نام هفت [[شهید]] از [[مردم]] [[عبدالقیس]] در [[حادثه عاشورا]] است که منابع نام ایشان را در خود به ثبت رسانده‌اند.<ref> دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقر العلوم{{ع}}، دانشنامه امام حسین{{ع}}، مدخل یاران امام حسین{{ع}}.</ref> در کنار این گروه، عده‌ای هم از این قوم در [[تقابل]] با [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} در جمع سپاه [[کوفیان]] حاضر شدند و با سید و سالار شهیدان{{ع}} جنگیدند که [[رجاء بن منقذ عبدی]] - از تازندگان اسب بر [[پیکر امام حسین]]{{ع}}-،<ref> سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۳۵؛ ابن‌نما حلی، مثیر الاحزان، ص۷۸.</ref> [[رضی بن منقذ عبدی]]<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۹۱؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۳۲.</ref> و چهره معروف قتله کربلا [[مرة بن منقذ عبدی]] - [[قاتل]] علی‌ اکبر{{ع}} -<ref> شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۰۶؛ خوارزمی، مقتل الحسین{{ع}}، ج۲، ص۳۱؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۱۵.</ref> نمونه‌ای از این افرادند.<ref>ر. ک. دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقر العلوم{{ع}}، دانشنامه امام حسین{{ع}}، مدخل قاتلان امام حسین{{ع}}.</ref>
در [[قیام توابین]] نیز [[عبدالقیس]] حضوری در خور توجه داشتند. از جمله افراد حاضر در این واقعه، أبو [[جویریه]] [[عبدی]] بود که پس از پایان معرکه [[عین الورده]]، با هفتاد تن از یارانش به [[کوفه]] بازگشت.<ref> امین، أعیان الشیعه، ج۲، ص۳۱۸.</ref> [[مثنی]] بن [[مخربه عبدی]] هم از جمله کسانی بود که در این [[قیام]] شرکت کرده بود و از [[نبرد عین الورده]] [[جان]] سالم [[بدر]] برده بود.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ترجمه، ج۶، ص۶۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۴، ص۲۴۴.</ref> حضور در [[قیام مختار]] نیز از دیگر جلوه‌های حضور عبدالقیس در عرصه‌های [[اجتماعی]] و جنبش‌های [[سیاسی]] – نظامی سده نخست [[هجری]] است. پس از [[شکست]] قیام توابین و آغاز قیام مختار، مثنی بن مخربه عبدی به مختار[[دست]] [[بیعت]] داد. مختار او را [[مأمور]] [[تبلیغ]] میان قبیله‌اش (عبدالقیس) و سایر [[قبایل]] [[بصره]] کرد. مثنی به بصره رفت و [[مردم]] [[شهر]] را به بیعت با مختار فرا خواند. جمعی به [[دعوت]] او پاسخ گفتند و او جهت [[نبرد]] با [[حارث]] بن ابی [[ربیعه]] موسوم به قباع –عامل [[ابن زبیر]] در بصره- سپاهی را فراهم آورد. قباع، عباد بن [[حصین]] و [[قیس بن هیثم]] را با سپاهی به مقابله او فرستاد. مثنی شکست خورد و به [[قوم]] خود عبدالقیس [[پناه]] برد. [[سپاه]] [[زبیری]] عازم مقابله با مثنی گردید اما با [[تهدید]] زیاد بن [[عمرو]] عتکی (عنکبی) عقب نشستند. با [[مصالحه]] دو طرف، مثنی از [[شهر]] خارج و به کوفه رفت و به مختار پیوست.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۶۶-۶۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۴-۲۴۶.</ref> در مقابل این گروه از عبقسی‌ها، جماعتی دیگر از ایشان به [[حمایت]] از زبیریان برخاستند. [[مصعب بن زبیر]] به هنگام مقابله با [[قیام مختار]]، سپاهی مرکب از [[قبایل]] [[تمیم]]، [[بکر بن وائل]]، [[ازد]]، [[عبدالقیس]]، [[کنده]]، [[مذحج]] و فراریان [[کوفه]] فراهم آورد و سوی کوفه حرکت کرد.<ref> ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۳۱۸.</ref> او در مواجهه با [[سپاه]] مختار، [[فرماندهان]] خود را برگزید و مالک بن منذر را بر [[قبیله عبدالقیس]] [[فرماندهی]] داد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۹۵.</ref> مختار هم پس از [[شکست]] در مذار و کشته شدن [[عبدالله بن کامل شاکری]] و بسیاری دیگر،<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref> در «[[حروراء]]» اردو زد<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۹۶.</ref> و برای مقابله با هر یک از پنج [[قبیله]] [[بصری]]، یک تن از افراد زبده خود را فرماندهی داد و [[عبدالرحمن]] بن [[شریح]] [[همدانی]] را [[مأمور]] مقابله با عبدالقیس کرد.<ref> محمد بن جریر طبری تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۹۹-۱۰۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۸-۲۵۹.</ref> آنان در جنگ‌های مهلب بن ابی صفره –عامل [[ابن زبیر]]- در سالهای ۶۵، ۶۶ و ۷۷ [[هجری]] همراه وی بودند و [[میسره]] سپاه وی را تشکیل می‌‌دادند.<ref> عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب،ج۲، ص۷۲۷.</ref>عبدالقیس همچنین، علاوه بر حضور در این [[قیامها]]، با شرکت در جنبشهای [[سیاسی]]- نظامی) اعم از [[شیعی]] و غیر شیعی) نظیر: خیزش بردگان زنگی، [[شورشهای خوارج]]، امرای جنابی [[بحرین]]، در سرزمین‌های پیرامونی خلیج [[فارس]]، [[قدرت]] خود را به رخ قبایل جریانهای [[فکری]]- سیاسی مخالف کشیدند. این وسعت حضور در عرصه‌های گوناگون سیاسی - [[دینی]]، سبب شد [[شیخ مفید]] در [[الارشاد]]،<ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه، ص۳۳۳.</ref> نصربن مزاحم منقری در [[پیکار]] [[صفین]]<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ترجمه، ص۳۲۷، ۴۰۳، ۴۹۷.</ref> و ابن شبه نمیری در [[تاریخ]] [[مدینه منوره]]<ref> ابن شبه، تاریخ مدینه منوره، ص۵۲۳.</ref> بعضی از [[رجال]] قبیله عبدالقیس را [[حجت]] دانسته و [[احادیث]] و روایت‌هایی از زبان ایشان نقل کنند.<ref> بهادر قیم، مسعود و لی زاده، نقش و عملکرد قبیله عبدالقیس در روند تحولات سیاسی جهان اسلام، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref>


ویژگی‌ها و اوصاف [[عبدالقیس]]
در [[قیام توابین]] نیز [[عبدالقیس]] حضوری در خور توجه داشتند. از جمله افراد حاضر در این واقعه، [[ابو جویریه عبدی]] بود که پس از پایان معرکه [[عین الورده]]، با هفتاد تن از یارانش به [[کوفه]] بازگشت.<ref> امین، أعیان الشیعه، ج۲، ص۳۱۸.</ref> [[مثنی بن مخربه عبدی]] هم از جمله کسانی بود که در این [[قیام]] شرکت کرده بود و از [[نبرد عین الورده]] [[جان]] سالم [[بدر]] برده بود.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ترجمه، ج۶، ص۶۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه، ج۴، ص۲۴۴.</ref> حضور در [[قیام مختار]] نیز از دیگر جلوه‌های حضور عبدالقیس در عرصه‌های [[اجتماعی]] و جنبش‌های [[سیاسی]] – نظامی سده نخست [[هجری]] است. پس از [[شکست]] قیام توابین و آغاز قیام مختار، مثنی بن مخربه عبدی به مختار [[دست]] [[بیعت]] داد. مختار او را [[مأمور]] [[تبلیغ]] میان قبیله‌اش (عبدالقیس) و سایر [[قبایل]] [[بصره]] کرد. مثنی به بصره رفت و [[مردم]] [[شهر]] را به بیعت با مختار فرا خواند. جمعی به [[دعوت]] او پاسخ گفتند و او جهت [[نبرد]] با [[حارث بن ابی ربیعه]] موسوم به قباع –عامل [[ابن زبیر]] در بصره- سپاهی را فراهم آورد. قباع، [[عباد بن حصین]] و [[قیس بن هیثم]] را با سپاهی به مقابله او فرستاد. مثنی شکست خورد و به [[قوم]] خود عبدالقیس [[پناه]] برد. [[سپاه]] [[زبیری]] عازم مقابله با مثنی گردید اما با [[تهدید]] [[زیاد بن عمرو عتکی]] (عنکبی) عقب نشستند. با [[مصالحه]] دو طرف، مثنی از [[شهر]] خارج و به کوفه رفت و به مختار پیوست.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۶۶-۶۸؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۴-۲۴۶.</ref> در مقابل این گروه از عبقسی‌ها، جماعتی دیگر از ایشان به [[حمایت]] از زبیریان برخاستند. [[مصعب بن زبیر]] به هنگام مقابله با [[قیام مختار]]، سپاهی مرکب از [[قبایل]] [[تمیم]]، [[بکر بن وائل]]، [[ازد]]، [[عبدالقیس]]، [[کنده]]، [[مذحج]] و فراریان [[کوفه]] فراهم آورد و سوی کوفه حرکت کرد.<ref> ابن اعثم، الفتوح، ج۳، ص۳۱۸.</ref> او در مواجهه با [[سپاه]] مختار، [[فرماندهان]] خود را برگزید و مالک بن منذر را بر [[قبیله عبدالقیس]] [[فرماندهی]] داد.<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۹۵.</ref> مختار هم پس از [[شکست]] در مذار و کشته شدن [[عبدالله بن کامل شاکری]] و بسیاری دیگر،<ref> بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۳-۲۵۴.</ref> در «[[حروراء]]» اردو زد<ref> محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۹۶.</ref> و برای مقابله با هر یک از پنج [[قبیله]] [[بصری]]، یک تن از افراد زبده خود را فرماندهی داد و [[عبدالرحمن بن شریح همدانی]] را [[مأمور]] مقابله با عبدالقیس کرد.<ref> محمد بن جریر طبری تاریخ الأمم و الملوک(تاریخ الطبری)، ج۶، ص۹۹-۱۰۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۵۸-۲۵۹.</ref> آنان در جنگ‌های [[مهلب بن ابی صفره]] –عامل [[ابن زبیر]]- در سالهای ۶۵، ۶۶ و ۷۷ [[هجری]] همراه وی بودند و [[میسره]] سپاه وی را تشکیل می‌‌دادند.<ref> عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب،ج۲، ص۷۲۷.</ref>عبدالقیس همچنین، علاوه بر حضور در این [[قیامها]]، با شرکت در جنبش‌های [[سیاسی]]- نظامی اعم از [[شیعی]] و غیر شیعی نظیر: خیزش بردگان زنگی، [[شورشهای خوارج]]، امرای جنابی [[بحرین]]، در سرزمین‌های پیرامونی خلیج فارس، [[قدرت]] خود را به رخ قبایل جریان‌های [[فکری]]- سیاسی مخالف کشیدند. این وسعت حضور در عرصه‌های گوناگون سیاسی - [[دینی]]، سبب شد [[شیخ مفید]] در [[الارشاد]]، <ref> شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه، ص۳۳۳.</ref> [[نصر بن مزاحم منقری]] در [[پیکار]] [[صفین]]<ref> نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ترجمه، ص۳۲۷، ۴۰۳، ۴۹۷.</ref> و [[ابن شبه نمیری]] در [[تاریخ]] [[مدینه منوره]]<ref> ابن شبه، تاریخ مدینه منوره، ص۵۲۳.</ref> بعضی از [[رجال]] قبیله عبدالقیس را [[حجت]] دانسته و [[احادیث]] و روایت‌هایی از زبان ایشان نقل کنند.<ref> بهادر قیم، مسعود و لی زاده، نقش و عملکرد قبیله عبدالقیس در روند تحولات سیاسی جهان اسلام، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref>
 
== ویژگی‌ها و اوصاف [[عبدالقیس]] ==
بنی عبدالقیس أشعر قبائل و خطیب‌ترین آنان بودند<ref> ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۷۸۵.</ref> که از مشهورترین این شعرا می‌‌توان از المثقب [[عائذ]] بن محصن [[عبدی]]،<ref>زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۳۹؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۹۳.</ref> الممزق شأس بن [[نهار]] عبدی<ref> سمعانی، الانساب، ج۱۳، ص۱۷۴.</ref> و... و از جمله خطبای معروفشان به [[زید بن صوحان]] و برادرانش [[سیحان]] و [[صعصعه]]،<ref>ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۷۸۹.</ref> صحار بن عباس<ref> ابن قتیبه، المعارف، ص۳۹۹.</ref> و [[مصقلة]] بن رقبه<ref> ابن قتیبه، المعارف، ص۴۰۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۲، ص۳۲.</ref> که بدین امر، در [[عرب]] مثل شده بود،<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۷.</ref> نام برد. [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]] شش [[خصلت]] برای این [[قوم]] برشمرده شده که [[اعراب]] دیگر فاقد آن بودند و آن این که: مهمان نوازترین، ([[جارود]] و فرزندانش) شجاعترین، ([[حکیم بن جبله]]) [[عابدترین]]، ([[هرم بن حیان]]) [[بخشنده]] ترین، (عبد الله بن سوار بن [[همام]]) خطیب‌ترین (مصقلة بن رقبه) و بهترین راهنمای عرب از این قوم بودند.<ref> شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۶-۵۷.</ref>  
بنی عبدالقیس أشعر قبائل و خطیب‌ترین آنان بودند<ref> ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۷۸۵.</ref> که از مشهورترین این شعرا می‌‌توان از المثقب [[عائذ]] بن محصن [[عبدی]]،<ref>زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۳۹؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۹۳.</ref> الممزق شأس بن [[نهار]] عبدی<ref> سمعانی، الانساب، ج۱۳، ص۱۷۴.</ref> و... و از جمله خطبای معروفشان به [[زید بن صوحان]] و برادرانش [[سیحان]] و [[صعصعه]]،<ref>ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۷۸۹.</ref> صحار بن عباس<ref> ابن قتیبه، المعارف، ص۳۹۹.</ref> و [[مصقلة]] بن رقبه<ref> ابن قتیبه، المعارف، ص۴۰۴؛ زبیدی، تاج العروس، ج۲، ص۳۲.</ref> که بدین امر، در [[عرب]] مثل شده بود،<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۷.</ref> نام برد. [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]] شش [[خصلت]] برای این [[قوم]] برشمرده شده که [[اعراب]] دیگر فاقد آن بودند و آن این که: مهمان نوازترین، ([[جارود]] و فرزندانش) شجاعترین، ([[حکیم بن جبله]]) [[عابدترین]]، ([[هرم بن حیان]]) [[بخشنده]] ترین، (عبد الله بن سوار بن [[همام]]) خطیب‌ترین (مصقلة بن رقبه) و بهترین راهنمای عرب از این قوم بودند.<ref> شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۶-۵۷.</ref>  
