پرش به محتوا

امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'خلافت امام حسن' به 'خلافت امام حسن')
خط ۳۸: خط ۳۸:
[[شیخ مفید]] می‌نویسد: [[فاطمه]]{{س}} در روز هفتم ولادت [[امام حسن]]{{ع}} او را در پارچه‌ای از حریر بهشتی که [[جبرئیل]] برای [[پیامبر]]{{صل}} از [[بهشت]] آورده بود، پیچید و نزد [[پیامبر]] آورد و آن حضرت او را "حسن" نامید و گوسفندی برای او [[قربانی]] کرد. این ماجرا را گروهی از مؤرخان و [[محدثان]] [[نقل]] کرده‌اند؛ همچنین، [[احمد بن احمد بن صالح تمیمی]] نیز این ماجرا به [[سند]] خود از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است<ref>الارشاد، شیخ مفید (ترجمه: رسولی محلاتی)، ج۲، ص۳-۵.</ref>.
[[شیخ مفید]] می‌نویسد: [[فاطمه]]{{س}} در روز هفتم ولادت [[امام حسن]]{{ع}} او را در پارچه‌ای از حریر بهشتی که [[جبرئیل]] برای [[پیامبر]]{{صل}} از [[بهشت]] آورده بود، پیچید و نزد [[پیامبر]] آورد و آن حضرت او را "حسن" نامید و گوسفندی برای او [[قربانی]] کرد. این ماجرا را گروهی از مؤرخان و [[محدثان]] [[نقل]] کرده‌اند؛ همچنین، [[احمد بن احمد بن صالح تمیمی]] نیز این ماجرا به [[سند]] خود از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است<ref>الارشاد، شیخ مفید (ترجمه: رسولی محلاتی)، ج۲، ص۳-۵.</ref>.


به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} پس از روز هفتم [[تولد]]، به مقدار وزن موهای [[امام حسن]]{{ع}} به [[فقرا]] و بینوایان، نقره [[صدقه]] دادند<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۶؛ کشف الغمه، ابن أبی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۸۱. این مطلب در: الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۳-۲ و مشکل الآثار، طحاوی، ج۱، ص۴۵۶ نیز نقل شده است.</ref>. عمر [[مبارک]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} هنگام [[رحلت]] جانسوز [[رسول خدا]]{{صل}} هفت سال و چند ماه<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۳؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۳۹۰؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۶؛ کشف الغمه، اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۸۲؛ معجم الکبیر، طبرانی، ج۱، ص۲۸۹؛ ج۳، ص۱۸.</ref> و بنا به نوشته برخی، هشت سال بود<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۶.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۲۷-۲۸ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰.</ref>.
به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} پس از روز هفتم [[تولد]]، به مقدار وزن موهای [[امام حسن]]{{ع}} به [[فقرا]] و بینوایان، نقره [[صدقه]] دادند<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۶؛ کشف الغمه، ابن أبی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۸۱. این مطلب در: الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۳-۲ و مشکل الآثار، طحاوی، ج۱، ص۴۵۶ نیز نقل شده است.</ref>. عمر [[مبارک]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} هنگام [[رحلت]] جانسوز [[رسول خدا]]{{صل}} هفت سال و چند ماه<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۳؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۳۹۰؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۶؛ کشف الغمه، اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۸۲؛ معجم الکبیر، طبرانی، ج۱، ص۲۸۹؛ ج۳، ص۱۸.</ref> و بنا به نوشته برخی، هشت سال بود<ref>اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ص۲۰۶.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۲۷-۲۸ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰.</ref>.


==[[برترین]] نسب==
==[[برترین]] نسب==
خط ۵۸: خط ۵۸:
[[ابن عباس]] می‌گوید: [[رسول خدا]]{{صل}} برخاست و ما نیز با وی برخاستیم و به حظیره بنی نجار آمدیم و دیدیم که [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} [[دست]] در گردن یکدیگر کرده و خوابیده‌اند و [[فرشته]] به یک بال خود ایشان را پوشانیده است. [[پیامبر]]{{صل}} [[امام حسن]]{{ع}} را برداشت و آن [[فرشته]] [[امام حسین]]{{ع}} را و [[مردم]] چنین می‌دیدند که آن حضرت هر دو را برداشته است. پس [[ابوبکر]] و [[ابوایوب انصاری]] گفتند: "یا [[رسول‌الله]]! اجازه دهید یکی از این دو [[کودک]] را ما برداریم"؛ فرمود: "با ایشان کاری نداشته باشید؛ ایشان فاضلان در [[دنیا]] و آخرت‌اند و پدرشان از ایشان بهتر است"<ref>قابل تأمل و توجه است که رسول خدا{{صل}} در پاسخ ابوبکر و ابوایوب که خواسته بودند یکی از آن دو سرور را به دوش بگیرند، می‌فرماید: "ایشان فاضلان در دنیا و آخرت‌اند" و نیز در ادامه می‌فرماید: "پدرشان از ایشان بهتر است». حکیمانه نیست که پاسخ به سؤالی، در ظاهر با آن سنخیت نداشته باشد، در حالی ‌که پاسخ‌ دهنده، شخص پیامبر اکرم{{صل}} است؛ در نتیجه، پاسخ آن حضرت بسیار هوشمندانه بوده است و انگیزه‌های درخواست ایشان و نیز سنخیت نداشتن امام حسن و امام حسین{{عم}} و پدر گرانقدرشان، را با آن دو نفر نشان می‌دهد.</ref>. بعد از آن فرمود: "[[سوگند]] به [[خدا]]! امروز [[شرف]] و [[بزرگواری]] و [[جایگاه]] ایشان را به خاطر اینکه [[خداوند]] فرموده است، برای شما بیان می‌کنم". پس از آن، خطبه‌ای خواند و فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما را به [[بهترین]] [[مردم]] از نظر جد و [[جده]] خبر کنم؟"
[[ابن عباس]] می‌گوید: [[رسول خدا]]{{صل}} برخاست و ما نیز با وی برخاستیم و به حظیره بنی نجار آمدیم و دیدیم که [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]]{{عم}} [[دست]] در گردن یکدیگر کرده و خوابیده‌اند و [[فرشته]] به یک بال خود ایشان را پوشانیده است. [[پیامبر]]{{صل}} [[امام حسن]]{{ع}} را برداشت و آن [[فرشته]] [[امام حسین]]{{ع}} را و [[مردم]] چنین می‌دیدند که آن حضرت هر دو را برداشته است. پس [[ابوبکر]] و [[ابوایوب انصاری]] گفتند: "یا [[رسول‌الله]]! اجازه دهید یکی از این دو [[کودک]] را ما برداریم"؛ فرمود: "با ایشان کاری نداشته باشید؛ ایشان فاضلان در [[دنیا]] و آخرت‌اند و پدرشان از ایشان بهتر است"<ref>قابل تأمل و توجه است که رسول خدا{{صل}} در پاسخ ابوبکر و ابوایوب که خواسته بودند یکی از آن دو سرور را به دوش بگیرند، می‌فرماید: "ایشان فاضلان در دنیا و آخرت‌اند" و نیز در ادامه می‌فرماید: "پدرشان از ایشان بهتر است». حکیمانه نیست که پاسخ به سؤالی، در ظاهر با آن سنخیت نداشته باشد، در حالی ‌که پاسخ‌ دهنده، شخص پیامبر اکرم{{صل}} است؛ در نتیجه، پاسخ آن حضرت بسیار هوشمندانه بوده است و انگیزه‌های درخواست ایشان و نیز سنخیت نداشتن امام حسن و امام حسین{{عم}} و پدر گرانقدرشان، را با آن دو نفر نشان می‌دهد.</ref>. بعد از آن فرمود: "[[سوگند]] به [[خدا]]! امروز [[شرف]] و [[بزرگواری]] و [[جایگاه]] ایشان را به خاطر اینکه [[خداوند]] فرموده است، برای شما بیان می‌کنم". پس از آن، خطبه‌ای خواند و فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما را به [[بهترین]] [[مردم]] از نظر جد و [[جده]] خبر کنم؟"


گفتند: "بلی یا [[رسول‌الله]]!" فرمود: "[[امام حسن|حسن]] و حسین‌اند که [[پدر]] ایشان، [[علی بن ابی‌طالب]] و مادرشان، [[فاطمه]] بنت [[محمد]] است؛ آیا شما را به [[بهترین]] [[مردم]] از نظر عمو و عمه خبر کنم؟" گفتند: "بلی یا [[رسول‌الله]]!" فرمود: "[[امام حسن|حسن]] و حسین‌اند که عموی ایشان، [[جعفر بن ابی‌طالب]] و عمه ایشان، [[ام هانی بنت ابوطالب]] است. ای [[مردم]]! آیا شما را به [[بهترین]] [[مردم]] از نظر دایی و خاله خبر کنم؟" گفتند: بلی "یا [[رسول‌الله]]{{صل}}! فرمود: "[[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]، که دایی ایشان، [[قاسم]]، پسر [[رسول]] خداست و خاله ایشان، [[زینب]]، دختر [[رسول]] خداست؛ بدانید و [[آگاه]] باشید که [[پدر]] و [[مادر]] و جد و [[جده]] و دایی و خاله و عمو و عمه و خود ایشان در بهشت‌اند و کسی که ایشان را و [[دوستدار]] ایشان را [[دوست]] بدارد، در [[بهشت]] است"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۲-۹۴. (با اندکی تغییر).</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۲۸-۳۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۰-۳۱۳.</ref>
گفتند: "بلی یا [[رسول‌الله]]!" فرمود: "[[امام حسن|حسن]] و حسین‌اند که [[پدر]] ایشان، [[علی بن ابی‌طالب]] و مادرشان، [[فاطمه]] بنت [[محمد]] است؛ آیا شما را به [[بهترین]] [[مردم]] از نظر عمو و عمه خبر کنم؟" گفتند: "بلی یا [[رسول‌الله]]!" فرمود: "[[امام حسن|حسن]] و حسین‌اند که عموی ایشان، [[جعفر بن ابی‌طالب]] و عمه ایشان، [[ام هانی بنت ابوطالب]] است. ای [[مردم]]! آیا شما را به [[بهترین]] [[مردم]] از نظر دایی و خاله خبر کنم؟" گفتند: بلی "یا [[رسول‌الله]]{{صل}}! فرمود: "[[امام حسن|حسن]] و [[حسین]]، که دایی ایشان، [[قاسم]]، پسر [[رسول]] خداست و خاله ایشان، [[زینب]]، دختر [[رسول]] خداست؛ بدانید و [[آگاه]] باشید که [[پدر]] و [[مادر]] و جد و [[جده]] و دایی و خاله و عمو و عمه و خود ایشان در بهشت‌اند و کسی که ایشان را و [[دوستدار]] ایشان را [[دوست]] بدارد، در [[بهشت]] است"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۲-۹۴. (با اندکی تغییر).</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۲۸-۳۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۰-۳۱۳.</ref>


==نامگذاری امام حسن{{ع}}==
==نامگذاری امام حسن{{ع}}==
انتخاب نام خوب یکی از [[وظایف پدر]] و [[مادر]] است. این نکته را [[رسول خدا]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} [[یادآوری]] کرد که انتخاب [[نام نیک]] حقی است که فرزند بر عهده [[پدر]] دارد و باید در [[تربیت]] فرزندش بکوشد<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۴، ص۳۷۲: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ يُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ يَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً}}.</ref>. اما علی{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} این مهم را به پیامبر واگذار کردند. [[حضرت رسول]]{{صل}} نام پسران [[زهرا]] را انتخاب کرد. سکونی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که پیامبر{{صل}} فرمود: فرزند [[صالح]] گل [[خوشبویی]] از جانب [[خداوند]] است که در بین بندگانش تقسیم می‌نماید و به [[درستی]] که دو گل خوشبوی من از دنیا، حسن و حسین{{عم}} هستند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲۱: {{متن حدیث|وَ رَيْحَانَتَيَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ}}.</ref>. آن دو را به نام دو [[سبط]] (نوۀ دختری) از [[بنی اسرائیل]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۶-۳۵۷. ابن سعد سه روایت نقل کرده که: شبر و شبیر فرزندان هارون بودند. روایتی نقل کرده که این نام در جاهلیت سابقه نداشته و از نام‌های ساکنان بهشت است.</ref> شبّر و [[شبیر]] نامیدم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲: “الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَیحَانَةٌ مِنَ اللَّهِ قَسَمَهَا بَینَ عِبَادِهِ وَ إِنَّ رَیحَانَتَی مِنَ الدُّنْیا الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَمَّیتُهُمَا بِاسْمِ سِبْطَینِ مِنْ بنی إِسْرَائِیلَ شَبَّراً وَ شَبِیراً”.</ref>. این نام گذاری در [[روز]] هفتم [[تولد]] آنان بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} بیان می‌کند در روز هفتم [[جبرئیل]] برای تهنیت تولد [[حسن بن علی]]{{ع}} نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و به او [[دستور]] داد نام وی را [[انتخاب]] کند و برای او [[کنیه]] برگزیند و [[عقیقه]] نماید. در [[زمان]] [[تولد امام حسین]]{{ع}} نیز جبرئیل برای عرض تبریک در روز هفتم آمد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۵.</ref>
انتخاب نام خوب یکی از [[وظایف پدر]] و [[مادر]] است. این نکته را [[رسول خدا]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} [[یادآوری]] کرد که انتخاب [[نام نیک]] حقی است که فرزند بر عهده [[پدر]] دارد و باید در [[تربیت]] فرزندش بکوشد<ref>شیخ صدوق، من ‎لایحضره ‎الفقیه، ج۴، ص۳۷۲: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ يُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ يَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحاً}}.</ref>. اما علی{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} این مهم را به پیامبر واگذار کردند. [[حضرت رسول]]{{صل}} نام پسران [[زهرا]] را انتخاب کرد. سکونی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند که پیامبر{{صل}} فرمود: فرزند [[صالح]] گل [[خوشبویی]] از جانب [[خداوند]] است که در بین بندگانش تقسیم می‌نماید و به [[درستی]] که دو گل خوشبوی من از دنیا، حسن و حسین{{عم}} هستند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۲۱: {{متن حدیث|وَ رَيْحَانَتَيَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ}}.</ref>. آن دو را به نام دو [[سبط]] (نوۀ دختری) از [[بنی اسرائیل]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۶-۳۵۷. ابن سعد سه روایت نقل کرده که: شبر و شبیر فرزندان هارون بودند. روایتی نقل کرده که این نام در جاهلیت سابقه نداشته و از نام‌های ساکنان بهشت است.</ref> شبّر و [[شبیر]] نامیدم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲: “الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَیحَانَةٌ مِنَ اللَّهِ قَسَمَهَا بَینَ عِبَادِهِ وَ إِنَّ رَیحَانَتَی مِنَ الدُّنْیا الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَمَّیتُهُمَا بِاسْمِ سِبْطَینِ مِنْ بنی إِسْرَائِیلَ شَبَّراً وَ شَبِیراً”.</ref>. این نام گذاری در [[روز]] هفتم [[تولد]] آنان بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} بیان می‌کند در روز هفتم [[جبرئیل]] برای تهنیت تولد [[حسن بن علی]]{{ع}} نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و به او [[دستور]] داد نام وی را [[انتخاب]] کند و برای او [[کنیه]] برگزیند و [[عقیقه]] نماید. در [[زمان]] [[تولد امام حسین]]{{ع}} نیز جبرئیل برای عرض تبریک در روز هفتم آمد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۵.</ref>


[[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرمایند: "چون ولادت [[حسن بن علی]]{{ع}} نزدیک شد، [[رسول خدا]]{{صل}} به [[اسماء بنت عمیس]] و [[ام سلمه]] فرمود آنجا حاضر شوند و چون [[فرزند]]، متولد شد، [[اذان]] در گوش راست و اقامه در گوش چپ بگویند که نسبت به هر کس این کار را انجام دهند، از [[شر]] [[شیطان]] محفوظ خواهد ماند و چون او را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آوردند، به جای اولین شیر، آب دهان [[مبارک]] در دهان وی انداخت و فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أُعِيذُهُ بِكَ وَ وُلْدَهُ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۴-۹۵.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۳.</ref>
[[امیر المؤمنین]]{{ع}} می‌فرمایند: "چون ولادت [[حسن بن علی]]{{ع}} نزدیک شد، [[رسول خدا]]{{صل}} به [[اسماء بنت عمیس]] و [[ام سلمه]] فرمود آنجا حاضر شوند و چون [[فرزند]]، متولد شد، [[اذان]] در گوش راست و اقامه در گوش چپ بگویند که نسبت به هر کس این کار را انجام دهند، از [[شر]] [[شیطان]] محفوظ خواهد ماند و چون او را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آوردند، به جای اولین شیر، آب دهان [[مبارک]] در دهان وی انداخت و فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنِّي أُعِيذُهُ بِكَ وَ وُلْدَهُ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ}}<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۴-۹۵.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۳.</ref>


==عقیقه [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}==
==عقیقه [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}==
پیامبر{{صل}} در روز هفتم تولد حسن{{ع}}، قوچی برای او و بعد قوچی برای حسین{{ع}} عقیقه کرد و چیزی به قابله داد. به [[نقلی]] یک ران گوسفند را به قابله داد. دیگران هم خوردند و به همسایه‌ها [[هدیه]] دادند. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند و فرمودند: [[بسم الله]]، عقیقه‌ای برای حسن است و دعای عقیقه را این‌گونه خواندند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.</ref>.
پیامبر{{صل}} در روز هفتم تولد حسن{{ع}}، قوچی برای او و بعد قوچی برای حسین{{ع}} عقیقه کرد و چیزی به قابله داد. به [[نقلی]] یک ران گوسفند را به قابله داد. دیگران هم خوردند و به همسایه‌ها [[هدیه]] دادند. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند و فرمودند: [[بسم الله]]، عقیقه‌ای برای حسن است و دعای عقیقه را این‌گونه خواندند: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.</ref>.
برابر دو [[روایت]] معتبر از [[امام صادق]]{{ع}} در [[جاهلیت]] رسم بر این بود که [[خون]] عقیقه را به سر بچه می‌مالیدند؛ ولی حضرت از آن [[نهی]] کردند و فرمودند: پدرم آن را [[شرک]] می‌دانستند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲: {{متن حدیث|قَالَ كَانَ نَاسٌ يُلَطِّخُونَ رَأْسَ الصَّبِيِّ فِي دَمِ الْعَقِيقَةِ وَ كَانَ أَبِي يَقُولُ ذَلِكَ شِرْكٌ}}.</ref>. زهرا{{س}} به مقدار وزن [[موی سر]] حسن و حسین{{عم}} نقره [[صدقه]] داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۵. ابن سعد از امام باقر{{ع}} نقل کرده است.</ref>. [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} [[انگشتر]] خود را در دست چپ قرار می‌دادند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۶۹-۴۷۰.</ref> و نقش آن {{متن حدیث|حَسْبِيَ اللَّهُ‏}}: “خدا مرا کافی است” بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۷۳.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۶.</ref>
برابر دو [[روایت]] معتبر از [[امام صادق]]{{ع}} در [[جاهلیت]] رسم بر این بود که [[خون]] عقیقه را به سر بچه می‌مالیدند؛ ولی حضرت از آن [[نهی]] کردند و فرمودند: پدرم آن را [[شرک]] می‌دانستند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲: {{متن حدیث|قَالَ كَانَ نَاسٌ يُلَطِّخُونَ رَأْسَ الصَّبِيِّ فِي دَمِ الْعَقِيقَةِ وَ كَانَ أَبِي يَقُولُ ذَلِكَ شِرْكٌ}}.</ref>. زهرا{{س}} به مقدار وزن [[موی سر]] حسن و حسین{{عم}} نقره [[صدقه]] داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۵. ابن سعد از امام باقر{{ع}} نقل کرده است.</ref>. [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} [[انگشتر]] خود را در دست چپ قرار می‌دادند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۶۹-۴۷۰.</ref> و نقش آن {{متن حدیث|حَسْبِيَ اللَّهُ‏}}: “خدا مرا کافی است” بود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۷۳.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۶.</ref>


==[[اصلاح]] [[نقل]] [[تاریخی]]==
==[[اصلاح]] [[نقل]] [[تاریخی]]==
خط ۸۲: خط ۸۲:
[[ابوداود عمر بن سعد حفری]] به [[سند]] خود گفته است: چون [[فاطمه]]{{س}}، [[حسن بن علی]]{{ع}} را به [[دنیا]] آورد، [[رسول خدا]]{{صل}} در گوش [[حسن]]{{ع}} [[اذان]] گفت. [[قبیصه]] و [[ابوالمنذر]] گفته‌اند که [[پیامبر]]{{صل}} در گوش [[حسن]]{{ع}} [[نماز]] خواند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۲-۳.</ref>.
[[ابوداود عمر بن سعد حفری]] به [[سند]] خود گفته است: چون [[فاطمه]]{{س}}، [[حسن بن علی]]{{ع}} را به [[دنیا]] آورد، [[رسول خدا]]{{صل}} در گوش [[حسن]]{{ع}} [[اذان]] گفت. [[قبیصه]] و [[ابوالمنذر]] گفته‌اند که [[پیامبر]]{{صل}} در گوش [[حسن]]{{ع}} [[نماز]] خواند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۲-۳.</ref>.


[[اربلی]] از [[کتاب]] [[فردوس]] [[نقل]] کرده است که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "من مأمورم که نام این پسر را [[امام حسن|حسن]] بگذارم"<ref>کشف الغمه، ابن ابی‌الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۵.</ref>. و همو از [[سلمان فارسی]] [[روایت]] می‌کند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[هارون]] [[نبی]] دو پسر خود را شبر و [[شبیر]] نام نهاد و من دو پسر خود را [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسن|حسین]] نامیدم که همان نام [[عربی]] [[فرزندان]] [[هارون]] است"<ref>کشف الغمه، ابن ابی‌الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۵؛ {{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحَسَنَ{{ع}} قَالَتْ لِعَلِيٍّ: سَمِّهِ! فَقَالَ: مَا كُنْتُ لِأَسْبِقَ بِاسْمِهِ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}}. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَا كُنْتُ لِأَسْبِقَ بِاسْمِهِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ. فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ{{ع}} أَنَّهُ قَدْ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ ابْنٌ فَاذْهَبْ إِلَيْهِ وَ هَنِّئْهُ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ عَلِيّاً مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى فَسَمِّهِ بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ. فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ فَهَنَّأَهُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى جَلَّ جَلَالُهُ؛ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَأْمُرُكَ أَنْ تُسَمِّيَهُ بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ؛ قَالَ: وَ مَا كَانَ اسْمُهُ؟ قَالَ: شَبَّرَ؛ قَالَ: لسان [لِسَانِي‏] عَرَبِيٌّ؛ فَقَالَ: سَمِّهِ الْحَسَنَ. فَسَمَّاهُ الْحَسَنَ}}؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۱۰.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۳-۳۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>
[[اربلی]] از [[کتاب]] [[فردوس]] [[نقل]] کرده است که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "من مأمورم که نام این پسر را [[امام حسن|حسن]] بگذارم"<ref>کشف الغمه، ابن ابی‌الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۵.</ref>. و همو از [[سلمان فارسی]] [[روایت]] می‌کند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[هارون]] [[نبی]] دو پسر خود را شبر و [[شبیر]] نام نهاد و من دو پسر خود را [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسن|حسین]] نامیدم که همان نام [[عربی]] [[فرزندان]] [[هارون]] است"<ref>کشف الغمه، ابن ابی‌الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۵؛ {{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَمَّا وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحَسَنَ{{ع}} قَالَتْ لِعَلِيٍّ: سَمِّهِ! فَقَالَ: مَا كُنْتُ لِأَسْبِقَ بِاسْمِهِ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}}. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَا كُنْتُ لِأَسْبِقَ بِاسْمِهِ رَبِّي عَزَّ وَ جَلَّ. فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ{{ع}} أَنَّهُ قَدْ وُلِدَ لِمُحَمَّدٍ ابْنٌ فَاذْهَبْ إِلَيْهِ وَ هَنِّئْهُ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ عَلِيّاً مِنْكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى فَسَمِّهِ بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ. فَهَبَطَ جَبْرَئِيلُ فَهَنَّأَهُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى جَلَّ جَلَالُهُ؛ ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَأْمُرُكَ أَنْ تُسَمِّيَهُ بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ؛ قَالَ: وَ مَا كَانَ اسْمُهُ؟ قَالَ: شَبَّرَ؛ قَالَ: لسان [لِسَانِي‏] عَرَبِيٌّ؛ فَقَالَ: سَمِّهِ الْحَسَنَ. فَسَمَّاهُ الْحَسَنَ}}؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۱۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۳-۳۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۴-۳۱۵.</ref>


==کنیه و القاب امام حسن{{ع}}==
==کنیه و القاب امام حسن{{ع}}==
کنیه آن حضرت ابومحمد است اما برای حضرتش [[القاب]] فراوانی [[نقل]] کرده‌اند، مانند: [[تقی]]، طیب، [[زکی]]، [[سید]]، [[سبط]] و ولی. البته [[برترین]] آنها از نظر رتبه، "[[سید]]" است؛ چرا که [[رسول خدا]]{{صل}} این [[لقب]] را به او [[عنایت]] کرده و او را به آن [[وصف]] کرده است. در [[حدیثی]] آمده است، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ}}؛ همچنین گفته‌اند، [[القاب]] آن حضرت؛ [[وزیر]]، [[تقی]]، قایم، طیب، [[حجت]]، [[سید]]، [[سبط]] و ولی است<ref>کشف الغمه، ابن ابی‌الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۸۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۶.</ref>
کنیه آن حضرت ابومحمد است اما برای حضرتش [[القاب]] فراوانی [[نقل]] کرده‌اند، مانند: [[تقی]]، طیب، [[زکی]]، [[سید]]، [[سبط]] و ولی. البته [[برترین]] آنها از نظر رتبه، "[[سید]]" است؛ چرا که [[رسول خدا]]{{صل}} این [[لقب]] را به او [[عنایت]] کرده و او را به آن [[وصف]] کرده است. در [[حدیثی]] آمده است، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيِّدٌ}}؛ همچنین گفته‌اند، [[القاب]] آن حضرت؛ [[وزیر]]، [[تقی]]، قایم، طیب، [[حجت]]، [[سید]]، [[سبط]] و ولی است<ref>کشف الغمه، ابن ابی‌الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۸۷.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۶.</ref>


==سیمای ظاهری امام حسن{{ع}}==
==سیمای ظاهری امام حسن{{ع}}==
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
[[احادیث]] بسیار با الفاظ متفاوت درباره اینکه [[حسن بن علی]]{{ع}} شبیه‌ترین [[اهل بیت]] به [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است، در [[جوامع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[نقل]] شده است<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۱.</ref>.
[[احادیث]] بسیار با الفاظ متفاوت درباره اینکه [[حسن بن علی]]{{ع}} شبیه‌ترین [[اهل بیت]] به [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است، در [[جوامع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[نقل]] شده است<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۱.</ref>.


از [[احمد بن محمد بن ایوب مغیری]] [[روایت]] شده است: صورت [[حسن بن علی]]{{ع}} سفید و سرخی بر آن غالب و چشم‌های مبارکش سیاه و گشاده و هر دو گونه‌اش لطیف و هموار و خط باریک و مستقیمی از موی از سینه مبارکش تا ناف کشیده شده بود و موی [[محاسن]] مبارکش، زیاد و گردنش در [[صفا]] مثل ابریق نقره و اندام و استخوان‌های مفاصلش بزرگ و [[قوی]] و میان هر دو شانه‌اش عریض و بلندی قد او میانه بود؛ نه بلند و نه کوتاه. او [[بهترین]] و [[نیکوترین]] [[مردم]] از لحاظ چهره و [[محاسن]] مبارکش سیاه رنگ و مجعد و خود [[نیکو]] [[بدن]] بود<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۵-۳۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۶-۳۱۸.</ref>
از [[احمد بن محمد بن ایوب مغیری]] [[روایت]] شده است: صورت [[حسن بن علی]]{{ع}} سفید و سرخی بر آن غالب و چشم‌های مبارکش سیاه و گشاده و هر دو گونه‌اش لطیف و هموار و خط باریک و مستقیمی از موی از سینه مبارکش تا ناف کشیده شده بود و موی [[محاسن]] مبارکش، زیاد و گردنش در [[صفا]] مثل ابریق نقره و اندام و استخوان‌های مفاصلش بزرگ و [[قوی]] و میان هر دو شانه‌اش عریض و بلندی قد او میانه بود؛ نه بلند و نه کوتاه. او [[بهترین]] و [[نیکوترین]] [[مردم]] از لحاظ چهره و [[محاسن]] مبارکش سیاه رنگ و مجعد و خود [[نیکو]] [[بدن]] بود<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۰۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۵-۳۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۶-۳۱۸.</ref>


==[[نزول آیات]] در [[شأن امام]] [[امام حسن|حسن]]{{ع}}==
==[[نزول آیات]] در [[شأن امام]] [[امام حسن|حسن]]{{ع}}==
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
نیز در [[تفسیر عیاشی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده که آن حضرت فرموده است: "[[آیه]] {{متن قرآن|كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ}} در [[شأن امام]] [[امام حسن|حسن]]{{ع}} نازل شده است؛ زیرا [[خدا]] آن حضرت را [[مأمور]] کرد که از [[جنگ]] با [[معاویه]] خودداری کند". آن‌گاه فرمود: [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ}}<ref>«اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند.».. سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref> در [[شأن]] [[امام حسین]]{{ع}} نازل شده است؛ زیرا [[خدا]] بر آن حضرت و عموم [[اهل]] [[زمین]] [[واجب]] کرده که در رکاب ایشان بجنگند"<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۱، ص۲۵۸. علامه مجلسی می‌گوید: علی بن اسباط در کتاب نوادر از حسن بن زیاد نقل می‌کند که گفت‌: به حضرت امام جعفر صادق{{ع}} گفتم: منظور از آیه ۷۷ سوره نساء که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ}} چیست؟ فرمود: «این آیه در شأن امام حسن مجتبی{{ع}} نازل شده است، زیرا خدا به او دستور داد که از جنگ با معاویه خودداری کند». گفتم: منظور از این قسمت که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ}} چیست؟ فرمود: «در شأن امام حسین{{ع}} نازل شده است؛ زیرا خدا بر آن حضرت و بر جمیع اهل زمین واجب کرده است که در رکاب آن بزرگوار بجنگند. (زندگانی امام حسن مجتبی{{ع}}، محمدجواد نجفی، ص۲۳۲)</ref>.
نیز در [[تفسیر عیاشی]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده که آن حضرت فرموده است: "[[آیه]] {{متن قرآن|كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ}} در [[شأن امام]] [[امام حسن|حسن]]{{ع}} نازل شده است؛ زیرا [[خدا]] آن حضرت را [[مأمور]] کرد که از [[جنگ]] با [[معاویه]] خودداری کند". آن‌گاه فرمود: [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ}}<ref>«اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند.».. سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref> در [[شأن]] [[امام حسین]]{{ع}} نازل شده است؛ زیرا [[خدا]] بر آن حضرت و عموم [[اهل]] [[زمین]] [[واجب]] کرده که در رکاب ایشان بجنگند"<ref>تفسیر العیاشی، عیاشی، ج۱، ص۲۵۸. علامه مجلسی می‌گوید: علی بن اسباط در کتاب نوادر از حسن بن زیاد نقل می‌کند که گفت‌: به حضرت امام جعفر صادق{{ع}} گفتم: منظور از آیه ۷۷ سوره نساء که خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ}} چیست؟ فرمود: «این آیه در شأن امام حسن مجتبی{{ع}} نازل شده است، زیرا خدا به او دستور داد که از جنگ با معاویه خودداری کند». گفتم: منظور از این قسمت که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ}} چیست؟ فرمود: «در شأن امام حسین{{ع}} نازل شده است؛ زیرا خدا بر آن حضرت و بر جمیع اهل زمین واجب کرده است که در رکاب آن بزرگوار بجنگند. (زندگانی امام حسن مجتبی{{ع}}، محمدجواد نجفی، ص۲۳۲)</ref>.


[[پس از شهادت امام علی]]{{ع}} [[امام حسن]]{{ع}} در [[سخنرانی]] خود فرمود: "من از همان خانواده‌ای هستم که [[محبت]] و [[مودت]] آنها طبق [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] شده است؛ و فرمود: "اقتراف [[حسنه]]" [[مودت]] ما [[خانواده]] است. [[حسین بن علی]]{{ع}} نیز درباره [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> فرمود: "آن خویشاوندانی که [[خدا]] به [[مودت]] با آنها [[دستور]] داده و خیر و [[برکت]] را در آن [[خاندان]] نهاده، [[خویشاوندی]] ما [[خاندان]] است که [[حق]] ما را بر هر [[مسلمان]] [[واجب]] کرده است"<ref>تأویل الآیات الظاهره، استرآبادی، ص۵۳۰.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۷-۳۹ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۸-۳۱۹.</ref>
[[پس از شهادت امام علی]]{{ع}} [[امام حسن]]{{ع}} در [[سخنرانی]] خود فرمود: "من از همان خانواده‌ای هستم که [[محبت]] و [[مودت]] آنها طبق [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] شده است؛ و فرمود: "اقتراف [[حسنه]]" [[مودت]] ما [[خانواده]] است. [[حسین بن علی]]{{ع}} نیز درباره [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> فرمود: "آن خویشاوندانی که [[خدا]] به [[مودت]] با آنها [[دستور]] داده و خیر و [[برکت]] را در آن [[خاندان]] نهاده، [[خویشاوندی]] ما [[خاندان]] است که [[حق]] ما را بر هر [[مسلمان]] [[واجب]] کرده است"<ref>تأویل الآیات الظاهره، استرآبادی، ص۵۳۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۷-۳۹ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۱۸-۳۱۹.</ref>


==اوصاف و [[کرامات امام حسن مجتبی]]{{ع}}==
==اوصاف و [[کرامات امام حسن مجتبی]]{{ع}}==
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
و اصل بن عطا می‌گوید: [[امام حسن]]{{ع}} سیمای [[پیامبران]] و هیبت [[پادشاهان]] را داشت<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۹.</ref>.
و اصل بن عطا می‌گوید: [[امام حسن]]{{ع}} سیمای [[پیامبران]] و هیبت [[پادشاهان]] را داشت<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۹.</ref>.


در [[جنگ صفین]]؛ [[عبیدالله بن عمر]] [[امام حسن]]{{ع}} را صدا زد و گفت: "می‌خواهم تو را [[نصیحت]] کنم". وقتی [[امام حسن]]{{ع}} به او توجه کرد، او گفت: "[[مردم]] [[بغض]] پدرت را داشتند و او را [[لعنت]] می‌کردند؛ زیرا در ریختن [[خون عثمان]] دخیل بود. آیا می‌توانی پدرت را برکنار کنی تا ما با تو [[بیعت]] کنیم؟" [[امام حسن]]{{ع}} در جوابش سخنی فرمود که ناراحت شد؛ [[معاویه]] گفت: "[[امام حسن|حسن]]، پسر پدرش است"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۹۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۹-۴۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۳.</ref>
در [[جنگ صفین]]؛ [[عبیدالله بن عمر]] [[امام حسن]]{{ع}} را صدا زد و گفت: "می‌خواهم تو را [[نصیحت]] کنم". وقتی [[امام حسن]]{{ع}} به او توجه کرد، او گفت: "[[مردم]] [[بغض]] پدرت را داشتند و او را [[لعنت]] می‌کردند؛ زیرا در ریختن [[خون عثمان]] دخیل بود. آیا می‌توانی پدرت را برکنار کنی تا ما با تو [[بیعت]] کنیم؟" [[امام حسن]]{{ع}} در جوابش سخنی فرمود که ناراحت شد؛ [[معاویه]] گفت: "[[امام حسن|حسن]]، پسر پدرش است"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۹۷.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۳۹-۴۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۳.</ref>


==جایگاه امام [[امام حسن|حسن]]{{ع}} نزد [[رسول خدا]]{{صل}}==
==جایگاه امام [[امام حسن|حسن]]{{ع}} نزد [[رسول خدا]]{{صل}}==
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:
[[اعرابی]] گفت: "ای پسر! این مطلب را از کجا می‌گوئی؟ تو زنگ [[قلب]] مرا زدودی! گویا تو با من بوده‌ای! هیچ موضوعی از من نزد تو مخفی نیست! گویا [[علم غیب]] داری؟" سپس آن [[اعرابی]] گفت: "[[اسلام]] چیست؟" [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}}؛ سپس آن [[اعرابی]] [[اسلام]] آورد و [[مسلمانی]] وی بسیار [[نیکو]] بود. آن‌گاه [[رسول خدا]]{{صل}} قسمتی از [[قرآن]] را به وی آموخت؛ او گفت: "یا [[رسول الله]] اجازه می‌دهی من نزد قبیله‌ام بازگردم و ایشان را از این حادثه [[آگاه]] کنم؟" [[پیامبر خدا]]{{صل}} به او اجازه داد. او رفت و با گروهی از [[قبیله]] خویش [[گفتگو]] کرد و بیشتر آنها [[اسلام]] آوردند. پس از این حادثه، هرگاه نظر [[مردم]] به [[امام حسن]]{{ع}} می‌افتاد، می‌گفتند: "به [[امام حسن|حسن]] مقامی داده شده که به هیچ کس داده نشده است"<ref>العدد القویه، ص۴۶-۴۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۳۳۳-۳۳۶.</ref>.
[[اعرابی]] گفت: "ای پسر! این مطلب را از کجا می‌گوئی؟ تو زنگ [[قلب]] مرا زدودی! گویا تو با من بوده‌ای! هیچ موضوعی از من نزد تو مخفی نیست! گویا [[علم غیب]] داری؟" سپس آن [[اعرابی]] گفت: "[[اسلام]] چیست؟" [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}}؛ سپس آن [[اعرابی]] [[اسلام]] آورد و [[مسلمانی]] وی بسیار [[نیکو]] بود. آن‌گاه [[رسول خدا]]{{صل}} قسمتی از [[قرآن]] را به وی آموخت؛ او گفت: "یا [[رسول الله]] اجازه می‌دهی من نزد قبیله‌ام بازگردم و ایشان را از این حادثه [[آگاه]] کنم؟" [[پیامبر خدا]]{{صل}} به او اجازه داد. او رفت و با گروهی از [[قبیله]] خویش [[گفتگو]] کرد و بیشتر آنها [[اسلام]] آوردند. پس از این حادثه، هرگاه نظر [[مردم]] به [[امام حسن]]{{ع}} می‌افتاد، می‌گفتند: "به [[امام حسن|حسن]] مقامی داده شده که به هیچ کس داده نشده است"<ref>العدد القویه، ص۴۶-۴۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۳۳۳-۳۳۶.</ref>.


از [[عباس بن عبدالمطلب]] [[نقل]] شده است روزی نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} بودم که [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} بیامد و چون [[پیامبر]] او را بدید، به رویش لبخند زد؛ گفتم: ای [[پیامبر خدا]]، به روی این پسر لبخند می‌زنی؟ گفت: "ای عموی [[رسول خدا]]! به [[خدا]] که [[خداوند]] بیشتر از من او را [[دوست]] دارد؛ [[نسل]] همه [[پیمبران]] از پشت خودشان بود، اما [[نسل]] من از پشت این مرد خواهد بود. وقتی [[روز قیامت]] شود، [[مردم]] را به نام خودشان و نام مادرشان بخوانند زیرا [[خدا]] نمی‌خواهد رسوا شوند، مگر این مرد و [[شیعه]] او که به نام خود و نام پدرشان خوانده می‌شوند؛ زیرا نسبشان صحیح است"<ref>مروج الذهب، مسعودی (ترجمه: پاینده)، ج۲، ص۳.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۴۲-۵۱ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۳-۳۳۱.</ref>
از [[عباس بن عبدالمطلب]] [[نقل]] شده است روزی نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} بودم که [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} بیامد و چون [[پیامبر]] او را بدید، به رویش لبخند زد؛ گفتم: ای [[پیامبر خدا]]، به روی این پسر لبخند می‌زنی؟ گفت: "ای عموی [[رسول خدا]]! به [[خدا]] که [[خداوند]] بیشتر از من او را [[دوست]] دارد؛ [[نسل]] همه [[پیمبران]] از پشت خودشان بود، اما [[نسل]] من از پشت این مرد خواهد بود. وقتی [[روز قیامت]] شود، [[مردم]] را به نام خودشان و نام مادرشان بخوانند زیرا [[خدا]] نمی‌خواهد رسوا شوند، مگر این مرد و [[شیعه]] او که به نام خود و نام پدرشان خوانده می‌شوند؛ زیرا نسبشان صحیح است"<ref>مروج الذهب، مسعودی (ترجمه: پاینده)، ج۲، ص۳.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۴۲-۵۱ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۳-۳۳۱.</ref>


==دعایی که [[پیامبر]]{{صل}} به [[امام حسن]]{{ع}} آموخت==
==دعایی که [[پیامبر]]{{صل}} به [[امام حسن]]{{ع}} آموخت==
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
[[ابی الحوراء]] می‌گوید: از [[حسن بن علی]]{{ع}} پرسیدم: به روزگار [[پیامبر]]{{صل}} در چه [[سنی]] و مانند چه کسی بودی؟ فرمود: "به خاطر دارم که [[پیامبر]]{{صل}} به مردی می‌فرمود: آن‌چه که تو را بدنام می‌سازد، رها کن و به چیزی که بدنامت نسازد، توجه کن که [[بدی]] و [[دروغ]]، مایه بدنامی و [[نیکی]] و [[راستی]]، مایه [[آرامش]] است و همچنین چگونگی نمازهای پنجگانه را به یاد دارم و [[پیامبر]] این [[دعا]] را به من آموخت که به هنگام [[نماز]] بخوانم: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيمَنْ هَدَيْتَ وَ عَافِنِي فِيمَنْ عَافَيْتَ وَ تَوَلَّنِي فِيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بَارِكْ لِي فِيمَا أَعْطَيْتَ وَ قِنَا شَرَّ مَا قَضَيْتَ فَإِنَّكَ تَقْضِي وَ لَا يُقْضَى عَلَيْكَ إِنَّهُ لَا يَذِلُّ مَنْ وَالَيْتَ تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَيْتَ}}". [[ابو الحوراء]] می‌گوید: هنگامی که همراه [[محمد بن حنفیه]] در محله [[ابوطالب]] به دره [[پناه]] برده بودیم<ref>وقتی که محمد بن حنفیه و یارانش به دلیل خودداری از بیعت با عبدالله بن زبیر به شعب ابی‌طالب در مکه پناه برده بودند.</ref>، این [[دعا]] را برای او خواندم؛ او گفت: "آری این کلمات به ما [[آموزش]] داده شده است و [[دستور]] داده‌اند که آنها را[در [[نماز وتر]] بخوانیم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۱۶.</ref>.
[[ابی الحوراء]] می‌گوید: از [[حسن بن علی]]{{ع}} پرسیدم: به روزگار [[پیامبر]]{{صل}} در چه [[سنی]] و مانند چه کسی بودی؟ فرمود: "به خاطر دارم که [[پیامبر]]{{صل}} به مردی می‌فرمود: آن‌چه که تو را بدنام می‌سازد، رها کن و به چیزی که بدنامت نسازد، توجه کن که [[بدی]] و [[دروغ]]، مایه بدنامی و [[نیکی]] و [[راستی]]، مایه [[آرامش]] است و همچنین چگونگی نمازهای پنجگانه را به یاد دارم و [[پیامبر]] این [[دعا]] را به من آموخت که به هنگام [[نماز]] بخوانم: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ اهْدِنِي فِيمَنْ هَدَيْتَ وَ عَافِنِي فِيمَنْ عَافَيْتَ وَ تَوَلَّنِي فِيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بَارِكْ لِي فِيمَا أَعْطَيْتَ وَ قِنَا شَرَّ مَا قَضَيْتَ فَإِنَّكَ تَقْضِي وَ لَا يُقْضَى عَلَيْكَ إِنَّهُ لَا يَذِلُّ مَنْ وَالَيْتَ تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَيْتَ}}". [[ابو الحوراء]] می‌گوید: هنگامی که همراه [[محمد بن حنفیه]] در محله [[ابوطالب]] به دره [[پناه]] برده بودیم<ref>وقتی که محمد بن حنفیه و یارانش به دلیل خودداری از بیعت با عبدالله بن زبیر به شعب ابی‌طالب در مکه پناه برده بودند.</ref>، این [[دعا]] را برای او خواندم؛ او گفت: "آری این کلمات به ما [[آموزش]] داده شده است و [[دستور]] داده‌اند که آنها را[در [[نماز وتر]] بخوانیم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۱۶.</ref>.


و نیز [[ابوالحوراء]] گفته است از [[حسن بن علی]]{{ع}} پرسیدم: چه چیز از [[رسول خدا]]{{صل}} [[حفظ]] کرده و به یاد داری؟ فرمود: " روزی خرمایی از خرماهای [[زکات]] برداشتم و در دهانم گذاشتم؛ [[پیامبر]]{{صل}} آن را گرفت و دور افکند و فرمود: "بر ما [[خاندان]] [[پیامبر]]{{صل}} [[زکات]] روا نیست"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۱۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۱-۵۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref>
و نیز [[ابوالحوراء]] گفته است از [[حسن بن علی]]{{ع}} پرسیدم: چه چیز از [[رسول خدا]]{{صل}} [[حفظ]] کرده و به یاد داری؟ فرمود: " روزی خرمایی از خرماهای [[زکات]] برداشتم و در دهانم گذاشتم؛ [[پیامبر]]{{صل}} آن را گرفت و دور افکند و فرمود: "بر ما [[خاندان]] [[پیامبر]]{{صل}} [[زکات]] روا نیست"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۱۷.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۱-۵۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref>


==دوران زندگانی امام==
==دوران زندگانی امام==
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
دوران [[امامت]] حضرت ده سال بود. در [[کتب اربعه]] درباره بخشی از این دوران نکاتی [[نقل]] شده است. [[شیخ طوسی]] [[امام حسن]]{{ع}} را این‌گونه معرفی کرده است: [[حسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، [[امام]] [[زکی]] [[سید]] [[جوانان]] [[بهشت]]، در [[مدینه]] در [[ماه رمضان]] [[سال دوم هجری]] متولد شد و با سم در مدینه در آخر صفر سال ۴۹ به [[شهادت]] رسید. سن ایشان در آن زمان ۴۷ سال بود. مادرش [[سرور زنان]] دو عالم، [[فاطمه]] [[دختر رسول خدا]]{{صل}} بود و در [[بقیع]] در [[شهر پیامبر]] [[دفن]] گردید<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۹.</ref>.
دوران [[امامت]] حضرت ده سال بود. در [[کتب اربعه]] درباره بخشی از این دوران نکاتی [[نقل]] شده است. [[شیخ طوسی]] [[امام حسن]]{{ع}} را این‌گونه معرفی کرده است: [[حسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف]]، [[امام]] [[زکی]] [[سید]] [[جوانان]] [[بهشت]]، در [[مدینه]] در [[ماه رمضان]] [[سال دوم هجری]] متولد شد و با سم در مدینه در آخر صفر سال ۴۹ به [[شهادت]] رسید. سن ایشان در آن زمان ۴۷ سال بود. مادرش [[سرور زنان]] دو عالم، [[فاطمه]] [[دختر رسول خدا]]{{صل}} بود و در [[بقیع]] در [[شهر پیامبر]] [[دفن]] گردید<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۹.</ref>.


آنچه شیخ طوسی نقل کرده، متن مقنعه [[شیخ مفید]] است<ref>شیخ مفید، المقنعه، ص۴۶۴.</ref>. [[کلینی]] مشابه با نقل شیخ، درباره آن حضرت سخن گفته؛ جز اینکه به مسمومیت حضرت اشاره نکرده است. وی افزوده: [[روایت]] شده که حضرت در [[سال سوم هجری]] متولد شده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۲. تولد حضرت را نیمه رمضان سال سوم دانسته است.</ref>. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند: [[حسن بن علی]]{{ع}} در ۴۷ سالگی در سال ۵۰ درگذشت. وی پس از پیامبر ۴۰ سال [[زندگی]] کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. به نظر می‌رسد این نقل با گزارش‌های [[تاریخی]] هماهنگی بیشتری داشته باشد؛ زیرا [[ازدواج فاطمه]]{{س}} و [[علی]]{{ع}} را بعد از [[جنگ بدر]] در [[ذی‌حجه]] سال دوم هجری دانسته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۹۸؛ ابن حجر، الإصابه، ج۸، ص۲۶۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۹، ص۱۹۲.</ref>؛ در نتیجه [[تولد امام حسن]]{{ع}} در سال سوم خواهد بود؛ آن‌گونه که [[شیخ مفید]] [[نقل]] کرده که در [[نیمه رمضان]] [[سال سوم هجری]] به [[دنیا]] آمده است<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۵.</ref>. ابوعلی [[همام]] تولد امام حسن{{ع}} را سه سال و چند ماه بعد از [[هجرت]] در [[مدینه]] می‌داند<ref>ابو علی محمد بن همام اسکافی، منتخب الأنوار، ص۵۱.</ref>؛ بنابراین اگر سن حضرت را هنگام [[شهادت]] ۴۷ سال بدانیم، شهادت ایشان در سال ۵۰ درست است. وقتی [[امام حسن]]{{ع}} متولد شد، در همان [[روز]] [[پیامبر]] در گوشش [[اذان]] [[نماز]] خواند<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۴۳؛ ابن سعد، طبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۳: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ{{صل}} أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ{{ع}} بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ}}.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>
آنچه شیخ طوسی نقل کرده، متن مقنعه [[شیخ مفید]] است<ref>شیخ مفید، المقنعه، ص۴۶۴.</ref>. [[کلینی]] مشابه با نقل شیخ، درباره آن حضرت سخن گفته؛ جز اینکه به مسمومیت حضرت اشاره نکرده است. وی افزوده: [[روایت]] شده که حضرت در [[سال سوم هجری]] متولد شده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۲. تولد حضرت را نیمه رمضان سال سوم دانسته است.</ref>. از [[امام صادق]]{{ع}} نقل می‌کند: [[حسن بن علی]]{{ع}} در ۴۷ سالگی در سال ۵۰ درگذشت. وی پس از پیامبر ۴۰ سال [[زندگی]] کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. به نظر می‌رسد این نقل با گزارش‌های [[تاریخی]] هماهنگی بیشتری داشته باشد؛ زیرا [[ازدواج فاطمه]]{{س}} و [[علی]]{{ع}} را بعد از [[جنگ بدر]] در [[ذی‌حجه]] سال دوم هجری دانسته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۱، ص۵۹۸؛ ابن حجر، الإصابه، ج۸، ص۲۶۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۹، ص۱۹۲.</ref>؛ در نتیجه [[تولد امام حسن]]{{ع}} در سال سوم خواهد بود؛ آن‌گونه که [[شیخ مفید]] [[نقل]] کرده که در [[نیمه رمضان]] [[سال سوم هجری]] به [[دنیا]] آمده است<ref>شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۵.</ref>. ابوعلی [[همام]] تولد امام حسن{{ع}} را سه سال و چند ماه بعد از [[هجرت]] در [[مدینه]] می‌داند<ref>ابو علی محمد بن همام اسکافی، منتخب الأنوار، ص۵۱.</ref>؛ بنابراین اگر سن حضرت را هنگام [[شهادت]] ۴۷ سال بدانیم، شهادت ایشان در سال ۵۰ درست است. وقتی [[امام حسن]]{{ع}} متولد شد، در همان [[روز]] [[پیامبر]] در گوشش [[اذان]] [[نماز]] خواند<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۴۳؛ ابن سعد، طبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۳: {{متن حدیث|إِنَّ النَّبِيَّ{{صل}} أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ{{ع}} بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ}}.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۴.</ref>


==[[امام حسن]]{{ع}} در دوران [[ابوبکر]]==
==[[امام حسن]]{{ع}} در دوران [[ابوبکر]]==
خط ۱۹۹: خط ۱۹۹:
در [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]] نیز [[نقل]] شده که پس از [[غصب خلافت]] و نادیده گرفته شدن [[وصیت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} آن حضرت به همراه [[پدر]] و [[مادر]] بزرگوارش نزد [[اصحاب]] می‌رفتند و با آنها [[گفتگو]] کرده، از آنها کمک می‌خواستند<ref>الاحتجاج، طبرسی، ص۱۰۹-۷۰ (ذکر طرف مما جری بعد وفات رسول الله...)؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۰۳.</ref>. [[نقل]] شده است، وقتی [[عمر بن خطاب]] گفت: "اگر ([[علی بن ابی طالب]]{{ع}}) [[بیعت]] نکند، گردنش را می‌زنیم!" در این حال، دو پسر [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} حضور داشتند و این سخنان جلو چشم ایشان گفته می‌شد و [[اشک]] از چشمان [[مبارک]] ایشان جاری شد. پس [[امام علی]]{{ع}} به آنها فرمود: "ناراحت نباشید! اینها نمی‌توانند چنین کاری را انجام دهند"<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۱۶ و ۱۲۰.</ref>. وقتی افراد [[خلیفه]] [[علی]]{{ع}} را دستگیر کرده، برای [[بیعت]] به [[مسجد]] بردند، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} نیز همراه [[مادر]] برای [[نجات]] [[پدر]] به [[مسجد]] رفتند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۱۶.</ref>؛ پس [[حسن]]{{ع}} نیز همراه [[مادر]] برای [[برپایی حق]] تلاش می‌کرد <ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۲۴.</ref>.
در [[منابع تاریخی]] و [[حدیثی]] نیز [[نقل]] شده که پس از [[غصب خلافت]] و نادیده گرفته شدن [[وصیت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} آن حضرت به همراه [[پدر]] و [[مادر]] بزرگوارش نزد [[اصحاب]] می‌رفتند و با آنها [[گفتگو]] کرده، از آنها کمک می‌خواستند<ref>الاحتجاج، طبرسی، ص۱۰۹-۷۰ (ذکر طرف مما جری بعد وفات رسول الله...)؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۰۳.</ref>. [[نقل]] شده است، وقتی [[عمر بن خطاب]] گفت: "اگر ([[علی بن ابی طالب]]{{ع}}) [[بیعت]] نکند، گردنش را می‌زنیم!" در این حال، دو پسر [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} حضور داشتند و این سخنان جلو چشم ایشان گفته می‌شد و [[اشک]] از چشمان [[مبارک]] ایشان جاری شد. پس [[امام علی]]{{ع}} به آنها فرمود: "ناراحت نباشید! اینها نمی‌توانند چنین کاری را انجام دهند"<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۱۶ و ۱۲۰.</ref>. وقتی افراد [[خلیفه]] [[علی]]{{ع}} را دستگیر کرده، برای [[بیعت]] به [[مسجد]] بردند، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} نیز همراه [[مادر]] برای [[نجات]] [[پدر]] به [[مسجد]] رفتند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۱۶.</ref>؛ پس [[حسن]]{{ع}} نیز همراه [[مادر]] برای [[برپایی حق]] تلاش می‌کرد <ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۲۴.</ref>.


همچنین هنگامی که [[خلیفه اول]] درباره [[فدک]] از [[فاطمه]]{{س}} [[شاهد]] خواست، [[امام حسن]]{{ع}} نیز در نزد [[ابوبکر]] حاضر شد<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۵۳.</ref>. او به هنگام [[احتضار]] [[مادر]] نیز بر بالین آن حضرت حاضر بود<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۵۲.</ref> و در مراسم [[غسل]] و [[دفن]] [[مادر]] و [[وداع]] با پیکر او حضور داشت<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۵۰.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۲-۵۳ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref>
همچنین هنگامی که [[خلیفه اول]] درباره [[فدک]] از [[فاطمه]]{{س}} [[شاهد]] خواست، [[امام حسن]]{{ع}} نیز در نزد [[ابوبکر]] حاضر شد<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۵۳.</ref>. او به هنگام [[احتضار]] [[مادر]] نیز بر بالین آن حضرت حاضر بود<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۵۲.</ref> و در مراسم [[غسل]] و [[دفن]] [[مادر]] و [[وداع]] با پیکر او حضور داشت<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۴، ص۱۵۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۲-۵۳ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref>


==[[عبادت]] [[امام حسن]]{{ع}}==
==[[عبادت]] [[امام حسن]]{{ع}}==
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در زمان خود عابد‌ترین و [[زاهدترین]] و [[برترین]] [[مردم]] به شمار می‌رفت. هر گاه [[حج]] به جای می‌آورد، پیاده می‌رفت و چه بسا با پای برهنه می‌رفت هرگاه [[یاد مرگ]] می‌کرد، گریان می‌شد؛ هر وقت به یاد [[قبر]] و به یاد [[برانگیخته شدن]] در [[محشر]] و به یاد عبور از [[صراط]] می‌افتاد، گریان می‌شد؛ هر وقت به یاد آن موقعی می‌افتاد که برای حساب نزد [[خدا]] خواهد رفت، طوری فریاد میزد که [[غش]] می‌کرد. هرگاه برای [[نماز]] [[قیام]] می‌کرد، اعضایش در مقابل [[خدا]] می‌لرزید؛ هر وقت به یاد [[بهشت و دوزخ]] می‌افتاد، مثل شخص مار گزیده مضطرب می‌شد و آن‌گاه از [[خدا]] ورود به [[بهشت]] و دوری و [[بیزاری]] از [[جهنم]] را در خواست می‌کرد. هرگاه به [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} می‌رسید می‌فرمود: {{متن حدیث| لَبَّيْكَ اَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ}}!". آن حضرت در هر حال به ذکر و [[یاد خدا]] مشغول و از همه [[مردم]]، راستگوتر و فصیح‌تر بود<ref>الامالی، شیخ صدوق (ترجمه: کمره‌ای)، ص۱۷۸-۱۷۹ (مجلس سی و سوم).</ref>.
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در زمان خود عابد‌ترین و [[زاهدترین]] و [[برترین]] [[مردم]] به شمار می‌رفت. هر گاه [[حج]] به جای می‌آورد، پیاده می‌رفت و چه بسا با پای برهنه می‌رفت هرگاه [[یاد مرگ]] می‌کرد، گریان می‌شد؛ هر وقت به یاد [[قبر]] و به یاد [[برانگیخته شدن]] در [[محشر]] و به یاد عبور از [[صراط]] می‌افتاد، گریان می‌شد؛ هر وقت به یاد آن موقعی می‌افتاد که برای حساب نزد [[خدا]] خواهد رفت، طوری فریاد میزد که [[غش]] می‌کرد. هرگاه برای [[نماز]] [[قیام]] می‌کرد، اعضایش در مقابل [[خدا]] می‌لرزید؛ هر وقت به یاد [[بهشت و دوزخ]] می‌افتاد، مثل شخص مار گزیده مضطرب می‌شد و آن‌گاه از [[خدا]] ورود به [[بهشت]] و دوری و [[بیزاری]] از [[جهنم]] را در خواست می‌کرد. هرگاه به [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}} می‌رسید می‌فرمود: {{متن حدیث| لَبَّيْكَ اَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ}}!". آن حضرت در هر حال به ذکر و [[یاد خدا]] مشغول و از همه [[مردم]]، راستگوتر و فصیح‌تر بود<ref>الامالی، شیخ صدوق (ترجمه: کمره‌ای)، ص۱۷۸-۱۷۹ (مجلس سی و سوم).</ref>.


[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "چون [[وفات]] [[امام حسن]]{{ع}} نزدیک شد، [[گریه]] کرد؛ به او گفته شد: "پسر [[پیامبر]]! [[گریه]] می‌کنی در صورتی که نزد [[رسول خدا]]{{صل}} چنان مقامی داری! و [[پیامبر]] [[علی]]{{صل}} درباره تو چنین و چنان فرموده، و بیست بار پیاده به [[حج]] رفته‌ای و سه بار، تمام دارائی‌ات را نصف کرده‌ای و حتی کفشت را (در [[راه خدا]] به [[فقرا]] داده ای)!؟" فرمود: "من، تنها برای دو مطلب می‌گریم: [[بیم]] موقف (حساب [[روز قیامت]] یا از [[بیم]] [[خدا]]) و از جدائی [[دوستان]]"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۲، ص۳۶۱؛ الامالی، شیخ صدوق (ترجمه: کمره‌ای)، ص۲۲۲ (مجلس سی و نهم).</ref> [[نقل]] شده است، وقتی [[امام حسن]]{{ع}} از [[نماز صبح]] فارغ می‌شد، تا [[طلوع]] [[آفتاب]] با کسی سخن نمی‌گفت، حتی اگر کسی می‌خواست آن بزرگوار را از سر [[سجاده]] دور کند<ref>الفائق، زمخشری، ص۵۰ (حرف الزای مع الخاء)؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۴.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۳-۵۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref>
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "چون [[وفات]] [[امام حسن]]{{ع}} نزدیک شد، [[گریه]] کرد؛ به او گفته شد: "پسر [[پیامبر]]! [[گریه]] می‌کنی در صورتی که نزد [[رسول خدا]]{{صل}} چنان مقامی داری! و [[پیامبر]] [[علی]]{{صل}} درباره تو چنین و چنان فرموده، و بیست بار پیاده به [[حج]] رفته‌ای و سه بار، تمام دارائی‌ات را نصف کرده‌ای و حتی کفشت را (در [[راه خدا]] به [[فقرا]] داده ای)!؟" فرمود: "من، تنها برای دو مطلب می‌گریم: [[بیم]] موقف (حساب [[روز قیامت]] یا از [[بیم]] [[خدا]]) و از جدائی [[دوستان]]"<ref>اصول کافی، کلینی (ترجمه: مصطفوی)، ج۲، ص۳۶۱؛ الامالی، شیخ صدوق (ترجمه: کمره‌ای)، ص۲۲۲ (مجلس سی و نهم).</ref> [[نقل]] شده است، وقتی [[امام حسن]]{{ع}} از [[نماز صبح]] فارغ می‌شد، تا [[طلوع]] [[آفتاب]] با کسی سخن نمی‌گفت، حتی اگر کسی می‌خواست آن بزرگوار را از سر [[سجاده]] دور کند<ref>الفائق، زمخشری، ص۵۰ (حرف الزای مع الخاء)؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۴.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۳-۵۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۵.</ref>


==بخشش امام حسن{{ع}}==
==بخشش امام حسن{{ع}}==
خط ۲۲۹: خط ۲۲۹:
همچنین [[نقل]] شده است، روزی [[معاویه]] به [[مدینه]] رفت. در اولین روزی که [[مردم]] به دیدنش می‌رفتند، هر کس از پنجاه هزار تا [[صد]] هزار درهم جایزه می‌گرفت. [[امام حسن]] بعد از همه [[مردم]] نزد [[معاویه]] رفت، [[معاویه]] به ایشان گفت: "یا ابامحمد! چرا دیر [[آمدی]]، شاید منظور تو این بوده که مرا نزد [[قریش]] [[بخیل]] معرفی کنی؟ به قدری [[صبر]] کردی که هر چه نزد ما بود تمام شد"؛ آن‌گاه به [[غلام]] خود گفت: "به [[قدر]] همه آن‌چه که به همه [[مردم]] دادیم، به [[امام حسن]] بده! یا [[ابا محمد]]! بدان که من پسر [[هند]] هستم"؛ [[امام حسن]]{{ع}} آنها را برگرداند و فرمود: "من به عطای تو احتیاجی ندارم. من هم پسر [[فاطمه]] [[دختر پیامبر خدا]] هستم"<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۸.</ref>.
همچنین [[نقل]] شده است، روزی [[معاویه]] به [[مدینه]] رفت. در اولین روزی که [[مردم]] به دیدنش می‌رفتند، هر کس از پنجاه هزار تا [[صد]] هزار درهم جایزه می‌گرفت. [[امام حسن]] بعد از همه [[مردم]] نزد [[معاویه]] رفت، [[معاویه]] به ایشان گفت: "یا ابامحمد! چرا دیر [[آمدی]]، شاید منظور تو این بوده که مرا نزد [[قریش]] [[بخیل]] معرفی کنی؟ به قدری [[صبر]] کردی که هر چه نزد ما بود تمام شد"؛ آن‌گاه به [[غلام]] خود گفت: "به [[قدر]] همه آن‌چه که به همه [[مردم]] دادیم، به [[امام حسن]] بده! یا [[ابا محمد]]! بدان که من پسر [[هند]] هستم"؛ [[امام حسن]]{{ع}} آنها را برگرداند و فرمود: "من به عطای تو احتیاجی ندارم. من هم پسر [[فاطمه]] [[دختر پیامبر خدا]] هستم"<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۸.</ref>.


روزی [[مروان بن حکم]] گفت: "من خواهان مرکب [[حسن بن علی]]{{ع}} هستم؛ [[ابن ابی عتیق]] به او گفت: "اگر من آن استر را به تو برسانم، سی [[حاجت]] مرا روا می‌کنی؟" [[مروان]] گفت: "آری"؛ [[ابن ابی عتیق]] گفت: "هنگامی که گروه [[قریش]] گرد هم آمدند، من کرامت‌های [[قریش]] را شرح داده، از [[نقل]] کرامت‌های [[حسن]] خودداری می‌کنم؛ آن‌گاه تو مرا [[سرزنش]] کن!" هنگامی که آن گروه جمع شدند، وی به [[نقل]] کرامت‌های [[قریش]] پرداخت، ولی از [[امام حسن]]{{ع}} چیزی نگفت. [[مروان]] به وی [[اعتراض]] کرد و گفت: "پس چرا از کرامت‌های [[حسن بن علی]] چیزی نگفتی، در صورتی که هیچ کس کرامت‌های وی را ندارد!؟" او گفت: "من فعلا کرامت‌های بزرگان را شرح دادم. اگر می‌خواستم [[کرامت]] [[انبیاء]] را شرح دهم، [[امام حسن]] را بر همه مقدم می‌داشتم". وقتی [[امام حسن]]{{ع}} از آن جلسه خارج شد که سوار مرکب خود شود، [[ابن ابی عتیق]] به دنبال آن حضرت آمد؛ [[امام حسن]]{{ع}} در حالی که لبخند می‌زد، به وی فرمود: "حاجتی داری؟" او گفت: "آری، دوست دارم سوار این استر شوم". پس [[امام]]{{ع}} فوراً از مرکب پیاده شد و استر را به او بخشید و فرمود: "همانا که هرگاه با شخص [[کریم]] [[خدعه]] کنی، او خواهد پذیرفت"<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۸-۱۹.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۵-۶۰ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۶-۳۴۰.</ref>
روزی [[مروان بن حکم]] گفت: "من خواهان مرکب [[حسن بن علی]]{{ع}} هستم؛ [[ابن ابی عتیق]] به او گفت: "اگر من آن استر را به تو برسانم، سی [[حاجت]] مرا روا می‌کنی؟" [[مروان]] گفت: "آری"؛ [[ابن ابی عتیق]] گفت: "هنگامی که گروه [[قریش]] گرد هم آمدند، من کرامت‌های [[قریش]] را شرح داده، از [[نقل]] کرامت‌های [[حسن]] خودداری می‌کنم؛ آن‌گاه تو مرا [[سرزنش]] کن!" هنگامی که آن گروه جمع شدند، وی به [[نقل]] کرامت‌های [[قریش]] پرداخت، ولی از [[امام حسن]]{{ع}} چیزی نگفت. [[مروان]] به وی [[اعتراض]] کرد و گفت: "پس چرا از کرامت‌های [[حسن بن علی]] چیزی نگفتی، در صورتی که هیچ کس کرامت‌های وی را ندارد!؟" او گفت: "من فعلا کرامت‌های بزرگان را شرح دادم. اگر می‌خواستم [[کرامت]] [[انبیاء]] را شرح دهم، [[امام حسن]] را بر همه مقدم می‌داشتم". وقتی [[امام حسن]]{{ع}} از آن جلسه خارج شد که سوار مرکب خود شود، [[ابن ابی عتیق]] به دنبال آن حضرت آمد؛ [[امام حسن]]{{ع}} در حالی که لبخند می‌زد، به وی فرمود: "حاجتی داری؟" او گفت: "آری، دوست دارم سوار این استر شوم". پس [[امام]]{{ع}} فوراً از مرکب پیاده شد و استر را به او بخشید و فرمود: "همانا که هرگاه با شخص [[کریم]] [[خدعه]] کنی، او خواهد پذیرفت"<ref>مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۸-۱۹.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۵۵-۶۰ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۶-۳۴۰.</ref>


==[[امامت امام حسن]]{{ع}}==
==[[امامت امام حسن]]{{ع}}==
خط ۲۳۸: خط ۲۳۸:
{{اصلی|صلح امام حسن مجتبی}}
{{اصلی|صلح امام حسن مجتبی}}
یکی از حوادث مهم دوران [[امامت]] و [[خلافت امام حسن]]{{ع}}، [[صلح]] با [[معاویه]] بود که در نیمه [[جمادی الاول]] [[سال ۴۱ هجری]]<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.</ref> به سبب کوتاهی یارانش رخ داد<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۱۲۲.</ref>. در کافی روایتی در اهمیت این صلح برای [[حفظ]] [[اهل بیت]] و [[شیعیان]] وجود دارد. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَلَّذِي صَنَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} كَانَ خَيْراً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۰.</ref>: “به [[خدا]] [[سوگند]] آنچه حسن بن علی انجام داد، برای این [[امت]] بهتر بود از آن چیزی که [[خورشید]] بر آن تابیده است”. منظور از کاری که امام حسن{{ع}} انجام داده، صلح با معاویه است که خیر و [[صلاح]] امت در آن بوده؛ گرچه جمعی از [[یاران]] حضرت با آن [[مخالف]] بودند<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۲۶، ص۴۵۵: {{متن حدیث|"و الله الذي صنعه الحسن بن علي" أي من الصلح مع معاوية و كان خيرا و صلاحاً للأمة و إن لم يرض به أكثر أصحابه}}.</ref>. این صلح باعث بقای [[دین حق]] و [[نسل]] هاشمیان و [[علویان]] و نسل شیعیان<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۲، ص۴۴۰: {{متن حدیث|اذ به كانت نجاتهم من القتل و الاستيصال و بقاء دين الحق و نسل الهاشميين و العلويين و الشيعة فى الاعقاب‏}}.</ref> و [[تولد]] جمعی از [[موحدان]] از صلب آنان گردیده است<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۳، ص۹۰۵.</ref>.
یکی از حوادث مهم دوران [[امامت]] و [[خلافت امام حسن]]{{ع}}، [[صلح]] با [[معاویه]] بود که در نیمه [[جمادی الاول]] [[سال ۴۱ هجری]]<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.</ref> به سبب کوتاهی یارانش رخ داد<ref>قاضی نعمان، شرح الأخبار، ج۳، ص۱۲۲.</ref>. در کافی روایتی در اهمیت این صلح برای [[حفظ]] [[اهل بیت]] و [[شیعیان]] وجود دارد. [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَلَّذِي صَنَعَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} كَانَ خَيْراً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۰.</ref>: “به [[خدا]] [[سوگند]] آنچه حسن بن علی انجام داد، برای این [[امت]] بهتر بود از آن چیزی که [[خورشید]] بر آن تابیده است”. منظور از کاری که امام حسن{{ع}} انجام داده، صلح با معاویه است که خیر و [[صلاح]] امت در آن بوده؛ گرچه جمعی از [[یاران]] حضرت با آن [[مخالف]] بودند<ref>محمدباقر مجلسی، مرآة العقول، ج۲۶، ص۴۵۵: {{متن حدیث|"و الله الذي صنعه الحسن بن علي" أي من الصلح مع معاوية و كان خيرا و صلاحاً للأمة و إن لم يرض به أكثر أصحابه}}.</ref>. این صلح باعث بقای [[دین حق]] و [[نسل]] هاشمیان و [[علویان]] و نسل شیعیان<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح الکافی، ج۱۲، ص۴۴۰: {{متن حدیث|اذ به كانت نجاتهم من القتل و الاستيصال و بقاء دين الحق و نسل الهاشميين و العلويين و الشيعة فى الاعقاب‏}}.</ref> و [[تولد]] جمعی از [[موحدان]] از صلب آنان گردیده است<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۳، ص۹۰۵.</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}} در ادامه با اشاره به آیاتی از [[قرآن]] به [[سرزنش]] [[امت]] در آن [[زمان]] می‌پردازد که [[مطیع]] [[امام]] خود نبودند و وقتی [[امام حسن]]{{ع}} [[دستور]] داد دست از [[جنگ]] بردارند، با حضرت [[مخالفت]] کردند و ایشان را متهم نمودند؛ اما زمانی که [[امام حسین]]{{ع}} [[فرمان]] [[نبرد]] داد، کوتاهی کردند و از [[حمایت]] ایشان دست برداشتند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۰: {{متن حدیث|{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ}} إِنَّمَا هِيَ طَاعَةُ الْإِمَامِ وَ طَلَبُوا الْقِتَالَ {{متن قرآن|فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ}} مَعَ الْحُسَيْنِ{{ع}} {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ...}} {{متن قرآن|نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ}} أَرَادُوا تَأْخِيرَ ذَلِكَ إِلَى الْقَائِمِ{{ع}}}}.</ref>. در خبری گزارشی از جلسه امام حسن{{ع}} با [[معاویه]] [[نقل]] شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۹.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۸.</ref>
[[امام باقر]]{{ع}} در ادامه با اشاره به آیاتی از [[قرآن]] به [[سرزنش]] [[امت]] در آن [[زمان]] می‌پردازد که [[مطیع]] [[امام]] خود نبودند و وقتی [[امام حسن]]{{ع}} [[دستور]] داد دست از [[جنگ]] بردارند، با حضرت [[مخالفت]] کردند و ایشان را متهم نمودند؛ اما زمانی که [[امام حسین]]{{ع}} [[فرمان]] [[نبرد]] داد، کوتاهی کردند و از [[حمایت]] ایشان دست برداشتند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۳۳۰: {{متن حدیث|{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ}} إِنَّمَا هِيَ طَاعَةُ الْإِمَامِ وَ طَلَبُوا الْقِتَالَ {{متن قرآن|فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ}} مَعَ الْحُسَيْنِ{{ع}} {{متن قرآن|قَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ...}} {{متن قرآن|نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ}} أَرَادُوا تَأْخِيرَ ذَلِكَ إِلَى الْقَائِمِ{{ع}}}}.</ref>. در خبری گزارشی از جلسه امام حسن{{ع}} با [[معاویه]] [[نقل]] شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۲۹.</ref><ref>[[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۸.</ref>


==رازگشایی مخالفان [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}==
==رازگشایی مخالفان [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}==
در کتاب‌های زیادی [[نقل]] شده است، در روزی [[مجلسی]] که در حضور [[معاویه]] تشکیل شده بود عده‌ای زخم خورده از [[آیین اسلام]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گرد هم آمدند و در حضور [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نسبت‌های ناروا و دشنام‌های فراوانی به [[امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} که خود [[شایسته]] آنها بودند، دادند. [[امام حسن]]{{ع}} هم در مقابل ایشان با اینکه تنها بود زوایای پنهان [[تاریخ]] و پیشینه افراد حاضر در مجلس را به طور صریح بیان فرمود. مناسب است این [[احتجاج]] به طور مشروح [[نقل]] شود تا محققان و [[پژوهشگران]] و خوانندگان گرامی با مطالعه این سخنان به شرایط و اوضاع [[حاکم]] که باعث شد [[امام حسن]]{{ع}} ترک [[مخاصمه]] و [[جنگ]] را بپذیرد، پی برده، زوایای مخفی را از نظر دور ندارند. و نیز توجه کنند که افراد حاضر در جلسه چه کسانی با چه پیشینه‌ای بوده‌اند و به چه قصدی گرد هم آمده بودند و به دنبال چه هدفی بوده‌اند.
در کتاب‌های زیادی [[نقل]] شده است، در روزی [[مجلسی]] که در حضور [[معاویه]] تشکیل شده بود عده‌ای زخم خورده از [[آیین اسلام]] و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گرد هم آمدند و در حضور [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} نسبت‌های ناروا و دشنام‌های فراوانی به [[امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} که خود [[شایسته]] آنها بودند، دادند. [[امام حسن]]{{ع}} هم در مقابل ایشان با اینکه تنها بود زوایای پنهان [[تاریخ]] و پیشینه افراد حاضر در مجلس را به طور صریح بیان فرمود. مناسب است این [[احتجاج]] به طور مشروح [[نقل]] شود تا محققان و [[پژوهشگران]] و خوانندگان گرامی با مطالعه این سخنان به شرایط و اوضاع [[حاکم]] که باعث شد [[امام حسن]]{{ع}} ترک [[مخاصمه]] و [[جنگ]] را بپذیرد، پی برده، زوایای مخفی را از نظر دور ندارند. و نیز توجه کنند که افراد حاضر در جلسه چه کسانی با چه پیشینه‌ای بوده‌اند و به چه قصدی گرد هم آمده بودند و به دنبال چه هدفی بوده‌اند.


این ماجرا را [[طبرسی]] در [[احتجاج]]<ref>الاحتجاج طبرسی، ص۲۷۰-۲۹۳.</ref> با عنوان "[[احتجاج امام]] [[حسن بن علی]]{{عم}} بر گروهی از [[مخالفان]] و [[دشمنان]] نسبت به [[فضل]] و [[برتری]] [[پدر]] و خودش در حضور [[معاویه]]" چنین [[نقل]] کرده است: از [[شعبی]] و [[أبومخنف]] و [[یزید بن ابی‌ حبیب مصری]] [[نقل]] شده است که ایشان همگی گفته‌اند: در [[اسلام]] هیچ روزی درباره [[منازعه]] و [[مشاجره]] و [[مبالغه]] در [[کلام]] قومی مجتمع در یک مکان به پای آن روز نمی‌رسد که: [[عمرو بن عثمان بن عفان]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عتبة بن أبی سفیان]]، [[ولید بن عقبة بن أبی معیط ]]و [[مغیرة بن شعبه]] نزد [[معاویة بن ابی سفیان]] [[اجتماع]] کرده، درباره یک امر هم‌نظر شدند.
این ماجرا را [[طبرسی]] در [[احتجاج]]<ref>الاحتجاج طبرسی، ص۲۷۰-۲۹۳.</ref> با عنوان "[[احتجاج امام]] [[حسن بن علی]]{{عم}} بر گروهی از [[مخالفان]] و [[دشمنان]] نسبت به [[فضل]] و [[برتری]] [[پدر]] و خودش در حضور [[معاویه]]" چنین [[نقل]] کرده است: از [[شعبی]] و [[أبومخنف]] و [[یزید بن ابی‌ حبیب مصری]] [[نقل]] شده است که ایشان همگی گفته‌اند: در [[اسلام]] هیچ روزی درباره [[منازعه]] و [[مشاجره]] و [[مبالغه]] در [[کلام]] قومی مجتمع در یک مکان به پای آن روز نمی‌رسد که: [[عمرو بن عثمان بن عفان]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عتبة بن أبی سفیان]]، [[ولید بن عقبة بن أبی معیط]]و [[مغیرة بن شعبه]] نزد [[معاویة بن ابی سفیان]] [[اجتماع]] کرده، درباره یک امر هم‌نظر شدند.


[[عمرو عاص]] خطاب به [[معاویه]] گفت: "آیا وقت آن نشده است که در پی [[حسن بن علی]]{{عم}} بفرستی تا اینجا حاضر شود؟ او [[سیره]] و روش پدرش را [[احیا]] کرده است و همه [[گوش به فرمان]] او شده‌اند و هرچه امر کند، [[اطاعت]] و هرچه بگوید، [[تصدیق]] می‌شود، و اگر کار این‌گونه ادامه یابد کارشان به بالاتر از این نیز خواهد رسید. اگر در پی او بفرستی، ما همگی او و پدرش را کوچک داشته، به هر دو [[دشنام]] می‌دهیم و [[قدر]] و [[منزلت]] هر دو را [[خوار]] می‌سازیم؛ ما اینجا می‌نشینیم تا این مطلب برایت روشن شود"؛
[[عمرو عاص]] خطاب به [[معاویه]] گفت: "آیا وقت آن نشده است که در پی [[حسن بن علی]]{{عم}} بفرستی تا اینجا حاضر شود؟ او [[سیره]] و روش پدرش را [[احیا]] کرده است و همه [[گوش به فرمان]] او شده‌اند و هرچه امر کند، [[اطاعت]] و هرچه بگوید، [[تصدیق]] می‌شود، و اگر کار این‌گونه ادامه یابد کارشان به بالاتر از این نیز خواهد رسید. اگر در پی او بفرستی، ما همگی او و پدرش را کوچک داشته، به هر دو [[دشنام]] می‌دهیم و [[قدر]] و [[منزلت]] هر دو را [[خوار]] می‌سازیم؛ ما اینجا می‌نشینیم تا این مطلب برایت روشن شود"؛
خط ۳۳۵: خط ۳۳۵:
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} فرمود: "اما تو ای [[مروان بن حکم]]؛ من به تو و پدرت [[دشنام]] نمی‌گویم؛ زیرا [[خدا]] تو و پدرت و همه [[اهل بیت]] و [[نسل]] و [[ذریه]] و اولادی را که از صلب پدرت تا [[روز قیامت]] متولد شوند، بر زبان رسولش [[محمد]]{{صل}} [[لعن]] کرده است؛ به [[خدا]] قسم! ای [[مروان بن حکم]] تو و هیچ کدام از این حضار [[انکار]] نمی‌کند که این [[لعنت]] [[رسول خدا]]{{صل}} ویژه تو بوده و هست، و افسوس که نتیجه عکس داد و نه تنها موجب [[خوف]] تو نشد، بر [[طغیان]] کبیر تو نیز افزود، و [[خدا]] و [[رسول]] راست گفتند؛ [[خداوند]] در [[قرآن]] فرموده است:{{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که با تو گفتیم: پروردگارت به مردم چیرگی دارد و خوابی که ما به تو نمایاندیم و درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمون مردم قرار ندادیم و آنان را بیم می‌دهیم اما جز سرکشی بزرگ، به آنان نمی‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۶۰.</ref>.
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} فرمود: "اما تو ای [[مروان بن حکم]]؛ من به تو و پدرت [[دشنام]] نمی‌گویم؛ زیرا [[خدا]] تو و پدرت و همه [[اهل بیت]] و [[نسل]] و [[ذریه]] و اولادی را که از صلب پدرت تا [[روز قیامت]] متولد شوند، بر زبان رسولش [[محمد]]{{صل}} [[لعن]] کرده است؛ به [[خدا]] قسم! ای [[مروان بن حکم]] تو و هیچ کدام از این حضار [[انکار]] نمی‌کند که این [[لعنت]] [[رسول خدا]]{{صل}} ویژه تو بوده و هست، و افسوس که نتیجه عکس داد و نه تنها موجب [[خوف]] تو نشد، بر [[طغیان]] کبیر تو نیز افزود، و [[خدا]] و [[رسول]] راست گفتند؛ [[خداوند]] در [[قرآن]] فرموده است:{{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که با تو گفتیم: پروردگارت به مردم چیرگی دارد و خوابی که ما به تو نمایاندیم و درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمون مردم قرار ندادیم و آنان را بیم می‌دهیم اما جز سرکشی بزرگ، به آنان نمی‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۶۰.</ref>.


ای [[مروان]]! تو و نسلت ـ بنا به گفته خود [[پیامبر]] ـ همان [[شجره ملعونه]] در [[قرآن]] هستید. با شنیدن این مطلب، [[معاویه]] از جا جسته و دست بر دهان [[مبارک]] آن حضرت نهاد و گفت: "ای ابا محمد، تو [[اهل]] [[ناسزا]] نبوده و نیستی!" پس، آن حضرت برخاست و پس از تکاندن [[جامه]] از نزد آنها خارج شد؛ سپس آن [[جماعت]] نیز با [[غیظ]] و [[حزن]] و رخساری سیاه پراکنده شدند<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۴۴، ص۷۰ - ۸۸ (به نقل از احتجاج).</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۹۲-۱۱۴.</ref>.
ای [[مروان]]! تو و نسلت ـ بنا به گفته خود [[پیامبر]] ـ همان [[شجره ملعونه]] در [[قرآن]] هستید. با شنیدن این مطلب، [[معاویه]] از جا جسته و دست بر دهان [[مبارک]] آن حضرت نهاد و گفت: "ای ابا محمد، تو [[اهل]] [[ناسزا]] نبوده و نیستی!" پس، آن حضرت برخاست و پس از تکاندن [[جامه]] از نزد آنها خارج شد؛ سپس آن [[جماعت]] نیز با [[غیظ]] و [[حزن]] و رخساری سیاه پراکنده شدند<ref>بحار الانوار، مجلسی، ج۴۴، ص۷۰ - ۸۸ (به نقل از احتجاج).</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۹۲-۱۱۴.</ref>.


==[[شهادت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و سبب آن==
==[[شهادت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و سبب آن==
خط ۳۶۰: خط ۳۶۰:
[[نقل]] شده است، روزی [[مقداد بن معدی کرب]] و [[عمرو بن الأسود]] نزد [[معاویه]] رفتند؛ وی به ایشان گفت: "آیا می‌دانید [[حسن بن علی]] از [[دنیا]] رفته است؟" [[مقداد]] [[آیه استرجاع]] را بر زبان آورد؛ [[معاویه]] به او گفت: "آیا این را [[مصیبت]] می‌دانی؟" [[مقداد]] پاسخ گفت: "چرا [[مصیبت]] ندانم و حال آن‌که [[پیامبر خدا]] او را در دامن و آغوشش قرار می‌داد و می‌فرمود: "این [[فرزند]] از من است"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۲۲؛ فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروزآبادی، ج۳، ص۲۴۰؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۷، ص۱۰۵؛ فیض القدیر، مناوی، ج۳، ص۴۱۵.</ref>.
[[نقل]] شده است، روزی [[مقداد بن معدی کرب]] و [[عمرو بن الأسود]] نزد [[معاویه]] رفتند؛ وی به ایشان گفت: "آیا می‌دانید [[حسن بن علی]] از [[دنیا]] رفته است؟" [[مقداد]] [[آیه استرجاع]] را بر زبان آورد؛ [[معاویه]] به او گفت: "آیا این را [[مصیبت]] می‌دانی؟" [[مقداد]] پاسخ گفت: "چرا [[مصیبت]] ندانم و حال آن‌که [[پیامبر خدا]] او را در دامن و آغوشش قرار می‌داد و می‌فرمود: "این [[فرزند]] از من است"<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۲۲؛ فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروزآبادی، ج۳، ص۲۴۰؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۷، ص۱۰۵؛ فیض القدیر، مناوی، ج۳، ص۴۱۵.</ref>.


چون خواستند که [[امام حسن]] را پیش [[پیامبر]]{{صل}} [[دفن]] کنند، [[عایشه]] اجازه نداد؛ پس او را در گورستان [[بقیع]] پیش جده‌اش، [[فاطمه]] (بنت اسد) [[دفن]] کردند. سپس [[همسر]] [[امام حسن]]{{ع}} به [[امید]] وعده‌های [[معاویه]] پیش او رفت؛ [[معاویه]] از او [[انتقام]] گرفت و گفت: "تو به چنان شوهری (که [[فرزند علی]] [[مرتضی]] و [[فاطمه]] [[زهرا]] و دخترزاده [[محمد مصطفی]] بود) [[وفا]] نکردی، چگونه به من [[وفادار]] خواهی بود؟"<ref>تاریخ گزیده، مستوفی، ص۲۰۰ (با اندکی تغییر).</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۱۴-۱۱۹ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۸؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۹.</ref>
چون خواستند که [[امام حسن]] را پیش [[پیامبر]]{{صل}} [[دفن]] کنند، [[عایشه]] اجازه نداد؛ پس او را در گورستان [[بقیع]] پیش جده‌اش، [[فاطمه]] (بنت اسد) [[دفن]] کردند. سپس [[همسر]] [[امام حسن]]{{ع}} به [[امید]] وعده‌های [[معاویه]] پیش او رفت؛ [[معاویه]] از او [[انتقام]] گرفت و گفت: "تو به چنان شوهری (که [[فرزند علی]] [[مرتضی]] و [[فاطمه]] [[زهرا]] و دخترزاده [[محمد مصطفی]] بود) [[وفا]] نکردی، چگونه به من [[وفادار]] خواهی بود؟"<ref>تاریخ گزیده، مستوفی، ص۲۰۰ (با اندکی تغییر).</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۱۴-۱۱۹ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۸؛ [[علی اکبر ذاکری|اکبر ذاکری، علی]]، [[درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۴۹.</ref>


==ماجرای [[دفن]] پیکر مطهر [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}==
==ماجرای [[دفن]] پیکر مطهر [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}==
خط ۳۸۷: خط ۳۸۷:
[[نقل]] شده است، پس از به [[خاکسپاری]] [[حسن بن علی]] در [[بقیع]]، [[مروان]] پیک دیگری پیش [[معاویه]] فرستاد و به او خبر داد که چگونه همراه [[بنی‌امیه]] و وابستگان آنان [[قیام]] کرده است. [[مروان]] برای او نوشت که: "من پرچمی برافراشتم و همه [[جامه]] [[جنگ]] پوشیدیم و دو هزار مرد جمع کردم که پیرو من بودند. و به [[فضل]] و [[منت]] [[خدا]] هرگز چنان نخواهد بود که همراه [[ابوبکر]] و [[عمر]] شخص سومی آنجا به [[خاک]] سپرده شود، همان‌گونه که [[امیرالمؤمنین]] [[عثمان]] [[مظلوم]]! آنجا [[دفن]] نشد و اینان بودند که نسبت به [[عثمان]] آن‌چه شد، انجام دادند".
[[نقل]] شده است، پس از به [[خاکسپاری]] [[حسن بن علی]] در [[بقیع]]، [[مروان]] پیک دیگری پیش [[معاویه]] فرستاد و به او خبر داد که چگونه همراه [[بنی‌امیه]] و وابستگان آنان [[قیام]] کرده است. [[مروان]] برای او نوشت که: "من پرچمی برافراشتم و همه [[جامه]] [[جنگ]] پوشیدیم و دو هزار مرد جمع کردم که پیرو من بودند. و به [[فضل]] و [[منت]] [[خدا]] هرگز چنان نخواهد بود که همراه [[ابوبکر]] و [[عمر]] شخص سومی آنجا به [[خاک]] سپرده شود، همان‌گونه که [[امیرالمؤمنین]] [[عثمان]] [[مظلوم]]! آنجا [[دفن]] نشد و اینان بودند که نسبت به [[عثمان]] آن‌چه شد، انجام دادند".


[[معاویه]] به [[مروان]] [[نامه]] نوشت و از آن‌چه او کرده بود، [[سپاسگزاری]] کرد و او را به [[حکومت]] [[مدینه]] [[منصوب]] کرد و [[سعید بن عاص]] را برکنار کرد. پس از آن، [[معاویه]] نامه‌ای به [[مروان]] نوشت که چون این نامه‌ام رسید، هیچ [[مال]] و خواسته‌ای از]آن[[[سعید بن عاص]] را، چه کم باشد و چه بسیار، رها مکن و همه را بگیر. چون [[نامه]] به [[مروان]] رسید، آن را همراه پسرش، [[عبدالملک]] پیش [[سعید بن عاص]] فرستاد که او را از [[نامه]] [[معاویه]] [[آگاه]] سازد. [[سعید بن عاص]] همین که آن [[نامه]] را خواند، با صدای بلند، یکی از کنیزکان خود را فراخواند و گفت: "آن دو [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]! را بیاور". کنیزک هر دو [[نامه]] را آورد؛ سعید به [[عبدالملک]] گفت: "هر دو را بخوان". در آن [[نامه‌ها]] [[معاویه]] پس از برکنار ساختن [[مروان]] از [[حکومت]] [[مدینه]] به سعید نوشته بود، همه [[اموال]] و املاک [[مروان]] را که در مناطق ذوالمروه و سویداء و ذوخشب دارد، بگیرد و یک خرمابن هم برای او باقی نگذارد. پس سعید به [[عبدالملک]]] گفت: "پدرت را از این [[نامه‌ها]] [[آگاه]] کن". [[عبدالملک]] هم برای سعید [[پاداش]] [[پسندیده]] [[آرزو]] کرد. سعید گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر تو این [[نامه]] را پیش من نمی‌آوردی، من یک کلمه از آن‌چه دیدی، بر زبان نمی‌آوردم". چون [[عبدالملک]] [[پدر]] خود را از این موضوع [[آگاه]] کرد، او گفت: "آری، او نسبت به ما پیوند را بیشتر رعایت کرده است تا ما نسبت به او"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۵۰.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۱۹-۱۲۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۷۸-۳۸۴.</ref>
[[معاویه]] به [[مروان]] [[نامه]] نوشت و از آن‌چه او کرده بود، [[سپاسگزاری]] کرد و او را به [[حکومت]] [[مدینه]] [[منصوب]] کرد و [[سعید بن عاص]] را برکنار کرد. پس از آن، [[معاویه]] نامه‌ای به [[مروان]] نوشت که چون این نامه‌ام رسید، هیچ [[مال]] و خواسته‌ای از]آن[[[سعید بن عاص]] را، چه کم باشد و چه بسیار، رها مکن و همه را بگیر. چون [[نامه]] به [[مروان]] رسید، آن را همراه پسرش، [[عبدالملک]] پیش [[سعید بن عاص]] فرستاد که او را از [[نامه]] [[معاویه]] [[آگاه]] سازد. [[سعید بن عاص]] همین که آن [[نامه]] را خواند، با صدای بلند، یکی از کنیزکان خود را فراخواند و گفت: "آن دو [[نامه]] [[امیرالمؤمنین]]! را بیاور". کنیزک هر دو [[نامه]] را آورد؛ سعید به [[عبدالملک]] گفت: "هر دو را بخوان". در آن [[نامه‌ها]] [[معاویه]] پس از برکنار ساختن [[مروان]] از [[حکومت]] [[مدینه]] به سعید نوشته بود، همه [[اموال]] و املاک [[مروان]] را که در مناطق ذوالمروه و سویداء و ذوخشب دارد، بگیرد و یک خرمابن هم برای او باقی نگذارد. پس سعید به [[عبدالملک]]] گفت: "پدرت را از این [[نامه‌ها]] [[آگاه]] کن". [[عبدالملک]] هم برای سعید [[پاداش]] [[پسندیده]] [[آرزو]] کرد. سعید گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر تو این [[نامه]] را پیش من نمی‌آوردی، من یک کلمه از آن‌چه دیدی، بر زبان نمی‌آوردم". چون [[عبدالملک]] [[پدر]] خود را از این موضوع [[آگاه]] کرد، او گفت: "آری، او نسبت به ما پیوند را بیشتر رعایت کرده است تا ما نسبت به او"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۵۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۱۹-۱۲۵ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۷۸-۳۸۴.</ref>


==[[سوگواری]] در عزای [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}==
==[[سوگواری]] در عزای [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}==
خط ۳۹۶: خط ۳۹۶:
و از [[عایشه]]، دختر سعد [[نقل]] شده است: [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] برای [[مرگ]] [[حسن بن علی]]{{ع}} یک سال [[جامه]] [[سوگواری]] پوشیدند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۴۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۷۳؛ تاریخ ابن کثیر، ابن کثیر، ج۸، ص۴۳.</ref>. [[بشیر بن عبدالله]] نیز [[نقل]] کرده است: "نخستین کسی که در [[بصره]] خبر [[مرگ]] [[حسن بن علی]]{{ع}} را [[اعلان]] کرد، [[عبدالله بن سلمه محبق]]، [[برادر]] سنان بود که موضوع را به زیاد گفت. پس، [[حکم بن ابی‌العاص ثقفی]] از [[خانه]] بیرون آمد و خبر [[رحلت]] [[حسن]]{{ع}} را به [[مردم]] داد. [[مردم]] شروع به [[گریستن]] کردند. [[ابوبکره]]، [[بیمار]] و بستری بود و چون بانگ ناله و شیون را شنید، پرسید چه خبر است؟ همسرش، عبسه دختر سحام، گفت: "[[حسن بن علی]] در گذشته است؛ [[سپاس]] خدای را که [[مردم]] را از او خلاص کرد"؛ [[ابوبکره]] گفت: "وای بر تو! خاموش باش که [[خداوند متعال]] او را از [[شر]] بسیاری آسوده ساخت و [[مردم]]، [[خیر]] بسیاری را از دست دادند"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۴۸.</ref>."
و از [[عایشه]]، دختر سعد [[نقل]] شده است: [[زنان]] [[بنی‌هاشم]] برای [[مرگ]] [[حسن بن علی]]{{ع}} یک سال [[جامه]] [[سوگواری]] پوشیدند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۴۵؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۷۳؛ تاریخ ابن کثیر، ابن کثیر، ج۸، ص۴۳.</ref>. [[بشیر بن عبدالله]] نیز [[نقل]] کرده است: "نخستین کسی که در [[بصره]] خبر [[مرگ]] [[حسن بن علی]]{{ع}} را [[اعلان]] کرد، [[عبدالله بن سلمه محبق]]، [[برادر]] سنان بود که موضوع را به زیاد گفت. پس، [[حکم بن ابی‌العاص ثقفی]] از [[خانه]] بیرون آمد و خبر [[رحلت]] [[حسن]]{{ع}} را به [[مردم]] داد. [[مردم]] شروع به [[گریستن]] کردند. [[ابوبکره]]، [[بیمار]] و بستری بود و چون بانگ ناله و شیون را شنید، پرسید چه خبر است؟ همسرش، عبسه دختر سحام، گفت: "[[حسن بن علی]] در گذشته است؛ [[سپاس]] خدای را که [[مردم]] را از او خلاص کرد"؛ [[ابوبکره]] گفت: "وای بر تو! خاموش باش که [[خداوند متعال]] او را از [[شر]] بسیاری آسوده ساخت و [[مردم]]، [[خیر]] بسیاری را از دست دادند"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۴۸.</ref>."


همچنین [[نقل]] شده است، "چون [[امام حسن]] [[وفات]] کرد و خبر آن به [[شیعه]] رسید، در [[کوفه]] در [[خانه]] [[سلیمان بن صرد]] جمع شدند و پسران [[جعدة بن هبیره]] هم در میان ایشان بودند. پس در [[مقام]] عرض [[تسلیت]] به [[حسین بن علی]]{{ع}} در [[مصیبت]] ([[امام]]) [[امام حسن]]{{ع}}، چنین نوشتند: "به نام خدای [[بخشاینده]] [[مهربان]]؛ برای [[حسین بن علی]]، از پیروانش و [[پیروان]] پدرش، [[امیرمؤمنان]]؛ [[سلام]] بر تو باد! همانا ما خدایی را که جز او خدایی نیست، [[ستایش]] میکنیم، و سپس خبر [[وفات]] [[حسن بن علی]] به ما رسید (پس [[سلام]] بر او باد!) روزی که [[تولد]] یافت و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود، و نیکی‌های او را قبول کند و او را به پیامبرش ملحق سازد و [[اجر]] تو را در مصیبتش چند برابر کند و پس از او [[مصیبت]] را به وجود تو جبران کند. پس او را باعث [[اجر]] نزد [[خدا]] می‌شماریم و ما برای خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم. چه بسیار بزرگ است [[مصیبت]] این [[امت]] عموماً و [[مصیبت]] تو و این [[شیعیان]] خصوصاً در مردن پسر [[وصی]] ([[پیامبر]]) و پسر [[دختر پیامبر]]؛ نشان [[هدایت]] و [[نور]] سرزمین‌ها که به پا داشتن [[دین]] و بازآوردن روش‌های شایستگان از او [[امید]] می‌رفت؛ پس خدای تو را [[رحمت]] کند! بر مصیبتت [[شکیبا]] باش که این از کارهای خواسته شده است. همانا تو [[جانشین]] پیشینیان خودی و [[خدا]] راه‌شناسی خود را به کسی می‌دهد که او را به [[راهنمایی]] تو به راه آورد و ما [[شیعیان]] توایم که به سوگواریت، سوگوار و به اندوهت، اندوهناک و به شادمانی‌ات، شادمان و به شیوه‌ات، رهسپار و فرمانت را در انتظاریم. [[خدا]] سینه‌ات را گشاده دارد و نامت را بلند کند و اجرت را بزرگ گرداند و برادرت را بیامرزد و حقت را به تو باز گرداند!"<ref>تاریخ یعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۶۰.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۵-۱۲۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۶.</ref>
همچنین [[نقل]] شده است، "چون [[امام حسن]] [[وفات]] کرد و خبر آن به [[شیعه]] رسید، در [[کوفه]] در [[خانه]] [[سلیمان بن صرد]] جمع شدند و پسران [[جعدة بن هبیره]] هم در میان ایشان بودند. پس در [[مقام]] عرض [[تسلیت]] به [[حسین بن علی]]{{ع}} در [[مصیبت]] ([[امام]]) [[امام حسن]]{{ع}}، چنین نوشتند: "به نام خدای [[بخشاینده]] [[مهربان]]؛ برای [[حسین بن علی]]، از پیروانش و [[پیروان]] پدرش، [[امیرمؤمنان]]؛ [[سلام]] بر تو باد! همانا ما خدایی را که جز او خدایی نیست، [[ستایش]] میکنیم، و سپس خبر [[وفات]] [[حسن بن علی]] به ما رسید (پس [[سلام]] بر او باد!) روزی که [[تولد]] یافت و روزی که می‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌شود، و نیکی‌های او را قبول کند و او را به پیامبرش ملحق سازد و [[اجر]] تو را در مصیبتش چند برابر کند و پس از او [[مصیبت]] را به وجود تو جبران کند. پس او را باعث [[اجر]] نزد [[خدا]] می‌شماریم و ما برای خدائیم و به سوی او بازمی‌گردیم. چه بسیار بزرگ است [[مصیبت]] این [[امت]] عموماً و [[مصیبت]] تو و این [[شیعیان]] خصوصاً در مردن پسر [[وصی]] ([[پیامبر]]) و پسر [[دختر پیامبر]]؛ نشان [[هدایت]] و [[نور]] سرزمین‌ها که به پا داشتن [[دین]] و بازآوردن روش‌های شایستگان از او [[امید]] می‌رفت؛ پس خدای تو را [[رحمت]] کند! بر مصیبتت [[شکیبا]] باش که این از کارهای خواسته شده است. همانا تو [[جانشین]] پیشینیان خودی و [[خدا]] راه‌شناسی خود را به کسی می‌دهد که او را به [[راهنمایی]] تو به راه آورد و ما [[شیعیان]] توایم که به سوگواریت، سوگوار و به اندوهت، اندوهناک و به شادمانی‌ات، شادمان و به شیوه‌ات، رهسپار و فرمانت را در انتظاریم. [[خدا]] سینه‌ات را گشاده دارد و نامت را بلند کند و اجرت را بزرگ گرداند و برادرت را بیامرزد و حقت را به تو باز گرداند!"<ref>تاریخ یعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۶۰.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۵-۱۲۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۶.</ref>


==سن [[امام حسن]]{{ع}} به هنگام [[شهادت]] و محل دفنش==
==سن [[امام حسن]]{{ع}} به هنگام [[شهادت]] و محل دفنش==
خط ۴۰۵: خط ۴۰۵:
[[کمال الدین بن طلحه]] آورده که مدت [[عمر]] او ۴۷ سال بوده است؛ هفت سال با جد خود، [[رسول خدا]]{{صل}} و بعد از [[وفات]] جد بزرگوارش، سی سال با [[پدر]] خود، [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، و بعد از آن، آن حضرت ده سال دیگر در [[حیات]] بود و در پنجم [[ربیع الاول]] در سال ۴۹ [[هجرت]] [[رحلت]] کرد و به [[نقلی]] در سال پنجاهم [[هجرت]]، و در [[بقیع]] [[دفن]] شد و در آن وقت، جعده بنت [[اشعث]] [[همسر]] ایشان بود و گویند او به آن حضرت زهر داد<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۶۳.</ref>.
[[کمال الدین بن طلحه]] آورده که مدت [[عمر]] او ۴۷ سال بوده است؛ هفت سال با جد خود، [[رسول خدا]]{{صل}} و بعد از [[وفات]] جد بزرگوارش، سی سال با [[پدر]] خود، [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}}، و بعد از آن، آن حضرت ده سال دیگر در [[حیات]] بود و در پنجم [[ربیع الاول]] در سال ۴۹ [[هجرت]] [[رحلت]] کرد و به [[نقلی]] در سال پنجاهم [[هجرت]]، و در [[بقیع]] [[دفن]] شد و در آن وقت، جعده بنت [[اشعث]] [[همسر]] ایشان بود و گویند او به آن حضرت زهر داد<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۶۳.</ref>.


استاد [[یوسفی غروی]] می‌نویسد: [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] زمان [[شهادت]] حضرت را ۲۸ ماه صفر نوشته و [[عمر]] [[شریف]] آن حضرت را هنگام [[شهادت]]، همانند [[کلینی]]، ۴۷ سال و سال [[شهادت]] را همانند [[شیخ مفید]]، در سال پنجاه [[هجری]] دانسته است و ابن [[شهر]] [[آشوب]] از وی [[پیروی]] کرده و در کشورهای [[فارس]] و [[عجم]] ([[ایران]] و غیر [[عرب‌ها]]) این نظر پذیرفته شده است. و کفعمی روز [[شهادت]] آن حضرت را هفتم ماه صفر دانسته است و [[شیعیان]] کشورهای [[عرب]] این نظر را پذیرفته‌اند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۵۸۶-۵۸۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۸-۱۲۹ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷.</ref>
استاد [[یوسفی غروی]] می‌نویسد: [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] زمان [[شهادت]] حضرت را ۲۸ ماه صفر نوشته و [[عمر]] [[شریف]] آن حضرت را هنگام [[شهادت]]، همانند [[کلینی]]، ۴۷ سال و سال [[شهادت]] را همانند [[شیخ مفید]]، در سال پنجاه [[هجری]] دانسته است و ابن [[شهر]] [[آشوب]] از وی [[پیروی]] کرده و در کشورهای [[فارس]] و [[عجم]] ([[ایران]] و غیر [[عرب‌ها]]) این نظر پذیرفته شده است. و کفعمی روز [[شهادت]] آن حضرت را هفتم ماه صفر دانسته است و [[شیعیان]] کشورهای [[عرب]] این نظر را پذیرفته‌اند<ref>موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۵، ص۵۸۶-۵۸۷.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۸-۱۲۹ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۶-۳۸۷.</ref>


==[[روایات]] و مواعظی از [[امام حسن]]{{ع}}==
==[[روایات]] و مواعظی از [[امام حسن]]{{ع}}==
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[روایات]] فراوانی را از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[فاطمه زهرا]]{{ع}} [[نقل]] کرده است. خود نیز سخنانی حکیمانه و برخاسته از سرچشمه [[وحی]] و اقیانوس بیکران [[علم الهی]] فرموده‌اند که برخی از [[روایت‌ها]] و سخنان ایشان را [[نقل]] می‌کنیم:
[[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[روایات]] فراوانی را از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[فاطمه زهرا]]{{ع}} [[نقل]] کرده است. خود نیز سخنانی حکیمانه و برخاسته از سرچشمه [[وحی]] و اقیانوس بیکران [[علم الهی]] فرموده‌اند که برخی از [[روایت‌ها]] و سخنان ایشان را [[نقل]] می‌کنیم:
#ایشان می‌فرمایند: آن‌چه تو را به [[شبهه]] می‌اندازد، رها کن؛ زیرا تردید، [[بدی]] و [[اطمینان]] و [[آرامش]]، [[نیکی]] است<ref>{{متن حدیث|دَع ما يُريبُكَ إلى ما لا يُريبُكَ فإنّ الشرّ ريبة و إنّ الخير طمأنينة}}؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۰۰ (حیاة الحسن).</ref>.
#ایشان می‌فرمایند: آن‌چه تو را به [[شبهه]] می‌اندازد، رها کن؛ زیرا تردید، [[بدی]] و [[اطمینان]] و [[آرامش]]، [[نیکی]] است<ref>{{متن حدیث|دَع ما يُريبُكَ إلى ما لا يُريبُكَ فإنّ الشرّ ريبة و إنّ الخير طمأنينة}}؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۰۰ (حیاة الحسن).</ref>.
#[[امام حسن]]{{ع}} فرموده است: "به یاد دارم که هنگام [[راه رفتن]] با [[پیامبر]] در کنار "جرن الظیقه"<ref>جائی که خرما را در آن خشک می‌کنند و به احتمال، تلفظ "جرن الصدقه" درست باشد. </ref> خرمایی برداشتم و در دهان گذاشتم؛ پس [[پیامبر خدا]] انگشت خود را در دهان من برد و خرما را بیرون آورد و فرمود: همانا برای [[محمد]] و [[آل محمد]]، [[صدقه]] [[حلال]] نیست<ref>{{متن حدیث|إنَّ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّدٍ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ}}</ref>. و نمازهای پنج‌گانه را از او یاد گرفتم"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref>.
# [[امام حسن]]{{ع}} فرموده است: "به یاد دارم که هنگام [[راه رفتن]] با [[پیامبر]] در کنار "جرن الظیقه"<ref>جائی که خرما را در آن خشک می‌کنند و به احتمال، تلفظ "جرن الصدقه" درست باشد. </ref> خرمایی برداشتم و در دهان گذاشتم؛ پس [[پیامبر خدا]] انگشت خود را در دهان من برد و خرما را بیرون آورد و فرمود: همانا برای [[محمد]] و [[آل محمد]]، [[صدقه]] [[حلال]] نیست<ref>{{متن حدیث|إنَّ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّدٍ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ}}</ref>. و نمازهای پنج‌گانه را از او یاد گرفتم"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref>.
#[[امام حسن]]{{ع}} می‌فرماید: "[[پیامبر]]{{صل}} به من فرمود: "زمانی که شاد گردانی [[برادر]] [[مسلمان]] را [[مغفرت]] بر تو [[واجب]] می‌گردد"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۹.</ref>. و نیز فرموده است: "ظالم‌ترین [[ظالمان]] کسی است که بر ظالمی [[ظلم]] کند؛ بگذارید [[ظالم]] با کمال [[ظلم]] و [[گناه]] خود، با جزای [[الهی]] [[ملاقات]] کند"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
# [[امام حسن]]{{ع}} می‌فرماید: "[[پیامبر]]{{صل}} به من فرمود: "زمانی که شاد گردانی [[برادر]] [[مسلمان]] را [[مغفرت]] بر تو [[واجب]] می‌گردد"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۹۹.</ref>. و نیز فرموده است: "ظالم‌ترین [[ظالمان]] کسی است که بر ظالمی [[ظلم]] کند؛ بگذارید [[ظالم]] با کمال [[ظلم]] و [[گناه]] خود، با جزای [[الهی]] [[ملاقات]] کند"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
#از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: "نزدیک [[شهادت]] پدرم، [[امام امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} به خدمتش رسیده و شروع به [[گریه]] کردم؛ فرمود: "[[جزع]] می‌کنی؟" گفتم: چرا [[جزع]] نکنم که تو را به این حال می‌بینم؛ فرمود: "من به تو [[تعلیم]] می‌کنم چهار [[خصلت]] را که اگر آنها را نگاه داری، به واسطه آنها [[نجات]] یابی و اگر ضایع کنی، دو جهان را از دست خواهی داد: ای فرزندم! هیچ [[بی‌نیازی]] بزرگ‌تر از [[عقل]]، و هیچ فقری مثل [[جهل]]، و هیچ وحشتی سخت‌تر از [[عجب]]، و هیچ عیشی لذیذتر از [[حسن خلق]] نیست". و فرمود: "ندیدم هیچ ظالمی که اشبه باشد به [[مظلوم]] از حاسد (حسدورز، شبیه‌ترین [[مردم]] به [[مظلوم]] است، در حالی که به واقع، [[ستمگر]] است)"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
#از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: "نزدیک [[شهادت]] پدرم، [[امام امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} به خدمتش رسیده و شروع به [[گریه]] کردم؛ فرمود: "[[جزع]] می‌کنی؟" گفتم: چرا [[جزع]] نکنم که تو را به این حال می‌بینم؛ فرمود: "من به تو [[تعلیم]] می‌کنم چهار [[خصلت]] را که اگر آنها را نگاه داری، به واسطه آنها [[نجات]] یابی و اگر ضایع کنی، دو جهان را از دست خواهی داد: ای فرزندم! هیچ [[بی‌نیازی]] بزرگ‌تر از [[عقل]]، و هیچ فقری مثل [[جهل]]، و هیچ وحشتی سخت‌تر از [[عجب]]، و هیچ عیشی لذیذتر از [[حسن خلق]] نیست". و فرمود: "ندیدم هیچ ظالمی که اشبه باشد به [[مظلوم]] از حاسد (حسدورز، شبیه‌ترین [[مردم]] به [[مظلوم]] است، در حالی که به واقع، [[ستمگر]] است)"<ref>کشف الغمة، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره‌ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
#از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرموده‌اند: شب‌های [[جمعه]] مادرم، [[فاطمه]]{{س}} را می‌دیدم که تا [[طلوع صبح]]، در محرابش، به [[رکوع]] و [[سجود]] و [[عبادت]] [[پروردگار]] مشغول بود، و می‌شنیدم که برای [[مؤمنان]] [[دعا]] می‌کند و در دعایش، آنها را نام می‌برد ولی برای خود [[دعا]] نمی‌کند؛ پس به او گفتم: مادرجان! چرا برای خودت [[دعا]] نمی‌کنی؟ آن حضرت در جواب فرمود: "پسرم! اول باید برای [[همسایه]] [[دعا]] کرد و بعد برای خود"<ref>{{متن حدیث|...عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَاطِمَةَ الصُّغْرَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{عم}} قَالَ: رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ{{س}} قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقُلْتُ لَهَا: يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ؟ فَقَالَتْ: يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ}}؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۴۵ (باب ۱۴۵، ح۲). </ref>.
#از [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرموده‌اند: شب‌های [[جمعه]] مادرم، [[فاطمه]]{{س}} را می‌دیدم که تا [[طلوع صبح]]، در محرابش، به [[رکوع]] و [[سجود]] و [[عبادت]] [[پروردگار]] مشغول بود، و می‌شنیدم که برای [[مؤمنان]] [[دعا]] می‌کند و در دعایش، آنها را نام می‌برد ولی برای خود [[دعا]] نمی‌کند؛ پس به او گفتم: مادرجان! چرا برای خودت [[دعا]] نمی‌کنی؟ آن حضرت در جواب فرمود: "پسرم! اول باید برای [[همسایه]] [[دعا]] کرد و بعد برای خود"<ref>{{متن حدیث|...عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَاطِمَةَ الصُّغْرَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{عم}} قَالَ: رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ{{س}} قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْ‏ءٍ فَقُلْتُ لَهَا: يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ؟ فَقَالَتْ: يَا بُنَيَّ الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ}}؛ علل الشرایع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۴۵ (باب ۱۴۵، ح۲). </ref>.
#[[نقل]] شده است، "روزی [[معاویه]] به [[امام حسن]]{{ع}} گفت: "ای ابومحمد سه [[خصلت]] است که کسی را نیافتم تا درباره آنها به من خبر دهد"؛ آن حضرت فرمودند: "آنها چیست؟" گفت: "[[مروت]] و [[کرم]] و نجدت"؛[[امام]]{{ع}} در توضیح آنها فرمودند: [[مروت]] عبارت است از اینکه [[مرد]] ([[انسان]]) کار [[دین]] خود را [[اصلاح]] کند؛ آنچنان که [[شایسته]] است به [[مال]] خود رسیدگی کند؛ و [[بخشندگی]] و بی‌دریغ [[سلام]] کردن، و [[دوست]] شدن با [[مردم]]؛ و [[کرم]]، عبارت است از: [[بخشایش]] پیش از درخواست؛ و [[نیکی]] کردن تبرعی، و [[سیر]] کردن دیگران هنگام [[قحطی]]؛ اما نجدت، عبارت است از: [[دفاع]] از [[همسایه]]، و [[مردانگی]] در شدت [[جنگ]]، و [[شکیبایی]] در برابر [[سختی‌ها]]"<ref>{{متن حدیث|اما المروة فاصلاح الرجل امر دینه و حسن قیامه علی ماله و لین الکف و افشاء السلام و التحبب إلی الناس. و الکرم العطیة قبل السؤال و التبرع بالمعروف و الاطعام فی المحل، ثم النجدة الذب عن الجار و المحاماة فی الکریهة و الصبر عند الشدائد}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۷.</ref>.
# [[نقل]] شده است، "روزی [[معاویه]] به [[امام حسن]]{{ع}} گفت: "ای ابومحمد سه [[خصلت]] است که کسی را نیافتم تا درباره آنها به من خبر دهد"؛ آن حضرت فرمودند: "آنها چیست؟" گفت: "[[مروت]] و [[کرم]] و نجدت"؛[[امام]]{{ع}} در توضیح آنها فرمودند: [[مروت]] عبارت است از اینکه [[مرد]] ([[انسان]]) کار [[دین]] خود را [[اصلاح]] کند؛ آنچنان که [[شایسته]] است به [[مال]] خود رسیدگی کند؛ و [[بخشندگی]] و بی‌دریغ [[سلام]] کردن، و [[دوست]] شدن با [[مردم]]؛ و [[کرم]]، عبارت است از: [[بخشایش]] پیش از درخواست؛ و [[نیکی]] کردن تبرعی، و [[سیر]] کردن دیگران هنگام [[قحطی]]؛ اما نجدت، عبارت است از: [[دفاع]] از [[همسایه]]، و [[مردانگی]] در شدت [[جنگ]]، و [[شکیبایی]] در برابر [[سختی‌ها]]"<ref>{{متن حدیث|اما المروة فاصلاح الرجل امر دینه و حسن قیامه علی ماله و لین الکف و افشاء السلام و التحبب إلی الناس. و الکرم العطیة قبل السؤال و التبرع بالمعروف و الاطعام فی المحل، ثم النجدة الذب عن الجار و المحاماة فی الکریهة و الصبر عند الشدائد}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۷.</ref>.
#[[جابر]] گوید: "از [[حسن بن علی]]{{عم}} شنیدم که می‌فرمود: "بزرگواری‌های [[اخلاقی]] ده تاست: [[راستگویی]] [[زبان]]، اداء [[امانت]]، [[بخشش]] به [[سائل]]، [[خوش‌خویی]]، جبران [[نیکی‌ها]]، [[صله رحم]]، مراعات [[حق همسایه]]، مراعات [[حق]] رفیق، [[پذیرایی]] مهمان و [[حیا]] داشتن که سرآمد همه آنهاست"<ref>{{متن حدیث|مَكَارِمُ الْأَخْلَاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ إِعْطاءُ السّائِلِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ وَ الْمُكَافَأَةُ بِالصَّنائِعِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ التَّذَمُّمُ عَلَی الْجارِ، وَ مَعْرِفَةُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ وَ قِرَى الضَّيْفِ، وَ رَأْسُهُنَّ الْحَياءُ}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref>.
# [[جابر]] گوید: "از [[حسن بن علی]]{{عم}} شنیدم که می‌فرمود: "بزرگواری‌های [[اخلاقی]] ده تاست: [[راستگویی]] [[زبان]]، اداء [[امانت]]، [[بخشش]] به [[سائل]]، [[خوش‌خویی]]، جبران [[نیکی‌ها]]، [[صله رحم]]، مراعات [[حق همسایه]]، مراعات [[حق]] رفیق، [[پذیرایی]] مهمان و [[حیا]] داشتن که سرآمد همه آنهاست"<ref>{{متن حدیث|مَكَارِمُ الْأَخْلَاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ إِعْطاءُ السّائِلِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ وَ الْمُكَافَأَةُ بِالصَّنائِعِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ التَّذَمُّمُ عَلَی الْجارِ، وَ مَعْرِفَةُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ وَ قِرَى الضَّيْفِ، وَ رَأْسُهُنَّ الْحَياءُ}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۶-۱۵۷.</ref>.
#از [[امام حسن]]{{ع}} درباره خوش‌گذران‌ترین و بدگذران‌ترین [[مردم]] سؤال شد؛ آن حضرت در پاسخ فرمود: "خوشگذران‌ترین [[مردم]] کسی است که دیگران را در [[زندگی]] خود شرکت دهد. و بدگذران‌ترین آنها کسی است که در (سایه) زندگی‌اش کسی [[زندگی]] نکند". و نیز فرمود: از دست رفتن [[حاجت]]، بهتر است از خواستن آن از نااهل، و بدتر از [[مصیبت]]، بدخویی است و [[انتظار فرج]]، [[بندگی]] است<ref>{{متن حدیث|فَوْتُ الْحَاجَةِ خَيْرٌ مِنْ طَلَبِهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا وَ أَشَدُّ مِنَ الْمُصِيبَةِ سُوءُ الْخُلُقِ مِنْهَا وَ الْعِبَادَةُ انْتِظَارُ الْفَرَجِ}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
#از [[امام حسن]]{{ع}} درباره خوش‌گذران‌ترین و بدگذران‌ترین [[مردم]] سؤال شد؛ آن حضرت در پاسخ فرمود: "خوشگذران‌ترین [[مردم]] کسی است که دیگران را در [[زندگی]] خود شرکت دهد. و بدگذران‌ترین آنها کسی است که در (سایه) زندگی‌اش کسی [[زندگی]] نکند". و نیز فرمود: از دست رفتن [[حاجت]]، بهتر است از خواستن آن از نااهل، و بدتر از [[مصیبت]]، بدخویی است و [[انتظار فرج]]، [[بندگی]] است<ref>{{متن حدیث|فَوْتُ الْحَاجَةِ خَيْرٌ مِنْ طَلَبِهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا وَ أَشَدُّ مِنَ الْمُصِيبَةِ سُوءُ الْخُلُقِ مِنْهَا وَ الْعِبَادَةُ انْتِظَارُ الْفَرَجِ}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
#[[نقل]] شده است، "روزی آن حضرت پسران خود و پسران [[برادر]] خود را فراخواند؛ پس فرمود: "ای پسرانم و ای پسران برادرم! شما [[کودکان]] قومی هستید و نزدیک است که بزرگان قومی دیگر باشید؛ پس [[علم]] را فرا گیرید و هر کس از شما نمی‌تواند آن را [[روایت]] کند یا [[حفظ]] نماید، آن را بنویسد و در خانه‌اش قرار دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
# [[نقل]] شده است، "روزی آن حضرت پسران خود و پسران [[برادر]] خود را فراخواند؛ پس فرمود: "ای پسرانم و ای پسران برادرم! شما [[کودکان]] قومی هستید و نزدیک است که بزرگان قومی دیگر باشید؛ پس [[علم]] را فرا گیرید و هر کس از شما نمی‌تواند آن را [[روایت]] کند یا [[حفظ]] نماید، آن را بنویسد و در خانه‌اش قرار دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
#[[نقل]] شده است، "روزی شخصی به آن حضرت گفت: "من از [[مرگ]] می‌ترسم"؛ حضرت فرمودند: "بدان جهت است که مالت را عقب گذاشته‌ای و اگر آن را پیش فرستاده بودی، تو را شادمان می‌ساخت که به آن برسی". روزی [[معاویه]] به آن حضرت عرض کرد: "در [[پادشاهی]] ما چه بر ما [[واجب]] است؟" [[امام مجتبی]]{{ع}} در پاسخ وی فرمود: "همان‌چه [[سلیمان]] بن [[داود]] گفت"؛ [[معاویه]] گفت: "[[سلیمان]] بن [[داود]] چه گفت؟" حضرت فرمود: "به بعضی [[اصحاب]] خود گفت: "آیا می‌دانی بر [[پادشاه]] در کشورش چه [[واجب]] است، و آن‌چه هرگاه [[واجب]] آن را انجام دهد، به او زیانی ندارد، چیست؟ در پنهان و آشکار، از [[خدا]] بترسد، و در [[خشم]] و [[خشنودی]] [[عدالت]] کند، و در [[ناداری]] و [[توانگری]] [[میانه‌روی]] نماید و [[مال]] را به [[زور]] نگیرد و آنها را به [[اسراف]] و [[افراط]] نخورد؛ هر بهره‌ای که از دنیایش میبرد؛ هرگاه بدان خصال آراسته باشد، زیانی به او نمی‌رساند"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
# [[نقل]] شده است، "روزی شخصی به آن حضرت گفت: "من از [[مرگ]] می‌ترسم"؛ حضرت فرمودند: "بدان جهت است که مالت را عقب گذاشته‌ای و اگر آن را پیش فرستاده بودی، تو را شادمان می‌ساخت که به آن برسی". روزی [[معاویه]] به آن حضرت عرض کرد: "در [[پادشاهی]] ما چه بر ما [[واجب]] است؟" [[امام مجتبی]]{{ع}} در پاسخ وی فرمود: "همان‌چه [[سلیمان]] بن [[داود]] گفت"؛ [[معاویه]] گفت: "[[سلیمان]] بن [[داود]] چه گفت؟" حضرت فرمود: "به بعضی [[اصحاب]] خود گفت: "آیا می‌دانی بر [[پادشاه]] در کشورش چه [[واجب]] است، و آن‌چه هرگاه [[واجب]] آن را انجام دهد، به او زیانی ندارد، چیست؟ در پنهان و آشکار، از [[خدا]] بترسد، و در [[خشم]] و [[خشنودی]] [[عدالت]] کند، و در [[ناداری]] و [[توانگری]] [[میانه‌روی]] نماید و [[مال]] را به [[زور]] نگیرد و آنها را به [[اسراف]] و [[افراط]] نخورد؛ هر بهره‌ای که از دنیایش میبرد؛ هرگاه بدان خصال آراسته باشد، زیانی به او نمی‌رساند"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
#همچنین فرمود: هرگاه کسی از [[پیامبر خدا]] حاجتی می‌خواست، او را بازنمی گرداند مگر اینکه خواسته او را روا میکرد و اگر در توانش نبود، به او سخن [[نیک]] میفرمود<ref>{{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِذَا سَأَلَهُ أَحَدٌ حَاجَةً لَمْ يَرُدَّهُ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
#همچنین فرمود: هرگاه کسی از [[پیامبر خدا]] حاجتی می‌خواست، او را بازنمی گرداند مگر اینکه خواسته او را روا میکرد و اگر در توانش نبود، به او سخن [[نیک]] میفرمود<ref>{{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِذَا سَأَلَهُ أَحَدٌ حَاجَةً لَمْ يَرُدَّهُ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَيْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ}}؛ تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۸.</ref>.
#[[نقل]] شده است، "روزی [[امام حسن]] به داستان‌سرایی برخورد کرد که بر در [[مسجد پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} قصه می‌گفت؛ پس [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "تو چه کاره‌ای؟" گفت: "ای پسر [[پیامبر خدا]]! من قصه گویم"؛ حضرت فرمود: "[[دروغ]] گفتی! قصه‌گو [[محمد]]{{صل}} است؛ خدای - عزوجل - گفته است: {{متن قرآن|فَاقْصُصِ الْقَصَصَ}}<ref>«پس این داستان را باز گوی» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>؛ گفت: "پس من [[پند]] دهنده‌ام"؛ دوباره فرمود: "[[دروغ]] گفتی! [[پند]] دهنده [[محمد]]{{صل}} است؛ خدای – عزوجل - فرموده است: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ}}<ref>«پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.</ref>. گفت: "پس من چه کاره‌ام؟" ([[امام]]){{ع}} فرمود: "مردی پر ادعا"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۹.</ref>.
# [[نقل]] شده است، "روزی [[امام حسن]] به داستان‌سرایی برخورد کرد که بر در [[مسجد پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} قصه می‌گفت؛ پس [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "تو چه کاره‌ای؟" گفت: "ای پسر [[پیامبر خدا]]! من قصه گویم"؛ حضرت فرمود: "[[دروغ]] گفتی! قصه‌گو [[محمد]]{{صل}} است؛ خدای - عزوجل - گفته است: {{متن قرآن|فَاقْصُصِ الْقَصَصَ}}<ref>«پس این داستان را باز گوی» سوره اعراف، آیه ۱۷۶.</ref>؛ گفت: "پس من [[پند]] دهنده‌ام"؛ دوباره فرمود: "[[دروغ]] گفتی! [[پند]] دهنده [[محمد]]{{صل}} است؛ خدای – عزوجل - فرموده است: {{متن قرآن|فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ}}<ref>«پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.</ref>. گفت: "پس من چه کاره‌ام؟" ([[امام]]){{ع}} فرمود: "مردی پر ادعا"<ref>تاریخ الیعقوبی، (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۵۹.</ref>.
#[[امام حسن]]{{ع}} فرموده‌اند: "کسی که [[ادب]] ندارد، [[عقل]] ندارد، و کسی که [[همت]] ندارد، [[مروت]] ندارد؛ و کسی که [[دین]] ندارد، [[حیا]] ندارد؛ و سر ([[حقیقت]]) [[عقل]]، [[نیکو]] [[معاشرت]] کردن با [[مردم]] است، و به [[عقل]]، هر دو سرا را می‌توان یافت؛ و کسی که از [[عقل]]، [[محروم]] است، از هر دو [[جهان]] [[محروم]] است". و نیز فرموده است: "از [[علم]] خود به [[مردم]] بیاموز و [[تعلیم]] گیر از [[علم]] غیر خود؛ تا فایده رسانیده باشی به [[علم]] خود و [[تعلیم]] گرفته باشی چیزی که نمی‌دانسته‌ای"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶.</ref>.
# [[امام حسن]]{{ع}} فرموده‌اند: "کسی که [[ادب]] ندارد، [[عقل]] ندارد، و کسی که [[همت]] ندارد، [[مروت]] ندارد؛ و کسی که [[دین]] ندارد، [[حیا]] ندارد؛ و سر ([[حقیقت]]) [[عقل]]، [[نیکو]] [[معاشرت]] کردن با [[مردم]] است، و به [[عقل]]، هر دو سرا را می‌توان یافت؛ و کسی که از [[عقل]]، [[محروم]] است، از هر دو [[جهان]] [[محروم]] است". و نیز فرموده است: "از [[علم]] خود به [[مردم]] بیاموز و [[تعلیم]] گیر از [[علم]] غیر خود؛ تا فایده رسانیده باشی به [[علم]] خود و [[تعلیم]] گرفته باشی چیزی که نمی‌دانسته‌ای"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶.</ref>.
#و نیز آن حضرت فرمود: "هلاک [[مردم]] در سه چیز است: [[کبر]]، و [[حرص]]، و [[حسد]]؛ [[کبر]]، هلاک [[دین]] است و به واسطه آن، [[ابلیس]] [[ملعون]] شد؛ و [[حرص]]، [[دشمن]] نفس است؛ از جهت آن، [[آدم]]{{ع}} از [[بهشت]] بیرون آمد؛ و [[حسد]]؛ [[رهبر]] [[بدی]] است و از این جهت، [[قابیل]]، [[هابیل]] را کشت". و نیز فرمود: "نزد کسی که [[امید]] برآورده شدن حوائجت را نداری و کسی که از [[علم]] او بهره‌ای نصیبت نشود و یا از دعایش بی‌بهره‌ای و رعایت [[صله رحم]] نمی‌نماید، [[مرو]]"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.
#و نیز آن حضرت فرمود: "هلاک [[مردم]] در سه چیز است: [[کبر]]، و [[حرص]]، و [[حسد]]؛ [[کبر]]، هلاک [[دین]] است و به واسطه آن، [[ابلیس]] [[ملعون]] شد؛ و [[حرص]]، [[دشمن]] نفس است؛ از جهت آن، [[آدم]]{{ع}} از [[بهشت]] بیرون آمد؛ و [[حسد]]؛ [[رهبر]] [[بدی]] است و از این جهت، [[قابیل]]، [[هابیل]] را کشت". و نیز فرمود: "نزد کسی که [[امید]] برآورده شدن حوائجت را نداری و کسی که از [[علم]] او بهره‌ای نصیبت نشود و یا از دعایش بی‌بهره‌ای و رعایت [[صله رحم]] نمی‌نماید، [[مرو]]"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.
#[[امام حسن]]{{ع}} فرمود:"ای [[پسر آدم]]! [[عفت]] ورز و از [[محارم]] [[خدا]] بپرهیز تا [[عابد]] باشی؛ و [[راضی]] شو به قسمت [[الهی]] تا [[غنی]] گردی؛ و [[نیکی]] کن با [[همسایه]] تا [[مسلمان]] باشی؛ و [[مصاحبت]] کن با [[مردم]] به مثل آن‌چه [[دوست]] داری با تو [[مصاحبت]] کنند، تا [[عادل]] باشی. به [[درستی]]، جماعتی که در پیش شما [[اموال]] جمع میکنند و بنای [[استوار]] بلند میسازند و آرزوی دور و دراز [[اختیار]] مینمایند، ناگاه آن جمع، به [[هلاکت]] خواهند رسید، و آن عمل به ویرانی سر خواهد نهاد، و مساکن ایشان [[قبور]] خواهد بود"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
# [[امام حسن]]{{ع}} فرمود:"ای [[پسر آدم]]! [[عفت]] ورز و از [[محارم]] [[خدا]] بپرهیز تا [[عابد]] باشی؛ و [[راضی]] شو به قسمت [[الهی]] تا [[غنی]] گردی؛ و [[نیکی]] کن با [[همسایه]] تا [[مسلمان]] باشی؛ و [[مصاحبت]] کن با [[مردم]] به مثل آن‌چه [[دوست]] داری با تو [[مصاحبت]] کنند، تا [[عادل]] باشی. به [[درستی]]، جماعتی که در پیش شما [[اموال]] جمع میکنند و بنای [[استوار]] بلند میسازند و آرزوی دور و دراز [[اختیار]] مینمایند، ناگاه آن جمع، به [[هلاکت]] خواهند رسید، و آن عمل به ویرانی سر خواهد نهاد، و مساکن ایشان [[قبور]] خواهد بود"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>.
#و نیز فرمود: "به [[درستی]] که در این [[قرآن]]، مصابیح [[نور]] است و شفای صدور؛ پس باید که در میدان [[علم]]، جولان نمائید به [[نور]] او و صفت [[قلب]] را به [[فکر]] او التیام دهید؛ زیرا [[فکر]] کردن، [[حیات]] [[قلب]] [[بصیر]] است. و کسی که [[کلام]] را پیش از [[سلام]] شروع کند؛ جواب او را نگویید. و [[نیکو]] سؤال کردن، نصف [[علم]] است (پاسخ را زودتر به دست می‌آورد)"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>.
#و نیز فرمود: "به [[درستی]] که در این [[قرآن]]، مصابیح [[نور]] است و شفای صدور؛ پس باید که در میدان [[علم]]، جولان نمائید به [[نور]] او و صفت [[قلب]] را به [[فکر]] او التیام دهید؛ زیرا [[فکر]] کردن، [[حیات]] [[قلب]] [[بصیر]] است. و کسی که [[کلام]] را پیش از [[سلام]] شروع کند؛ جواب او را نگویید. و [[نیکو]] سؤال کردن، نصف [[علم]] است (پاسخ را زودتر به دست می‌آورد)"<ref>کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی (ترجمه و شرح: زواره ای)، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>.
#[[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "[[مردم]]! هر که برای [[خدا]] [[اخلاص]] ورزد و گفتار او را [[دلیل]] راه خود گیرد، [[خدا]] او را به مستقیم‌ترین [[راه هدایت]] فرماید؛ به او [[توفیق]] [[رشد]] عطا کند؛ او را به روش‌های [[نیک]] [[ارشاد]] کند که [[پناهنده]] به [[خدا]] در [[امان]]، و [[دشمن خدا]] بیمناک و بی‌پناه است. با یاد فراوان [[الهی]] خود را از ([[عذاب]]) [[خدا]] نگه‌دارید؛ با [[پرهیزگاری]]، از [[خدا]] بترسید؛ با [[اطاعت]]، به درگاهش نزدیکی جوئید که او نزدیک و خواهش‌پذیر است؛ چنانکه خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref>. به [[یقین]]، بدانید که شما تا صفت و چگونگی [[هدایت]] را نشناسید، [[پرهیزگاری]] را نخواهید [[شناخت]]؛ تا آنها را که به [[قرآن]] پشت پا زدند، نشناسید، نمی‌توانید به [[پیمان]] آن چنگ زنید، و تا [[تحریف]] کنندگان [[قرآن]] را نشناسید نمی‌توانید چنان‌که باید، آن را بخوانید (که هر چیز را با ضدش توان [[شناخت]]). آن‌گاه که شناختنی‌ها را شناختید، [[بدعت‌ها]] و تکلف‌ها (و پیرایه‌ها) را هم می‌شناسید؛ و آن تهمت‌ها را که به [[خدا]] می‌زنند و آن [[تحریف‌ها]] را (که در [[کتاب خدا]] ایجاد می‌کنند) می‌بینید، و می‌فهمید آنها که هلاک شدند، چگونه به نابودی افتادند. مبادا! [[نادانان]]، شما را به ورطه [[جهل]] بکشند! این را ([[علم کتاب]] و [[شناخت حق]] از [[باطل]]) از اهلش ([[خاندان رسالت]]) بجوئید که تنها اینان نورهای فروزان و [[پیشوایان]] راستین‌اند. [[حیات]] [[علم]] و [[مرگ]] [[جهل]] به دست آنهاست و حلمشان از جهلشان حکایت می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۸۸.</ref>.
# [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "[[مردم]]! هر که برای [[خدا]] [[اخلاص]] ورزد و گفتار او را [[دلیل]] راه خود گیرد، [[خدا]] او را به مستقیم‌ترین [[راه هدایت]] فرماید؛ به او [[توفیق]] [[رشد]] عطا کند؛ او را به روش‌های [[نیک]] [[ارشاد]] کند که [[پناهنده]] به [[خدا]] در [[امان]]، و [[دشمن خدا]] بیمناک و بی‌پناه است. با یاد فراوان [[الهی]] خود را از ([[عذاب]]) [[خدا]] نگه‌دارید؛ با [[پرهیزگاری]]، از [[خدا]] بترسید؛ با [[اطاعت]]، به درگاهش نزدیکی جوئید که او نزدیک و خواهش‌پذیر است؛ چنانکه خود می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref>. به [[یقین]]، بدانید که شما تا صفت و چگونگی [[هدایت]] را نشناسید، [[پرهیزگاری]] را نخواهید [[شناخت]]؛ تا آنها را که به [[قرآن]] پشت پا زدند، نشناسید، نمی‌توانید به [[پیمان]] آن چنگ زنید، و تا [[تحریف]] کنندگان [[قرآن]] را نشناسید نمی‌توانید چنان‌که باید، آن را بخوانید (که هر چیز را با ضدش توان [[شناخت]]). آن‌گاه که شناختنی‌ها را شناختید، [[بدعت‌ها]] و تکلف‌ها (و پیرایه‌ها) را هم می‌شناسید؛ و آن تهمت‌ها را که به [[خدا]] می‌زنند و آن [[تحریف‌ها]] را (که در [[کتاب خدا]] ایجاد می‌کنند) می‌بینید، و می‌فهمید آنها که هلاک شدند، چگونه به نابودی افتادند. مبادا! [[نادانان]]، شما را به ورطه [[جهل]] بکشند! این را ([[علم کتاب]] و [[شناخت حق]] از [[باطل]]) از اهلش ([[خاندان رسالت]]) بجوئید که تنها اینان نورهای فروزان و [[پیشوایان]] راستین‌اند. [[حیات]] [[علم]] و [[مرگ]] [[جهل]] به دست آنهاست و حلمشان از جهلشان حکایت می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۸۸.</ref>.
#[[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "[[پستی]]، آن است که [[شکر نعمت]] را نگزاری"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
# [[امام حسن]]{{ع}} فرمود: "[[پستی]]، آن است که [[شکر نعمت]] را نگزاری"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
#همچنین به یکی از فرزندانش فرمود: "پسرجان! با هیچ کس [[دوستی]] نکن جز اینکه از رفت و آمدها (و خصوصیات اخلاقی‌اش) [[آگاه]] شوی، و چون دقیق بررسی کردی، با او بر اساس [[گذشت]] از [[لغزش‌ها]] و [[برادری]] در [[سختی‌ها]] [[رفاقت]] کن. نزدیک ([[خویشاوند]]) آن است که [[دوستی]]، او را نزدیک کند؛ گرچه نسبش، دور باشد. و دور ([[بیگانه]]) آن است که [[محبت]]، او را دور سازد؛ گرچه نسبش، نزدیک باشد. چیزی از دست به [[بدن]]، نزدیک‌تر نیست اما گاه می‌شکند، گاهی ناقص و گاهی از [[بدن]] جدا می‌شود. آن‌که کار خود را به [[خدا]] واگذارد، هرگز وضعی غیر از آن‌که [[خدا]] برایش [[انتخاب]] کرده، نخواهد؛ ننگی از [[آتش]] بهتر است؛ [[خیر]] [[خالص]]، [[شکر]] در [[نعمت]] و [[صبر]] در [[مصیبت]] است"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
#همچنین به یکی از فرزندانش فرمود: "پسرجان! با هیچ کس [[دوستی]] نکن جز اینکه از رفت و آمدها (و خصوصیات اخلاقی‌اش) [[آگاه]] شوی، و چون دقیق بررسی کردی، با او بر اساس [[گذشت]] از [[لغزش‌ها]] و [[برادری]] در [[سختی‌ها]] [[رفاقت]] کن. نزدیک ([[خویشاوند]]) آن است که [[دوستی]]، او را نزدیک کند؛ گرچه نسبش، دور باشد. و دور ([[بیگانه]]) آن است که [[محبت]]، او را دور سازد؛ گرچه نسبش، نزدیک باشد. چیزی از دست به [[بدن]]، نزدیک‌تر نیست اما گاه می‌شکند، گاهی ناقص و گاهی از [[بدن]] جدا می‌شود. آن‌که کار خود را به [[خدا]] واگذارد، هرگز وضعی غیر از آن‌که [[خدا]] برایش [[انتخاب]] کرده، نخواهد؛ ننگی از [[آتش]] بهتر است؛ [[خیر]] [[خالص]]، [[شکر]] در [[نعمت]] و [[صبر]] در [[مصیبت]] است"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
#نیز فرمودند: "هر کس پیوسته به [[مسجد]] برود، یکی از هشت فائده نصیبش می‌شود:
#نیز فرمودند: "هر کس پیوسته به [[مسجد]] برود، یکی از هشت فائده نصیبش می‌شود:
##[[آیه]] محکمی از [[قرآن]] (که از آن بهره می‌یابد)؛
## [[آیه]] محکمی از [[قرآن]] (که از آن بهره می‌یابد)؛
##رفیقی به دست می‌آورد؛
##رفیقی به دست می‌آورد؛
##[[علم]] تازه‌ای می‌آموزد؛
## [[علم]] تازه‌ای می‌آموزد؛
##از رحمتی که در انتظارش بوده است، برخوردار می‌شود؛
##از رحمتی که در انتظارش بوده است، برخوردار می‌شود؛
##سخنی می‌شنود که [[دلیل]] راهش می‌شود؛
##سخنی می‌شنود که [[دلیل]] راهش می‌شود؛
خط ۴۳۷: خط ۴۳۷:
##(لااقل) به سبب [[شرم]] و [[حیا]] از [[معصیت]] [[دست]] می‌شوید؛
##(لااقل) به سبب [[شرم]] و [[حیا]] از [[معصیت]] [[دست]] می‌شوید؛
##از [[ترس]]، [[گناه]] را رها می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۴.</ref>.
##از [[ترس]]، [[گناه]] را رها می‌کند"<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۴.</ref>.
#[[نقل]] شده است، [[امام]]{{ع}} در روز [[عید فطر]]، در راه عده‌ای را که به [[بازی]] و [[خنده]] مشغول بودند، دید؛ پس بالای سرشان ایستاد و فرمود: "[[خداوند]] [[ماه رمضان]] را میدان مسابقه [[خلق]] قرار داده که با [[اطاعت]] و [[عبادت]] بر یکدیگر پیشی گیرند و به [[هدف]] [[رضا]] و [[خشنودی]] او برسند؛ قومی [[سبقت]] جستند و [[امیدوار]] شدند؛ قومی دیگر عقب ماندند و [[ناامید]] شدند و بسا شگفتی از آنها که در روزی که [[نیکوکاران]] [[پاداش]] می‌گیرند و باطل‌گرایان زیان می‌بینند، به [[خنده]] و [[بازی]] پردازند! به [[خدا]] قسم، اگر پرده برافتد، خواهید دید که [[نیک]] [[رفتار]]، به [[نیکی]] خویش مشغول است و بد [[کردار]] به [[رفتار]] بدش، گرفتار". سپس (آنها را رها کرد و) رفت<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.
# [[نقل]] شده است، [[امام]]{{ع}} در روز [[عید فطر]]، در راه عده‌ای را که به [[بازی]] و [[خنده]] مشغول بودند، دید؛ پس بالای سرشان ایستاد و فرمود: "[[خداوند]] [[ماه رمضان]] را میدان مسابقه [[خلق]] قرار داده که با [[اطاعت]] و [[عبادت]] بر یکدیگر پیشی گیرند و به [[هدف]] [[رضا]] و [[خشنودی]] او برسند؛ قومی [[سبقت]] جستند و [[امیدوار]] شدند؛ قومی دیگر عقب ماندند و [[ناامید]] شدند و بسا شگفتی از آنها که در روزی که [[نیکوکاران]] [[پاداش]] می‌گیرند و باطل‌گرایان زیان می‌بینند، به [[خنده]] و [[بازی]] پردازند! به [[خدا]] قسم، اگر پرده برافتد، خواهید دید که [[نیک]] [[رفتار]]، به [[نیکی]] خویش مشغول است و بد [[کردار]] به [[رفتار]] بدش، گرفتار". سپس (آنها را رها کرد و) رفت<ref>تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص۲۳۵.</ref>.


[[زمخشری]] در کتاب خویش در [[الکشاف]] ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> آورده است که روزی [[حسن بن علی]]{{عم}} نزد [[معاویه]] بود. به هنگام خروج ایشان، یکی از اطرافیان به آن حضرت گفت: "من فرد [[ثروتمندی]] هستم ولی [[فرزندی]] ندارم؛ دعایی به من یاد دهید تا شاید [[خداوند]] به من [[فرزندی]] عطا کند؟" آن حضرت در پاسخ فرمود: "بر تو باد به [[استغفار]]".
[[زمخشری]] در کتاب خویش در [[الکشاف]] ذیل [[آیه]]: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> آورده است که روزی [[حسن بن علی]]{{عم}} نزد [[معاویه]] بود. به هنگام خروج ایشان، یکی از اطرافیان به آن حضرت گفت: "من فرد [[ثروتمندی]] هستم ولی [[فرزندی]] ندارم؛ دعایی به من یاد دهید تا شاید [[خداوند]] به من [[فرزندی]] عطا کند؟" آن حضرت در پاسخ فرمود: "بر تو باد به [[استغفار]]".


وی پیوسته به [[استغفار]] مشغول بود و چه بسا روزی هفتصد بار آن را تکرار می‌کرد تا اینکه [[خداوند]] به او ده پسر عطا کرد؛ وقتی این خبر به [[معاویه]] رسید، با تعجب گفت: "آیا از او نپرسیدید چگونه چنین چیزی ممکن است؟" آن مرد این موضوع را از [[امام حسن]]{{ع}} پرسید؛ ایشان فرمود: "آیا گفتار [[هود]] [[نبی]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> و نیز فرمایش [[نوح]] [[پیامبر]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد * و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>"<ref>فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروز آبادی، ج۳، ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۹-۱۳۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۴.</ref>
وی پیوسته به [[استغفار]] مشغول بود و چه بسا روزی هفتصد بار آن را تکرار می‌کرد تا اینکه [[خداوند]] به او ده پسر عطا کرد؛ وقتی این خبر به [[معاویه]] رسید، با تعجب گفت: "آیا از او نپرسیدید چگونه چنین چیزی ممکن است؟" آن مرد این موضوع را از [[امام حسن]]{{ع}} پرسید؛ ایشان فرمود: "آیا گفتار [[هود]] [[نبی]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ}}<ref>«و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید» سوره هود، آیه ۵۲.</ref> و نیز فرمایش [[نوح]] [[پیامبر]]{{ع}} را نشنیده‌ای که فرمود: {{متن قرآن|فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا}}<ref>«و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد * و شما را با دارایی‌ها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستان‌ها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.</ref>"<ref>فضائل الخمسة من الصحاح السته، فیروز آبادی، ج۳، ص۲۵۴.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۲۹-۱۳۷ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۴.</ref>


==افسانه همسران امام مجتبی{{ع}}==
==افسانه همسران امام مجتبی{{ع}}==
خط ۴۴۹: خط ۴۴۹:
برخی از مؤرخان نوشته‌اند: [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} پی‌درپی [[ازدواج]] می‌کرد و [[همسران]] خود را [[طلاق]] می‌داد! و این کار آنقدر تکرار شد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[مردم کوفه]] فرمود: ای [[اهل کوفه]]! دخترانتان را به [[عقد]] [[حسن]] درنیاورید؛ چرا که او فردی [[طلاق]] دهنده است؛ مردی از [[طایفه]] [[همدان]] گفت: ما به او دختر می‌دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، [[طلاق]] دهد<ref>فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶.</ref>.
برخی از مؤرخان نوشته‌اند: [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} پی‌درپی [[ازدواج]] می‌کرد و [[همسران]] خود را [[طلاق]] می‌داد! و این کار آنقدر تکرار شد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[مردم کوفه]] فرمود: ای [[اهل کوفه]]! دخترانتان را به [[عقد]] [[حسن]] درنیاورید؛ چرا که او فردی [[طلاق]] دهنده است؛ مردی از [[طایفه]] [[همدان]] گفت: ما به او دختر می‌دهیم؛ اگر خواست، نگه دارد و اگر مایل نبود، [[طلاق]] دهد<ref>فروع کافی، کلینی، ج۶، ص۵۶.</ref>.


برخی گفته‌اند، [[تعداد همسران]] ایشان شصت تا هفتاد نفر بوده<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۲، ص۱۶.</ref> و برخی دیگر مدعی شده‌اند که آن حضرت با نود [[زن]]<ref>نورالابصار، شبلنجی، ص۱۱۱.</ref> و بعضی ادعا کرده‌اند که ایشان با ۲۵۰ و یا سیصد [[زن]] [[ازدواج]] کرد<ref>قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۲، ص۲۴۶.</ref> و پدرش از این کار او [[رنج]] می‌برد و البته عده‌ای نیز با [[حفظ]] بی‌طرفی و با برخوردی عادلانه درباره این مسئله می‌گویند: چند همسری میان [[مسلمانان]] [[امر]] رایجی بود و [[امام]] بیش از دیگران [[همسر]] [[اختیار]] نکرد. این‌گونه سخنان، چنان که از اسنادشان برمی‌آید، منبعی جز مدائنی و امثال ایشان ندارند<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۸۷.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۳۸ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷.</ref>
برخی گفته‌اند، [[تعداد همسران]] ایشان شصت تا هفتاد نفر بوده<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۲، ص۱۶.</ref> و برخی دیگر مدعی شده‌اند که آن حضرت با نود [[زن]]<ref>نورالابصار، شبلنجی، ص۱۱۱.</ref> و بعضی ادعا کرده‌اند که ایشان با ۲۵۰ و یا سیصد [[زن]] [[ازدواج]] کرد<ref>قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۲، ص۲۴۶.</ref> و پدرش از این کار او [[رنج]] می‌برد و البته عده‌ای نیز با [[حفظ]] بی‌طرفی و با برخوردی عادلانه درباره این مسئله می‌گویند: چند همسری میان [[مسلمانان]] [[امر]] رایجی بود و [[امام]] بیش از دیگران [[همسر]] [[اختیار]] نکرد. این‌گونه سخنان، چنان که از اسنادشان برمی‌آید، منبعی جز مدائنی و امثال ایشان ندارند<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۸۷.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۳۸ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۹۶-۳۹۷.</ref>


===پایه‌گذار [[شبهه]]===
===پایه‌گذار [[شبهه]]===
خط ۵۲۶: خط ۵۲۶:
بعضی درباره [[فرزندان امام حسن]]{{ع}} می‌نویسند: [[فرزندان]] [[امیرالمؤمنین]]، [[حسن بن علی]]{{عم}} عبارت‌اند از: [[حسن]] که مادرش، [[خوله]] دختر [[منصور بن زبان بن سیار]] و [[فاطمه دختر امام حسین]]{{ع}}، [[همسر]] وی بوده است و در هشتاد و پنج سالگی از [[دنیا]] رفت؛ [[زید]]، [[ام‌الحسن]] و [[ام‌الخیر]] که مادرشان، [[ام‌البشر]]، دختر [[ابی مسعود بن عقبة بن عمرو بن ثعلبه]] و [[زید]]، متولی [[صدقات]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بود و [[سلیمان بن عبدالملک]] او را برکنار کرد، ولی [[عمر بن عبدالعزیز]] دیگر بار او را [[والی]] آن گردانید؛ [[عمر]]، [[قاسم]] و [[ابی‌بکر]] که هر سه در [[کربلا]] [[شهید]] شدند؛ [[عبدالرحمن]] که [[فرزندی]] نداشت و در "[[ابواء]]" [[وفات]] کرد، در حالی که [[احرام]] [[حج]] بسته بود و همراه عموی خود، [[حسین بن علی]]{{عم}} و [[عبدالله بن عباس]] و [[عبدالله بن جعفر]] بود؛ [[حسین اثرم]] که مادرش، [[ام‌اسحق]]، دختر [[طلحة بن عبدالله]] بود؛ [[ام‌الحسن]]، [[ام‌عبدالله]]، [[فاطمه]]، [[ام‌سلمه]] و [[رقیه]] که [[مادر]] ایشان [[ام‌الولد]] بود؛ [[مادر]] [[عبدالله]] که در [[کربلا]] [[شهید]] شد، دختر [[سلیل بن عبدالله]]، [[برادر]] [[جریر بن عبدالله بجلی]] بوده است. از [[فرزندان امام حسن]]{{ع}} [[حسن]] و [[زید]] و [[عمر]] [[فرزند]] داشته‌اند و دیگران [[فرزندی]] نداشته‌اند <ref>تاریخ قم، حسن بن محمد قمی، ص۱۹۵؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۳۹.</ref>.
بعضی درباره [[فرزندان امام حسن]]{{ع}} می‌نویسند: [[فرزندان]] [[امیرالمؤمنین]]، [[حسن بن علی]]{{عم}} عبارت‌اند از: [[حسن]] که مادرش، [[خوله]] دختر [[منصور بن زبان بن سیار]] و [[فاطمه دختر امام حسین]]{{ع}}، [[همسر]] وی بوده است و در هشتاد و پنج سالگی از [[دنیا]] رفت؛ [[زید]]، [[ام‌الحسن]] و [[ام‌الخیر]] که مادرشان، [[ام‌البشر]]، دختر [[ابی مسعود بن عقبة بن عمرو بن ثعلبه]] و [[زید]]، متولی [[صدقات]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بود و [[سلیمان بن عبدالملک]] او را برکنار کرد، ولی [[عمر بن عبدالعزیز]] دیگر بار او را [[والی]] آن گردانید؛ [[عمر]]، [[قاسم]] و [[ابی‌بکر]] که هر سه در [[کربلا]] [[شهید]] شدند؛ [[عبدالرحمن]] که [[فرزندی]] نداشت و در "[[ابواء]]" [[وفات]] کرد، در حالی که [[احرام]] [[حج]] بسته بود و همراه عموی خود، [[حسین بن علی]]{{عم}} و [[عبدالله بن عباس]] و [[عبدالله بن جعفر]] بود؛ [[حسین اثرم]] که مادرش، [[ام‌اسحق]]، دختر [[طلحة بن عبدالله]] بود؛ [[ام‌الحسن]]، [[ام‌عبدالله]]، [[فاطمه]]، [[ام‌سلمه]] و [[رقیه]] که [[مادر]] ایشان [[ام‌الولد]] بود؛ [[مادر]] [[عبدالله]] که در [[کربلا]] [[شهید]] شد، دختر [[سلیل بن عبدالله]]، [[برادر]] [[جریر بن عبدالله بجلی]] بوده است. از [[فرزندان امام حسن]]{{ع}} [[حسن]] و [[زید]] و [[عمر]] [[فرزند]] داشته‌اند و دیگران [[فرزندی]] نداشته‌اند <ref>تاریخ قم، حسن بن محمد قمی، ص۱۹۵؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص۳۹.</ref>.


[[ابن سعد]] [[فرزندان امام حسن بن علی]]{{عم}} را چنین نام می‌برد: [[محمد اصغر]]، [[جعفر]]، [[حمزه]] و [[فاطمه]] که همگی در [[کودکی]] درگذشتند و مادرشان، [[ام کلثوم]]، دختر [[فضل بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم]] بوده است؛ [[محمد اکبر]] که کثیه آن حضرت برگرفته از نام اوست؛ [[حسن]] و دو دختر که مادرشان خوله بود <ref>او دختر منظور بن زبّان بن سیار بن عمرو بن جابر بن عقیل بن هلال بن سمی بن مازن بن فزارة بن ذبیان بن بغیض بن مرة بن غطفان است.</ref>. این هر دو دختر در [[کودکی]] در گذشتند و به [[بلوغ]] نرسیدند؛ [[زید]]، [[ام‌الحسن ]] و [[ام‌الخیر]] که مادرشان، [[ام‌بشیر]] دختر [[ابومسعود]] بوده است<ref>ابومسعود همان عقبة بن عمرو بن ثعلبة بن أسیرة بن عسیرة بن عطیة بن جدارة بن عوف بن حارث بن خزرج است که از انصار بود.</ref>. [[اسماعیل]] و [[یعقوب]] و دو دختر که این دو دختر در کوکی در گذشتند و مادرشان، [[جعده]]، دختر [[اشعث بن قیس بن معدی کرب]] کندی بوده است. [[قاسم]]، [[ابوبکر]] و [[عبدالله]]<ref>بلاذری به جای عبدالله، از عبدالرحمان نام برده است. (انساب الاشراف، ص۷۳).</ref> که مادرشان کنیزی به نام [[بقیله]] بوده است؛ اینان همراه [[حسین بن علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} [[شهید]] شدند و نسلی از آنان باقی نماند؛ [[حسین اثرم]]<ref>اثرم، یعنی کسی که دندان‌های پیشین او افتاده باشد.</ref>، [[عبدالرحمان]] و [[ام سلمه]] که مادرشان کنیزی به نام [[ظمیا]] بوده است؛ عمرو که مادرش [[کنیز]] بود و از او نسلی باقی نماند؛ [[مادر]] [[ام عبدالله]] که نام اصلی او [[فاطمه]] است، کنیزی به نام [[صافیه]] بوده است. این بانو [[مادر]] [[امام]] [[ابوجعفر محمد بن علی بن حسین]] - [[باقر]] العلوم - نیز می‌باشد؛ [[طلحه]] که مادرش، [[ام اسحاق]]، دختر [[طلحة بن عبیدالله بن عثمان]] تیمی بوده و از او نسلی باقی نمانده است؛ [[عبدالله اصغر]] که مادرش، [[زینب]]، دختر [[سبیع بن عبدالله]] و برادرزاده [[جریر بن عبدالله بجلی]] بوده است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۲.</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۵۰-۱۵۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۰.</ref>
[[ابن سعد]] [[فرزندان امام حسن بن علی]]{{عم}} را چنین نام می‌برد: [[محمد اصغر]]، [[جعفر]]، [[حمزه]] و [[فاطمه]] که همگی در [[کودکی]] درگذشتند و مادرشان، [[ام کلثوم]]، دختر [[فضل بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم]] بوده است؛ [[محمد اکبر]] که کثیه آن حضرت برگرفته از نام اوست؛ [[حسن]] و دو دختر که مادرشان خوله بود <ref>او دختر منظور بن زبّان بن سیار بن عمرو بن جابر بن عقیل بن هلال بن سمی بن مازن بن فزارة بن ذبیان بن بغیض بن مرة بن غطفان است.</ref>. این هر دو دختر در [[کودکی]] در گذشتند و به [[بلوغ]] نرسیدند؛ [[زید]]، [[ام‌الحسن]] و [[ام‌الخیر]] که مادرشان، [[ام‌بشیر]] دختر [[ابومسعود]] بوده است<ref>ابومسعود همان عقبة بن عمرو بن ثعلبة بن أسیرة بن عسیرة بن عطیة بن جدارة بن عوف بن حارث بن خزرج است که از انصار بود.</ref>. [[اسماعیل]] و [[یعقوب]] و دو دختر که این دو دختر در کوکی در گذشتند و مادرشان، [[جعده]]، دختر [[اشعث بن قیس بن معدی کرب]] کندی بوده است. [[قاسم]]، [[ابوبکر]] و [[عبدالله]]<ref>بلاذری به جای عبدالله، از عبدالرحمان نام برده است. (انساب الاشراف، ص۷۳).</ref> که مادرشان کنیزی به نام [[بقیله]] بوده است؛ اینان همراه [[حسین بن علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} [[شهید]] شدند و نسلی از آنان باقی نماند؛ [[حسین اثرم]]<ref>اثرم، یعنی کسی که دندان‌های پیشین او افتاده باشد.</ref>، [[عبدالرحمان]] و [[ام سلمه]] که مادرشان کنیزی به نام [[ظمیا]] بوده است؛ عمرو که مادرش [[کنیز]] بود و از او نسلی باقی نماند؛ [[مادر]] [[ام عبدالله]] که نام اصلی او [[فاطمه]] است، کنیزی به نام [[صافیه]] بوده است. این بانو [[مادر]] [[امام]] [[ابوجعفر محمد بن علی بن حسین]] - [[باقر]] العلوم - نیز می‌باشد؛ [[طلحه]] که مادرش، [[ام اسحاق]]، دختر [[طلحة بن عبیدالله بن عثمان]] تیمی بوده و از او نسلی باقی نمانده است؛ [[عبدالله اصغر]] که مادرش، [[زینب]]، دختر [[سبیع بن عبدالله]] و برادرزاده [[جریر بن عبدالله بجلی]] بوده است<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۵، ص۲.</ref><ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۵۰-۱۵۲ و [[حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۰.</ref>


==جایگاه [[نماز]] [[امام حسن]]{{ع}} در [[مسجد کوفه]]==
==جایگاه [[نماز]] [[امام حسن]]{{ع}} در [[مسجد کوفه]]==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش