|
|
خط ۳۰۳: |
خط ۳۰۳: |
|
| |
|
| پس اگر این مرجعیّت علمی برای احدی از [[امت]] ثابت شود، [[علم]] به [[فراغ ذمّه]] از [[تکالیف شرعی]] حاصل نمیشود جز با مراجعه به آنها و اخذ [[احکام]] از آنها؛ زیرا فقط آنها [[حجّت]] در [[بیان احکام]] هستند. پس [[عقل]] به جهت دفع ضرر احتمالی [[حکم]] به [[وجوب]] قطع به فراغ ذمّه از تکالیف شرعی میکند، و قطع به فراغ ذمّه هم حاصل نمیشود مگر با [[رجوع]] کردن به کسانی که قطع به فراغ ذمّه در [[اتّباع]] آنها داریم. پس فحص و نظر از کسانی که ما [[مأمور]] به اتّباع آنها هستیم، [[واجب عقلی]] است و ما ادّعا میکنیم و معتقدیم که [[ائمه اطهار]]{{عم}} بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}خلیفههای [[خداوند]] در [[زمین]] و اُمناء او بر احکام هستند، پس اگر [[ولایت]] و [[امامت]] آنها بر [[مخالفان]] [[حق]] ثابت نشده است، چرا فحص و نظر نکردهاند تا آثار آنها را اخذ نمایند با این که [[مرجعیت علمی اهل بیت]]{{عم}} به [[روایات]] متواتره مسلّم بین [[فریقین]] ثابت است، چنان که [[حدیث متواتر ثقلین]] و [[حدیث سفینه|سفینه]] و.... بر آن دلالت دارد<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۶۸.</ref>. | | پس اگر این مرجعیّت علمی برای احدی از [[امت]] ثابت شود، [[علم]] به [[فراغ ذمّه]] از [[تکالیف شرعی]] حاصل نمیشود جز با مراجعه به آنها و اخذ [[احکام]] از آنها؛ زیرا فقط آنها [[حجّت]] در [[بیان احکام]] هستند. پس [[عقل]] به جهت دفع ضرر احتمالی [[حکم]] به [[وجوب]] قطع به فراغ ذمّه از تکالیف شرعی میکند، و قطع به فراغ ذمّه هم حاصل نمیشود مگر با [[رجوع]] کردن به کسانی که قطع به فراغ ذمّه در [[اتّباع]] آنها داریم. پس فحص و نظر از کسانی که ما [[مأمور]] به اتّباع آنها هستیم، [[واجب عقلی]] است و ما ادّعا میکنیم و معتقدیم که [[ائمه اطهار]]{{عم}} بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}خلیفههای [[خداوند]] در [[زمین]] و اُمناء او بر احکام هستند، پس اگر [[ولایت]] و [[امامت]] آنها بر [[مخالفان]] [[حق]] ثابت نشده است، چرا فحص و نظر نکردهاند تا آثار آنها را اخذ نمایند با این که [[مرجعیت علمی اهل بیت]]{{عم}} به [[روایات]] متواتره مسلّم بین [[فریقین]] ثابت است، چنان که [[حدیث متواتر ثقلین]] و [[حدیث سفینه|سفینه]] و.... بر آن دلالت دارد<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۶۸.</ref>. |
|
| |
| == نحوه تعامل با روایات مخالفین ==
| |
| (منع از [[اخذ روایات مخالفین]])
| |
| مرحوم شیخ [[حرّ]] عاملی میفرماید: {{متن حدیث|قد تواترت الأحادیث عن ائمتنا{{عم}} بالنهی عن روایه أحادیث العامّه و إن کانت فی [[مدح]] [[أهل]] البیت{{عم}} کما روی فی [[عیون]] الأخبار و غیره، و عن العمل بها، بل [[ورد]] عنهم الأمر بمخالفتها إذا لم یکن عندنا دلیل یوافقها}}<ref>الفوائد الطوسیه، ص۳۶۵.</ref>؛ [[احادیث متواتر]] و بسیار از [[امامان معصوم]]{{عم}} به ما رسیده که ما را از [[نقل احادیث]] عامّه اگر چه در مدح [[اهل بیت]]{{عم}} باشد، [[نهی]] نمودهاند و از عمل کردن به آن باز داشتهاند، بلکه امر فرمودند به [[مخالفت]] با [[روایات]] عامّه در صورتی که مطابق با [[روایات شیعه]] نباشد.
| |
|
| |
| برای [[تبرّک]] به ذکر دو [[حدیث]] در این جا اکتفا میکنیم:
| |
| #[[راوی]] به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کرد: {{متن حدیث|إِنَّا نَأْتِي هَؤُلَاءِ الْمُخَالِفِينَ فَنَسْمَعُ مِنْهُمُ الْحَدِيثَ فَيَكُونُ حُجَّةً لَنَا عَلَيْهِمْ قَالَ فَقَالَ لَا تَأْتِهِمْ وَ لَا تَسْمَعْ مِنْهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَعَنَ مِلَلَهُمُ الْمُشْرِكَةَ}}<ref>بحارالانوار، ج۲، ص۲۱۶، حدیث ۱۰.</ref>؛ ما نزد [[مخالفان]] میرویم تا احادیثی که بر علیه آنها و [[حجّت]] برای ماست را از آنها بشنویم، [[حضرت]] فرمود: نزد آنها نرو و از آنها حدیث نقل نکن، که [[لعنت خدا]] بر آنها و [[عقائد]] آنها باد.
| |
| #[[امام کاظم]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|لَا تَأْخُذَنَّ مَعَالِمَ دِينِكَ عَنْ غَيْرِ شِيعَتِنَا فَإِنَّكَ إِنْ تَعَدَّيْتَهُمْ أَخَذْتَ دِينَكَ عَنِ الْخَائِنِينَ الَّذِينَ خَانُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ خَانُوا أَمَانَاتِهِمْ إِنَّهُمُ اؤْتُمِنُوا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَلَا فَحَرَّفُوهُ وَ بَدَّلُوهُ فَعَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ رَسُولِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ لَعْنَةُ آبَائِيَ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ شِيعَتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}<ref>بحارالانوار، ج۲، ص۸۲، حدیث ۲.</ref>؛ معالم دینت را از غیر [[شیعیان]] ما نگیر، وگرنه [[دین]] خود را از [[خیانت]] کاران گرفتی که به [[خدا]] و رسولش و امانات خویش خیانت نمودند. آنان [[امانتدار]] کتاب خدای عزّوجلّ شدند اما آن را [[تحریف]] نمودند و (معانی) آن را تبدیل کردند. پس لعنت خدا و [[رسول]] و [[ملائکه]] و [[پدران]] [[نیک]] من و [[لعنت]] من و شیعیانم تا [[روز قیامت]] بر آنان باد.
| |
|
| |
| در بسیاری از روایات شیعه وارد شده که [[ائمه معصومین]]{{عم}} در هنگام [[تعارض]] و تنافی دو حدیث، ملاکِ قبول و اخذِ یکی از آن دو حدیث را، [[مخالفت]] با عامّه بیان کرده، و [[هدایت]] و [[رشد]] و صحّت حدیث را در خلاف آنها دانستند، و نیز میل [[عامه]] به یکی از دو حدیث و اجتناب آنها از حدیث دیگر را از معیارهای صحیح و سقیم بودن [[روایات]] بیان نمودهاند<ref>اصول کافی، ج۱، ص۶۷، حدیث ۱۰ مقبوله عمر بن حنظله؛ من لا یحضر الفقیه، ج۳، ص۸، حدیث ۳۲۳۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶، باب وجوه الجمع بین الاحادیث.</ref>.
| |
|
| |
| بنابراین، [[روایات]] عامّه صلاحیت برای [[استدلال]] را ندارد؛ زیرا به [[زعم]] آنها بهترین و صحیحترین آن روایات در [[صحاح ششگانه]] آنها جمع آوری شده که آنها هم مشتمل بر انواع خلل و [[سستی]] و [[خرافات]] و اکاذیب... میباشد و از درجه اعتبار ساقط است.
| |
|
| |
| استدلال بزرگان [[شیعه]] و [[متکلمین]] و فقهای [[شریعت]] به روایات عامّه در این [[مقامات]] به این جهت است که: بسیاری از این [[احادیث]] متّفق علیه بین خاصّه و عامّه است و حجّیت آن از طرق خاصّه تمام است، و استدلال و [[احتجاج]] به آن هیچ محذوری ندارد، چنان که در روایات به این مطلب تصریح شده است<ref>بحارالانوار، ج۲، ص۲۲۵، حدیث ۳؛ ج۲، ص۲۳۸، حدیث ۳۱.</ref>. و در بعضی موارد نیز به جهت [[الزام]] [[خصم]] و وادار کردن او به قبول آن میباشد؛ زیرا وقتی مطلبی در نزد آنان ثابت و مسلّم باشد، باید بپذیرند و به لوازمش ملتزم گردند ولو [[حجیّت]] آن برای ما مسلّم نباشد، و در [[کتب حدیثی شیعه]] ذکر نشده باشد.
| |
|
| |
| آنچه بسیار مهم و قابل توجّه و یادآوری است این است که هرگز نویسندگانِ شیعه نباید مصادر اصلی تحقیقات خود را بر اصل و اساس کتب [[عامه]] قرار دهند و بر نوشتهها وگفتار آنان [[اعتماد]] کنند و بدون توجّه و نظر به روایات و [[سیره]] و [[تاریخ شیعه]] از کتب و علمای عامه مطالب را ذکر و ثبت کنند؛ زیرا این ضرری بزرگ و زیانی آشکار میباشد که [[حقیقت]] [[مکتب]] [[تشیّع]] را واژگون میکند. آن تشیّعی که با هزاران مرارت و [[خونها]] توانسته است چهره [[حقیقی]] خود را به عالم نشان دهد و از میان افترائات و تهمتها و بهتانها و [[قتلها]] و شکنجهها، [[حق]] را واضح و آشکار نماید و [[باطل]] را بر مَلا سازد، چگونه در این زمانها دیده میشود بعضی از نویسندگانِ بیتعهّد و [[جاهل]] یا بعضاً [[منحرف]] و مزدور... مفت و مجانی به کتب [[عامّه]]- که برای برقراری [[مکتب]] خلفای [[جور]] و [[سلاطین]] [[ظلم و ستم]] نوشته شده و برای درهم شکستن [[حقیقت]] [[تشیّع]] و [[ظلم]] بر [[اهل بیت]]{{عم}} از هیچ حربه و [[افترا]] و ظلمی خودداری نکردهاند - روی آورده و آنها را مصدر و [[پناهگاه]] مطالب تحقیقی و [[علمی]] و باورهای خود قرار میدهند و موجب [[اضلال]] خود و دیگران میشوند؟!
| |
|
| |
| فلذا اگر ما در این کتاب از مصادر عامّه، مطالب ذکر کردیم، برای [[تأیید]] و اعتراف [[خصم]] و از باب {{متن حدیث|الْفَضْلُ مَا شَهِدَتْ بِهِ الْأَعْدَاءُ}} بوده و نیز از فنّ [[جدل]] استفاده نموده و خصم و [[دشمن]] را با حربه خودش از پای در میآوریم و صولتش را در هم میکوبیم و این در اصطلاح همان باب جدل است که مسلّمات خصم را از خود او اتّخاذ میکنند و پس از آن با همان مقدّمات مسلّمه او، خودش را محکوم و مجبور به [[تسلیم]] میکنند، چنانکه [[علامه]] سیّد محمد قلی، صاحبِ کتاب «تشیید المطائن» و علامه [[میر حامد حسین هندی]] صاحب کتاب «[[عبقات الانوار]]» و [[علامه امینی]] صاحب کتاب «[[الغدیر]]» برای ابطال آرای [[مخالفین]]، به همین روش عمل کردند تا آنها را مجبور به اعتراف و [[اقرار]] به [[حقانیت]] و [[امامت]] و [[وصایت]] [[بلافصل]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} بنمایند و مکتب مخالفین را درهم شکنند. وگرنه [[مردم]] [[شیعی]] باید اصول [[معارف]] خود را از مصادر و اسنادی اخذ کنند که [[یقینی]] و مسلّم الثبوت نزد خودشان است<ref>[[سید قاسم علیاحمدی|علیاحمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص۱۹۱.</ref>.
| |
|
| |
|
| == تجلی [[توحید]] در [[نظام امامت]] == | | == تجلی [[توحید]] در [[نظام امامت]] == |