بنی عبدالقیس از قدیم الایام به تشیع‌اش شناخته می‌‌شدند. [[ابن قتیبه]] در المعارف در ذیل ترجمه صحار عبدی آورده است: «وکان عثمانیاً وکانت [[عبد القیس]] تتشیَّع فخالفها».<ref> ابن قتیبه، المعارف، ص۳۳۹، ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۷۸۵</ref> [[مردم]] این [[قبیله]] محل [[اعتماد]] [[اهل بیت]]{{ع}} بودند چندان که علی{{ع}} به هنگام بازگرداندن [[عایشه]] به [[مدینه]] (پس از [[واقعه جمل]])، عبدالقیس را خطاب قرار داد تا چند تن از [[بهترین زنان]] خود را حاضر کنند و آنان نیز چنین کردند و بیست یا چهل تن از ایشان را نزد [[حضرت]] حاضر کردند. پس به دستور ایشان، آنان با [[پوشیدن]] [[عمامه]] و [[شمشیر]]، عایشه را تا مدینه [[همراهی]] نمودند.<ref> شیخ مفید، الکافئة فی رد توبة الخاطئه، ص۱۳. نیز ر. ک. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۸۲</ref> همچنین، [[عبدالقیس]] در بسیاری از [[روایات]] [[نبی خاتم]]{{صل}} و سلاله پاکش{{ع}} مورد [[ستایش]] قرار گرفتند و از ایشان با تعابیری نظیر «خیر [[أهل]] [[مشرق]]»<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۹۸.</ref> و «[[عبد القیس]] [[خیر]] [[ربیعه]]»<ref> در روایاتی از پیامبر{{صل}} (الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۷، ص۱۴۹) و نیز امیرالمؤمنین{{ع}} و امام حسین{{ع}} (مجلسی، بحار الانوار، ج۶۵، ص۸۸) با تعابیر مشابهی از بنوعبدالقیس به عنوان «بهترین ربیعه» یاد شده است.</ref> یاد شده است. از [[امام رضا]]{{ع}} هم به نقل از اجداد طاهرینش نقل شده که [[رسول خدا]]{{صل}} چهار [[قبیله]]: [[انصار]]، عبدالقیس، أسلم و [[بنی تمیم]] را [[دوست]] داشت.<ref>شیخ مفید، الخصال، ص۲۸۸.</ref>-<ref> علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ج۳، ص۲۲-۲۶.</ref>
بنی عبدالقیس از قدیم الایام به تشیع‌اش شناخته می‌‌شدند. [[ابن قتیبه]] در المعارف در ذیل ترجمه صحار عبدی آورده است: «وکان عثمانیاً وکانت [[عبد القیس]] تتشیَّع فخالفها».<ref> ابن قتیبه، المعارف، ص۳۳۹، ثقفی کوفی، الغارات، ج۲، ص۷۸۵</ref> [[مردم]] این [[قبیله]] محل [[اعتماد]] [[اهل بیت]]{{ع}} بودند چندان که علی{{ع}} به هنگام بازگرداندن [[عایشه]] به [[مدینه]] (پس از [[واقعه جمل]])، عبدالقیس را خطاب قرار داد تا چند تن از [[بهترین زنان]] خود را حاضر کنند و آنان نیز چنین کردند و بیست یا چهل تن از ایشان را نزد [[حضرت]] حاضر کردند. پس به دستور ایشان، آنان با [[پوشیدن]] [[عمامه]] و [[شمشیر]]، عایشه را تا مدینه [[همراهی]] نمودند.<ref> شیخ مفید، الکافئة فی رد توبة الخاطئه، ص۱۳. نیز ر. ک. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۸۲</ref> همچنین، [[عبدالقیس]] در بسیاری از [[روایات]] [[نبی خاتم]]{{صل}} و سلاله پاکش{{ع}} مورد [[ستایش]] قرار گرفتند و از ایشان با تعابیری نظیر «خیر [[أهل]] [[مشرق]]»<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۹۸.</ref> و «[[عبد القیس]] [[خیر]] [[ربیعه]]»<ref> در روایاتی از پیامبر{{صل}} (الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۷، ص۱۴۹) و نیز امیرالمؤمنین{{ع}} و امام حسین{{ع}} (مجلسی، بحار الانوار، ج۶۵، ص۸۸) با تعابیر مشابهی از بنوعبدالقیس به عنوان «بهترین ربیعه» یاد شده است.</ref> یاد شده است. از [[امام رضا]]{{ع}} هم به نقل از اجداد طاهرینش نقل شده که [[رسول خدا]]{{صل}} چهار [[قبیله]]: [[انصار]]، عبدالقیس، أسلم و [[بنی تمیم]] را [[دوست]] داشت.<ref>شیخ مفید، الخصال، ص۲۸۸.</ref>-<ref> علی کورانی عاملی، سلسلة القبائل العربیة فی العراق، ج۳، ص۲۲-۲۶.</ref>
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش