اسید بن صفوان سلمی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
جز (جایگزینی متن - '\{\{صحابه\}\}\n↵\[\[رده\:(.*)\]\]↵\[\[رده\:مدخل\]\]↵\[\[رده\:اعلام\]\]↵\[\[رده\:اصحاب پیامبر\]\]' به 'رده:مدخل رده:اعلام رده:اصحاب پیامبر') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
[[ابن قانع]]<ref>ابن قانع، ج۱، ص۴۰.</ref> او را [[سلمی]] نسبت داده است. وی را از [[صحابه رسول خدا]]{{صل}} شمردهاند<ref>ابن قانع، ج۱، ص۴۰؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۶۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۸.</ref> اما [[ابن سکن]] <ref>سعید بن عثمان، م ۳۵۳ مؤلف الحروف بالصحابه.</ref> [[صحابی]] ناشناخته وصفش نموده<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۳۲.</ref> که شاید به دلیل نبود [[روایت]] او از [[رسول خدا]]{{صل}} باشد. خبری که گزارش داده است مربوط به [[روز]] [[شهادت امیرمؤمنان علی]]{{ع}} است. وی میگوید: [[گریه]] [[مردم]]، [[شهر]] را به لرزه انداخت و آنان مانند روزی که رسول خدا{{صل}} [[رحلت]] کرده بود، حیران بودند. مردی گریان و [[استرجاع]] گویان میگفت {{عربی|"اَلْيَوْمَ اِنْقَطَعَتْ خِلاَفَةُ اَلنُّبُوَّةِ"}}؛ تا به در [[خانه]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} رسید و گفت: ای [[ابوالحسن]]! خدایت [[رحمت]] کند؛ زیرا تو در [[اسلام]] پیشگام مردم، در [[ایمان]] بااخلاصتر، از نظر [[یقین]] محکمتر، خداترستر، و نزدیکترین فرد به رسول خدا{{صل}} بودی. [[مناقب]] تو از همه [[برتر]]، سابقهات از همه شریفتر، درجهات از همه بالاتر، و شبیهترین افراد از نظر روش و [[اخلاق]] و [[کردار]] به آن [[حضرت]]، مقامت نزد او شریفتر، و گرامیترین افراد نزد رسول خدا{{صل}} بودی. [[خداوند]] به تو از طرف اسلام و [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] [[پاداش]] [[خیر]] دهد. هنگامی که [[اصحاب پیامبر]] [[سستی]] کردند، [[قوی]] بودی، و در [[خواری]] و [[زبونی]] به میدان آمدی و زمانی که سستی کردند، به پا خاستی. آنگاه که [[یاران رسول خدا]]{{صل}} [[منحرف]] شدند، [[سنت]] ایشان را گرفتی. [[خلیفه بر حق]] بودی و در برابر خواری [[منافقان]] و [[خشم]] [[کافران]] و [[ناخشنودی]] [[حسودان]] و زبونی [[فاسقان]]، [[ناتوانی]] نشان ندادی. زمانی که همه [[سست]] شدند، تو به امر [[خلافت]] [[قیام]] کردی و چون از [[سخن گفتن]] [[ناتوان]] گردیدند، [[سخن]] گفتی، و چون توقف کردند، در پرتو [[نور خدا]] گام برداشتی. آنگاه از تو [[پیروی]] کردند و [[هدایت]] یافتند و تو از همه مهربانتر، و [[خدا]] را فرمانبردارتر، سخن کمتر و [[رأی]] محکمتر، [[دل]] قویتر و با [[یقین]] بیشتر و [[کردار]] نیکویتر و به امور آشناتر بودی. به [[خدا]] تو در آغاز و پایان [[رئیس]] و بزرگ [[دین]] بودی. آغاز، زمانی بود که [[مردم]] پس از [[وفات پیامبر]] پراکنده شدند و پایان، زمانی بود که پس از [[قتل عثمان]] [[سست]] گردیدند. برای [[مؤمنان]] [[پدری]] [[مهربان]] بودی. زمانی که تحت [[سرپرستی]] تو درآمدند، بارهای گران را از دوش [[ناتوانان]] به دوش کشیدی و آنچه را دیگران درباره دین تباه ساختند، محافظت گردی، و آنچه را رها کردند، رعایت نمودی. زمانی که به سبب [[دنیا]] [[سستی]] کردند، [[همت]] نمودی. زمانی که [[بیتابی]] کردند، [[تحمل]] کردی. زمانی که [[عجله]] کردند، [[شکیبایی]] ورزیدی. هر خونی را که میخواستند تو گرفتی، و از [[برکت]] تو به خیراتی رسیدند که گمانش را نداشتند. بر [[کافران]] عذابی ریزان و [[رباینده]]، و برای مؤمنان [[پشتیبان]] و سنگر بودی. به خدا همراه نعمتهای [[خلافت]] (مصیبتهایش) پرواز کردی، و به عطایش کامیاب شدی، و سوابقش را احزار کردی و فضایلش را به دست آوردی. [[شمشیر]] [[حجت]] و دلیلش کند نبود و دلت [[منحرف]] نگشت و بصیرتت [[ضعیف]] نشد. هراسان نگشتی و [[سقوط]] نکردی. تو مانند [[کوه]] بودی که توفان آن را تکان نداد، و همچنان بودی که [[رسول خدا]] فرمود: «در [[رفاقت]] و [[دارایی]] خویش [[امانت]] نگهدارترین مردم است»، و باز چنان بودی که فرمود: «از لحاظ [[بدن]] ضعیف و در انجام امر خدا [[قوی]] است». نزد خود [[فروتن]] بودی و نزد [[خداوند]] [[عظمت]] داشتی. در روی [[زمین]] بزرگ و نزد مؤمنان [[شریف]] بودی. هیچ کس درباره تو راه [[عیب]] جویی نداشت و هیچ گویندهای بر تو راه خردهگیری نداشت و برای هیچ کس [[نرمی]] و مجامله نداشتی. هر [[ناتوان]] و [[زبونی]] نزد تو توانا و [[عزیز]] بود تا حقش را برایش بستانی و هر توانای عزیز، نزدت ناتوان و [[زبون]] بود تا [[حق]] را از او بستانی و در این موضوع، خویش و [[بیگانه]] نزدت برابر بود. [[شأن]] و شخصیتت [[حق]]، [[راستی]] و [[مدارا]] بود. گفتارت [[حکمت]] و ثابت، و فرمانت [[خویشتن داری]] و [[دوراندیشی]]، و نظرت [[علم]] و تصمیمی بود درباره هرچه انجام دادی، هر آینه [[راه راست]] روشن گشت و امر مشکل آسان شد و آتشها خاموش گردید و [[دین]] به وسیله تو [[استوار]] و [[اسلام]] نیرومند شد و امر [[خدا]] ظاهر گشت، گرچه [[کافران]] [[دوست]] نداشتند. اسلام و [[اهل]] [[ایمان]] از [[برکت]] تو پابرجا شد و بسیار پیشی گرفتی و [[جانشینان]] خود را به [[رنج]] انداختی. تو بزرگتر از آنی که مصیبتت با [[گریه]] جبران شود. [[مرگ]] تو در اسلام بزرگ جلوه کرد و [[مصیبت]] تو بر [[مردم]] سنگین شد. {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}. ما به [[قضای خدا]] [[راضی]] و تو به فرمانش [[تسلیم]] هستی. به خدا [[سوگند]]! [[مسلمین]] هرگز کسی را مانند تو از دست ندهند. تو برای [[مؤمنان]] [[پناه]]، سنگر و مانند کوهی پابرجا، و بر کافران [[خشم]] بودی. خدا تو را به پیامبرش برساند و ما را از اجرت [[محروم]] نسازد و بعد از تو [[گمراه]] نگرداند. مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد. او گریست و [[اصحاب پیامبر]] گریستند، سپس هرچه جستند او را نیافتند<ref>کلینی، ج۱، ص۴۵۶-۴۴۵؛ صدوق، ص۳۸۸.</ref>. | [[ابن قانع]]<ref>ابن قانع، ج۱، ص۴۰.</ref> او را [[سلمی]] نسبت داده است. وی را از [[صحابه رسول خدا]]{{صل}} شمردهاند<ref>ابن قانع، ج۱، ص۴۰؛ ابونعیم، ج۱، ص۲۶۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۸.</ref> اما [[ابن سکن]] <ref>سعید بن عثمان، م ۳۵۳ مؤلف الحروف بالصحابه.</ref> [[صحابی]] ناشناخته وصفش نموده<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۳۲.</ref> که شاید به دلیل نبود [[روایت]] او از [[رسول خدا]]{{صل}} باشد. خبری که گزارش داده است مربوط به [[روز]] [[شهادت امیرمؤمنان علی]]{{ع}} است. وی میگوید: [[گریه]] [[مردم]]، [[شهر]] را به لرزه انداخت و آنان مانند روزی که رسول خدا{{صل}} [[رحلت]] کرده بود، حیران بودند. مردی گریان و [[استرجاع]] گویان میگفت {{عربی|"اَلْيَوْمَ اِنْقَطَعَتْ خِلاَفَةُ اَلنُّبُوَّةِ"}}؛ تا به در [[خانه]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} رسید و گفت: ای [[ابوالحسن]]! خدایت [[رحمت]] کند؛ زیرا تو در [[اسلام]] پیشگام مردم، در [[ایمان]] بااخلاصتر، از نظر [[یقین]] محکمتر، خداترستر، و نزدیکترین فرد به رسول خدا{{صل}} بودی. [[مناقب]] تو از همه [[برتر]]، سابقهات از همه شریفتر، درجهات از همه بالاتر، و شبیهترین افراد از نظر روش و [[اخلاق]] و [[کردار]] به آن [[حضرت]]، مقامت نزد او شریفتر، و گرامیترین افراد نزد رسول خدا{{صل}} بودی. [[خداوند]] به تو از طرف اسلام و [[پیامبر]] و [[مسلمانان]] [[پاداش]] [[خیر]] دهد. هنگامی که [[اصحاب پیامبر]] [[سستی]] کردند، [[قوی]] بودی، و در [[خواری]] و [[زبونی]] به میدان آمدی و زمانی که سستی کردند، به پا خاستی. آنگاه که [[یاران رسول خدا]]{{صل}} [[منحرف]] شدند، [[سنت]] ایشان را گرفتی. [[خلیفه بر حق]] بودی و در برابر خواری [[منافقان]] و [[خشم]] [[کافران]] و [[ناخشنودی]] [[حسودان]] و زبونی [[فاسقان]]، [[ناتوانی]] نشان ندادی. زمانی که همه [[سست]] شدند، تو به امر [[خلافت]] [[قیام]] کردی و چون از [[سخن گفتن]] [[ناتوان]] گردیدند، [[سخن]] گفتی، و چون توقف کردند، در پرتو [[نور خدا]] گام برداشتی. آنگاه از تو [[پیروی]] کردند و [[هدایت]] یافتند و تو از همه مهربانتر، و [[خدا]] را فرمانبردارتر، سخن کمتر و [[رأی]] محکمتر، [[دل]] قویتر و با [[یقین]] بیشتر و [[کردار]] نیکویتر و به امور آشناتر بودی. به [[خدا]] تو در آغاز و پایان [[رئیس]] و بزرگ [[دین]] بودی. آغاز، زمانی بود که [[مردم]] پس از [[وفات پیامبر]] پراکنده شدند و پایان، زمانی بود که پس از [[قتل عثمان]] [[سست]] گردیدند. برای [[مؤمنان]] [[پدری]] [[مهربان]] بودی. زمانی که تحت [[سرپرستی]] تو درآمدند، بارهای گران را از دوش [[ناتوانان]] به دوش کشیدی و آنچه را دیگران درباره دین تباه ساختند، محافظت گردی، و آنچه را رها کردند، رعایت نمودی. زمانی که به سبب [[دنیا]] [[سستی]] کردند، [[همت]] نمودی. زمانی که [[بیتابی]] کردند، [[تحمل]] کردی. زمانی که [[عجله]] کردند، [[شکیبایی]] ورزیدی. هر خونی را که میخواستند تو گرفتی، و از [[برکت]] تو به خیراتی رسیدند که گمانش را نداشتند. بر [[کافران]] عذابی ریزان و [[رباینده]]، و برای مؤمنان [[پشتیبان]] و سنگر بودی. به خدا همراه نعمتهای [[خلافت]] (مصیبتهایش) پرواز کردی، و به عطایش کامیاب شدی، و سوابقش را احزار کردی و فضایلش را به دست آوردی. [[شمشیر]] [[حجت]] و دلیلش کند نبود و دلت [[منحرف]] نگشت و بصیرتت [[ضعیف]] نشد. هراسان نگشتی و [[سقوط]] نکردی. تو مانند [[کوه]] بودی که توفان آن را تکان نداد، و همچنان بودی که [[رسول خدا]] فرمود: «در [[رفاقت]] و [[دارایی]] خویش [[امانت]] نگهدارترین مردم است»، و باز چنان بودی که فرمود: «از لحاظ [[بدن]] ضعیف و در انجام امر خدا [[قوی]] است». نزد خود [[فروتن]] بودی و نزد [[خداوند]] [[عظمت]] داشتی. در روی [[زمین]] بزرگ و نزد مؤمنان [[شریف]] بودی. هیچ کس درباره تو راه [[عیب]] جویی نداشت و هیچ گویندهای بر تو راه خردهگیری نداشت و برای هیچ کس [[نرمی]] و مجامله نداشتی. هر [[ناتوان]] و [[زبونی]] نزد تو توانا و [[عزیز]] بود تا حقش را برایش بستانی و هر توانای عزیز، نزدت ناتوان و [[زبون]] بود تا [[حق]] را از او بستانی و در این موضوع، خویش و [[بیگانه]] نزدت برابر بود. [[شأن]] و شخصیتت [[حق]]، [[راستی]] و [[مدارا]] بود. گفتارت [[حکمت]] و ثابت، و فرمانت [[خویشتن داری]] و [[دوراندیشی]]، و نظرت [[علم]] و تصمیمی بود درباره هرچه انجام دادی، هر آینه [[راه راست]] روشن گشت و امر مشکل آسان شد و آتشها خاموش گردید و [[دین]] به وسیله تو [[استوار]] و [[اسلام]] نیرومند شد و امر [[خدا]] ظاهر گشت، گرچه [[کافران]] [[دوست]] نداشتند. اسلام و [[اهل]] [[ایمان]] از [[برکت]] تو پابرجا شد و بسیار پیشی گرفتی و [[جانشینان]] خود را به [[رنج]] انداختی. تو بزرگتر از آنی که مصیبتت با [[گریه]] جبران شود. [[مرگ]] تو در اسلام بزرگ جلوه کرد و [[مصیبت]] تو بر [[مردم]] سنگین شد. {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}. ما به [[قضای خدا]] [[راضی]] و تو به فرمانش [[تسلیم]] هستی. به خدا [[سوگند]]! [[مسلمین]] هرگز کسی را مانند تو از دست ندهند. تو برای [[مؤمنان]] [[پناه]]، سنگر و مانند کوهی پابرجا، و بر کافران [[خشم]] بودی. خدا تو را به پیامبرش برساند و ما را از اجرت [[محروم]] نسازد و بعد از تو [[گمراه]] نگرداند. مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد. او گریست و [[اصحاب پیامبر]] گریستند، سپس هرچه جستند او را نیافتند<ref>کلینی، ج۱، ص۴۵۶-۴۴۵؛ صدوق، ص۳۸۸.</ref>. | ||
در [[منابع اهل سنت]]، طبق معمول [[فضایل]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را برای [[ابوبکر]] آوردهاند. برای نمونه، در [[روایت]] یاد شده به جای عبارت {{عربی|"لما قبض اميرالمؤمنين"}}؛ عبارت {{عربی|"لما توفي (قبض) ابو بكر"}}؛ و نیز به جای عبارت {{عربی|"جاء رجل باكيا"}}؛ عبارت {{عربی|"جاء علي بن ابي طالب"}}؛ قرار دادهاند تا بگویند [[امام علی]]{{ع}} این فضایل را برای ابوبکر برشمرد! این نمونهای از فضیلتسازی جاعلان [[حدیث]] است که برخی [[محدثان]] [[اهل سنت]] آن را نقل کردهاند<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۸؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. برخی به نقل از [[ترمذی]] در تفسیرش چند سطر از روایت را آوردهاند و گفتهاند [[حدیث]] طولانی است. [[راوی]] این حدیث [[عبدالملک بن عمیر]] است<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۴۶؛ ذهبی، ج۱، ص۲۱.</ref> | در [[منابع اهل سنت]]، طبق معمول [[فضایل]] [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} را برای [[ابوبکر]] آوردهاند. برای نمونه، در [[روایت]] یاد شده به جای عبارت {{عربی|"لما قبض اميرالمؤمنين"}}؛ عبارت {{عربی|"لما توفي (قبض) ابو بكر"}}؛ و نیز به جای عبارت {{عربی|"جاء رجل باكيا"}}؛ عبارت {{عربی|"جاء علي بن ابي طالب"}}؛ قرار دادهاند تا بگویند [[امام علی]]{{ع}} این فضایل را برای ابوبکر برشمرد! این نمونهای از فضیلتسازی جاعلان [[حدیث]] است که برخی [[محدثان]] [[اهل سنت]] آن را نقل کردهاند<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۴۶؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۱۸۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۸؛ ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۸؛ ابن حجر، ج۱، ص۲۳۲.</ref>. برخی به نقل از [[ترمذی]] در تفسیرش چند سطر از روایت را آوردهاند و گفتهاند [[حدیث]] طولانی است. [[راوی]] این حدیث [[عبدالملک بن عمیر]] است<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۴۶؛ ذهبی، ج۱، ص۲۱.</ref><ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اسید بن صفوان سلمی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۸۲-۸۳.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |