پرش به محتوا

اثبات عصمت امام در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
هر چند واژه [[عصمت]] و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است اما می‌توان از برخی [[آیات]] معنای [[مصونیت انبیا]] و [[ائمه]] از [[ارتکاب گناهان]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] است. عصمت به معنای مصونیت [[امامان معصوم]] را می‌توان از دلالت برخی آیات استفاده نمود. این آیات به دو بخش کلی قابل تقسیم هستند:
هر چند واژه [[عصمت]] و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است اما می‌توان از برخی [[آیات]] معنای [[مصونیت انبیا]] و [[ائمه]] از [[ارتکاب گناهان]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] است. عصمت به معنای مصونیت [[امامان معصوم]] را می‌توان از دلالت برخی آیات استفاده نمود. این آیات به دو بخش کلی قابل تقسیم هستند:
دسته اول آیاتی هستند که به نوعی دلالت بر [[عصمت پیامبر اکرم]] می‌‌کنند که خود به چهار دسته کلی آیاتی که خبر از دوری [[حضرت]] از [[هوای نفس]] و [[گمراهی]] می‌‌دهند، آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت می‌‌کنند، آیاتی که آن حضرت را الگوی نیکوی همگان معرفی می‌‌کنند و آیاتی که بر عدم [[فراموشی]] آن حضرت تاکید می‌‌کنند قابل تقسیم هستند. این آیات این آیات به ضمیمه [[حدیث نبوی]] [[منزلت]]، بر عصمت امامان معصوم که [[جانشینان پیامبر]] [[اکرم]] هستند دلالت می‌کنند دسته دوم آیاتی هستند که دلالت بر [[عصمت رسول خدا]] و اوصیای ایشان می‌‌نمایند آیات [[تطهیر]]، [[ابتلا]]، [[صادقین]] و [[اولی الامر]] در زمره این آیاتند.
دسته اول آیاتی هستند که به نوعی دلالت بر [[عصمت پیامبر اکرم]] می‌‌کنند که خود به چهار دسته کلی آیاتی که خبر از دوری [[حضرت]] از [[هوای نفس]] و [[گمراهی]] می‌‌دهند، آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت می‌‌کنند، آیاتی که آن حضرت را الگوی نیکوی همگان معرفی می‌‌کنند و آیاتی که بر عدم [[فراموشی]] آن حضرت تاکید می‌‌کنند قابل تقسیم هستند. این آیات این آیات به ضمیمه [[حدیث نبوی]] [[منزلت]]، بر عصمت امامان معصوم که [[جانشینان پیامبر]] [[اکرم]] هستند دلالت می‌کنند دسته دوم آیاتی هستند که دلالت بر [[عصمت رسول خدا]] و اوصیای ایشان می‌‌نمایند آیات [[تطهیر]]، [[ابتلا]]، [[صادقین]] و [[اولی الامر]] در زمره این آیاتند.
==مقدمه==
بر اساس بخشی از [[آیه ۳۳‌ سوره احزاب]] که به [[آیه تطهیر]] [[شهرت]] یافته، [[اراده]] تخلف‌ناپذیر [[خداوند]] بر این تعلق گرفته است که هرگونه [[پلیدی]] را از [[اهل‌بیت]] بزداید و آنان را به طور کامل [[پاک]] و [[پاکیزه]] گرداند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. [[دانشمندان شیعه]] این [[فضیلت]] را برابر با [[عصمت]] می‌دانند. چنین برداشتی از [[آیه]] با توجه به نکات ذیل [[تأیید]] می‌گردد:
'''۱. [[اراده تکوینی]] [[خدا]] بر [[تطهیر]] [[اهل‌ بیت]] از هرگونه [[پلیدی]]:''' بی‌تردید، [[اراده]] در [[آیۀ تطهیر]]، [[تکوینی]] است؛ نه [[تشریعی]]، زیرا ارادۀ [[تشریعی]] [[خداوند]] به [[تطهیر]] همه [[مؤمنان]] تعلق گرفته است: {{متن قرآن|وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ}}<ref>«بلكه مى‏ خواهد كه شما را پاكيزه سازد» سوره مائده، آیه ۶.</ref> و برای کسی فضیلتی به ارمغان نمی‌آورد، در حالی که این [[آیه]] ویژه [[اهل‌بیت]]{{ع}} است و به اعتراف همگان آنان را در جایگاهی بس والا می‌نشاند<ref>تلخیص الشافی، ج‌۲، ص‌۲۵۰، ۲۵۳؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص۵۶۰‌؛ المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۱۲‌ـ‌۳۱۳.</ref>. البته ناگفته نماند ارادۀ [[تکوینی]] [[خداوند]] در طول ارادۀ [[انسان]]‌هاست و با آن منافاتی ندارد. در نتیجه [[پیام]] [[آیه]] این است که [[خداوند]] با [[اراده تکوینی]] تخلف‌ناپذیر خود هرگونه [[پلیدی]] را از [[اهل‌بیت]] زدوده و آنان را [[پاک]] و مطهّر ساخته است، چنانکه برخی از [[راویان]] و [[مفسران]] [[اهل‌سنت]]، در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] این [[حدیث]] را از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} گزارش کرده‌اند که من و اهل‌بیتم از همه [[گناهان]] [[پاکیزه]] و مبرا هستیم<ref>دلائل النبوه، ج‌۱، ص‌۱۷۱؛ الدرالمنثور، ج‌۶‌، ص‌۶۰۶‌؛ فتح‌القدیر، ج‌۴، ص‌۲۸۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|اهل بیت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>
بارزترین ویژگی [[اهل بیت]] به معنای أخصّ آن، [[عصمت]] است. این ویژگی از [[آیه تطهیر]] به روشنی به دست می‌آید، زیرا در این [[آیه]] از [[اهل بیت]] به عنوان کسانی یاد شده است که [[خداوند]] [[اراده]] کرده است هرگونه [[پلیدی]] را از آنان دور سازد. بر همین اساس، [[حدیث ثقلین]] که از [[احادیث متواتر]] است و در [[سند]] آن تردیدی وجود ندارد<ref>نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، جلد ۱.</ref> بر [[عصمت]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} "به معنای اخصّ آن" دلالت می‌کند، زیرا در این [[حدیث]]، [[اهل بیت]] به عنوان [[ثقل اصغر]] در کنار [[قرآن]] که [[ثقل اکبر]] است قرار گرفته و دو [[میراث]] گران بهای [[پیامبر]]{{صل}} به شمار آمده که از یکدیگر جدا نخواهند شد و اگر [[مسلمانان]] به آن دو [[تمسک]] جویند [[گمراه]] نخواهند شد. بدون [[شک]]، [[قرآن کریم]] [[کلام خداوند]] است و هیچ گونه [[خطا]] و [[انحرافی]] در آن راه ندارد: {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref>، بنابراین، [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} نیز که در کنار [[قرآن]] قرار گرفته و [[تمسک]] به آن مانع [[گمراه]] شدن [[انسان]] است، هیچ گونه [[خطا]] و [[انحرافی]] در آن راه نخواهد داشت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
'''۲. [[سازگاری]] "اِذهاب [[رجس]]" و "[[تطهیر]]" با [[عصمت]]:''' برخی از کسانی که [[آیه تطهیر]] را [[دلیل]] بر [[عصمت اهل‌بیت]] نمی‌دانند، بر این نکته پای می‌فشارند که [[پاک]] ساختن از پلیدی‌ها "[[تطهیر]]" و زدودن آلودگی‌ها "اِذهاب [[رجس]]" نه تنها [[گواه]] بر [[عصمت اهل‌بیت]] نیست، بلکه نشان آن است که آنان نیز، همچون دیگران، از [[آلوده]] شدن به [[گناه]] ایمنی ندارند، زیرا اذهاب و [[تطهیر]] درباره «رفع» پلیدی‌های موجود به کار می‌رود؛ نه "دفع" آنچه هنوز تحقق نیافته‌است<ref>روح المعانی، مج‌۱۲، ج‌۲۲، ص‌۱۸.</ref>، در حالی که دامنه کاربرد این واژه، فراتر از رفع آلودگی‌های موجود است و دفع پلیدی‌های تحقق نیافته را نیز در برمی‌گیرد.
[[شیخ مفید]] برای توضیح معنای اذهاب از یکی از مترادف‌های آن کمک می‌گیرد که در قالب [[دعا]] چنین به کار می‌رود: "[[خداوند]] هر گونه ناگواری را از شما دور گرداند". روشن است مقصود گوینده تنها بر طرف شدن گرفتاری‌های موجود نیست، بلکه می‌خواهد از آغاز، گَرد [[بلا]] بر او ننشیند<ref>سلسله مؤلفات، ج‌۶‌، ص‌۲۷؛ «المسائل العکبریه»؛ منشور جاوید، ج‌۵‌، ص‌۲۹۳‌ـ‌۲۹۴.</ref>. چگونگی کاربرد این واژه در [[روایات]] نیز شاهدی گویا بر مدعاست، چنانکه [[پیامبر ‌اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ‏ أَطْعَمَ‏ أَخَاهُ‏ حَلَاوَةً أَذْهَبَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُ‏ مَرَارَةَ الْمَوْت‏‏‏‏}}<ref>هرکس کام برادر مؤمن خود را شیرین سازد خداوند تلخی مرگ را از وی دور گرداند؛ بحارالانوار، ج‌۱۸، ص‌۱۶؛ ج‌۲۳، ص‌۱۱۶؛ ج‌۴۷، ص‌۱۳۳؛ ج‌۶۳‌، ص‌۳۹۷؛ ج‌۷۲، ص‌۴۵۶.</ref>. واضح است منظور از این سخن آن نیست که ابتدا تلخی [[مرگ]] را به وی می‌چشاند و سپس آن را برطرف می‌سازد، بلکه مقصود این است که از ابتدا [[مرگ]] برای چنین شخصی گوارا خواهد بود<ref>ر.ک: [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[اهل بیت - یوسفیان (مقاله)|اهل بیت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۷۶ - ۹۵.</ref>.
==[[عصمت]] [[اهل بیت]] در [[آیه تطهیر]]==
مقصود از [[اهل بیت]] در [[آیه تطهیر]] [[پیامبر]]{{صل}}، [[امام علی|امیرمؤمنان]]، [[فاطمه زهرا]]، [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} می‌باشد. اینک بحث درباره دلالت [[آیه]] بر [[عصمت]] [[اهل بیت]] از [[خطا]] و [[گناه]] است. تبیین این مطلب در گرو دو چیز است:
#مقصود از [[رجس]] در [[آیه]] هرگونه [[انحراف]] [[عقیدتی]] یا [[رفتاری]] است.
#[[اراده الهی]] که به زدودن [[رجس]] از [[اهل بیت]] تعلق گرفته، [[اراده تکوینی]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
===مفهوم [[رجس]]===
به گفته [[ابن فارس]]، [[رجس]] در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت می‌کند و به معنای شیء [[پلید]] نیز از همین ریشه است، زیرا [[ناخالص]] است<ref>معجم المقاییس فی اللغه، ص ۴۴۳.</ref>. دیگر لغت‌شناسان نیز [[رجس]] را به [[پلیدی]] یا شیء [[پلید]] معنا کرده‌اند. و بر [[فعل قبیح]]، [[حرام]]، [[عذاب]]، [[کفر]]، [[لعنت]]، [[شک]] و [[غضب]] اطلاق می‌شود<ref>المصباح المنیر، ج۱، ص ۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص ۱۰۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۳۳۰.</ref>.
[[راغب اصفهانی]]، پس از آنکه [[رجس]] را به شیء [[ناپاک]] معنا کرده گفته است: [[رجس]] چهارگونه است:
#[[رجس]] از نظر طبع؛
#[[رجس]] از نظر [[عقل]]؛
#[[رجس]] از نظر [[شرع]]؛
#[[رجس]] از جهات سه گانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و [[کفر]] و [[شرک]] را مصداق نوع دوم دانسته است<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۸۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
واژه [[رجس]] در [[قرآن کریم]] نُه بار به کار رفته و بر [[بت]]، شراب، قمار، مردار، [[خون]]، گوشت خوک، [[عذاب]]، [[نفاق]] و [[کفر]] اطلاق شده است<ref>سوره حج:۳۰؛ سوره مائده:۹۰؛ سوره انعام:۱۴۰؛ سوره اعراف:۷۱؛ سوره توبه:۹۵ و ۱۲۵.</ref>. وجه مشترک موارد یاد شده [[پلیدی]]، ناروایی و ناپسندی است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
در [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است: {{متن حدیث|أَعُوذُ بِكَ‏ مِنَ‏ الرِّجْسِ‏ النِّجْسِ‏}}. [[ابن اثیر]] و [[طریحی]] مقصود از [[رجس]] در این [[حدیث]] را فعل [[حرام]] دانسته است<ref>النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص ۲۰۰؛ مجمع البحرین،ج۴، ص ۷۴.</ref>. [[مفسران]]، [[رجس]] در [[آیه]] را به [[شیطان]]، [[شرک]]، [[بدی]] و [[زشتی]]، [[آلودگی]] و [[گناه]] [[تفسیر]] کرده‌اند<ref>تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۲.</ref>.
حاصل اقوال لغت‌شناسان و [[مفسران]] در معنای [[رجس]] آن است که این واژه در [[آیه]] مورد بحث هرگونه [[پلیدی]] و [[آلودگی]] [[معنوی]] را، خواه [[اعتقادی]] باشد، مانند [[شرک]] و [[کفر]]، یا [[اخلاقی]] باشد، مانند [[نفاق]] و [[حسادت]]، یا [[رفتاری]] باشد، مانند [[دروغگویی]]، [[غیبت]]، [[تهمت]]، دزدی و دیگر کارهای ناروا را شامل می‌شود. بنابراین، [[خداوند]] [[اراده]] کرده است [[اهل بیت]] را از هرگونه [[آلودگی]] [[اعتقادی]]، [[اخلاقی]]، گفتاری و [[رفتاری]] پیراسته سازد. این عمومیت از واژه الرجس به دست می‌آید، زیرا با هیچ گونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
===[[اراده تکوینی]]===
هرگاه [[اراده]] فاعل مختار به انجام کاری توسط خود او تعلق گیرد آن را [[اراده تکوینی]] می‌گویند و هرگاه [[اراده]] او به انجام کاری توسط فاعل مختار دیگری تعلق گیرد آن را [[اراده تشریعی]] می‌نامند. [[اراده تشریعی]] معمولاً در مورد [[خداوند]] به کار می‌رود، ولی به معنایی که بیان شد هر فاعل مختاری را شامل می‌شود. [[اراده تشریعی]] با امر، [[دستور]] یا درخواست همراه است. از [[اراده تکوینی]] با نام‌های [[اراده]] قدری، کونی و خلقی، و از [[اراده تشریعی]] با نام‌های [[اراده]] [[دینی]]، امری و [[شرعی]] نیز یاد شده است<ref>شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۴.</ref>. در [[احادیث]] [[اهل بیت]] از [[اراده تکوینی]] به عنوان [[اراده]] حتمی‌و از [[اراده تشریعی]] به عنوان [[اراده]] عزمی‌ تعبیر شده است:{{متن حدیث|إِنَ‏ لِلَّهِ‏ إِرَادَتَيْنِ‏ وَ مَشِيَّتَيْنِ‏ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ}}<ref>التوحید، باب۲، حدیث۱۸.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
[[اراده تکوینی]]، آخرین جزء علت تامه می‌باشد، یعنی هرگاه همه مقدمات [[تکوینی]] فعل تحقق یافته باشد و [[اراده]] فاعل نیز به آن تعلق بگیرد، تحقق آن فعل حتمی‌و ضروری خواهد بود. البته، [[اراده تکوینی]] [[انسان]]، چه بسا مغلوب عوامل [[قاهر]] و غالب طبیعی و [[غیر طبیعی]] قرار می‌گیرد. در این صورت، نتیجه [[اراده تکوینی]] او این خواهد بود که قوای فعاله خود را به حرکت درمی‌آورد، هر چند فعل تحقق نمی‌یابد. چنین فرضی درباره [[خداوند]] راه ندارد، زیرا [[خداوند]] مقهور و مغلوب هیچ چیز نخواهد شد. بدین جهت، هرگاه [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] به انجام کاری تعلق گیرد آن کار قطعاً تحقق خواهد یافت: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref> فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو می‌گوید: باش! بی‌درنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲ - ۸۳.</ref>. با توجه به نکات و ویژگی‌های موجود در [[آیه تطهیر]] و نیز با توجه به اختصاص [[آیه]] به [[اصحاب کساء]] به دست می‌آید که [[اراده]] در این [[آیه]]، [[تکوینی]] است. بر این اساس، [[پیراستگی]] [[اهل بیت]]{{عم}} از هرگونه [[آلودگی]] و [[انحراف اعتقادی]] و عملی مورد [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] بوده و قطعاً تحقق یافته است، در نتیجه، [[اهل بیت]] "[[اصحاب کساء]]" از [[خطا]] و [[گناه]] معصوم‌اند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
'''نکته‌هایی که از مطالب یاد شده به دست می‌آیند عبارتند از:'''
#به [[شهادت]] بزرگان اهل لغت و [[ادب]] [[عربی]]، کلمه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} بر اختصاص و حصر دلالت می‌کند <ref>القاموس المحیط، ج۴، ص ۱۹۸؛ المطول، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸.</ref>. بر این اساس، مفاد [[آیه]] این است که [[اراده خداوند]] به زدودن [[رجس]] و [[پلیدی]] به [[اهل بیت]] اختصاص یافته است و [[خداوند]] فقط [[طهارت]] آنان از [[پلیدی]] را خواسته است. از طرفی [[اراده تشریعی]] به [[طهارت]] [[بشر]]، همگانی است؛ چنان که در [[فلسفه]] [[تشریع]] [[وضو]]، [[غسل]] و [[تیمم]] فرموده است: {{متن قرآن|يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ‏‏}}<ref>سوره مائده، آیه:۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
#ظاهر [[آیه]] و [[احادیث]] [[شأن نزول]] آن، بیان‌گر [[مدح]] و [[تکریم]] ویژه [[اهل بیت]] است، در حالی که [[اراده تشریعی]] بر [[مدح]] و [[تکریم]] ویژه‌ای دلالت نمی‌کند و اگر در بردارنده [[مدح]] و [[تکریم]] باشد، عمومیت دارد. پس [[اراده]] در [[آیه]] نمی‌تواند به معنای [[اراده تشریعی]] باشد<ref>الشافی فی الامامه، ج۳، ص ۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص ۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
'''گفته شده است:''' همین که در [[شأن]] [[اهل بیت]] آیه‌ای خاص نازل شده و این [[آیه]] تا [[قیامت]] در [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌شود در وجه [[مدح]] و [[تکریم]] ویژه آنان کافی است، بنابراین، دلالت [[آیه]] بر [[مدح]] و [[تکریم]] ویژه [[اهل بیت]] مستلزم این نیست که [[اراده]] در [[آیه]]، [[تکوینی]] باشد، بلکه مفادش این است که آنان مورد [[محبت]] خاص [[خداوند]] می‌باشند، و [[خداوند]] بیش از دیگران به [[پاکی]] و [[طهارت]] آنان اعتنا دارد<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.</ref>. حاصل این وجه آن است که حصر و اختصاص در [[آیه]] اضافی است، نه [[حقیقی]]. مفاد حصر و اختصاص [[حقیقی]] در [[آیه]] این است که [[رجس]] و [[آلودگی]] به صورت مطلق از [[اهل بیت]] دور شده و این همان [[عصمت]] است، ولی مفاد حصر اضافی آن است که چه بسا [[اهل بیت]] نیز مانند دیگران مرتکب [[رجس]] و [[گناه]] گردند، ولی امتیاز آنان در مقایسه با دیگران در آن است که [[خداوند]] در مورد [[پرهیز]] آنها از [[گناه]] اهتمام ویژه‌ای دارد. ولی اصل اولیه در حصر این است که [[حقیقی]] باشد و حصر اضافی بر خلاف اصل بوده و [[دلیل]] می‌خواهد، چنین دلیلی در دست نیست<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
'''گفته شده است:''' دعای [[پیامبر]]{{صل}} که زدودن [[رجس]] از [[اهل بیت]] و [[طهارت]] آنان را از [[خداوند]] درخواست کرده است، با [[اراده تکوینی]] [[سازگاری]] ندارد، زیرا اگر [[اراده تکوینی]] [[خداوند]] به [[طهارت]] [[اهل بیت]] تعلق گرفته بود، آنان قطعاً از [[آلودگی]] [[گناه]] [[پاک]] بودند، و در این صورت درخواست [[طهارت]] برای آنان از قبیل درخواست چیزی است که حصول آن قطعی است<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.</ref>. پاسخ این است که [[ضرورت]] و [[وجوب]] [[تکوینی]] در [[عالم ممکنات]] بالذات نیست، بلکه بالغیر و وابسته به [[مشیت]] [[تکوینی]] [[خداوند]] است، در این صورت [[انسان]] موحد پیوسته باید [[دعا]] کند و بقای آنچه را از مواهب [[الهی]] دارد درخواست نماید. بدین جهت، [[دعا کردن]] در پیشگاه [[خداوند]] از [[برترین]] عبادت‌ها به شمار می‌رود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
'''گفته شده است:''' در مورد کسی که از [[گناه]] [[پاک]] باشد گفته نمی‌شود می‌خواهم او را از [[گناه]] [[پاک]] کنم، زیرا مستلزم تحصیل حاصل خواهد بود، بنابراین، بر فرض این که [[اراده]] در [[آیه]] [[تکوینی]] باشد، [[عصمت]] [[اهل بیت]] از [[گناه]] را پس از تعلق [[اراده الهی]] [[اثبات]] خواهد کرد، نه از آغاز آن گونه که [[شیعه]] [[معتقد]] است. و اگر [[عصمت]] [[اهل بیت]] از آغاز مقصود بود می‌بایست گفته شود:{{عربی|"إِنَّ اللَّهَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ "}<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
این اشکال در [[حقیقت]] متفرع بر دو مطلب است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>:
#اذهاب [[رجس]] متوقف بر وقوع آن است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
#فعل مضارع بر زمان حال و استقبال دلالت می‌کند و زمان گذشته را دربر نمی‌گیرد، بنابراین، از [[آیه]]، [[عصمت]] [[اهل بیت]] در زمان گذشته استفاده نمی‌شود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۹۰-۱۰۲.</ref>.
پاسخ این است که اذهاب [[رجس]] علاوه بر این که در مورد رفع [[پلیدی]] به کار می‌رود، هرگاه زمینه تحقق [[پلیدی]] وجود داشته باشد، در مورد دفع و جلوگیری از آن نیز به کار می‌آید. در [[انسان]] [[معصوم]] نیز زمینه‌های تحقق [[گناه]] وجود دارد، زیرا او از نظر [[غرایز]] بشری مانند افراد دیگر است. [[حضرت یوسف]]{{ع}} که از [[مقام عصمت]] برخوردار بود گفته است: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ‏‏}}<ref> و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref>. در محاوره‌های عمومی‌ نیز چنین تعبیرهایی رایج است، مانند این که [[فردی]] در [[حق]] دیگری که سالم است


==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
۱۱۵٬۹۶۳

ویرایش