۶۴٬۶۴۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref>.↵↵{{مدخل امام علی}}' به '</ref>. == جستارهای وابسته == {{مدخل امام علی}}') |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==جلوگیری از یادکردِ [[فضایل]] او== | ==جلوگیری از یادکردِ [[فضایل]] او== | ||
* [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، [[ابن شهر آشوب]]: [[معاویه]] اعلام کرد که: "تعهدِ | * [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، [[ابن شهر آشوب]]: [[معاویه]] اعلام کرد که: "تعهدِ حکومت از کسی که [[حدیثی]] از [[فضایل علی]] را [[نقل]] کند، برداشته شده است"، به گونهای که [[عبد الله]] بن شدادِ لیثی گفت: [[دوست]] داشتم مرا رها میکردند که یک روز تا [[شب]]، [[فضایل]] [[علی بن ابی طالب]] را [[نقل]] کنم و آن گاه، گردنم زده میشد. [شرایط، چنان بود که] محدثی که در موضوع "[[فقه]]"، [از [[علی]]{{ع}}] [[حدیث]] [[نقل]] میکرد، یا [[حدیثی]] درباره "[[مبارزات]]" او میآورد، میگفت: مردی از [[قریش]] گفت [و جرئت نمیکرد [[نام علی]]{{ع}} را بیاورد]. [[عبد]] [[الرحمان]] بن ابی لیلی [، هنگامی که [[حدیثی]] را از زبان [[علی]]{{ع}} [[نقل]] میکرد،] میگفت: یکی از [[یاران پیامبر]] [[خدا]] برایم [[نقل]] کرد و [[حسن بصری]] میگفت: ابو [[زینب]] گفت. از ابن جُبَیر، درباره حامل لِواء ([[پرچم]])<ref>مقصود، پرچمِ (درفشِ) مخصوص پیامبر خداست که در جنگها، آن را به علی{{ع}} میسپرد و آن را «لِواءُ الحمد (درفش ستایش)» میخواندند. (م)</ref>، پرسیده شد. وی گفت: گویا تو آسوده خاطری!<ref>[[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۳۵۱.</ref> | ||
* [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: در خصوص [[دفن]] [[فضایل]] [[امیر مؤمنان]] و ایجاد [[مانع]] برای نشر آنها توسط [[علما]]، کار به جایی کشید که در آن برای هیچ [[خردمندی]] شبههای نمیماند، به گونهای که اگر کسی میخواست روایتی از [[امیر مؤمنان]] [[روایت]] کند، نمیتوانست نام و [[نسب]] او را به [[روایت]]، ضمیمه کند و مجبور بود که بگوید: یکی از [[اصحاب پیامبر]] [[خدا]] برای من [[حدیث]] کرد یا بگوید: مردی از [[قریش]] برایم [[نقل]] کرد. بعضی هم میگفتند: ابو [[زینب]]، برایم [[حدیث]] کرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۰.</ref>. | * [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: در خصوص [[دفن]] [[فضایل]] [[امیر مؤمنان]] و ایجاد [[مانع]] برای نشر آنها توسط [[علما]]، کار به جایی کشید که در آن برای هیچ [[خردمندی]] شبههای نمیماند، به گونهای که اگر کسی میخواست روایتی از [[امیر مؤمنان]] [[روایت]] کند، نمیتوانست نام و [[نسب]] او را به [[روایت]]، ضمیمه کند و مجبور بود که بگوید: یکی از [[اصحاب پیامبر]] [[خدا]] برای من [[حدیث]] کرد یا بگوید: مردی از [[قریش]] برایم [[نقل]] کرد. بعضی هم میگفتند: ابو [[زینب]]، برایم [[حدیث]] کرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۰.</ref>. | ||
* [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- در بیان [[مظلومیت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}}-: زمامدارانِ [[ستمکار]]، کسانی را که او به [[نیکی]] یاد میکردند، زیر شلاق میگرفتند و حتی به خاطر آن، گردنشان را میزدند و [[مردم]] را به اعلام [[بیزاری]] از وی وا میداشتند. رسم بر آن شده بود که به هیچ شکل از [[علی]]{{ع}} به خوبی یاد نشود، چه رسد به این که از [[فضایل]] (برتریهای) او یاد شود، یا [[مناقب]] (بزرگواریهای) او گزارش گردد و یا درباره [[حقانیت]] او استدلالی صورت گیرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۱.</ref>. | * [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]- در بیان [[مظلومیت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}}-: زمامدارانِ [[ستمکار]]، کسانی را که او به [[نیکی]] یاد میکردند، زیر شلاق میگرفتند و حتی به خاطر آن، گردنشان را میزدند و [[مردم]] را به اعلام [[بیزاری]] از وی وا میداشتند. رسم بر آن شده بود که به هیچ شکل از [[علی]]{{ع}} به خوبی یاد نشود، چه رسد به این که از [[فضایل]] (برتریهای) او یاد شود، یا [[مناقب]] (بزرگواریهای) او گزارش گردد و یا درباره [[حقانیت]] او استدلالی صورت گیرد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۳۱۱.</ref>. | ||
* [[الکامل (کتاب)|الکامل]]، مبرد- به [[نقل]] از ابو العباس-: درباره [[علی بن ابی طالب]]- که [[رحمت خدا]] بر او باد- [[روایت]] شده است که وی در هنگام [[نماز ظهر]]، [[عبد الله بن عباس]] را ندید. به [[یاران]] خود فرمود: "چرا [[ابن عباس]] نیامده است؟". گفتند: بچهدار شده است. هنگامی که [[علی]]{{ع}} [[نماز]] را خواند، فرمود: "نزد [[ابن عباس]] برویم". آن گاه، نزد وی رفت و به وی تبریک گفت و فرمود: "خداوندِ [[بخشاینده]] را [[شکر]] میگزارم. [[خداوند]] در آنچه به تو داده است، برای تو [[برکت]] قرار دهد. نامش را چه گذاشتهای؟". [[ابن عباس]] گفت: آیا رواست که من، قبل از تو، وی را نامگذاری کنم؟ [[ابن عباس]]، بچه را خواست و نزد [[علی]]{{ع}} آورد. [[علی]]{{ع}} بچه را گرفت و کام وی را برداشت و برایش [[دعا]] کرد. سپس او را به [[ابن عباس]] برگرداند و فرمود: "آن را بگیر، ای [[پدر]] [[پادشاهان]]! او را [[علی]] نامیدم و کنیهاش را [[ابو الحسن]] قرار دادم". هنگامی که [[معاویه]] به [[قدرت]] رسید، به [[ابن عباس]] گفت: [[حق]] گذاشتن نام و [[کنیه]] | * [[الکامل (کتاب)|الکامل]]، مبرد- به [[نقل]] از ابو العباس-: درباره [[علی بن ابی طالب]]- که [[رحمت خدا]] بر او باد- [[روایت]] شده است که وی در هنگام [[نماز ظهر]]، [[عبد الله بن عباس]] را ندید. به [[یاران]] خود فرمود: "چرا [[ابن عباس]] نیامده است؟". گفتند: بچهدار شده است. هنگامی که [[علی]]{{ع}} [[نماز]] را خواند، فرمود: "نزد [[ابن عباس]] برویم". آن گاه، نزد وی رفت و به وی تبریک گفت و فرمود: "خداوندِ [[بخشاینده]] را [[شکر]] میگزارم. [[خداوند]] در آنچه به تو داده است، برای تو [[برکت]] قرار دهد. نامش را چه گذاشتهای؟". [[ابن عباس]] گفت: آیا رواست که من، قبل از تو، وی را نامگذاری کنم؟ [[ابن عباس]]، بچه را خواست و نزد [[علی]]{{ع}} آورد. [[علی]]{{ع}} بچه را گرفت و کام وی را برداشت و برایش [[دعا]] کرد. سپس او را به [[ابن عباس]] برگرداند و فرمود: "آن را بگیر، ای [[پدر]] [[پادشاهان]]! او را [[علی]] نامیدم و کنیهاش را [[ابو الحسن]] قرار دادم". هنگامی که [[معاویه]] به [[قدرت]] رسید، به [[ابن عباس]] گفت: [[حق]] گذاشتن نام و [[کنیه]] علی را بر فرزندانتان ندارید. من این فرزندت را [[ابو محمد]] [[کنیه]] دادم. و عادت بر این جاری شد که کسی به نام و [[کنیه]] [[علی]]، نامگذاری نشود<ref>الکامل، مبرد، ج ۲، ص ۷۵۶.</ref>. | ||
==[[جعل]] [[احادیث]] در [[مذمت]] وی== | ==[[جعل]] [[احادیث]] در [[مذمت]] وی== | ||
*شرح [[نهج البلاغة]]: استادمان، [[ابو جعفر اسکافی]]- که [[خدا]] رحمتش کند- از [[دوستداران]] واقعی [[علی]]{{ع}} بود و در [[برتر]] دانستن وی پافشاری میکرد. گر چه [[باور]] به [[برتری]] داشتن [[علی]]{{ع}}، در بین همه همکیشان [[بغدادی]] ما ([[اهل]] سنتْ) شایع بود؛ ولی [[ابو جعفر]] در این [[باور]]، تندترینِ آنان از نظر سخن و بااخلاصترین آنان از نظر [[اعتقاد]] بود. [[ابو جعفر]] آورده است که: [[معاویه]] گروهی از [[صحابه]] و گروهی از تابعیان را به [[نقل]] [[اخبار]] ناشایست درباره [[علی]]{{ع}} گمارد تا موجب [[طعن]] [[علی]]{{ع}} و [[بیزاری جستن]] از وی گردد و برای آنان در این کار، دستمزدی قرار داد که موجب [[تشویق]] آنان به چنین کارهایی میشد. آنان، آنچه را موجب [[خشنودی]] [[معاویه]] میگشت، ساختند، از جمله آنان [از صحابه]: ابو هُرَیره، [[عمرو بن عاص]]، [[مغیرة]] بن شعبه؛ و از تابعیان، عروة بن [[زبیر]] بودند<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۴، ص ۶۳.</ref>. | *شرح [[نهج البلاغة]]: استادمان، [[ابو جعفر اسکافی]]- که [[خدا]] رحمتش کند- از [[دوستداران]] واقعی [[علی]]{{ع}} بود و در [[برتر]] دانستن وی پافشاری میکرد. گر چه [[باور]] به [[برتری]] داشتن [[علی]]{{ع}}، در بین همه همکیشان [[بغدادی]] ما ([[اهل]] سنتْ) شایع بود؛ ولی [[ابو جعفر]] در این [[باور]]، تندترینِ آنان از نظر سخن و بااخلاصترین آنان از نظر [[اعتقاد]] بود. [[ابو جعفر]] آورده است که: [[معاویه]] گروهی از [[صحابه]] و گروهی از تابعیان را به [[نقل]] [[اخبار]] ناشایست درباره [[علی]]{{ع}} گمارد تا موجب [[طعن]] [[علی]]{{ع}} و [[بیزاری جستن]] از وی گردد و برای آنان در این کار، دستمزدی قرار داد که موجب [[تشویق]] آنان به چنین کارهایی میشد. آنان، آنچه را موجب [[خشنودی]] [[معاویه]] میگشت، ساختند، از جمله آنان [از صحابه]: ابو هُرَیره، [[عمرو بن عاص]]، [[مغیرة]] بن شعبه؛ و از تابعیان، عروة بن [[زبیر]] بودند<ref>شرح نهج البلاغة، ج ۴، ص ۶۳.</ref>. |