پرش به محتوا

بکیر بن حر ریاحی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۱۸: خط ۱۸:
او سپس به [[دشمن]] [[حمله]] کرد و پس از کشتن پنجاه تن از آنان، [[تصمیم]] به بازگشت گرفت. حر به وی رسید و با خواندن این [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید!» سوره انفال، آیه ۱۵.</ref> از بازگشتن او را منصرف کرد.
او سپس به [[دشمن]] [[حمله]] کرد و پس از کشتن پنجاه تن از آنان، [[تصمیم]] به بازگشت گرفت. حر به وی رسید و با خواندن این [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید!» سوره انفال، آیه ۱۵.</ref> از بازگشتن او را منصرف کرد.


بکیر برای بار سوم به دشمن حمله کرد و شمار زیادی از آنان را به [[قتل]] رساند، در این هنگام [[عمر بن سعد]] [[دستور]] داد دسته جمعی به وی حمله کنند. بکیر با [[مشاهده]] آنان، گریزان سوی [[پدر]] بازگشت، حر و شماری از [[یاران امام]] به مدد او شتافتند ولی دشمن مانع از رسیدن آنان به بکیر شد و در حالی که غبار [[سختی]] فضا را گرفته بود، با ضرب [[شمشیر]] و نیزۀ دشمن، با گفتن [[شهادتین]] در دم آخر به درجۀ رفیع [[شهادت]] نایل آمد. هنگامی که [[حرّ]] فرزندش را به [[خون]] آغشته دید بسیار [[خرسند]] گشت و گفت: [[سپاس]] خدایی را که شهادت در راه [[امام حسین]]{{ع}} را نصیب تو گرداند و [[جاهل]] نمردی. آن‌گاه پیکر بی‌جان او را [[خدمت]] امام حسین{{ع}} آورد<ref>اسرار الشهادة، ج۲، ص۲۷۸؛ جواهر الایقان، ص۸۳؛ عنصر شجاعت، ج۳، ص۱۳۸؛ وسیلة الدارین، ص۱۱۱، تذکرة الشهداء، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۵۱.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۱۱۴-۱۱۵.</ref>
بکیر برای بار سوم به دشمن حمله کرد و شمار زیادی از آنان را به [[قتل]] رساند، در این هنگام [[عمر بن سعد]] [[دستور]] داد دسته جمعی به وی حمله کنند. بکیر با [[مشاهده]] آنان، گریزان سوی [[پدر]] بازگشت، حر و شماری از [[یاران امام]] به مدد او شتافتند ولی دشمن مانع از رسیدن آنان به بکیر شد و در حالی که غبار [[سختی]] فضا را گرفته بود، با ضرب [[شمشیر]] و نیزۀ دشمن، با گفتن [[شهادتین]] در دم آخر به درجۀ رفیع [[شهادت]] نایل آمد. هنگامی که [[حرّ]] فرزندش را به [[خون]] آغشته دید بسیار [[خرسند]] گشت و گفت: [[سپاس]] خدایی را که شهادت در راه [[امام حسین]]{{ع}} را نصیب تو گرداند و [[جاهل]] نمردی. آن‌گاه پیکر بی‌جان او را [[خدمت]] امام حسین{{ع}} آورد<ref>اسرار الشهادة، ج۲، ص۲۷۸؛ جواهر الایقان، ص۸۳؛ عنصر شجاعت، ج۳، ص۱۳۸؛ وسیلة الدارین، ص۱۱۱، تذکرة الشهداء، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۵۱.</ref><ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۱۱۴-۱۱۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش