پرش به محتوا

مباهله از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==نگرش مورخان [[مکتب خلفا]] نسبت به [[مباهله]]==
== نگرش مورخان [[مکتب خلفا]] نسبت به [[مباهله]] ==
===نقل اجمالی ماجرا===
=== نقل اجمالی ماجرا ===
[[ابن‌کثیر]] [[مفسر]] [[متعصب]] وهابی در تفسیرش ماجرا را با کمی [[اختلاف]] این‌گونه نقل می‌کند: «عاقب» و «[[طیب]]» دو [[اسقف]] بزرگ [[مسیحیان نجران]] نزد [[پیامبر]] آمدند، چون (در بحث و [[مناظره]]) به نتیجه‌ای نرسیدند، به پیامبر پیشنهاد مباهله دادند. پیامبر قبول کرد و به ایشان فرمود: ما با فرزندانمان و زنانمان می‌آییم، شما نیز با فرزندانتان و زنانتان خودتان بیایید تا یکدیگر را [[نفرین]] کنیم و نفرین هر کس کارساز شد او برحق است.
[[ابن‌کثیر]] [[مفسر]] [[متعصب]] وهابی در تفسیرش ماجرا را با کمی [[اختلاف]] این‌گونه نقل می‌کند: «عاقب» و «[[طیب]]» دو [[اسقف]] بزرگ [[مسیحیان نجران]] نزد [[پیامبر]] آمدند، چون (در بحث و [[مناظره]]) به نتیجه‌ای نرسیدند، به پیامبر پیشنهاد مباهله دادند. پیامبر قبول کرد و به ایشان فرمود: ما با فرزندانمان و زنانمان می‌آییم، شما نیز با فرزندانتان و زنانتان خودتان بیایید تا یکدیگر را [[نفرین]] کنیم و نفرین هر کس کارساز شد او برحق است.


خط ۱۳: خط ۱۳:


[[روز]] مباهله، در [[تاریخ اسلام]] روز بسیار مهمی است. در این روز پیامبر، عزیزترین کسان خود را برای یک [[مبارزه]] [[مرگ]] و [[زندگی]] به میدان آورده بود. این حادثه با این شکل یک حادثه کم‌نظیر در [[سیره رسول خدا]] است.
[[روز]] مباهله، در [[تاریخ اسلام]] روز بسیار مهمی است. در این روز پیامبر، عزیزترین کسان خود را برای یک [[مبارزه]] [[مرگ]] و [[زندگی]] به میدان آورده بود. این حادثه با این شکل یک حادثه کم‌نظیر در [[سیره رسول خدا]] است.
[[مورخان]] و [[سیره‌نویسان]] در نقل این حادثه مهم مواضع مختلفی داشته‌اند.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۱۷.</ref>
[[مورخان]] و [[سیره‌نویسان]] در نقل این حادثه مهم مواضع مختلفی داشته‌اند<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۱۷.</ref>.


===حذف کلی ماجرا===
=== حذف کلی ماجرا ===
دسته‌ای از آنان از جمله [[عبدالملک بن هشام بن ایوب حمیری المعافری]] معروف به «ابن هشام» (متوفی ۲۱۳ یا ۲۱۸ق)، [[سیره‌نویس]] کهن که نوشته [[ابن اسحاق]] را خلاصه و [[تهذیب]] کرده است، در کتاب خود «السیرة النبویة» اصلاً این واقعه مهم را نقل نکرده است؛ همان‌گونه که «[[واقعه غدیر خم]]» را نیز نقل نمی‌کند. گویا چنین واقعه‌ای در [[تاریخ]] رخ نداده است؛ در حالی که [[مباهله]] از وقایع مهم [[قرآنی]] است.
دسته‌ای از آنان از جمله [[عبدالملک بن هشام بن ایوب حمیری المعافری]] معروف به «ابن هشام» (متوفی ۲۱۳ یا ۲۱۸ق)، [[سیره‌نویس]] کهن که نوشته [[ابن اسحاق]] را خلاصه و [[تهذیب]] کرده است، در کتاب خود «السیرة النبویة» اصلاً این واقعه مهم را نقل نکرده است؛ همان‌گونه که «[[واقعه غدیر خم]]» را نیز نقل نمی‌کند. گویا چنین واقعه‌ای در [[تاریخ]] رخ نداده است؛ در حالی که [[مباهله]] از وقایع مهم [[قرآنی]] است.


خط ۲۲: خط ۲۲:
همچنین کتاب «[[المغازی]]» نوشته [[محمد بن عمر واقدی]] (متوفی ۲۰۷ق) که دومین کتاب [[مکتب خلافت]] پیرامون سیره و [[مغازی]] [[پیامبر]] است و به خاطر [[قدمت]] و وسعت اطلاعات مورد توجه بوده است، با اینکه از «[[وفود]]» افراد، [[قبایل]] و [[ادیان]] مختلف یعنی افرادی که [[خدمت]] پیامبر{{صل}} می‌رسیدند و [[اسلام]] می‌آوردند، نام برده است، اما متأسفانه همچون ابن هشام، «[[وفد]] [[نجران]]» و مسأله مباهله را نقل نکرده و حتی اشاره‌ای هم به آن ندارد<ref>برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به «طبقات الکبری ابن سعد» که از کتب متقدم تاریخی محسوب می‌شود و تنها اصل داستان را بدون اینکه ذکری از اهل بیت پیامبر بیاورد نقل می‌کند (الطبقات الکبری، ص۲۶۸). «طبری» نیز که از مورخین قرن چهارم هجری و کسی است که سیره خود را کاملاً از ابن اسحاق گرفته است، تنها اشاره‌ای به مسأله کرده است و اصلاً نامی از خاندان پیامبر و ماجرای مباهله نیاورده است (تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۳۹). ابن سید الناس نیز که یکی از سیره نویسان معتبر در مکتب خلافت به شمار می‌رود از داستان مباهله ذکری به میان نیاورده و تعامل رسول خدا{{صل}} با نصرانیان را به گونه‌ای دیگر و بسیار متفاوت با سایر منابع ذکر کرده است (عیون الاثر، ص۲۵۲). ذهبی هم در «تاریخ الاسلام» از قرار پیامبر اکرم{{صل}} با نصرانیان برای مباهله سخنی نگفته است (تاریخ الاسلام، ج۱، ص۴۶۶).</ref>.
همچنین کتاب «[[المغازی]]» نوشته [[محمد بن عمر واقدی]] (متوفی ۲۰۷ق) که دومین کتاب [[مکتب خلافت]] پیرامون سیره و [[مغازی]] [[پیامبر]] است و به خاطر [[قدمت]] و وسعت اطلاعات مورد توجه بوده است، با اینکه از «[[وفود]]» افراد، [[قبایل]] و [[ادیان]] مختلف یعنی افرادی که [[خدمت]] پیامبر{{صل}} می‌رسیدند و [[اسلام]] می‌آوردند، نام برده است، اما متأسفانه همچون ابن هشام، «[[وفد]] [[نجران]]» و مسأله مباهله را نقل نکرده و حتی اشاره‌ای هم به آن ندارد<ref>برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به «طبقات الکبری ابن سعد» که از کتب متقدم تاریخی محسوب می‌شود و تنها اصل داستان را بدون اینکه ذکری از اهل بیت پیامبر بیاورد نقل می‌کند (الطبقات الکبری، ص۲۶۸). «طبری» نیز که از مورخین قرن چهارم هجری و کسی است که سیره خود را کاملاً از ابن اسحاق گرفته است، تنها اشاره‌ای به مسأله کرده است و اصلاً نامی از خاندان پیامبر و ماجرای مباهله نیاورده است (تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۳۹). ابن سید الناس نیز که یکی از سیره نویسان معتبر در مکتب خلافت به شمار می‌رود از داستان مباهله ذکری به میان نیاورده و تعامل رسول خدا{{صل}} با نصرانیان را به گونه‌ای دیگر و بسیار متفاوت با سایر منابع ذکر کرده است (عیون الاثر، ص۲۵۲). ذهبی هم در «تاریخ الاسلام» از قرار پیامبر اکرم{{صل}} با نصرانیان برای مباهله سخنی نگفته است (تاریخ الاسلام، ج۱، ص۴۶۶).</ref>.


[[نزول]] [[آیه مباهله]] از حوادث مهم و مسلم [[سیره پیامبر]] و حادثه‌ای است که [[قرآن]] از آن یاد کرده است و از [[مناقب]] بزرگ [[خاندان پیامبر]] است. پس چرا ابن هشام و دیگران از نقل آن خودداری کرده‌اند؟ ابن هشام در ادامه مقدمه خود جواب این سؤال را می‌دهد و می‌گوید: {{عربی|و أشياء بعضها يشنع الحديث به، و بعض يسوء بعض الناس ذكره}}<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴.</ref>؛ من دو چیز دیگر را نیز حذف می‌کنم: اولاً مطالبی را که نقل آنها شنیع است، ثانیاً مطالبی که [[مردمان]] [[زمان]] ذکر آنها را ناخوشایند می‌دانند. بنابراین سبب اصلی عدم نقل و انتشار چنین حادثه مهم و [[فضیلت]] بی‌نظیری از جانب ابن هشام - به [[اقرار]] خود او- به خوبی روشن است. دوران تألیف و تلخیص کتاب او اوج [[قدرت]] [[بنی‌عباس]] بوده است و این دوران همچون دوران [[بنی‌امیه]] کوشش‌های [[دولت]] و [[کارگزاران]] و علمای وابسته همگی برای به [[فراموشی]] سپردن [[اهل بیت پیامبر]] معطوف بوده است. حذف [[واقعه مباهله]] در [[سیره]] ابن هشام و دیگران هم از این قاعده مستثنا نبوده و کاملاً حساب شده و از جانب خود آنها و تحت تأثیر [[سیاست]] [[حاکم]] بوده است.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۱۸.</ref>
[[نزول]] [[آیه مباهله]] از حوادث مهم و مسلم [[سیره پیامبر]] و حادثه‌ای است که [[قرآن]] از آن یاد کرده است و از [[مناقب]] بزرگ [[خاندان پیامبر]] است. پس چرا ابن هشام و دیگران از نقل آن خودداری کرده‌اند؟ ابن هشام در ادامه مقدمه خود جواب این سؤال را می‌دهد و می‌گوید: {{عربی|و أشياء بعضها يشنع الحديث به، و بعض يسوء بعض الناس ذكره}}<ref>السیرة النبویة، ج۱، ص۴.</ref>؛ من دو چیز دیگر را نیز حذف می‌کنم: اولاً مطالبی را که نقل آنها شنیع است، ثانیاً مطالبی که [[مردمان]] [[زمان]] ذکر آنها را ناخوشایند می‌دانند. بنابراین سبب اصلی عدم نقل و انتشار چنین حادثه مهم و [[فضیلت]] بی‌نظیری از جانب ابن هشام - به [[اقرار]] خود او- به خوبی روشن است. دوران تألیف و تلخیص کتاب او اوج [[قدرت]] [[بنی‌عباس]] بوده است و این دوران همچون دوران [[بنی‌امیه]] کوشش‌های [[دولت]] و [[کارگزاران]] و علمای وابسته همگی برای به [[فراموشی]] سپردن [[اهل بیت پیامبر]] معطوف بوده است. حذف [[واقعه مباهله]] در [[سیره]] ابن هشام و دیگران هم از این قاعده مستثنا نبوده و کاملاً حساب شده و از جانب خود آنها و تحت تأثیر [[سیاست]] [[حاکم]] بوده است<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۱۸.</ref>.


===ذکر واقعه بدون نام بردن از [[جانشین پیامبر]]{{صل}}===
=== ذکر واقعه بدون نام بردن از [[جانشین پیامبر]]{{صل}} ===
دسته‌ای دیگر از مورخین مسأله [[مباهله]] را بدون اینکه نامی از امیرالمؤمنین علی{{ع}} ببرند، نقل می‌کنند. از آن جمله [[طبری]] در تفسیرش به ذکر روایتی می‌پردازد که در آن نام [[حضرت زهرا]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} ذکر شده، اما از [[حضرت امیر]]{{ع}} ذکری به میان نیامده است.
دسته‌ای دیگر از مورخین مسأله [[مباهله]] را بدون اینکه نامی از امیرالمؤمنین علی{{ع}} ببرند، نقل می‌کنند. از آن جمله [[طبری]] در تفسیرش به ذکر روایتی می‌پردازد که در آن نام [[حضرت زهرا]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} ذکر شده، اما از [[حضرت امیر]]{{ع}} ذکری به میان نیامده است.


خط ۳۳: خط ۳۳:
آنچه مسلم است [[شعبی]] شدیداً به [[بنی‌امیه]] متمایل بوده است؛ او ندیم [[عبدالملک]]، [[خلیفه]] خون‌خوار بنی‌امیه و [[قاضی]] دستگاه [[اموی]] در [[کوفه]] بوده است<ref>الاعلام (زرکلی)، ج۴، ص۱۸.</ref>. [[عناد]] او با امیرالمؤمنین{{ع}} قابل [[انکار]] نیست تا جایی که «الفسوی» می‌گوید: «شنیدم که شعبی قسم می‌خورد که علی به قبرش داخل شد در حالی که [[قرآن]] را نخوانده بود»<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۸۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۰.</ref>
آنچه مسلم است [[شعبی]] شدیداً به [[بنی‌امیه]] متمایل بوده است؛ او ندیم [[عبدالملک]]، [[خلیفه]] خون‌خوار بنی‌امیه و [[قاضی]] دستگاه [[اموی]] در [[کوفه]] بوده است<ref>الاعلام (زرکلی)، ج۴، ص۱۸.</ref>. [[عناد]] او با امیرالمؤمنین{{ع}} قابل [[انکار]] نیست تا جایی که «الفسوی» می‌گوید: «شنیدم که شعبی قسم می‌خورد که علی به قبرش داخل شد در حالی که [[قرآن]] را نخوانده بود»<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۸۳.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۰.</ref>


===ذکر ماجرا با حضور دیگران===
=== ذکر ماجرا با حضور دیگران ===
دسته‌ای دیگر از [[مورخان]] هستند که [[جریان مباهله]] را با ذکر افراد دیگری غیر از [[اهل بیت پیامبر]] نقل می‌کنند. در این بخش به روایتی اشاره می‌شود که در برابر گزارش درست [[رویداد مباهله]] وضع شده، با این [[هدف]] که فضیلتی برای کسانی غیر از [[اهل بیت]] ثابت شود.
دسته‌ای دیگر از [[مورخان]] هستند که [[جریان مباهله]] را با ذکر افراد دیگری غیر از [[اهل بیت پیامبر]] نقل می‌کنند. در این بخش به روایتی اشاره می‌شود که در برابر گزارش درست [[رویداد مباهله]] وضع شده، با این [[هدف]] که فضیلتی برای کسانی غیر از [[اهل بیت]] ثابت شود.


خط ۴۰: خط ۴۰:
در کتاب «[[انسان]] العیون فی سیرة الامین المأمون» معروف به «السیرة الحلبیة» روایت دیگری نقل شده است: {{متن حدیث|أن عمر قال للنبي{{صل}}: «لو لاعنتهم بيد من تأخذ؟ قال: آخذ بيد علي و فاطمة و [[الحسن]] و الحسين، [[عائشة]]، [[حفصة]]}}<ref>السیرة الحلبیة، ج۳، ص۲۹۹.</ref>؛ گویی [[خلیفه]] هم [[آرزو]] داشته است که همراه [[پیامبر]] به [[مباهله]] برود و در چنین جایگاه بلندی حضور داشته باشد. اینها همه نشانگر اهمیت و ویژگی خاصی بوده که مسأله مباهله داشته است<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۱.</ref>.
در کتاب «[[انسان]] العیون فی سیرة الامین المأمون» معروف به «السیرة الحلبیة» روایت دیگری نقل شده است: {{متن حدیث|أن عمر قال للنبي{{صل}}: «لو لاعنتهم بيد من تأخذ؟ قال: آخذ بيد علي و فاطمة و [[الحسن]] و الحسين، [[عائشة]]، [[حفصة]]}}<ref>السیرة الحلبیة، ج۳، ص۲۹۹.</ref>؛ گویی [[خلیفه]] هم [[آرزو]] داشته است که همراه [[پیامبر]] به [[مباهله]] برود و در چنین جایگاه بلندی حضور داشته باشد. اینها همه نشانگر اهمیت و ویژگی خاصی بوده که مسأله مباهله داشته است<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۱.</ref>.


==[[حسرت]] بزرگان [[صحابه]]==
== [[حسرت]] بزرگان [[صحابه]] ==
این [[فضیلت]] که از برجسته‌ترین [[فضائل امیرالمؤمنین]]{{ع}} است، حسرت بزرگان صحابه را برانگیخته است. از جمله [[سعد بن ابی وقاص]] با [[اقرار]] به این فضیلت از نداشتن چنین فضیلتی اظهار حسرت می‌کند:
این [[فضیلت]] که از برجسته‌ترین [[فضائل امیرالمؤمنین]]{{ع}} است، حسرت بزرگان صحابه را برانگیخته است. از جمله [[سعد بن ابی وقاص]] با [[اقرار]] به این فضیلت از نداشتن چنین فضیلتی اظهار حسرت می‌کند:
در کتاب [[صحیح مسلم]]، باب [[فضائل]] [[حضرت علی بن ابی طالب]] [[اسلام]]{{ع}} از سعد بن ابی وقاص که [[معاویه]] به سعد گفت: چرا [[ابوتراب]] (علی{{ع}}) را [[سب]] ([[دشنام]]) نمی‌کنی؟ گفت: من سه سخن از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مورد او به یاد دارم که به خاطر آنها نمی‌توانم ایشان را دشنام دهم! و اگر یکی از آنها برای من بود بهتر از داشتن شتران سرخ مو(ی فراوان) است<ref>این حیوان از گران‌بهاترین سرمایه‌های عرب محسوب می‌شد.</ref>. سپس داستان [[حدیث منزلت]] (در [[جنگ تبوک]]) و داستان [[پرچم]] دادن به دست علی{{ع}} در [[جنگ خیبر]] را ذکر می‌کند، بعد می‌افزاید: هنگامی که [[آیه مباهله]] نازل شد؛ [[رسول خدا]]{{صل}} علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین{{عم}} را فرا خواند. سپس به [[خدای متعال]] عرضه داشت: خداوندا اینها [[اهل بیت]] من هستند. یعنی اینها مصداق این [[آیه]] هستند<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۱؛ سبل الهدی، ج۶، ص۴۱۹؛ شرح مواهب اللدنیة، ج۵، ص۱۹۰؛ المناقب، ج۲، ص۶۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۳.</ref>
در کتاب [[صحیح مسلم]]، باب [[فضائل]] [[حضرت علی بن ابی طالب]] [[اسلام]]{{ع}} از سعد بن ابی وقاص که [[معاویه]] به سعد گفت: چرا [[ابوتراب]] (علی{{ع}}) را [[سب]] ([[دشنام]]) نمی‌کنی؟ گفت: من سه سخن از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مورد او به یاد دارم که به خاطر آنها نمی‌توانم ایشان را دشنام دهم! و اگر یکی از آنها برای من بود بهتر از داشتن شتران سرخ مو(ی فراوان) است<ref>این حیوان از گران‌بهاترین سرمایه‌های عرب محسوب می‌شد.</ref>. سپس داستان [[حدیث منزلت]] (در [[جنگ تبوک]]) و داستان [[پرچم]] دادن به دست علی{{ع}} در [[جنگ خیبر]] را ذکر می‌کند، بعد می‌افزاید: هنگامی که [[آیه مباهله]] نازل شد؛ [[رسول خدا]]{{صل}} علی و [[فاطمه]] و حسن و حسین{{عم}} را فرا خواند. سپس به [[خدای متعال]] عرضه داشت: خداوندا اینها [[اهل بیت]] من هستند. یعنی اینها مصداق این [[آیه]] هستند<ref>صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۱؛ سبل الهدی، ج۶، ص۴۱۹؛ شرح مواهب اللدنیة، ج۵، ص۱۹۰؛ المناقب، ج۲، ص۶۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۳۲۳.</ref>
خط ۴۶: خط ۴۶:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']]
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش