پرش به محتوا

ایمان به پیامبر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
* «[[ایمان]]» - به معنای «[[تصدیق]]» و «[[تأیید]]»<ref>ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان ‌العرب، ج ۱، ص ۱۰۸.</ref> - عبارت است از جای‌گیر شدن اعتقاد در قلب<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/1/72 ترجمه تفسیر المیزان، ج۱ ، ص۷۲.]</ref>، که علاوه بر گفتار، در عمل شخص نیز ظاهر می‌گردد<ref>فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، ج ۷، ص ۲۳۹ و سبحانی، جعفر، الإلهیات، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref>. و «[[غیب]]» هر چیزی است که در دایرۀ محسوسات نباشد<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/1/72 ترجمه تفسیر المیزان، ج۱ ، ص۷۲.]، دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، ج ۱۱، ص ۱۶۸۸۹.</ref> و برخی هم [[غیب]] را به معنای حقایق وجودی دور از دسترس حس و اشاره دانسته‌اند<ref>پناهی آزاد، مقالۀ معنا و عقلانیت «ایمان به غیب» با توجه به آرای امام خمینی و صدرالمتألهین.</ref>. ایمان به غیب که در آیۀ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}﴾}} <ref> همان کسانی که «غیب» را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> آمده، اعتقاد قلبی است به حقایق فراحسی<ref>محمد تقی مصباح یزدی، کتاب نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، جلسه سیزدهم، پناهی آزاد، مقالۀ معنا و عقلانیت «ایمان به غیب» با توجه به آرای امام خمینی و صدرالمتألهین.</ref> و التزام عملی به آن<ref>محمد تقی مصباح یزدی، عوامل ترقی و انحطاط انسان، جلسه یازدهم.</ref>؛ اعتقادی که ایجاد آن از اساسی‌ترین کارهای [[انبیا]] بوده<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص ۶۷۳ و محمد تقی مصباح یزدی، کتاب قرآن در آیینه نهج‌‌البلاغه، ص ۹۳.</ref> و مرز دین‌داری و بی‌ایمانی است<ref>فنایی اشکوری، در مقالۀ «دو ساحت ظاهر و باطن در جهان بینی جلال الدین مولوی».</ref>. در قرآن کریم ایمان به غیب از نشانه‌های متقیان شمرده شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}﴾}} <ref>رهنمودی برای پرهیزگاران است * همان کسانی که «غیب» را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref>. البته از طریق [[عقل]] باید ایمان به غیب آورد، اگر کسی بگوید هر چه نمی‌بینم نیست، چگونه به خدا اعتقاد داشته باشم؟ اساس کار [[انبیا]] برای هدایت مردم این است که به آنها بفهمانند که همه چیز دیدنی و حس‌کردنی نیست، چیزهای دیگری هم هست که در حس ما نمی‌گنجد؛ ولی خداوند به ما عقل داده است تا وجود آنها را بفهمیم و بعد از اینکه دانستیم [[ایمان]] بیاوریم و به لوازمش ملتزم باشیم<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، عوامل ترقی و انحطاط انسان، جلسه یازدهم.</ref>. در آیۀ مذکور، [[غیب]] به صورت مطلق مطلق (بدون قیدی که معنای آن را محدود کند) به کار رفته<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۶۴۶.</ref>. و دارای مفهوم وسیعی است<ref>ناصر مکارم، تفسیر نمونه ج ۱، ص ۱۰۱.</ref>، اما مصادیق مختلفی دارد<ref>محمد علی رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ج ۱، ص ۱۶۴.</ref>؛ بر اساس آیات و [[روایات]] برخی از مصادیق آن عبارت‌اند از: خداوند متعال و آیات کبرای او<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/1/72 ترجمه تفسیر المیزان، ج۱ ، ص۷۲.] و عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم.</ref>، قیامت<ref>سید محمد مهدی میرباقری، در جلسۀ اول بررسی صفات متقین.</ref>، بهشت و جهنم، عرش و کرسی، [[ایمان به انبیای گذشته]]<ref>سورۀ بقره، آیۀ ۴.</ref>، [[ایمان به حقیقت ولایت]]<ref>سید محمد مهدی میرباقری، در جلسۀ اول بررسی صفات متقین.</ref> و [[امام زمان]]{{ع}} <ref>پایگاه اطلاع‌رسانی صافی. و سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۴۹.</ref> و غیره.
* «[[ایمان]]» - به معنای «[[تصدیق]]» و «[[تأیید]]»<ref>ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان ‌العرب، ج ۱، ص ۱۰۸.</ref> - عبارت است از جای‌گیر شدن اعتقاد در قلب<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/1/72 ترجمه تفسیر المیزان، ج۱ ، ص۷۲.]</ref>، که علاوه بر گفتار، در عمل شخص نیز ظاهر می‌گردد<ref>فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، ج ۷، ص ۲۳۹ و سبحانی، جعفر، الإلهیات، ج ۴، ص ۳۱۶.</ref>. و «[[غیب]]» هر چیزی است که در دایرۀ محسوسات نباشد<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/1/72 ترجمه تفسیر المیزان، ج۱ ، ص۷۲.]، دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، ج ۱۱، ص ۱۶۸۸۹.</ref> و برخی هم [[غیب]] را به معنای حقایق وجودی دور از دسترس حس و اشاره دانسته‌اند<ref>پناهی آزاد، مقالۀ معنا و عقلانیت «ایمان به غیب» با توجه به آرای امام خمینی و صدرالمتألهین.</ref>. ایمان به غیب که در آیۀ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}﴾}} <ref> همان کسانی که «غیب» را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> آمده، اعتقاد قلبی است به حقایق فراحسی<ref>محمد تقی مصباح یزدی، کتاب نظریه حقوقی اسلام، ج ۱، جلسه سیزدهم، پناهی آزاد، مقالۀ معنا و عقلانیت «ایمان به غیب» با توجه به آرای امام خمینی و صدرالمتألهین.</ref> و التزام عملی به آن<ref>محمد تقی مصباح یزدی، عوامل ترقی و انحطاط انسان، جلسه یازدهم.</ref>؛ اعتقادی که ایجاد آن از اساسی‌ترین کارهای [[انبیا]] بوده<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۶، ص ۶۷۳ و محمد تقی مصباح یزدی، کتاب قرآن در آیینه نهج‌‌البلاغه، ص ۹۳.</ref> و مرز دین‌داری و بی‌ایمانی است<ref>فنایی اشکوری، در مقالۀ «دو ساحت ظاهر و باطن در جهان بینی جلال الدین مولوی».</ref>. در قرآن کریم ایمان به غیب از نشانه‌های متقیان شمرده شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}﴾}} <ref>رهنمودی برای پرهیزگاران است * همان کسانی که «غیب» را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref>. البته از طریق [[عقل]] باید ایمان به غیب آورد، اگر کسی بگوید هر چه نمی‌بینم نیست، چگونه به خدا اعتقاد داشته باشم؟ اساس کار [[انبیا]] برای هدایت مردم این است که به آنها بفهمانند که همه چیز دیدنی و حس‌کردنی نیست، چیزهای دیگری هم هست که در حس ما نمی‌گنجد؛ ولی خداوند به ما عقل داده است تا وجود آنها را بفهمیم و بعد از اینکه دانستیم [[ایمان]] بیاوریم و به لوازمش ملتزم باشیم<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، عوامل ترقی و انحطاط انسان، جلسه یازدهم.</ref>. در آیۀ مذکور، [[غیب]] به صورت مطلق مطلق (بدون قیدی که معنای آن را محدود کند) به کار رفته<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲۳، ص ۶۴۶.</ref>. و دارای مفهوم وسیعی است<ref>ناصر مکارم، تفسیر نمونه ج ۱، ص ۱۰۱.</ref>، اما مصادیق مختلفی دارد<ref>محمد علی رضایی اصفهانی، تفسیر قرآن مهر، ج ۱، ص ۱۶۴.</ref>؛ بر اساس آیات و [[روایات]] برخی از مصادیق آن عبارت‌اند از: خداوند متعال و آیات کبرای او<ref>[http://lib.eshia.ir/50081/1/72 ترجمه تفسیر المیزان، ج۱ ، ص۷۲.] و عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم.</ref>، قیامت<ref>سید محمد مهدی میرباقری، در جلسۀ اول بررسی صفات متقین.</ref>، بهشت و جهنم، عرش و کرسی، [[ایمان به انبیای گذشته]]<ref>سورۀ بقره، آیۀ ۴.</ref>، [[ایمان به حقیقت ولایت]]<ref>سید محمد مهدی میرباقری، در جلسۀ اول بررسی صفات متقین.</ref> و [[امام زمان]]{{ع}} <ref>پایگاه اطلاع‌رسانی صافی. و سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۴۹.</ref> و غیره.


== ایمان به غیب==
== ایمان به پیامبران==
*ایمان به پیامبران از چنان اهمیتی در قرآن برخوردار است که در آیات متعددی در پی ایمان به خداوند ذکر‌شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ}}﴾}} <ref> پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ }}﴾}} <ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۱.</ref> و نیز: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاء وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}﴾}} <ref> و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه به سوی او فرو فرستاده شده است ایمان می‌داشتند آنان را سرور نمی‌گرفتند اما بسیاری از ایشان نافرمانند؛ سوره مائده، آیه: ۸۱.</ref>‌؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ }}﴾}} <ref> آیا در گستره  آسمان‌ها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریسته‌اند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان می‌آورند؟؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۵.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا }}﴾}} <ref> ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده  است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتاب‌های (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بی‌گمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}﴾}} <ref> جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمی‌روند؛ کسانی که از تو اجازه می‌گیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره نور، آیه: ۶۲.</ref>  
*ایمان به پیامبران از چنان اهمیتی در قرآن برخوردار است که در آیات متعددی در پی ایمان به خداوند ذکر‌شده است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ}}﴾}} <ref> پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ }}﴾}} <ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستاده‌ام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۱.</ref> و نیز: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاء وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ}}﴾}} <ref> و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه به سوی او فرو فرستاده شده است ایمان می‌داشتند آنان را سرور نمی‌گرفتند اما بسیاری از ایشان نافرمانند؛ سوره مائده، آیه: ۸۱.</ref>‌؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ }}﴾}} <ref> آیا در گستره  آسمان‌ها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریسته‌اند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان می‌آورند؟؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۵.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا }}﴾}} <ref> ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده  است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتاب‌های (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بی‌گمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}﴾}} <ref> جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمی‌روند؛ کسانی که از تو اجازه می‌گیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره نور، آیه: ۶۲.</ref>  
* پیامبران از دیدگاه قرآنی، واسطه‌هایی بشری میان خدا و انسان هستند که بدون پیروی از آنان، جلب رضایت الهی ممکن نیست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}﴾}} <ref> بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۱.</ref>.  
* پیامبران از دیدگاه قرآنی، واسطه‌هایی بشری میان خدا و انسان هستند که بدون پیروی از آنان، جلب رضایت الهی ممکن نیست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }}﴾}} <ref> بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۱.</ref>.  
خط ۲۷: خط ۲۷:
* بنابر این اگر کسى نبوّت یکى از پیامبران الهى را منکر شود در حقیقت همه پیامبران الهى را منکر شده و یکى از ارکان و اصول مهم اسلام را که پذیرفتن دین همه انبیاى الهى است انکار مى‌کند؛ و چنین شخصى را نمى‌توان مسلمان به شمار آورد. امام صادق(علیه السلام) در این زمینه مى‌فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَم یُوْمِن؛ بدانید کسى که عیسى بن مریم را انکار کند و به همه رسولان دیگر اقرار کند مؤمن محسوب نمى‌شود.» <ref> اصول کافی، ج 1، ص 182 </ref>.
* بنابر این اگر کسى نبوّت یکى از پیامبران الهى را منکر شود در حقیقت همه پیامبران الهى را منکر شده و یکى از ارکان و اصول مهم اسلام را که پذیرفتن دین همه انبیاى الهى است انکار مى‌کند؛ و چنین شخصى را نمى‌توان مسلمان به شمار آورد. امام صادق(علیه السلام) در این زمینه مى‌فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَم یُوْمِن؛ بدانید کسى که عیسى بن مریم را انکار کند و به همه رسولان دیگر اقرار کند مؤمن محسوب نمى‌شود.» <ref> اصول کافی، ج 1، ص 182 </ref>.
* در روایتى دیگر محمّد بن تمّام مى‌گوید؛ به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فلانى که یکى از دوستان و موالیان شماست سلام رساند و گفت که شما شفاعت او را ضمانت کنید. حضرت فرمود: آیا او از دوستان ما است؟ عرض کردم: آرى. فرمود: پس امر او خیلى بالاتر از اینهاست. عرض کردم : إِنَّهُ رَجُلٌ یُوَالِی عَلِیّاً وَ لَمْ یَعْرِفْ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ. قَالَ: ضَالٌّ. قُلْتُ: فَأَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ جَمِیعاً وَ جَحَدَ الآْخِرَ. قَالَ: هُوَ کَمَنْ أَقَرَّ بِعِیسَى وَ جَحَدَ بِمُحَمَّدٍ أَوْ أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ وَ جَحَدَ بِعِیسَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَحْدِ حُجَّةٍ مِنْ حُجَجِهِ.» <ref> کتاب الغیبه نعمانی، ص 112 </ref>. <ref> محمد بیابانی اسکویی </ref>.
* در روایتى دیگر محمّد بن تمّام مى‌گوید؛ به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: فلانى که یکى از دوستان و موالیان شماست سلام رساند و گفت که شما شفاعت او را ضمانت کنید. حضرت فرمود: آیا او از دوستان ما است؟ عرض کردم: آرى. فرمود: پس امر او خیلى بالاتر از اینهاست. عرض کردم : إِنَّهُ رَجُلٌ یُوَالِی عَلِیّاً وَ لَمْ یَعْرِفْ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ. قَالَ: ضَالٌّ. قُلْتُ: فَأَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ جَمِیعاً وَ جَحَدَ الآْخِرَ. قَالَ: هُوَ کَمَنْ أَقَرَّ بِعِیسَى وَ جَحَدَ بِمُحَمَّدٍ أَوْ أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ وَ جَحَدَ بِعِیسَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَحْدِ حُجَّةٍ مِنْ حُجَجِهِ.» <ref> کتاب الغیبه نعمانی، ص 112 </ref>. <ref> محمد بیابانی اسکویی </ref>.


==منابع==
==منابع==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش