پرش به محتوا

احکام دین: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
جز
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>این\sمدخل\sاز\sچند\sمنظر\sمتفاوت\،\sبررسی\sمی‌شود\:<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\...)
خط ۱۰: خط ۱۰:
*'''سؤال:''' [[خداوند]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را برای [[تعلیم]] و [[تبیین دین]] نزد [[امّت]] فرستاد و آن [[حضرت]] نیز تفصیل [[احکام]] را بیان فرمود: حال چه منعی وجود دارد که با [[ارتحال]] ایشان، [[علماء]] [[امّت]] و [[صحابی]] آن جناب، با تکیه بر آموزه‌هایی که از آن [[حضرت]] آموخته‌اند، [[احکام]] را به نسل‌های بعد منتقل کنند؛ که در این صورت دیگر نیازی به [[امام]] [[معصوم]] نیست.
*'''سؤال:''' [[خداوند]] [[رسول اکرم]]{{صل}} را برای [[تعلیم]] و [[تبیین دین]] نزد [[امّت]] فرستاد و آن [[حضرت]] نیز تفصیل [[احکام]] را بیان فرمود: حال چه منعی وجود دارد که با [[ارتحال]] ایشان، [[علماء]] [[امّت]] و [[صحابی]] آن جناب، با تکیه بر آموزه‌هایی که از آن [[حضرت]] آموخته‌اند، [[احکام]] را به نسل‌های بعد منتقل کنند؛ که در این صورت دیگر نیازی به [[امام]] [[معصوم]] نیست.
*'''جواب:''' هرچند همه [[احکام الهی]] که [[بشر]] تا [[قیامت]] به آن [[نیازمند]] است در [[قرآن]] بیان شده، ولی درباره تبیین آن باید گفت:
*'''جواب:''' هرچند همه [[احکام الهی]] که [[بشر]] تا [[قیامت]] به آن [[نیازمند]] است در [[قرآن]] بیان شده، ولی درباره تبیین آن باید گفت:
#[[عمر]] [[مبارک]] [[رسول خدا]]{{صل}} کوتاه بود و در این مجال اندک و با وجود اشتغالات زیاد حضرتش، [[فرصت]] بیان همه [[احکام]] نشد.
# [[عمر]] [[مبارک]] [[رسول خدا]]{{صل}} کوتاه بود و در این مجال اندک و با وجود اشتغالات زیاد حضرتش، [[فرصت]] بیان همه [[احکام]] نشد.
#اغلب [[احکام]] در ۹ سال بعد از [[هجرت]] نازل شد و این دوران، مقارن با اوج اشتغالات [[رسول الله]]{{صل}} و درگیری‌های ایشان با [[کفّار]] و [[منافقین]] و رتق و فتق امور داخلی [[حکومت]] نوپای [[اسلامی]] بود.
#اغلب [[احکام]] در ۹ سال بعد از [[هجرت]] نازل شد و این دوران، مقارن با اوج اشتغالات [[رسول الله]]{{صل}} و درگیری‌های ایشان با [[کفّار]] و [[منافقین]] و رتق و فتق امور داخلی [[حکومت]] نوپای [[اسلامی]] بود.
#بیان هر حکمی، به دنبال موقعیّت خاصّ خود است؛ در حالی که زمینه برخی [[احکام]]، مثل [[احکام]] فئه باغیه و [[غنائم]] آنها و یا [[احکام]] اسرای [[مسلمانی]] که در این [[جنگ‌ها]] گرفتار می‌شوند، در روزگاران بعد پیش آمد.
#بیان هر حکمی، به دنبال موقعیّت خاصّ خود است؛ در حالی که زمینه برخی [[احکام]]، مثل [[احکام]] فئه باغیه و [[غنائم]] آنها و یا [[احکام]] اسرای [[مسلمانی]] که در این [[جنگ‌ها]] گرفتار می‌شوند، در روزگاران بعد پیش آمد.
#[[احکام]] [[قرآن]] محدود به [[احکام عملی]] نیست و مجموعه آیات‌الاحکام به پانصد [[آیه]] نمی‌رسد؛ بقیّه [[آیات قرآن]]، مسائل نظری و [[اعتقادات]] و [[اخلاق]] است که عمده [[اختلافات]] علمای [[امّت]] بر سر آنها است و اگر بنا باشد که بعد از [[پیامبر]]{{صل}}، همین [[علماء]] مبیّن [[قرآن]] باشند، با [[علم]] ناقصی که دارند، هرگز [[اختلاف]] از [[امّت]] برداشته نمی‌شود.
# [[احکام]] [[قرآن]] محدود به [[احکام عملی]] نیست و مجموعه آیات‌الاحکام به پانصد [[آیه]] نمی‌رسد؛ بقیّه [[آیات قرآن]]، مسائل نظری و [[اعتقادات]] و [[اخلاق]] است که عمده [[اختلافات]] علمای [[امّت]] بر سر آنها است و اگر بنا باشد که بعد از [[پیامبر]]{{صل}}، همین [[علماء]] مبیّن [[قرآن]] باشند، با [[علم]] ناقصی که دارند، هرگز [[اختلاف]] از [[امّت]] برداشته نمی‌شود.
#چنان‌که در طیّ [[برهان]] اشاره شد، [[خداوند]] بنا بر [[حقّ]] خالقیّتی که بر خلایق دارد، [[حقّ]] [[ولایت]] بر [[مردم]] دارد و [[انسان‌ها]] [[بندگان]] [[پروردگار]] می‌باشند که باید دائماً [[حقّ]] مولویّت را به جا آورند. در این راستا، ایشان [[یقین]] دارند که وظائفی در قبال مولای خود دارند و قطعاً باید آن را [[امتثال]] کنند. [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که اشتغال [[یقینی]] برتکلیفی، [[نیازمند]] به [[برائت]] [[یقینی]] از آن [[تکلیف]] است<ref>اشاره به قاعده اصولی «اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد».</ref>؛ و الا همیشه احتمال [[مؤاخذه]] مولا وجود دارد؛ تا زمانی که [[انسان]] [[یقین]] به [[امتثال]] [[فرمان]] [[مولی]] بنماید. [[نصوص]] صریح [[قرآنی]] و همچنین بیان روشن [[رسول خدا]]{{صل}} در زمان [[حیات]] مبارکشان، دو [[حجّت الهی]] هستند که برای [[امّت]] یقین‌آورند و اگر [[امتثال]] شوند، برای [[مردم]] [[برائت]] از [[تکلیف]] [[یقینی]] می‌آورند؛ ولی با فقدان حضرتش{{صل}}، می‌باید حجّتی هم‌طراز آن [[حضرت]] در میان [[امّت]] باشد تا [[مردم]] با [[امتثال]] [[فرمان]] او، [[یقین]] به [[امتثال]] [[تکالیف الهی]] بنمایند؛ و الا همیشه در تردید و [[خوف]] از اسقاط [[تکلیف]] و [[مؤاخذه]] [[پروردگار]] هستند.
#چنان‌که در طیّ [[برهان]] اشاره شد، [[خداوند]] بنا بر [[حقّ]] خالقیّتی که بر خلایق دارد، [[حقّ]] [[ولایت]] بر [[مردم]] دارد و [[انسان‌ها]] [[بندگان]] [[پروردگار]] می‌باشند که باید دائماً [[حقّ]] مولویّت را به جا آورند. در این راستا، ایشان [[یقین]] دارند که وظائفی در قبال مولای خود دارند و قطعاً باید آن را [[امتثال]] کنند. [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که اشتغال [[یقینی]] برتکلیفی، [[نیازمند]] به [[برائت]] [[یقینی]] از آن [[تکلیف]] است<ref>اشاره به قاعده اصولی «اشتغال یقینی، برائت یقینی را می‌طلبد».</ref>؛ و الا همیشه احتمال [[مؤاخذه]] مولا وجود دارد؛ تا زمانی که [[انسان]] [[یقین]] به [[امتثال]] [[فرمان]] [[مولی]] بنماید. [[نصوص]] صریح [[قرآنی]] و همچنین بیان روشن [[رسول خدا]]{{صل}} در زمان [[حیات]] مبارکشان، دو [[حجّت الهی]] هستند که برای [[امّت]] یقین‌آورند و اگر [[امتثال]] شوند، برای [[مردم]] [[برائت]] از [[تکلیف]] [[یقینی]] می‌آورند؛ ولی با فقدان حضرتش{{صل}}، می‌باید حجّتی هم‌طراز آن [[حضرت]] در میان [[امّت]] باشد تا [[مردم]] با [[امتثال]] [[فرمان]] او، [[یقین]] به [[امتثال]] [[تکالیف الهی]] بنمایند؛ و الا همیشه در تردید و [[خوف]] از اسقاط [[تکلیف]] و [[مؤاخذه]] [[پروردگار]] هستند.
#با دسیسه [[منافقان]]، باب [[جعل]] [[روایات]] [[رسول خدا]]{{صل}} از همان زمان [[حیات]] حضرتش باز شد؛ تا به آنجا که ایشان در [[حجه‌الوداع]] فرمودند: {{متن حدیث|قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ}}<ref>بیان امیرالمؤمنین علی{{ع}} در این باره چنین است: {{متن حدیث|عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِي ذَرٍّ شَيْئاً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ أَحَادِيثَ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ{{صل}} غَيْرَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْكَ تَصْدِيقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ رَأَيْتُ فِي أَيْدِي النَّاسِ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ مِنَ الْأَحَادِيثِ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ{{صل}} أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِيهَا وَ تَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بَاطِلٌ أَ فَتَرَى النَّاسَ يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مُتَعَمِّدِينَ وَ يُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِآرَائِهِمْ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَماً وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ‌}}(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۶۲.</ref>. چنان‌که در بیان آن [[حضرت]] نیز اشاره شده، این روند با شدّت بیشتری بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} نیز ادامه یافت. حال چگونه ممکن است که [[رجوع]] به بیان [[رسول خدا]]{{صل}}، بدون حضور امامی [[معصوم]]، حجّتی یقین‌آور برای [[امّت]] باشد.
#با دسیسه [[منافقان]]، باب [[جعل]] [[روایات]] [[رسول خدا]]{{صل}} از همان زمان [[حیات]] حضرتش باز شد؛ تا به آنجا که ایشان در [[حجه‌الوداع]] فرمودند: {{متن حدیث|قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ}}<ref>بیان امیرالمؤمنین علی{{ع}} در این باره چنین است: {{متن حدیث|عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} إِنِّي سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِي ذَرٍّ شَيْئاً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ أَحَادِيثَ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ{{صل}} غَيْرَ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْكَ تَصْدِيقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ رَأَيْتُ فِي أَيْدِي النَّاسِ أَشْيَاءَ كَثِيرَةً مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ وَ مِنَ الْأَحَادِيثِ عَنْ نَبِيِّ اللَّهِ{{صل}} أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِيهَا وَ تَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِكَ كُلَّهُ بَاطِلٌ أَ فَتَرَى النَّاسَ يَكْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} مُتَعَمِّدِينَ وَ يُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِآرَائِهِمْ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهَماً وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِهِ‌}}(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۶۲.</ref>. چنان‌که در بیان آن [[حضرت]] نیز اشاره شده، این روند با شدّت بیشتری بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} نیز ادامه یافت. حال چگونه ممکن است که [[رجوع]] به بیان [[رسول خدا]]{{صل}}، بدون حضور امامی [[معصوم]]، حجّتی یقین‌آور برای [[امّت]] باشد.
خط ۲۷: خط ۲۷:
*'''[[جایگاه]] [[عقل]] در [[استنباط]]:'''
*'''[[جایگاه]] [[عقل]] در [[استنباط]]:'''
*جای تردید نیست که در [[قرآن]] و [[دین اسلام]]، [[عقل]] و [[تفکّر]] [[جایگاه]] والایی دارد؛ تا به آنجا که فارق میان [[انسان]] و حیوان، [[عقل]] است و در کمتر کتابی دیده می‌شود که به اندازه [[قرآن]]، توصیه به [[تدبّر]] و تعقّل شده باشد؛ همچنین به [[دلیل]] اهتمام [[اهل بیت]]{{عم}} به ارائه ادلّه [[عقلی]] در [[معارف]]، [[علم کلام]] در میان [[اصحاب]] [[رشد]] زیادی کرد و بزرگانی از قبیل [[هشام بن حکم]] در [[مکتب]] [[امام صادق]]{{ع}}[[تربیت]] شدند؛ همچنین [[علوم عقلی]] (مانند [[فلسفه]]) در میان [[مسلمین]] [[بالندگی]] فراوان یافت؛ تا به آنجا که اغلب متکلّمین و [[فلاسفه]] [[شیعه]]، خود را [[شاگرد]] [[مکتب اهل بیت]]{{عم}}، خصوصاً [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌دانند. در [[فقه]] [[شیعه]] نیز، [[عقل]] [[حجّت الهی]] و یکی از منابع [[استنباط]] [[احکام]] شمرده شده. اما با وجود همه آنچه گفته شد، دامنه استنباط‌های [[عقل]] در [[احکام عملی]] و [[معارف]] [[اعتقادی]] محدود است و [[انسان]] [[نیازمند]] به [[هدایت]] مقامی است که عالم به [[علوم]] [[الهی]] و [[معصوم]] از [[خطا]] باشد؛ توضیح آنکه:
*جای تردید نیست که در [[قرآن]] و [[دین اسلام]]، [[عقل]] و [[تفکّر]] [[جایگاه]] والایی دارد؛ تا به آنجا که فارق میان [[انسان]] و حیوان، [[عقل]] است و در کمتر کتابی دیده می‌شود که به اندازه [[قرآن]]، توصیه به [[تدبّر]] و تعقّل شده باشد؛ همچنین به [[دلیل]] اهتمام [[اهل بیت]]{{عم}} به ارائه ادلّه [[عقلی]] در [[معارف]]، [[علم کلام]] در میان [[اصحاب]] [[رشد]] زیادی کرد و بزرگانی از قبیل [[هشام بن حکم]] در [[مکتب]] [[امام صادق]]{{ع}}[[تربیت]] شدند؛ همچنین [[علوم عقلی]] (مانند [[فلسفه]]) در میان [[مسلمین]] [[بالندگی]] فراوان یافت؛ تا به آنجا که اغلب متکلّمین و [[فلاسفه]] [[شیعه]]، خود را [[شاگرد]] [[مکتب اهل بیت]]{{عم}}، خصوصاً [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌دانند. در [[فقه]] [[شیعه]] نیز، [[عقل]] [[حجّت الهی]] و یکی از منابع [[استنباط]] [[احکام]] شمرده شده. اما با وجود همه آنچه گفته شد، دامنه استنباط‌های [[عقل]] در [[احکام عملی]] و [[معارف]] [[اعتقادی]] محدود است و [[انسان]] [[نیازمند]] به [[هدایت]] مقامی است که عالم به [[علوم]] [[الهی]] و [[معصوم]] از [[خطا]] باشد؛ توضیح آنکه:
#[[عقل]] در مبادی [[قیاس]]، خواه صورت و یا ماده قیاسات برهانی، امکان [[خطا]] دارد و چنان‌که در [[برهان]] هشام<ref>رک: برهان ششم از همین مجموعه.</ref> اشاره شد، [[نیازمند]] پشتوانه‌ای است که بتواند خطاهای خود را با ارائه به او [[اصلاح]] نماید. لذا در هر صورت، [[عقل]] بشری مستغنی از [[عقلی]] که متّصل به [[عقل]] [[الهی]] است و [[مصون از خطا]] است، نمی‌باشد.
# [[عقل]] در مبادی [[قیاس]]، خواه صورت و یا ماده قیاسات برهانی، امکان [[خطا]] دارد و چنان‌که در [[برهان]] هشام<ref>رک: برهان ششم از همین مجموعه.</ref> اشاره شد، [[نیازمند]] پشتوانه‌ای است که بتواند خطاهای خود را با ارائه به او [[اصلاح]] نماید. لذا در هر صورت، [[عقل]] بشری مستغنی از [[عقلی]] که متّصل به [[عقل]] [[الهی]] است و [[مصون از خطا]] است، نمی‌باشد.
#دامنه استدلال‌های [[عقلانی]] در محدوده کلیّات است و در [[برهان]]، همیشه نتیجه تابع اخسّ مقدّمتین است. لذا در [[اصول اعتقادی]]، [[عقل]] می‌تواند اظهارنظر قطعی کند؛ مانند مسائلی چون [[اثبات]] [[مبدأ و معاد]] و یا فروعات آن، مثل [[اثبات]] صفات [[واجب]] و چگونگی [[ارتباط]] آن با ذات باری و یا در مسئله [[نبوت]] و یا [[امامت عامّه]] و اموری از این قبیل. در حالی که در جزئیّات [[مسائل اعتقادی]]، [[عقل]] توان پاسخ‌گویی ندارد؛ مانند [[نبوّت]] و [[امامت]] خاصّه و یا جزئیات مسائل مربوط به [[عالم برزخ]] و [[معاد]] و احوال متّقین و مجرمین و [[میزان]] و [[صراط]] و تطایر کتب و بسیاری مسائل دیگر که در [[قرآن]] به آنها اشاره شده و دانستن آنها بخشی از [[تعالیم دینی]] است. [[دلیل]] این امر آن است که مقدّمات این قبیل مطالب، امور جزئی هستند که از طریق [[استدلال]] و تحقیق و تجربه به دست نمی‌آیند و تنها با اِخبار [[الهی]] دریافت می‌گردند؛ چنان‌که [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] خود{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
#دامنه استدلال‌های [[عقلانی]] در محدوده کلیّات است و در [[برهان]]، همیشه نتیجه تابع اخسّ مقدّمتین است. لذا در [[اصول اعتقادی]]، [[عقل]] می‌تواند اظهارنظر قطعی کند؛ مانند مسائلی چون [[اثبات]] [[مبدأ و معاد]] و یا فروعات آن، مثل [[اثبات]] صفات [[واجب]] و چگونگی [[ارتباط]] آن با ذات باری و یا در مسئله [[نبوت]] و یا [[امامت عامّه]] و اموری از این قبیل. در حالی که در جزئیّات [[مسائل اعتقادی]]، [[عقل]] توان پاسخ‌گویی ندارد؛ مانند [[نبوّت]] و [[امامت]] خاصّه و یا جزئیات مسائل مربوط به [[عالم برزخ]] و [[معاد]] و احوال متّقین و مجرمین و [[میزان]] و [[صراط]] و تطایر کتب و بسیاری مسائل دیگر که در [[قرآن]] به آنها اشاره شده و دانستن آنها بخشی از [[تعالیم دینی]] است. [[دلیل]] این امر آن است که مقدّمات این قبیل مطالب، امور جزئی هستند که از طریق [[استدلال]] و تحقیق و تجربه به دست نمی‌آیند و تنها با اِخبار [[الهی]] دریافت می‌گردند؛ چنان‌که [[خداوند]] خطاب به [[رسول]] خود{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
#در جزئیات [[احکام عملی]] که حیطه [[فقه]] و [[اخلاق]] است، [[عقل]] به مناطات [[احکام]] راهی ندارد؛ مگر آنکه [[شارع]] خود مناط آن را بیان کرده باشد. در نتیجه، [[عقل]] باید مقدّمات برهانی خود را از [[قرآن]] با [[مقام عصمت]] بگیرد، تا بتواند [[حکم]] جزمی بدهد؛ چنان‌که در مباحث مستقلات عقلیّه در اصول، مانند بحث [[اجتماع]] [[امر و نهی]] یا [[حکم]] مقدّمه [[واجب]] و..، صغرای [[برهان]] از [[شرع]] و کبرای آن از [[عقل]] اخذ می‌شود.
#در جزئیات [[احکام عملی]] که حیطه [[فقه]] و [[اخلاق]] است، [[عقل]] به مناطات [[احکام]] راهی ندارد؛ مگر آنکه [[شارع]] خود مناط آن را بیان کرده باشد. در نتیجه، [[عقل]] باید مقدّمات برهانی خود را از [[قرآن]] با [[مقام عصمت]] بگیرد، تا بتواند [[حکم]] جزمی بدهد؛ چنان‌که در مباحث مستقلات عقلیّه در اصول، مانند بحث [[اجتماع]] [[امر و نهی]] یا [[حکم]] مقدّمه [[واجب]] و..، صغرای [[برهان]] از [[شرع]] و کبرای آن از [[عقل]] اخذ می‌شود.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش