|
|
خط ۴۲۳: |
خط ۴۲۳: |
|
| |
|
| [[امامت]] نزد گروههای گوناگون [[خوارج]] ([[اهل تحکیم]])، از نظر مفهومی، کاملاً پیوسته با [[حکومت]] بوده، اما آنچه امامت [[خوارج]] ([[محکمه|مُحَکِّمه]]) را از [[اهل سنت]] متمایز میساخته، نوع آرمانهایی بوده است که هر یک در سایه امامت دنبال میکردهاند. در صحنه تاریخ نیز همین اختلاف در [[آرمانها]] موجب شده است تا [[محکمه]] از همان [[عصر خلفای نخستین]]، راه خود را از [[عامه مسلمانان]] جدا سازند و در صدد برآیند تا امامتی کوچک، متناسب با آرمانهای خویش بنیان گذارند. [[تصور]] موجود در میان گروهی از [[صحابه]] در عصر دو [[خلیفه]] نخست، مبنی بر اینکه بر ایشان لازم است تا با حساسیت، عملکرد [[امام]] در [[جامعه اسلامی]] را پیگیری کنند و در صورت [[مشاهده]] تخلفی از جانب او، واکنشی مناسب از خود نشان دهند، مبنای آرمان [[امامت]] در میان [[محکمه]] است. به عنوان نمونه، در خطبهای از [[خلیفه]] [[عمر]] چنین آمده است که در صورت [[وفا]] نکردن [[امام]] [[مسلمانان]] به وظایف و تخطی از [[حدود شریعت]]، بر [[مؤمنان]] واجب میگردد که او را از امامت [[خلع]] کنند<ref>مثلاً نک: ابنشبه، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، ج۲، ۶۷۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. | | [[امامت]] نزد گروههای گوناگون [[خوارج]] ([[اهل تحکیم]])، از نظر مفهومی، کاملاً پیوسته با [[حکومت]] بوده، اما آنچه امامت [[خوارج]] ([[محکمه|مُحَکِّمه]]) را از [[اهل سنت]] متمایز میساخته، نوع آرمانهایی بوده است که هر یک در سایه امامت دنبال میکردهاند. در صحنه تاریخ نیز همین اختلاف در [[آرمانها]] موجب شده است تا [[محکمه]] از همان [[عصر خلفای نخستین]]، راه خود را از [[عامه مسلمانان]] جدا سازند و در صدد برآیند تا امامتی کوچک، متناسب با آرمانهای خویش بنیان گذارند. [[تصور]] موجود در میان گروهی از [[صحابه]] در عصر دو [[خلیفه]] نخست، مبنی بر اینکه بر ایشان لازم است تا با حساسیت، عملکرد [[امام]] در [[جامعه اسلامی]] را پیگیری کنند و در صورت [[مشاهده]] تخلفی از جانب او، واکنشی مناسب از خود نشان دهند، مبنای آرمان [[امامت]] در میان [[محکمه]] است. به عنوان نمونه، در خطبهای از [[خلیفه]] [[عمر]] چنین آمده است که در صورت [[وفا]] نکردن [[امام]] [[مسلمانان]] به وظایف و تخطی از [[حدود شریعت]]، بر [[مؤمنان]] واجب میگردد که او را از امامت [[خلع]] کنند<ref>مثلاً نک: ابنشبه، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، ج۲، ۶۷۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>. |
|
| |
| == رابطه امامت با نبوت و [[خلافت]] از دیدگاه عارفان ==
| |
| از دیدگاه [[عارفان]]، ولایت باطن نبوت است و [[نبی]] خود حایز [[مقام ولایت]] است<ref>جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، ص۶۸۸؛ قاضی سعید قمی، محمد بن محمد، شرح الاربعین، ص۲۵۵.</ref>؛ چنانکه [[امام]] پس از نبی، [[وارث]] نبی و پیرو [[احکام شریعت]] اوست<ref>آملی، سید حیدر، جامع الاسرار، ص۲۴۰.</ref>.
| |
|
| |
| برخی رابطه نبوت و ولایت را رابطه ظاهر و [[باطن]] میدانند<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۳۸.</ref> و معتقدند نبوتِ ظاهری، ظل و سایه نبوت [[حقیقی]] در مراتب بالاتری، چون نبوت در حضرت واحدیت و [[اسم اعظم]] «[[الله]]» است که از حضرت احدیت خبر میدهد. در واقع نبوت ظاهری [[مظهر]] آن نبوت [[باطنی]] است<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۴۲.</ref>. به [[اعتقاد]] انان، این نبوت خود [[مقام]] [[ظهور]] خلافت و ولایت حقیقی است و خلافت و ولایت، باطن نبوت حقیقی است<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۳۸.</ref>؛ همچنین نخستین [[مرتبه ولایت]] در [[اولیای الهی]]{{ع}}، پس از [[مقام فنا]] و وصول به [[مقام قرب]] [[فرایض]] حاصل میشود و ولی مطلق، [[مظهر ولایت]] در [[مقام]] جمعی و اسم جامع [[الهی]] است؛ چنان که [[ولایت]] [[نبی]] ختمی{{صل}}، مظهر ولایت در اسم جامع «[[الله]]» است و باقی [[اولیا]]{{عم}} مظهر ولایت او هستند<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۸۹؛ همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۴۰ -۴۱.</ref>. ایشان با استناد به روایتی<ref>صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۶۲.</ref>، ولایت را [[باطن]] و [[روح]] [[قرآن]] و قرآن را ظاهر آن ولایت میداند<ref>امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۵۸.</ref>.
| |
|
| |
| [[خلافت]] [[معنوی]] عبارت است از [[مکاشفه]] معنوی نسبت به [[حقایق]] که با اطلاع بر [[اسما]] و اعیان ثابته صورت میگیرد؛ از این رو تعیین آن لازم نیست، اما [[خلافت ظاهری]]، همانند [[نبوت]] از [[شئون]] [[رسالت]] است و تحت اسمای کونی واقع است. از این رو اظهار و تعیین آن برای [[مردم]] لازم و [[واجب]] است و همانگونه که اظهار نبوت برای [[خداوند]] لازم است، [[تعیین امام]] نیز واجب است و [[پیامبر]]{{صل}} به آن تصریح کرده است<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref>. برخی خلیفه الهی را روح و جان عالم هستی میشمارند و معتقدند همانگونه که قوای بدن تحت تصرف نفس هستند، تمامی مخلوقات به منزله اعضا و جوارح آن خلیفه (امام) هستند<ref>امام خمینی، مصباح الهدایه، ص۷۲.</ref>. ایشان در بیان نسبت ولایت با سایر [[عبادات]] و [[عقاید]] قائل است سایر عبادات و عقاید و [[ملکات]] به منزله هیولی (ماده اولی) و ولایت صورت آنهاست و آنها ظاهر و ولایت، باطن آنهاست؛ بنابراین اگر کسی [[امام]] خود را نشناسد و بمیرد، به [[مرگ جاهلی]] و [[کفر]] مرده است<ref>امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۶۶.</ref>. ایشان با استناد به بعضی [[آیات الهی]]<ref>{{متن قرآن|...الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا...}} «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> و [[روایات]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۹۰.</ref> [[کمال دین]] را به [[ولایت]] و [[امامت امام علی]]{{ع}} میداند<ref>امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۶۵.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص۲۴۷.</ref>
| |
|
| |
|
| ==رابطه [[امامت]] و [[دموکراسی]]== | | ==رابطه [[امامت]] و [[دموکراسی]]== |