پرش به محتوا

کرامات امام جواد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:


#'''نفرین به حیله کننده''': "محمد بن ریان" گوید: مأمون برای [[امام جواد]] {{ع}} هر نیرنگی که داشت به‌کار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و [[دنیا]] طلب نشان دهد) ولی او را ممکن نگشت، چون درمانده شد و خواست دخترش را برای زفاف نزد حضرت فرستد، دویست دختر از زبیاترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری بود بداد تا چون حضرت به کرسی دامادی نشیند، در پیشش دارند، [[امام]] به آنها هم توجهی نفرمود. مردی بود به نام مخارق آوازه خوان و تارزن و ضرب گیر که ریش درازی داشت، مأمون او را برای این کار [[دعوت]] کرد. او گفت: یا [[امیر المؤمنین]]! اگر [[امام جواد]] مشغول کاری از [[امور دنیا]] باشد من ترا درباره او کارگزاری می‌کنم چنان که تو خواهی او را به [[دنیا]] مشغول می‌کنم. سپس در برابر [[امام جواد]] {{ع}} نشست و شیهه‌ای زد که أهل خانه نزدش گرد آمدند و شروع کرد با [[سازش]] می‌زد و آواز می‌خواند، مدتی چنین کرد، [[امام جواد]] {{ع}} به او توجه نمی‌فرمود و به راست و چپ نگاه نمی‌کرد. سپس سرش را به جانب او بلند کرد و فرمود: {{عربی|"اتَّقِ اللَّهَ يَا ذَا الْعُثْنُونِ"}}<ref>(العثنون – بالثاء المثلثة بعد العین المهملة ثم النونین-: اللحیة او ما فضل منها بعد العارضین أو طولها).</ref>. ای ریش بلند! از [[خدا]] بترس، ناگاه ساز و ضرب از دستش بیفتاد و تا وقتی که مرد دستش کار نمی‌کرد مأمون از حال او پرسید: جواب داد، چون [[امام جواد]] {{ع}} بر من فریاد زد، دهشتی به من دست داد که هرگز از آن بهبودی نمی‌یابم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۴.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۸۰.</ref>
#'''نفرین به حیله کننده''': "محمد بن ریان" گوید: مأمون برای [[امام جواد]] {{ع}} هر نیرنگی که داشت به‌کار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و [[دنیا]] طلب نشان دهد) ولی او را ممکن نگشت، چون درمانده شد و خواست دخترش را برای زفاف نزد حضرت فرستد، دویست دختر از زبیاترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری بود بداد تا چون حضرت به کرسی دامادی نشیند، در پیشش دارند، [[امام]] به آنها هم توجهی نفرمود. مردی بود به نام مخارق آوازه خوان و تارزن و ضرب گیر که ریش درازی داشت، مأمون او را برای این کار [[دعوت]] کرد. او گفت: یا [[امیر المؤمنین]]! اگر [[امام جواد]] مشغول کاری از [[امور دنیا]] باشد من ترا درباره او کارگزاری می‌کنم چنان که تو خواهی او را به [[دنیا]] مشغول می‌کنم. سپس در برابر [[امام جواد]] {{ع}} نشست و شیهه‌ای زد که أهل خانه نزدش گرد آمدند و شروع کرد با [[سازش]] می‌زد و آواز می‌خواند، مدتی چنین کرد، [[امام جواد]] {{ع}} به او توجه نمی‌فرمود و به راست و چپ نگاه نمی‌کرد. سپس سرش را به جانب او بلند کرد و فرمود: {{عربی|"اتَّقِ اللَّهَ يَا ذَا الْعُثْنُونِ"}}<ref>(العثنون – بالثاء المثلثة بعد العین المهملة ثم النونین-: اللحیة او ما فضل منها بعد العارضین أو طولها).</ref>. ای ریش بلند! از [[خدا]] بترس، ناگاه ساز و ضرب از دستش بیفتاد و تا وقتی که مرد دستش کار نمی‌کرد مأمون از حال او پرسید: جواب داد، چون [[امام جواد]] {{ع}} بر من فریاد زد، دهشتی به من دست داد که هرگز از آن بهبودی نمی‌یابم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۴.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۸۰.</ref>
==[[سخن گفتن]] [[امام جواد]]{{ع}} هنگام [[تولد]]==
[[حکیمه خاتون]]، عمه امام جواد{{ع}} می‌گوید: چون آثار بارداری در چهره [[همسر]] [[امام رضا]]{{ع}} [[مشاهده]] شد، در نامه‌ای به آن [[حضرت]] [[بشارت]] دادم که به زودی صاحب فرزند می‌شوی.
آن حضرت در جواب، از لحظه باردار شدن و [[ساعت]] و [[روز]] وضع حمل همسرش خبر داد و فرمود: وقتی که فرزندم به [[دنیا]] آمد تا هفت روز از او مواظبت کن.
[[حکیمه]] می‌گوید: لحظه به دنیا آمدن فرزند اما [[رضا]]{{ع}} در کنار همسرش بودم. همه چیز را به دقت زیر نظر داشته، طبق سفارش آن حضرت [[مأموریت]] خویش را انجام دادم. ذکر [[شهادتین]] توجه مرا جلب کرد. {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌}}.
خداوندا! چه می‌بینم و چه می‌شنوم؟! [[کودکی]] خردسال سخن می‌گوید؟
با کنجکاوی و دقت بیشتر به میان طشت نگاه کردم. آیا [[اشتباه]] می‌کنم و صدا متعلق به طفل تازه به دنیا آمده نیست؟
آری! آن صدای معجزه‌گر از حلقوم طفلی است که بزرگی و [[شخصیت]] ممتاز خویش را در لحظه ولادت نشان می‌دهد.
[[عقل]] و [[درک]] [[انسان]] از شنیدن و [[پذیرفتن]] آن عاجز است؛ اما حکیمه که خود [[شاهد]] ماجرا است، نمی‌تواند آن را [[انکار]] کند.
سه روز از ولادت او بیشتر نگذشته بود که برای دومین بار لب به سخن گشود، عطسه‌ای کرد و در پی آن [[حمد]] و ثنای [[خداوند]] و [[درود بر پیامبر]] و [[جانشینان]] بر [[حق]] او را بر زبان جاری نمود: {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ‌، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِينَ}}<ref>{{متن حدیث|عَنْ حَكِيمَةَ بِنْتِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى{{ع}}، قَالَتْ: كَتَبْتُ لَمَّا عَلِقَتْ أُمُّ أَبِي جَعْفَرٍ{{ع}} بِهِ: «خَادِمَتُكَ قَدْ عَلِقَتْ». فَكَتَبَ إِلَيَّ «إِنَّهَا عَلِقَتْ سَاعَةَ كَذَا، مِنْ يَوْمِ كَذَا، مِنْ شَهْرِ كَذَا، فَإِذَا هِيَ وَلَدَتْ فَالْزَمِيهَا سَبْعَةَ أَيَّامٍ». قَالَتْ: فَلَمَّا وَلَدَتْهُ قَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ. فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ عَطَسَ فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِينَ‌}}؛ (دلائل الامامه، ص۳۸۳، ح۳۴۱).</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۰۸.</ref>


==[[خطابه]] امام جواد{{ع}} در سن (۲۵) ماهگی==
==[[خطابه]] امام جواد{{ع}} در سن (۲۵) ماهگی==
۲۱۸٬۱۳۹

ویرایش