بنابر تعالیم و معارف اسلامی، وقتی رستاخیز میگردد، مردگان زنده میشوند و در دادگاهداوریالهی حضور مییابند تا بازخواست شوند. هیچ مسلمانی در این آموزه دینی- که معاد نام دارد- شک ندارد، لکن از دیرباز این مسئله مطرح بوده است که آیا انسان در قالب همین بدن مادی دنیایی زنده میشود یا بدنی دیگر در کار خواهد بود. برخی معقتدند که ممکن نیست بدندنیایی دوباره تشکیل شود و برای اثبات مدعای خود، شبههها و مسئلههایی ساختهاند که از آن جمله است شبهه آکل و مأکول. فرض شبهه بر این است که بدنانسان را حیوان یا انسانی دیگر بخورد و بدن خورده شده، جزء بدنِ خورنده گردد[۱].
خورده شدن به یکی از دو طریق انجام میگیرد:
مستقیم: در این فرض بدن را حیوان یا انسانی میخورد.
غیر مستقیم: در این فرض، بدنانسان در خاک تجزیه میشود و با گذشت زمان به ریشه گیاهان جذب میگردد و مبدل به جزئی از میوه گیاهان میشود و این میوه را حیوان یا انسانی میخورد.
شبههکنندگان معتقدند که در هر دو فرض، بدنانسان نمیتواند در روز رستاخیز دوباره تشکیل شود؛ زیرا تبدیل به بدن کسی دیگر شده است[۲][۳].
در هر سلول بدنانسان، قوهای وجود دارد که میتوان به وسیله آن، همه شخصیت انسان مأکول را بازساخت. بنابراین، حتی اگر یک سلول از بدن مأکول باقی مانَد، میتوان جسم او را براساس آن بازآفرید[۴].
اجزای بدنانسان بر دو گونهاند: اصلی و فرعی. اجزای اصلی- که حقیقتانسان را تشکیل میدهند- هیچگاه از میان نمیروند. حتی اگر انسانی دیگر، این اجزاء را بخورد، جزء بدن او نمیشوند. اجزای فرعی یا اضافی- که حقیقتانسان بسته به آنها نیست- تغییر میپذیرند و پیوسته در حال تبدیل هستند. اما بدنی که در رستاخیز محشور میشود، از اجزای اصلی تشکیل شده است که تغییر و تحولپذیر نیستند[۵].
اینکه بدن تغییر کند یا خورده شود، به هویتانسان آسیب نمیرساند؛ زیرا تشخص هر کس به نفس او است و بدن به واسطه نفس است که اعتبار مییابد. بدین سان، بدنی که خورده شده است، از گذر نفس بازشناخته میشود و حقیقتش آشکار میگردد[۶].[۷].