اصیل غفاری: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۲
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
أصیل براساس [[روایت]] زهری و [[ابوموسی]]، پیش از [[فرمان]] [[وجوب]] [[حجاب]] درباره [[همسران رسول خدا]]{{صل}}، از [[مکه]] به [[مدینه]] آمد و با [[عایشه]] [[ملاقات]] کرد. عایشه درباره اوضاع مکه پرسید. اصیل با [[تشبیه]] و کنایه، از [[آبادانی]] مکه به خوبی یاد کرد. عایشه از او خواست برای ملاقات با [[رسول خدا]]{{صل}} همانجا بماند. اندکی بعد، [[حضرت]] وارد شد و همان [[پرسش]] و همان پاسخ تکرار شد. [[پیامبر خدا]] او را از ادامه گفتارش بازداشت و فرمود: «بیش از این ما را محزون مکن»<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> یا به تعبیری دیگر، «[[دلها]] را رها کن تا آرام گیرد»<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.</ref> یا «ما را به مکه علاقهمند نکن»<ref>ابن عبد البر، ج۱، ص۲۲۳؛ حلبی، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. [[حسن بصری]] این روایت را درباره أبان پسر [[سعید بن عاص]] نقل کرده است<ref>ابن عساکر، ج۶، ص۱۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> و بر پایه برخی گزارشها، زمانی که رسول خدا{{صل}} به [[حدیبیه]] آمد، دو نفر از [[قبیله خزاعه]]، با نامهای [[عمرو بن سالم]] و [[بسر بن سفیان]]، گوسفندان و شترانی را به همراه غلامی به حضرت [[هدیه]] دادند. این [[غلام]] در پاسخ به پرسش ایشان، مکه را آباد [[وصف]] کرد<ref>زمخشری، ج۲، ص۳۴۱.</ref>. | أصیل براساس [[روایت]] زهری و [[ابوموسی]]، پیش از [[فرمان]] [[وجوب]] [[حجاب]] درباره [[همسران رسول خدا]]{{صل}}، از [[مکه]] به [[مدینه]] آمد و با [[عایشه]] [[ملاقات]] کرد. عایشه درباره اوضاع مکه پرسید. اصیل با [[تشبیه]] و کنایه، از [[آبادانی]] مکه به خوبی یاد کرد. عایشه از او خواست برای ملاقات با [[رسول خدا]]{{صل}} همانجا بماند. اندکی بعد، [[حضرت]] وارد شد و همان [[پرسش]] و همان پاسخ تکرار شد. [[پیامبر خدا]] او را از ادامه گفتارش بازداشت و فرمود: «بیش از این ما را محزون مکن»<ref>ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> یا به تعبیری دیگر، «[[دلها]] را رها کن تا آرام گیرد»<ref>ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.</ref> یا «ما را به مکه علاقهمند نکن»<ref>ابن عبد البر، ج۱، ص۲۲۳؛ حلبی، ج۲، ص۲۸۳.</ref>. [[حسن بصری]] این روایت را درباره أبان پسر [[سعید بن عاص]] نقل کرده است<ref>ابن عساکر، ج۶، ص۱۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.</ref> و بر پایه برخی گزارشها، زمانی که رسول خدا{{صل}} به [[حدیبیه]] آمد، دو نفر از [[قبیله خزاعه]]، با نامهای [[عمرو بن سالم]] و [[بسر بن سفیان]]، گوسفندان و شترانی را به همراه غلامی به حضرت [[هدیه]] دادند. این [[غلام]] در پاسخ به پرسش ایشان، مکه را آباد [[وصف]] کرد<ref>زمخشری، ج۲، ص۳۴۱.</ref>. | ||
این روایت به ضمیمه روایت علاقه رسول خدا{{صل}} به مکه و [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}<ref> سوره قصص، آیه ۸۵.</ref>. در موضوع [[حب]] [[وطن]] مورد استناد قرار گرفته است. برخی [[روایت]] [[وطن]] [[دوستی]] را جعلی دانسته و برخی دیگر با [[تصرف]] در معنای وطن، آن را توجیه کردهاند. وطن به معنای [[مکه]]، از توجیهاتی است که به استناد دو روایت بالا صورت گرفته است<ref>عجلونی، ج۱، ص۳۴۵؛ و ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۳، ص۳۳۳.</ref> | این روایت به ضمیمه روایت علاقه رسول خدا{{صل}} به مکه و [[نزول آیه]] {{متن قرآن|لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}<ref> سوره قصص، آیه ۸۵.</ref>. در موضوع [[حب]] [[وطن]] مورد استناد قرار گرفته است. برخی [[روایت]] [[وطن]] [[دوستی]] را جعلی دانسته و برخی دیگر با [[تصرف]] در معنای وطن، آن را توجیه کردهاند. وطن به معنای [[مکه]]، از توجیهاتی است که به استناد دو روایت بالا صورت گرفته است<ref>عجلونی، ج۱، ص۳۴۵؛ و ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۳، ص۳۳۳.</ref><ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «اصیل غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۱۰۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |