جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - '\{\{امامت\}\}↵\{\{مدخل مرتبط' به '{{مدخل مرتبط') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
[[پیامبر اعظم]] در مورد مسائلی که مربوط به خود [[حضرت]] میشد، بسیار آسانگیر بود. وی با همه [[مردم]] [[معاشرت نیکو]] داشت. [[انس بن مالک]]، [[خادم]] حضرت بود، او میگوید: مدت ده سال که در [[خدمت]] [[رسول خدا]] بودم، حضرت هیچ وقت با من اف نگفت و کاری که کرده بودم، نفرمود چرا کردهای و کاری را که انجام نداده بودم، نفرمود چرا انجام ندادهای. وی میگوید: برای حضرت شربتی بود که با آن [[افطار]] میکرد و شربتی بود که آن را [[سحر]] مینوشید؛ بسا بود که آن شربت شیر بود، یا نانی که در آب آمیخته شده بود. شبی شربت حضرت را مهیا کردم، آن بزرگوار دیر کرد. [[گمان]] کردم که بعضی [[صحابه]] او را [[دعوت]] کردهاند، پس شربت را خوردم، یک [[ساعت]] پس از [[نماز]] عشاء حضرت تشریف آورد، از بعضی همراهان حضرت پرسیدم: آیا رسول خدا در جایی افطار کرد؟ گفتند: نه. پس آن شب را به [[روز]] آوردم با [[اندوه]] و [[غم]] بسیار، به اندازهای که کسی غیر از [[خداوند]] نمیداند؛ از آن جهت که [[حضرت]] شربت را بطلبد و نیابد و گرسنه بماند. | [[پیامبر اعظم]] در مورد مسائلی که مربوط به خود [[حضرت]] میشد، بسیار آسانگیر بود. وی با همه [[مردم]] [[معاشرت نیکو]] داشت. [[انس بن مالک]]، [[خادم]] حضرت بود، او میگوید: مدت ده سال که در [[خدمت]] [[رسول خدا]] بودم، حضرت هیچ وقت با من اف نگفت و کاری که کرده بودم، نفرمود چرا کردهای و کاری را که انجام نداده بودم، نفرمود چرا انجام ندادهای. وی میگوید: برای حضرت شربتی بود که با آن [[افطار]] میکرد و شربتی بود که آن را [[سحر]] مینوشید؛ بسا بود که آن شربت شیر بود، یا نانی که در آب آمیخته شده بود. شبی شربت حضرت را مهیا کردم، آن بزرگوار دیر کرد. [[گمان]] کردم که بعضی [[صحابه]] او را [[دعوت]] کردهاند، پس شربت را خوردم، یک [[ساعت]] پس از [[نماز]] عشاء حضرت تشریف آورد، از بعضی همراهان حضرت پرسیدم: آیا رسول خدا در جایی افطار کرد؟ گفتند: نه. پس آن شب را به [[روز]] آوردم با [[اندوه]] و [[غم]] بسیار، به اندازهای که کسی غیر از [[خداوند]] نمیداند؛ از آن جهت که [[حضرت]] شربت را بطلبد و نیابد و گرسنه بماند. | ||
اما حضرت درباره شربت سؤال نکرد و فردا هم [[روزه]] گرفت<ref>قلب سلیم، ص۵۴۳.</ref> | اما حضرت درباره شربت سؤال نکرد و فردا هم [[روزه]] گرفت<ref>قلب سلیم، ص۵۴۳.</ref><ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره اجتماعی پیامبر اعظم]] ص ۸۰.</ref> | ||
==شاخصهای [[آسانگیری]]== | ==شاخصهای [[آسانگیری]]== |