اولو الامر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'اول' به 'اول'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اول' به 'اول')
خط ۱۶: خط ۱۶:
اولو الامر از دو کلمه اولو و الامر تشکیل یافته است. اولو در لغت به معنای صاحبان و مفرد آن ذو به معنای صاحب است<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج۲۰، ص۳۶۹؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۸، ص۳۷۰؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳.</ref>، بنابر قول برخی از محققین، این لفظ [[دلالت]] بر شدت [[مصاحبت]] و تعلق دارد<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۸۰. </ref>.  
اولو الامر از دو کلمه اولو و الامر تشکیل یافته است. اولو در لغت به معنای صاحبان و مفرد آن ذو به معنای صاحب است<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج۲۰، ص۳۶۹؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۸، ص۳۷۰؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳.</ref>، بنابر قول برخی از محققین، این لفظ [[دلالت]] بر شدت [[مصاحبت]] و تعلق دارد<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱، ص۱۸۰. </ref>.  


واژه امر نیز به دو معنا آمده است، [[فرمان]] و شیء<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۱۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۲۰۳.</ref> که در معنای [[اول]] جمع آن [[اوامر]] و در معنای دوم جمع آن امور است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص۱۸۵.</ref>.  
واژه امر نیز به دو معنا آمده است، [[فرمان]] و شیء<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، ج۳، ص۱۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱، ص۲۰۳.</ref> که در معنای اول جمع آن [[اوامر]] و در معنای دوم جمع آن امور است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص۱۸۵.</ref>.  


بنابراین [[اولوالامر]] به معنای [[صاحبان فرمان]]، صاحبان شئ و صاحبان [[کار]] است<ref>ر.ک: [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۶۶ ـ ۶۹.</ref>.
بنابراین [[اولوالامر]] به معنای [[صاحبان فرمان]]، صاحبان شئ و صاحبان [[کار]] است<ref>ر.ک: [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵]]، ص۶۶ ـ ۶۹.</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
#روایاتی که اولوالامر را [[آل محمد]]{{ع}} بیان کرده است<ref>صدوق، ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۷.</ref>: امام باقر{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ قَالَ: فَأُولِی الْأَمْرِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ ص}}؛ اولو الامر در این آیه آل محمد ({{عم}}) است<ref>فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۱۰۸.</ref>.
#روایاتی که اولوالامر را [[آل محمد]]{{ع}} بیان کرده است<ref>صدوق، ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۷.</ref>: امام باقر{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ قَالَ: فَأُولِی الْأَمْرِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ ص}}؛ اولو الامر در این آیه آل محمد ({{عم}}) است<ref>فرات کوفی، تفسیر فرات، ص۱۰۸.</ref>.
#روایاتی که اولوالامر را به طور مبهم [[اوصیاء]] معرفی کرده است: {{متن حدیث|عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ: ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَوْلَنَا فِی الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی‏ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏}}؛ حسین بن ابی العلاء گوید: نزد [[امام صادق]]{{ع}} نظر شیعه را درباره [[اوصیا]] بیان کردیم که [[اطاعت]] از اوصیا [[واجب]] است؟ فرمود: بله، آنها کسانی هستند که خداوند در مورد ایشان فرمود: أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولوالامر منکم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷-۱۸۹.</ref>.
#روایاتی که اولوالامر را به طور مبهم [[اوصیاء]] معرفی کرده است: {{متن حدیث|عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ: ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَوْلَنَا فِی الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی‏ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏}}؛ حسین بن ابی العلاء گوید: نزد [[امام صادق]]{{ع}} نظر شیعه را درباره [[اوصیا]] بیان کردیم که [[اطاعت]] از اوصیا [[واجب]] است؟ فرمود: بله، آنها کسانی هستند که خداوند در مورد ایشان فرمود: أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولوالامر منکم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۷-۱۸۹.</ref>.
#روایاتی که مصداق اولوالامر را [[امامان دوازده گانه]] معرفی کرده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۵ و ۲۷۶ و ج۲، ص۲۱؛ صدوق، ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۱۴.</ref>: [[جابر]] می‌‌گوید: هنگامی که [[خداوند]] [[آیه]] "یا ایها الذین امنوا أطیعوا [[الله]] و أطیعوا الرّسول و أولی الامر منکم" را نازل فرمود عرض کردم، یا [[رسول الله]] [[خدا]] و رسولش را شناختیم پس اولو الامر منکم کیست که خداوند اطاعتش را قرین [[اطاعت]] خویش کرده؟ پس فرمود: [[جانشینان]] من و [[پیشوایان]] [[مسلمانان]] بعد از من هستند [[اول]] از آنها [[علی بن ابی طالب]] و سپس [[حسن]] سپس [[حسین]] سپس [[علی بن الحسین]] و [[محمد بن علی]] و [[صادق]] [[جعفر بن محمد]] و [[موسی بن جعفر]] سپس [[علی بن موسی]] و محمد بن علی و [[علی بن محمد]] و [[حسن بن علی]] و بعد هم اسم من و هم [[کنیه]] من [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]]{{ع}}‏<ref>{{متن حدیث|لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی نَبِیِّهِ ص‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُفَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ مِنْکُمْ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ{{ع}}خُلَفَائِی وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ‏ عَلِیُ‏ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِی التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حَجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِه}}؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص۵۴.</ref>.
#روایاتی که مصداق اولوالامر را [[امامان دوازده گانه]] معرفی کرده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۵ و ۲۷۶ و ج۲، ص۲۱؛ صدوق، ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۱۴.</ref>: [[جابر]] می‌‌گوید: هنگامی که [[خداوند]] [[آیه]] "یا ایها الذین امنوا أطیعوا [[الله]] و أطیعوا الرّسول و أولی الامر منکم" را نازل فرمود عرض کردم، یا [[رسول الله]] [[خدا]] و رسولش را شناختیم پس اولو الامر منکم کیست که خداوند اطاعتش را قرین [[اطاعت]] خویش کرده؟ پس فرمود: [[جانشینان]] من و [[پیشوایان]] [[مسلمانان]] بعد از من هستند اول از آنها [[علی بن ابی طالب]] و سپس [[حسن]] سپس [[حسین]] سپس [[علی بن الحسین]] و [[محمد بن علی]] و [[صادق]] [[جعفر بن محمد]] و [[موسی بن جعفر]] سپس [[علی بن موسی]] و محمد بن علی و [[علی بن محمد]] و [[حسن بن علی]] و بعد هم اسم من و هم [[کنیه]] من [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]]{{ع}}‏<ref>{{متن حدیث|لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی نَبِیِّهِ ص‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُفَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ مِنْکُمْ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ{{ع}}خُلَفَائِی وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ‏ عَلِیُ‏ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ بالتوراة [فِی التَّوْرَاةِ] بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حَجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِه}}؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص۵۴.</ref>.


آنچه که مهم است، [[روایات]] گروه پنج، [[مستفیض]] و در بین آنها روایات صحیح نیز وجود دارد، ‌اگرچه این روایات با دسته دوم و سوم و چهارم و پنجم نیز منافاتی ندارد؛ چراکه تنافی در جایی است که [[کلامی]] گفته شود و [[کلام]] دیگر [[نفی]] شود. در این روایات در برخی به طور تفصیل اسامی [[اولوالامر]] آورده شده و در برخی دیگر به صورت [[اجمال]] آمده است و [[اجمال]] و تفصیل در بسیاری از [[روایات]] وجود دارد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۲۲۴-۲۲۹؛ [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۶۶ -۶۹.</ref>.
آنچه که مهم است، [[روایات]] گروه پنج، [[مستفیض]] و در بین آنها روایات صحیح نیز وجود دارد، ‌اگرچه این روایات با دسته دوم و سوم و چهارم و پنجم نیز منافاتی ندارد؛ چراکه تنافی در جایی است که [[کلامی]] گفته شود و [[کلام]] دیگر [[نفی]] شود. در این روایات در برخی به طور تفصیل اسامی [[اولوالامر]] آورده شده و در برخی دیگر به صورت [[اجمال]] آمده است و [[اجمال]] و تفصیل در بسیاری از [[روایات]] وجود دارد<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۲۲۴-۲۲۹؛ [[محمد حجتیان|حجتیان، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۶۶ -۶۹.</ref>.
خط ۶۲: خط ۶۲:
#'''[[زعامت]] و [[امامت]] [[اولوالامر]]:''' بر اساس [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[تبعیت]] از اولوالامر که دارای ویژگی عصمت نیز هستند، ضروری است. اهمیت [[پیروی]] از اولوالامر به اندازه‌ای است که در کنار تبعیت از [[رسول اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است. این مطلب به دلالت[[ امر]] در اطیعوا بر [[وجوب]] تبعیت است.
#'''[[زعامت]] و [[امامت]] [[اولوالامر]]:''' بر اساس [[آیه ۵۹ سوره نساء]]، [[تبعیت]] از اولوالامر که دارای ویژگی عصمت نیز هستند، ضروری است. اهمیت [[پیروی]] از اولوالامر به اندازه‌ای است که در کنار تبعیت از [[رسول اکرم]]{{صل}} قرار گرفته است. این مطلب به دلالت[[ امر]] در اطیعوا بر [[وجوب]] تبعیت است.
#'''[[لزوم اطاعت]] از اولو الامر:''' یکی از وظایفی که [[امت]] در مقابل اولوالامر دارند، [[اطاعت محض]] از ایشان است. به استناد [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مسلمانان]] بایستی از [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}}[[ اطاعت]] کنند و این [[لزوم]]، از امر "اطیعوا" استفاده می‌‌شود. نکته حائز اهمیت آن است که در این آیه، [[دستور]] به [[اطاعت از پیامبر]] قرین دستور به [[اطاعت]] از خداست و دستور به اطاعت از پیامبر و اولو الامر با یک اطیعو آمده است و این نشان دهنده آن است، همان طور که اطاعت از پیامبر لازم است، به همان شیوه و اطلاق اطاعت از اولو الامر نیز [[واجب]] است. آنچه که روشن است [[اطاعت خدا]] بالذات یعنی به خاطر خود خداست (و ما در مقابل کسی که تمام وجودمان از اوست و بندۀ او هستیم باید [[خاضع]] و [[مطیع]] او باشیم)، [[ولی]] اطاعت از پیامبر{{صل}} مولود اطاعت از [[پروردگار]] است؛ چراکه پیامبر نیز از روی [[هوی و هوس]][[ سخن]] نمی‌گوید و آنچه که [[خداوند]] فرموده را بیان می‌‌کند. بنابراین شاید تکرار اطیعوا اشاره به این مطلب باشد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۳، ص۴۳۵.</ref>.
#'''[[لزوم اطاعت]] از اولو الامر:''' یکی از وظایفی که [[امت]] در مقابل اولوالامر دارند، [[اطاعت محض]] از ایشان است. به استناد [[آیه]] ۵۹ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مسلمانان]] بایستی از [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}}[[ اطاعت]] کنند و این [[لزوم]]، از امر "اطیعوا" استفاده می‌‌شود. نکته حائز اهمیت آن است که در این آیه، [[دستور]] به [[اطاعت از پیامبر]] قرین دستور به [[اطاعت]] از خداست و دستور به اطاعت از پیامبر و اولو الامر با یک اطیعو آمده است و این نشان دهنده آن است، همان طور که اطاعت از پیامبر لازم است، به همان شیوه و اطلاق اطاعت از اولو الامر نیز [[واجب]] است. آنچه که روشن است [[اطاعت خدا]] بالذات یعنی به خاطر خود خداست (و ما در مقابل کسی که تمام وجودمان از اوست و بندۀ او هستیم باید [[خاضع]] و [[مطیع]] او باشیم)، [[ولی]] اطاعت از پیامبر{{صل}} مولود اطاعت از [[پروردگار]] است؛ چراکه پیامبر نیز از روی [[هوی و هوس]][[ سخن]] نمی‌گوید و آنچه که [[خداوند]] فرموده را بیان می‌‌کند. بنابراین شاید تکرار اطیعوا اشاره به این مطلب باشد<ref>ر.ک: [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج۳، ص۴۳۵.</ref>.
#'''برخورداری از [[قدرت]] [[استنباط]] صحیح و [[حجیّت]] آن بر [[مسلمانان]]:''' در [[آیه]] ۸۳ [[سوره نساء]] بر [[لزوم]] ارجاع مسائل مهم داخلی و [[خارجی]] به [[پیامبر]] و اولو الامر تاکید شده است. [[دلیل]] این ارجاع،[[ فهم]] و استنباط عمیق پیامبر و [[صاحبان امر]] از مسائل و [[فهم]] مسائل پشت پرده است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}. اگر چنانچه آن مسائل را به پیامبر و صاحبان امر بازگردانند، به تحقیق کسانی که قدرت استنباط و استخراج حقائق را دارند به این مسائل آگاهند. یکی از [[مفسرین]] ذیل آیه چنین می‌فرماید: "یستنبطونه" در اصل از ماده" نبط" (بر وزن فقط) است و به معنی نخستین آبی است که از [[چاه]] می‏کشند و از ریشه‏های [[زمین]] استخراج می‏گردد و به همین جهت استفاده کردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارک موجود،" استنباط" نامیده می‏‌شود، خواه در مسائل [[فقهی]] باشد یا در مسائل [[فلسفی]] و [[سیاسی]] و [[علمی]]. منظور از أُولِی الْأَمْرِ ([[صاحبان فرمان]]) در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه [[کافی]] به مسائل مختلف دارند و می‏توانند" [[حقایق]]" را از" [[شایعات]] بی‌اساس" و مطالب [[راستین]] را از نادرست برای [[مردم]] روشن سازند که در [[درجه]] [[اول]] [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} [[جانشینان]] او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحب‌نظرند"<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج‏۴، ص۳۱.</ref>. [[صاحب تفسیر المیزان]] می‌‌نویسد: "مراد از [[علم]] در "لعلمه" تمییز [[حق]] از [[باطل]] و [[صدق]] از [[کذب]] است"<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. بنابراین پیامبر و [[اولوالامر]] قدرت تشخیص حق از باطل و صدق از کذب مسائل را دارند.
#'''برخورداری از [[قدرت]] [[استنباط]] صحیح و [[حجیّت]] آن بر [[مسلمانان]]:''' در [[آیه]] ۸۳ [[سوره نساء]] بر [[لزوم]] ارجاع مسائل مهم داخلی و [[خارجی]] به [[پیامبر]] و اولو الامر تاکید شده است. [[دلیل]] این ارجاع،[[ فهم]] و استنباط عمیق پیامبر و [[صاحبان امر]] از مسائل و [[فهم]] مسائل پشت پرده است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}. اگر چنانچه آن مسائل را به پیامبر و صاحبان امر بازگردانند، به تحقیق کسانی که قدرت استنباط و استخراج حقائق را دارند به این مسائل آگاهند. یکی از [[مفسرین]] ذیل آیه چنین می‌فرماید: "یستنبطونه" در اصل از ماده" نبط" (بر وزن فقط) است و به معنی نخستین آبی است که از [[چاه]] می‏کشند و از ریشه‏های [[زمین]] استخراج می‏گردد و به همین جهت استفاده کردن هر حقیقتی از دلائل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارک موجود،" استنباط" نامیده می‏‌شود، خواه در مسائل [[فقهی]] باشد یا در مسائل [[فلسفی]] و [[سیاسی]] و [[علمی]]. منظور از أُولِی الْأَمْرِ ([[صاحبان فرمان]]) در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه [[کافی]] به مسائل مختلف دارند و می‏توانند" [[حقایق]]" را از" [[شایعات]] بی‌اساس" و مطالب [[راستین]] را از نادرست برای [[مردم]] روشن سازند که در [[درجه]] اول [[پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه اهل بیت]] {{ع}} [[جانشینان]] او و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در این گونه مسائل صاحب‌نظرند"<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[تفسیر نمونه (کتاب)| تفسیر نمونه]]، ج‏۴، ص۳۱.</ref>. [[صاحب تفسیر المیزان]] می‌‌نویسد: "مراد از [[علم]] در "لعلمه" تمییز [[حق]] از [[باطل]] و [[صدق]] از [[کذب]] است"<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>. بنابراین پیامبر و [[اولوالامر]] قدرت تشخیص حق از باطل و صدق از کذب مسائل را دارند.
#'''علم [[جامع]] اولو الامر:''' زمانی که قدرت استنباط صحیح برای اولو الامر از [[آیه شریفه]][[ ثابت]] شد، لازمه‌اش آن است که علم جامع فراگیر یا [[علم به غیب]] برای ایشان ثابت باشد؛ چراکه یکی از مقدمات [[استنباط]] درست، [[علم]] [[جامع]] و اشراف کامل به مسائل پیرامون موضوع خاص است و زمانی استنباط منجر به تحلیل درست و واقع می‌‌گردد که این شخص [[عالم]] به تمامی ابعاد مورد نظر باشد. بنابراین آنچه که از [[آیه]] استفاده می‌‌شود علم جامع به همه ابعاد موضوع است<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>.
#'''علم [[جامع]] اولو الامر:''' زمانی که قدرت استنباط صحیح برای اولو الامر از [[آیه شریفه]][[ ثابت]] شد، لازمه‌اش آن است که علم جامع فراگیر یا [[علم به غیب]] برای ایشان ثابت باشد؛ چراکه یکی از مقدمات [[استنباط]] درست، [[علم]] [[جامع]] و اشراف کامل به مسائل پیرامون موضوع خاص است و زمانی استنباط منجر به تحلیل درست و واقع می‌‌گردد که این شخص [[عالم]] به تمامی ابعاد مورد نظر باشد. بنابراین آنچه که از [[آیه]] استفاده می‌‌شود علم جامع به همه ابعاد موضوع است<ref>طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۳.</ref>.
#'''[[وظیفه]] [[اولوالامر]] در برابر [[مردم]]:''' از آیه ۸۳ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]] استفاده می‌شود، لازم است [[اخبار]] [[امنیتی]] را برای تحلیل و حتی نشر آن ابتداء به [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}} ارجاع داد. در آیه مذکور ابتدا افراد [[ضعیف الایمان]] یا [[منافقان]] را [[نکوهش]] کرده و مسیر درست نشر اخبار را معین می‌‌کند و آن [[لزوم]] مراجعه به پیامبر و اولوالامر است، کسانی که [[صدق]] را از [[کذب]] و [[حق]] را از ناحق تشخیص داده و نسبت به مسائل تحلیل صحیح دارند. بنابراین آنان وظیفه دارند قبل از هر چیز با [[رهبران]] و [[پیشوایان]] خود اخبار را در میان بگذارند تا بدین سبب از انداختن [[رعب]] و [[وحشت]] در میان [[مسلمانان]] یا خوش خیالی از [[پیروزی]] کاذب جلوگیری شود<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰.</ref>. آنچه که از آیه ۸۳ [[سوره نساء]] استفاده می‌‌شود این است که اخبار [[جبهه]] و [[اسرار]] [[نظامی]] باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازۀ [[مصلحت]] منتشر گردد و اینکه عموم مردم بایستی به [[اهل]] استنباط ([[اهل بیت]]{{ع}})<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر{{ع}} فی قوله: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الائمة}}؛ الحویزی، عبد علی، تفسیر نور اثقلین، ج۱، ص۵۲۳.</ref>مراجعه کند. بنابراین اولوالامر دو وظیفه در مقابل مراجعه عموم مردم بر عهده دارند:
#'''[[وظیفه]] [[اولوالامر]] در برابر [[مردم]]:''' از آیه ۸۳ [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]] استفاده می‌شود، لازم است [[اخبار]] [[امنیتی]] را برای تحلیل و حتی نشر آن ابتداء به [[پیامبر]] و اولوالامر{{ع}} ارجاع داد. در آیه مذکور ابتدا افراد [[ضعیف الایمان]] یا [[منافقان]] را [[نکوهش]] کرده و مسیر درست نشر اخبار را معین می‌‌کند و آن [[لزوم]] مراجعه به پیامبر و اولوالامر است، کسانی که [[صدق]] را از [[کذب]] و [[حق]] را از ناحق تشخیص داده و نسبت به مسائل تحلیل صحیح دارند. بنابراین آنان وظیفه دارند قبل از هر چیز با [[رهبران]] و [[پیشوایان]] خود اخبار را در میان بگذارند تا بدین سبب از انداختن [[رعب]] و [[وحشت]] در میان [[مسلمانان]] یا خوش خیالی از [[پیروزی]] کاذب جلوگیری شود<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۰.</ref>. آنچه که از آیه ۸۳ [[سوره نساء]] استفاده می‌‌شود این است که اخبار [[جبهه]] و [[اسرار]] [[نظامی]] باید به یک نقطه برسد و پس از ارزیابی و تشخیص به اندازۀ [[مصلحت]] منتشر گردد و اینکه عموم مردم بایستی به [[اهل]] استنباط ([[اهل بیت]]{{ع}})<ref>{{متن حدیث|عن أبی جعفر{{ع}} فی قوله: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی‏ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ» قال: هم الائمة}}؛ الحویزی، عبد علی، تفسیر نور اثقلین، ج۱، ص۵۲۳.</ref>مراجعه کند. بنابراین اولوالامر دو وظیفه در مقابل مراجعه عموم مردم بر عهده دارند:
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش